شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

فرايند تربيت فرزندان در انديشه دينی

0 نظرات 00.0 / 5

چکيده

تربيت ديني به مفهوم فراگير آن که به معناي آموزش و پرورش ديني است؛ مي تواند کليدي ترين نقش را در توسعه معنوي و کمال يک جامعه ديني ايفا نمايد. هرگونه کاستي يا کوتاهي در اين امر، موجب بروز اختلالات و نابهنجاري هاي جبران ناپذيري در پرورش نسل نوين هر جامعه مي شود. از اين رو، براي اصلاح جامعه و پيشگيري از انحرافات اجتماعي، لازم است، فرايند تربيت در انديشه ديني، شناسايي شود. از آن جا که آغاز اين امر در خانواده است، اين گفتار فرآيند آموزش و پرورش ديني را از خانواده آغاز و در گستره هاي فراتر دنبال مي کند. روش ها و راهکارهاي زمينه سازي تربيت ديني پيش از تولد، آغاز تولد و پس از آن را در چارچوب کريمه هاي قرآني، سيرة پيامبر و امامان معصوم به بحث مي گذارد. راهکارهاي بهينه سازي فرايند پرورش ديني در خانواده، در قالب بحث هايي همانند پيشگيري از تحريکات جنسي کودکان، ابراز مهر و محبت، تأمين امنيت، تکريم و احترام فرزندان و بازي کودکان دنبال شده و پس از طرح عمده ترين عوامل ضعف و کاستي تربيت ديني فرزندان و آسيب شناسي آموزش ديني، به برخي از روش هاي درست برخورد با نوجوانان اشاره شده است.

واژگان کليدي

تربيت ديني، پرورش، آموزش، انحرافات اجتماعي، تکريم فرزندان، مهرورزي، تبعيض، تحريکات جنسي، تأمين امنيت، صداقت، خانواده، بازي کودکان
بهينه سازي تربيت ديني فرزندان و پيشگيري از آسيب ها و انحرافات تربيتي و سازوکارهاي تربيتي اسلام جهت درک بيشتر لذت ديني دغدغة ذهن و دل همة پدران، مادران و مربيان دلسوز جامعه است. آمارهاي نگران کنندة آسيب ها و انحرافات اجتماعي، حساسيت همه را برانگيخته و آنان را با اين پرسش اساسي مواجه کرده که چه کاري بايد انجام دهند؟ اين دغدغه ها ما را بر آن داشت که به سراغ يکي از صاحب نظران علوم تربيتي و کارشناسي آموزش و پرورش کشور رفته و پرسش ها را در چند نشست با ايشان در ميان بگذاريم. اينک بخش اول اين نشست در موضوع فرايند تربيت ديني فرزندان در خانواده تقديم مي گردد.

تربيت ديني از حيث علوم تربيتي، چگونه مفهوم شناسي مي شود؟

مجموعة اقدامات رفتاري و گفتاري که به تربيت و سامان يابي شخصيت ديني انسان مي انجامد، فرايند تربيت ديني نام گذاري مي شود. اما در مفهوم عام تر، تربيت ديني معادل واژة انگليسيreligious education است که واژة education هم بر آموزش و پرورش و هم بر تربيت قابل اطلاق است. بکارگيري متغير آموزش، در فرايند پرورش از اين رو است که اقدامات پرورشي، جدا و بريده از عملکردهاي آموزشي نمي توانند پيش برنده و مفيد باشند. بسياري از منش و ساختارهاي شخصيتي که بر اثر اقدامات عملي و رفتاري در فرد ايجاد مي شوند، ريشه آموزشي دارند. البته آموزش به تنهايي کافي نيست و اقدامات مکمل پرورشي هم، لازم و ضروري است. بنابراين، در جهت آسيب شناسي تربيت ديني، هم آسيب شناسي آموزش و هم آسيب شناسي پرورش ديني لازم است تا در پي اين آسيب شناسي بتوان گام هاي مؤثري در پيشگيري از انحرافات اجتماعي برداشت؛ به ويژه در جامعة ديني ما که نقص در اين امر مي تواند از مهم ترين عوامل ايجاد انحرافات شمرده شود. [1]
براي شناخت راهکارهاي آموزشي و پرورشي دين، يادآوري دو نکته لازم است : نخست اين که، پرورش يا آموزش يک فرايند است يعني کاري ناگهاني نيست که بتوان با آن برخوردهاي کليشه اي کرد. دوم اين که؛ در تربيت ديني، بايد بين خود تربيت و زمينه سازي براي آن، جداسازي داشته باشيم. تربيت فرايندي است که بايد آن را از نقطه صفر آغاز کرد و زمينه هاي تربيت هم، بخشي از اين فرايند است. از اين رو، پرداختن به زمينه هاي تربيت ديني نيز همانند خود تربيت مهم و سرنوشت ساز است. براي نمونه يکي از اهداف تربيت ديني اين است که فرزندان ما اهل بيت و خاندان نبوت (ص) را الگو و مدل زندگي خود بدانند و پاي در راه آنان بگذارند. بسترسازي و هموارسازي اين الگوپذيري، در آموزه هاي ديني به صورت پاي بندي به دستورها و آداب مستحب ويژه اي آمده است. شايد به سادگي نتوان براي برخي از اين آداب، معيار و توجيه علمي پيدا کرد اما تأکيد و عملکرد خود اهل بيت (ع) و توجه به پيامدهاي مثبت آن، نشانگر لزوم پايبندي به اين آداب است.
بنابراين، اگر هنگام بررسي تربيت ديني، گاه با بحران دين گريزي بعضي از جوانان و نوجوانان روبرو مي شويم، بايد در جمع بندي و داوري خود، بي توجهي به برخي از بسترهاي تربيت را نيز به حساب آوريم. بسيار مهم است که در بررسي و مطالعة فرايند تربيت ديني، به بسترها و زمينه هايش نيز توجه کنيم. بسياري از چالش ها و بحران هاي بزرگي که امروزه با آن مواجهيم، دستاورد و پيامد ناديده انگاري کارهاي کوچکي است که در روان شناسي به آن «کوچک هاي بزرگ» [2] گويند.

خانواده چه نقشي در بهينه سازي تربيت ديني و پيشگيري از انحرافات اجتماعي مي تواند داشته باشد؟

آ‎غاز تربيت، آموزش ها و پرورش هاي مستقيم و غير مستقيم خانواده است. خانواده نقش بسترسازي و پيش گيري را ايفا مي کند. اگر در خانواده فرهنگ سازي و دروني سازي ارزش ها درست و به موقع انجام شود، بسياري از اين مشکلات خود به خود از ميان برداشته مي شود. امروزه کارشناسان امور تربيتي معتقدند که اگر ما سرمايه گذاري هاي خود را از بسترسازي ها و پيشگيري ها آغاز کنيم، هم ريشه اي تر و اصولي تر و هم ارزان تر کار خود را پيش مي بريم. به جاي اين که پس از مواجه شدن با هر مشکل با آن برخورد کرد، مي توانيم بسياري از اين چالش ها را پيش از به وقوع پيوستن از ميان برداريم.

تربيت ديني را از چه هنگامي آغاز کنيم؟

امروزه کارشناسان آموزش و پرورش، در تعيين نخستين و بهترين زمان آموزش و پرورش ديني، با يکديگر هم صدا و هم ديدگاه نيستند. برخي سن 6 سالگي، بعضي 7 سالگي و گروهي هم، هنگام تولد را بهترين نقطة آغاز مي دانند. برخي از يافته هاي روان شناسي رشد، نشانگر اين است که ما مي توانيم پاره اي از اقدامات آموزشي يا پرورشي را، پيش از تولد آغاز کنيم. زيرا جنين آدمي حتي هنگام بودن در رحم، اثرپذيري شناختي دارد. از نگاه اسلامي نيز، تربيت ديني يک فرايند چند مرحله اي است که نقطه آغاز آن، پيش از تولد است.

1) زمينه سازي تربيت ديني پيش از تولد

الف) گزينش همسر

در اسلام، آغاز تربيت ديني از هنگامي است که يک دختر و پسر بالنده و به رشد رسيده، خواهان همسرگزيني و آغاز يک زندگي مشترک بر مي آيند و مي خواهند داراي فرزند شوند. از آن جا که ويژگي هاي شخصيتي اين دو، از کانال هاي وراثت و تربيت به فرزندان انتقال مي يابد، اين والدين هستند که زمينه و بستر تازه اي را براي نسل آينده خود پايه گذاري مي کنند. از اين رو، همسرگزيني و متغير هاي دخيل در آن، در روايت ها گوناگوني مورد توجه قرار گرفته که به برخي از نمونه هاي اين گفته ها اشاره مي کنم :
پيامبر گرانقدر اسلام (ص) در اين باره مي فرمايند : «انکحوا الأکفاء و انکحوا منهم و اختاروا لنطفکم»، [3] (مجلسي، 1403ق : ج 103، ص 236، روايت 29، باب 3) «بکوشيد همسران هم سطح و هم شأن را براي خودتان انتخاب بکنيد و براي پرورش و رشد نطفه هاي خود بهترين ها را برگزينيد.» در خبر ديگري آمده است که حسين فرزند بشّار، خدمت امام علي ابن موسي الرضا(ع) نامه اي نوشت و از آن امام پرسيد : اي فرزند رسول خدا! از ميان خويشان، خواستگاري براي دخترم آمده که از هر جهت خوب است اما به نظرم اين خواستگار خيلي بداخلاق است. حضرت فرمودند : اگر شخص بداخلاق، دين دار هم هست، به او دختر ندهيد. (نوري طبرسي، 1409ق : ج14، ص192) راز سازگاري و داشتن يک زندگي آرام و خالي از دغدغه، خوش خويي و خوش اخلاقي زن و مرد است. از اين رو، در روايت هاي اسلامي، پس از دين مداري، اخلاق آراسته و برتر، راز بهره مندي از يک زندگي شاد و بي بحران است.

- معيارهاي گزينش همسر

روايات ديگري، ما را به همه سونگري و توجه به جنبه هاي گوناگون همسرگزيني دعوت مي کند. محمد بن مسلم از امام باقر (ع) گزارش مي کند که گروهي از ياران امام از ايشان پرسيدند : اي فرزند رسول خدا، اگر مسلماني همسري بيابد که خيلي زيبا اما ديوانه است و به خاطر زيبائيش، بخواهد با وي ازدواج کند آيا اين اقدام او کار درستي است؟ حضرت فرمود : نه، ازدواج نکند. گفتند : اگر به گونه اي شيفته شده که نتواند از آن زن صرف نظر کند، چه انجام دهد؟ حضرت فرمود : اگر دوست دارد با او ازدواج کند اما بکوشد از وي بچه دار نشود. (کليني، 1413ق : ج 5 ، ص 354)
روايت نبوي ديگري، همين پيام را به گونة ديگري مورد توجه قرار مي دهد. روزي پيامبر بزرگوار اسلام (ص) در خطبه اي با مردم چنين فرمود : «ايّاکم و خضراء الدمن... المرأه الحسناء في منبت السوء»، «برحذر باشيد از گل ها و نيلوفرهاي زيبايي که در مرداب پيدا مي شود. مردم که منظور حضرت را نفهميده بودند، از ايشان پرسيدند : گل هاي زيبا و شاداب کدام است؟ آن حضرت فرمود : زن زيبارويي که در خاندان و فضاي خانوادگي نادرستي رشد و پرورش يافته باشد.» (همان، ص332) پرورش در چنين خانواده اي از او شخصيتي دشوار مي سازد. اگرچه وي زيبارو است اما همزيستي ندارد.
در بسياري از روايت ها، در گزينش شوهر بر سه ويژگي دين و تقوا، امانت داري و اخلاق پافشاري شده است اما در گزينش زن، بر ويژگي هاي ديگري همانند فقدان کمبودها و کاستي هاي شناختي همانند ديوانگي، احمقي و برخورداري از اصالت خانوادگي، شجاعت و مانند آن نيز تأکيد شده است. به نظر مي آيد، بر اساس پيام اين روايت ها، انتقال برخي از صفات شخصيت، همانند توانايي هاي شناختي و عاطفي از طريق مادر بيشتر است.

ب) آسيب شناسي آداب اسلامي آميزش

پدر و مادر، نقش اساسي در تعيين ويژگي هاي شخصيتي، فيزيکي، سلامت و عيب ساختار رواني و بدني فرزند خود دارند. چگونگي آميزش پدر و مادر، از جمله متغيرهاي مهمي است که نقش چشمگيري در اين راستا بر جاي مي گذارد. روايت هاي فراواني، به دقت در زمان آميزش (شب يا روز، چه هنگامي از ماه) و مکان آن، حالت هاي رواني حاکم بر والدين، روند تغذيه و مانند آن اشاره دارد. همه اين موارد، در هموار يا ناهموار بودن روند رشد نطفه، بهنجار يا نابهنجار بودن نسل آينده و ميزان تربيت پذيري فرزندان اثر اجتناب ناپذيري دارد. به عنوان نمونه، در روايتي بيان گرديده که بهتر است آميزش زن و شوهر در آغاز، ميان و پايان هر ماه صورت نگيرد. در روايت ديگر، دقت در ذکر نام و ياد خدا هنگام آميزش، با طهارت بودن (وضو)، دعا کردن و نماز خواندن پيش از آميزش، سفارش شده است. امام صادق (ع)، در ذيل کريمة 64 از سورة مبارکة اسراء [4] مي فرمايد : «يکي از راه هاي شرکت شيطان در فرزندان اين است که هنگام آميزش و شکل گيري نطفه، انسان از ياد خداوند غافل باشد.» (فيض کاشاني، 1402ق : ج3، ص203)
در اين رابطه به گروهي ديگر از روايت هايي که ما را به پاي بندي به برخي از آداب آميزش فرا مي خواند، اشاره مي کنم.
امام جواد (ع) در روايتي بلند، داستان آمدن خضر پيامبر به نزد امام علي (ع) را نقل مي کند. خضر نبي در اين ديدار، از امام پرسش هاي فراواني نمود و آن حضرت از فرزندشان امام مجتبي (ع) خواستند که وي پاسخ آن پرسش ها را بدهد. از جمله آن پرسش ها اين بود که فرزند چه هنگام به عمو، عمه، خاله يا دايي خود مي رود؟ امام فرمود : اگر هنگامي که مرد با همسرش همبستر مي شود، از نظر رواني و عصبي آرام و بي اضطراب باشد، نطفه وي به آرامي و بدون اضطراب و آشفتگي در رحم همسرش مي نشيند و جاي مي گيرد. از آن پس هنگامي که نوزاد متولد مي شود، از نظر ويژگي هاي اخلاقي و شخصيتي، شبيه پدر و مادرش مي شود. ولي اگر پدر و مادر هنگام آميزش، دل شوريده، مضطرب وآشفته و از نظر بدني متلاطم باشند، نطفه مرد با آرامش در رحم همسرش قرار نمي گيرد و بچه در اين وضعيت به دايي يا خاله يا به عمو يا عمه اش مي رود. (مجلسي، 1403ق : ج60 ، ص359).
خانمي خدمت نبي مکرم اسلام(ص) رسيد و گفت : يا رسول الله! اگر خداوند عادل است، پس چرا من يک بچه کور قسمتم شده است. حضرت فرمودند : او گناهي نکرده بلکه شما کوتاهي کرده ايد. آيا در هنگام آميزش، شوهر شما شراب نوشيده بود؟ گفت : بلي! حضرت فرمودند : يکي از پيامدهاي مصرف الکل اين است که روي بينايي بچه اثر مي گذارد.
بازنگري سيرة رفتاري معصومان نيز، زواياي ديگري از اين آداب را براي ما باز مي گشايد : هنگامي که نبي مکرم اسلام و همسرشان خديجه تصميم گرفتند که به فرمان خداوند پذيراي هدية آسماني يعني وجود حضرت زهرا (س) باشند و نطفة ايشان بسته شود، خودشان و خديجه را تحت چهل روز مراقبت، نظارت تغذيه و عبادات ويژه درآوردند. پيامبر به فرمان خداوند، چهل روز از خديجه جدا شدند و خود و ايشان به آماده سازي بدني و رواني خود پرداختند.
پاي بندي دقيق و هماره، نسبت به آداب آميزش چنان مهم و اثرگذار است که پيامبر بزرگوار اسلام(ص)، به اميرالمؤمنين علي (ع) مي فرمايند : مسائل مربوط به آميزش را آن چنان که من برايت توضيح مي دهم نگهدار، همان طور که جبرئيل به من آموزش داد و من آن ها را حفظ کردم. (طبرسي، 1408ق : ص219).

ج) بهينه سازي دوران بارداري

در روايت هاي اسلامي، سفارش هاي فراواني به پدر و مادر، در راستاي بهينه سازي دوران بارداري شده است. براي نمونه، مادران در مورد تغذيه و خوراک خود و دقت در پيراسته سازي و حلال بودن آن، فراوان سفارش شده اند. مادران بايد از خوردن روزي حرام يا خوردن چيزهايي که حلال و حرام بودن آن روشن نيست و از شنيدن آواهاي نامشروع پرهيز کنند. بهتر است مادر هماره با وضو باشد و حتي با وضو هم بخوابد.

