کاوشی در آموزش جنسی با نگرش اسلامی



آقاى دکتر شيخ عبدالمعبود از متصديان دانشگاه کمبريج است و تحقيقاتى را در زمينه تعليم و تربيت اسلامى انجام داده است. وى با اينکه به مدت 10 سال در دانشگاه راج شاهى بنگلادش و دانشگاه يوتا در آمريکا به تدريس نيز اشتغال داشته است اما حوزه اصلى علاقه مندى ايشان در تعليم و تربيت اسلامى است و در همايش هاى مختلف در اروپاى شرقى و ميانه، آمريکا، بنگلادش، هندوستان و مالزى شرکت و سخنرانى داشته است ايشان ويراستار ارشد مجله فصلنامه آموزش اسلامى کمبريج بوده و تاکنون مقالات بسيارى از ايشان در مجلات بين المللى انتشار يافته است.

مقدمه

آموزشى که مسايل جنسى را مورد توجه قرار دهد، در اسلام از جايگاه ويژه اى برخوردار است. مقررات مربوط به رفتار جنسي، مسايل دينى و فقهى (1) از قبيل نماز، روزه، غسل، بلوغ، ازدواج و طلاق، حفظ قرآن، حج و غيره را تحت الشعاع قرار داده است. بنابراين، شناخت مسايل جنسى در خلاء و بدون توجه به ساير امور زندگى امکان ندارد. امور جنسي، بخشى از زندگى است که قوانين اسلامى خاص بر آن حاکم است. به آموزش جنسي، نه تنها به عنوان درسى از برنامه آموزشى مدارس، بلکه بايد به عنوان بخشى از يک نظام عقيدتى نگريست. تضاد بين ايمان مردم از يک طرف و محتواى آموزش دينى در مدارس بريتانيا، به خوبى مشهود است، اما به تضاد بين دين مردم و آموزش جنسى به آسانى نمى توان پى برد؛ زيرا ماهيت دينى آموزش جنسى را، آنچنان که بايد، نمى توان شناخت. بايد بر اين نکته تأکيد کرد که مشکلات مربوط به آموزش جنسي، بيش از آن که فرهنگى باشد، دينى است. بخشى از مباحث مطرح در اخلاق اسلامي، به بررسى رفتارهاى متفاوت جنسى اختصاص دارد که به عقيده مسلمانان معتقد به مبدأ و معاد، به عنوان مقررات حاکم بر رفتارهاى جنسى محسوب مى شود. آموزش جنسى در اسلام، به دليل تأثير گذارى بر عقايد اساسى انسان ها، بايد به صورت آرمانى با تمام مقولات و راهکارهاى عملى به مسلمانان منتقل شود.
آيه مبارکه «ان صلوتى و نسکى و محياى و مماتى للّه رب العالمين؛ بى ترديد نماز، عبوديت، زندگى و مرگ من از آن خدا، پروردگار جهانيان است»، (2) ديدگاه همه جانبه به آموزش جنسى را توجيه مى کند. مطابق ديدگاه اسلام، تصريح قرآن و سيره عملى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله ، تمام فعاليت هاى انسان، بايد تحت فرمان خداى متعال هدايت شود. اين اصل اساسي، تمام ابعاد زندگى انسان، از جمله آموزش جنسى را تحت تأثير قرارداده است.
کسانى که امروزه به اسلام ايمان مى آورند، مانند پيشينيان، به مسايل اساسى اخلاق و رشد معنوى خود، توجه چندانى ندارند.
