مؤلفههای سياست اخلاقی از ديدگاه امام علی (ع)
- منتشر شده در
-
- نویسنده:
- دکتر سيد محمد رضا احمدی طباطبائی
چکيده
يکي از مقولههاي مهم در زندگي و روابط اجتماعي آدميزادگان، چگونگي تنظيم رفتارهاي مبتني بر تحکيم در حوزة قدرت سياسي و اصول و ضوابط حاکم بر اين روابط به ويژه در حوزه آمريت است. دين اسلام به عنوان آخرين آيين الهي و پيامبر اسلام به عنوان رسول خاتم در تنظيم روابط اجتماعي و خصوصي، جايگاه رفيعي را براي اخلاق قائل شده و حضرت اميرالمومنين علي (ع) نيز با اندماج دو مقوله مهم از حيات اجتماعي يعني اخلاق و سياست، تصوير روشني از ضرورت به کارگيري روشهاي مبتني بر اخلاق در حوزه آمريت در قدرت سياسي ارائه نمودهاند در اين مقاله اين نوع نگرش به قدرت سياسي تعبير به سياست اخلاقي شده است و سعي شده است مهمترين مؤلفهها و شاخصهاي اين نگرش از ديدگاه حضرت اميرالمومنين علي (ع) مورد مداقة اجمالي قرار گيرد.مقدمه
يکي از معماهاي پيچيده در جهان سياست، رابطة اخلاق و سياست در صحنة عمل سياسي است. جايگاه اخلاق در نظام اجتماعي و رابطة اخلاق نظري و سياست عملي در تاريخ فلسفة سياسي در جهان داراي قدمت وافري است.از طرف ديگر آنچه تاريخ بشر در عمل شاهد و گواه آن بوده است بياعتنايي و يا کمرنگ شدن اصول اخلاقي در صحنة عمل سياسي به ويژه هنگام بروز جنگها و کشمکشهاست. به گونهاي که صفحات تاريخ اجتماعي و سياسي آدميزادگان مشحون از سياستهاي غيراخلاقي است. يکي از دغدغههاي مهم انديشهپردازان سياست در عصر مدرن تبيين رابطه و حدود نفوذ اصول اخلاقي در صحنه عمل سياسي و اقناع حکمرانان به رعايت اصول مزبور در تصميمگيريهاي سياسي است. البته مباحث مربوط به مباني يا فلسفه اخلاق در مکاتب مختلف غرب و شرق و از جمله در ميان متفکران اسلامي متنوع و محل چالش است که پرداختن به آنها مجالي جداگانه ميطلبد. آنچه در اين نوشته بدان پرداخته ميشود مباحث مربوطه به حوزة فلسفة اخلاق نيست بلکه مهمترين مؤلفههاي حسن و قبح عقلي که دين بر آن صحه نهاده و در ميان پيروان اديان و مکاتب مختلف مورد وفاق است مانند ناخوشايند بودن ستم، کذب، مکر و فريب، خيانت در امانت، نقض تعهد و پيمان و خوشايند بودن عدل، راستگويي و صداقت، پايبندي به تعهدات و امثال آن در حوزه عمل سياسي با استناد به سيرة حضرت اميرالمومنين علي (ع) مورد بررسي اجمالي قرار خواهد گرفت. هدف عمده در اين بررسي اجمالي يافتن مدلي تفسيري (interpretive model) از رفتار و عملکرد جهتدار حضرت اميرالمومنين علي (ع) در حوزه قدرت و رفتار سياسي است. مدلي که يکي از وجوه تبيين در علوم اجتماعي و سياسي است.
سياست اخلاقي و اخلاق سياسي
در يک نگرش کلي و کلان ميتوان گفت از رابطة اخلاق و سياست در مرحله و حوزة عمل سياسي دو نوع برداشت وجود دارد :برداشت اول ملاحظة رابطة اخلاق و سياست برپاية «ترجيح اخلاق سياسي» است. در اين برداشت، اصالت و ترجيح با حفظ قدرت سياسي است هر چند به بهاي زير پا نهادن اصول اخلاقي و بياعتنايي به اصول مزبور باشد. در اين نگرش اخلاق در صحنة عمل کمرنگ و گاه حذف ميشود و آنچه قدرت و سياست اقتضا ميکند اختيار ميشود.
برداشت دوم ناظر به رابطة اخلاق و سياست براساس ترجيح و تقدم «سياست اخلاقي» است. در اين برداشت و نگرش، حفظ اصول اخلاقي و انساني و پايبندي به آن اصول هر چند با صيانت ظاهري از قدرت سياسي در تعارض باشد مقدم شمرده ميشود.
