شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

نگاهی به شخصيت و حقوق زن در اسلام و ساير ملل

0 نظرات 00.0 / 5


چکيده
در اين نوشتار، نويسنده شمه اي از بينش مردمان پيشين، درباره زن را بيان مي دارد . همچنين نگرش متجددان را پيرامون اين نيم پيکره اجتماع به تصوير مي کشد و از ظلمي که گذشتگان در حق او روا داشته اند و بار سنگيني که امروزيان بر جسم و روان لطيفش نهاده اند، شکوه مي کند . يگانه راه سربلندي و نشاط او را مکتب رهايي بخش اسلام مي داند و در خاتمه، نيکبختي زن را در همه شؤون اين دين متعادل، به رشته تحرير در آورده است .

حقوق زنان
يکي از بحثهاي جنجال برانگيز و سفسطه آميزي که از قديم الايام تاکنون در جوامع علمي مطرح و دچار نظريات افراطي و تفريطي شده، موضوع «حقوق زنان » است .
برخي از نويسندگان و گويندگان، در دفاع از شعار آزادي زنان و احقاق حقوق آنان به قدري راه اغراق و افراط را مي پيمايند که گويا مرد و زن هيچ وجه تمايزي در مراحل مختلف تعقل و تفکر، عواطف و احساسات، توان جسمي و ... ندارند . دسته ديگر با صد و هشتاد درجه تفاوت، زنان را انسان نمي پندارند بلکه آنان را حيوان يا شيطان و ارواح خبيثه يا اشيايي ابزارگونه براي استفاده انسانها (مردها) مي شناسند .
چه خوش گفت حکيم بزرگ بشريت امام اميرالمؤمنين عليه السلام :
«لاتجد الجاهل اما مفرطا او مفرطا .»
آري جاهل و بي خبر از اسرار و نهفته ها و نگفته هاي وجودي انسان جز اين نتواند بود که يا راه افراط مي پيمايد و يا راه تفريط .
خوشبختانه کل مدعاها و پيشنهادهاي افراط گرايانه طرفداران تساوي حقوق زنان و مردان، و نيز ادعاها و فرضيه هاي تفريط مآبانه رقباي آنان در ادوار پيشين جوامع بشري به مرحله اجرا در آمد و تجربه شد (حتي در برخي موارد، کامل تر و جامع تر) ولي ادامه نيافت و پايدار نماند . گويا تنها سر عدم موفقيت آن تجربه ها، ناهماهنگي آن آداب و مقررات با مقتضيات فطرت و ناهمگوني با سنت و خلقت در جهان فطرت بود .
با توجه به اين که مرد و زن در انسانيت شريکند و در ويژگيهاي جنبي از قبيل توانمندي جسمي و رواني و غيره متفاوت، برخي از انديشمندان به مقتضاي محدود بودن دايره فکر و انديشه بشري منحصرا به مشترکات توجه کرده، در تمام حقوق و وظايف، معتقد به شرکت و تساوي شدند و برخي ديگر فقط به ابعاد ويژه هر يک از اين دو جنس توجه کرده، در تعيين حقوق و وظايف زنان راه تفريط پيمودند . غافل از اين که زن و مرد - به عنوان دو رکن سازنده و برپا دارنده جامعه - بايد مانند نقش چشم و گوش و دست و پا و زبان - به عنوان اععضاي فعال و مؤثر در کل بدن - عمل نمايند; يعني مساوات چشم و گوش در مفيد بودن براي بدن، اقتضا نمي کند که چشم مانند گوش، باز و بي پرده بوده در معرض برخورد با انواع آسيبها مانند باد، آب، گاز و غيره قرار گيرد و يا زبان بايد مانند دست، گشاده و بي پوشش باشد و اين استدلال که هر دو، عضو يک بدن مي باشند پس چرا يکي باز است و ديگري بسته; يکي رو گشاده و ديگري پوشيده؟ ناقص و نارساست چرا که هر يک، ويژگيها و کارکردهاي مخصوص به خود دارند .
در مقاطعي از تاريخ، زنان، پستهاي درجه اول و مناصب ويژه اي را در صحنه حکومت، سياست و اداره کشور خود دارا شدند و در برخي ادوار، پسران موظف به دادن نفقه به پدر و مادر نبودند ولي دختران مجبور به انجام اين تعهد بودند حتي اگر موافق ميل باطني آنها نبود . همچنين مصريان به شدت، حرمت زنان را پاس مي داشتند تا حدي که چند شهبانو بر آنان فرمان مي راندند . يکي از شرايطي که در قباله ازدواج مردم مصر ثبت مي شد; اطاعت کامل مرد از زن بود . به طور کلي، زن در مصر باستان، فرمانرواي خانواده بود و مردان مجبور بودند دستمزد خود را بدون دخل و تصرف به خدمت بانوي خانه بياورند و زنان حق داشتند آن را بدون اجازه شوهر خرج کنند (2) و در برخي کشورها مديريت نظامي در اختيار زنان بود و قراردادهاي جنگ و صلح و آتش بس به امضاي آنان مي رسيد .
و از آنجا که چنين شيوه هايي در اداره امور کلان سياسي و اقتصادي کشور و سرپرستي خانواده موفق نبود، به طور طبيعي و بدون فشار خارجي بار سنگين مديريت خرد و کلان از دوش آنان برداشته شد (يا خود زنان آن را بر زمين نهادند) و مردان برداشتند و بر دوش کشيدند .
از اين رو مديريت و مسؤوليت پذيري زن در اين سطح، نه فقط از کشور متمدن و پيشرفته مصر به کشورهاي ديگر سرايت نکرد و جهان شمول نشد، در خود مصر نيز پايدار نماند .
در حدود سه هزار سال قبل از اسلام، زن مورد بي احترامي و تحقير و تضييع حقوق قرار داشت و در تمام اين مدت اکثر اقوام و ملل «چه پيشرفته و متمدن، چه وحشي و بي تمدن و چه نيمه متمدن » مانند يکديگر به زنان نگاه مي کردند و به طور يکنواخت با آنان رفتار مي نمودند .
در اغلب آيين هاي رايج در اقوام و ملل نيمه متمدن و حتي مترقي و متمدن قبل از اسلام، زن، انساني بود بي اراده و تصميم، بلکه برده وار در اختيار پدران، شوهران و فرزندان قرار داشت .

