شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

همسر آزاری / رفتار شناسی آزار عليه شوهر

0 نظرات 00.0 / 5

چکيده

هرچند همسرآزاري پديده اي است که از گذشته هاي دور در بين جوامع مختلف وجود داشته است، ولي در عصر حاضر، شوهرآزاري به جهت شکل گيري نهضت هاي فمينيستي و نفوذ و گسترش افکار صاحبنظران اين جنبش در جوامع مختلف، به نظر مي‎رسد که اين معضل شيوع بيشتري پيدا کرده است. در اين نوشتار ضمن بررسي مفهوم شوهرآزاري، علل و عوامل بروز اين پديده، آثار ناگوار آن در سطوح مختلف مورد تحليل و بررسي قرار مي‎گيرد و در بخش پاياني مقاله براي کنترل اين آسيب و تحکيم بنيان خانواده پيشنهاداتي ارائه شده است.

واژگان کليدي

روابط زوجين، شوهر، زن، همسر، شوهرآزاري، ناسازگاري، خشونت عليه مردان، همسر آزاري، انحرافات اجتماعي.

واژه همسر آزاري که در اذهان عموم به عنوان خشونت شوهر عليه زن بکار مي رود، در تمام اعصار و جوامع وجود داشته است و با نهايت تأسف در جوامع امروز نيز عليرغم فضاي به ظاهر طرفدار حقوق زنان رو به افزايش است. آمار 43 درصدي زنان کتک خورده آلماني به دست شوهرشان گوياي وجود اين آسيب غم انگيز مي باشد. تبيين کيفي و کمي و بررسي اثرات ناگوار اين معضل نيازمند مجال مناسبي است.
در اين شماره با اولويت تبيين انحرافات زنان، پديده همسرآزاري، به عنوان رفتار آزاردهندة زنان عليه همسرشان تبيين مي شود. لازم به توضيح است که اين نوشتار نه به دليل وفور، بلکه به دليل ناپسندي و قبح اين رفتار بر دامان زنان و کيان خانواده، مورد بحث و بررسي قرار گرفته است.
دين اسلام براي نهاد خانواده در نظام اجتماعي، ارزش بسيار بالايي قائل است و آن را عامل ايجاد سکينه و آرامش بين اعضاي خانواده و جامعه مي‎شمارد، بدين لحاظ حقوق و تکاليفي را براي اعضاي خانواده معين کرده و آنها را به رعايت اين موارد ترغيب و تشويق نموده است و داشتن روابط سالم و اخلاقي را درکانون خانواده مبتني بر رهايي از خودبيني و خودخواهي و رعايت احترام متقابل، گذشت و فداکاري، ايثار و دگرخواهي، توجه به مصلحت خانواده و مودّت و رحمت قرار داده است. از اين رو معصومين (ع) در روايات مختلف، زن و مرد را دعوت به خوشرفتاري با يکديگر نموده اند. از پيامبر گرامي اسلام (ص) در مورد خوشرفتاري مردان با زنان روايت شده است که : «اکمل المؤمنين ايماناً احسنهم خلقاً و خيارکم خيارکم لنسائهم» «کامل ترين مؤمنان از حيث ايمان خوش اخلاق ترين آنهاست و شايسته ترين شما کساني هستند که با زن خود خوشرفتارترند». امام صادق (ع) هم در مورد خوش‎رفتاري زنان فرموده است : «ايّما امرأة باتت و زوجها عليها ساخط في حق لم يتقبل منها صلاة حتي يرضي عنها...» «هرگاه زني، شب را به عبادت بيدار باشد، در حالي که شوهرش به خاطر پايمال کردن حقش، از او خشمگين است، تا زماني که او را راضي نکند، نمازش مورد قبول واقع نمي شود.»
قرآن نيز در رابطه با رعايت و تقدم مصلحت خانواده مي‎فرمايد : «اگر در مواردي يکي از زوجين بعد از ازدواج، همسرش را بر اساس معيارهاي خود مطلوب نداند، ولي زندگي با او را ادامه دهد و با وي خوش‎رفتاري نمايد، خداوند به چنين فردي وعدة خير کثير مي دهد.»
همان‎طور که ذکر گرديد در فرهنگ اصيل اسلام، بنيان خانواده بر پايه مودت و رحمت و تفاهم زوجين است، ليکن در فرهنگ مغرب زمين، به جهت اعتقاد به نظريات اومانيستي، فردگرايي و نسبيت اخلاق، خانواده تنها بر اساس معيارهاي حقوقي محض پي ريزي شده و اعضاي خانواده با اجبار و ابزار حقوق، به رعايت وظايف خويش ملزم مي‎شوند، اين مسئله يکي از تمايزات اصلي خانواده غربي با خانواده شرقي است، به طوري که گفته مي شود : «شرق تمايل به اخلاق دارد و غرب تمايل به حقوق. انسان شرقي انسانيت خود را در اين مي بيند که حقوق خود را بشناسد و از آن دفاع کند و نگذارد ديگري به حريم حقوق او پاگذارد». در حالي که اگر خانواده بر محور حقوق بچرخد و هر يک از زوجين تنها بر اساس منافع شخصي خود، حقوق خويش را استيفاء نمايد،خانواده به نهادي بي روح تبديل مي شود که بسيار خشک و شکننده بوده و با کمترين اختلافي متلاشي مي شود. اما در ديدگاه اسلامي، براي ايجاد وحدت و صميميت واقعي ميان زن و شوهر، به تفاوت هاي غريزي و طبيعي آنها توجه شده و بر اساس اين تفاوت‎ها، براي هر يک حقوقي متناسب وضع گرديده است. اما در فرهنگ غرب تلاش مي شود تا اين تفاوت ها ناديده گرفته شده و زنان به حقوقي مشابه مردان دست يازند. امروزه مي توان نمونه بارز اين تفکر را در ديدگاه‎هاي فمينيستي مي توان مشاهده نمود. گروه هاي فمينيستي با طرح شعار برابري مطلق زن و مرد در تمامي زمينه هاي اجتماعي، رواني و فرهنگي، خواهان تحولي اساسي در کليه جنبه هاي زندگي فردي و اجتماعي مي باشند. از نظر فمينيست‎ها، تعريف زنان به عنوان مادر، همسر و موجوداتي زينتي، آنان را در محدوديت هاي تاريخي قرار مي دهد، لذا بايد براي دسترسي به برابري و آزادي مطلق زنان مبارزه نمود.
گسترش افکار فمينيستي و نفوذ آن در کشورهاي اسلامي، موجب شده است تا برخي از زنان مسلماني که آشنايي کمتري نسبت به حقوق، احکام و دستورات اخلاقي و ديني و فلسفه تدوين آنها دارند و يا پايبندي آنها نسبت به فرهنگ ديني کمتر است، تحت تأثير انديشه هاي غربي قرار گرفته و بنا را بر ناسازگاري، مخالفت و درگيري، عدم توجه به حقوق همسر و اذيت و آزار وي گذارند، زيرا مباني حقوقي ديدگاه فمينيسم و اسلام متفاوت مي‎باشد، به طوري که برخي مواد حقوقي در ديدگاه فمينيسم، از نظر آموزه هاي دين اسلام، شوهرآزاري تلقي مي شود و بالعکس. از جمله اين موارد «تمکين» است. زوج حق دارد که در قبال پرداخت نفقة زوجه، از او استمتاع نمايد و بر زوجه واجب است که نسبت به زوج، جز در مواردي استثنايي با عذر شرعي يا عقلي، تمکين کامل داشته باشد. بنابراين اگر زوج از پرداخت نفقه خودداري نمايد و يا زوجه خود را براي کاميابي مرد آماده نسازد، حق همسرش را زير پاگذاشته و موجبات اذيت و آزار او را فراهم نموده است، در حالي که مطابق ديدگاه فمينيسم، شوهر چنين حقي ندارد و ارتباط جنسي مرد با همسرش بدون رضايت وي، تجاوز جنسي محسوب شده و از مصاديق بارز آزار و اذيت زن شمرده مي شود، لذا ضروري است ضمن توجه به چنين تفاوت هايي، پديده شوهر آزاري و مفاهيم مشابه و مرتبط با آن تعريف گردد.

