شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

دروغ پردازان در حوزه حديث شيعه

0 نظرات 00.0 / 5


درآمد

تنها راه دستيابي به وحي الهي و کلام حق، به اقتضاي حديث ثقلين، قرآن و سنّت است. ما از طريق حديث، به سنّت عملي و قولي و تقرير پيامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) دست مي يابيم و از همين جاست که جايگاه حديث صحيح و اهميّت آن، بيش از پيش روشن مي شود و لذا امام باقر (ع) به جابر فرمود:
يا جابر واللّه لحديث تصيبه من صادق في حلال و حرام خير لک ممّا طلعت عليه الشّمس حتّي تغرب.1
اي جابر به خدا قسم اگر حديثي از شخص صادقي در مورد حلال و حرام به تو برسد، از آنچه آفتاب بر آن مي تابد برايت بهتر است.
امّا در طول تاريخ معارف بشري و در بستر تاريخ اديان الهي، هميشه مردماني دروغ ساز و دجّال صفت بوده اند که حقايق الهي و علمي را به سخريه مي گرفتند و با اهداف گوناگون و در اثر عوامل مختلف (مثل: تعصبات مذهبي، انحرافات عقيدتي، خدمت به حاکم ستمگر، کسب مال يا مقام، غلوّ در مذهب و عقايد، بزرگ کردن خود و يا تأثير عناصر يهودي و مسيحي2) دست به تحريف حقايق، جعل احاديث و دروغگويي مي زدند.

پيشينه تحقيق

يک. پيدايش جدّي پديده جعل و کذب در احاديث، به عصر ائمّه (ع) بويژه زمان امام صادق (ع) و امام رضا (ع) بر مي گردد.
ائمه اطهار (ع) با قاطعيّت و شدّت با اين پديده که بلاي حديث محسوب مي شد برخورد کردند و حتّي در مواردي، از اين دروغ سازان نام مي بردند و آنها را لعنت مي کردند ( مثل «مغيرة» و «ابوالخطّاب» که در اين نوشتار به آنها اشاره خواهيم کرد) و همين مطلب موجب شد که اين بيماري، در شيعه رشد چنداني پيدا نکند.
دو . کساني که کتابهاي رجال نوشته اند، به صورت پراکنده به اين مطلب پرداخته اند. براي مثال، نجاشي (372 450ق) در رجال خود، در موارد متعدّد به جاعلان و دروغگويان اشاره مي کند. ساير کتب رجالي نيز تا عصر حاضر (و در بهترين شکل، معجم الرّجال مرحوم آية اللّه خويي) به اين مطلب پرداخته اند؛ اگر چه کمتر بحث مستقل يا کتاب مستقلّي به اين موضوع، اختصاص يافته است.
سه . کتابهايي که در عامّه و خاصّه به صورت کلّي يا جزئي به اين مطلب پرداخته اند، عبارتند از:
1 الموضوعات ابن جوزي (متوفّاي 597ق) که مطالب آن از کتاب الأباطيل جورکاني اخذ شده است.
2 اللّئالي المصنوعة، از سيوطي، که پيرامون کتاب ابن جوزي است.
3 تذکرة الموضوعات و قانون الموضوعات، از محمّد بن طاهر مقدسي هندي ملقّب به قتني (م976ق).
4 اللّؤلؤ المرصوع، از ابوالمحاسن قاوقچي.
5 الموضوعات صنعاني.
6 الموضوعات الکبير، از ملاّ علي قاري.
7 الموضوعات الصّغري، از همان نويسنده.
8 أضواء علي السّنة المحمّدية، از محمود ابوريّة، که در بخشي از کتاب به موضوع جعل پرداخته است.
9 شيخ المضيرة، از همان نويسنده، که در بخشي از کتاب به موضوع جعل پرداخته است.
10 علم الحديث، از کاظم مدير شانه چي، که در بخشي از کتاب به موضوع جعل پرداخته است.
11 مقباس الهداية، از علامه مامقاني (1290 1351ق) با تلخيص استاد علي اکبر غفاري.
البته در اين ميان، عامّه (اهل سنّت) بيشترين کتابها را نوشته اند؛ چرا که در طول تاريخ حديث خود، بيشتر به بلاي جعل گرفتار شده اند.

منابع عمده تحقيق

در اين نوشتار، بيشتر از روش تحقيق کتابخانه اي (ميداني) و با استفاده از کتابهاي رجال (يعني شهادت ديگران بر کذب و جعل احاديث توسّط افراد) استفاده شده است. از جمله مهمترين آن منابع عبارتند از:
رجال: نجاشي، معجم الرّجال: آية اللّه خويي، مقباس الهداية: علامه مامقاني، علم الحديث: کاظم مدير شانه چي، بهجة الآمال في شرح زبدة المقال: علاّمه ملاّ علي علياري تبريزي.
همچنين، از خلاصه الأقوال و رجال الکشّي و رجال الطّوسي و کتاب ابن غضائري، با واسطه نقل شده است.

موضوع تحقيق

دو محور اساسي در اين نوشتار دنبال مي شود:
الف . شناسايي راوياني که مطالب خلاف واقع (اعم از قول و فعل و تقرير) از پيامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) نقل کرده اند؛
ب . معرّفي افرادي که مطالبي را ساخته و به صورت حديث به آن بزرگواران نسبت داده اند.