مقايسه
گرچه براي افراد مؤمن به حقانيت احکام اسلام و معتقد به حکيمانه بودن دستورات الهي قرآن، نيازي نيست که آداب و رسوم اقوام و ملل يا دستورات ساير کتب و اديان آسماني پيشين بررسي و تبيين شود، ولي براي کسب اعتماد و اطمينان بيشتر به صحت و درستي احکام متقن اسلام، اشاره اي هر چند کوتاه به آداب و رسوم و مقررات ساير ملل و اديان داشته باشيم تا با مقايسه اسلام با اديان و ملل غير اسلامي، قوت و استحکام حقوق زن در اسلام، روشنتر و واضحتر گردد .
از نظر تاريخي، اين مطلب مسلم است که زن در ديدگاه غير اسلامي، حتي در تفکر معاصر غرب - که به زعم برخي، پيشرفته ترين نوع تفکرات جهان بشريت در غير اديان آسماني است - ، به مراتب محرومتر و مظلومتر از مرد بوده و هست . تا جايي که در برخي از قبايل، پس از مرگ شوهر، زن را مي کشتند و در کنار قبر شوهر دفن مي کردند و برخي ديگر، زن را زنده در گور شوهر دفن مي کردند . (3)
زن در اقوام متمدن قبل از اسلام حق تملک داشت (به سبب ارث و غيره) اما حق تصرف در مال خود را نداشت (همچون کودک و ديوانه) . (4)

نمونه هايي از برخورد ملتها با زن
هند
گرچه از روزگاران قديم، هند داراي علم، تمدن و فرهنگ بود اما وضعيت زنان بهتر از ملل و اقوام ديگر نبود، بلکه همانند ساير ملتها، قبل از ازدواج; ملک و برده پدر و پس از ازدواج; برده و ملک شوهر بود و پس از مرگ او، زن با لباسهاي فاخر و آرايش کرده همچون شب عروسي و زفاف، همراه با جسد مرده شوهرش زنده در آتش سوزانده مي شد . از مردگان خود ارث نمي برد و بدون اذن و رضايت او، شوهرش مي دادند . اقوام هندي معتقد بودند زن، سرچشمه گناه و سرمنشا سرشکستگي اخلاق و روحيات جامعه است و براي او، شخصيت مستقل انساني قائل نبودند . (5)

ايران
در ايران باستان، طبق آيين زرتشت خيانت زن موجب اعدام بود و در عهد ساسانيان اين حکم تخفيف يافت به اين صورت که در اولين بار، زنداني و در صورت تکرار، محکوم به اعدام مي شد . (6)

مصر قديم
پدران از شنيدن خبر ولادت پسر، خوشنود و از شنيدن خبر دختر، بسيار افسرده و ناراحت مي شدند و رنگ چهره آنان تغيير مي کرد . جالب اين که از ترس دختر بودن فرزند، براي شناسايي جنين، تجربياتي داشتند و از اين راه دختران را قبل از تولد سقط مي کردند . مصريان قديم با حرص تمام، اصرار بر خانه نشيني زنان داشتند و زنان هرگز نمي توانستند از خانه هاي خود بيرون آيند جز براي خدمتگذاري کاخها و خدايان و در نهايت خواري و پستي مي زيستند .

يونان
زن يوناني نموداري از درک اسفل بود در اخلاق زندگي و در نهايت پستي و ذلت . در يونان قديم، زن فاقد شخصيت اجتماعي بود و نقشي در تمدن درخشان آن عصر طلايي نداشت . و در خانه پنهان نگه داشته مي شد و در مقطعي، به صورت عشرتکده اي سيار به عفت فروشي مي پرداخت . يکي از مورخان يوناني مي نويسد :
«بايد نام زن هم مانند خودش در خانه محبوس باشد .»
«دموستن » خطيب معروف يوناني مي گويد :
«ما زنان هوسران را براي لذت مي خواهيم ... و همسران را براي فرزندان مشروع .»
زن در يونان قابل فروش و هبه بود و پدر همين دموستن، مادر او را به يکي از دوستان خود بخشيده بود و به قولي، سقراط نيز همسر خود را به «آلسي بياد» خطيب قرض داده بود . و در عرف آن زمان، مرد اگر سنين جواني را گذرانده بود، وظيفه داشت مرد جواني را براي همبستري زن خود پيدا کند . ولي زن با داشتن هر نوع رابطه جنسي بدون اذن شوهر، مستحق قتل بود . (7)
در ميان يونانيان، زن، مانند برده خريد و فروش مي شد، در برابر پدر و شوهر حق مالکيت، معاشرت و حيات نداشت . پدر يا شوهر مي توانستند زن و دختر خود را بفروشند و قرض يا اجاره دهند و او را بکشند . (8)