عرصه سياست در طول تاريخ بشر با عنصر و عامل مصلحت و مصلحانديشي آشنايي ديرينهاي داشته است. هر چند مصلحتانديشي عمدتاً با تمسک به عقل يا شرع توصيه شده است اما جوهره مصلحتانديشهاي مختار، حفظ و صيانت از قدرت سياسي بوده است. مدافعان تعدي از اصول اخلاقي در مقام رفتار سياسي بيشتر حکمرانان و پادشاهان بودهاند و در مقام تبيين و تفسير نظري کمتر مجوز تعدي از اصول اخلاقي در حوزه قدرت سياسي به صراحت عنوان شده است. در تاريخ تفکر سياسي در مغرب زمين يکي از صاحبنظران برجسته که خود در حوزة قدرت و سياست صاحب تجربه بوده و به صراحت مدافع تعدي از اصول اخلاقي از سوي شهريار به خصوص در مواردي که در تعارض با حفظ قدرت سياسي باشد ماکياولي متفکر سياسي مشهور ايتاليايي است. ماکياولي (1527-1469) مدافع نگرش اول و ترجيح اخلاق سياسي بر سياست اخلاقي است وي در اين مورد ميگويد :
«همه ميدانند چه نيکوست که شهريار درستکار و درست پيمان باشد و در زندگي راست روش و بينيرنگ. با اين همه تجربههاي دوران زندگاني ما را چنين آموخته است که شهرياراني که کارهاي بزرگ و گران از دستشان برآمده آناني بودهاند که راستکرداري را به چيزي نشمردهاند و با نيرنگ آدميان را به بازي گرفتهاند و سرانجام بر آناني که راستي پيشه کرده (و ايمان به قواعد اخلاقي را بنياد کارشان ساختهاند) پيروز شدهاند.» (ماکياولي، 1375، ص 111)
البته روي سخن ماکياولي با شهرياران است نه توده مردم، لذا وي پايبندي به اخلاق و رهنمودهاي اخلاقي دين را براي توده مردم تجويز ميکند و در کتاب ديگرش به نام «گفتارها» به اين مسأله اشاره مينمايد، (ماکياولي، 1377، صص 78-72)، ولي از آنجا که از ديدگاه ماکياولي اصالت با حفظ قدرت و حکومت است به نتيجه پيش گفته رهنمون شده است. از منظر ماکياولي زندگي سياسي جلوهاي ديگر از پيکار اجتنابناپذير بشر در راه بقا است و در اين پيکار فرجام کار رهبراني که پايبند ملاحظات اخلاقي باشند شکست و عقبنشيني است. براساس همين نگرش، او شهرياران را توصيه ميکند که از خصال حيوانات در حکمراني استفاده کنند. از شير و روباه به عنوان سمبل شجاعت و نيرنگ ياد ميکند و از شهريار ميخواهد که چون شجاع بودن در حکمراني به تنهايي کفايت نميکند، به نيرنگ و فريب که شيوه روباه و روباه صفتان است متوسل شود و در اين زمينه ميگويد :
«…پس، از آن جا که شهريار را گريزي نيست که شيوة درندگان را نيک بکار بندد، ميبايد هم شيوة روباه را بکار بندد و هم شيوة شير را، زيرا شير از دامها نتواند گريخت و روباه از چنگال گرگان. از اين رو روباه ميبايد بود و دامها را شناخت و شير ميبايد بود و گرگها را رماند. (ماکياولي، 1375، ص 111)
ماکياولي داشتن و مراعات خصال پسنديده ( و پايبندي به اصول اخلاقي) را خطرناک و تظاهر به داشتن آنها را سودمند ميداند (Machiavelli, 1953, pp.2-3) زيرا مردم در مجموع بر پاية آنچه از دور ميبينند داوري ميکنند نه آنچه از نزديک لمس ميکنند! او ميگويد همه از دور ميتوانند ببينند اما کمتر کسي از نزديک ميتواند لمس کند (Machiavell,1953, p.93).
همچنانکه گفته شد ماکياولي با اصالت دادن به قدرت سياسي در واقع اخلاق را از سياست تفکيک ميکند و شهريار را مجاز ميداند که در مواردي که حفظ قدرت سياسي با پيشبرد اهداف تزاحم و تعارض يابد به راحتي اصول اخلاقي را کنار بزند. اين نگرش غير اخلاقي به سياست از سوي ماکياولي باعث شد که شهرت وي حتي در مغرب زمين به شدت به ننگ و بدنامي آلوده شود. هر چند که مرور زمان و دفاع ماکياولي از مليت و قوميت ايتاليا باعث تجديد نظر در داوري مردم و نظريه پردازان نسبت به وي شد. (عنايت، 1364، ص 143)
نگرش و رويکرد ديگر به سياست بر پايه اندماج و آميختگي اخلاق و سياست و استوار نمودن قدرت سياسي بر پايههاي استوار اخلاق و انسانيت است. نگرش دوم در اسلام و منابع اصيل و معتبر آن يعني قرآن و سنت مورد تأکيد و جهتگيري قرار گرفته و حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) مظهر اجراي چنين سياستي در جهان اسلام پس از پيامبر (ص) محسوب ميشوند.
پيامبر اکرم (ص) هم به عنوان شارع و هم به عنوان مجري احکام ديني فرمودند :
«من براي تکميل مکارم اخلاقي و اعتلاي اخلاق نيک مبعوث شدم» [1] (مجلسي، 1404 ق، ص 405). اين کلام مهم پيامبر (ص) نشان دهنده اهميت اخلاق در دين اسلام و تعميم آن در کليه شئون زندگي فردي و اجتماعي از جمله سياست است. به تعبير مصطلح در حوزة فلسفه علم، پارادايم حاکم بر کليه احکام و شئون رفتاري در اسلام در ملاحظة اخلاق و مکارم اخلاقي قابل رديابي است .
قرآن مجيد به عنوان مهمترين و اصيلترين منبع اسلامي که تجلي کلام الهي است در آيات متعددي عالمان غير عامل (بياعتنا به اصول اخلاقي در عمل) و آمران به معروف در گفتار و عاملان به منکر در کردار را که نشانة فاصله گرفتن از اخلاق و نفاق و دوچهرگي است مورد انتقاد شديد قرار ميدهد. در سوره صف ميفرمايد :
«اي کسانيکه ايمان آوردهايد چرا ميگوييد آنچه را که خود انجام نميدهيد. موجب خشم و غضب و (گناه) بزرگي است نزد خداوند که بگوييد آنچه را خود انجام نميدهيد.) .» [2] (سوره صف، آيه 2)
در سوره بقره هم خداوند ميفرمايد : [3] «آيا مردم را به نيکي دعوت و امر ميکنيد و خود را فراموش ميکنيد؟ در حالي که (کتاب آسماني) را تلاوت ميکنيد آيا تعقل و تدبر نميکنيد؟ » (سوره بقره، آيه 43)
همچنين قرآن مجيد به صراحت فرمان ميدهد که «اي کساني که ايمان آوردهايد در راه خدا استوار بوده و شما گواه راستي و درستي و عدالت (بر ملل جهان) باشيد و مبادا دشمني با قومي شما را وادار کند که عدالت پيشه نکنيد. عدالت و دادگري پيشه کنيد ( در همه حال) که به تقوا نزديکتر است.» [4] (سورة مائده، آيه 7)
در روايات متعدد و صحيح السند نيز در مجازات و فرجام نامطلوب افرادي که رفتار آنان خلاف گفتار و در عمل پايبند به اصول اخلاقي و انساني نباشند عنوان شده است بخش مهمي از روايات ماثوره ناظر به حوزه سياست و رفتار سياسي است. روايات متعددي وجود دارد مبني بر اينکه اگر انساني از عدالت و اخلاق در گفتار تمجيد نمايد و خود در مقام عمل خلاف آن رفتار نمايد در روز رستاخيز بيشترين حسرت و تأسف از آن وي خواهد بود. مرحوم کليني در کتاب شريف «اصول کافي» در بابي تحت عنوان «من وصف عدلاً و عَمِلَ بِغَيره ( کسي که عدالتي را بستايد و بر خلاف آن عمل کند). روايات انديشه برانگيزي را از معصومين عليهم السلام تقرير کردهاند. (کليني، بيتا، ص 408) ممکن است اينگونه تصور شود که پايبندي به موازين اخلاقي در حوزه روابط فيمابين افراد در اجتماع مطلوب شمرده شده است و اين مطلوبيت در سياست و قدرت سياسي به دليل مصالحي که از آن ياد ميشود فاقد اعتبار و يا شناور است. در پاسخ بايد متذکر شد که سيره پيامبر اسلام و حضرت اميرالمومنين علي (ع) بعنوان دو الگوي کامل که تجلي سياست ديني در رفتار آنان هويدا است، احتمال فوق را رد ميکند.