ضرورت تحقيق

شناخت دروغ پردازان و متّهمان به جعل و کذب و منحرفان از صراط حق، آثار و فوايد بسياري دارد که برخي از آنها عبارتند از:
الف . پالايش احاديث حق از احاديث دروغين؛
ب . شناخت دروغگويان در سلسله اسناد احاديث و ردّ سخنان آنان؛
پ . جلوگيري از انحراف مردم و خطاي علما، با معرّفي دروغگويان و احاديث جعلي آنان؛
ت . عبرت گرفتن تماشاگران و ايجاد ترس در دل افراد سهل انگار و دروغ دوست و در نتيجه، جلوگيري از جعل دروغ در آينده؛
ث . شناخت بهتر قرآن به کمک طرح و نقد تفسيرهاي نادرست دروغ پردازان؛
ج . آشکار شدن چهره نوراني و بي عيب ائمّه اطهار (ع) با ردّ احاديث دروغين و غلو آميز که درمورد آنان جعل شده است.
نگارنده، با توجه به آثار فوق، سعي دارد تا دروغ پردازان و جاعلان روايات را در کتابهاي عامّه و خاصّه معرفي کند. البته سعي ما بر آن است که تنها افرادي که کذّاب يا جاعل بودن آنها محرز گرديده، ياد شوند و از ذکر افراد مشکوک پرهيز نموده ايم.
اين بخش از نوشتار، درباره جاعلان و کذّابان در راويان خاصّه است و ان شاء اللّه در مقالات آينده، به راويان عامّه خواهيم پرداخت. البته ممکن است فرد يا افرادي از قلم افتاده باشند و يا در موردي تأمّل کافي درباره يک راوي صورت نگرفته باشد (و در نتيجه، قضاوت ناصحيحي شکل گرفته باشد)؛ لذا اميد است با راهنمايي هاي منصفانه و دلسوزانه فرهيختگان امّت، اين نوشتار، کاملتر شود، تا به حال امّت سودمندتر افتد.

1. أبان بن أبي عياش، فيروز، أبواسماعيل البصري

اتّهام: او متّهم است که کتاب «سليم بن قيس» را جعل کرده است.3
دليل:
الف . ابن غضائري (ره) در کتاب رجال خود مي گويد:
اوتابعي است که از انس بن مالک و امام سجّاد (ع) نقل حديث مي کند و او ضعيف است، و اصحاب ما «شيعيان» به او نسبت داده اند که کتاب «سليم بن قيس» را جعل کرده است.4
ب . شيخ طوسي (ره) در رجال خود مي گويد:
او تابعي (بصري) ضعيف است و از اصحاب امام سجاد (ع) و امام باقر (ع) و امام صادق (ع) شمرده مي شود.5

2. احمد بن محمّد بن سيّار، ابوعبداللّه السيّاري (البصري الاصفهاني)

اتهام: دروغگو و ضعيف، بلکه فاسد المذهب است؛ محرّف نه غالي6 و مجفّو الروايه است و روايات مرسل زيادي را نقل کرده است7 و تناسخ را قبول داشته است.8
دليل: کساني او را تضعيف کرده اند:
شيخ (ره) در رجال9 و استبصار10، ابن غضائري11، نجاشي در رجال12 و ابن وليد13 و شيخ صدوق (ره) و کشّي14 و مامقاني در مقباس الهداية15.
آية الله خويي (ره) مي گويد: علماي رجال اتفاق دارند که او فاسد المذهب است.16
شرح حال: او از اهالي بصره بود و از نويسندگان آل طاهر محسوب مي شد17 و از اصحاب امام هادي (ع) و عسکري (ع) شمرده شده است.18
شيوخ قمي فقط در مورد کتاب «نوادر الحکمة» که او نقل کرده است، استثنا قائل شده اند و آن را ضعيف ندانسته اند.19
ولي در عين حال، شيخ در استبصار، بعد از ذکر کتاب «نوادر» مي گويد: من طبق آن عمل نمي کنم و فتوا نمي دهم، چرا که ضعيف است.20
مرحوم آية الله خويي (ره) مي گويد: برخي روايات تحريف قرآن، از کتاب احمد بن محمّد السيّاري نقل شده است.21
تأليفات: اين شخص، داراي کتابهاي متعدّدي است که عبارتند از:
1 کتاب ثواب القران،
2 کتاب الطّب،
3 کتاب القرائات،
4 کتاب النّوادر،
5 کتاب الغارات.22

3. احمد بن محمّد، أبوعبداللّه الخليلي الآملي (الطّبري)

اتهام: دروغگو، جاعل حديث و فاسداست که مورد التفات نيست.23
دليل: نجاشي در کتاب خود او را جدا ضعيف مي داند24 و ابن غضائري25 نيز او را دروغگو و جاعل حديث و فاسد شمرده است.26
تأليفات:
1 کتاب «الوصول الي معرفة الأصول»،
2 کتاب الکشف.27

4. اسحاق بن محمّدبن احمد بن أبان (ابويعقوب الأحمر) بن مرار بن عبداللّه، يعرف عبدالله عقبة و عقاب بن الحارث النخعي (أخ الأشتر)

اتّهام: دروغگو، جاعل حديث و اصلا معدن تخليط احاديث است28 و فاسد المذهب نيز بوده است.29
دليل: نجاشي در رجال خود او را معدن تخليط مي نامد.30 علاّمه نيز در خلاصه، او را معدن تخليط مي خواند31 وابن غضائري او را فاسد المذهب و دروغگو و جاعل حديث مي داند و نيز عياشي خبري در مورد وضع حديث او نقل مي کند.32
شرح حال و تأليفات: او را رئيس گروه «اسحاقيّه» مي دانند و صاحب کتابهاي متعددّي است که عبارتند از:
1 کتاب اخبار السّيّد،
2 کتاب المجالس،
3 کتابهايي در مورد تخليط.33