آموزش جنسى از ديرباز در انگلستان، نه تنها براى مسلمانان، بلکه براى معتقدان به ساير اديان، موضوعى مسئله ساز بوده است. دانش آموزان و سازمان هاى آموزشي، به صورت هاى متفاوت، اعتراض خود را به کيفيت آموزش جنسى مدارس اعلام کرده و به موفقيت هايى نيز نايل شده اند. در گذشته، آموزش جنسى به عنوان درسى مستقل در برنامه هاى آموزشى کشورهاى مسلمان نشين مطرح نبوده است، بلکه در ضمن تدريس معارف دينى گنجانده مى شده و در ضمن عناوينى از قبيل رعايت بهداشت، مسايل خانوادگي، ارزش ها، کرامت انساني، حيا و عفت (3) ، تحسين و ستايش (4) و فعاليت هاى ممنوع، با استفاده از زبان غير صريح و غير مستقيم آموزش داده مى شود. جوانان مسلمان، رفتارهاى جنسي، آداب و رسوم، فضايل، رذايل و تابوها را، نه از طريق برنامه رسمى مدارس، بلکه از جامعه مى آموزند. در جوامع مسلمان، فشار سختگيرانه اجتماعى و تفکيک دانش آموزان پسر و دختر در مدارس، به هيچ وجه اقتضا نمى کند، آموزش جنسى از نوع غربى آن در دوره هاى ابتدايى يا متوسطه به اجرا درآيد. بى خبرى دانش آموزان ابتدايى از کيفيت خلقت انسان و بى اطلاعى دانش آموزان متوسطه از شيوه هاى مختلف جلوگيرى از حاملگي، امرى غير معمول نيست، بلکه کاملاً طبيعى است. به نظر مى رسد در جامعه اى که رفتار جنسى آزاد نيست، اطلاع درباره راه هاى جلوگيرى از حاملگي، تنها براى کسانى که ازدواج کرده اند لازم است. به طور کلى جوامع مسلمان، به اين نظر پيامبر توجه دارند که دانش بى فايده را نبايد آموخت، زيرا روز قيامت از عمر و امکانات آدميان سؤال مى شود که چرا آن را در راه هاى نامشروع به هدر داده اند. (5)
ديدگاه اسلام درباره نظافت شخصى و ابعاد اخلاقى و معنوى آموزش جنسي، در راستاى باورهاى دينى است و با ديدگاه سکولاريستى که بر جنبه هاى بيولوژيکى و بهداشت جنسى انسان، بدون توجه به مسايل دينى تأکيد مى کند، تفاوت فراوان دارد. اصول يهودى و مسيحى حاکم بر زندگى جنسى مردم غرب، را به سوى شيوه جديد زندگى پيش مى رود و با هر موضوع شخصى و اجتماعي، بدون اندک توجهى به هنجارهاى ديني، سازگار است. زمينه هاى مشترک اسلام و مسيحيت در هنجارهاى اساسي، بيش از نقاط مشترک ايدئولوژى غرب مدرن و مسيحيت است، اما بسيارى از مردم غرب، آن اندازه از اصول دينى خود فاصله گرفته اند که بايد يک مسلمان پيدا شود و نقاط تلاقى بين اين دو دين را يادآورى نمايد. (6) مسلمانان در غرب، در شرايطى زندگى مى کنند که ابتدايى ترين ارزش ها به صورت جدى زير سؤال رفته است و پيوسته با اين موضوع درگيرند که چگونه اين ارزش هاى اساسى انسانى را حفظ کرده و نسل جوان خود را از خطرات محافظت کنند.
به صورت سنتي، آموزش جنسي، با توجه به جايگاه انسان در مجموعه خلقت و هدف او از زندگى اين جهاني، که همان آمادگى براى جهان آخرت است، قابل تعريف است. تعيين محتواى آموزش جنسى براى مسلمانان، از اهميت زياد برخوردار است، زيرا اين محتوا، محدوده سخن درباره آن و همچنين اتخاذ تصميم صحيح درباب مسايل جنسى را تعيين مى کند، اما نگرش دينى نسبت به آموزش جنسى و ارزش هاى خانوادگي، به صورت روشن از برنامه مدارس ايالتى (7) رخت بر بسته و همين امر منشاء اساسى تضاد ميان ديدگاه اسلام و سکولاريسم شده است. در صفحات آينده، ماهيت اين تضاد، به صورت جزيى بررسى شده و پيشنهادهايى براى بهبود وضعيت فعلى مدارس ايالتى ارايه شده است.