امير المؤمنين امام علي (ع) در قول و فعل در دوران حکومت خويش و بلکه در طول زندگاني خويش اخلاق و سياست را به هم آميخته و مکارم و محاسن اخلاقي را در تمام زواياي زندگي سياسي خويش به عنوان يک الگوي ديني و مطلوب اسلامي به نمايش گذاشتند.
در اين بخش به اختصار به ذکر مهمترين مولفههاي سياست اخلاقي اميرالمؤمنين علي (ع) ميپردازيم. مؤلفههايي که به واقع متمايز کننده سياست ديني و اخلاقي از سياست غيرديني و غيراخلاقي است و حکمرانان ديگر نظير معاويه در دوران حکومت از اين روشهاي غيراخلاقي در سياست براي پيشبرد اهداف بهره ميبردند و اميرالمؤمنين علي (ع) بر اساس تعاليم ديني از بکار بردن آن روشها پرهيز و ابا داشتند.
مهمترين مؤلفههاي سياست اخلاقي اميرالمؤمنين علي (ع) از اين قرار است :
1- لزوم پرهيز از پيمان شکني، فريبکاري و خيانتکاري در سياست
يکي از مواقف مهم و گاه سرنوشتساز در حوزه قدرت سياسي و تصميمگيري نقض پيمان و استفاده از فريب و نيرنگ جهت نيل به مقصود است. در گفتار و کردار حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) مشاهده ميشود که ايشان استفاده از اين روشهاي غيراخلاقي را براي نيل به هدف مشروع نيز به کار نميبردند و استفاده از اين روشها را مجاز ندانسته و مستوجب عذاب آخرت ميشمردند. در اين راستا روايات صريحي وجود دارد که در نهجالبلاغه و مصادر معتبر شيعه ذکر شده است رواياتي که در ادامه ميآيد صريح و مربوط به حوزه قدرت سياسي است.اميرالمؤمنين (ع) در کوفه در ضمن ايراد خطبه فرمودند : «اي مردم اگر نبود بد بودن و ناپسند بودن پيمانشکني و خيانت هر آينه من زيرکترين مردم ميبودم، ولي پيمانشکنان گنهکارند و گنهکاران نافرمان. بدرستي که پيمانشکن و گنهکار (که پروايي در به کارگيري هر روشي براي نيل به هدف ندارد) و خيانتکار در آتش خواهند بود. [5] (الحر العاملي، ص 52 و الطباطبايي البروجردي، بيتا، ص 558)
در نهجالبلاغه نيز ذکر شده که گروهي به اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليهالسلام در مقام اعتراض ميگويند که ظاهراً معاويه از شما باهوشتر و باکياستتر در سياست و حکمراني و پيشبرد اهداف سياسي است و امام در پاسخ اين گروه ميفرمايند :
«به خدا سوگند معاويه از من زيرکتر نيست. او پيمان شکني و گنهکاري (مکر و حيله) ميکند . اگر پيمان شکني ناپسند و نامطلوب نبود من زيرکترين مردم ميبودم! ولي پيمان شکنان گنهکارند و گناه کاران اهل فجور و نافرماني. هر پيمان شکني را روز قيامت پرچمي است که بدان شناخته ميشود. مرحوم صدوق ( ره) از اذان روايت ميکند همين مسأله را با اندکي تغيير، و ميگويد امام فرمودند که من از پيامبر اکرم (ص) شنيدم که مکار و خدعهگر و خيانتکار در آتشند و اگر چنين نبود من مکارترين فرد عرب بودم.» [6] (فيض الاسلام، 1378، ص 648)
بنابراين مشاهده ميشود که به کارگيري روشهاي غيراخلاقي براي رسيدن به هدف هر چند مشروع باشد در شريعت اسلام جايز نيست و رسول خدا (ص) واميرالمؤمنين علي (ع) در دوران حکومت به اين امر مهم ملتزم و به شدت پايبند بودند. امام صادق (ع) نيز از قول پيامبر (ص) نقل نمودند که آن حضرت فرمود :
«هر پيمانشکن مکاري روز قيامت با پيشوايش وارد محشر ميشود در حالي که دهان او کج شده است و سرانجام وارد جهنم ميگردد.» [7] (الحر العاملي، ص 52)
در همين راستا در مصادر تاريخ ذکر شده وقتي ابوبصير و ابوجندل نزد پيامبر اکرم (ص) در مدينه آمدند، پيامبر براساس تعهدي که به موجب قرارداد صلح حديبيه با قريش پذيرفته بودند آنان را به مکه و کفار قريش عودت دادند.