5. اسماعيل بن علي بن رزين بن عثمان بن عبدالرّحمن بن عبداللّه بن بديل بن ورقاء الخزاعي، ابن أخي دعبل، ابوالقاسم

اتهام: دروغگو، جاعل حديث، مختلط در حديث بوده است.
دليل: نجاشي و شيخ و مامقاني او را مختلط مي دانند.34
ابن غضائري او را دروغگو و جاعل حديث مي داند.35
و شيخ در رجالش مي گويد که او از ائمه (ع) حديث نقل نمي کند.36
شرح حال: او پسر برادر دعبل خزاعي بود که در واسط مي زيست و سرپرست امور حسبيّه آنجا بود.37
تأليفات:
1 کتاب «تاريخ الأئمة»،
2 کتاب النکاح.38

6. الحسن بن العبّاس بن الحريش الرّاوي، ابوعلي

اتّهام: ضعيف است و کتابي در مورد فضيلت سوره قدر جعل کرده است.39
دليل: نجاشي در «رجال» خود مي گويد که جدّا ضعيف است و کتابي در مورد «انّا أنزلناه» دارد که مضطرب الالفاظ است.40 ابن غضائري نيز اين کتاب را فاسد الالفاظ و جعل مي داند.41
تذکّر: بر برخي کتب رجالي گفته شده که «حسن بن عبّاس» از امام جواد (ع) حديث نقل مي کند؛ در حالي که اکثر کتابهاي حديث، گفته اند که از امام باقر (ع) نقل مي کند. شيخ نيز در رجال، يک بار او را در اصحاب امام جواد (ع) و يک بار در باب «من لم» ذکر کرده است.
اين مطالب مي رساند که دو نفر به اين اسم وجود دارند؛ هر چند هر دو را ضعيف دانسته اند.42
تأليفات: کتابي داشته در مورد فضيلت «انّا انزلناه في ليلة القدر» که گفته شده روايات آن مضطرب است.43
امّا مرحوم کليني در اول کافي مي گويد: روايت و کتابي غير از کتاب الحسن بن العباس درمورد شأن «سوره قدر» نيست.44

7. الحسن بن علي بن أبي حمزة البطائني (سالم البطائني)

اتهام: کذّاب، ملعون و واقفي است.45
دليل: رجال نجاشي، او را از بزرگان واقفيّه شمرده است.46
و نيز مرحوم مامقاني از خلاصة الأقوال و کشّي نقل کرده اند که دروغگو و ملعون و واقفي است.47
تأليفات:
1 کتاب الفتن (الملاحم)،
2 کتاب فضائل القرآن،
3 کتاب القائم الصغير،
4 کتاب الدّلائل،
5 کتاب المتعة،
6 کتاب الغيبة،
7 کتاب الصّلاة،
8 کتاب الرّجعة،
9 کتاب فضائل أميرالمؤمنين (ع)،
10 کتاب الفرائض.48

8. الحسن بن محمّد بن يحيي بن الحسن بن جعفر بن عبداللّه بن الحسين بن علي بن الحسين بن عليّ اميرالمؤمنين (ع)، ابومحمّد، المعروف بإبن أخي طاهر

اتّهام: کذّاب و جاعل حديث است؛ رواياتي را از افراد مجهول نقل مي کرد که مورد انکار (منکّرة) بود؛ ضعيف است.49
دليل: علاّمه مامقاني (ره)، او را مورد تضعيف اصحاب مي داند که از افراد مجهول روايات منکّره نقل مي کند.50
و نيز نجاشي مي گويد که از افراد مجهول، روايات منکّره نقل مي کند و ديدم که اصحاب ما، او را تضعيف مي کردند51 و ابن غضائري و ابن داود، او را دروغگو و جاعل حديث مي دانند و توقّف در روايات او را انتخاب مي کنند.52
امّا برخي رجاليان، او را موثّق مي دانند؛ چرا که صدوق (ره) از او نقل حديث کرده و اجازه گرفته است و شيخ مفيد (ره) نيز در ارشاد، از او روايات بسياري نقل کرده است.53
او از جدّ خويش (يحي بن الحسن) و غير از او روايت نقل مي کند.
تأليفات:
1 کتاب المثالب،
2 کتاب الغيبة و ذکر القائم(عج).54

9. سالم بن أبي حفصة العجلي (م370ه)، مولي بني عجل، کوفيّ يکنّي أبا الحسين و أبا يونس، اسمه زياد

اتهام: مورد تکذيب و تکفير و لعنت امام صادق (ع) قرار گرفته است.55
غالي، ضعيف و کذّاب است و به امام باقر (ع) دروغ مي بست.56
دليل: صاحب الوجيزة او را ضعيف دانسته است57؛ و علامه مامقاني (ره) نيز او را جزو متّهمان به کذب قرار داده است.58
صاحب بهجة الآمال نقل کرده که مورد تکذيب و تکفير و لعنت امام صادق (ع) واقع شده؛ چرا که به امام باقر (ع) دروغ بسته است.59
برخي او را شيعه اي غلو کننده دانسته اند60، ولي اين مطلب با رواياتي که درمورد عقايد او نقل شده، سازش ندارد.61
تاليفات: دو کتاب داشته است که نجاشي از آنها خبر مي دهد ولي نام آنها را نمي گويد.62

10. سليمان بن عبداللّه الدّيلمي، أبو محمّد (و ابنه محمّد بن سليمان)