جهان بينى اسلامى

آموزش جنسى در اسلام، بر جهان بينى اسلامى درباره ماهيت انسان و رابطه او با خالق مبتنى است. مطلوب اسلام اين است که عناصر جسمانى و روانى انسان ها، هماهنگ و متحد بوده و براى شکوفايى کامل استعدادهاى او، عنوان نماينده خدا بر روى زمين، متعادل و هماهنگ عمل کنند. اسلام غرايز جسمانى انسان را انکار نکرده و خواهان سرکوب آن نيست، اما با آزادى بى قيد و بند آن نيز موافقت نمى کند؛ بلکه جهت و بستر ارضاى غرايز را به صورتى کنترل شده و روش مند تعيين مى کند، آن گونه که همزمان با کنترل عواطف و اميال، بتوان قواى عقلانى خود را نيز تقويت کرد.
اسلام براى حفاظت از پاکدامنى (8) و صداقت مردان و زنان، مقررات سختى که براى رشد اخلاقى معنوى آنها لازم است وضع نموده است. مردان و زنان مؤمن، موظفند از عفت و پاکدامنى خود، با نهايت دقت پاسدارى کنند.
اسلام براى حفاظت از پاکدامنى (9) و صداقت مردان و زنان، مقررات سختى که براى رشد اخلاقى معنوى آنها لازم است وضع کرده است. مردان و زنان مؤمن، موظفند از عفت و پاکدامنى خود، با نهايت دقت پاسدارى کنند.
ضرورت رعايت عفاف در جملات ذيل به خوبى بيان شده است :
تمام مؤمنان اعم از زن و مرد موظفند عفت را رعايت کنند. زن و شوهر مى توانند هر گونه بهره بردارى جنسى از يکديگر داشته باشند، اما بيرون از حريم خانواده، هيچ گونه رفتار جنسى مجاز نيست. کارهايى از قبيل عريان کردن بدن و بى حيايي، که موجب وسوسه و تحريک غريزه جنسى مى شود، از نظر اسلام حرام است. بايد از چشم دوختن به نامحرم پرهيز و از خلوت کردن زن و مرد نامحرم با يکديگر جلوگيرى نمود.
حيا و عفت، مانند ساير صفات اخلاقي، جزيى از ايمان است. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمودند : شما براى من چند کار را تضمين کنيد، من نيز در مقابل، بهشت را براى شما ضمانت مى کنم : در مقام تکلم دروغ نگوييد، به امانت خيانت نکنيد، خلف وعده نکنيد، چشمان خود را از نامحرم حفظ کنيد و شهوت جنسى خود را کنترل کنيد. تخلف جنسي، گناه بزرگى است. گناهى نابخشودنى که تنها راه بخشش آن، توبه کردن به درگاه خدا و بازگشت به باورها و رفتارهاى شايسته است. همچنين مى فرمودند : هيچ گناهى بيش از زنا، خدا را به خشم نمى آورد. اگر آنچه را که من مى دانم شما مى دانستيد، از خنده ها کاسته و بر گريه هاى خويش مى افزوديد. (10)
ميل جنسى امرى طبيعى است، اما تنها راه ارضاى طبيعى آن، ازدواج است. پرهيز از کارهايى که ميل جنسى را بر مى انگيزد، واجب و هر رفتارى که انسان ها را به ارضاى جنسى غير مجاز سوق دهد، شديدا تحريم شده است.
برترين ملاک در امور جنسي، تقوا (11) با توجه به «خدا آگاهي» (12) است. نقل شده که پيامبر مى فرمودند : با زنانى ازدواج کنيد که داراى ويژگى اصالت خانوادگى (13)، زيبايى زنانگى و تعبد نسبت به دين باشند. (14)
اولين ملاک در گزينش همسر، تعبد و توانايى هاى شخصى اوست و ساير ملاک ها، از جمله زيبايى جسمانى و مثل آن در درجه دوم اهميت قرار دارد.