بر همين اساس اميرالمؤمنين (ع) در فرمان حکومتي و سياسي خود به مالک اشتر ميفرمايند :
«اي مالک اگر ميان خود و دشمنت پيمان دوستي بستي و امانش دادي به عهد و پيمان خويش وفادار باش و اماني را که دادهاي نيک رعايت نماي. در برابر پيماني که بستهاي و اماني که دادهاي خود را سپر ساز، زيرا هيچ يک از واجبات الهي که مردم با وجود اختلاف در آراء و عقايد در آن همداستان و همرأي هستند بزرگتر از وفاي به عهد و پيمان نيست. حتي مشرکان هم وفاي به عهد و پيمان را در ميان خود لازم ميشمردند، زيرا عواقب ناگوار غدر و پيمانشکني را دريافته بودند. پس در آنچه بر عهده گرفتهاي، خيانت مکن و پيمانت را مشکن و دشمنت را به پيمان فريب مده! زيرا تنها انسانهاي نادان و شقي در برابر خداوند دليري و گستاخي ميکنند. خداوند عهد و پيمان خود را به سبب رحمت و محبتي که بر بندگان خود دارد، امان قرار داده و آن را حريمي ساخته که مردم در سايه استوار آن زندگي کنند و به جوار آن پناه آورند. پس نه خيانت را جايي براي خودنمايي است و نه فريب و حيلهگري را.» (آيتي، 1376، ص 343)
لازم به ذکر است که روايات مهم ديگري نيز در اين باره از پيامبر اکرم (ص) و ائمه معصومين (ع) و اميرالمؤمنين (ع) در منابع روايي و متون ديني ذکر شده است که جهت پرهيز از اطالة تقرير به ذکر موارد فوق اکتفا ميشود.
2- لزوم پرهيز از کذب و وعدة کذب
مؤلفه مهم ديگر در سياست اخلاقي رسول گرامي اسلام و اميرالمؤمنين (ع) ضرورت پرهيز از کذب و وعدههاي کاذب است. تمسک به دروغگويي و کذب و استفاده ابزاري از وعدههاي کاذب جهت پيشبرد اهداف و مقاصد حکومت، از ابزارهاي متداول در حوزه عمل سياسي و حکمراني بوده است. تاريخ مشحون از به کارگيري اين ابزار از سوي قدرتهاي حاکم جهت نيل به مقصود است. حضرت اميرالمؤمنين علي اذعان ميدارند که هيچ گاه از چنين روشي استفاده نکرده و حتي هيچ سرّي را جز اسرار جنگ که آن هم به مصلحت خود آنان بوده است از آنان پنهان نکردهاند.ايشان در فرمان حکومتي خويش به مالک اشتر ميفرمايند :
«اي مالک بپرهيز از اينکه وعده دهي و خلاف آن عمل کني (وعدة کاذب دهي) زيرا خلف وعده سبب برانگيختن خشم خدا و مردم ميشود. خداي تعالي ميفرمايد : «خداوند سخت به خشم ميايد که چيزي بگوييد و بجاي نياوريد.» [8] (آيتي، ص 335) رفتار حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) در اين خصوص قبل و بعد از در اختيار گرفتن زمامداري مسلمانان يکسان نبوده است. صداقت در گفتار و رفتار، واقعگرايي و پرهيز از وعدههاي بعيدالتحقق و نابجا همواره در سيره اميرالمؤمنين علي (ع) قابل ملاحظه و مشاهده است.
3- مهرباني با مردم و تجسس نکردن در زندگي خصوصي آنان
مؤلفة سوم از سياست اخلاقي اميرالمؤمنين علي (ع) را در امر حکومت و کشورداري ميتوان در برخورد عطوفتآميز با تمام مردم اعم از مسلمان و غيرمسلمان و تجسس نکردن در زندگي خصوصي آنان دانست. تساهل و مدارا با مردم و وارد نشدن به حوزة زندگي خصوصي و مستور داشتن معايب و لغزشهاي آنان و افشا نکردن معايب انسانها از شاخصهاي بارز سياست اخلاقي اميرالمؤمنين علي (ع) است. در مورد رفتار محبتآميز و تؤام با تلطف نسبت به تمام مردم و پيروان اديان مختلف حضرت اميرالمؤمنين علي خطاب به کارگزار حکومتي خويش ميگويد :«اي مالک قلب خود را از محبت به مردم و لطف و رحمت نسبت به آنان لبريز کن و همچون حيوان درندهاي مباش که خوردنشان را غنيمت شماري، زيرا آنان دوگروهند، يا برادران ديني تو هستند و يا همانند تو در آفرينش» (يا مسلمانند يا انسانهاي همانند تو و غيرمسلمان با هر دو گروه مهربان باش) [9] (آيتي، ص 322). و در همين فرمان به مالک اشتر ميفرمايند :
«بايد که دورترين افراد رعيت از تو و دشمنترين آنان در نزد تو، کسي باشد که بيش از ديگران عيبجوي مردم است. زيرا در مردم عيبهايي است و والي از هر کس ديگر به پوشيدن آنها سزاوارتر است. از عيبهاي مردم آنچه از نظرت پنهان است، مخواه که آشکار شود، زيرا آنچه بر عهدة توست، پاکيزه ساختن چيزهايي است که بر تو آشکار است و خداست که بر آنچه از نظرت پوشيده است داوري کند. تا تواني عيبهاي ديگران را بپوشان، تا خداوند عيبهاي تو را که خواهي از مردم مستور ماند بپوشاند. (آيتي، ص 324) چنين رفتار بزرگوارانه و تؤام با گذشت امام علاوه بر الگو بودن يکي از عوامل مهم جذب و اعتماد مردم به زمامداران و واليان است. نکته قابل مداقه آن که حضرت اميرالمؤمنين علي نه تنها خود در رعايت رهنمودهاي فوق پيشتاز بودند، بلکه تلاش وافر ايشان اين بود که کارگزاران و واليان ايشان نيز به اين مؤلفههاي اخلاقي و ديني متخلق شوند.