اتّهام: غالي و کذّاب است63 و به روايات منفرد او (و فرزندش) عمل نمي شود.64
دليل: علاّمه در «الخلاصة» او را از بزرگان غلات مي شمارد65؛ و به نقل علامه مامقاني (ره) و ابن غضائري، غالي و کذّاب است.66
در خلاصه، نام او «سليمان الدّيلمي» و در کتاب ابن غضائري، نام او «سليمان بن زکريّا» ذکر شده، امّا علامه مامقاني و برخي از رجاليان، آنها را اشاره به افراد متعدّدي نمي دانند.67
شرح حال: او مردي تا جر بود که اسراي ديلمي را به کوفه مي برد و اموال تجارتي را به خراسان حمل مي کرد؛ ولي در اصل از «بجيلة الکوفة» بود.68
تأليفات:
کتاب يوم و ليلة، که پسرش (محمّد بن سليمان) از او نقل مي کند.69

11. سليمان بن عمرو بن عبداللّه بن وهب النّخعي، أبو داود الکوفي

اتّهام: جاعل حديث بوده است70؛ به طوري که محدّثين او را «کذّاب النّخع» لقب داده اند؛ ضعيف است.71
دليل: در «الوجيزة» او را ضعيف شمرده اند.72
علامه مامقاني او را به وضع حديث متّهم مي داند.73
ابن غضائري او را ضعيف و کذّاب معرّفي مي کند.74
شرح حال: سليمان فردي زاهد بود؛ به طوري که شبها را به نماز و روزها را به روزه داري مي گذراند. او از امام صادق (ع) نقل حديث مي کند.75

12. عبداللّه بن محمّد البلوي (بن عمير بن محفوظ البلوي، أبو محمّد المصري)

اتهام: کذّاب و جاعل حديث بوده است.76
دليل: نجاشي او را ضعيف و ابن غضائري او را دروغگو و جاعل حديث دانسته است.77
علاّمه مامقاني (ره) او را جزو افراد کذّاب و جاعل نام برده است.78
شرح حال: او شخصي فقيه و واعظ، از اهالي مصر و از قبيله «بلي» بوده است.79
برخي گفته اند که از «بلي بن عمرو بن الجاف بني قضاعة» بوده است.80
تأليفات:
1 کتاب الأبواب،
2 کتاب المعرفة،
3 کتاب الدّين و فرائضه.80

13. عليّ بن أحمد الکوفي، أبوالقاسم

اتّهام: کذّاب، صاحب بدعت و غالي بوده است.82
دليل: نجاشي او را فاسد المذهب و غالي معرّفي مي کند.83
ابن غضائري و صاحب خلاصة الأقوال و علاّمه مامقاني، او را غالي و صاحب بدعت معرفي کرده اند84. مرحوم آية الله خويي، او را کذّاب و فاسد المذهب مي داند و مي گويد برخي روايات تحريف قرآن را او نقل کرده است.
شرح حال: او ادّعا مي کرده که از «آل ابي طالب» است. در آخر عمرش به غلو دچار شد و مذهب او فاسد گشت و در ناحيه اي به نام «کرمي» در سال 352 درگذشت، که آن ناحيه در پنج فرسخي فسا و بيست فرسخي شيراز است. غلات مقام او را بلند مي دانند.85
تأليفات:
1 کتابي در موضوع غلو و تخليط86، 2 تا 51 کتابهايي با عناوين: الأنبياء الأوصياء البدع المحدثة التّبديل والتّحريف تحقيق اللّسان في وجوه البيان الإستشهاد تحقيق ما الّفه البلخي في المقالات منازل النّظر و الإختيار أدب النّظر والتّحقيق تناقض أحکام المذاهب الفاسدة الأصول في تحقيق المقالات الإبتداء معرفة وجوه الحکمة معرفة ترتيب ظواهر الشّريعة التّوحيد مختصر في فضل التّوبة تثبيت نبوّة الأنبياء مختصر في الأمة مختصر في الأرکان الأربعة الفقه علي ترتيب المزنيّ الآداب و مکارم الأخلاق فساد أقاويل الإسماعيلية الرّدّ علي أرسطاطاليس المسائل والجوابات فساد قول البراهمة تناقض أقاويل المعتزلة الرّدّ علي محمّد بن بحر الرّهني الفحص عن مناهج الإعتبار الإستدلال في طلب الحقّ تثبيت المعجزات الردّ علي من يقول إنّ المعرفة من قبل الموجود إبطال مذهب داود بن علي الإصبهاني الردّ علي الزّيدية تحقيق وجوه المعرفة ما تفرّد به أميرالمؤمنين (ع) من الفضائل الصّلاة والتسليم علي النّبي وأميرالمؤمنين الرّسالة في تحقيق الدّلالة الرّد علي أصحاب الإجتهاد في الأحکام في الإمامة فساد الإختيار رسالة إلي بعض الرؤساء الردّ علي المثبتة الرّاعي والمرعي الدّلائل والمعجزات ماهية النّفس ميزان العقل ابّان حکم الغيبة الرّد علي الإسماعيلية في المعاد تفسير القرآن کتاب في النفس.
نجاشي در پايان عناوين تأليفات او مي افزايد که اکثر کتابهاي او فاسد است.87

14. محمّد بن بشير، کوفي (من موالي بني أسد)