تعريف شوهرآزاري

آزار در لغت به معناي «رنج، عذاب، شکنجه، اذيت، تعب، مشقت، ضرب، کرب و صدمه» مي‎باشد.
خشونت در لغت به معناي درشتي، زبري، ناهمواري، تندخويي و درشتخويي است. از معاني اين دو واژه مشخص مي شود که کلمه «آزار» از معناي عام تري نسبت به کلمه «خشونت» برخوردار است، بنابراين آن معنا را نيز شامل مي شود.
در تعريف «شوهرآزاري» گفته مي شود : رفتاري آزار دهنده از سوي زن عليه شوهر که در محيط خانواده به وقوع مي پيوندد و حقوق او را پايمال مي کند، البته ممکن است جنبه رواني، جنسي، اقتصادي، جسمي داشته باشد.

مصاديق شوهرآزاري

شوهرآزاري مي تواند ابعاد و مصاديق مختلفي داشته باشد :

الف) بعد رواني

بعضي از خشونت هاي زنان، به روح و روان شوهر آسيب مي رساند و او را تحت فشارهاي روحي و رواني قرار مي دهد. معمولاً اين نوع آزردگي، شيوع بيشتري داشته و به صورت غيرمستقيم اثرات مخربي برجاي مي گذارد. جلوه‎هاي مختلف اين نوع آزار عبارتست از :

- تخريب حيثيت و آبروي شوهر برخي از زنان به جاي حفظ احترام و منزلت شوهر و تکريم او، گفتار، کردار، اوصاف يا خلقت وي را به واسطه قول يا فعل و از طريق ايماء و اشاره و کنايه تمسخر مي کنند. در اين صورت شخصيت و جايگاه شوهر در نزد ديگران مخدوش مي شود.

- شکستن حرمت پدر در نزد فرزندان يکي از بارزترين مصاديق آزار رواني مردان در خانواده، از بين بردن حرمت و احترام نقش پدري آنهاست. رفتارهاي اهانت آميز و پرخاشگرانه از سوي زن در نزد فرزندان، مي تواند اقتدار و ابهت پدر را در محيط خانواده مخدوش کند و ضمن شکستن غرور و شخصيت وي، عزت نفس او را لگد مال نمايد، در حالي که توصيه هاي مؤکد ديني در راستاي تقويت توانمندي و نظارت پدر در خانواده، به جهت حفظ استحکام بنيان خانواده و ممانعت از کجروي هاي اعضاي خانواده مي باشد.

- فحاشي و انتساب صفات ناشايست گاه برخي از زنان، اذيت و آزار را به مرحله بالاتري مي‎رسانند و به جاي سخنان احترام آميز، از پاره اي الفاظ ناشايست، فحاشي و انتساب صفات منفي استفاده مي‎کنند تکرار اين اعمال موجب مي‎شود که به تدريج شوهر باور کند که در نزد همسر خويش از چنين شخصيتي برخوردار است، در نتيجه رفتاري متناسب با اين رويه، بروز مي‎دهد.

- عدم توجه به خواست و انتظارات شوهر محبت و صميميت در کانون خانواده، از طريق شناخت و توجه به خواسته‎ها و انتظارات همسر و در حد امکان تأمين آنها ايجاد مي‎شود. براي اين کار مي توان از فرد مقابل سؤال کرد که آيا انتظارات و خواسته هاي وي برآورده شده است. گاهي برخي از زنان، عليرغم آگاهي نسبت به حساسيت شوهر و اينکه با انجام آن رفتار خاص، به شدت آزرده و ناراحت مي شود (هرچند ممکن است که عکس‎العمل آشکاري را نسبت به آن نوع رفتار نشان ندهد) ، براي آزار و اذيت و رنجش خاطر او همان رفتار را انتخاب مي کنند.

- تبعيض بين خويشاوندان خود و شوهر اگر ازدواج عامل وحدت و يگانگي زن و مرد باشد، در اين صورت هر آنچه مورد علاقه و احترام يکي از آنها است، بايد مورد علاقه و احترام ديگري نيز باشد. همچنان که حضرت علي (ع) مي‎فرمايند : «أصدقاوک ثلاثة و اعداوک ثلاثة؛ فاصدقاؤک : صديقک و صديق صديقک و عدو عدوک و اعداؤک عدوک و عدو صديقک و صديق عدوک» «دوستان تو سه گروهند و دشمنان تو نيز سه دسته‎اند، اما دوستانت، پس دوست تو و دوستِ دوست تو و دشمنِ دشمن تو است و اما دشمنانت، پس دشمن تو و دشمنِ دوست تو و دوستِ دشمن تو است.»
بنابراين خويشان و بستگان هر يک، که در نزد او ارزش و احترام والايي دارد، به همان نسبت بايد براي ديگري ارزشمند باشد. در غير اين صورت اگر زني براي بستگان خويش، جايگاه ويژه‎اي قائل شود و آنها را برتر و بالاتر از بستگان همسر خويش به حساب آورد و بيشتر با آنها مراوده داشته باشد و در مقابل، بستگان همسر را بيگانه فرض کند و تمايلي به ارتباط با آنها نداشته باشد و راه را براي روابط آنان مسدود کند و از انجام هر خدمتي از جانب شوهر نسبت به آنها مخالفت ورزد، از اين طريق ممکن است فشارهاي روحي و رواني زيادي بر شوهر وارد شود، زيرا وي با اين رفتار درمي‎يابد که علاقه و دوستي همسرش، نمي تواند صادقانه باشد.

- مقايسه نامناسب همسر با ساير مردان برخي از زنان دائماً همسر خود را با همسر بستگان يا همکاران و دوستان خود مقايسه مي‎کنند و در اين شرايط تنها جنبه هاي منفي شوهر خود را مي بينند و آنها را برجسته مي کنند و به دنبال آن، خود نيز احساس کمبود و محروميت در زندگي مي نمايند. در چنين شرايطي، تفاوت‎هاي فردي و فرصت هاي نابرابر افراد مورد توجه قرار نمي گيرد. با ادامة اين روش، به تدريج زبان به شکايت و اعتراض گشوده و امتيازات ديگران را به رخ شوهر مي کشند و با گفتار و کردار خود، موجب اذيت و آزار شوهر مي‎شوند.