روم
مقررات روم به مرد اجازه مي داد حتي زن خود را به قتل برساند . البته با پيشرفت تمدن روم سختگيريها بر زنان اندکي تخفيف يافت و آزادي نسبي به آنها داده شد . اما در عوض، فساد و فحشا و هرزگي زنان، رواج فراواني يافت . (9)
در تمدن روم که چهار قرن قبل از ميلاد پايه گذاري شد، زنان، جزء جامعه بشري و حتي عضو خانواده نبودند . خانواده فقط از مردان تشکيل مي شد و زنان حق شکايت در دادگاه را نداشتند . همچنين مجاز به داد و ستد نبودند و معاملات آنها رسمي نبود و ثبت نمي شد و حتي اگر مردي مصلحت را در کشتن زن مي ديد رايش نافذ بود و مانعي براي اجراي تصميمش وجود نداشت . (10)

آشوريها
از آداب و رسوم آنان مي توان به اين موارد اشاره کرد : اگر جرم زن از نظر اسراف و تبذير در اموال شوهر در دادگاه ثابت مي شد شوهرش حق داشت او را در آب غرق کند . (11) در سرزمين «بابل » مرکز تمدن کلدانيان و آشوريان سالي يک بار، دختراني را که پا به سن زناشويي گذاشته بودند در يک جا جمع مي کردند و هر يک را بر حسب زيبايي، به نرخي مي فروختند . (12)

چين
در دوران بسيار دور، در ميان اقوام و ملل چيني هيچ اثري از فرهنگ و تمدن نبود حتي فرزندان پدران خود را نمي شناختند، فقط مادران خود را مي شناختند (همچون حيوانات) . تا اين که شخص حکيمي به نام «فوه سي » درگذشته به سال 2736 قبل از ميلاد، دستورات و مقرراتي براي زندگي اجتماعي آن روز تنظيم نمود و تا حدي به اوضاع و احوال آشفته مردم سر و سامان داد .
ولي با کمال تاسف، سهم زن از آن تمدن و فرهنگ، جز فرمانبري برده وار (بدون داشتن هيچ حق اعتراضي) چيز ديگري نبود . قبل از ازدواج مي بايست از پدر اطاعت کند و بعد از ازدواج، تحت اوامر شوهر باشد و پس از فوت او، زير نظر پسر بزرگ خود . در آن تمدن براي دختران، سهم الارث وجود نداشت; زيرا دختران را فرزند نمي دانستند . (13)