4- پرهيز از کبر و غرور
يکي ديگر از ويژگيهاي مهم سياست اخلاقي اميرالمؤمنين علي (ع) که خود نيز در دوران حکمراني بدان ملتزم و پايبند بود پرهيز و دوري از کبر و خودپسندي است. خودپسندي يکي از رذائل اخلاقي است که در سياست منشأ آثار نامطلوبي است. از امام باقر (ع) روايت شده است که : «تکبر و خودپسندي از مرکبهايي است که انسان را به دوزخ رهنمون ميکند.» (ابن بابويه، بيتا، ص 500) رسول خدا (ص) نيز فرمودهاند «بيشتر اهل جهنم از متکبرانند » (ابن بابويه، ص 502) ممکن است گفته شود که تکبر لازمة ابهت واليان و کارگزاران و از ابزارهاي اطاعت و پيروي مردم و مخاطبان است. از رفتارهاي متعارف و کلاسيک حکام که سبب ترس و واهمه ميشد، رفتار متکبرانه بوده است. ماکياولي نيز در کتاب شهريار چنين رفتاري را لازمه ترس و ترس را ابزار اطاعت ميشمارد و ميگويد : براي شهريار بهتر است که مردم از وي بترسند تا به او عشق بورزند. حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) استفاده از اين ابزار را سخيف و غيراخلاقي شمرده و پرهيز از آن را به زمامداران و واليان توصيه کرده است.اميرالمؤمنين علي (ع) در لزوم پرهيز واليان و حکمرانان از کبر و غرور و تفاخر ميفرمايند :
«از سخيفترين ويژگيهاي واليان در نزد مردم صالح آن است که مردم پندارند که آنان دوستدار فخر و مباهاتاند و بناي کار و حکومت خود را بر کبر و غرور مينهند.» [10] (نهجالبلاغه، خطبه 207) بر همين اساس اميرالمؤمنين علي (ع)در فرمان حکومتي به والي خويش اشعار ميدارند :
«اي مالک از خودپسندي و از اعتماد به آن چه موجب عجب و خودپسندي شده و نيز از دلبستگي به ستايش و چربزبانيهاي ديگران پرهيز کن. زيرا يکي از بهترين فرصتهاي شيطان است براي تاختن تا کردارهاي نيکوي نيکوکاران را نابود سازد.» [11] (آيتي، ص 335)
از لحاظ سياسي نيز کبر و غرور يکي از عوامل مهم استبداد و خودکامگي و قلع و قمع ديدگاهها و نظرات مختلف است که نتيجه آن تنها ماندن حاکم و قلع و قمع ديدگاههاي منتقد و بعضاً سازنده است. اين خودکامگي به تعبير ابن خلدون در بحث چگونگي زوال دولتها و حکومتها يکي از عوامل قابل توجه در فروپاشي قدرت و نظام سياسي است. (ابن خلدون، 1366، صص 324-320)
5- لزوم پرهيز از ظلم و ستم به مردم
پنجمين مؤلفه از سياست اخلاقي حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) پرهيز از ستم و ظلم در ابعاد و اشکال مختلف آن است. ستم به خلق ستون خيمه سياست غيراخلاقي است که در طول تاريخ بشر با قدرت سياسي آميخته شده است. ظلم به معناي تعدي از حدود است. اين معناي عام از ظلم به تعبير برخي از بزرگان انواع رذائل و ارتکاب انواع افعال زشت عقلي و شرعي را شامل ميشود.اين برداشت مبين ظلم بالمعني الاعم است. (نراقي، 1376، ص 475). ظلم به معناي اخص شامل اضرار به غير و ايذاء بندگان خدا در مراتب مختلف است. کشتن، تصرف ناروا و غيرشرعي در اموال، مضروب نمودن، ناسزا گفتن و حتي عيب کردن از مصاديق ستمگران و ستم به غير شمرده شده است. قرآن مجيد در آيات متعددي از فرجام دهشتناک ظلم سخن ميگويد. از جمله در سورة ابراهيم ميفرمايد : «گمان مبر که پروردگار غافل است از کردة ستمکاران، اين مهلتي که به آنان داده است به جهت آن است که عذاب و کيفر عملشان را به روزي موکول کند که در آن چشمها از گردش بازماند.» [12] (سوره ابراهيم، آيه41)
در روايات اسلامي ظلم والي به معناي عام، به عدل و داد رفتار نکردن آمده است. رعايت عدل و داد نيز در معناي گستردة آن به تعبير کلاميون، «اعطا کل ذي حقٍ حقّه» در تمام حوزههاي حيات اجتماعي و سياسي و توزيع منابع و امتيازات است. از رسول خدا (ص) مروي است که «پستترين و ذليلترين مردم در نزد خداوند کسي است که امر مسلمانان در اختيار او باشد و ميان ايشان به راستي و عدالت رفتار نکند.» (مجلسي 1403، ص 352)
اميرالمؤمنين (ع) در خطبة 175 نهجالبلاغه در فرازي از گفتار خويش ظلم را به سه نوع تقسيم ميکنند و ميفرمايند :
«بدانيد که ظلم را سه گونه است. ظلمي که آمرزيده نشود و ظلمي که بازخواست گردد و ظلمي که بخشوده است و بازخواست نشود. ظلم و ستمي که آمرزيده نشود شرک به خداوند است. خداوند (در قرآن مجيد) ميفرمايد : خدا نميآمرزد کسي را که به او شرک ورزيده باشد. ظلمي که آمرزيده شود ظلم بنده است به خود با ارتکاب برخي کارهاي ناشايست و ظلمي که بازخواست ميگردد ظلم کردن بندگان خداست به يکديگر. (آيتي، ص 199).» از مصاديق ستم به خلق در حوزة قدرت سياسي واگذاري مناسب حکومتي و تخصصي به افراد نالايق و بيکفايت است. در سيره سياسي حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) مشاهده ميشود گاه افرادي از لحاظ معنوي و ديني در مرتبه والايي قرار داشته و حتي مانند کميل از اصحاب سرّ ايشان بودند ولي امام از واگذاري مسئوليت و منصب حکومتي به ايشان خودداري کردند. تشخيص امام علي الاصول مبتني بر اين داوري بوده که عليرغم وجود دينداري و پرواي الهي، توانايي و کفايت در انجام وظايف حکومت که از آن تعبير به کفايت و تونايي در مديريت ميشود لازمة انتصاب به مناصب حکومتي است. دليل اين امر نيز واضح است زيرا والي هم از لحاظ شرعي و هم از نظر مردم مسئول رفتار خود و زيردستانش است. نکتهاي که در منابع ديني نسبت به آن هشدار داده شده و غزالي در کتاب نصيحه الملوک و احياءعلوم الدين به آن اشاره کرده است.