اسلام بر ازدواج به عنوان وظيفه اى دينى که از طريق مقررات اجتماعى محقَّق مى شود و بايد از بيش ترين استحکام ممکن برخوردار باشد، تنها از طريق علاقه شديد زن و مرد به يکديگر و بر اساس ساختار خانواده تأکيد مى کند. به هر حال، ازدواج در اسلام، مانند مسيحيت به تقدس بخشيدن (15) نياز ندارد، زيرا رفتار جنسى از طريق ازدواج، خود امرى مقدس است که براى آن محدوده قانونى تعيين شده است.
بايد زمام شهوات انسان ها را به دستورات اسلام سپرد و در اين زمينه به تقدس سازى نيازى نيست. ازدواج در اسلام، برآمده از روابط عاشقانه قبل از ازدواج نيست، بلکه بر دو پايه شناخت و درک متقابل در سايه ارزش ها و تعبد بر اطاعت خدا استوار است و همين امر، شالوده مستحکم زندگى مشترک را بنيان مى نهد. اسلام براى برقرارى رابطه زن و مرد، محدوديت هايى تعيين کرده؛ به گونه اى که بتوانند با نهايت سازگاري، اعتماد متقابل و پاکدامني، با يکديگر تعامل داشته باشند. اين موضوع، رابطه بهتر زناشويى و زندگى خانوادگى آرام و ماندنى که به نفع تمام اعضاى خانواده، اعم از شوهر، همسر و کودکان باشد را تضمين مى کند و دستاورد آن، با لذّات گذراى جنسى خارج از محدوده ازدواج قابل مقايسه نيست.
جامعه اسلامى تحقير بانوان از طريق سوء استفاده جنسي، براى اميال شهوانى يا تبليغات تجاري، را به هيچ وجه مجاز نمى شمارد. برخلاف باور رايج غربيان، در اسلام، زنان داراى شرافت و کرامت بوده و بايد مورد احترام باشند. بانوان را نبايد ابزار ارضاى جنسى دانست و به هيچ وجه نبايد از آنها سوء استفاده جنسى کرد. حق بهره بردارى جنسى زنان، تنها از آن شوهران است و بس. زيبايى زنان نبايد مردان اجنبى را به سوى آنها جذب کند. ارضاى شهوات جنسى خارج از محدوده ازدواج، ارزش هاى اخلاقى را تنزل داده، پايه هاى ازدواج را سست نموده، خانواده ها را ناپايدار کرده و شيرازه جامعه را از هم فرو مى پاشد. رعايت عفت جنسى منحصر به زنان نيست، بلکه مسئوليتى است که ايفاى آن بر هر زن و مرد مسلمان واجب است. (16) در واقع، رابطه معنوى زن و مرد، به عنوان مبناى اجتناب ناپذير رابطه جنسي، امرى ضرورى است. اين ماهيت مثبت و خدامحورى مسايل جنسي، در چندين جاى قرآن مورد اشاره قرار گرفته است. (17)
از آن جا که خانواده سنگ زير بناى جامعه است، اسلام به ارزش هاى خانوادگى که از نسلى به نسل ديگر منتقل مى شود، اهميت فراوان مى دهد. اين ارزش ها را که مى توان در آيات قرآن، احاديث و رفتارهاى سنتى مسلمانان پيدا کرد، طى قرن ها جوامع اسلامى سراسر دنيا را تحت تأثير قرار داده است. مسلمانان براى اين سنت ها بيش ترين ارزش و احترام را قايلند، زيرا بدون آن، انسجام، نظم و توافق خانواده ها به صورت جبران ناپذيرى از بين خواهد رفت. اين ارزش ها روابط اعضاى خانواده را از طريق سلسله مراتب، که متضمن احترام متقابل و عشق اعضاى خانواده به يکديگر است، تعيين مى کند. پيامبر اسلام مى فرمايند : کسى که به پيران احترام نگذارد و نسبت به جوانان مهربان نباشد، از من نيست. احترام و محبت، شالوده خانواده است که محيطى پايدار براى تمام اعضاى خانواده فراهم مى آورد. قرآن کريم درباره جايگاه پدر و مادر مى فرمايد : «و قضى ربّک الاّ تعبدوا الاّ ايّاه و بالوالدين احسانا.» (18)