عربها و عربستان
وضع اقوام و ملل عرب، اعم از اقوام متمدن (مانند يمن) و طوايف غير متمدن (شبه جزيره عربستان) در آداب و رسوم کم و بيش همچون ملل و طوايف ديگر جوامع انساني آن روز بود .
بي مناسبت نيست نگاهي به مساله «دخترکشي » که اعراب جاهليت به آن مشهور بودند بيندازيم :
موضوع فرزند کشي که در قرآن مکرر ذکر و مورد توبيخ واقع شده است، گرچه مخاطب مستقيم آن، عربها مي باشند ولي به مقتضاي «نزل القرآن علي طريقة : و اياک اعني و اسمعي ياجاره » (14) دستوري است عام و خطابي است شامل کل جهان و جهانيان و نمي توان با تمسک به ظاهر آن استدلال کرد که اين شيوه و رفتار در عرب بيشتر از ديگران و يا حتي شايع بود . گرچه از «ميداني » نقل است که فرزند کشي در ميان عربها فراوان صورت مي گرفت و همه طوايف را شامل مي شد اما به گفته «لين پول » فقط در بعضي از طوايف و قبايل عرب (صحرانشينان) آن هم به ندرت اتفاق مي افتاد . (15)
گفتار «لين پول » از اتقان بشتري برخوردار است به دلايل زير : 1 - عواطف خويشاوندي به اقتضاي زندگي عشايري در عرب، درخشنده و بسيار شديد بود . از اين رو، عادت عرب چنين بود که براي صلح و آتش بس و پايان دادن به جنگ و خونريزي بين دو طايفه متخاصم، از هر طرف دختري به طرف ديگر مي دادند و به اين وسيله پيوند خويشي و قرابت به وجود مي آوردند و صفا و صميميت بين آن دو قبيله را براي هميشه تضمين مي کردند و هرگز شنيده نشد در يکي از حالات خشم و غضب تعصب و حميت و مانند آن کسي پدر، مادر، برادر و يا خواهر خود را کشته باشد .
2 - اگر دخترکشي عادتي شايع بود، طبعا در اشعار و سروده ها و ترانه ها به عنوان امتياز قبيلگي ذکر مي شد و کم و زيادش در يکي از طوايف، بهانه مدح و ذم ايجاد مي کرد . همچنان که اوصافي از قبيل شجاعت، سخاوت، حمايت از پناهندگان، وفاي به عهد و اضداد آنها فراوان در اشعار عرب جاهلي با (اغراق و مبالغه)، دستمايه مدح و ذم شده است و حتي نام نمونه ها و قهرماناني نيز مانند عنترة بن شداد (در شجاعت و دفاع از قوم و قبيله خود) و حاتم طايي (در سخاوت) و مجير الجراد (در پناه دهي به پناهندگان) و سموال (در وفاي به وعده) بر سر زبانها زنده و جاويد مانده است .
و اما اهتمام قرآن به اين موضوع; گويا سرش يک نکته تربيتي مهم و سازنده باشد که هر کار زيبا و نيکو (هر چند در شماري اندک) ، غليظتر و بزرگتر از آنچه هست معرفي شود تا همگان تشويق به انجام آن شوند . همچنين هر امر زشت و نکوهيده (هر چند در شماري اندک)، بزرگ و مهم جلوه داده شود تا کسي رغبت در انجام آن نکند .
شايان ذکر است اين مساله در عصر حاضر هم کم و بيش وجود دارد و طبق نقل رسانه ها در کشور هند سالي پنج ميليون دختر قبل از تولد به وسايل و ابزار ممنوعه پزشکي شناسايي و سقط مي شوند .
پس از ذکر شيوه نگرش اقوام مختلف به زن، جا دارد نظر چند تن از فيلسوفان را هم در اين زمينه ياد آور شويم :
افلاطون (متوفاي 347 ق . م). و بردون فيلسوف اشتراکي، زن را قابل استفاده همزمان براي عموم مردان مي دانستند و معتقد به ازدواج مشترک و عمومي بودند; يعني يک زن همزمان مي تواند، شوهران متعدد داشته باشد و تشکيل خانواده خصوصي را ضروري نمي دانستند .
ارسطو (متوفاي 322 ق . م). هرچند زنان را داراي حق حيات مي دانست اما معتقد به لزوم تحت فرمان درآوردن آنها بود و چنين مي پنداشت که زنان، شايستگي آزادي و حقوق سياسي را ندارند . (16)
بردون در کتاب خود به نام «ابتکار نظام » چنين مي نويسد :
«همانا وجدان زن کمتر از وجدان ما مي باشد به همان اندازه که عقل او کمتر از عقل ماست .» (17)
«مجموع توان جسمي و فکري زن، دو سوم توان فکري و جسمي مرد است .» (18)
«تفاوت جسمي و رواني زن و مرد به قدري است که برخي از علماي تشريح معتقدند : زن و مرد کنوني از يک نسل و تبار نيستند . و همزاد زنان کنوني، مرداني بودند مانند آنان ضعيف و ناتوان و آن مردان در اثر ضعف و ناتواني، مغلوب مردان قوي تر از خود گشته و منقرض شدند و زنان ضعيف آنان در اختيار مردان قوي کنوني قرار گرفتند .» (19)
ژان ژاک روسو (متولد ژنو و متوفاي 1778 م). فيلسوف فرانسوي مسيحي مذهب در کتاب مشهور خود «قرارداد اجتماعي » نظريه انقلابي معروف خود را که زمينه ساز و تاثيرگذار در انقلاب کبير فرانسه بود منتشر ساخت . وي مي گويد :
«زن نه براي آموزش علم و حکمت آفريده شد و نه براي تفکر و انديشه و نه فن آوري و نه سياست مداري . فقط براي اين آفريده شد که مادري باشد با شير خود فرزندش را تغذيه کند و در دوران ناتواني آنها با عنايت ويژه خود سرپرستي نمايد . و پس از آن، آنان را تحويل پدر يا مربي ديگري دهد و او باز گردد به انجام وظيفه مادري خود که باردار شود و بزايد و شير دهد و بزرگ کند و تحويل دهد و آماده شود که مجددا باردار شود و شير دهد و پرستاري نمايد و تا آخر، خود و فرزندانش تحت تکفل مرد باشد .» (20)
فريد وجدي نيز نظر خود را اينگونه بيان مي کند :
«زن براي اکتشافات دقيق علمي و فني آفريده نشده و هرگاه زني وقت و عمر خود را صرف کشف ستاره اي کند يا به وجود ميکروبي پي ببرد و يا به اطلاعات جديدي در علم تشريح برسد چنين زني از مرز وظايف خود خارج شده، ناقص و نسبت به فطرت و طينت خود معصيت کار است و بايد زنان را از پيروي او بر حذر داشت .» (21)
نيچه فيلسوف مسيحي آلماني (متوفا به سال 1900م). مي گويد :
«راه و رسم مرد، اراده و راه و رسم زن، فرمانبري است .»
«زن را به حقيقت چه کار؟ مهمترين موضوع براي او، ظاهر و زيبايي است .»
«وقتي به سراغ زن مي رويد، شلاق را فراموش نکنيد .» (22)
علامه طباطبايي مي گويد :
«برخورد امم غير متمدن با زن مانند برخورد با حيوانات بود . آن را مي خريد از پدر يا شوهر يا فرزند و مي فروخت و اجاره مي داد و مي بخشيد و قرض مي داد براي فرزند آوري يا خدمت يا فقط همبستري . و در قحطيها و جشنها او را مي کشت و مي خورد . و حتي حق داشت او را بکشد و دفن کند . و يا او را مانند حيوانات صحرايي غير مفيد بي غذا رها کند تا بميرد . و زن موظف بود خواسته يا نخواسته از مرد - پدر يا شوهر - اطاعت بي چون و چرا کند و در هيچ يک از کارهاي خود استقلال راي و عمل نداشت . و شگفت آور اين که در برخي از قبايل چنين رسم و سنت بود که زن پس از زايمان فورا بر مي خاست براي انجام کارهاي خانه، و شوهرش به جاي او در بستر او مي خوابيد و استراحت مي کرد .» (23)
از دايرة المعارف فرانسوي نقل است که زن ترکيب جسمانيش همانند ترکيب جسماني کودک است و به همين دليل مي بينيم بسيار حساس و خيلي زود تحت تاثير شرايط و اوضاع خارجي قرار مي گيرد، نظير غم و شادي و ترس، و به همين جهت است که احساسات زن زودگذر است; يعني همچنان که زود غمگين و شاد و ترسان مي شود همچنين اين حالات به زودي از او دور مي شود . (24)