امام علي (ع) در فرمان حکومتي خويش به مالک اشتر، استاندار و والي خويش را به شدت از ظلم و ستم نهي مينمايد و حتي برخي از مصاديق ظلم را که به جز کيفر شديد اخروي، در دنيا نيز در زوال قدرت سياسي مؤثر است يادآور ميشود.
اميرالمؤمنين (ع) به مالک اشتر ميفرمايد :
«اي مالک بترس از خونها و بناحق ريختن آن، زيرا چيزي بيشتر موجب عذاب و کيفر و بزرگتر براي بازخواست و سزاوارتر براي از دست دادن نعمت و به سر رسيدن عمر از ريختن خونهاي بناحق نيست، و خداوند نخستين چيزي را که روز رستاخيز بين بندگان حکم ميفرمايد درباره خونهايي است که ريختهاند. پس قوت و برقراري حکومتت را با ريختن خون حرام طلب مکن، زيرا ريختن خون حرام از اموري است که حکومت را ضعيف و سست ميگرداند و بلکه آن را از بين برده (و از گروه و خانداني به خاندان ديگر) انتقال ميدهد.» (فيض الاسلام، 1378، ص 130)
همچنين از اميرالمؤمنين (ع) مروي است که « بزرگترين گناهان، گرفتن (تصرف ناروا) مال مسلمان بناحق و ظالمانه است». (الحر العاملي، بيتا، ص 343)
در تعاليم اسلامي، ظلم و ستم در تمام اشکال آن فرد ظالم را مديون فرد مظلوم مينمايد. در حوزة قدرت سياسي ظلم و ستم ميتواند در مورد تعداد زيادي از مردم اعمال شود لذا در دادگاه عدل الهي پذيرفته شدن توبه ظالم منوط به چشمپوشي و گذشت تمام افراد مظلوم است و حصول اين بخشش کاري است بس دشوار.
اميرالمؤمنين علي (ع) در فرمان حکومتي خود به مالک اشتر دربارة عواقب ستم جمعي گفتار انديشه برانگيزي دارند و ميفرمايند : «اي مالک بپرهز از اينکه به خود اختصاص دهي، چيزي را که همگان را در آن حقي است يا خود را به ناداني زني در آن چه توجه تو به آن ضروري است و همه از آن آگاهند. زيرا به زودي آن را از تو ميستانند و به ديگري ميدهند. زود باشد که حجاب از برابر ديدگانت برداشته شود ببيني که داد مظلومان را از تو ميستانند». (آيتي، ص 355) با ملاحظه گفتار و سيره حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) ملاحظه ميشود که وي سياست اخلاقي خويش را به حوزه حقوق اجتماعي خلق و لزوم اَداي حقوق آنان از سوي زمامداران تعميم داده و عدم توجه به اين مهم را موجب بازخواست جدي در پيشگاه قاضي اعظم يعني خداوند ميداند. با تعمقي در سياست اخلاقي حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) مشاهده ميشود که باور ايشان به رستاخيز و مؤاخذه پس از مرگ باعث شده بود ايشان چه در دوران حکومت، چه در زمان جنگ، چه در زمان صلح و چه در دوران عزلت پس از غصب خلافت، از روشهاي غيراخلاقي که دين نيز تأييد نميکند جهت پيشبرد اهداف و مقاصد استفاده نکنند.
6- عفو و گذشت در مواجهه با دشمنان و مخالفان
از مؤلفههاي مهم و عجيب در سيره اخلاقي حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) عفو و گذشت به خصوص هنگام غلبه بر دشمن بود. رفتار بزرگوارانه و تؤام با فتوت او با مخالفان و دشمنانش مانند مروان و عبدا… بن زبير و سعيد بن العاص که در جنگ جمل بر آنان تفوق يافت و عليرغم اسارت، امام آنان را رها کرد و تلافي ننمود، از آن جمله است. اهل بصره عليه وي و اولادش دست به شمشير بردند و ناسزا گفتند اما پس از غلبه بر آنان، همگي را امان بخشيد و مانع تصاحب اموالشان شد. در جنگ صفين معاويه و لشکرش پس از تصرف، آب را بر روي امام و يارانش سد کردند اما حضرت اميرالمؤمنين علي پس از تفوق بر آنان و دور کردن آنان از مقابله به مثل خودداري کردند. اينگونه رفتارهاي فتوتآميز که حاکي از علو روح و ملکات والاي اخلاقي است در سياستهاي مبتني بر اخلاق امام به وفور قابل مشاهده است. منابع اهل سنت نيز سيره اخلاقي امام را اعجابآور و تحسينبرانگيز خواندهاند. محدث قمي (ره) نقل نموده که يکي از بزرگان اهل سنت حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) را در عالم رؤيا و خواب مشاهده مينمايد. به ايشان ميگويد : «چرا شما وقتي مکه را فتح نموديد خانة ابوسفيان را مأمن قرار داديد و فرموديد هر کس داخل خانة ابوسفيان شود در امان است در حالي که فرزند او در کربلا در حق فرزندان و خاندان تو به عکس تلافي نمود. حضرت اميرالمؤمنين علي در توضيح فرمودند : مگر اشعار ابن الصيفي را در اين باب نشنيدي.» گفتم : خير، فرمود : جواب خود را از ايشان بگير. پس از مراجعه به ابن الصيفي متوجه ميشود اشعاري را که حضرت اميرالمؤمنين علي به آن اشاره نموده در همان شب سروده شده و آن اشعار داراي اين ابيات است :مَلَکنا فکان العفو مِنّا سَجيَّتهً فلمّا ملکتم سالَ بالَّمَ أَبطَحُ
و حَللتُم قتل الاُساري و طال ما غرونا علي الأسري فَنًعفو و نسفَحُ
و حَسبُکم هذا التفاوت بيننا و کُلُّ اِناءٍ بالّذي فيه يَرشحُ
(قمي، 1377، ص 197)
در آثار و کتب مربوط به «اندرزنامه و سياستنامه نويسي» عفو و گذشت به ويژه در هنگام غلبه بر خصم از عوامل مهم جذب مخالفان و انقياد آنان در برابر قدرت سياسي شمرده شده است، هر چند به تعبير طه حسين در الفتنه الکبري رفتارهاي اخلاقي حضرت اميرالمؤمنين علي و عفو و گذشت و تصدق و بخشش وي فاقد اغراض دنيوي و سياسي بوده است.