- بزرگ نمايي مسائل جزئي از جمله مسائلي که لازم است هر يک از زوجين براي استحکام بنيان خانواده بدان توجه کنند، چشم پوشي از مسائل جزئي و کم اهميتي است که در زندگي زناشويي پديد مي آيد. در حالي که برخي از زنان در قبال اين مسائل حساسيت بيش از اندازه داشته و آنها را به عنوان مسائلي بزرگ و مهم جلوه مي دهند؛ در نتيجه نمي توانند براي حل آنها برخورد مناسبي داشته باشند و موفقيتي کسب کنند، لذا احساس ناراحتي و فشار حاصل از آن، موجب سلب آرامش و شادابي زن شده و بر سلامت و بهداشت رواني او تأثير منفي مي گذارد؛ در چنين شرايطي زن نمي تواند برخورد مناسبي با همسر خويش داشته باشد و رضايت او را جلب کند.

- بدبيني و سوء ظن بدبيني و سوء ظن که نقطه مقابل حسن ظن و اعتماد است، يکي ديگر از اختلالات رواني به حساب مي آيد. فرد مبتلا به اين بيماري، صاحب يک فکر يا فاعل يک رفتار را بدون دليل و شاهد، به داشتن اغراض سوء متهم مي‎نمايد. زناني که به اين بيماري مبتلا هستند، به شوهر خود اعتمادي ندارند و حتي از رفتارهاي دلسوزانه و محبت آميز وي، احساس رضايتمندي نمي کنند و نارضايتي خود را در گفتار و رفتار خود ظاهر مي سازند.

ب) بعد جسمي

- ضرب و جرح اين مسئله اغلب در خانواده هايي مشاهده مي شود که زن داراي تسلط و قدرت بيشتري است. در اين خانواده‎ها، زن نقش اصلي را در خانواده ايفا مي کند و توقع دارد که ساير اعضاي خانواده، تصميمات وي را پذيرفته و به آن احترام گذارند، همچنين در واردي که زن احساس مي کند دستورات و تصميمات او، توسط شوهرش نقض مي‎گردد، اين حق را براي خود محفوظ مي داند که با او درگيري فيزيکي پيدا کند.

- همسرکشي همسرکشي پديده اي است که همراه با نرخ زن کشي رو به تزايد مي‎باشد. تحقيقات اخير در ايران که توسط مرکز تحقيقات جرمشناسي دانشگاه تهران در 15 استان کشور انجام شده است، نشان مي‎دهد که جرم همسرکشي در بين زنان و مردان مساوي است. تنها تفاوت بين دو پديده شوهرکشي و زن کشي، در نحوه ارتکاب جرم مي باشد. بر اساس اين پژوهش، مردان در کشتن همسران خود مستقل و مباشر هستند، ولي زنان در شوهرکشي، مباشر نبوده، بلکه از طريق تطميع، تحريک و. .. معاون جرم بوده‎اند. مطابق اين تحقيق مشخص گرديد که عليرغم آنکه درصد جرائم ارتکابي به وسيله زنان در کشور بسيار پائين است، اما نرخ جرم همسرکشي، توسط زنان بالاست و بالاترين سطح فراواني آن در کل کشور به شهرهاي تهران، کرج، خراسان، آذربايجان و کرمانشاه مربوط مي شود.

ج) بعد اقتصادي

نوعي ديگر از آزار و اذيت‎ها، صبغة اقتصادي دارد که عمدتاً شامل تصرف بدون اجازه، تخريب و نابودي اموال شوهر مي باشد :
در برخي موارد زن به قصد انجام کار خير، بدون مشورت و کسب رضايت از شوهر، اموال وي را به افراد نيازمند و محروم مي بخشد و از آنان دستگيري مي کند.
در موارد ديگري، زن بدون اطلاع شوهر و کسب اجازه از او، مقداري از اموالش را به خود اختصاص مي دهد.
- نوع ديگري از آزارهاي اقتصادي زنان، اسراف است، به اين صورت که در مصرف اموال همسر، از حد اعتدال خارج مي شوند و اسراف يا تبذير مي نمايند. چنانکه «اسراف به معناي خروج از حد، در هر کاري است که انسان انجام مي دهد و مراد از حد، همان حد وسط بين سخت گيري و زياده روي است». معيار تشخيص در اين موارد، عرف است که مصرف مال را به اندازة احتياج و متناسب حال شخص مي داند. از جمله مصاديق اسراف عبارت است از :
- تضييع،به مفهوم ضايع و خراب کردن مال؛ نظير دور ريختن مواد خوراکي و پوشاک و. ..
- مصرف بيش از حد و خارج از شأن؛ در اين شرايط مال براي چيزي داراي فايده مصرف مي شود؛ اما مصرف، با حال و شأن آن فرد متناسب نيست.
- مصرف چيزي که نيازي به آن نيست، يعني انسان اموال خود را در راهي مصرف کند که مناسب حال او مي باشد، ولي نيازي به آن ندارد، مانند کسي که يک ماشين براي رفع نياز دارد، ولي ماشين ديگري هم خريداري مي‎کند.
تبذير (پراکنده کردن) مصرف مال بدون جهت و فايده است. به بيان ديگر تبذير، به آن قسم از اسراف گفته مي شود که همراه اتلاف مال باشد و هيچ هدف عقلاني نداشته باشد، در اين صورت با مصداق يافتن تبذير،اسراف هم صادق خواهد بود، از اين رو برخي از انديشمندان تبذير را همان اسراف دانسته اند.
در مجموع، زن در چنين آزارهايي با مصرف بي رويه، موجب نارضايتي شوهر مي شود و چه بسا از نظر مالي وي را در تنگناي اقتصادي قرار دهد، به حدي که براي تأمين مخارج زندگي خويش تلاش مضاعفي کند و احساس خستگي جسمي و روحي نمايد.

د) بعد جنسي

آزار و اذيت زن مي تواند در روابط جنسي با شوهر به اشکال ذيل بروز کند :

محروميت جنسي يکي از وظايف اساسي زن، به جهت نقش آن درجلوگيري از انحرافات اخلاقي همسر، ارضاي نياز جنسي شوهر است، زيرا تأمين اين نياز ضمن آنکه يکي از کارکردهاي اصلي خانواده محسوب مي‎شود، از آلودگي هاي اخلاقي و جنسي افراد جامعه جلوگيري مي کند. در برخي از موارد، اجتناب همسر از انجام اين وظيفه، مي تواند مرد را به جهت مواجهه با زنان ديگر و تحريک غريزي، دچار عصيان و گناه کند و يا در اثر مقاومت و خودداري از ارضاي نامشروع، با مشکلات روحي و رواني مواجه نمايد، به ويژه اگر چنين رفتاري در سال هاي اوليه ازدواج رخ دهد که تمايل همسر به برقراري ارتباط جنسي بيشتر است، اثرات تخريبي محروميت جنسي بيشتر خواهد بود؛ به طوري که يکي از روانشناسان در اين رابطه مي نويسد : «اشتياق به تمتع جنسي، خصوصاً در سال هاي اول زندگي مشترک، در مرد نسبت به زن قوي تر احساس مي شود. اين خصوصيت جنسي مرد را بايد به زن آموخت. استنکاف زن از آميزش، هنگامي که مرد متمايل به آن است، فقط در مواردي مناسبت دارد که علل معيني (از قبيل ناخوشي، قاعدگي، بارداري) در بين باشد.»
از اين رو در اسلام مسأله تمکين زن از شوهر در هنگام نياز مرد، از حقوق شوهر محسوب مي شود. ولي اگر مرد در آميزش جنسي رضايتمندي زن را ناديده بگيرد و به شرايط روحي و رواني و جسمي او توجهي نکند و يا زمينه لازم را براي ارضاي جنسي زن فراهم نکند و فقط درصدد ارضاي جنسي خود باشد، زن احساس مي کند که تنها ابزاري است تا نياز مرد را فراهم کند و اغلب در ارضاي جنسي، ناکام مي ماند و اين رفتار مرد را خودخواهي او برمي‎شمارد، در نتيجه از عشق و علاقه زن به شوهر کاسته شده و فضا براي ايجاد درگيري و تنش و رفتار آزاردهندة زن فراهم مي شود.