2) زمينه سازي تربيت ديني در آغاز تولد

الف) از آغاز تولد تا روز هفتم
مرور و بازنگري آموزه هاي ديني مربوط به روزهاي آغازين تولد نوزاد، موجب آگاهي ما از حکمت و فلسفة بسياري از آموزه ها مي شود. در اين رابطه به سه مورد اشاره مي کنم.
- خواندن اذان و اقامه
در برخي از روايات آمده است که خواندن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ نوزاد، وي را در بهره مندي از آرامش و امنيت رواني و مصون ماندن از جنون، پيسي و غش ياري مي دهد. اين کار هم چنين بسترساز آموزش هاي آتي، دربارة مفاهيم اعتقادي و مذهبي است. اگر نوزاد از آغاز با اين آواها و آهنگ ها آشنا شود، در سنين بالاتر راحت تر پذيراي آموزش هاي ديني مي شود، زيرا با اين مفاهيم، واژه ها و پيام هاي آن، از اين پيش مأنوس شده است.
پيامبر اکرم (ص) مي فرمايند : اگر کسي در اولين روز تولد نوزاد، در گوش راست و چپ وي اذان و اقامه بگويد، آن نوزاد از دستبردهاي شيطان مصون خواهد بود.(الإربلي، 1405ق : ج2، ص148) و هم چنين در روايتي ديگر مي فرمايند : کودکي که در گوش راست و چپش اذان گفته باشند، شيطان به او دستبرد نمي زند. (ابن شعبه حراني، 1369 : ص14) مصونيت از دستبرد شيطان بدين معنا است که احتمال ارتداد، کفر، شرک و دين گريزي در وي پايين مي آيد. هم چنين در برخي از روايات آمده است، کودکي به شدت پرخاشگر و بداخلاق بود، وي را نزد نبي مکرم اسلام (ص) آوردند. حضرت از مادرش پرسيدند : وقتي اين کودک متولد شد، آيا در گوش راست و چپش اذان گفتيد؟ مادر گفت : نه، حضرت فرمودند : اگر ديديد نوزاد يا کودکي خيلي آشوب زده و بي قرار است، در گوش راست و چپ او اذان بگوئيد.(البرقي، 1370 : ج2، ص464) ششمين پيشواي معصوم امام صادق(ع) هم مي فرمايند : نوزادي که در گوشش اذان گفته مي شود، دچار افت هاي شخصيتي چشمگير نمي شود. (حر عاملي، 1367 : ج15، ص137) اين افت هاي شخصيتي همانند افسردگي، روان نژندي يا روان پريشي موجب مي شود که فرد هميشه مضطرب و آشفته باشد.
«تحنيک» يا کام برداشتن نوزاد با آب فرات، آب باران يا تربت امام حسين
اين کام برداشتن، منجر به امنيت جسمي و رواني و گروش به اهل بيت (ع) است. امام معصوم مي فرمايند : «حنّکوا اولادکم بماء الفرات و بتربة قبر الحسين (ع) فان لم يکن فبماء السماء.»، (کليني، 1413ق : ج6 ، ص24). بر اساس پيام برخي از روايات، کام برداشتن از آب فرات بدين خاطر است که اگر کسي از آن آب بنوشد، کينه اهل بيت(ع) را به دل نخواهد داشت. چون اين آب از بين آب هاي عالم، آب مؤمن برشمرده شده است. چه بسا با عنايت خداوند، نوشيدن يا نوشاندن اين آب؛ پيامدهايي همانند امنيت جسمي و رواني يا گرايش عاطفي مهرورزي، به خاندان پيامبر(ص) به دنبال داشته باشد. کام برداشتن نيز، يکي از اقدامات بسترساز براي تربيت پذيري ديني است.
- دقت در رنگ پوشش نوزاد
اين امر، از ديگر آموزه هاي بستر ساز در تربيت ديني است. در برخي از روايات، در انتخاب نوع رنگ پوشش ومحيط اطراف زندگي نوزاد، توجه زيادي شده است. زيرا رنگ ها به عنوان يک محرک ديداري مي توانند روي شکل گيري ويژگي هاي خلقي، عاطفي و انگيزشي، در شخصيت نوزاد اثر بگذارند. در پاره اي از روايات آمده است : نخستين روزي که امام حسن مجتبي (ع) متولد شدند، خانم هاي اطراف حضرت، امام حسن(ع) را در پارچه زرد رنگي پيچيدند. همين امر پيامبر اکرم(ص) را ناراحت کرد و ايشان بي درنگ فرمود : چرا نوزاد را در لباس سفيد نپوشانديد؟! در مورد گزينش رنگ لباس و آگاهي بهتر از پيامدهاي روان شناختي آن، به نوشتة لوشه تاکس، روان شناسي رنگ ها، ترجمة ليلا مهردادي مراجعه کنيد.
- نام گزيني و نقش آن بر فرايند رشد شخصيت
برگزيدن نام نيک، از ديگر عوامل بستر ساز در فرايند تربيت ديني است. نام نيکو، نماد هويت و شخصيت آيندة هر فرد است. هويت هر کسي، از متغيرهاي فراواني اثر مي پذيرد که يکي از اولين متغيرهاي دخيل در شکل گيري هويت، نام او است. نبي اکرم(ص) از جايي مي گذشتند، متوجه شدند که مادري فرزندش را با نام «عاصيه» (گناهکار) صدا مي زند. حضرت آن زن را به خاطر اين نامگذاري مورد مواخذه قرار دادند و فرمودند : اين نام را تغيير بده.
روان شناسان مي گويند : کودکان در آغاز متوجه معنا و مفهوم نام خويش نمي شوند اما پس از اين که به سن رشد رسيدند، به آن توجه مي کنند؛ به گونه اي که معنا و مفهوم نام هر کس، در «خود پنداره» [5] وي اثر مي گذارد. خودپنداره به معناي پندار، برداشت و تصويري است که هر فردي از خود، شايستگي ها، ظرفيت ها و توانايي هايش دارد. اين خودپنداره، برآيندي از متغيرهاي گوناگون، همانند وراثت، محيط، تربيت، ارتباطات و تعامل ها است که همه در نهايت موجب مي شوند تا هر فرد از خودش يک برآيندي مثبت يا منفي، ارزشي يا ضد ارزشي پيدا نمايد.
نام همراه هميشگي انسان تا قيامت است و حتي به شهادت برخي از روايت ها، در قيامت نيز انسان را به نام دنيايي وي فرا مي خوانند. هنگام حشر و فراخواني آدميان، آنان را به اسم هايشان صدا مي زنند. يکي از کارکردهاي روان شناختي مهم نام خوب، «همانندسازي» است. نام هاي خوب موجب مي شوند که هر فرد با بزرگاني که نام وي با آنان يکي است، همانندسازي کند. در روايت آمده است : حتي پيش از تولد نوزاد، براي وي نامي برگزينيد. امام علي(ع) مي فرمايند : «نخستين نيکي پدر و مادر به فرزندشان، نام نيکويي است که براي وي برمي گزينند.» (کليني،1413ق : ج6، ص18) امام باقر(ع) نيز در اين رابطه مي فرمايند : «ما از ترس القاب و برچسب هاي بدي که ديگران ممکن است به فرزندانمان نسبت بدهند، براي آنان پيش از تولد، کنيه [6]برمي گزينيم.» در فرهنگ عربي و اسلامي، کنيه گذاري نوعي احترام گذاشتن به ديگران است؛ به ويژه اگر کسي را به جاي نام با کنيه صدا کنند.
حضرت مي فرمايد : اگر پيش از تولد براي نوزاد خود نام و کنيه انتخاب نکرديد، حداقل سعي کنيد تا روز هفتم براي فرزندان خود نام نيکو برگزينيد. (کليني، 1413ق : صص 29-18) نام نيک از جمله حقوق فرزند بر والدين است. گزينش نام و چگونگي آن، از چنان اهميتي برخوردار است که در خبري آمده است : «مردي خدمت نبي مکرم اسلام (ص) آمد و از حقوق فرزندان بر پدر و مادر پرسيد. حضرت فرمودند : اسم و نام خوبي برايش انتخاب کنيد، خوب تربيتش کنيد و او را در دستيابي به يک موقعيت اجتماعي شايسته ياري دهيد.» (همان، ص 48) حق سومي که در اين روايت از پيامبر گزارش شده است، دو گونه ممکن است تفسير شود. گروهي مي گويند مقصود از آن، گزينش همسر خوب است و برخي ديگر، اين گفتار نبوي را به ياد دادن حرفه يا مهارت شغلي مناسب بازگردانده اند.
- آسيب شناسي خوب صدا نزدن نام فرزندان
گام بعدي در اين باره، سبک نکردن نام برگزيده است. حواسمان باشد که نبايد با اضافه کردن پسوند يا پيشوندهايي اسم کسي را تحقيرآميز صدا کنيم. خداوند متعال مي فرمايد : «ولا تنابزوا بالألقاب». (حجرات،11) صدا کردن احترام آميز بدين خاطر است که نام شايسته و جهت دهنده اي براي فرزندان برگزينيم. نام ها بايد داراي هدف، معنا و کرامت بخش باشد. پس از گزينش نام، نبايد صدازدن فرزندانمان به گونه اي باشد که به آنان احساس منفي يا تحقيرآميز بدهد.
از ديگر آموزه هاي بسترساز در فرايند تربيت ديني، دادن صدقه است. در روايتي آمده است که در روز هفتم، به وزن نوزاد صدقه بدهيد. از جمله پيامدهاي صدقه، پيشگيري از بلاهايي است که براي ما قابل پيش بيني نيست. در روايات ديگري هم، عقيقه کردن در کنار صدقه دادن سفارش شده است.

بهتر است فرايند پرورش ديني در خانواده چگونه باشد؟

پيش بردن فرايند پرورش ديني، به صورت بهينه و کيفي، مستلزم توجه به برخي از نيازهاي اساسي است که به برخي از آن ها اشاره مي کنم :

1) پيشگيري از تحريکات جنسي کودکان

اگر دوست داريم کودکان خود را از خطر انگيزش زودرس يا انحراف جنسي باز داريم، بايد به برخي از سفارش هايي که در اين زمينه از پيشوايان معصوم رسيده توجه و آن ها را با جديت دنبال کنيم. در اين جا تنها به به سه مورد از اين سفارش ها اشاره مي کنم :
الف) جداسازي بستر خواب کودکان از يکديگر و از پدر و مادر
امام صادق(ع) در اين باره مي فرمايند : واي بر آن پدر و مادري که با فرزند يا فرزندان خود هنگام آميزش هم اتاق مي شوند. سوگند به خدايي که جانم در دست او است؛ اگر هنگام آميزش پدر و مادر, نوزاد آنان را در اين حال ببيند و گفتار آنان را بشنود و حتي صداي نفس آنان را بشنود، هرگز به رستگاري نمي رسد و هنگام بزرگي به انحراف جنسي کشيده مي شود. پدر و مادر اين نوزاد، کسي جز خود را در اين باره سرزنش نکنند. (کليني، 1413ق : ج 5، ص 500)
ب) نهي از بوسيدن دختر بيگانه
در سني که دختر هنوز به بلوغ نرسيده، بوسيدن وي لذت آور است. از اين رو، نبايد دختر بيگانه را بوسيد؛ زيرا اين بوسيدن مي تواند زمينه ساز انحرافات جنسي آينده آن دختربچه شود. همچنين در روايت آمده است، وقتي دختر يا پسربچه، به سن 2 يا 3 سالگي رسيد، ران ها و ماهيچه هايش را فشار ندهيد؛ زيرا اين عمل در زود انگيزشي جنسي وي اثر مي گذارد.
ج) نداشتن ارتباط جنسي در برابر نگاه فرزندان
از آميزش يا پيش درآمدهاي آميزشي، در برابر چشم فرزندان حتي در سنين کمتر از دو سال، بايد پرهيز نمود. زيرا اين کارها بر تمايل و گرايش بچه ها به گناه و بزه کاري جنسي اثر مي گذارد.

2) مهرورزي و محبت

همه روان شناسان معتقدند که کودکان به موازات نيازهاي زيستي و فيزيولوژيکي به ويژه در سنين نخستين, نيازمند ارتباطات عاطفي و پذيرش از جانب ديگران هستند که برآورده کردن اين نيازها، موجب بسترسازي آرامش و تعادل رواني و دستيابي به برخي از بالندگي هاي رواني است. آرامش رواني، امنيت خاطر، اعتماد به نفس، اعتماد به والدين، الگوگيري در مهرورزي به ديگران و پيشگيري از انحرافات، نمونه اي از اين امتيازات است. به اعتقاد برخي از روان شناسان، مهرورزي و محبت نمودن به کودکان، نه تنها موجب تندرستي بلکه بهترين پل ارتباطي براي تربيت کودکان در ساحت هاي گوناگون اعم از تربيت اخلاقي، ديني، سياسي، عاطفي، فيزيکي و آموزشي است.
ارتباط عاطفي با فرزند موجب مي شود که وي با والدين خويش صميمي باشد، به آنان اعتماد کند و آنان را پناهگاه خويش در بحران هاي زندگي بداند. خداوند در قرآن کريم، خطاب به پيامبرش مي فرمايد : «فبما رحمةٍ من الله لِنتَ لهم ولو کنت فظّاً غليظ القلب لانفضّوا من حولک»، (آل عمران، 159) «به خاطر رحمت خدا بود که تو با آنان ارتباط صميمي و مهرآميزي پيدا کردي، اگر يک فرد خشن و گستاخ بودي، هر آينه هيچ کس دور تو جمع نمي شد.» نقش محبت در جلب ديگران به دينداري، به خوبي از اين آيه کريمه روشن مي شود.

روش هاي ابراز محبت

شايد همة ما مهرورزي به کودکان را يک نياز انکارناپذير بدانيم. اما راه ها و شيوه هاي مهرورزي برايمان مبهم باشد. در يک تقسيم بندي کلي، ابراز محبت به رفتاري و گفتاري تقسيم مي شود.
- ابراز رفتاري
اقدامات عملي و رفتاري، از قبيل روي زانو نشاندن، در آغوش گرفتن، بوسيدن، سواري دادن و بعضي وقت ها کنار کودکان خوابيدن، هديه دادن، بازي کردن و بر سر آن ها دست نوازش کشيدن است که در بسياري از روايات مورد توجه و تأکيد قرار گرفته است. برخي از اين روايات را با هم مرور مي کنيم :
پيامبر اکرم(ص) مي فرمايد : «احبوا الصبيان و ارحموهم.» (طبرسي،1408ق : ص231)
- امام علي (ع) از خاطرات شيرين دوران کودکي خويش چنين ياد مي کند : هنگامي که پيامبر اکرم (ص) در اوان کودکي مرا به خانه خويش برد، هميشه مرا در دامنش مي نشاند. مرا به سينة خود مي فشرد. هر وقت مي خواست بخوابد و من فاصله ام با پيامبر زياد بود و خوابم نمي برد، وي مرا نزديک بستر خويش مي برد. بعضي وقت ها دستش را به صورت من و بدنش را با بدن من تماس مي داد. حتي کاري مي کرد که من وي را استشمام کنم. (نهج البلاغه، 1379 : خ192)
ابن عباس مي گويد : «نزد پيامبر بودم درحالي که فرزندش ابراهيم بر زانوي چپ او و حسين بن علي بر زانوي راست او قرار داشت. پيامبر گاه اين و گاه آن يکي را مي بوسيد که در اين حال جبرئيل وحي، از سوي خداوند نازل شد.» (مجلسي، 1403ق : ج43، ص261)
- «اقرع بن حابس» از پيامبر اسلام چنين روايت مي کند : پيامبر (ص) امام حسن و حسين (ع) را بسيار محبت مي کرد، مي بوسيد و آن ها را نوازش مي کرد. اين کار پيامبر براي من گران مي آمد. از اين رو، به ايشان گفتم : شما اين دو پسر را چه قدر مي بوسيد! در حالي که خداوند به من ده تا پسر داده و من به ياد نمي آورم که بوسه اي به آن ها داده باشم. حضرت فرمود : من چه کنم که خداوند رحمت را از دلت برده است!(طبرسي، 1408ق : ص231)
- از اميرالمؤمنين علي (ع) نقل شده که وي پيش روي يکي از دخترانشان، پسر کوچک خود را بوسيدند. دختر پرسيد : آيا وي را خيلي دوست مي داريد؟ امام فرمود : آري دخترم! دختر گفت : گمان مي کردم که شما جز خداوند، کسي را دوست نمي داريد. امام گريست و فرمود : «الحب لله والشفقة للاولاد.» محبت من ويژة خدا است اما به فرزندانم هم مهر مي ورزم. (نوري الطبرسي، 1409 : ج15، ص171 به نقل از طبرسي، 1408ق)
براساس اين گفتار علوي، محبت و مهرورزي بر دو گونه است : بعضي محبت ها در عرض هم هستند. مثل عاطفه انسان نسبت به فرزندان، والدين، همسر و ... که در اين روايت تعبير به شفقت شده است. اما محبت ديگري وجود دارد که در طول محبت هاي اين جهاني است و از بينش و معرفت ما به خداوند برمي خيزد. امام اين گونة دوم را «حب» ناميده اند. از اين گرايش عاطفي، مي توان به عشق ياد کرد. اين محبت هم از جهت کيفي و هم از نظر کمي با گونة نخستين متفاوت است.
در پاره اي از روايات آمده است که «نگاه مهرانگيز پدر و مادر به فرزندان، عبادت است.»(نوري طبرسي، 1409ق : ج15، ص170)
پيامبر اکرم(ص) مي فرمايند : «فرزندان خود را ببوسيد که براي هر بوسه درجه اي در بهشت به شما خواهند داد.» (طبرسي، 1408ق : ص231)
ابوهريره مي گويد : هرگاه براي پيامبر ميوة نوبري مي آوردند، مي فرمود : خداوندا! به شهر ما برکت روزافزون ده. سپس اين ميوة نوبر را به کوچکترين کودکاني که نزد ما حاضر بودند، مي داد. (قشيري نيشابوري، بي تا : ج4، ص117)
پيامبر اسلام (ص) مي فرمايد : اگر يکي از شما به مسافرت رفت، هنگام بازگشت تا جايي که در توانش است، براي خانواده اش هديه اي بياورد. (حر عاملي، 1367 : ج8 ، ص337)
- ابراز گفتاري
ابراز گفتاري شامل، کلمات محبت آميز است که در روايات زياد مورد تأکيد قرار گرفته است. اميرالمؤمنين (ع) وقتي مي خواستند با فرزندانشان، به ويژه در سنين پايين سخن بگويند، از واژة «يا بُنيّ» استفاده مي کردند که حاکي از مهرآميز بودن و نشان دادن مهر دروني به فرزندان بود.