اتهام: ملعون، غالي و واقفي است؛ به امام کاظم (ع) دروغ مي بست.88
دليل: کشّي مي گويد که او به امام کاظم (ع) دروغ مي بست.89
صاحب خلاصة الأقوال مي گويد که او ملعون و غالي است.90 علاّمه مامقاني نيز او را ملعون مي داند.91
امام رضا (ع) او را لعنت و نفرين کرد و نيز امام کاظم (ع) از او تبرّي جست.92
شرح حال: محمدبن بشير، کسي است که در زمان امام کاظم (ع) و امام رضا (ع) زندگي مي کرده است و پس از فوت امام کاظم (ع) واقفي شد و ادّعا کرد که امام هفتم همان قائم است که در بين مردم زندگي مي کند و براي اهل نور، با نور ظاهر است. او که شعبده باز بود و کارهاي خارق العاده انجام مي داد، ادّعا کرد که جانشين موسي بن جعفر (ع) است و عدّه اي پيرو او شدند و براي بعد از وفات، وصيت کرد که فرزندش (سميع بن محمّد) جانشين او باشد.93
تأليفات: او داراي کتابي نيز بوده است.94
تذکّر مهم: دو راوي به نام «محمّد بن بشير» وجود دارد:
الف: محمّد بن بشير کوفي، از اصحاب امام کاظم (ع) که ملعون است و ذکر او گذشت.
ب: محمّد بن بشير کوفي که برادر علي بن بشير است و هر دو ثقه هستند. نجاشي از آنها نام مي برد و مي گويد: کتاب نوادر از اين شخص ثقه است95 و در قم وفات يافت.
نکته قابل ذکر ، اين است که رجاليان هيچ نشانه روشني براي تمييز آن دو نفر مشترک، ذکر نکرده اند.96

15. محمّد بن علي، أبو سمينة، الصّيرفي (بن ابراهيم بن موسي ابوجعفر القرشي)

اتّهام: مشهور به دروغگويي بوده است97؛ غالي، فاسد الاعتقاد و ضعيف است.98
دليل: نجاشي رجال مي گويد که او در کوفه مشهور به روغگويي بوده است و علاّمه مامقاني، دروغگويي او را نقل مي کند99 و آية اللّه خويي در معجم الرّجال، او را ضعيف مي داند.100
ابن وليد، رواياتي را که «محمد بن احمد بن يحيي» از ابي سمينة نقل مي کند، استثنا کرده و ضعيف ندانسته است.101
نظريّه: از ابن وليد، عجيب است که از چنين فرد دروغگو و منحرفي، روايات را قبول مي کند
شايد ايشان قرائني بر صحّت داشته، که البتّه يقين و عقيده اش براي ما حجّت نيست.
شرح حال: او در کوفه مشهور به دروغگويي بود و سپس وارد قم شد و مدّتي مهمان احمد بن محمد بن عيسي بود. سپس مشهور به غلو شد و مخفي گشت؛ امّا احمد بن محمد بن عيسي او را از قم اخراج کرد.102
او را از اصحاب امام رضا (ع) دانسته اند.
تأليفات:
1 کتاب الدّلائل،
2 کتاب الوصايا،
3 کتاب العتق،
4 کتاب «عمّ يتسائلون»،
5 کتاب الآداب.103

16. محمّد بن مقلاص، أبو زينب الأسدي، أبو الخطّاب الأجدع، الزّراد (البزّاز السّراد البرّاد)، مولي بني أسد، (أبالطّيبات أبا اسماعيل)

اتّهام: مورد لعنت امام صادق (ع) واقع شده است104؛ ملعون است؛ چرا که به امام صادق (ع) دروغ مي بست و چيزهايي را که نفرموده بود، منتشر مي کرد و امام (ع) را مي ترسانيد.105
دليل: علاّمه مامقاني در مقباس106 و صاحب بهجة الآمال و خلاصة الأقوال و غضائري و ديگران نقل کرده اند که او مورد نفرين و لعنت امام صادق (ع) واقع شده است.107
در اين مورد، روايات کثيري نقل شده است و حتي از نزديکي به او و پيروانش نهي شده است و در توقيعي که صادر شد، همه ائمه (ع) از ابوالخطّاب برائت جسته اند.108
شرح حال: ابوالخطّاب، فرد احمق و کند ذهني بود که مطالب و احاديث را حفظ نمي شد، ولذا مطالبي را از خود به آنها اضافه مي کرد. او فاسدترين افراد کوفه بود. در مورد نماز مغرب عقيده داشت که تا وقتي ستاره ها در شب ظاهر نشوند، برگزار نشود. پيروان او را خطّابيّه گويند که عقايد عجيبي در مورد نماز و روزه داشته اند.109

17. محمّد بن موسي بن عيسي الهمداني السّمّان، أبو جعفر

اتهام: غالي، جاعل احاديث و اصول، و ضعيف است.110
دليل: نجاشي نقل مي کند که قمي ها او را به خاطر غلو تضعيف کرده اند و ابن وليد گفته که او جعل حديث مي کرده است.111
مرحوم مامقاني از محمّد بن الحسن بن وليد نقل مي کند که او دو «اصل» به نامهاي «اصل النّرسي» و «اصل زيد الزّرّاد» را جعل کرده است.112
تأليفات:
1 کتاب ما روي في أيّام الأسبوع،
2 کتاب الردّ علي الغلات.113

18. محمّد بن فرات، الجعفي الکوفي (الجزمي)