بي ميلي جنسي در برخي موارد، گرچه زن از آميزش جنسي با همسر خودداري نمي کند و به ظاهر با آن مخالفتي ندارد، اما اين عمل را با سردي و بي ميلي تمام انجام مي دهد که در چنين وضعيتي، ميزان اطفاء شهوت مرد بسيار پايين است و احساس محروميت مي کند، از اين رو برخي از روانشناسان معتقدند : «عقيدة زناني که خود لذتي نمي برند، ولي ظاهراً به اميال شوهرشان پاسخ مي دهند و تصور مي کنند که بدين وسيله به او خدمت مي کنند، غلط و اشتباه است. .. سردي جنسي زن و بي‎ميلي او در لذت رساندن به شوهر مي تواند سبب سردي همسرش شود، زيرا شوهر در واقعي بودن احساس او ترديد مي کند.»

علل شوهرآزاري

علل و عوامل متعددي موجب مي‎شود که زن به خشونت عليه همسر اقدام کند. اين عوامل عبارتند از :

الف) علل فرهنگي

عدم شناخت وظايف و مسئوليت ها خانواده در صورتي از بنايي مستحکم و روابطي سالم برخوردار مي شود که هر يک از زوجين، نسبت به وظايف و نقش هاي خود در زندگي، شناخت کافي داشته باشند و بدانند که در صورت انجام يا طفره از آن، پاداش يا کيفر اخروي سختي در انتظار آنهاست. بنابراين اگر زن مسلمان ارزش و اهميت خوب شوهرداري را در ديدگاه اسلام بداند و توجه داشته باشد که خداوند چه پاداش ارزشمندي را براي اين‎کار در نظر گرفته است و از سوي ديگر ميزان زشتي شوهرآزاري را در شريعت بداند و کيفر سخت اخروي آن را بشناسد و بدان باور داشته باشد، در اين صورت، درصدد برمي‎آيد تا اخلاق و رفتار خود را بر اساس خواست و رضايت خداوند تغيير داده و اخلاقيات ديني را در خود تقويت کند. در روايات فراواني، اين تشويق و توبيخ ها بيان شده است. از جمله روايتي از رسول گرامي اسلام (ص) مي‎باشد که مي‎فرمايند : «من کان له امرأه توذيه لم يقبل الله صلاتها و لا حسنة من عملها حتي تعينه و ترضيه و ان صامت الدهر و قامت و اعتقت الرقاب و انفقت الاموال في سبيل الله و کانت اول من ترد النار» «کسي که زن آزاردهنده‎اي دارد، خداوند نماز و کار خوب آن زن را قبول نمي‎کند، مگر اين که شوهرش را کمک کند و رضايت او را به دست آورد و الاّ اگر تمام روزگار را روزه بگيرد و شب ها به عبادت برخيزد و تمام اموال خود را در راه خدا انفاق کند، باز اولين کسي است که وارد جهنم مي شود.»

سستي باورهاي مذهبي يکي از مهمترين عوامل چنين وضعيتي، ضعف باورهاي مذهبي و ارزش هاي اخلاقي، اعراض از نام و ياد خدا و فرامين اوست. چنين فرد سست ايماني، در زندگي با همه امکانات مادي و جنبه هاي رفاهي، احساس تنگي و سختي مي نمايد و قرآن هم در اين زمينه تصريح مي کند که : «و من اعرض عن ذکري فانّ معيشة صنکا» «هر کس که از ياد من رو برگرداند، پس به درستي که زندگي براي او سخت و تنگ خواهد بود». در حالي که اگر فضاي خانه از آداب و سنت هاي ديني عطرآگين باشد و زن تمام تلاش خود را براي کسب رضاي الهي و انجام وظايف خويش در چارچوب دين بکارگيرد و خداوند را بر گفتار و رفتار و افکار خويش عالم و ناظر ببيند و بر آن باور قلبي داشته باشد، روابط اعضاي خانواده برپايه بنيان مستحکمي شکل خواهد گرفت که در مقابل بروز شرايط بحراني مانند بيماري، از دست دادن موقعيت شغلي، فقر اقتصادي و. .. تضعيف نشده و از مسير صحيح خود خارج نخواهد شد.

ب) علل روانشناختي

تنهايي در بعضي موارد، ناسازگاري زن با شوهر از احساس تنهايي وي نشأت مي گيرد. به طور نمونه گاه زن بعد از ازدواج، عليرغم همه وابستگي هايي که تا چندي قبل نسبت به اعضاي خانواده و دوستان خود داشته است، به يکباره مجبور مي شود که اين ارتباط را قطع کند، زيرا موقعيت شغلي همسر ايجاب مي کند که دور از محيط خانواده زندگي کند و يا همسر، به علت برخي خصوصيات رواني يا موقعيت هاي اجتماعي، مانع ارتباطات خانوادگي و اجتماعي زن مي شود، در چنين وضعيتي، شوهر، نياز ارتباط با ديگران را از طريق روابط شغلي‎اش ارضا مي کند، در حالي که همسرش در شهري غريب و يا در محيطي بسته، محدود به انجام کارهاي منزل مي‎شود. نتيجه اين شيوه زندگي، داشتن روحيه‎اي خسته و پژمرده است که آثار آن در رفتار و روابط زن با شوهر تجلي مي‎کند.

افسردگي يکي از اختلالات رواني شايع در اغلب جوامع، افسردگي است که آمار آن رو به تزايد است. علائم و نشانه هاي افسردگي در افراد مختلف، متعدد و متفاوت مي‎باشد و شامل اختلالات عاطفي، انگيزشي، شناختي و قلمرو بدني است.
در اختلال عاطفي، فرد افسرده تقريباً به طور دائم غمگين است و از محيط اجتماعي شکوه و شکايت مي کند و تحقيرها، تظلم ها و سرزنش ها را به ياد مي آورد.
در اختلال انگيزشي، فرد نسبت به امور جنسي، بهداشتي، روابط شغلي و روابط اجتماعي حالت بازداري دارد و معمولاً در خود فرو مي رود و ارتباط خود را با ديگران قطع مي کند و هيچ رغبتي نسبت به فعاليت هاي شغلي نشان نمي دهد، حتي گاه نسبت به بهداشت بدني بي توجه مي شود، فعاليت عقلي فرد کاهش مي‎يابد، به طوري که تمرکز ذهني خود را از دست مي دهد و حافظه‎اش تضعيف مي شود.
در بخش اختلالات شناختي گفته مي شود که فرد، افکاري منفي نسبت به خود، جهان و آينده پيدا مي کند، به شکلي که نسبت به وضعيت فعلي، احساس ناراحتي، نسبت به گذشته، احساس شکست و نسبت به آينده، احساس بدبيني دارد.
در قلمرو بدني، تصوير بدني فرد افسرده تنزل مي‎يابد و با احساس گنهکاري و کينه نسبت به خود، ميل به کيفر رسيدن و حتي ميل به خودکشي تجلي مي‎يابد. در چنين وضعيت بحراني، طبيعي است که زن نتواند رضايت شوهر را فراهم نموده و روابط صحيحي با او داشته باشد.