شرايط ابراز محبت به فرزندان

قابل توجه است، با وجود اين همه سفارش به مهرورزي پدر و مادر نسبت به فرزندان, توصيه هاي ديگري نيز در مورد چگونگي و ميزان اين ارتباط عاطفي از پيشوايان معصوم به ما رسيده است. برخي از اين سفارشات اين گونه است :
- عادلانه و برابر بودن؛ ابراز محبت به فرزندان نبايد تبعيض آميز باشد. اگر واژه اي را در مورد يکي از فرزندان بکار مي بريد، سعي کنيد همان لفظ يا مشابه آن را براي ديگران هم بکار ببريد.
- متعادل بودن؛ ابراز محبت نبايد همراه با زياده روي باشد که موجب گستاخ شدن يا لوس و وابسته بار آمدن فرزندان شود. در برابر زياده روي, مهرورزي نبايد ناقص يا همراه با محروم سازي باشد. کم گذاشتن فرزندان در مورد نياز به مهر و محبت، موجب مي شود که فرزندان بي شخصيت، کم اراده, ناکام، عقده اي و بي هويت بار بيايند. حد متعادل مهرورزي همانند نياز به محبت، يک امر فطري است. امام صادق (ع) مي فرمايد : پست ترين پدر و مادرها کساني هستند که دوست داري و مهرورزي به بچه هايشان، آن ها را به افراط بکشاند. (فريد، 1368 : ج 3، ص 343) يکي از موارد افراط گرايي اين است که کودکي به سن تمييز برسد و پدر و مادر وي به خاطر محبت افراطي، از حلال و حرام الهي، وي را آگاه نکنند. اين گونه مهرورزي، در از بين بردن اعتماد به نفس، استقلال شخصيت و کشاندن کودکان به بزهکاري، بسيار مؤثر است. پيامبر گرامي (ص) در روايتي، خطاب به ابن مسعود مي فرمايد : «يابن مسعود! لا تحملنّ الشفقة علي اهلک و ولدک علي الدخول في المعاصي و الحرام»، «به همسر و بچه هايتان اين قدر مهرورزي نکنيد که وارد حوزة حرام و گناهان شوند يا زمينه هاي گناه و آلودگي براي آنان فراهم شود.» (مجلسي، 1403ق : ج 77، ص108 .)
خودکم بيني، کم رويي، عقده، کينه توزي، حسد و بزهکاري، برخي از پيامدهاي کم گذاشتن و تفريط در مهرورزي است. سلطه جوئي، انتظارات ويژه، نازپروردگي، کم ارادگي، زودرنجي و خودپسندي، از جمله پيامدهاي افراط و زياده روي در مهرورزي مي باشد.

3) تأمين امينت و ميدان دادن به کودکان

تأمين امنيت و ميدان دادن به کودکان، براي ابراز توانائي ها و خواسته ها، در دوران کودکي و به ويژه در آغاز دوران نوجواني که دورة وابستگي به پدر و مادر و اطرافيان است، بسيار حائز اهميت است.
تأمين نياز امنيت، از نگاه روان شناسان، داراي دو لايه زيرين و رويين است. لايه زيرين، اصل حضور فيزيکي والدين است. لايه روئين، چگونگي برخورد با کودکان است. برخوردهاي پدر و مادر بايد به گونه اي باشد که بچه ها خانه و خانواده خود را يک پناهگاه امن به حساب آورند و حرف هايشان را بتوانند در جمع مطرح کنند. «سفيان ثوري» يکي از ياران امام صادق (ع) مي گويد : بر آن حضرت وارد شدم و ديدم ايشان خيلي ناراحت هستند و رنگ از چهرشان پريده است. پرسيدم : اي پسر رسول خدا! چرا اين قدر ناراحت هستيد؟ حضرت فرمودند : از اين پيش، اهل خانه را از رفتن به پشت بام نهي کرده بودم. هنگامي که وارد خانه شدم، ديدم يکي از کنيزان که پرستاري يکي از کودکانم را به عهده داشت، از پلکان بالا مي رود، در حالي که کودکي در آغوش وي بود. همين که کنيز مرا ديد، مضطرب و نگران شد و فرزندم از دست وي افتاد و همان جا مرد. من گفتم : حق داريد، به خاطر اين که فرزند تان را بدين شکل دلخراش از دست داديد، ناراحت بشويد. حضرت فرمودند : اکنون نگراني من از مرگ فرزند نيست، چون خواست و مشيت خدا اين بود بلکه از اين جهت ناراحت هستم که من موجب ترس و آشفتگي کنيز شدم و او نتوانست خود را مهار کند. آن گاه امام آن کنيز را آزاد کردند. (مجلسي، 1403ق : ج 47، ص 24)
بنابراين، والدين نبايد به خاطر کوچک ترين لغزشي، آن چنان فرزندان را مورد پرخاشگري قرار دهند که همة قابليت ها و توانايي هايش از ياد برود. البته اين نکته را هم در ذهن داشته باشيم که امنيت دادن و ميدان دادن، نبايد به مرز ناديده انگاري يا سهل انگاري در پاي بندي به واجبات و محرمات برسد.
الف) راه هاي تأمين امنيت
يکي از مهمترين راه هاي تأمين امنيت، داشتن وقت مشترک خانوادگي است. وقت خانواده، [7] زماني است که همه اعضاي خانواده پس از انجام همه مسئوليت هايي که بيرون خانه داشته اند، زمان مشترکي را در نظر مي گيرند تا بتوانند در ارتباط مشترک با هم باشند. در وقت مشترک، افراد خانواده از فکر يکديگر استفاده مي کنند و از لحاظ عاطفي با هم تعامل برقرار مي کنند و هم فرزندان احساس شخصيت مي کنند که در فرآيند تصميم گيري هاي زندگي قرار گرفته اند. اين کار علاوه بر تکريم شخصيت فرزندان، در پيشگيري از بزهکاري آنان نيز مؤثر است. از نگاه روان شناسان، زمان خانوادگي راهي براي تعامل و دادوستد عاطفي و شناختي است تا از اين رهگذر ميان اعضاي خانواده ارتباط دوسويه برقرار شود. اين جمع خانوادگي، نبايد به گونه اي تنظيم شود که صرفاً يکي از اعضاي خانواده، سخن بگويد بلکه هر يک از اعضا، بايد به اندازه خودش سخني بگويد و اگر سخني نمي گويند، از آن ها چيزي پرسيده شود تا آنان به حرف بيايند و درونشان را بيرون بريزند.
انجام درست اين کار، پيش نيازهايي دارد. نخست اين که پدر و مادر، آگاه به اين نياز و چگونگي آن باشند. دوم اين که امکانات و شرايط انجامش را فراهم کنند. از جمله اين شرايط، بهبود وضع اقتصادي است تا افراد خانواده بتوانند با آرامش بيشتر، در کنار همديگر، حضور به هم رسانند. شرط سوم آن که توازن ميان رابطه والدين با فرزندان برقرار باشد. اگر اين رابطه بالا به پايين و قهرآميز باشد، در اين صورت به علت صميمي نبودن ارتباط، بچه ها خيلي از وقت ها راز دلشان را نمي توانند بگويند و به دنبال جايگزين بيروني هستند. در اين وضعيت والدين بايد خودشان را به سطح بچه ها برساند تا آن ها احساس هم سطحي واقعي بکنند. به طوري که هرگاه نيازمند مشورت هستند، بتوانند اين کار را با پدر و مادر نجام بدهند. نداشتن يا از دست دادن اين فرصت مي تواند آغازگر انحرافات باشد. البته اين احساس صميميت به معناي هتک حرمت پدر و مادر نيست، بلکه بايد فرزندان همراه با احترام به والدين با آنان صميمي و همراز باشند.
ب) پيامدهاي تربيتي امنيت دادن
تأمين نياز امنيت و ايجاد فضاي همدلي و اعتماد, پيامدهاي مهمي در فرايند آموزش و پرورش فرزندان دارد. برخي از اين پيامدها را با هم مرور مي کنيم :
- بسترسازي براي آموزش و پرورش؛ اگر فرزند در فضاي خانواده مورد مهرورزي و تأمين امنيت قرار گيرد، بين او و مربي و والدينش يک رابطه صميمي و مناسبي برقرار مي گردد که اين رابطه گام اول آموزش و پرورش است.
- احساس آزادي در ابراز عقايد و خواسته ها؛ هنگامي که بچه ها با والدين خويش صميمي و خودماني باشند به راحتي حرفشان با آنان در ميان مي گذارند و آرزو يا خواسته اي را در خود فرو نمي خورند و احساس عقده و ناکامي نمي کنند.
- احساس استقلال، ابتکار و اعتماد به نفس؛ اين احساس خود موجب شجاعت و انگيزة اقدام در رفتار و انديشه و جلوگيري بسياري از اختلالات رفتاري، عاطفي و حتي شناختي مي شود.

4) تکريم و احترام به کودک

اميرالمؤمنين علي(ع) مي فرمايند : با بچه هايتان به گونه اي برخورد کنيد که آن ها خودشان را کريم و با شخصيت بدانند.
تکريم و احترام به کودک در گفتار و رفتار، از پيامدهاي مهم و گسترده اي برخوردار است که به برخي از آن ها اشاره مي کنم :
پذيرش سخنان و آموزش هاي والدين؛ اگر فرزندان از والدين بي احترامي ببينند، ديگر پذيراي سخنان و آموزش هاي آنان نخواهند بود. امام صادق (ع) در روايتي مي فرمايند : «طبعت القلوب علي حب من أحسن عليها و بغض من أساءَ اليها.» «دل هاي آدميان به گونه اي است، هر کسي به آنان نيکي و مهرباني کند, وي را دوست مي دارند و هر کسي به آنان بدي و ناروايي کند, از او بيزارند.» (حرعاملي، 1367 : ج16، ص184)
- شکل گيري درست خودپنداره در کودکان؛ خودپنداره به معناي تصور و دريافتي است که ما در ذهنمان از خودمان داريم. خوبي کردن يا بدي کردن ديگران، در خودپنداره هر فرد، براي هميشه مي ماند. خودپنداره بيشتر برآيند برخوردها و گفتارهاي ديگران است. بنابراين، نقش والدين و ديگر اطرافيان که با کودکان سرو کار دارند، در تشکيل خودپندارة آنان، بسيار مهم است.
- جلوگيري از سقوط در ورطه بزهکاري و گناه؛ اميرالمؤمنين علي (ع) مي فرمايد : «من کرّمت عليه نفسه لم يهنها بالمعصيته»، «کسي که پيش خودش کريم و مثبت نگر باشد و چهرة مثبتي از خود در ذهن داشته باشد، نفس خودش را با ارتکاب به معصيت و بزهکاري بي ارزش نمي کند.» (نوري طبرسي، 1409ق : ج11، ص339) در روايت ديگري، هم ايشان مي فرمايند : «من کرمت عليه نفسه، هانت عليه شهواته»، کسي که نفس کريمي داشته باشد يا جان خود را کريم و با ارزش بينگارد، به راحتي از شهوات و خواسته هاي شهواني مي گذرد. (نهج البلاغه، 1379 : ج4، ص104) بدين خاطر است که خداوند متعال در قرآن مي فرمايد : «إنَّ أَکرمکم عندالله أَتقَيکُم». انسان با تقوا به راحتي به گناه دست نمي زند. ريشة بسياري از رفتارهاي منفي و نابهنجار، کمبود شخصيت يا پايين بودن عزت نفس است.
امام علي (ع) در روايتي مي فرمايند : «به کسي که نفسش در نزدش بي ارزش باشد، اميد نيکي نداشته باش. اين فرد کار خوبي برايت انجام نمي دهد.» امام هادي (ع) هم در گفتاري مي فرمايند : «کسي که خودش در نزد خودش بي ارزش و بي مقدار باشد، از شرّ او ايمن مباش.» (ابن شعبه حراني، 1369 : ص362) انسان بي مقدار به سادگي به خود و ديگران آسيب مي رساند.
- همبستگي بزهکاري و پايين بودن عزت نفس
روان شناسان ريشه بسياري از رفتارهاي منفي و نابهنجار را کمبود شخصيت يا پايين بودن عزت نفس افراد مي دانند. «ميرس» [8] در کتاب «روان شناسي اجتماعي» مي گويد : بر اساس پژوهشي که «بروکنر» و «هولتن» در سال 1978، در دو گروه آزمايش و گواه انجام دادند, اين نتيجه به دست آمد که کساني که عزت نفس بالايي دارند، نه تنها کمتر از کساني که از عزت نفس پايين برخوردارند، دچار افسردگي مي شوند بلکه کمتر از آنان دچار اختلالات عصبي و بي خوابي شده و کمتر از آنان به اعتياد و الکليسم کشيده مي شوند. (منطقي، 1372 : ص15)
- جلوگيري از پيدايش روحيه خودبيني و رفتار پرخاشگرانه و زورگويي
امام صادق (ع) مي فرمايد : «معمولاً انسان هايي که دچار خودبزرگ بيني، کبر و زورگويي مي شوند؛ به خاطر احساس خودکم بيني است که در خود دارند. [9]» (کليني، 1413ق : ج2، ص312) شخص خودکم بين، واکنش هاي منفي از خود بروز مي دهد و به مکانيزم دفاعي جبراني روي مي آورد. چنين فردي مي کوشد از راه واکنش معکوس، يعني با ابراز خود بزرگ بيني و نيز با زورگويي و پرخاشگري، کمبودها و کاستي هايش را جبران مي کند.
- جلوگيري از نفاق و دورويي؛ شخص خودکم بين دست به تظاهر مي زند تا چهره واقعي اش را پنهان کند. اميرالمؤمنين علي (ع) مي فرمايد : «دو چهرگي, ناشي از احساس ذلت و خود کم بيني است.» [10] شخصي که ظاهر و باطنش با هم خيلي فرق مي کند، به خاطر ذلت و خودکم بيني است که در خود مي يابد. از اين رو, ارتباطات عاطفي دوسويه مي تواند نقش مثبت يا منفي به دنبال داشته باشد.