زن در نگاه پيروان اديان
زن در ديدگاه و عقيده يهود و مسيحيت تحريف شده نيز وضعيتي شبيه ملل ديگر داشت . مثلا نزد برخي يهوديان، پدر، دختر نابالغ خود را مي توانست بفروشد .
کشيشان مسيحي زن را عامل و مظهر شيطان و موجب فساد و فحشا مي دانستند و تا مدتها پيرامون اين مساله در مدارس خود تحقيق مي کردند که آيا زن مي تواند مانند مرد، خدا را عبادت کند؟ آيا مي تواند داخل بهشت شود؟ آيا زن انسان است و روح دارد؟ آيا مي تواند جاويد بماند يا ماده اي فاني است و روح مجرد ندارد؟
در مسيحيت به علت رواج فرهنگ تنفر از زن و بي ارزش بودن او، عزوبت مرد تشويق مي شد و ازدواج در نظر آنها دامي از طرف شيطان براي سقوط در جهنم محسوب مي گرديد . (25)
در ديدگاه آنان، زن، جرثومه گناه و پليد بالذات بود . (26)
به نظر کليسا، محبت به زن، در شمار يکي از مفاسد بزرگ اخلاقي بود . (27) در حالي که از صاحب خلق عظيم پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله نقل است که فرمود :
«احب من دنياکم الطيب و النساء .» (28) يعني : از دنياي شما دو چيز را دوست دارم : بوي خوش و زنان را .
«خير اولادکم البنات .» (29) يعني : بهترين فرزندان شما دختران هستند .
«من اشتري تحفة فليبدا بالاناث قبل الذکور .» (30) يعني : کسي که هديه اي خريد دختران را در هديه مقدم بدارد .
«اقربکم الي احسنکم خلقا لاهله .» (31) يعني : نزديکترين شما به من کسي است که با خانواده خود خوش خلق تر باشد .
«الجنة تحت اقدام الامهات .» (32) يعني : بهشت زير پاي مادران است .
شخصي از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله سؤال کرد : به چه کسي نيکي کنم؟ فرمود : مادرت . گفت : ديگر چه کسي؟ فرمود : مادرت . براي بار سوم پرسيد : ديگر چه کسي؟ فرمود : مادرت . مجددا گفت : ديگر چه کسي؟ فرمود : پدرت . (33)
همچنين از آن حضرت نقل شده است :
«لفضلت النساء .» (34)
«و لآثرت النساء علي الرجال » (35) يعني : زنان را بر مردان ترجيح مي دهم .
«البنات حسنات والبنون نعم والحسنات يثاب عليها والنعم مسؤول عنها .» (36) يعني : دختران حسنه هستند و پسران نعمت . براي حسنات پاداش مقرر شده است ولي در مورد نعمتها، سؤال مي شود .
در قرآن کريم نيز مي خوانيم :
«و لهن مثل الذي عليهن بالمعروف و للرجال عليهن درجة و الله عزيز حکيم » (37)

در فرهنگ سنتي مغرب زمين
در غرب تا مدتهاي مديد، اين بحث مطرح بود که آيا زن انسان است يا خير؟ و بالاخره در قرن پنجم يا ششم ميلادي در يک مجمع مهم، تصويب شد که زن هم انسان است اما براي خدمت به مردان آفريده شد .
تا اوايل قرن بيستم در جامعه سنتي غرب (در بعضي از کشورها) کليه اموال زن پس از ازدواج به همسرش منتقل مي شد و حتي نام خانوادگي خود را از دست مي داد و به نام خانوادگي شوهر ناميده مي شد .
در قرن بيستم در اثر رواج تفکر آزادي و آزادي خواهي، فرياد حمايت از حقوق زنان نيز رواج يافت و در پي سخنرانيها، مقالات و کتابها; نهضتي به وجود آمد به نام جنبش «فمنيسم » . اين جنبش معتقد بود روابط زن و مرد در نظام خانواده ظالمانه است و براي رهايي از حاکميت مرد بر زن; بايد شکل فعلي نهاد خانواده ممنوع شود و روابط زن و مرد آزاد و در خارج از چهارچوب نظام خانواده برقرار گردد .
برخي از هواداران اين جنبش، کم کم پا را فراتر گذاشته و گفتند : در روابط آزاد و بدون مرز زن و مرد، باز هم مرد حاکم مي شود و زن، محکوم، مرد طالب است و زن مطلوب، بر همين اساس مساله هم جنس گرايي را بين زنان ترويج کردند اما در اثر گذشت زمان و ثابت شدن بي پايگي آن همه شور و شعارهايي که در حمايت از احقاق حقوق زنان سرداده مي شد، وضعيت نهضت فمينيسم در دهه هشتاد کمرنگ شد; زيرا پس از گذشت چند دهه، ناکارآمدي ادعاي آزادي طلبي، بر زنان فريب خورده ثابت شد و احساس کردند که نه شوهر دارند که از وجود آنان حمايت عاطفي مسؤولانه کند و نه فرزندي که اميد و پناه آينده آنان باشد . و لذا از پاي بندي به مکتب «فمينيسم » بريدند . (38)
در يک جمع بندي مي توان سير صعودي و نزولي ديدگاههاي پيرامون زن را به ترتيب زير برشمرد :
1 - شي ء و کالا .
2 - برده و بنده .
3 - آزاده و محدود .
4 - آزاد از خانواده (نه از فرزند) .
5 - آزاد از مطلق ارتباط با مردان و اکتفا به هم جنس .
همه اين مکاتب در ادوار پيشين مطرح شد و دهها سال و شايد قرنها در قسمتهايي از مناطق جغرافيايي حاکم بود . در اين ميان هر نوع تلاش و تکاپو براي دست يابي به آزادي مصنوعي و غير فطري زنان با رواجي موقت و محدود، به جز ناکامي و شکست، نتيجه اي از خود به جاي نگذاشت و هرگز طرفداراني پايدار به دست نياورد و عقلا مخصوصا خود زنان نپسنديدند و با شدت هر چه تمامتر از آن فاصله گرفتند .