توهم يکي از عواملي که موجب بدرفتاري زنان مي شود، توهمات و خيالاتي است که فکر و ذهن او را مشغول مي کند. گاهي زن در ذهن خود از شوهرش تصويري نادرست مي‎سازد و متناسب با آن تصوير با وي رفتار مي کند، به طور مثال احساس مي‎کند که همسرش بين بستگان خود و خويشاوندان او تفاوت مي گذارد و براي آنها ارزش بيشتري قائل است و تمام توجه خود را به آنان معطوف مي دارد. بر اساس اين توهم، مقابله به مثل نموده و چنين رفتاري را در پيش مي‎گيرد و يا ممکن است توهم کند که همسرش او را دوست ندارد و درصدد موقعيتي است تا همسر ديگري را انتخاب کند، در چنين صورتي، زن در مقام عناد و لجاجت، به آزار شوهر مي پردازد.

اضطراب اضطراب، يکي ديگر از اختلالات رواني است که مي تواند رفتار فرد را متأثر سازد. فرد مضطرب فردي است که در خود احساس نامطبوعي از يک ترس نامعين (ترس بدون موضوع) وحشت زدگي، بلکه درماندگي و حتي مرگ دارد. در اکثريت موارد، به اين حالات، تظاهرات دستگاه عصبي مستقل، مشابه آنچه در هيجان ها وجود دارد، از قبيل تپش قلب، مشکلات تنفسي همراه با احساس فشردگي قفسه صدري و خفگي، تعرق مفرط، لرزه،احساس سستي در پاها افزوده مي‎شود. فرد مضطرب فعاليت هاي خود را از پيش، با شکست مواجه مي بيند، در يک ناايمني اجتماعي و جهاني زندگي مي کند، نسبت به ظرفيت ها و کفايت هاي خاص خود شک مي کند و براي خود و نزديکانش نگران است. چنين فردي در زندگي از يک روحيه شاداب و با طراوتي برخوردار نمي باشد و در نتيجه نمي تواند نقش خود را در زندگي، به عنوان يکي از ارکان اصلي خانواده به خوبي ايفا کند، در نتيجه فشار جسمي و روحي به ديگر اعضاي خانواده از جمله شوهر وارد مي شود.

ترس ترس، يک حالت رواني است که در اثر مواجهه فرد با موقعيت ها يا اشيا بوجود مي‎آيد، درحالي که ممکن است فرد به واسطه استدلال، آن را بي زيان و خالي از خطر بداند. در اين صورت، زن براي پيشگيري و دفاع از آن، رفتارهاي ويژه‎اي را انجام مي دهد. مثلاً در مواردي مشاهده شده است که زن از اينکه همسرش ازدواج مجددي را انجام دهد، هراسناک است، او را فردي بي وفا و بي محبت به حساب مي آورد و هيچگاه راضي نمي شود که همسرش با زنان ديگر، ارتباط اجتماعي سالمي داشته باشد و در صورتي که متوجه اين ارتباط شود، بسيار متأثر شده و با انجام رفتارهاي ناخوشايند درصدد تلافي برمي آيد و گاهي نيز اين شرايط موجب مي شود که ميل جنسي وي تقليل يابد تا جايي که علاقه اي به ارتباط جنسي نداشته باشد. در روابط زناشويي به سختي تحريک شود و از عمل جنسي هم لذتي نبرد.

عدم علاقه و بروز تنفر در بعضي موارد رفتار آزار دهنده زنان از بي علاقگي يا نفرت آنها نسبت به شوهر نشأت مي گيرد که عوامل زمينه ساز آن مي تواند متفاوت باشد. برخي از اين عوامل عبارتند از :

عدم تناسب سني زوجين در مواردي، پدر و مادر عليرغم خواست دختر، او را به ازدواج با فردي ثروتمند مجبور مي کنند که فاصله سني زيادي با دختر دارد. اين عمل موجب مي شود که بسياري از خواسته هاي زن، براي شوهر مطلوب و يا منطقي نباشد و از سوي ديگر بسياري از خواسته ها و تمايلات همسرش را نشناسد و يا در صورت شناخت، ميل باطني براي تأمين آنها نداشته باشد، از اين نقطه، درگيري ها و جدال ها آغاز مي شود.

عدم پايبندي شوهر به دستورات مذهبي زن مؤمن و متقي مي خواهد همسر او يک انسان با ايمان و پرهيزگار باشد، زيرا معتقد است که با فاصله گرفتن از گناه و عصيان الهي، مي توان زمينه را براي داشتن يک زندگي آرام و مورد رضاي الهي فراهم نمود و چنين زندگي مي تواند کمال و ترقي اعضاي خانواده را در دنيا و سعادت جاودانه آنها را در آخرت فراهم کند.

عدم بهداشت از سوي شوهر عدم رعايت نظافت و بهداشت از سوي شوهر، بي توجهي يا کم توجهي به خواست و رضايت همسر مي تواند زمينه ساز بروز اختلافات و موجب انزجار نسبت به همسرشود. در اين صورت عکس‎العمل‎هاي زن براي شوهر آزار دهنده تلقي مي‎شود.

ناکامي مادي و معنوي در بسياري از خانواده‎ها، زن قبل از ازدواج، آينده خاصي را از جهت بهره‎مندي از امکانات مادي و رفاهي يا برخورداري از اخلاق و آداب انساني و اسلامي براي اعضاي خانواده ترسيم کرده تا در سايه ازدواج بدان دست يابد، اما بعد از ازدواج، در اين زمينه احساس عدم موفقيت مي‎کند، در چنين شرايطي زن، شوهر خود را مقصر مي داند و ابتدا از اظهار محبت و احترام نسبت به او دريغ مي ورزد و به تدريج خلق و خوي خود را تغيير داده و اذيت و آزارهاي او شروع مي شود.

دگرآزاري بيماري ساديسم يا دگر آزاري مي تواند منشأ معضل شوهرآزاري باشد. ساديسم نوعي اختلال رواني است که فرد بيمار، تمايل به آزار و اذيت دارد و به دنبال انجام آن، احساس رضايت مي کند. اين آزار از سوي زن مي تواند به صورت هاي مختلف از جمله آزار و اذيت در هنگام تحريکات جنسي شوهر ظاهر شود. بر اين اساس گفته مي شود که تمايلات ساديستيک زنان موجب مي شود تا آنها همسرشان را مرداني ناشناس تلقي نموده و آنها را آزرده نمايند.

قدرت طلبي بعضي از زنان تلاش مي کنند تا بر افکار، احساسات، باورها، ارزش ها و رفتار همسر سلطه يافته و هر آنچه را که خود مي پذيرند، بر وي تحميل کنند و در صورت عدم توجه شوهر به اين خواسته ها، در طي زمان، وي را وادار به تسليم نموده و خواستة خود را عملي سازند.

عدم صداقت و فريبکاري يکي از پايه هاي اصلي روابط سالم خانواده، صداقت و راستي است. اگر زن در روابط خود با شوهرش، يکرنگ نباشد و با پنهان کاري و فريبکاري رفتار کند، در اين صورت اعتماد همسر از او سلب شده و حتي سخنان و وعده هاي صادقانه او را نيز نمي پذيرد و نمي تواند چنين فردي را به عنوان شريک زندگي محسوب کند و در تصميم گيري‎ها با او مشورت نمايد و او را مشارکت دهد، در نتيجه روابط زوجين تيره شده و بنياد خانواده سست خواهد شد.