شيوه هاي تکريم و احترام به کودک

مرور و بازنگري منش پيامبر بزرگوار اسلام نشان مي دهد که آن حضرت براي احترام گذاردن و شخصيت دادن به فرزندان و کودکان از شيوه هاي خاصي بهره مي گرفتند. براي همانندسازي و الگوگيري، برخي از اين شيوه ها را با هم بازخواني مي کنيم :
- به استقبال رفتن
پيامبر در برخورد با حسن و حسين و نيز دخترشان حضرت فاطمه، بزرگوارانه رفتار مي کردند. ايشان هنگام ورود کودکان پيش پاي آنان برمي خاستند و به استقبال آنان مي رفتند. درخبري آمده است : هنگامي که حضرت فاطمه(س) به ديدن ايشان مي آمد, آن حضرت به احترام دخترشان از جاي برمي خاستند و ايشان را مي بوسيدند و به جاي خود مي نشاندند. (مجلسي، 1403 : ج37، ص 71)
- سلام کردن
در همين زمينه روايت زيبايي از امام رضا (ع) نقل شده که ايشان از پدران خود و آنان از پيامبر (ص) نقل مي کنند که حضرت فرمود : «خمس لا أدعهنّ حتي الممات... و التسليم علي الصبيان ليکون سنّه من بعدي»، (طباطبايي، 1375 : ص 42) «پنج تا سنت و رفتار است که تا دم مرگ آن ها را ترک نمي کنم تا پس از من ميان مردم سنت و منش ماندگار شود : ... سلام کردن به کودکان».
- اجازه گرفتن
روش سازندة ديگر اين که اگر قرار است حقي را از کودکي بگيريم بايد براي گذشتن حق آنان را در جريان قرار داده و از آنان اجازه بگيريم.
- دعوت کردن و اجابت کردن دعوت کودکان
راه ديگر احترام گذاردن اين است که دعوت کودکان را براي شرکت در جلسات آنان بپذيريم و از آنان نيز براي شرکت در ميهماني ها دعوت کنيم.
- عيادت کردن
اگر کودکان بيمار شدند از آنان عيادت کنيم و به ديدنشان برويم.
- صدا زدن محبت آميز
هنگامي که مي خواهيم يکي از آنان را صدا بزنيم، با احترام و با نام هاي مهرآميز صدايشان بزنيم. در زبان عربي از واژه هايي همانند (يا بني!) استفاده مي شود. در زبان فارسي هم ما بکوشيم از واژه هايي همانند پسرکم, دختر گلم, عسلم, عزيزم و ... کمک بگيريم. برگزيدن کنيه در کنار نام، در فرهنگ اسلامي نشاني از احترام به فرزندان است.
- پرهيز از خشونت عليه کودکان
کودکان چون هنوز هنجارها و معيارهاي زندگي بزرگسالان را در جامعه نشناخته اند يا پدر و مادر نتوانسته اند اين هنجارها يا انتظارات را به فرزندان منتقل کنند، در اين صورت بايد با آنان کنار بيايند تا فرزندان به تدريج فرايند دروني سازي و آموزش هنجارها را پشت سر بگذارند. معمولاً والدين با ديدن مخالفت يا بي خيالي فرزندان از آنان رنجيده شده و نگران و عصباني مي شوند. در تاريخ آمده است : «ام الفضل» همسر عباس بن عبدالمطلب، به خواهش پيامبر اسلام، پرستاري امام حسين(ع) را پذيرفت تا کمک يار حضرت زهرا(س) باشند. روزي پيامبر اکرم(ص) به خانه وي رفتند تا امام حسين (ع) را ببينند. وي بچه را به حضرت داد. بچه از شدّت خوشحالي در حالي که در آغوش پيامبر بود، يک مرتبه خود را خيس کرد. ام الفضل تا اين صحنه را ديد، آن چنان نارحت شد که گفت : يا رسول الله ببخشيد و خواست بچه را به تندي از آغوش حضرت بکشد. پيامبر فرمودند : آرام باش. اين آلودگي پاک مي شود، اما چه چيزي مي تواند کدورتي که تو بر دل فرزندم حسين (ع) نشاندي پاک کند. (فريد، 1367 : ج 3، ص 57 به نقل از هديه الاحباب، ص 176)
برخوردهاي تند و عصبي، همچون يک شوک بر کودکان وارد مي شود و موجب عقده اي شدن و از بين رفتن اعتماد به نفس آنان مي شود.

شخصيت دادن به کودک و مشارکت دادن در کارها

حضرت امام سجاد(ع)، هرگاه مي خواستند دعا کنند، کودکان خانه را جمع مي کردند و مي فرمودند : من دعا مي کنم، شما آمين بگوئيد تا خدا به خاطر آمين شما، دعاي مرا مستجاب کند. اين امر موجب مي شود که ما بچه هايمان را در کارهاي بزرگ شريک کنيم تا آن ها در خودشان احساس شخصيت و احساس کنند که وجودشان در زندگي مهم و مؤثر است.
- واگذاري پاسخ پرسش بزرگسالان به کودکان
در تاريخ آمده است، گاهي افرادي خدمت امام معصوم مي رسيدند و پرسش هايي را از ايشان مي کردند. امام رو به فرزندشان مي کردند و از وي مي خواستند تا جواب پرسش را بدهد. اين روش، تمريني در خوديابي و تمريني در جهت شکوفايي قابليت ها است. بسياري از آموزه هاي ديني، ازطريق همين پرسش و پاسخ ها منتقل مي شود. علاوه برآن، در شخصيت دهي و شکوفايي ظرفيت هاي فرزندان بسيار مؤثر است.
البته به ياد داشته باشيم که واگذاري پاسخ از جانب امام معصوم به فرزند خردسال خود، راهي براي نشان دادن بزرگي شخصيت فرزند به عنوان امام آينده بود. اما در داستان هاي ديگر، اين شيوه در مورد ديگر فرزندان نيز تکرار شده که اين کار حاکي از اهميت و نقش سازندة واگذاري پاسخ به کودکان، براي خوديابي يا روشي براي آموزش و يادگيري مهارت ها است.

5) بازي کودکان

روان شناسان معتقدند، بازي کودکان پيش تمرين و روش آماده شدن براي زندگي واقعي است. کودکان فراز و نشيب هاي زندگي واقعي، احساسات، عواطف و حتي آموزش هايي را که بايد در زندگي واقعي داشته باشند، درون بازي ياد مي گيرند و تجربه مي کنند. بازي موجب مي شود که بچه ها بتوانند انرژي متراکم و باقي مانده در روان خودشان را تخليه کنند و عواطف و احساسات خود را از اين راه ابراز کنند. در روايتي آمده است که يک روز پيامبر اکرم (ص) وارد خانه شدند و ديدند عده اي از دوستان عايشه به منزل ايشان آمده و مشغول بازي با وي هستند. عايشه تا پيامبر را ديد، آن ها را به يک سمت خانه فرستاد، به اين توهم که حضرت ناراحت مي شوند. اما پيامبر وقتي آنان را ديدند، گفتند که دوستان عايشه برگردند و به بازي خود ادامه دهند. (بخاري، 1401 : ج7، ص102) اين برخورد پيامبر از اين جهت بود که عايشه در آن هنگام هنوز در دنياي نوجواني بود و در نتيجه نيازهايي داشت که بايد پاسخ داده شود اگرچه همسر پيامبر بود.
بازي کردن و جست و خيز، يک نياز اساسي و فطري در بچه است. در روايتي آمده است که گروهي خدمت امام حسن عسگري(ع) مي رسند. روي زانوي حضرت، بچه اي نشسته بود. هنگامي که حضرت خواستند پاسخ پرسش ها را بنويسند, کودک قلم را از دست امام کشيد. آن گاه امام، براي اينکه بچه را ناراحت نکرده باشد، يک توپ قشنگي را در دستشان گرفتند و سپس جلوي کودک آن را رها کردند. کودک وقتي آن توپ قشنگ را ديد، قلم را رها کرد و به دنبال توپ رفت. در اين هنگام حضرت مشغول نوشتن شدند. (الإربلي، 1405ق : ج 2، ص 323، حديث 3)
در بازي کودکان و چگونگي برخورد با آنان، گوشزد دو نکته اجتناب ناپذير است :

الف) آزاد گذاشتن کودکان در بازي

کودکان از راه بازي کردن انرژي خويش را رها مي کند. بازي و نقش سازندة آن به طور جدي در روان شناسي دنبال شده است. «اسپنسر» معتقد است که بازي عامل بيرون ريختن انرژي هاي زايد بچه و حتي بزرگترها است. نيروهايي که در بدن ما به صورت انرژي جمع مي شود، بايد به صورت فعاليت هاي هدفمند، همانند کار، مسئوليت هاي روزمره يا از راه بازي مصرف بشود. «لازاروس» ديگر روان شناس در اين رابطه مي گويد : بازي راه برطرف کردن خستگي ها است. «پاتريک» مي گويد : بازي تنها راه تنش زدايي ها است. «مگ دوگال» نظريه اش اين است که بازي براي کودکان، پيش تمرين زندگي آينده است. (مهجور، 1367 : صص 18-14)
نقش هايي که بچه ها مي خواهند در جامعه داشته باشند، آن ها را در بازي تجربه و تمرين مي کنند. اگر بچه ها فرصت کافي براي بازي نداشته باشند، همين امر ممکن است آن ها را دچار عقده هاي جبران ناپذيري بکند. امروزه مثل شناخت درماني يک روشِ درماني، به نام «بازي درماني» داريم که از اين راه بسياري از اختلالات رفتاري و عاطفي را معالجه مي کنند.
خوب است در همين رابطه، به برخي از روايات نيز اشاره کنم. دقت در اين روايت ها نشان مي دهد که امامان معصوم ما، براي تأمين اين نياز اساسي از چه راهکارهايي کمک مي گرفته اند :
- شخصي به نام «عبدالله بن شيبه» مي گويد : پيامبر در نمازي، سجده را بسيار طولاني کرد. بعد از نماز مردم علت اين طولاني شدن را پرسيدند. حضرت فرمود : فرزندم حسن بر گردن من بود، نخواستم عجله کنم تا نياز فرزندم برآورده شود يا اين که خودش پايين بيايد. (مجلسي، 1403 : ج 42، ص 294)
امام صادق (ع) نيز در روايتي مي فرمايند : دست کم بچه را 7 سال رها کن تا مي تواند از دنياي بازي لذتش را ببرد. (حر عاملي، 1367 : ج 15، ص 194)
جابر بن عبدالله انصاري مي گويد : بر پيامبر اکرم (ص) وارد شدم، در حالي که امام حسن و امام حسين (ع) بر پشت آن حضرت سوار بودند و پيامبر در حال سواري با آنان صحبت مي کردند. پيامبر به آنان مي گفت : چه شتر خوبي داريد و شما چه سواران خوبي هستيد. (مجلسي، 1403 : ج 43، ص 285)
امام کاظم(ع) مي فرمايد : کساني در بزرگسالي عجول، شتابزده و بي ظرفيت هستند که در کودکي به اندازة کافي بازي نکرده اند. (مجلسي، 1403 : ج 60، ص 362)
بازي موجب مي شود که بچه ها وارد حوزة فعاليت بزرگ ترها شوند و در شکلي کودکانه واقعيت ها و هنجارهاي زندگي واقعي را تجربه کنند. همانندسازي، الگوگيري و بسياري از آموزش ها و پرورش ها به نحو غير مستقيم، از راه بازي فراگرفته مي شود.

ب) هم سطحي و شرکت در بازي کودکان

پيامبر اسلام (ص) به منظور رقابت انگيزي ميان کودکان خود، مسابقه دو و کشتي برگزار مي کرد. يکي از پيامدهاي بازي کودکان و از عوامل ايجاد لذت وشادي در بازي ها، پيدا شدن رقابت ميان کودکان است. همچنين، حضرت پيامبر (ص) در برخورد با کودکان، آن قدر خودشان را پايين مي آوردند تا بچه ها بتوانند با ايشان مثل يک دوست رفتار کنند و حتي به عنوان هم بازي، از ايشان تقاضاي بازي کنند. در اين مرحله به چند روايت اشاره مي کنم :
بسياري از وقت ها، هنگامي که حضرت زهرا (س) وارد منزل مي شدند، مي ديدند که پدرشان رسول الله، امام حسن و امام حسين (عليهم السلام) را به کشتي واداشته اند. حضرت زهرا (س) مي گويد : روزي از راه رسيدم و ديدم پيامبر فرزندم ]امام [ حسن را تشويق مي کردند تا بر ]امام [ حسين پيروز شود. من به ايشان گفتم : پدر جان! چرا قضيه برعکس شده است؟ با آن که فرزندم حسن از حسين بزرگ تر است، شما وي را تشويق مي کنيد تا برحسين پيروز شود؟ پيامبر فرمودند : دخترم! برادرم جبرئيل حسين را تشويق مي کند و من ديدم که عدالت نيست که حسن بدون تشويق بماند. از اين رو، من هم فرزندم حسن را تشويق مي کنم. همچنين، حسين توان بدني اش بيشتر از حسن است، پس بايد حسن را تشويق کرد تا تعادل و برخورد عادلانه ميان آن دو برقرار شود.
امام صادق (ع) نيز در بازي بچه ها شرکت مي کرد و اگر در جايي با بي صداقتي آنان روبرو مي شد، از آنان قهر و بازي را ترک مي کرد اما بلافاصله با خواهش بقيه به بازي برمي گشت. همچنين ايشان هنگام شرکت در بازي بچه ها سعي مي کردند، خود آنان بازي را شروع بکنند و همچنين مي کوشيدند در بازي با کودکان رهبر نباشند، چون اگر ايشان رهبر مي بودند، حس و ظرفيت رهبري در گروه را، در بچه ها از بين مي بردند. از اين رو است که در ادبيات آموزشي و پرورشي زبان فارسي آمده است :
چون که با کودک سر و کارت فتاد
پس زبان کودکي بايد گشاد
روزي پيامبر گرامي اسلام (ص) به مسجد مي رفتند. بر سر راه خود گروهي از کودکان را ديدند که به بازي مشغول بودند. کودکان از ايشان خواستند تا براي مدتي همبازي ايشان شوند و اين در هنگامي بود که حضرت مي بايست در مسجد حضور داشته باشند تا نماز را بجاي آورند. ياران که در مسجد منتظر پيامبر بودند، بلال را به دنبال حضرت فرستادند. هنگامي که بلال حضرت را ديد، شگفت زده دريافت که حضرت خم شده اند و بچه ها را سواري مي دهند. بلال با ديدن اين صحنه برآشفت و بچه ها را هل داد؛ به گونه اي که چند تا از بچه ها زمين خوردند. حضرت وقتي چنين صحنه اي را مشاهده کردند، فرمودند : بلال! چرا بچه ها را هل دادي؟ گفت : اي رسول خدا! چون وقت فضيلت نماز تنگ است و مردم هم در مسجد انتظار شما را مي کشند. حضرت فرمود : آيا تنگ شدن هنگام فضيلت نماز، بهتر و مهم تر از دلتنگ شدن اين کودکان است؟ من هم اکنون به مسجد نمي آيم. تو به خانه من برو و يک چيزي پيدا کن و براي اين بچه ها بياور تا من راضيشان کنم. بلال مي گويد : من به منزل پيامبر رفتم و هر چه گشتم، غير از هشت گردو چيزي پيدا نکردم. اين ها را خدمت حضرت آوردم. ايشان گردوها را گرفتند و بچه ها را جمع کردند و فرمودند : عزيزان من، شما شتر خودتان را به اين گردوها مي فروشيد؟ کودکان خوشحال شده و رضايت دادند که پيامبر به مسجد بروند و ايشان پس از اطمينان از خوشحالي و رضايت کودکان به سوي مسجد حرکت کردند. هنگامي که به مسجد رسيدند، ياران همگي منتظر شنيدن علت دير آمدن حضرت بودند. ايشان بي درنگ و با خوش رويي به ياران خويش فرمودند : خدا برادرم يوسف را رحمت کند، وي را به چند درهم ناچيز فروختند و من را هم، کودکان به هشت گردو داد و ستد کردند. (عوفي، بي تا : جزء اول از قسم دوم، باب دوم، ص 30)

- پيامدهاي تربيتي از اين روايت :

برخورد پيامبر بر اساس آن چه در اين داستان آمده است، نکات تربيتي مهمي را به ما هديه مي کند :
- بايد به کودکان احترام گذارد و به خواسته هايشان پاسخ داد تا شاد و با نشاط بمانند.
- با کودکان بايد مأنوس و راحت بود و شأن ومنزلت اجتماعي خود را به رخ آنان نکشيد.
- اگر مي خواهيم کودکان را از کاري، به ويژه بازي بازداريم، بايد به گونه اي رفتار کنيم که آنان با رضايت خود به اين کار تن دهند.
- دل شکسته شدن کودکان، مهم تر از تنگ شدن وقت نماز است. چرا که ممکن است تجربة زشت و ناخوشايندي از دين و دين مداري در ذهن و دل آنان بماند.
در داستان ديگري آمده است، هنگامي که امام حسن و امام حسين (ع) کودکان خردسالي بيش نبودند، حضرت زهرا (س) براي آنان شعر مي خواندند و با آنان بازي مي کردند. اين شعرها که در دنياي کودکي و همراه با بازي به فرزندان گفته مي شد، پيام ها و ارزش هايي را در آنان دروني مي کرد. برخي از اين شعر ها اين گونه بود :
أشبه أباک يا حسن واخلع عن الحقّ رسن [11]
واعبد إلها ذا منن و لا توال ذالإحن [12]
«پسرم حسن جان! تو همانند پدرت باش، کاري کن که بتواني از دين حق، قيد و بند ها را رها کني. خدايي را پرستش کن که با نعمت هاي فراوانش در گوشه گوشه زندگي، بر ما منت دارد. پسرم با کينه توزان و دشمنان دين خدا دوستي مکن.»

ج) سوق تدريجي کودکان از بازي به دنياي واقعي

از آن جا که بازي نقش چشمگير و اجتناب ناپذيري در فرايند رشد کودکان و نوجوانان دارد حتي پس از هفت سالگي هم نبايد به طور ناگهاني بازي را از زندگي فرزندان حذف کرد. کودکان و نوجوانان، کم کم بايد از بازي به دنياي، واقعيت ها سوق داده شوند.