اتّهام: ضعيف است114؛ ادّعاي نبوّت داشته و غالي و شارب خمر بوده است. بر امام رضا (ع) دروغ مي بست و لذا مورد لعن حضرت قرار گرفت.115
دليل: کلام نجاشي و ابن غضائري بر تضعيف او و روايات کشّي بر مذمّت او دلالت دارد.116
کشّي نقل مي کند که امام رضا (ع) فرمود:
«يا يونس، أما تري إلي محمّد بن فرات و مايکذب عليّ… يا يونس، انّما قلت ذلک ليحذر عنه أصحابي وتأمرهم بلعنه والبرائة منه فإنّ اللّه هو برئ منه».117
تأليفات:
1 نجاشي مي گويد کتابي داشته است ولي نام آن را نمي برد؛118
2 مطالبي در تفسير از او نقل شده است، از جمله اينکه از امام باقر (ع) نقل مي کند که: سألته عن قول اللّه عزّوجلّ: «وتقلّبک في السّاجدين». قال: في أصلاب النبيّين.119

19. المغيرة بن سعيد، رأس المغيرة

اتّهام: کذّاب بود120 و به امام باقر (ع) دروغ مي بست و احاديثي را داخل احاديث حضرت مي نمود؛ غالي بود و احاديثي را بر مذهب غلو جعل مي کرد.
دليل: کشّي او را کذّاب مي داند و روايات متعدّدي از امام صادق (ع) و امام رضا (ع) نقل مي کند که مغيره را نفرين و لعنت مي کنند.121
مرحوم مامقاني و آية اللّه خويي (ره) نيز او را کذاب و ملعون معرفي مي کنند.122 براي مثال، چند روايت را ذکر مي کنيم.
کشّي با سند خود، از هشام بن حکم نقل مي کند:
انّه سمع أبا عبداللّه (ع) يقول: لاتقلبوا علينا حديثا إلاّ ما وافق القرآن والسنة أو تجدون معه شاهدا من أحاديثنا المتقدمة، فإنّ المغيرة بن سعيد لعنه اللّه دسّ في کتب أصحاب أبي أحاديث لم يحدث بها أبي؛ فاتّقوا اللّه ولاتقبلوا علينا ماخالف قول ربّنا تعالي و سنّة نبيّنا محمّد (ص) فإنّا إذا حدّثنا قلنا: قال اللّه عزّوجلّ وقال رسول اللّه (ص).123
و نيز:
عن يونس عن هشام بن الحکم، انّه سمع أبا عبداللّه (ع) يقول: کان المغيرة بن سعيد يتعمّد الکذب علي أبي، ويأخذ کتب أصحابه وکان أصحابه المستترون بأصحاب أبي يأخذون الکتب من أصحاب أبي فيدمغونها إلي المغيرة، فکان يدسّ فيها الکفر والزّندقة ويسندها إلي أبي ثم يدفعها إلي أصحابه، فيأمرهم أن يثنوها في الشيعة، فکلّما کان في کتب أصحاب أبي من الغلوّ فذاک ممّا دسّه المغيرة بن سعيد في کتبهم.124
همچنين:
عن أبي عبداللّه (ع) قال سمعته يقول: لعن اللّه المغيرة بن سعيد؛ إنّه کان يکذب علي أبي، فاذقه اللّه حرّ الحديد؛ لعن اللّه من قال فينا مالانقوله في أنفسنا؛ لعن اللّه من أزلنا عن العبودية للّه الذي خلقنا وإليه مآبنا ومعادنا وبيده نواصينا.125

20. مفضّل بن صالح، أبوجميلة النّحاس الأسدي (النّخّاس)

اتهام: کذّاب، جاعل حديث و ضعيف است.126
دليل: نجاشي او را تضعيف مي کند؛ بلکه تضعيف او را مورد قبول همه اصحاب مي داند.127 و نيز ابن غضائري او را کذّاب و واضع حديث مي داند.128
البته او از کساني است که در اسناد کامل الزّيارات واقع شده است و برخي مثل «المحقّق الوحيد» سعي کرده اند او را توثيق کنند؛ چرا که از بزرگان (اصحاب اجماع) نقل حديث مي کند.129
امّا مرحوم خويي (ره) در معجم الرّجال، او را موثّق نمي داند. چرا که نقل تضعيف نجاشي، با وقوع او در اسناد کامل الزّيارات معارض است.130
ابن غضائري نقل مي کند که از مفضّل شنيده شده است که گفته: من نامه معاويه به محمّد بن ابي بکر را جعل کردم.131
شرح حال: او را از اصحاب امام صادق (ع) شمرده اند و در زمان امام رضا (ع) فوت کرده است. برخي گفته اند: نخّاس (نحّاس) بوده و برخي او را حدّاد (آهنگر) دانسته اند. او در موارد زيادي از امام صادق (ع) و امام رضا (ع) روايت نقل مي کند.132

21. يزيد الصّائغ

اتهام: دروغگو133، واقفي، و ضعيف است.134
دليل: کلام کشّي که او را از کذّاب هاي مشهور مي داند.135
مؤلّف الوجيزة او را ضعيف مي داند.136
و مرحوم مامقاني او را دروغگو معرفي مي کند.137

22. يونس بن ظبيان الکوفي

اتّهام: دروغگو، ضعيف، مخلّط و وضّاع (زياد جعل کننده حديث) است.138
دليل: نجاشي او را جدّا ضعيف مي داند و همه کتابهاي او را تخليط مي شمرد.139
ابن غضائري او را غالي و کذّاب و جاعل حديث مي داند.140
کشّي با سند خود از امام کاظم (ع) نقل مي کند که حضرت بر او هزاران بار لعنت فرستاد (لعن يوسف بن ظبيان ألف لعنة يتبعها ألف لعنة).141
تذکّر: بعضي روايات از امام صادق (ع) در مورد مدح يونس وارد شده است که يا سند آن ضعيف است و يا حمل بر تقيه مي شود و يا اينکه يونس در زمان امام صادق (ع) هنوز غالي نشده بوده است.142
شرح حال: او کسي بود که ادّعا مي کرد در حال طواف به او ندا مي شد که «انّي أنا اللّه لا إله أنا فاعبدني وأقم الصّلاة لذکري…».143
تأليفات: از کلام نجاشي و غير او استفاده مي شود که يونس کتابهايي داشته است ولي آنها را نام نبرده اند.144