خودگرايي برخي از زنان در خانواده، تمام توان خود را براي تأمين نيازها و دستيابي به اهداف خويش به کار مي گيرند و از مشارکت در امور خانه کناره گيري مي کنند و در مواردي که بين خواسته آنها و خواسته اعضاي خانواده تقابلي ايجاد مي‎شود، حاضر نيستند از منافع خود براي تأمين منافع تمام اعضاي خانواده صرف نظر کنند، در نتيجه تمام مشکلات را معطوف به همسر خويش مي‎دانند. در اين شرايط روابط بين زوجين به سردي گرائيده و سلامت خانواده تهديد مي‎گردد.

ج) علل اجتماعي

دخالت ديگران از جمله عواملي که روابط سالم بين زن و شوهر را متزلزل مي کند، دخالت ديگران به خصوص والدين همسر در حريم زندگي است. گرچه اين عمل به جهت علاقه وافر و با انگيزة راهنمايي انجام مي شود، اما گاه مي تواند فرد را تحريک کرده و موجب درگيري و اختلاف بين زوجين شود. در مواردي مقايسه وضعيت زندگي فرد با زندگي بستگان يا آشنايان، زمينه هاي نارضايتي از زندگي را فراهم مي‎نمايد، به طوري که زن، شوهر خود را وادار مي‎کند تا از هر طريق ممکن، سطح زندگي را ارتقا دهد. بدين منظور با برخوردهاي نامناسب و غير منطقي، زياده خواهي هاي خود را طلب مي کند. از اين زمان، فضاي صميمي و پر از محبت و احترام متقابل مي‎شکند و اختلاف ايجاد مي شود. متأسفانه اين مسئله، اخيراً در جامعة ايران بسيار شايع شده است. بر اساس پژوهش هاي انجام شده درصد قابل توجهي از زنان و مردان علت جدايي از همسرانشان را دخالت خويشاوندان و آشنايان مي‎دانند، تحقيقات نشان مي دهد که از بين عوامل مختلف طلاق (نظير ناسازگاري هاي رفتاري و اخلاقي، دخالت خويشاوندان و آشنايان، تنفر از همسر و اعتياد همسر به مواد مخدر) دخالت ديگران، رتبه دوم را به خود اختصاص داده است.

- نارضايتي اجتماعي مشکلات شغلي و برخي مسائل و نارضايتي‎هاي اجتماعي (تورم و گراني کالاها و مسکن، بيکاري...) مي‎تواند باعث بروز اختلاف ميان زن و شوهر و بروز رفتار تلافي جويانة او با شوهرش شود و يا به طور ناخودآگاه، اين ناراحتي در روابط فرد با اعضاي خانواده ظهور کند، زيرا زن به جهت برخورداري از روحيه لطيف و حساس، در مواجهة با اين مشکلات، فشارهاي روحي و رواني بيشتري را متحمل مي شود، از اين رو ممکن است ناراحتي هاي خود را به شکل رفتارهاي نابهنجار بروز دهد.

- نارضايتي خانوادگي نارضايتي زن از ازدواج، به دليل تمايل وي به ازدواج با فرد ديگر و مخالفت والدين و اجبار او به اين ازدواج و يا عدم ازدواج شوهر با فرد مورد علاقه اش موجب شده است که زن به طور ناخواسته، فرد ديگري را برگزيند. همچنين تفاوت سني شوهر نسبت به زن و مشکلات متعاقب آن، باعث مي شود که زن با ميل و رغبت و رضايت قلبي، ازدواج با چنين شوهري را نپذيرد و رفتار گرم و صميمانه‎اي با وي نداشته باشد.

- خشونت خانوادگي مشاهدة رفتارهاي خشن پدر، خشونت هاي خانگي اعم از : ظلم ها، اهانت ها و آسيب هاي مردان در برابر چشم فرزندان در محيط خانواده، بسياري از دختران را در زندگي آينده با حس انتقام يا حس ممانعت از بروز چنين وقايعي درگير مي کند تا بدانجا که تلاش مي کنند در برابر شوهر رفتار خشونت آميز داشته باشند تا هرگز دچار وضعيتي مشابه مادرشان نگردند.

عکس العمل شوهر در برابر همسرآزاري

به اعتقاد «مرتن» اگر افراد جامعه، از طريق هنجارها و ابزارهاي استاندارد شدة کنش، به ارزش‎ها و اهداف جامعه دست يابند و با هنجارهاي آن جامعه همنوا شوند، آن جامعه از يک نظام اجتماعي متعادل برخوردار خواهد بود، اما اگر اعضاي جامعه نتوانند از طريق راههاي مشروع، به آن اهداف دست يابند، ممکن است به انزواطلبي يا طغيانگري سوق داده شوند. در نظام خانواده نيز اگر شوهر احساس کند که همسر مناسبي دارد و مي تواند به کمک او، کارکردهاي اصلي خانواده را محقق کند و با داشتن خانوادة سالم، احساس آرامش، آسايش و رضايت خاطر کند و با عشق و علاقة تمام و با قبول همه سختي ها و مشکلات، در راه رفع نيازهاي خانواده تلاش نمايد، خانوادة متعادل شکل مي‎گيرد؛ اما روابط آزاردهندة زن با شوهرش مي‎تواند، عشق و علاقه آنها را به يکديگر کاهش دهد و به تدريج زمينه تزلزل خانواده فراهم شود، زيرا شوهر در شرايط نابسامان خانواده يکي از دو گزينه انزواطلبي يا طغيانگري را انتخاب مي‎کند که مي‎تواند به صورت‎هاي ذيل و بروز يابد :

الف) انزواطلبي

تأخير در بازگشت به خانه در نخستين روزهاي ازدواج، به جهت وجود عشق و علاقه متقابل زن و مرد و شدت وابستگي طرفين به يکديگر، شوهر، زودتر يا به موقع در منزل حضور مي‎يابد، اما به طور طبيعي با گذشت روزهاي اوليه ازدواج، تا حدودي از ميزان و شدت اين روابط کاسته مي شود و به همان نسبت نيز ميل افراطي مرد براي مراجعة زود هنگام به خانه کاهش مي يابد. اين موضوع زماني به مرحله حاد مي‎رسد که رفتار محبت آميز زن، جاي خود را به رفتار تند و خشونت آميز دهد و شوهر رغبتي به حضور در خانه و برخورد با همسر و فرزندان نداشته باشد و ترجيح دهد که بيشتر اوقات خود را در بيرون از منزل و در غياب همسر سپري کند و از اين طريق خود را از فضاي آزاردهندة خانواده رها کند؛ از اين رو ممکن است حتي برخي شب‎ها به خانه نيايد و اوقات خود را با دوستانش سپري کند.

اعتياد همزمان با همسرستيزي زن، ممکن است شوهر به جهت کمبود محبت از سوي زن، جذب گروههاي نابهنجار از جمله معتادان شده و با آنها ارتباط برقرار کند و تحت تأثير رفتار آنها معتاد شود و به مواد مخدر روي آورد. اعتياد شوهر نقطه شروع نزاع و درگيري جدي بين زن و شوهر است. به دنبال شدت درگيري، مرد، احساس اذيت بيشتري مي کند، در نتيجه براي فرار از تنازعات، هرچه بيشتر اوقات خود را در خارج از منزل سپري مي‎کند. اين موضوع مي تواند زمينة بسياري از کجروي هاي ديگر را فراهم کند.