د) توجه به شخصيت و خواستة کودکان در بازي ها

کودکان بايد با رضايت و تصميم خود، وارد يک بازي شوند و با رضايت و تشخيص خود، از آن بازي خارج شوند. نبايد آنان را به زور به بازي خاصي وادار کرد يا به زور آنان را از بازي خارج نمود. اين داستان را که نشانگر يک برخورد نبوي است، توجه فرمائيد :
روزي پيامبر بزرگوار اسلام (ص) از جايي مي گذشتند. ناگهان ديدند که گروهي از بچه ها در گوشه اي مشغول بازي هستند. در حالي که در گوشه اي هم کودکي ايستاده و گريه مي کند. حضرت پيش وي رفتند و گفتند : عزيزم چرا گريه مي کني؟ گفت : يا رسول الله! بچه ها من را بازي نمي دهند، چون من پدر ندارم و لباس هايم پاره است و بچه ها مي گويند : ما بچه اي را راه مي دهيم که لباس هايش پاره نباشد. حضرت تا اين حرف کودک را شنيدند، آن کودک را پيش دخترشان حضرت زهرا (س) آوردند و گفتند : دخترم! آيا دوست نداري، خداوند برادري را نصيب شما کند؟ از لباس هاي بچه هايت، لباسي بياور و سر و صورت اين بچه را بشوي. سپس بعد از اين که بچه را آماده کردند، در راه برگشت به وي گفتند : پسرم! دوست داري من پدرت بشوم؟ کودک را نزد هم بازي هايش بازگردانند و با او مشغول بازي شدند. بچه ها وقتي فهميدند که اين کودک لباس هايش نو شده و پيامبر اکرم با وي بازي مي کند، به سوي آن دو دويدند و رو به پيامبر کردند و گفتند : چرا با ما بازي نمي کني؟ حضرت فرمود : به شرط اين که، اين هم يکي از شما شود و آنان هم گفتند : چون حالا هم پدر دارد و هم لباسش تميز است، ما با او بازي مي کنيم.
قابل توجه است که پيامبر اکرم (ص) بدون اين که بر بچه ها چيزي را تحميل کرده باشد، اين بچه را وارد بازي آنان کردند. (رک. کريمي نيا، 1377 : صص 159-158)

ه‍) نياز کودکان به بازي در طبيعت و بازي هاي طبيعي

هيچ وقت تلاش نکنيم که کودکان را از بازي هاي طبيعي يا بازي در طبيعت باز داريم. پدر و مادرها دوست دارند که بچه ها همه جا، حتي در زمان بازي ها خيلي مرتب و تميز باشند؛ درحالي که شيريني و نظم بازي، در بي نظمي است.
يکي از ياران نبي اکرم (ص) به نام سهل بن سعد مي گويد : رسول خدا بر گروهي از کودکان گذشتند که خاک بازي مي کردند. ياران پيامبر که با حضرت بودند، ديدند که لباس و دست هاي کودکان کثيف شده است. گفتند : بچه ها برويد خانه هايتان تا تميزتان بکنند. پيامبر فرمود : بچه ها را رها کنيد. بهار و گلستان زندگي آنان خاک است. (الهيثمي، 1408ق : ج 8 ، ص 159)
اين نکات برخي از پيش نيازهاي فرايند تربيت ديني است که شايسته است آن ها به ذهن بسپاريم و در رفتار و برخوردهاي خود بکار گيريم.

عمده ترين عوامل ضعف و کاستي هاي تربيت ديني فرزندان چيست؟

1) متناسب نبودن روش و محتواي آموزش و پرورش ديني با سطح و برد شناخت فرزندان

بي توجهي به مقاطع سني، قابليت ها و ظرفيت هاي هر سن، از مهمترين عوامل بروز کاستي تربيت ديني است.
در بسياري از روايات، بحث تربيت دختر و پسر براساس مقاطع سني، مرحله بندي شده است. اين مقطع گذاري، در روان شناسي رشد وجود دارد و براساس آن دو گونه ديدگاه وجود دارد : ديدگاه پيوستاري و ديدگاه مرحله اي.
- ديدگاه پيوستاري؛ در اين ديدگاه فرايند رشد را نمي توان به مقطع ها و برهه هاي سني تقسيم بندي کرد. پيروان اين ديدگاه بر اين باورند که تربيت يک فرايند مستمر و بي وقفه است و اگرچه مي توان به صورت اعتباري و فرضي، آن را مرحله بندي و نقطه گذاري کرد اما اين فرايند واقعاً يک پيوستار بيش نيست.
- ديدگاه مرحله اي؛ ساحت هاي رشد شناختي، عاطفي، بدني و رفتاري را بر اساس مرحله هاي چندگانه مقطع گذاري مي کند. هر مرحله مي تواند از دو تا هفت سال متغير باشد. در روايت هاي تربيتي اسلامي، مرحله بندي سني سه گانه، فراواني بيشتري دارد. برخي از اين روايت ها، فرايند رشد را سه برهة زماني شش ساله و بعضي ديگر سه برهة هفت ساله را معيار قرار داده اند. بر اساس مرحله بندي شش ساله، فرايند اساسي رشد تا هجده سالگي و بر مبناي مرحله بندي هفت ساله، اين فرايند تا سن بيست و يک سالگي پيش مي رود. براي نمونه مقطع گذاري شش و هفت ساله را در کتاب مکارم الاخلاق مرحوم طبرسي در ص233 آن دنبال کنيد. ناگفته نماند که در بيشتر روايات، اين مرحله بندي سني، برپاية برهه هاي هفت ساله پيش رفته است. براي مثال، پيامبرگرامي اسلام در روايتي مي فرمايند :
«الغلام يلعب سبع سنين و يتعلم الکتابة سبع سنين و يتعلم الحلال و الحرام سبع سنين»، «فرزندان هفت سال بازي مي کنند، هفت سال خواندن و نوشتن مي آموزند و هفت سال سوم را به آموختن آموزه هاي ديني دربارة حلال و حرام مي گذرانند.» (حرعاملي، 1367 : ج15، احکام اولاد، ص194)

2) ندادن آزادي در هفت سال اول زندگي

فرايند طبيعي رشد، هنگامي به خوبي و به دور از آسيب پيش مي رود که فرزندان در نخستين هفت سال زندگي، از آزادي کافي براي بازي، خودشناسي و اعمال خواسته ها برخوردار باشند. در روايتي آمده است که امام معصوم فرمود : «الولد سيد سبع سنين»، «فرزندان تا هفت سال آقا و بزرگند». (همان، ص195) آقايي و بزرگي در اين سال ها، به معناي داشتن آزادي کافي براي با خود بودن و تجربة آزادانة تلخي و شيريني ها است. بنابراين پدران و مادران در اين سنين بايد به جاي رياست، تحکم و قانون مندي، به فرزندان فرصت و اجازه دهند که آن گونه دوست دارند و خودشان تشخيص مي دهند، رفتار کنند. در اين مقطع سني، شاخص ترين ويژگي کودکان، روح کنجکاوي است. اين روح و نداشتن درک روشني از خوبي ها و بدي ها، کودکان را وادار مي کند تا خودشان، توانايي ها و محيط اطرافشان را بشناسند و از اين راه به شکوفايي، خوديابي و خودباوري برسند.

3) سهل انگاري والدين و مربيان و نداشتن نظارت و مراقبت به ويژه در سنين پايين

بي دقتي و بي تفاوتي والدين، نسبت به رفتار و شکل گيري شخصيت کودکان، آسيب هاي بزرگي به پرورش و تربيت آنان وارد مي کند. امام علي (ع) در سي و يکمين نامه نهج البلاغه، به فرزندشان امام مجتبي(ع) مي فرمايند : «وجدک بعضي بل وجدتک کلي حتي کانّ شيئاً لو اصابک، اصابني»، «من تو را پارة تن خود و بلکه همه وجود خود مي دانم، به طوري که اگر آسيبي به تو برسد، گويي به من رسيده است» و در فرازي ديگر از همين نامه مي فرمايند : «حيث عناني من أمرک ما يعني الوالد الشفيق» «دغدغة تربيت تو، همة ذهن و دل مرا پر کرده است. چون دوستت دارم و مهرت در جانم نشسته است.»
تربيت فرزند همانند پرورش نهال، نيازمند مراقبت و نظارت است. اين نظارت شامل آموزش، مراقبت و نظارت رفتارهاي کوچک و بزرگ، پوشاک و خوراک و دوست يابي است. نظارت به معناي پيشگيري از انحراف و دادن آگاهي و اطلاعات اخلاقي و ديني است. يکي از جلوه هاي مهم نظارت کمک رساني به فرزندان، در فرايند دشوار دوست يابي و دوست گزيني است. خوب است در اين جا به برخي از چالش هاي مهم اين فرايند اشاره کنم :
الف) کمک به دوست گزيني
گزينش و دور ساختن دوست، توسط والدين هر دو اشتباه است. بچه ها بايد خودشان، دوست خود را گزينش کنند و نظارت والدين صرفاً در قالب مهارکردن و آگاهي دادن در مورد معيارهاي دوست خوب و بد باشد.
دوستان کساني هستند که مي توانند در هر دو دنيا انسان را سربلند يا سرافکنده سازند. اميرالمؤمنين (ع) در روايتي مي فرمايند : «انسان ها ميزان دين مداريشان، بسته به کساني است که با آنان دوست مي شوند.» امام سجاد (ع) نيز در سفارشي به يکي از فرزندانشان مي فرمايند : «شما با پنج گروه دوستي برقرار نکنيد : دروغگو، فاسق، بخيل، احمق و کسي که از خويشانش ببرد.» زيرا دروغگو، سراب را به صورت حقيقت براي انسان جلوه مي دهد. فاسق، برايش مهم نيست که تو به چه چالش يا دشواري مبتلا مي شوي. بخيل تو را به کمترين چيزي مي فروشد و شخص احمق دوست دارد که تو را کمک کند ولي متأسفانه هميشه راه غلط را نشانت مي دهد و شخصي هم که از خويشاوندان بريده است، مشمول خشم و انتقام خداوند است و فرد بايد با کسي در ارتباط باشد که مشمول رحمت خداوند است. (ابن شعبه حراني، 1369 : ص286)
بهتر است متوجه باشيم که نظارت، مراقبت و احترام فرزندان نبايد با احترام گذاشتن، شخصيت دهي و استقلال جويي آنان اصطکاک پيدا کند. متأسفانه در روندهاي تربيتي ما، يکي از آسيب ها يا اشتباهات، دادن آزادي بي حد و مرز يا نظارت هاي افراطي است. در اين صورت، فرزند احساس مي کند که در همة تصميم گيري ها و حتي در استقلال شخصيت هم، وابسته ديگران است؛ درحالي که روان شناسان و کارشناسان تربيتي مي گويند که هدف پرورش و تربيت اجتماعي، رسيدن فرزندان به قله خودگرداني است تا بتوانند روي پاي خودشان بايستند. از اين رو، اثرگذاري عوامل بيروني، نبايد زياد باشد که فرد هيچ وقت به اين خودگرداني و استقلال شخصيت نرسد. (هترينگتون؛ راس، 1373 : ج 2، ص 117)
ب) توجه به حساسيت دوران نوجواني
«ويليام سيزر» مي گويد : وقتي فرزندان به سال هاي نوجواني مي رسند، بايد باور کنيم که نمي توان رفتار آنان را به طور کامل کنترل کرد. چرا که بيشتر وقت نوجوانان با شخصيت ها و سازمان هايي مي گذرد که بيرون از محدودة خانه است. مدرسه، کليسا، رايانه، تلويزيون، همسالان، بازيگران، و دوستان همه نوجوان را حلقه زده اند. براي اثر گذاري بايد تماس و ارتباط خود با آنان را نبريم. ماهي يک بار نوجوان را با خود بيرون ببريد و چند ساعتي را دو به دو با هم بگذرانيد. همچنين در اين مدت تلاش کنيد که دربارة زندگي دروني، آرمان ها، آرزوهاي فرزندتان با هم حرف بزنيد. نگران نباشيد که وي آدم فضول يا کنجکاوي به نظر مي آيد، چون خود او برايتان اهميت دارد. کارهايي که او مي کند نيز، برايتان اهميت دارد. نوجوانان بيشتر دربارة زندگي خود سکوت مي کنند اما پس از سال ها مشاور آنان بودن، بايد بگويم که بيشتر شکايت ها از هيچ دخالت نکردن والدين در فرزندانشان بوده است تا دخالت بيش از حدّ آنان. (رک. سيرز، 1369 : ص171)

4) بکارگيري شيوه هاي قهرآميز و واداري زورمدارانه

در اين روش، مربي به جاي رهبري و هدايت فراگير، بر او رياست مي کند. لحن کلام خشن و زورگويانه است. پرهيز از زور و واداري، به ويژه در سال هاي نخستين تربيتي (يک تا هفت سالگي) مورد تأکيد روايات و کارشناسان تربيتي است. يکي از کارشناسان تربيتي کشورمان در اين رابطه مي گويد :
«تربيت بايد با طبيعت آدمي جوش بخورد. با فطرت او يکي شود. هرگونه تربيتي از بيرون و هر قانون تربيتي که مطابق با طبيعت و خودانگيختگي فطرت متربي نباشد، منجر به شکست است.» (کريمي، ص62)
اجبار و تحميل اگر پياپي باشد، مثل امر و نهي پي درپي، شخصيت متربي را خرد مي کند و از وي انساني بي اراده و بي نشاط مي سازد.
تربيت تحميلي، معمولاً به واکنش هاي منفي فراگيران مي انجامد. امام علي(ع) مي فرمايد : «أن للقلب شهوة و اقبالاً و ادباراً، فأتوها من قبل شهوتها و اقبالها، فانَّ القلب اذا اکره عمي»، دل هاي آدميان، داراي گرايش ها و رفت و برگشت هاي متناوب است. پس زماني خودتان را به کاري واداريد و چيزي را بر خود بار کنيد که آن را دوست داشته باشيد و دلتان به آن گرايش پيدا کرده باشد. اگر چيزي را ناخواسته و با اکراه بر خود بار کنيد، سر در گم و آشفته مي شويد و در اقدامات روشن و بينا نيستيد! (نهج البلاغه، 1379 : حکمت93)
تحميل و واداري، عزت و کرامت نفس فراگير و يادگيرنده را از بين مي برد و چه بسا به دورويي و نفاق وي بيانجامد. گستاخي و اقدام تلافي جويانه و همانندسازي منفي و گرايش به پرخاشگري، از ديگر پيامدهاي واداري و اجبار است. (رک. قائمي مقدم، 1382 : صص68-66) و اگر به دلايلي ناچار هستيم که در جاهايي از فشار و زور بهره بگيريم، توانايي، موقعيت و ظرفيت پذيرش متربي را در نظر بگيريم. (همان، صص 66-68)

5) سرزنش هاي افراطي و پياپي در برابر کوتاهي ها و اشتباهات

افراط در سرزنش و بازخواست افراد، نه تنها اثر بازدارنده ندارد بلکه موجب برافروخته شدن شعله هاي لجاجت و سرکشي مي شود. پيامبر (ص) هرگز از کارهاي کودکان ايراد نمي گرفت بلکه کار درست و کامل را به آنان ياد مي داد و مي فرمود : اين گونه انجام دهيد. انس بن مالک مي گويد : «و کان إذا أنکر الشيئ يقول : کذا قضي» (طباطبائي، 1375 : ص 36)
امام علي (ع) نيز در اين باره مي فرمايند : «الافراط في الملاقه يشبّ نيران اللجاج»، «زياده روي در سرزنش کردن شعله هاي لجاجت و گستاخي را در آدميان شعله ور مي کند.» (مجلسي، 1403 : ج23، ص81) يا در جاي ديگري مي فرمايند :
«إياک أن تکرر العتب، فإنّ ذلک يغري بالذنب و يهوّن العتب»، «از تکرار سرزنش بپرهيز که سرزنش شده را به گناه مي کشد و سرزنش را از اثرگذاري مي اندازد.» در اين رابطه لازم است والدين چند نکتة مهم را در نظر بگيرند :
الف) لغزش ها و اشتباهات کودکان و نوجوانان، به واسطه ناداني و ناپختگي آنان است، پس نبايد لغزش هاي آنان را به حساب لجاجت و بدکاري آنان گذاشت. بلکه حتي بعضي از اين لغزش ها، لازم است، زيرا مهارت هاي فردي در پي اين خطاها به دست مي آيد.
ب) بازخواست و سرزنش کودک فقط از سوي يکي از والدين نباشد بلکه بايد سعي شود که اين مسئوليت بين والدين تقسيم شود تا از يکي از آنان، چهرة خشن و از ديگري چهرة مهرآميز درست نشود.
ج) سرزنش هايي که والدين انجام مي دهند، نبايد تبديل به دشنام و فحش گردد، زيرا اين کلمات در خودپندارة کودک تثبيت گردد و وي خود را يک فرد فروهشته و بزهکار، دزد و نابکار و خداي ناکرده درست نشدني ترسيم مي بيند.
د) سرزنش ها نبايد جلوي جمع و در برابر ديگران انجام شود. هرگاه کودکان در جلوي ديگران سرزنش يا تحقير شوند؛ واقعاً باورشان مي شود که داراي اين ويژگي شخصيتي منفي هستند. از اين گذشته، کوچک شمردن و سرزنش در پيش ديگران، ممکن است به سرعت و فوري جلوي خطا را بگيرد ولي از سوي ديگر، راه جديدي را براي خطا و انحراف باز مي کند. از جمله ممکن است، فرد به خاطر فشار بيروني در جلوي ديگران سکوت کند اما همين که از اين مکان دور شد، دوباره مرتکب همان عمل مي شود.
ه‍) بهتر است، دخالت نزديکان از قبيل عمو، دايي، خاله و عمه، از مرز تذکر و گوشزد نگذرد و بازخواست آنان به اندازه و به شکل برخورد والدين نباشد. از اين گذشته، گوشزدها هم بهتر است در قالب واژه هاي محبت آميز و هدايت کننده باشد. هر قدر احترام و منزلت نزديکان، نزد فرزند زيادتر باشد، اثرپذيري آنان بيشتر است؛ چون در بحث همانندسازي و الگوپذيري، الگوهاي برتر و مهم، متربي و فراگير را بيشتر دگرگون مي کنند.
و) تحقير و خرد کردن به شکل هاي گوناگون، همانند تمسخر، سرزنش پياپي به ويژه در برابر ديگران، ناسزاگويي، تهمت و عيب جويي، از جمله مانع هاي بزرگ تربيت درست است و به جاي اصلاح متربي، زمينه فساد و انحراف وي را فراهم مي کند.
ز) والدين بايد توجه کنند که به جاي سرزنش رفتار نادرست کودک، خود کودک و شخصيت وي را تحقير نکنند. از جمله آسيب هاي مهم تربيتي، اين است که هنگام مشاهدة يک لغزش يا انحراف، به جاي رفتار نادرست، خود کودک يا شخصيت وي را زير سؤال ببريم.