عبدالله يوسف على در تفسير آيه فوق مى گويد : «اولاً در اين آيه، فقط احترام به والدين مورد نظر نيست، بلکه به مهربانى از روى علاقه و شفقت نيز توصيه شده است. ثانيا اين فرمان، با فرمان اطاعت از خداى يگانه در کنار هم آمده است و اين بدان معناست که عشق به والدين نوعى عشق به خداست، يعنى در واقع زحمات پدر و مادر با هيچ چيز قابل جبران نيست. ثالثا ميزان تعالى معنوى انسان ها به اين صورت آزمايش شده است. اگر نسبت به کسانى که با از خود گذشتگى ما را بزرگ کرده اند، با ملايمت رفتار نکنيم يا نامهربانى کنيم، چگونه از خداى متعال اميد عطا و بخشش داشته باشيم؟»
اين مضمون در روايات متعدد از پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله مورد تأکيد قرار گرفته است. مثلاً ايشان در روايتى مى فرمايند : «شاد کردن پدر، شاد کردن خدا و ناراحت کردن او ناراحت کردن خداست.» يا مى فرمايند : «بهشت زير پاى مادران است.» (19) اين سفارش ها به معناى احترام گذاشتن و عشق ورزيدن به تمام اعضاى خانواده و ساير بستگان است.
در نتيجه محبت دوجانبه و درک متقابل، زمينه فردگرايى و خود محوري، از بين رفته و انسان ها با ايثار، تسامح، درک ديگران و پذيرش مسئوليت رفتار خود و احساس مسئوليت در برابر ديگران، پرورش خواهند يافت.

نقش مکمّل زن و مرد

چون دين اسلام با اهداف و کمال نهايى انسان ها سروکار دارد، براى رسيدن انسان ها به سعادت و لذت دنيا و آخرت، محدوده جنسى بايد تجلى اصول معنوى و اخلاقى باشد.
مطابق ديدگاه اسلام، تعادل اجتماعى و روانى از طريق ايفاى نقش مکمل، نه مخالف، زنان و مردان که بهترين سود آن به جامعه مى رسد، امکان پذير است. چون امور جنسى با تقدير خداى متعال ايجاد شده، از اهميت متافيزيکى عميقى برخوردار است.
برخلاف تلاش هايى که در سال هاى اخير در جهت اثبات تساوى زن و مرد صورت گرفته، اسلام، در عين اين که خلقت آن ها را از حقيقت واحده مى داند، تفاوت اساسى ميان اين دو جنس را، به عنوان بخشى از نقشه لايتغير خداى متعال به انسان ها آموزش مى دهد. (20) زن و مرد از طريق يکسان سازى (21) دو جنس، هرگز به توانش کامل خود دست نيافته و به واقعيات درونى و والاتر زندگى نمى رسند. در بسيارى از جنبه هاى ظاهرى زندگي، اصول اسلامى بر عفت جنسى و جدايى دختر و پسر مبتنى است. نقش مکمل زن و مرد، از مشارکت زنان مسلمان در تقريبا تمام کارها از مديريت کشور گرفته تا مالکيت تجارتخانه هاى عمده يا حتى کار در مغازه هاى قصابى ممانعت نمى کند. جوامع اسلامي، هيچ زمانى از وجود بانوان سرشناس و چهره هاى دينى و روشنفکر تهى نبوده است.