سردي جنسي سردي جنسي و کاهش رغبت جنسي مرد نسبت به همسر، يکي از پيامدهاي شوهرآزاري است. يعني شرايط نابسامان خانواده و فشارهاي رواني، علاقه شوهر به روابط جنسي را تضعيف مي‎کند و انگيزه وي را کاهش مي دهد. به اعتقاد روانشناسان شرايط روحي و رواني، بر کاهش يا افزايش تمايلات جنسي تأثيرگذار است. به اعتقاد آنان «غريزه جنسي در طي زندگي، تحت تأثير نوسانات زيادي قرار مي گيرد و قوي‎تر يا ضعيف‎تر مي شود. از جمله، به هنگام ناخوشي‎هاي گوناگون يا پس از آن و در موقع وارد آمدن لطمات روحي و حوادث زندگي».

خودکشي بعضي از مردان که منزلت اجتماعي بالايي دارند و در بين اقوام و خويشاوندان و دوستان خود، از احترام زيادي برخوردارند، کمتر راضي مي شوند که اختلافات خانوادگي خود را براي ديگران مطرح کنند و هميشه هراس دارند که بستگان يا دوستان آنها متوجه اين درگيري ها شوند، لذا از بروز آن جلوگيري مي کنند و همين مسئله در طول زمان موجب مي شود که صبر و تحمل آنها لبريز شده و در اثر فشارهاي بيش از اندازه، دچار اختلال رواني گرديده و دست به خودکشي زنند.

ب) طغيانگري

طلاق رفتار ناپسند زن با شوهر يکي از علل اصلي طلاق و جدايي است، زيرا موجب مي شود تا شوهر در معرض ناراحتي هاي شديد رواني قرار گرفته و محبت و صميميت زوجين رخت بربندد. در اين صورت امکان ادامه زندگي سلب مي‎گردد و شوهر براي رفع کشمکش و مخاصمه، به ناچار طلاق را برمي‎گزيند.

همسرگزيني مجدد بعضي از مردان براي جبران خلأ روابط محبت‎آميز با همسرشان و يا رفع محروميت غرائز جنسي، همسر ديگري را انتخاب مي‎کنند، اتخاذ اين رويه مي‎تواند نتيجة شوهرآزاري پنهان و آشکار باشد.

ايجاد مضيقه اقتصادي در برخي موارد، شوهر، توانايي طلاق يا همسرگزيني مجدد را در برابر همسرآزاري ندارد و يا از نتايج آن هراسناک است، لذا زن را در تنگناي اقتصادي قرار داده و از دادن نفقه و مخارج زندگي خودداري مي کند و از اين رويه به عنوان ابزار پشيماني زن نسبت به اين روابط ناسالم استفاده مي‎نمايد تا زن را وادار کند از روابط نادرست خود دست بردارد.

ضرب و شتم همسر يا فرزندان در خانواده هايي که زن تمکن مالي خوبي دارد و از جهت تأمين نيازهاي اقتصادي، هيچ وابستگي به شوهر ندارد، طبيعي است که مضيقه اقتصادي، نمي تواند وسيلة مناسبي براي کنترل رفتار زن باشد. بنابراين شوهر ممکن است در قبال اذيت هاي همسر خويش، عکس‎العمل نشان دهد و به ضرب و شتم همسر يا فرزندان خود بپردازد.

تخريب حيثيتي بعضي از افراد ممکن است راه ديگري را براي برخورد با ناسازگاري همسر خود انتخاب کنند، خصوصاً در مورد زناني که از حيثيت اجتماعي بالايي برخوردار هستند، عکس‎العمل مردان از طريق تخريب جايگاه همسر در نزد بستگان، همکاران يا دوستان انجام مي‎شود تا جهت حفظ شخصيت و موقعيت اجتماعي خود، رفتارهاي نامناسب خود را کنترل نموده و بستر را براي وقوع درگيري و نزاع مسدود کند.

راهکارهاي مؤثر جهت پيشگيري از شوهرآزاري

الف) سطح فردي

يکي از عوامل مهمي که سبب مي شود تا فرد، رفتاري را انجام دهد يا از ارتکاب عملي ٍخودداري کند، ميزان معرفت و شناخت افراد نسبت به اهميت يا قبح و زشتي آن رفتار و پيامدهاي منفي آن است، لذا شناخت قبلي افراد نسبت به دستورات شريعت و سخنان معصومين (ع) در مورد زواياي ازدواج ضروري است، زيرا همه احکام و دستورات ديني با توجه به مصالح و مفاسد واقعي انسان تنظيم گرديده است؛ هرچقدر که انسان ها به ضوابط ديني ازدواج و تشکيل خانواده بيشتر پايبند باشند، به همان ميزان از آسايش و امنيت حاصل از ازدواج برخوردار خواهند شد و از آثار زيان‎بار آن در امان خواهند ماند. از اين رو شناخت اين احکام مي‎تواند فرد را به داشتن اخلاق نيکو و روابط سالم در خانواده ترغيب کند، به طور مثال اگر فرد بداند که بدخلقي با اهل خانه موجب هلاکت انسان است و کيفر و عذاب الهي را در هر دو جهان درپي دارد و به سلامتي‎اش آسيب مي رساند، مصمم مي‎شود تا در صورت بروز مشکل، پيامد زشت اين نوع رفتار را به خاطر آورد و خلاف نفس اقدام نمايد و نرم خويي در پيش گيرد. با تکرار اين رويه به تدريج حالت تندخويي فرد تغيير مي‎کند. از سوي ديگر دين اسلام، به شدت انسانها را از بحث و مجادله و گفتگوي خصمانه بر حذر مي‎دارد، چنانچه حضرت علي (ع) مي‎فرمايند : «اياکم و المراء و الخصومه فانهما يمرضان القلوب علي الاخوان و ينبت عليها النفاق» «از جدال و خصومت در گفتگو برحذر باشيد، پس به درستي که قلوب را نسبت به برادران بيمار مي کند و نفاق را نسبت به آنها مي روياند.»