7- اکتفا به حداقل در استفاده از مواهب دنيوي در دوران زمامداري
حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) برخلاف روش متداول زمامداران، در دوران حکمراني و زمامداري در استفاده از مواهب دنيوي مانند غذا و لباس، خود را در مضيقه بيشتر قرار داده و بر نفس خويش سختگيري مضاعفي وارد ميکردند. حضرت اميرالمؤمنين علي با اين نگرش اخلاقي و با اين احتمال که شايد در قلمرو حکومتي وي و در بلاد دوردست شخصي وجود داشته باشد که با شکم گرسنه سر بر بالين گذارد، با آنان در گرسنگي احتمالي همدردي ميکرد. حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) در نامه به عثمان بن حنيف فرمود : «پيشواي شما از مواهب دنيا به دو جامة کهنه و از طعام به دو قرص نان اکتفا نموده» و سپس به وي يادآور شدند :«اگر ميخواستم غذاي خود را از عسل مصّفي و مغز گندم قرار دهم و جامههاي خويش را از حرير و پارچههاي گرانقيمت قرار دهم براي من امکانپذير بود، ولي دور باد که هوي و هوس بر من غلبه کند و من چنين روشي اختيار کنم و شايد در حجاز و يمامه کسي باشد که نان نداشته باشد و با شکم گرسنه سر بر زمين بگذارد. آيا من با شکم سير بخوابم و در اطراف من شکمهاي گرسنه باشد و قناعت کنم به اين که مرا امير مؤمنان گويند ولي در فقر با آنان مشارکت نکنم و به خوردن غذاهاي لذيذ بپردازم؟» (قمي، 1377، ص 195)
براساس همين نگرش و جهتگيري اخلاقي، حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) در فرمان حکومتي خويش به مالک متذکر ميشود که دورترين مردم در قلمرو حکومت تو همان اندازه حق دارند که نزديکترين آنها. (آيتي، ص 337). امام متقين همچنين از والي خويش طلب ميکند که جهت آشنايي نزديک و شخصي با مشکلات و نيازهاي مردم، خود را از آنان پنهان نکند و به رفع نيازهاي آنان بپردازد و به بهانة پرداختن به کارهاي مهم و سترگ از رفع حوائج به ظاهر کوچک آنان غفلت نورزد. اصبغ بن نباته از حضرت اميرالؤمنين علي (ع) نقل ميکند که :
«هر والي و زمامداري خود را از مردم پنهان کند خداوند نيز در روز رستاخيز خود را از او پنهان دارد و روي گرداند. (به نيازهايش در آن روز توجه نکند) و اگر والي و حاکم جهت (رفع نيارهاي آنان) از آنان هديه بگيرد مرتکب خيانت شده و اگر از مردم رشوه بگيرد مشرک است. (عمل او در حد شرک به خدا محسوب ميشود.) (ابن بابويه، بيتا، ص 595)
سياست اخلاقي اميرالمؤمنين (ع) به خصوص در دوران حکمراني، الگويي روشن در تبيين نگرش اخلاقي دين در حوزه قدرت سياسي است. الگويي که حتي در مواجهه و داوري دربارة خصم نيز از آن عدول نميکردند. پيشواي پنجم شيعيان حضرت امام باقر (ع) دربارة رفتار اخلاقي و منش بزرگوارانة آن حضرت نسبت به مخالفان و کساني که عليه وي دست به شمشير بردند و به قيام مسلحانه روي آوردند يعني ناکثين و قاسطين و مارقين که سه جنگ داخلي جمل، صفين و نهروان را به امام تحميل کردند ميفرمايد :
«علي (ع) هيچ يک از کساني را که با او ميجنگيدند متهم به شرک و نفاق نميکرد و دربارة آنان ميگفت : .» [13] (الحر العاملي، بيتا، ص 62)
«آنان برادران ما هستند که بر عليه ما دست به تجاوز و نافرماني زدهاند!»
در سيره سياسي حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) مؤلفههاي ديگر در آميختگي اخلاق و سياست و استفاده از سياست اخلاقي در حکمراني قابل مشاهده و رديابي است که در اين مقوله به ذکر مختصر برخي از مهمترين مؤلفهها بسنده شده است. در پايان يادآوري اين نکته ضروري است که در سيرة حضرت اميرالمؤمنين علي (ع) روشهاي اخلاقي دين که در حوزة روابط خصوصي و اجتماعي تبيين شده است به شکلي کاملاً آشکار به حوزة قدرت سياسي تعميم يافته است و چنين نيست که روابط فردي و خصوصي در اجتماع اخلاق و رفتار به هم آميخته باشد اما در حوزة قدرت سياسي و به بهانة مصلحتانديشيهاي خاص اين آميختگي مغفول واقع شود.
روش و سيره حضرت اميرالمومنين علي (ع) همچنين در جهت ترغيب ديگران به خصوص صاحبان قدرت به اتخاذ چنين شيوههايي در مديريت و حکمراني بود. در مصادر روايي آمده است که امام در دوران زمامداري در ميان مردم و صنوف مختلف ظاهر ميشدند و اين آيه را تلاوت مينمودند «تلک الدار الآخره تجعلها للذين لايريدون علوّاً في الارض و لا فساداً» و ميگفتند که اين آيه در مورد حکمرانان عادل و متواضع و ديگر مردماني است که صاحب قدرت هستند. (المتقي، 1979. م، ص 108)
--------------------------------------------
پي نوشت ها :
* استاديار دانشکده معارف اسلامي و علوم سياسي دانشگاه امام صادق
[1] - اني بعثتُ لِاُتمِمَ مکارم الاخلاق.
[2] - يا ايها الذين آمنوا لِمَ تقولون ما لاتفعلون کَبُرَ مقتاً عندالله أن تقولوا ما لاتفعلون‘
[3] - «أتامرون الناسَ بالبرِ و تنسو‘ن انفسکم و انتم تتلون الکتاب أفلا تعقلون».