سيد حسين نصر در اين باره مى گويد : هر جنس به گونه اى مثبت، تجلى يکى از صفات الهى است. به اين ترتيب، نه تنها انحراف و کجروى جنسي، گامى بلند به سوى انحراف از کمال معنوى و مانعى بزرگ در راه آن است، بلکه به معناى از دست دادن ويژگى هاى مردانگى و زنانگى و حرکت روان شناختى و عاطفى به سوى نوع رايج خنثى گرايى (22) و مطابق ادلّه اسلامي، باختن جبران ناپذير خويشتن و در نهايت، سقوط از کمال اوليه انسانى است. پيامبر بزرگوار اسلام به مردان و زنانى اشاره مى کنند که پوشش يا نحوه رفتار آنها، برعکس لباس جنس خويش خواهد بود و اين امر را يکى از علايم دوره آخرالزمان مى داند. در اسلام، زن و مرد به عنوان دو مخلوق مجزاى خداى متعال تلقى مى شوند که هر يک از آنها تجلى برخى اسما و صفات اويند، اما در وحدتى مکمّل، به سوى تعادل (23) و کمال که خداى متعال براى آنها تقدير کرده و هدف هستى قرار داده در حرکتند.
اين دو جنس چنان به يکديگر عشق و محبت مى ورزند که هر يک حمايت، آرامش و رضايت خاطر خويشتن را در ديگرى مى جويد. رابطه زوجيت که از خلال آن، هر يک آرامش را در کنار ديگرى مى جويد، منحصر به رفتارهاى جنسى نيست، بلکه روابط روان شناختى و معنوى را نيز شامل مى شود.

مبانى ايدئولوژيکى آموزش جنسى در مدارس بريتانيا

تعليم و تربيت، فعاليتى ارزش محور (24) است. هر نظام تعليم و تربيت و مجموعه عناصر آن، تحت يک نظام فلسفى يا ايدئولوژى فراگير به وحدت مى رسد و جهت گيرى آن به مقتضاى زمان و همراه با تحول در وضعيت اجتماعى سياسى کشورها متفاوت است. با نگاهى به پرونده دولت هاى پيشين انگلستان در باب آموزش جنسي، به اين نتيجه مى رسيم که هنجارهاى ارزشى سنتى به تدريج تغيير کرده است.
مصوبه (Act) 1986 با اين جمله «... با توجه به ملاحظات اخلاقى و ارزش هاى زندگى خانوادگي...» بر اهميت امور جنسى تأکيد مى کند. در بخشنامه (Circular) 11/78 آمده است : بايد به کودکان کمک کرد خطرات جسماني، عاطفى و اخلاقى لاابالى گرى و رفتار ناسنجيده جنسي... را بشناسند. در مقابل، بايد منافع ازدواج پايدار و زندگى خانوادگى و مسئوليتهاى والدينى (25) را به کودکان آموخت. بخشنامه 94/5 مى گويد : بايد دانش آموزان را تشويق کرد ارزش خانواده پايدار و مسئوليت والدينى را بدانند.
براى مقايسه، به تفاوت واژه هاى کليدى در عبارات فوق توجه کنيد. مثلاً عبارت «زندگى خانوادگي» جايگزين «ازدواج پايدار و زندگى خانوادگي» شده است. در اين بخشنامه، «زندگى پايدار خانوادگي» تعريف نشده، اما واضح است که تعريف «خانوادگي» ضمن اينکه محدوده ازدواج را شامل مى شود، زندگى مشترک زن و مرد بدون قيد و بند تزويج و پذيرش مسئوليت خانوادگى را نيز در بر مى گيرد. بنابراين، از دانش آموزان درخواست مى شود ارزش زندگى پايدار خانوادگى و ازدواج را درک کنند. اما سؤال اين است که اگر زندگى پايدار مشترک که مبناى آن ازدواج نيست نيز با ارزش باشد، در آن صورت ازدواج چه ارزشى دارد؟ اين است که مى توان گفت بين ارزش هايى که به جامعه منتقل مى شود، تضاد ماهوى وجود دارد.