ديدگاه
گاه اينگونه است که انسان به چيزي با ديده حقارت و بي ارزشي و ناشايستگي نگاه مي کند و در عين حال با توجه به عوارض خارجي (از قبيل ترس و احتياج و حيا) مانند شخص ظالم و مهمان ناخوانده و غيره به طور ناخواسته و بر خلاف تمايل قلبي به آن شي ء يا شخص، احترام و تجليل مي کند و لذا قبلا بايد توجه کرد که برخوردهاي محترمانه اي که به گروه زنان مي شود نشات گرفته از چه ديدگاهي است؟ آيا طبيعي و بر محور شايسته سالاري است و يا غير طبيعي و برخاسته از فشارهاي بيروني از قبيل حياي اجتماعي و نياز فردي و خانوادگي؟

زن از منظر اسلام
هر يک از آرا و عقايد طوايف و ملل (متمدن و غير متمدن، مذهبي و لائيک) متضمن نوعي تضعيف و تحقير زن بود و مشتمل بر محروم نگه داشتن زن از برخي حقوق اجتماعي بلکه تحميل مسؤوليت هايي بيش از توان او و بالاتر از مسؤوليتهاي مردان . اکنون فرصت آن است که نگاهي به جايگاه زن در اسلام داشته باشيم :
با يک بررسي اجمالي به اين نتيجه مي رسيم که اين دين مبين از تمام جهات و در کل ابعاد زندگي، اعم از حالات شخصي و مقررات اجتماعي، احترام و وظايف و حقوق زنان را متناسب با شرايط و توانمندي جسمي و روحي آنان در نظر گرفته است و به بياني ديگر; نظر به اين که عواطف و احساسات (از قبيل صبر و حيا و محبت و ترس) در زنان غالب است و با توجه به ظرافت جسمي آنان ، حقوقي متناسب با اين شرايط مانند تربيت، پرستاري و خانه داري و غيره برايشان در نظر گرفته شد از طرف ديگر در مردان، نيروي تفکر، باريک بيني، عاقبت انديشي، و خشونت، چيره است و با توجه به توانمندي و چالاکي بدني، وظايف و تکاليف پرمشقت و جنجالي و سخت به آنان واگذار شد .
جا دارد از محورهاي گوناگون به جايگاه زن در اين مکتب نجات بخش بپردازيم :

1 - احترام به زنان
در قرآن کريم، تعبيراتي که از زنان مي شود چه به صورت خطاب و چه به صورت غياب، بسيار محترمانه و همانند مردان مي باشد :
«و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض » (39); «المنافقون و المنافقات بعضهم من بعض » (40); «قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم » (41); «و قل للمؤمنات يغضض من ابصارهن » (42); «من ذکر او انثي » (43); «و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمنات » (44); «و للرجال نصيب مما اکتسبوا و للنساء نصيب مما اکتسبن » .
و در برخي موارد، به زنان توجه و عنايتي بيش از مردان شده است :
«ضرب الله مثلا للذين کفروا امراة نوح و امراة لوط » (45); «و ضرب الله مثلا للذين امنوا امراة فرعون ... و مريم ابنت عمران » (46)
در اين دو آيه، دو زن، نمونه و نمادي از کل کافران و دو زن ديگر، نمونه و اسوه مردان و زنان مؤمن قرار گرفته اند .
«يا مريم ان الله اصطفاک و طهرک واصطفاک ...» (47)
ناگفته نماند که در اين آيه دو برجستگي و امتياز براي حضرت مريم (س) ذکر شده است :
1 - جمله «اصطفاک » در خطاب به مريم همچون خطاب به پيامبر بزرگ; يعني حضرت موسي عليه السلام است «قال يا موسي اني اصطفيتک » (48) با اين تفاوت که حضرت موسي يکبار مخاطب به «اصطفاک » شد و حضرت مريم، دوبار همچنين حضرت مريم هم طراز پيامبران بزرگ عليهم السلام معرفي شده است :
«ان الله اصطفي، ادم و نوحا و ال ابراهيم » (49)
علاوه بر آن، جزء کساني است که پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله مامور شد بعد از ستايش خداوند، بر آنان سلام و درود بفرستد :
«قل الحمدلله و سلام علي عباده الذين اصطفي » (50)
2 - برجستگي ديگر براي حضرت مريم، جمله «طهرک » مي باشد که در کل قرآن فقط يک بار ذکر شده است آن هم درباره يک زن يعني حضرت «مريم » (با توجه به باب تفعيل که معمولا براي تاکيد مي آيد و فعل ماضي متحقق الوقوع) .
آن بانوي برگزيده شده، همچون عيساي پيامبر عليهما السلام در قرآن «آيت الله » معرفي شد :
«... و جعلنا ابن مريم و امه اية » (51)
و مريم مانند فرزندش مشمول نعمت ويژه خداوند قرار گرفت :
«اذ قال الله : يا عسي بن مريم اذکر نعمتي عليک و علي والدتک » (52)