[4] - « يا ايها الذين آمنوا کونوا قوامين لله شهداء بالقسط و لا يَجرمنّکم شَنَأن قومٍ علي ا لا تعدلوا، اِعدلوا هو أقرب لِلتقوي…»
[5] - «عن عليبنابراهيم، عن ابيه، عن علي بن اسباط، عن عَمِّهِ يعقوب بن سالم، عن ابي الحسن العبدي، عن سعد بن طريف عن الاصبغ بن نباته قال اميرالمؤمنين (ع) ذات يومٍ و هو يَخطبُ علي المنبر بالکوفه «ايها الناس لو لا کراهيه الغَدر لَکُنتُ مِن أدهي الناس الا أنّ لِکُلِّ غَدرَهٍ فَجرة، و لِکُلِّ فَجرَه. ألا و ان الغدر و الفُجور و الخيانه في النار»
[6] - « و ا… ما معاويه بادهي منّي و لکنَّهُ يَغدِرُ و يفجر و لولا کراهيه الغدر لکنت مِن أَدهي الناس، ولکن کُلُّ غَدرةٍ فَجرَة، و کُلُّ فجرة کُفَرَة، و لکل غادرٍ لواءٌ يُعرَف به يوم القيامة.
[7] - «يَجيُ کُلُّ غادرٍ بامام يوم القيامة مائلاً شدقه حتي يَدخُلَ النار.»
[8] - ايّاک … أن تَعِدَهُم فَتُتبع موعِدَک بِخُلفِک،… و الخُلف يوجب المَقتَ عندا… و الناس قال ا… تعالي : «کَبُرَ مقتاً عندا… أن تقولوا ما لاتفعلون.»
[9] - «و أشعر قلبکَ الرحمه لِلرَّعية و المحبة لهم و اللُّطفَ بِهم و لاتکونَنَّ عليهم سَبُعاً ضارياً تَغتنِمُ أَکلهم، فانّهم صنفَان، اِمّا أَخٌ لک في الدين او نظيرٌ لک في الخلق.»
[10] - «…و انّ منِ أَسخَف حالاتِ الوُلاة عندَ صالح النّاس أن يَظُنَّ بهم حُبَّ الفَخر، و يوضَعَ أَمرُ هُم علي الکِبر.»
[11] - «اياکَ و الاعجاب بنفسک و الثِّقًه بمايُعجِبُک منها و حبّ الاطراء، فانّ ذلک مِن أوثق فُرَصِ الشيطان في نفسه لِيَمحَقَ مايکونُ مِن احسان المحسن.»
[12] - «ولا تحسبنَّ الله غافلاً عما يفعل الظالمون، انما يوخرّهم ليومٍ تشخَصُ فيه الابصار.»
[13] - «انَّ علياً لم يکن ينسب اَحداً مِن اهل حربه اِلي الشرک و لا اِلي النّفاق و لکنّه کان يقول هُم اخواننا بَغَوا علينا
کتابنامه
1- قرآن کريم :2- آيتي، عبدالمحمد، ترجمه نهجالبلاغه، ج2، تهران، بنياد نهجالبلاغه، 1376.
3- ابن بابويه، ابوجعفر، محمد بن علي بن الحسين قمي، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم، چاپ رستمخاني بيتا.
4- ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، مقدمة کتاب العِبَر، ترجمه محمد پروين گنابادي، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1366.
5-ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، مقدمه ابن خلدون، بيروت، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات.
6- الحر العاملي، شيخ محمد بن الحسن، وسائل الشيعه الي تحصيل مسائل الشريعه، ج11، بيروت، داراحياء التراث العربي، بيتا.
7- الطباطبائي البروجردي، السيد حسين، جامع احاديث الشيعه، ج13، قم، منشورات مدينه العلم، 1407.
8- الطباطبائي، السيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، ج5، تهران، دارالکتب الاسلاميه، بيتا.
9- الطبرسي، اِعلام الوري بأعلام الهدي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، بي تا.
10-عنايت، حميد، بنياد فلسفه سياسي در غرب، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1364.
11- غزالي، ابوحامد، نصيحة الملوک با تصحيح استاد جلالالدين همائي، تهران، نشر هما، 1367.
12- فروزانفر، بديعالزمان، احاديث مثنوي، تهران، انتشارات اميرکبير، 1361.
13- فيض الکاشاني، محسن (محمدبن المرتضي)، المهجة البيضاء في تهذيب الاحياء، مؤسسه نشر اسلامي، بي تا.
14- فيض الاسلام، علي نقي، ترجمه نهجالبلاغه، تهران، انتشارات فيض الاسلام، 1378.
15- الکليني الرازي، ابوجعفر، محمدبن يعقوب بن اسحاق، اصول کافي، ج3 (کتاب الايمان و الکفر، بيجا)، انتشارات علميه اسلاميه، بيتا.
16- ليتل، دانيل، تبيين در علوم اجتماعي، عبدالکريم سروش، چاپ اول، 1373.
17- المتقي، عطاءالدين بن علي، کنز العمال في سنن الاقوال و الافعال، بيروت، مؤسسة الرساله 1979.
18- المجلسي، مولي محمد باقر، بحارالانوار، ج 61، بيروت، مؤسسة الوفاء. 1403.
19- المجلسي، مولي محمدباقر، مرآة العقول في شرح اخبار آل الرسول، تهران، دارالکتب الاسلامية ، 1404.
20- مولوي، مولانا جلالالدين محمد، مثنوي معنوي، تهران، نشر اقبال، 1377.
21- مسکويه رازي، ابوعلي احمد بن محمد بن يعقوب، تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق، اصفهان، انتشارات مهدوي، بيتا.
22- ماکياولي، نيکولو، شهريار، داريوش آشوري، تهران، نشر مرکز، 1375.
23- ماکياولي نيکولو، گفتارها، حسن لطفي، تهران، انتشارات خوارزمي، 1377.
24-محدث قمي، شيخ عباس، منتهي الامال، چاپ علمي، 1377.
25- نراقي، احمد، معراج السعاده، قم، انتشارات هجرت، 1376.
26- Machiavelli, Niccolo : The Prince, Translated by Lugi Ricci, Mentor, 1953.