6) تنبيه بدني کودک در برابر لغزش ها

نوع برخورد گفتاري، فيزيکي و عاطفي با خطاهاي فرزندان بايد به گونه اي باشد که فرد متوجه خطا و اشتباهش بشود و احتمال برگشت از انحراف هم برود. از اين جهت بهتر است براي جبران يا گوشزد خطاها به گونة مستقيم وارد نشويم. برخورد هاي مستقيم زشتي گناه را مي شکند و اگر والدين مصلحت ديدند تا کسي را براي خطا و لغزشي گوشزد کنند، مي توانند آن را به طور عمومي در وقت مشترک حضور اعضاي خانواده مطرح کنند.
مرور و بازنگري روايات تربيتي نشان مي دهد که پيشوايان معصوم ما در تربيت فرزندان خود، از شيوة تنبيه بدني بهره نمي گرفتند. انس بن مالک مي گويد : از 8 سالگي تا 18 سالگي در خدمت نبي اکرم (ص) بودم و در اين مدت از آن حضرت تندي، بدگوئي و سرزنش نديدم. (صالحي شامي، 1414ق : ج7، ص7) وي همچنين مي گويد : «چندين سال به پيامبر خدمت کردم اما هرگز مرا دشنام نداد و يکبار هم کتکم نزد!» (طباطبائي، 1375 : ص 34)
البته تهديد به تنبيه بدني، مي تواند در مواردي به عنوان يک راهکار استفاده بشود. ابن سعد از ام سلمه نقل مي کند : پيامبر اکرم (ص) خدمتکار خود را به دنبال کاري فرستاد. او خيلي دير کرد و زماني برگشت که کار از کار گذشته بود. حضرت فرمودند : اگر خوف و ترس از قصاص خداوند در آخرت نداشتم، تو را با چوب مسواک کتک مي زدم. (همان، ج 7، ص 56) چوب مسواک، اگر چه جنبة ترساندن بچه را ندارد اما به بهانه اي، به هدف تنبيه که همان آگاهي دادن و هشدار به نادرست بودن کار است، نائل مي شويم.

7) برخوردهاي تبعيض آميز والدين

تفاوت گذاري و تبعيض در مسايل روزمرة زندگي، به هر صورتي محکوم و آسيب زاست. از اين رو، بايد از تبعيض پسر و دختر، بزرگ و کوچک، موفق و ناموفق و... بپرهيزيم.
برخوردهاي تبعيض آميز يا تفاوت گذاشتن هاي بدون دليل، از جمله مواردي است که ممکن است فضاي حسادت، درگيري يا انتقام را در بين فرزندان ايجاد کند. در روايتي آمده است : روزي پيامبر اکرم (ص) در حال سخن گفتن با ياران خود بودند. کودکي وارد شد و به سوي پدر خويش که در ميان جمعيت بود، رفت. پدر دستي بر سر وي کشيد و وي را بر روي زانوي راست خود نشاند. اندکي بعد، دختر آن مرد وارد شد و نزد پدر رفت. پدر دستي بر سر وي کشيد و او را در کنار خود روي زمين نشاند. پيامبر گرامي که برخورد دوگانة پدر را ديدند، فرمودند : چرا هنگامي دخترت وارد شد، همانند پسرت روي زانوي ديگرت نگذاشتي؟ آن مرد دخترک خود را برگرفته و بر زانوي ديگرش نشاند. پيامبر با ديدن اين کار خوشحال شده و فرمودند : عدالت آميز رفتار کردي! (ابن ابي الدنيا، بي تا : ج1، ص173).
سکوني از رسول خدا (ص) نقل مي کند : «پيامبر اسلام به مردي نگريست که دو تا پسر داشت، يکي را بوسيد و ديگري را رها کرد. پيامبر فرمود : «چرا بين اين دو برابري نکردي.» (طبرسي، 1408ق : ص321) ابن عباس نيز در روايتي از پيامبر اکرم (ص) نقل مي کند : «در هديه ها و امتيازاتي که به خانه مي بريد، بين بچه هايتان مساوات برقرار نمائيد.» همچنين در روايت ديگري، پيامبر اسلام(ص) مي فرمايند : «خداوند دوست دارد، بين اولادتان حتي در بوسيدن هم عدالت برقرار کنيد.» (متقي، 1409ق : ج 16، ص445)
يکي از راه هاي جلوگيري از برخوردهاي تبعيض آميز، تقسيم عادلانه کارها در خانه است. در محيط خانواده يک سري کارها و وظايف، اختيارات و امتيازاتي هست که لازم است در اين امور تقسيم عادلانه صورت بگيرد تا افراد احساس کنند، به همان اندازه که از امتيازات استفاده مي کنند، به همان اندازه وظيفه دارند، کار و تلاش کنند. برخوردهاي تبعيض آميز در امتيازدهي و تقسيم کارها، زمينه را براي تمايل به تبعيض و ظلم ايجاد مي کند. اين کار مي تواند در درازمدت بستر را براي کشيده شدن به انحرافات اجتماعي و بزه کاري ها باز نمايد.
البته پافشاري ما بر تبعيض نکردن و برخورد عدالت آميز، به معناي در نظر نگرفتن تفاوت ها نيست. پاداش و تنبيه که از طريق تفاوت گذاري حاصل مي شود، يکي از شيوه هاي ترتيبي است. تشويق و تنبيه، يک راه براي حق شناسي است اما لازم است، سن و زمان پاداش و تنبيه را در نظر گرفت. در دوران کودکي که کودکان هنوز نمي توانند منشاء تفاوت ها را درک کنند، بايد ميان آنان در ابراز مهر و دادن هديه و امتياز بخشي ها برابري نمود. زيرا اگر منشاء تفاوت گذاري ها، براي بچه ها مشخص نشود، به چالش هاي بزرگ رفتاري و روابط خصمانه دچار مي شوند.
الف) تمايز ميان تفاوت با تبعيض
يکي از شيوه هاي تربيتي اين است، بچه اي که از مرحلة کودکي گذشته و منشاء تفاوت رامي فهمد، احساس کند خوب بودن با بد بودن فرق مي کند. اگر والدين در هر صورت به گونه اي مساوي با بچه هايشان رفتار کنند، آن ها توجيهي براي خوب رفتار کردن و بدرفتار نکردن نمي يابند. از اين رو، هنگام تقسيم وظايف و امتيازات، والدين نبايد به يک گونه عمل کنند. بلکه بايد فرزندان را به فراخور توانايي هايشان چه از لحاظ شناختي، عاطفي، رفتاري و فيزيکي، به کارها و مسئوليت ها بگمارند.
امام علي(ع) در روايت زيبايي مي فرمايند : «أزجر المسييء باحسان المحسن»، «گناهکار را با پاداش دادن به نيکوکار تنبيه کن!» (نهج البلاغه، 1379 : کلمات قصار،177) بزهکار و گناهکار را با احسان و پاداش دادن نيکوکار زجر وکيفر بدهيد تا آنان احساس کنند که پدر و مادرشان، به طور يکسان در برابر نيکوکار و گناهکار برخورد نمي کنند. حضرت اميرالمؤمنين (ع) به مالک اشتر مي فرمايند : «ولايکون المحسن و المسيئ عندک سواءً»، «نيکوکار و گناهکار پيش تو يکسان نباشد.» اين گفتار علوي در مورد برخوردهاي تربيتي در سطح کلان اجتماعي است اما حساسيت آن در فضاي خانواده و در ميان فرزندان بيشتر است.
ابن عباس از پيامبر نقل مي کند که آن حضرت هميشه به برابري و عدالت در ميان فرزندان سفارش مي نمود. همچنين ايشان مي فرمايند : «اگر مي خواستيد در جايي يکي از فرزندان را بر ديگري ترجيح بدهيد، سعي کنيد دختران را بر پسران ترجيح دهيد.» (متقي، 1409ق : ج16، ص446) اين سفارش از اين جهت است که عاطفه و مهرگرايي دختران بيشتر و ظريف تر است و به آساني رنجيده خاطر مي شوند. پدر و مادرها اگر مي خواهند دخترها را برتري دهند، بهتر است در ابراز مهر، محبت و هديه دادن باشد، نه تشويق و تنبيه.
متأسفانه يکي از مواردي که در مسأله تفاوت گذاري ها خلط مي شود، خلط بين ابراز محبت با تشويق و تنبيه است. تشويق و تنبيه، تبعيض نيست بلکه رساندن حق به حق دار است ولي در ابراز محبت هم، اگر تفاوت بگذاريم و دليل روشني نداشته باشيم، اين کار ممکن است به حسد و انتقام گيري کشانده شود.
«سعدبن سعداشعري» از امام علي بن موسي الرضا (ع) مي پرسد : فدايتان شوم. آيا مردي مي تواند دخترانش را بيش از پسرانش دوست داشته باشد؟ ايشان فرمودند : در نظر ما دختر و پسر يکي هستند. خداوند اين دو را به عنوان نعمت، به ما عطا کرده است. ما هم در ابراز محبت و دادن امتياز به آنان تفاوتي نمي گذاريم. (کليني، 1413ق : ج6 ، ص51)
ب) نحوة تفاوت گذاري
گاهي ممکن است شرايطي پيش آيد که بخواهيم ميان فرزندان در موردي تفاوت بگذاريم. در اين حالت حواسمان باشد که تفاوت گذاري بايد پنهاني و پوشيده از چشم ديگر فرزندان باشد و اگر ناچار هستيم در جلوي چشم بقيه اين کار را بکنيم، به ويژه در سنين بالاتر، بايد براي آن توجيه منطقي داشته باشيم تا بچه ها بفهمند که اين تفاوت گذاري تبعيض نيست.
همچنين اگر والدين دريابند که ممکن است تفاوت گذاري منشاء حسادت شود، بهتر است از آن صرف نظر کنند يا با تفاوت گذاري برعکس، در جهت خاموش کردن ريشه هاي حسد بهره ببرند. به پيام اين روايت توجه کنيد : «مسعدة بن صدقه» از امام صادق (ع) نقل مي کند که پدرم امام باقر (ع) فرمود : من به برخي از فرزندانم نيکي مي کنم و وي را بر زانوي خود مي نشانم و فراوان به او مهر مي ورزم و از او تشکر و قدرداني مي کنم، در حالي که اين همه نيکي حق فرزند ديگر من است. اين کار را از اين جهت انجام مي دهم تا اينکه او را از حسادتي که ممکن است از ناحية برادرانش مانند برادران يوسف، دامنگير او شود، حفظ کنم. (سلمي، 1363 : ج2، ص166)
در سنين کودکي مي توان با محبت حتي محبت هاي ظاهري ريشه حسد را خشکاند، اما در سنين نوجواني، نوجوان به سادگي متوجه عنايت هاي خاص و ساختگي والدين مي شود. از اين رو، پدر و مادر بايد کاملاً متوجه باشند تا فرزندشان متوجه مصنوعي بودن يا کاذب بودن مهرورزي آنان نشود.

8) نداشتن صداقت يا ناهمگون بودن رفتار و گفتار والدين

صداقت نداشتن، از جمله روش هاي آسيب زاي تربيتي است که منجر به برداشت دروغ، تزوير يا حيله گري فرزندان مي شود. بچه ها ممکن است منشأ تبعيض را متوجه نشوند ولي راست، دروغ و تزوير را، به راحتي مي فهمند. دروغ گويي يا ناهمگوني گفتار و رفتار والدين، شخصيت فرزندان را آسيب پذير مي کند. اثرگذاري هاي رفتاري چون ناخودآگاه است، نقش آن از اثرگذاري هاي گفتاري، ماندگارتر است و در شخصيت کودک اثرات نامطلوبي مي گذارد که به بعضي از آن ها اشاره مي کنم :
الف) الگوگيري فرزندان از والدين فريبکار
ب) اعتماد نکردن به والدين
ج) احساس تهي بودن و بي ارزش بودن در فرزندان
همچنين بسياري از مشکلات به خاطر اين است که والدين مرتکب اشتباهي مي شوند اما اقرار به اشتباه خويش نمي کنند. در حالي که اقرار کردن، خود مي تواند بهترين الگو براي فرزندان باشد. آن ها از روش برخوردها الگو مي گيرند. هماهنگي رفتار و گفتار والدين، بهترين و مؤثرترين روش تربيتي است.(قائمي، 1382 : صص 179-176)
والدين آنچه که در توانشان نيست، نبايد به بچه ها وعده بدهند مگر اين که آن را مبتني بر فراهم شدن شرايط و امکانات بکنند. بچه ها در سنين پايين، پدر و مادر را رازق خويش مي دانند و تصويري که از خداوند دارند، بر پدر و مادر خويش انطباق مي دهند. اگر آن ها از والدين يک تصوير منفي پيدا کنند، راجع به خدا هم آن ديدگاه را پيدا مي کنند. رسول گرامي (ص) مي فرمايند : «بچه هايتان را دوست داشته باشيد و به آنان مهرورزي کنيد و اگر وعده اي به آنان مي دهيد، سعي کنيد به وعده هايتان وفا کنيد، زيرا آنان شما را روزي دهندة خودشان مي دانند. (طبرسي، 1408ق : ص219) دامنة بي وفايي در برابر قولي که به کودکان مي دهيم، آن چنان گسترده است که آنان را به خداوند هم بدبين و بي اعتماد مي کند.
اميرالمومنين علي(ع) مي فرمايد : دروغ گوئي نه شوخي و نه جدي آن، شايسته انسان نيست. درست نيست که فردي به فرزند خويش وعده اي بدهد و به آن وفا نکند، زيرا که دروغ گويي به فجور مي انجامد و فجورهم به آتش مي کشاند.» (مجلسي، 1403ق : ج72، ص295)

9) قرار گرفتن در شرايط فقر يا در بي نيازي افراطي

حضرت علي (ع) مي فرمايد : «با بنيّ من إبتلي بالفقر، إبتلي بأربعه خصال : بالضعف في يقينه و النقصان في عقله و الرّقه في دينه و قلّه الحياء في وجهه، فنعوذ بالله من الفقر»، «اي فرزندم، کسي که در زندگي به فقر مبتلا مي شود، چهار ويژگي در شخصيتش شکل مي گيرد : ضعف در يقين، نقصان در عقل، آسيب پذيري در دين و کم حيايي. پس من از فقر به خداوند پناه مي برم.» (شعيري، بي تا : ص129) البته فقر خود به خود آسيب زا نيست بلکه نوع نگاه ما به فقر آسيب زا است. زيرا نگرش هاي ما، زندگي را براي ما تلخ يا شيرين مي کند. همچنين اين فقر را بايد از فقر کاذب جدا کرد. بسياري از مشکلاتي که در خانواده ها پيدا مي شود، ناشي از فقر کاذب است. بسياري از فقرهاي کاذب، با پائين آوردن سطح توقعات يا خوديابي و سخت کوشي قابل حل است.
هم چنين، بچه هايي که در خانواده هاي ثروتمند و مرفه، بزرگ مي شوند، افرادي طغيان گر و هنجارناپذير خواهند بود. خداوند متعال در قرآن مي فرمايد : «کلّا! إنّ الانسان ليطغي ان رأه استغني» (علق، 7-6)؛ «چنين نيست و به راستي انسان ها همين که احساس بي نيازي کنند، طغيان و شورش مي کنند.» امام علي (ع) در سخني حکيمانه مي فرمايند : «و اعلموا ان کثرة المال مفسدة للدين مقساه للقلب»، (نوري طبرسي، 1409ق : ج 12، ص 93) مال فراوان، ماية فساد دين و سخت دلي انسان مي شود. فراواني ثروت، دين آدم را از آدم مي گيرد، چون آدم مرز ناشناس مي شود و براي افزون سازي دارايي خود را به آب و آتش مي زند. از اين گذشته، انسان ها در رفاه زدگي و برخورداري فراگير، عواطفشان را از دست مي دهند.
10) درک نکردن نوجوان و واقعيت هاي شخصيتي و رواني او
دوران نوجواني آغاز استقلال يابي است. در اين سن، به تدريج گستاخي، حرف نشنوي و لجاجت ها شروع مي شود. اما همين رفتار، آغاز تثبيت ويژگي هاي شخصيت، استقلال طلبي، آزادي خواهي، آرمان گرايي، ستيزه خواهي، ناپختگي، کم تجربگي و احساسي بودن است. نوجوان شهروند شهر آرزوها است. واقعاً مثل اين است که در دنياي واقعي زندگي نمي کند. شهروند شهر واقعيت ها نيست.
در روايتي آمده است : اميرالمؤمنين (ع) همراه با قنبر براي خريد پيراهن به بازار رفتند و دو تا پيراهن خريدند. يکي از آن ها گران تر و زيباتر بود و ديگري ارزان تر بود اما زيبايي اولي را هم نداشت. حضرت پيراهن گران تر را به قنبر دادند و پيراهن ارزان تر را خودشان پوشيدند. قنبر گفت : شما اميرمؤمنان هستيد و براي حاکم جامعه اسلامي برازنده تر اين است که پيراهن برتر را انتخاب کند. حضرت در جواب فرمودند : «انت شاب و لک شره الشابّ»، (مجلسي، 1403ق : ج100، صص94-93) يعني تو جواني و جواني نيازهاي خاصي دارد. نوجوان ها و جوان ها، جوش و خروش ويژة خود را دارند. خواسته ها و نيازهاي آنان هم متفاوت و گاهي هم عجيب و غريب است.