--------------------------------------------
پي نوشت ها :
1 . المحاسن 756/356/1 و بحارالانوار 1/147/2
2. ر.ک: علم الحديث، کاظم مدير شانه چي، و اضواء علي السنة المحمّدية، محمود أبوريّة، صحبت جعل حديث و عوامل آن.
3 . در مورد کتاب «سليم بن قيس الهلالي، ابا صادق»، دو نظريّه متفاوت وجود دارد:
الف: اين کتاب جعلي است.
اين نظريّه ابن الغضائري و شيخ مفيد در تصحيح الاعتقاد است. (ر.ک: معجم رجال الحديث، آية اللّه خويي، ج8، ص219)
ب: اين کتاب از اصول علماي شيعه است؛ بلکه از مهمترين اصول و قديمي ترين آنهاست.
اين، نظريه مرحوم نعماني در کتاب «الغيبة» (باب ما روي في أنّ الائمة اثناعشر إماما) است و حتي فاضل تفرشي در حاشيه «رجال کبير» گفته است که ابن غضائري اشتباه کرده است؛ و صاحب وسائل نيز در وسائل مي گويد: از کتابهاي معتمد و ثابت و متواتر است (خاتمة وسائل الشيعة / الفائدة الرابعة).
دليل جعلي بودن کتاب سليم:
اوّل. از لحاظ مضمون قابل قبول نيست؛ چرا که مي گويد: «محمّد بن ابي بکر، پدرش را در هنگام مرگ موعظه کرد» و «ائمّة شيعه سيزده نفر هستند». (ابن غضائري در رجال)
دوم . از لحاظ سند معتبر نيست؛ چرا که اين کتاب از غير طريق «أبان بن أبي عياش» نقل نشده است و او ضعيف است. (معجم رجال الحديث، ج8، ص221)
جواب جعلي بودن کتاب سليم:
مرحوم آية اللّه خويي (ره) در رجال خود (ج8، ص221) سعي مي کند تا به اين اشکالات پاسخ دهد، که:
اوّلا، نقل مضامين فوق در اين کتاب ثابت نشده است ولذا فاضل تفرشي و صاحب وسايل گفته اند در نسخه موجود اين کتاب، چنين مطالبي وجود ندارد (وسائل الشيعة/ ترجمة سليم بن قيس) و حتي نسبت اشتباه به ابن غضائري داده اند.
ثانيا، در کتاب کافي، سليم از غير طريق «أبان بن أبي عياش» نيز نقل مي کند و نيز کتاب سليم از طريق «حماد بن عيسي عن ابراهيم بن عمر الصّنعاني» نيز نقل شده است.
نظريّه:
مي توان گفت که کتاب «سليم بن قيس»، دو نسخه داشته است:
الف: نسخه اي که به ابن غضائري و شيخ مفيد و ميرزا در «رجال کبير» رسيده است و شامل مطالب و مضامين غيرصحيح است.
ب: نسخه اي که به دست مرحوم نعماني و صاحب وسايل و فاضل تفرشي رسيده است که آن مطالب را ندارد.
و شايد نسخه اوّل به خاطرجعل «ابان بن ابي عياش» مورد نقد و نکوهش واقع شده و از گردونه کتب حديث خارج شده است و آنچه باقي مانده، همان کتاب اصلي بوده که به دست امثال نعماني رسيده است.
شاهد مطلب آنکه عده اي تصريح مي کنند که اين مطالب موهوم در آن بوده و عدّه اي هم صريحا انکار مي کنند.
4 . تلخيص مقباس الهداية، علاّمه مامقاني (1290 1351ق)، تلخيص استاد علي اکبر غفاري، نشر جامعه امام صادق (ع) 1369، تهران، ص266؛ و نيز: معجم رجال الحديث، آية الله سيد ابوالقاسم خويي، مرکز نشر آثار شيعه، قم، ج141/1
5 . همان.
6 . معجم رجال الحديث، 283/2، به نقل از ابن غضائري.
7 . تلخيص مقباس الهداية266/ و معجم رجال الحديث، ج282/2، به نقل از شيخ.
8 . معجم رجال الحديث، ج283/2، به نقل از ابن غضائري.
9 . همان، ج282/2، به نقل از شيخ و تلخيص مقباس الهداية266/
10 . استبصار، باب المتصيّد يجب عليه التمام أو التقصير، ج846، به نقل از معجم، ج283/2
11 . معجم رجال الحديث، ج283/2، به نقل از ابن غضائري.
12 . رجال نجاشي (372 450ق)، 1416ق، چاپ جامعه مدرّسين، 1416ق، قم، ص80، شرح حال احمد بن محمّد سياري.
13 . رجال شيخ، ج283/2 284
14 . همان.
15 . تلخيص مقباس الهداية266/ و معجم، ج282/2، به نقل از شيخ.
16 . البيان في تفسير القران، السيد ابوالقاسم الخوئي، مطبعة الآداب في النجف الاشرف، 1385ق 1966م، ص245
17 . رجال نجاشي80/
18 . معجم رجال الحديث، ج283/2 (به نقل از ابن غضائري).
19 . رجال شيخ، به نقل از معجم رجال الحديث، ج283/2
20 . استبصار، حديث 846، به نقل از معجم رجال الحديث، ج283/2
21 . البيان في تفسير القرآن 245/246
22 . معجم رجال الحديث، ج283/2، به نقل از ابن غضائري.