عبارت «يک سلسله رفتارها» به جاى عبارت «رفتار جنسى غير رسمى و ناسنجيده» آمده است. بى ترديد رفتار جنسى نسنجيده و غير رسمى بين جوانان بسيار رايج است، اما روشن نيست که آيا «يک سلسله رفتارها» مصوبه 84/5، رفتار غير رسمى و ناسنجيده در مصوبه 87/11 را نيز شامل مى شود يا نه؟ در صورتى که اين قيد را نيز شامل شود، نشان مى دهد تصريح آنها در عبارت سابق، به اين دليل است که دست اندرکاران، جوانان را به هدايت روشن و صريح در اين موارد نيازمند مى دانسته و اشاره صريح آنان، هشدارى است به خطرات اين رفتارهاى خاص.
در مصوبه شماره 94/5 همچنين آمده است :
هدف آموزش جنسي، آگاه کردن جوانان با روابط عاشقانه (26)، ماهيت امور جنسى و فرآيند توليد نسل است. همزمان بايد دانش آموزان را به سوى کسب فهم و نگرشى آماده کند که روابط خود را در قالب رفتارى مسئولانه و سالم بنگرند.
در اين مصوبه، معناى «روابط عاشقانه» و «رفتار مسئولانه و سالم» توضيح داده نشده است، اما يقينا مقصود از آن، روابط جنسى است. سؤالى که مجددا پيش مى آيد، اين است که آموزش جنسي، درباره اين روابط چه اطلاعاتى را بايد در اختيار بگذارد؟ علاوه بر اين، شايد «رفتار مسئولانه و سالم» به معناى پرهيز از حاملگى و کاهش خطرات، ايدز و ساير امراض مسرى مقاربتى باشد. گزينش دقيق واژه ها، همراه با باز گذاشتن راه براى تفاسير گوناگون، نشانگر اين واقعيت است که رويکرد سنتى اخلاقي، تنها يکى از احتمالات فراوان اين محدوده است، اما از ديدگاه ديني، رابطه ناسنجيده جنسي، رفتارى غير اخلاقى و گناه است و روح معنويت انسان ها را تباه مى کند. به بيان روشن تر، در محدوده اين انديشه، نظام اخلاقى و معنوى به حاشيه رانده شده و اين امر با تلاش هاى قابل تحسين اخير دولت، براى اينکه نظام اخلاقى و معنوى را در متن تعليم و تربيت قرار دهد، سازگار نيست. بخشنامه يا مصوبه، هيچ کدام درباره پرهيز از ارضاى جنسى قبل از ازدواج با روابط نامشروع (27)، به عنوان مناسب ترين راه براى کنترل امراض مقاربتى و حاملگى هاى ناخواسته يا مناسب ترين راه براى تشکيل خانواده پايدار، سخن نگفته اند.
مرورى بر متون درسى مدارس نشان مى دهد تعابيرى از قبيل : دختر، پسر و مرد وزن، جانشين واژه هاى شوهر و همسر شده است. مسايل مربوط به والدين و اصول عفت و بکارت (28) به حاشيه رانده شده يا نامربوط و غير طبيعى به نظر مى رسد. اين تحول در کاربرد کليد واژه ها، با بخشنامه شماره 1993 تعليم و تربيت منافات ندارد، اما به اين معنا نيست که اين محدوده مطلقا غير اخلاقى است. در واقع، غالب مسلمانان با بسيارى از موضوعات اين قلمرو، مثل اهميت خود نگهدارى (29)، کرامت انسان، احترام به خود و ديگران، مسئوليت پذيري، حساسيت نسبت به نيازها و ديدگاه هاى ديگران، وفادارى و پايبندى در امور جنسى (30) موافقند. البته مسايلى از اين قبيل، با ديدگاه مذهبي، همپوشى فراوان دارد، اما مسايل اساسي، از قبيل عقيده به مسئوليت داشتن در برابر خداى متعال و گناه بودن برخى اعمال، ناديده گرفته شده و فعاليت هاى جنسى قبل از ازدواج و روابط نامشروع، به عنوان امورى کاملاً طبيعى و قابل قبول، آموزش داده مى شود يا با واگذارى داورى درباره آن به جوانان، به سادگى از کنار آنها عبور مى شود؛ در حالى که داورى درباره مسايل مهمى از اين قبيل را، نمى توان به افراد واگذار کرد. هر چند انتخاب، امرى فردى است، اما رفتار فردي، هنجار ايجاد نمى کند.