در برخورد با نوجوانان از چه اصول روان شناختي مي توان بهره جست؟

روان شناسان رشد، رعايت چند اصل را در برخورد با نوجوانان سفارش مي کنند که به بعضي از آن ها اشاره مي کنم :
1) درک کردن نوجوانان؛ نوجوانان خود مشکلات فراواني دارند، پس نبايد بر انبوه مشکلات آنان افزود. دورة نوجواني، دوره بلوغ و بالندگي است و با دگرگوني هاي بدني و رواني فراواني همراه است. به خاطر پيدا شدن دگرگوني هاي فيزيولوژيکي و رواني، نوجواني که تا ديروز سرحال وشاداب بوده، يک مرتبه گوشه گير و بي حال مي شود. کودک بانشاط ديروز، امروز نوجواني است که از رشد بدني خسته و از بروز نشانه هاي بالندگي جنسي آشفته و به دليل رشد ويژة رواني، گوشه گير و ناآرام است و از درون با مشکلات فراواني دست به گريبان است. از اين رو، والدين و مربيان بايد نوجوان و مشکلات وي را درک کنند و بر مشکلات وي نيفزايند.
2) آشفتگي نوجواني، درآمدي برنظم و ثبات دوران جواني است. نوجوان معمولاً نمي تواند تصميم هاي باثباتي بگيرد و از آشفتگي ذهني و عاطفي برخوردار است.
3) نوجوان نيازمندي است که به خاطر استقلال و تلاش براي خود بودن، از ابراز نيازهاي خود سرباز مي زند. بنابراين بايد وي را دريابيم و به گونه اي با وي سخن بگوييم تا به ما اعتماد کند و خواسته هايش را براي ما مطرح کند.
4) نوجوان اندرز مستقيم را برنمي تابد. وي اندرز ديگران را دخالت در سرنوشت خود و محدود ساختن قدرت خويش مي داند. بنابراين، والدين بايد توجه کنند که از امر و نهي مستقيم استفاده نکنند بلکه از روش مشورت و استدلال بهره ببرند. در روايتي از شخصي به نام «حريز» چنين نقل شده است : «اسماعيل فرزند امام صادق (ع) مقداري پول داشت. مردي از قريش براي تجارت عازم يمن بود. اسماعيل مي خواست، پول خويش را به آن مرد بدهد تا براي وي کالايي خريداري نمايد و تجارت کند. در اين رابطه با پدر خويش، حضرت امام صادق (ع) مشورت کرد. امام نفرمود اين کار را نکن بلکه فرمود : عزيزم، آيا نشنيده اي که اين مرد شرابخوار است؟! اسماعيل گفت : مردم چنين مي گويند. حضرت فرمود : خداوند در قرآن مي فرمايد : «يؤمن بالله و يؤمن بالمؤمنين»، «پس هرگاه مؤمنان نزد تو شهادت دادند، آنان را تصديق کن.» (همان، ج2، ص273)
5) نوجواني برهة گزينش هاي بي شمار و بي مرز است. آينده گزيني، کنجکاوي و تلاش براي از همه چيز سردرآوردن، از جمله ويژگي هاي نوجواني است.
6) نوجوان از يک سو نيازمند راهنمايي ديگران است و از سوي ديگر از ابراز نيازمندي ابا دارد. بنابراين والدين بايد از راهکارهاي غيرمستقيم استفاده کنند تا بتوانند نيازهاي فرزندانشان را برآورده سازند.

روش هاي درست برخورد با نوجوان بالغ، چگونه مي باشد؟

1) تلاش براي حفظ ارتباط مستمر با نوجوان
با توجه به دو ويژگي نوجوان، يعني استقلال طلبي و بي ميلي وي، نسبت به برقراري ارتباط با والدين و مربيان قديمي، پدر و مادر بايد تلاش کنند، هيچ وقت براي مقابله با لجاجت، گستاخي و استقلال طلبي نوجوان، رابطه خود را با وي قطع نکنند.
انتظارات و توقعات ويژه والدين از نوجوان و ابراز ناخشنودي پياپي از رفتارهاي وي، نخستين گام انحراف، در روش تربيتي است. ناراحت شدن از رفتار نوجوان، نبايد کار را به مرحله اي برساند که رابطة عاطفي کمرنگ شود؛ به خصوص در فرزندان دختر. اگر آنان رابطه عاطفي شان با افراد خانواده کمرنگ شود، به تدريج ارتباطات عاطفي را بيرون از خانه جست وجو مي کنند.
2) مهرورزي و محبت نمودن عاقلانه و متعادل
نحوة مهرورزي بين کودک و نوجوان، نبايد به يک شکل باشد. مهرورزي هاي کودکانه، نوجوان را به واکنش هاي منفي وامي دارد. دست برسر کشيدن، بوسيدن هاي مکرر، مراقبت هاي مستقيم و پي درپي، براي نوجوان تحقير کننده و آشفته کننده است. مهرورزي بايد توأم با احترام و شخصيت دهي باشد.
3) مراقبت هاي بدني
به دليل رشد سريع بدني و نزديک بودن نوجوان به دوران کودکي، وي هنوز در مسأله تغذيه و در مسأله مراقبت هاي بدني به پدر و مادر احتياج دارد.
4) پرکردن کيفي و بهينة فرصت هاي فراغت
رؤيازدگي، خيال بافي، رشد سريع توانايي جسمي، انزواطلبي، دوري از بزرگترها و تمايل به جاذبه هاي درون گروهي، از جمله ويژگي هاي دوران نوجواني است و از والدين و مربيان، نظارت و مراقبت ويژه مي طلبد. اگر فرصت هاي فراغت نوجوان، به درستي و با برنامه پر نشود، خيال بافي ها و گوشه گيري ها کار دست او مي دهد.
5) آماده سازي نوجوان براي استقلال درست
چون نوجوان در راه تجربه و کسب استقلال طلبي است، بسياري از رفتارهاي وي براي والدين ومربيان، ظاهري ناخوشايند دارد و نوجوان به صورت لجباز، خودپسند و بي ادب جلوه مي کند. اما بايد بدانيم که استقلال طلبي از سرمايه هاي الهي در نوجوان است و تضمين کنندة آيندة آتي وي مي باشد. استقلال طلبي يک موهبت الهي است. بايد بکوشيم با نوجوان به گونه اي برخورد کنيم که هم کمکش کنيم و هم او را مستقل بار بياوريم.
6) هدايت خيال بافي هاي نوجوان
علاقه به داستان هاي خيالي، تماشاي فيلم، کارتون خيالي و شگفت انگيز، نقاشي و داستان نويسي هاي خيالي، از جمله خيال بافي هاي نوجوان است. خيال بافي همچون استقلال طلبي، يک موهبت الهي است. اين ويژگي نوجوان، هم هدايت و هم مراقبت مي طلبد تا از وي جواني خلاق و مبتکر بسازد. حذف خيال بافي ها، توبيخ و سرزنش کردن نوجوان، در اين مورد خطرآفرين و آسيب رسان است و موجب مي شود که از وي يک شخصيت عقده اي و انتقام گير به وجود آوريم.
7) شرکت دادن نوجوان در فعاليت هاي بزرگسالان
شرکت در فعاليت بزرگسالان، آرام آرام، بستر فعاليت هاي آينده نوجوان را هموار مي سازد. البته با يک مقدار کم رنگ کردن مسئوليت دهي بزرگسالان، مي توان نوجوان را به فعاليت هاي آينده اش آشنا ساخت تا با تمرين و ممارست، مسئوليت آيندة زندگي خود را بپذيرد.
8) نظارت غيرمستقيم
نظارت هاي مستقيم و آزادي مطلق، هر دو کژراهه است. نظارت برنوجوان بايد به گونه اي باشد که حساسيت برانگيز نباشد.
9) راهنمايي نوجوان براي گزينش الگو
نوجوانان براي آيندة زندگي خودشان، سعي مي کنند الگو بگيرند که اين امر يکي از بحراني ترين کارهاي نوجوان است. نوجوان در پي يافتن الگوهايي است که زندگي آينده خود را همانند آن قرار دهد. والدين بايد با توجه به فرهنگ ديني و نظام ارزش هاي ديني، نوجوان را ياري دهند که جذب الگوهاي گمراه کننده نشود.
10) آشناسازي با مسائل بلوغ جنسي
نوجوان به دليل بالندگي و بلوغ فيزيولوژيک و جسمي که برايش اتفاق افتاده، به طور طبيعي، نيازمند کمک و امدادهاي شناختي است. در اين جهت، والدين دلسوزترين کساني هستند که مي توانند نوجوان را به اين بالندگي که از جمله نعمت هاي خداوندي است و زمينه ساز تشکيل خانواده است، آشنا سازند. اما اين بلوغ يا نشان دادن بالندگي هاي جنسي همراه با آشفتگي، اضطراب و خجالت است. از اين رو، اين آموزش بايد از روش غيرمستقيم و همراه با احتياط و حسن نيت باشد و در بکارگيري واژه ها هم، احتياط به عمل آوريم.
11) واقع گرايي و رعايت تفاوت هاي فردي در برگزيدن آينده هاي شغلي
اصل تفاوت هاي فردي، در مورد علاقه ها و توانائي ها، مربيان و والدين را بر آن مي دارد که نوجوان را متناسب با قابليت ها و توانائي هايش هدايت کنند.
و سرانجام بهتر است اين دو نکتة آسيب شناختي هم، در بهينه سازي تربيت ديني مورد توجه قرار گيرد :
الف) هنگام بکارگيري روش هاي تربيتي بکوشيم که فقط به پيامدهاي فوري و ظاهري آن ها بسنده نکنيم. برخي از روش ها، پيامدهاي پنهان و ماندگار دارند که هيچ گاه از فضاي رواني حذف نمي شوند.
ب) بسياري از روش هاي نادرست تربيتي، دستاوردهاي انتقال يافته از گذشتگان است. از اين رو لازم است، عادت ها، باورها و آموخته هاي پيشين، مورد کنکاش علمي قرار گيرند تا از اين راه روش هاي نادرست، از قلمرو مسائل تربيتي خارج شوند. اميرالمومنين علي (ع) مي فرمايد : نسل جديد براي عصر جديد خلق شده است. بنابراين، نمي توان همه عادت هاي گذشتگان را دربست و به طور دقيق به آنان منتقل کرد بلکه بايد روش هايي که منحصر به آن زمان بود، دگرگون کرد.