2 - استقلال زنان
زن از نظر تصميم گيري درباره سرنوشت و مقدرات شخصي خود در ابعاد اجتماعي، اقتصادي و غيره همانند مردان، کاملا مستقل و خودکفا هستند . در مورد حق تحصيل و انتخاب رشته تحصيلي و مالکيت و حق ثبت اسناد و املاک و انتخاب محل سکونت و مسافرت و غيره، محدود به هيچ حد و مرزي نيست (نه اجازه پدر و نه موافقت ديگران) . و جالبتر اين که شش سال، قبل از مردان، استقلال کامل خود را به دست مي آورد; يعني دختر نه ساله (آن هم به سال قمري) مانند پدر چهل ساله خود کاملا آزاد و مختار است و بر خلاف نظريه پدر و ساير بستگان هر نوع دخل و خرج، داد و ستد و معاوضه و هر نوع بذل و بخشش انجام دهد، صحيح، نافذ، معتبر و قابل ثبت در دفاتر رسمي است بلکه به عنوان وکالت و وصايت و قيموميت شرعي در اموال ديگران نيز حق تصرف صحيح دارد، (البته اين در صورتي است که عدم رشد وي ثابت نشده باشد و يا بنا بر قولي، علاوه بر بلوغ، رشد او ثابت شده باشد). در صورتي که پسران قبل از کامل شدن پانزده سال حق کوچکترين تصرف در اموال شخصي خود را حتي با موافقت پدر ندارند و اين در صورتي است که در پيشرفته ترين کشورهاي اروپا مانند انگليس و فرانسه در اواسط قرن بيستم به زنان بزرگسال حق ثبت، بدون نياز به اجازه شوهر داده شد .

3 - اصول دين و اعتقادات
در هيچ يک از مقررات کلي و جزئي اصول و اعتقادات ديني، هيچ تفاوتي بين زن و مرد وجود ندارد، نه کما و نه کيفا و در هيچ مساله اي از معتقدات ديني ما نشاني از برخورد حاکي از ضعف و عجز زنان (در باورها) سراغ نداريم .

4 - فروعات ديني
در وظايف و دستورهاي عملي اسلام نيز هيچ اثري از تبعيض بين زن و مرد به چشم نمي خورد . نه واجبات فردي و شخصي مانند نماز و روزه و نه فرائض اجتماعي مانند جمعه و جماعات و حج و امر به معروف . نه امور عبادي، اجتماعي، سياسي و نه اقتصادي همچون بيع، اجاره، مضاربه، شرکت، وکالت، وصايت، ولايت (بر اموال گمشده و . .). و قيموميت (بر صغيران و . .).
بلکه بر خلاف رسوم طوايف و ملل، وظايف سنگين اجتماعي و مسؤوليت هاي فردي زنان کمتر از مردان است مانند مسجد و نماز جمعه و جهاد ... و، نفقه دادن بر اعضاي خانواده و تحمل ديه جنايت خطاي اقربا و تکفل مهر و حضانت فرزند حتي شير دادن به فرزند که شيرين ترين نوع خدمات رساني زنان و مادران است، به عنوان وظيفه و تکليف نيامده بلکه اگر خود تمايل داشته باشد و بخواهد (هر چند با اجرت) نسبت به ديگران از اولويت برخوردار است و اگر به هر علت و سببي نخواهد نوزاد خود را شير دهد پدر موظف و مکلف است براي شير دادن فرزند خود دايه انتخاب کند .

5 - حقوق زنان
در مورد حقوق زنان چند نکته ضروري به نظر مي رسد :
1 - آيا مساله حقوق زن، يک بعدي و تک محوري و مقايسه اي (يعني در مقايسه با حقوق مرد) بايد ملاحظه شود؟ يا همه جانبه و بر محور شايستگي ذاتي و فطري وي به ضميمه شرايط اجتماعي؟ به طور طبيعي، نتيجه بحث به حسب تنوع محورها تفاوت دارد; يعني حقوق زن در مقايسه با مرد، با توجه به همه مقررات اجتماعي، بيشترتامين شده است; زيرا اگر چه زحمت تقبل مسؤوليتهاي قضايي و نظامي و غيره با مردان است ولي نتايج مثبت اجتماعي و امنيتي آن متوجه زنان خواهد بود .
2 - وضع و تعيين حقوق اسلامي زنان به وسيله مردان نبوده و نيست تا توهم شود که جانب يک طرف بيشتر رعايت شده و يا ظلم و ستمي بر آن روا شده باشد; زيرا هر ظالم و ستمگري به منظور نياز و جبران کمبودي که در خود احساس مي کند، دست به ظلم و ستم مي زند و در صورتي که واضع و در نظر گيرنده حقوق هر يک از مردان و زنان، خداوند بي نياز مطلق باشد، پندار ظلم و تعدي و يا تضييع حقوق جمعي به نفع جمعي ديگر قابل تصور نيست .
3 - حقوقي که در نظام سعادت بخش اسلام براي تامين امنيت جان و مال و حيثيت اجتماعي زنان در نظر گرفته شده، کاملا هماهنگ و همسان مردان است :
«للرجال نصيب مما اکتسبوا و للنساء نصيب مما اکتسبن » (53); «للرجال نصيب مما ترک الوالدان و الاقربون و للنساء نصيب مما ترک الوالدان و الاقربون » (54); «و لولا رجال مؤمنون و نساء مؤمنات » (55); «لا يسخر قوم من قوم ... و لا نساء من نساء ...» (56)
4 - با توجه به مطالب ياد شده، در هر موردي که تفاوتي بين مقررات مربوط به زنان و مردان به نظر رسد، بايد مطمئن بود که اين تفاوت نشات گرفته از شرايط طبيعي ويژه هر يک از دو جنس است نه اين که با داشتن شرايط مساوي و برابر، حقوق نابرابر براي آنان در نظر گرفته شده باشد .
به عبارت ديگر، اگر زنان غربي همواره به دنبال احقاق حقوق تضييع شده خود باشند حق دارند; زيرا نه دين مسيحيت، حقوق آنان را تامين کرده نه قوانين و آداب و رسوم غرب; اما چنين زحمتي از دوش زنان مسلمان برداشته شده; چرا که سيستم حقوقي اسلام، تمام نيازهاي فطري، جسمي، رواني و ... او را برآورده کرده است .
در خاتمه مناسب مي دانيم جملاتي از «آني رود» نويسنده شهير انگليسي که بيانگر آرزوي قلبي يک زن غربي است نقل کنيم . وي گويد :
«اگر دختران ما در خانه ها به نام کارگر يا شبيه به آن به منظور تامين درآمد مالي به جاي کارخانه ها مشغول کار و کارگري شوند، آسانتر و بي درد سرتر است از اشتغال در کارگاههايي که دختران ما را دچار آلودگي هايي مي کنند که تا ابد رونق زندگي آنان زدوده مي شود; زيرا در خانه ها سروکارشان با زنان صاحب خانه است .
و اي کاش کشور ما (کشورهاي غربي) همچون کشورهاي اسلامي مي بود که خدمتگزاران با پوشش وقار و عفت، آسوده ترين زندگي را دارند و همچون خانه خدايان با آنان رفتار مي شود و هيچ گرد نگراني بر دامن آنان ننشيند . آري، ننگ است براي کشور انگلستان که دخترانش نمونه رذالت باشند در اثر آميختگي با مردان . چه مي شود ما را که سعي نمي کنيم وظايف و مسؤوليت زنان ما هماهنگ با فطرت و طبيعت آنان باشد; يعني همان خانه نشيني و واگذاري کارهاي مردان به مردان به منظور تضمين شرافت زنان .» (57)