23 . همان، ج244/2 و تلخيص مقباس الهداية266/
24 . رجال نجاشي، شرح حال احمد بن محمّد ابوعبداللّه الآملي96/
25 . در مورد ابن غضائري و کتاب او، سخن بسيار است ولذا از آنجا که در انتساب کتاب به او اشکال وجود دارد، ما هر جا که کلام او را نقل مي کنيم، به عنوان مؤيّد نه دليل است. (ر.ک: مقدّمه معجم الرّجال)
26 . معجم رجال الحديث، ج244/2 و تلخيص مقباس الهداية266/
27 . همان.
28 . تلخيص مقباس الهداية266/
29 . معجم رجال الحديث، ج69/3.
30 . رجال نجاشي73/ 74
31 . خلاصة، علامة، القسم الثاني، الباب 3 من فصل الهمزة، و معجم رجال الحديث، ج69/3
32 . معجم رجال الحديث، ج69/3
33 . همان.
34 . تلخيص مقباس الهداية 266/ و رجال نجاشي32/ و معجم رجال الحديث، ج157/3 158
35 . معجم رجال الحديث، ج157/3 158
36 تا 38 . همان.
39 . تلخيص مقباس الهداية267/
40 . رجال نجاشي60/
41 . بهجة الآمال في شرح زبدة المقال، ج139/3
42 . همان.
43 . رجال نجاشي60/
44 . بهجة الآمال، ج139/3
45 . تلخيص مقباس الهداية267/
46 . رجال نجاشي36/
47 . تلخيص مقباس الهداية267/
48 . رجال نجاشي36/
49 و 50 . تلخيص مقباس الهداية 267/
51 . رجال نجاشي64/
52 . بهجة الآمال، ج206/3
53 . همان، از «تعق» نقل مي کند. اين مطلب، مبتني بر اين اصل است که «مشايخ اجازه، همه ثقه هستند» و يا اينکه «نقل روايت از کسي، دليل بر توثيق اوست». در حالي که هيچکدام ثابت نشده است؛ بلکه هر دو مبنا باطل است. (ر.ک: مقدّمة معجم رجال الحديث)
54 . رجال نجاشي64/
55 . تلخيص مقباس الهداية268/
56 و 57 . بهجة الآمال، ج304/4
58 . تلخيص مقباس الهداية268/
59 و 60 . بهجة الآمال، ج304/4
61 . همان306/ 307
62 . رجال نجاشي188/
63 . تلخيص مقباس الهداية268/
64 . رجال نجاشي182/
65 . بهجة الآمال، ج476/4 477
66 . تلخيص مقباس الهداية268/
67 . بهجة الآمال، ج476/4 477
68 و 69 . رجال نجاشي182/
70 . تلخيص مقباس الهداية268/
71 و 72 . بهجة الآمال، ج7/4 486
73 . تلخيص مقباس الهداية268/
74 . بهجة الآمال، ج7/4 486
75 . تلخيص مقباس الهداية268/
76 . همان.
77 . بهجة الآمال، ج276/5
78 . تلخيص مقباس الهداية268/
79 . بهجة الآمال، ج275/5، از فهرست ابن نديم نقل مي کند.
80 . همان276/
81 . همان275/
82 . تلخيص مقباس الهداية268/
83 . رجال نجاشي265/ 266
84 . تلخيص مقباس الهداية268/
85 . رجال نجاشي6/ 265
86 . تلخيص مقباس الهداية268/
87 . رجال نجاشي265/ 266
88 . تلخيص مقباس الهداية268/
89 و 90 . بهجة الآمال، ج315/6 318
91 . تلخيص مقباس الهداية268/
92 . بهجة الامال، ج315/6 318
93 و 94 . همان.
95 . رجال نجاشي 344/
96 . بهجة الآمال، ج315/6 و 319
97 . تلخيص مقباس الهداية268/
98 . معجم رجال الحديث، ج16، شرح حال محمد بن علي بن ابراهيم بن موسي.
99 . تلخيص مقباس الهداية268/
100 و101 . معجم رجال الحديث، ج297/16
102 و103 . معجم رجال الحديث، ج297/16
104 . تلخيص مقباس الهداية268/
105 . بهجة الآمال، ج466/6 647 و …
106 . تلخيص مقباس الهداية268/
107 تا 109 . بهجة الآمال، ج646/6 647 و…
110 . تلخيص مقباس الهداية269/
111 . رجال نجاشي338/
112 . تلخيص مقباس الهداية269/
113 . رجال نجاشي338/
114 . رجال نجاشي363/
115 . بهجة الآمال، ج551/6
116 . همان.
117 . همان552/
118 . رجال نجاشي363/
119 . بهجة الآمال552/
120 . تلخيص مقباس الهداية269/
121 . معجم رجال الحديث، ج275/18
122 . تلخيص مقباس الهداية269/ و معجم رجال الحديث، ج275/18
123 . معجم، ج275/18
124 و 125 . همان.
126 . تلخيص مقباس الهداية269/
127 تا 132 . معجم رجال الحديث، ج287/18
133 . تلخيص مقباس الهداية269
134 تا 136 . بهجة الآمال، ج315/7
137 . تلخيص مقباس الهداية269/
138 . تلخيص مقباس الهداية269/
139 . رجال نجاشي448/
140 . بهجة الآمال ج354/7
141 تا 143 . همان355/
144 . همان 5/ 354

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)