لطفاً چند مورد هم از آسيب شناسي آموزش ديني را بيان فرمائيد؟

همان طور که متغير سن، برد شناختي و عاطفي در نوع تربيت دخيل است، در نوع آموزش هم، اين متغير ها دخيل مي باشد. انتقال احکام، عقايد و ارزش هاي اخلاقي از جمله آموزش هاي ديني است که از حقوق فرزندان بر والدين شمرده مي شود.
آسيب شناسي آموزش ديني، مستلزم شناخت ساختار کلي فرايند آموزش است تا به واسطة آن، کاستي و ضعف هاي چگونگي آموزش فعلي ما مشخص گردد. آسيب شناسي آموزش ديني، کنکاش جداگانه اي را مي طلبد که به چند مورد آن اشاره مي کنم :
1) احساس بي مسئوليتي و اقدام ننمودن بر آموزش و پرورش ديني
امام سجاد(ع) آموزش و پرورش ديني را، از جمله بايستگي ها وحقوق فرزندان بر والدين مي دانند :
«و إنّک مسئول عمّا ولّيته به من حسن الأدب و الدلاله علي ربّه و المعونه له علي طاعته، فاعمل في أمره عمل من يعلم أنّه مثاب علي الإحسان إليه، معاقب علي الإسائه إليه»، «و تو در برابر کساني که عهده دار سرپرستي آنان هستي، در پيشگاه خداوند مسئولي که آنان را به درستي ادب کني و به خداوند رهنمونشان باشي و راه اطاعت از خداوند را به آنان نشان دهي. پس به هوش باش که در آموزش و پرورش آنان سخت بکوشي و بداني که بر آموزش و پرورش درست آنان پاداش و بر گمراه ساختن شان کيفر خواهي شد.» (طبرسي، 1408 : ص421 ؛ حر عاملي، 1367 : ج15، ص175)
2) کندي و سستي نمودن در آغاز آموزش کودک و نوجوان
امام علي (ع) مي فرمايد : «إنّما قلب الحدث کالأرض الخاليه، ما ألقي فيه من شيء قبلته، فبادرتک بالأدب قبل أن يقسو قلبک و يشتغل لبّک»، «همانا دل نوجوان و جوان همانند يک دشت ناکشته و دست نخورده است. هر چه در آن بپاشي به آساني پا مي گيرد و رشد مي کند. پس من هنگامي به ادب و پرورش تو پرداختم که هنوز دلت سخت و دشوار نشده بود و ذهنت درگير افکار و خيال بافي ها نشده بود.» (ابن ابي الحديد، ج16، ص66)
امام صادق (ع) هم در اين رابطه مي فرمايد : «بادروا أحداثکم بالحديث قبل أن تسبقکم إليهم المرجئه»، «به نوجوانان و جوانان خود سخنان و گفته هاي ما را بياموزيد، پيش از آن که مرجئه [13] در اين کار بر شما پيش بگيرند.» (حر عاملي، 1367 : ج15، ص196)
گروه مرجئه، در اين روايت ويژگي ندارد و نمونه اي از گروه هايي است که ممکن است در هر زمان بر سر راه دين و باور جوانان بنشينند و آنان را گمراه سازند. والدين در تجهيز اعتقادي و دين مدار ساختن فرزندان خود، در پيشگاه خداوند مسئول هستند.
بنا به توصية پيشوايان معصوم (ع)، آموزش و پرورش ديني فرزندان، بايد بي درنگ و پيش از درگيري ذهن و دل آنان به زندگي روزمره يا دل مشغولي آنان به فکر، فرهنگ و باور دين ستيزانه باشد. زيرا ذهن و دل خالي جوانان، در اين هنگام بسان استخر پاکيزه و تميزي است که تازه ساخته شده است و با آب پاکيزه پر مي شود. اگر مقداري از اين استخر با آب آلوده پر شود و بعد آب پاکيزه در آن بريزيم، همة آب ها آلوده خواهد شد. ذهن و دل آلوده و درهم ريخته، باورهاي درست و راهگشا را پس مي زند!
3) متناسب نبودن روش و محتواي آموزش ديني با سطح شناختي (توجه به مقاطع سني)
محتواي آموزش ديني بايد متناسب با مقاطع سني باشد که از اين پيش دربارة آن توضيح دادم. در اين رابطه، مروري بر سيرة معصومان انجام مي دهيم. پيامبر بزرگوار اسلام (ص) مي فرمايد : «الغلام يلعب سبع سنين، و يتعلّم الکتابه سبع سنين و يتعلّم الحلال و الحرام سبع سنين»، فرزندان هفت سال بازي کنند، و هفت سال هم خواندن و نوشتن و ديگر مهارت ها را بياموزند و هفت سال هم با حلال و حرام دين خدا آشنا شوند. (حرعاملي، 1367 : ج15، احکام اولاد، ص194)
امام علي(ع) هم در اين رابطه مي فرمايد : «يرخي الصبيّ سبعا و يؤدّب سبعا»، «هفت سال کودکان به خود واگذاشته شوند تا از کودکي لذت ببرند و هفت سال هم به آموزش و پرورش گمارده شوند.» (طبرسي، 1408ق : ص234)
آموزش هاي رسمي و مستقيم کودکان بايد از سن 6 يا 7 سالگي آغاز شود. پيش از اين مقطع سني آموزش ها بايد در قالب بازي، خوش بودن و به طور کلي به صورت غيرمستقيم باشد. چه بسا اجتماعي سازي و پاي بندي به هنجارهاي ديني و اجتماعي (تربيت ديني و اجتماعي) نيز از سن 6 يا 7 سالگي آغاز مي شود. مناسب ترين و ماندگارترين سال هاي آموزش و پرورش پذيري، برهه بين 6 يا 7 سالگي تا 18 يا 21 سالگي است. آموزش و پرورش رسمي و دروني سازي هنجارها و ارزش ها، در اين برهه انجام مي گيرد.
در روايتي، امام صادق(ع) پس از آن که مرحله بندي براساس سن6 را پيش مي گيرند، مي افزايند : اگر والدين و مربيان موفق نشوند که در برهه هاي دوم و سوم آموزش و پرورش ديني را به انجام برسانند، از آن پس مسئوليتي ندارند و بهتر است فراگير را به حال خود رها کنند.
علت اين امر که در برخي از روايات، مرحله بندي سني، شش سال به شش سال يا هفت سال به هفت سال است، احتمالاً به تفاوت هاي فردي کودکان در آموزش پذيري باز مي گردد.
4) آغاز ننمودن آموزش ها با آموزش قرآن و پيام هاي قرآني
امام علي (ع) مي فرمايد : «و ان أبتدئک بتعليم کتاب الله و تأويله» (نهج البلاغه، نامه 31)، «فرزندم! پيش از هرچيز من کتاب خدا و فهم معنا و ژرفاي آن را به تو آموختم.» پيامبر اسلام(ص) هم در روايتي به ابورافع آموزش قرآن، تيراندازي، شنا و نيز به ارث گذاردن مال را از جمله حقوق فرزندان بر والدين مي دانند. (متقي، 1409ق : ج16، ص444)
امام حسين(ع) فرزند خويش را براي آموزش قرآن نزد عبدالرحمن سلمي فرستادند. استاد در آغاز سوره حمد را به فرزند ياد داد. هنگامي که وي سوره را براي پدر خواند، امام حسين (ع) هزار دينار و هزار حله به استاد دادند و دهان وي را از درّ پر نمودند! آن گاه در برابر شگفتي اطرافيان فرمودند : اين هدية ناچيز من، در برابر کار بزرگ او يعني آموزش قرآن به فرزندم چه ارزشي دارد؟! (نوري طبرسي، 1409ق : ج4، ح 4613، ص247)
اگر در برخي از روايات، آموزش خواندن و نوشتن بر آموزش قرآن پيشي گرفته است، به دليل پيش نياز بودن آن ها است. زيرا تا کودکان خواندن و نوشتن را نياموزند، نمي توانند قرآن و معناي آن را دريابند.
5) رفتاري نبودن آموزش و پرورش ديني
پرورش ديني که به صورت آموزش آداب در برخي روايات مورد توجه قرار گرفته است، بنا به سيرة پيشوايان (ع) بهتر است عملي و در هنگامة رفتارهاي روزمره باشد نه به صورت کلاس و درس و آموزش هاي گفتاري.
پيامبر (ص) نوجواني را بامردي همراه ديدند. از نوجوان پرسيدند : اين مرد کيست؟ گفت پدر من است. پيامبر به او فرمودند : «هرگز پيشاپيش او حرکت نکن و کاري نکن که ديگران به او ناسزا بگويند، پيش از وي منشين و به نام او را صدا نزن» (متقي، 1409ق : ج16، ص474)
يکي از خدمت گزاران پيامبر (ص) مي گويد : مدتي با پيامبر بودم و گاهي اوقات بي اجازه خدمت آن حضرت مي رسيدم. يک روز که بر ايشان وارد شدم، فرمودند : فرزندم! تو ديگر بزرگ شده اي، از اين پس بي اجازه وارد نشو. (الأدب المفرد، ص807)
از جمله مواردي که در نظام تربيتي اسلام، درآمدي بر تربيت ديني بهينه است، احترام و شخصيت ويژة والدين است در اين رابطه به يک روايت اشاره مي کنم :
امام عسکري (ع) مي گويند : «پدر و پسري، ميهمان اميرمؤمنان بودند. هنگامي که وارد خانة حضرت شدند، امام به استقبال آنان رفت و با احترام آنان را در بالاي مجلس نشاند و خود روبروي آنان نشست. آن گاه فرمود که غذا و خوردني بياورند. پس از خوردن غذاها، قنبر تشت و آب آورد تا ميهمانان دست خود را بشويند. امام ظرف آب را گرفت تا خود بر دست ميهمانان بريزد. ميهمان خجالت کشيد و به دست و پاي حضرت افتاد و گفت : اي اميرمؤمنان! خدا مي بيند که شما آب مي ريزيد تا من دست بشويم. من نمي گذارم شما چنين بکنيد. امام فرمود : بنشين و دست خود را بشوي، من و تو با هم فرقي نداريم. من دوست دارم به پاداش بزرگ الهي در بهشت برسم. آن گاه ميهمان را قسم داد که بگذارد حضرت آب بريزد و ميهمان دست ها را بشويد و مثل هنگامي که قنبر آب مي ريخت، هيچ احساس ناراحتي نکند. ميهمان چنين کرد و دست خود را شست. آن گاه امام ظرف آب را به فرزند خود محمد بن حنفيه داد و فرمود : فرزندم! اگر اين پسر تنها ميهمان من بود و پدرش نبود، خود من آب را بر دست او مي ريختم، اما خدا راضي نيست که پدر و پسر هر گاه با هم باشند، يک جور احترام شوند. [14] من بر دست پدر آب ريختم و تو بر دست پسر آب بريز. محمد بن حنفيه نيز چنين کرد. آن گاه امام عسکري فرمود : هر کس در اين ادب از علي پيروي کند، شيعة واقعي است [15].» (مجلسي، 1403ق : ج 41، ص 55 ؛ ج 16، ص 328)
6) بي تفاوتي در مورد آموزش هاي ديني
در اين مورد صرفاً به يک روايت بسنده مي کنيم : پيامبر (ص) مي فرمايد : «واي بر حال فرزندان آخر الزمان! به خاطر پدران و مادرانشان! از ايشان پرسيده شد : آيا از پدران و مادران مشرک آنان؟! حضرت فرمود : نه، از پدران و مادران مؤمنان آنان که هيچ چيز از احکام و واجبات ديني را به آنان نمي آموزند و اگر فرزندان هم چيزي آموختند، پدران و مادران مانع مي شوند. در برابر، از آنان در دنيا به سرماية ناچيزي راضي هستند و من از چنين پدران و مادراني بيزارم و آنان از من روي گردانند!» (شعيري، بي تا : ص106 ؛ نوري طبرسي، 1409ق : ج 15، ص 16)
با گذار از پيچ و خم اين گفتمان بلند، فرايند تربيت ديني دختران و پسران را در گفتار و رفتار پيشوايان معصوم کاويديم. پيش نيازها، راهکارها و پي آمدهاي تربيتي را از پيش از تولد تا هنگامة نوجواني و جواني رديابي کرديم و از کاستي هاي هنجاري و روش رويارويي با اين کاستي ها سخن رانديم. از جمله مهمترين دليل اين واماندگي، ناآگاهي يا تغافل، از سرماية پربار گفتاري و رفتاري معصومين (ع) است. اگر ما خود را نيازمند مکتب تربيتي پيشوايان معصوم ندانيم يا هنگام مراجعه از روش درست بهره گيري نکنيم، در بحران و بن بستي که اکنون گرفتار آمده ايم، هماره باقي خواهيم ماند. يک آسيب بزرگ ديگر، درهم آميختگي فرهنگ و هويت ديني ما با واردات فرهنگ برون ديني است. عصر اطلاعات و هموارتر شدن دستيابي به داده هاي اطلاعاتي، مرزشناسي فرهنگي و ارزشي را برايمان دشوارتر ساخته است. از مجموع اين عوامل، روند رفتار و روابط اجتماعي نوجوانان و جوانان ما نگران کننده و هشداردهنده مي شوند. بنابراين، در راستاي مبارزه با اين آسيب ها، لازم است آن ها را درست بشناسيم و باورمان بيايد که پاسخ بسياري از اين چالش ها در سيرة پيشوايان ما نهفته است و رفتار و گفتار معصومان را با نگاه دقيق تر و عميق تري دنبال و کاوش کنيم و با برخورد کارشناسانه و همراه با پرسش فني، راهي براي رهايي از بن بست هاي تربيتي پيدا کنيم. خوشبختانه هم در قلمرو هنجارهاي تربيتي و هم در پيشگيري و رويارويي با آسيب ها دستمان پر است تا چگونه از اين ميراث گران سنگ بهره بگيريم.

فهرست منابع

«قرآن کريم»، ترجمة آيت الله ناصر مکارم شيرازي، دارالقرآن الکريم، چ سوم، قم،1376.
«نهج البلاغه»، ترجمة محمد دشتي، انتشارات لقمان، قم، 1379.
ابن ابي الدنيا : «کتاب العيال»، دار ابن القيم، دمشق، بي تا.
ابن ابي الحديد : «شرح نهج البلاغه»، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيمي، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1385ق.
ابن شعبه حراني، حسن بن علي بن الحسين : «تحف العقول من آل الرسول»، آية الله کمره اي، انتشارات اسلاميه، قم، 1369.
افروز، غلامعلي : «مباحثي در روان شناسي و تربيت کودکان و نوجوانان»، انتشارات انجمن اوليا و مربيان، تهران، 1380.
الاربلي، ابوالحسن علي بن عيسي : «کشف الغمة في معرفة ال ائمة»، دارالأضواء، بيروت، 1405 ق.
البخاري الجعفي، محمد بن اسماعيل : «الصحيح»، دارالفکر، بيروت، 1401.
البرقي، احمد بن محمد بن خالد : «المحاسن»، دارالکتب الإسلاميه، تهران، 1370.
التميمي الآمدي، عبدالواحد ابن محمد : «غررالحکم و دررالکلم»، محمد علي انصاري، دار الکتاب، قم، 1373.
السلمي، محمدبن مسعودابن عياش : «تفسير عياشي»، المکتبه العلميه الإسلاميه، تهران، 1363.
النوري الطبرسي، ميرزا حسين : «مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل»، مؤسسه آل البيت لإحياء التراث، بيروت، 1409 ق.
الهيثمي، علي بن ابي بکر : «مجمع الزوائد و منبع الفوائد»، دارالکتب العلميه، بيروت، 1408ق.
بلخي رومي، جلال الدين محمد : «مثنوي معنوي»، با تصحيح و مقدمه قوام الدين خرمشاهي، انتشارات ناهيد، تهران، 1375.
حرالعاملي، محمد ابن الحسن : «وسايل الشيعه»، انتشارات اسلاميه، تهران، 1367.
حسيني زاده، سيدعلي : «تربيت فرزند : سيرة تربيتي پيامبر(ص) و اهل بيت(ع)»، پژوهشکدة حوزه و دانشگاه، قم، 1380.
ستوده، هدايت الله : «مقدمه اي بر آسيب شناسي اجتماعي»، انتشارات آواي نور، تهران،1372.
سهرابي، محمد رضا ؛ سهرابي، ثريا : «دوران شکفتگي : راهنماي بلوغ دختران نوجوان»، انتشارات انجمن اوليا و مربيان، تهران، 1380.
سيرز، ويليام : «مادر و پرورش فرزند»، پروين فرهادي، کتاب ماد، تهران، 1369.
شامبياني، هوشنگ : «بزهکاري اطفال و نوجوانان»، ويستار، تهران، 1372.
شعيري، تاج الدين : «جامع الأخبار»، لوح رايانه اي نور2، مرکز کامپيوتري علوم اسلامي، قم.
شکوهي، غلامحسين : «تعليم و تربيت و مراحل آن»، آستان قدس رضوي، مشهد، 1365.
صالحي شامي، محمدبن يوسف : «سبل الهدي و الرشاد في سيرة خيرالعباد»، دارالکتب العلميه، بيروت، 1414ق.
طباطبايي، محمد حسين : «سنن النبي»، انتشارات اسلاميه، تهران، 1375.
طبرسي، رضي الدين ابي نصرالحسن بن فضل : «مکارم الاخلاق»، دارالحوراء، بيروت، 1408ق.
عوفي، محمد : «جوامع الحکايات و لوامع الروايات»، دارالکتب العلميه، بيروت، 1408ق.
فريد، مرتضي : «الحديث : روايات تربيتي از مکتب اهل بيت»، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1368.
فيض کاشاني، محسن : «تفسير صافي»، مؤسسه الأعلمي للمطبوعات، بيروت، 1402ق.
قائمي مقدم، محمد رضا : «روش هاي آسيب زا در تربيت : از منظر تربيت اسلامي»، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، قم، 1382.
قشيري النيشابوري، مسلم بن حجاج : «صحيح مسلم : بشرح النووي»، دارالکتاب العربي، بيروت، بي تا.
کريمي نيا، محمدعلي : «الگوهاي تربيت اجتماعي، رهنمودهاي مهم تربيتي در قالب تمثيل و حکايت»، پيام مهدي، قم، 1377.
کريمي، عبدالعظيم : «تربيت آسيب زا»،
کليني، محمد بن يعقوب : «الکافي»، دارالکتاب الإسلاميه، تهران، 1413ق.
لوشه، تاکس : «روان شناسي رنگ ها»، ليلا مهردادي، حسام، تهران، 1371.
متقي، علاءالدين ابن حسام الدين هندي : «المرشد إلي کنزالعمّال في سنن الأقوال و الأحوال»، مؤسسه الرساله، بيروت، 1409ق.
مجلسي، محمد باقر : «بحارالأنوار»، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1403ق.
محمديان، بهرام : «نگاهي ديگر به حقوق فرزندان از ديدگاه اسلام»، انجمن اوليا و مربيان، تهران، 1377.
مشکور، محمد جواد : «فرهنگ فرق اسلامي»، آستان قدس رضوي، مشهد،1372.
منطقي، مرتضي : «روان شناسي تربيتي»، جهاد دانشگاهي، تهران، 1372.
مهجور، سيامک رضا : «روان شناسي بازي»، راهگشا، شيراز، 1367.
نوابي نژاد، شکوه : «سه گفتار دربارة راهنمايي و تربيت فرزندان»، انجمن اوليا و مربيان، تهران، 1380.
هترينگتون، اي.ميوس؛ راس، دي.پاک : «روان شناسي کودک از ديدگاه معاصر»، جواد طهوريان و همکاران، آستان قدس رضوي، مشهد، 1373.
: «روان شناسي رشد»، انتشارات سمت، تهران، 1379.

--------------------------------------------
پي نوشت ها :
[1] - آسيب شناسي تربيت ديني را هم مي توان در سطح کلان و هم در سطح خرد، به پژوهش کشاند. در سطح اجتماعي پديده هاي گوناگوني همانند روند آموزش و پرورش رسمي و عوامل دخيل در آن، آموزش و پرورش غيررسمي مانند صدا و سيما، اينترنت، تئاتر، سينما، مطبوعات و در سطح فردي و خرد آسيب هاي رفتار فردي و شخصيتي دنبال مي شود.
[2]- Tiny but great
[3] - منابع روايي اين گفتمان برگرفته از لوح فشردة رايانه اي «نور2 : جامع الأحاديث»، تهيه شده در مرکز تحقيقات کامپيوتري علوم اسلامي قم است.
[4] - «واستفزز من استطعت منهم بصوتک و اجلب عليهم بخيلک و رجلک و شارکهم في الأموال و الاولاد.»، «هر کدام از آنان را مي تواني با صدايت تحريک کن، و لشکر سواره و پياده ات را بر آنان گسيل دار، و در ثروت و فرزندانشان شرکت جوي.»
[5] - Self-concept
[6]- در زبان عربي کنيه نام همراه با پيشوند أب يا أم است که به فرزندان داده مي شود. مانند ابوالحسن يا ام أبيها.
[7] - Family-time
[8] - Myers
[9] - ما من رجل تکبر اَو تجبر إلاّ لذله وجدها في نفسه.
[10]- «نفاق المرء من ذلّ يجده في نفسه»
[11] - رسن : قيد و بند.
[12] - احن : کينه ها ؛ مجلسي، 1403 : ج 43، ص 288 .
[13] - گروه مرجئه کساني بودند که در زمان امام علي (ع) در برابر خوارج و شيعه شکل گرفتند. اينان بر اين باور بودند که چنان که رفتارهاي نيکو در حالت کفر سودمند نيست، گناه و آلودگي هم با داشتن ايمان آسيبي نمي رساند. از اين رو، اگر کسي به گناه کبيره اي دست يازيد، کافر نيست و حکم او را بايد به خدا واگذار کرد تا در دنياي ديگر روشن شود. اين گروه نيت و عقيده و ايمان را اصل مي دانند و براي عمل اهميتي نمي گذارند. (رک. مشکور، 1372 : صص 4-1).
[14] - ولکنّ الله عزّوجلّ يأبي أن يسوّي بين إبن و أبيه إذا جمعهما مکان
[15] - من اتبع عليّا علي ذلک فهو الشيعي حقّا

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)