--------------------------------------------
پي نوشت ها :
1) مدرس حوزه، محقق و نويسنده .
2) ثريا مکنون و مريم صانع پور، بررسي تاريخي منزلت زن، سازمان تبليغات اسلامي، تهران، چاپ دوم، صص 28 - 27 و کليات تاريخ : ج 2، ص 415 .
3) دکتر ثريا مکنون و مريم صانع پور، پيشين، صص 29 - 28; و ويل دورانت، تاريخ تمدن، انتشارات آموزش انقلاب اسلامي، تهران، چاپ سوم، 1370، ج 1، ص 565 .
4) سيد محمدحسين طباطبايي، الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، انتشارات محمدي، تهران، چاپ سوم، 1362، ج 4، ص 87 .
5) مريم نور الدين فضل الله، المراة في ظل الاسلام، انتشارات دار الزهراء، بيروت، چاپ چهارم، 1405ق . ، ص 31 .
6) همان، ص 26 .
7) سيد محمد خامنه اي، حقوق زن، انتشارات تک، تهران، 1368، ص 22 .
8) سيد محمد خامنه اي، پيشين، ص 23 .
9) مريم نورالدين فضل الله، پيشين، ص 29 .
10) سيد محمد حسين طباطبايي، پيشين، ص 89 .
11) همان، ص 89 .
12) دکتر ثريا مکنون و مريم صانع پور، پيشين، ص 28 .
13) مريم نورالدين فضل الله، پيشين، ص 26 .
14) محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، انتشارات مؤسسة الوفاء، بيروت، چاپ سوم، 1403ق . ، ج 11، ص 13 .
15) مريم نورالدين فضل الله، پيشين، ص 20 .
16) دکتر ثريا مکنون و مريم صانع پور، پيشين، ص 28 .
17) مريم نورالدين فضل الله، پيشين، ص 32 .
18) محمد فريد وجدي، دائرة المعارف، انتشارات دارالمعرفه، بيروت، چاپ سوم، ج 8، ص 602 .
19) همان، ص 599 .
20) مريم نور الدين فضل الله، پيشين .
21) محمد فريد وجدي، پيشين، ص 598 .
22) مجله زنان فردا، ش 2 و 3 (آذر و دي 1381) .
23) سيد محمد حسين طباطبايي، پيشين، ج 2، ص 274 .
24) مريم نور الدين فضل الله، پيشين، ص 33 .
25) سيد محمد خامنه اي، پيشين، ص 23 .
26) همان، ص 37 .
27) همان، ص 38 به نقل از شهيد مطهري .
28) محمد باقر مجلسي، پيشين، ج 103، ص 218 .
29) عباس قمي، سفينة البحار، انتشارات کتابخانه سنايي، ج 8، ص 579 .
30) عباس قمي، پيشين، ص 580 .
31) محمد باقر مجلسي، پيشين، ج 71، ص 387 .
32) هندي، کنز العمال، مؤسسة الرساله، بيروت، چاپ سوم، 1409 . ق، ج 16، ص 461، حديث 45439 .
33) محمد بن يعقوب کليني، اصول کافي، دار الکتب الاسلاميه، تهران، چاپ چهارم، 1365، ج 2، ص 160 .
34) هندي، پيشين، حديث 45359 .
35) همان، حديث 45360 .
36) محمد محمدي ري شهري، ميزان الحکمه، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، قم، 1362، حديث 22355 .
37) بقره/228 .
38) ر . ک . : افق حوزه، ش 22، ص 4 .
39) توبه/7 .
40) توبه/67 .
41) نور/30 .
42) نور/31 .
43) آل عمران/195 .
44) فتح/25 .
45) تحريم/10 .
46) تحريم/12 - 11 .
47) آل عمران/42 .
48) اعراف/144 .
49) آل عمران/33 .
50) نمل/59 .
51) مؤمنون/50 .
52) مائده/110 .
53) نساء/32 .
54) نساء/7 .
55) فتح/25 .
56) حجرات/11 .
57) مريم نور الدين فضل الله، پيشين، ص 45 .

***** بر گرفته شده از مجله رواق انديشه، شماره 21

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)