ب) سطح خانوادگي

خانواده يکي از مهم‎ترين نهادهاي اجتماعي است که افراد را با ارزش‎ها و هنجارهاي اجتماعي همنوا مي سازد، به طوري که اگر خانواده، مدرسه، گروه همسالان، وسائل ارتباط جمعي، گروههاي مذهبي، سازمان هاي جوانان و. .. را عوامل جامعه پذيري افراد بدانيم، در همه فرهنگ ها به خصوص در فرهنگ ديني، خانواده، عامل اصلي اجتماعي شدن کودک محسوب مي‎شود. خانواده فرد را قادر مي سازد تا ارزش‎ها، هنجارها، مهارت ها، عقائد و الگوهاي فکر و عمل را فراگيرد. از اين رو، هر يک از والدين که در خانواده نقش خود را به خوبي انجام ندهند، در نظام کنش متقابل خانواده، اختلال ايجاد مي‎شود و موجب جامعه پذيري ناقص فرزندان مي‎گردد و در نتيجه فرزندان اين خانواده نمي‎توانند نقش هايي را که ديگران از آنها انتظار دارند، به خوبي انجام دهند و در مواردي با ارزش‎ها و هنجارهاي اجتماعي، ناهمنوا خواهند شد.
هر چه اعضاي خانواده، از اخلاق و آداب ديني فاصله بگيرند و از حضور جدي دين در عرصه خانواده بکاهند و خدا را در کنش‎هاي متقابل فراموش کنند، از داشتن آسايش و آرامش محروم خواهند شد، در نتيجه، اين زندگي نمي تواند زندگي مستحکم و سالمي باشد. عمده‎ترين خصوصياتي که مي‎تواند مانع از بروز رفتار ناپسند آزاررساني به همسر گردد و از پيامدهاي ناگوار اين رفتار بکاهد، عبارتست از :

- صداقت اگر بر روابط بين زن و شوهر صداقت حاکم باشد و هر يک صادقانه نيازها، خواسته ها و توقعات خود را براي ديگري بيان کند و واقعيت هاي زندگي را کتمان ننمايد، احساس همدلي و محبت بين آنها افزايش يافته و زمينه هاي استحکام خانواده فراهم مي شود.

- تعديل خواسته ها زن و شوهر بايد خواسته ها و توقعاتي را که از همديگر دارند، تعديل کنند، يعني حدود و توقعات آنها نبايد بيش از توانايي‎هاي آنان باشد، در غير اين صورت، زن، همسرش را با افراد ديگر مقايسه مي کند و از او مي خواهد که همانند آنها امکانات و وسايل رفاهي بيشتري فراهم کند. در مقابل، شوهر نيز همسرش را با زنان ديگر مقايسه مي‎کند و از او مي خواهد که اخلاق، ظاهر و رفتارش همانند آنها باشد و نظير آنها ابراز علاقه و محبت کند. در حالي که افراد از جهت ويژگي هاي فردي کاملاً متفاوت هستند، از اين رو خداوند هم بيش از حد توان افراد، از آنها مسئوليت نمي‎خواهد و مي‎فرمايد : «لايکلف الله نفسا الا وسعها». بدين ترتيب تعديل خواسته هاي زن و شوهر موجب مي شود که از تلاش و زحمات همديگر قدرداني کرده و از زياده خواهي ها پرهيز کنند و زمينه‎هاي همدلي و تفاهم را فراهم نمايند.

ج) سطح اجتماعي

نهادهاي فرهنگ ساز کشور بايد بيشترين تلاش خود را جهت گسترش فرهنگ اسلامي، اخلاق ديني و نهادينه کردن آن در جامعه بکار گيرند و مؤلفه‎ها و شاخص‎هاي ارزش هاي ديني نظير عدالت را در سطح خانواده بيان کنند تا روشن شود که فرد عادل بايد داراي چه ويژگي‎ها، رفتارها و روابطي باشد. وسائل ارتباط جمعي در اين رابطه بيشترين وظيفه و تأثير را دارند، کارکرد و اثرگذاري رسانه هاي جمعي، به ويژه تلويزيون، به جهت پوشش فراگير آن، مي‎تواند مثبت و منفي باشد. ارائه تصوير زنان پرخاشگرانه که احقاق حقوق خانوادگي خود را منوط به رفتارهاي نادرست، غيرمنطقي، نابردبارانه.... مي‎بينند و يا نمايش شخصيت نامتعادل و افراطي (عاطفي محض يا عقلاني صرف) از زن از جمله کارکردهاي منفي رسانه‎هاي جمعي است، در حالي که اين وسائل مي توانند با تهيه فيلم هاي سينمايي، روابط نامناسب و خشن را با روابط صحيح و سالم خانوادة متعادل مقايسه کنند و با نشان دادن نتايج و پيامدهاي مثبت و منفي هر يک از آن دو، راههاي محفوظ ماندن زن و شوهر را از اين آسيب‎ها ارائه کنند و صبر و تحمل آنان را در مقابل مشکلات و دشواري‎هاي زندگي به نمايش گذارند و از ارائه زندگي‎هاي اشرافي و مجلل و انواع امکانات رفاهي براي تمام اعضاي خانواده و... خودداري کنند، زيرا مخاطبين با ديدن چنين صحنه هايي به تدريج به اين باور مي رسند که محروميت بسيار بالايي دارند و براي رسيدن به چنين امکاناتي بايد از هر وسيله اي استفاده کنند و تا گوي سبقت را از ديگران بربايند و به هيچ حد و مرزي قانع نباشند. اين رويه، احساس فقر رواني را در جامعه گسترش مي دهد و فرهنگ مصرف کاذب بر مخاطبين تحميل مي شود و بالتبع توجه انسان به مسائل اخلاقي و ارزش هاي معنوي کاهش مي يابد و روحيه قناعت و پرهيز از اسراف و تبذير که سرلوحه دعوت انبياء و ائمه معصومين (ع) قرار داشته و جزء فضائل اخلاقي است، در بوته فراموشي قرار مي‎گيرد، در نتيجه سطح توقعات خانواده افزايش مي‎يابد و با احساس محروميت، نزاع‎ها و درگيري ها آغاز مي‎شود.
بنابراين علاوه بر سازندگي فرد و خانواده، نهادها و سازمان‎هاي اجتماعي نيز بايد زمينه را براي ايجاد روابط سالم بين اعضاي خانواده و ايجاد خانواده متعادل و مستحکم فراهم نمايند.

فهرست منابع

القرآن الکريم.
الحر العاملي، محمدبن حسن : «وسائل الشيعه» ، مؤسسه ال البيت، قم، 1410 ه‍.ق.
اسکيدمور، ويليام : «تفکر نظري در جامعه شناسي» ، ترجمه محمدعلي حاضري و ديگران، انتشارات سعيد، 1372.
جعفري، محمدتقي : «تفسير و نقد و تحليل مثنوي جلال الدين محمد مولوي» ، انتشارات اسلامي، 1373.
خميني، روح‎الله : «چهل حديث» ، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) ، 1371.
خود اکوف، ن.م : «آنچه بايد همسران جوان بدانند» ، ترجمه ميمتا، مؤسسه مطبوعاتي عطائي، تهران، 1352.
دفتر همکاري حوزه و دانشگاه : «درآمدي بر اقتصاد اسلامي» ، انتشارات سمت، 1372.
راغب اصفهاني : «مفردات الفاظ القرآن» ، دارالعلم، 1416 ه.
رابرتسون، يان : «درآمدي بر جامعه» ، ترجمه حسين بهروان، انتشارات آستان قدس، 1374.
شاملو، سعيد : «آسيب‎شناسي رواني» ، انتشارات رشد، 1373.
فرجاد، محمدحسين : «آسيب‎شناسي اجتماعي، ستيزه‎هاي خانواده و طلاق» ، انتشارات منصوري، 1372.
کراژ، ژ : «بيماري‎هاي رواني» ، ترجمه محمود منصور و پريرخ دادستان، انتشارات رشد، 1381.
کليني، يعقوب : «اصول کافي» ، مکتبة الاسلاميه، تهران، 1388 ه‍.
مجلسي، محمدباقر : «بحارالانوار» ، دار احياء التراث العربي، بيروت، چاپ سوم، 1403ه.ق.
نراقي، احمد : «معراج السعادة» ، انتشارات هجرت، قم، 1371.
«نهج‎البلاغه» ، ترجمه محمد دشتي، انتشارات صحفي، 1379.

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)