موضوعى که هر کس طالب دانستن آن است، اين است که جوانان در کدام شاخه هاى تعليم و تربيت مجازند شخصا دست به تجربه زده و خود قضاوت کنند؟ چرا خانواده ها به فرزندان اجازه مى دهند ارزش هايى را فراگيرند که نظام خانوادگى و باورهاى دينى آنها را فرو مى ريزد. بعد از طرح اين سؤالات، سؤالات اساسى تر ديگرى نيز مطرح مى شود از جمله،اين سؤالات که : بالاخره چه کسى مسئول تعيين چارچوب برنامه هاى آموزشى است؟ تعليم و تربيت کودکان، بيش از همه، حق چه کسى است؟ ناگفته روشن است که پرداختن به اين مباحث، خارج از محدوده اين مقاله است.
استفاده از فيلم هاى ويديويى و نمودارها، هم مى تواند حامل پيام منفى و هم با احترام گذاشتن به اخلاق جنسي، داراى پيام مثبت باشد. پيامى را که دانش آموزان، مثلاً از ورود معلم به کلاس با کوله بارى از ابزار آموزش جنسى حاوى بروشورها، همراه با نمودارهاى گويا و ابزار جلوگيرى از حاملگى دريافت مى کنند کاملاً واضح است. نمايش شيوه عملى استفاده از ابزار جلوگيري، همراه با توصيف زنده تغييرات فيزيکى که قبل، در بين زمان مجامعت و بعد از آن انجام مى گيرد، ديوارهاى شرم را فرو ريخته و دانش آموزان را تشويق مى کند که فعاليت هاى جنسى را عملاً تجربه کنند. پيام ديگرى که دانش آموزان از اين رفتار معلم دريافت مى کنند، اين است که احساس مى کنند سن آنها به حدى رسيده که مى توانند روابط جنسى برقرار کنند. کيفيت نگرش اجتماعى به زندگى مشترک يا زندگى جنسى غير رسمى بدون ازدواج، به صورت طبيعى در برنامه هاى درسى منعکس مى شود.
تدريس مواد درسى در برخى مدارس، چنان بى پرده است که مى توان آن را بى بند و بارى (31) ناميد. ميزان اين صراحت، در تمام مدارس يکسان نيست؛ اما به طور کلى آهنگ بسيارى از متون آموزش جنسي، خارج از مقوله اخلاق است. با استناد به برخى مقالات منتشر شده، مى توان گفت در ميان برخى حاميان اين نوع آموزش جنسي، تمايلى وجود دارد که از رهاسازى دانش آموزان از نفوذ خانواده حمايت کند. اين امر بدون ترغيب دانش آموزان، با نام آزادى تحقيقات يا تحت عنوان روشنفکري، به مبارزه با ارزش هاى سنتى ديني، مخصوصا در زمينه ازدواج و روابط جنسي، امکان ندارد. به گفته سيد على اشرف، نيروهاى سکولاريست موفق شده اند با نام آزادى فردي، دانش آموزان را وادار کنند آموزش جنسى را به عنوان جزيى از برنامه ملى (32) بپذيرند. امروزه محدوده آموزش جنسي،به حدّى گسترده شده که کودکان زير يازده سال را نيز تحت پوشش قرارداده است.
در نظام سکولاريستي، جزئيات آموزش جنسى را هر مدرسه به صورت جداگانه تعيين مى کند. از ديدگاه آنها، ارزش اخلاقى مطلق، که تمام مدارس موظف به رعايت آن باشند، وجود ندارد. اين وضعيت، حاکى از شرايط اخلاقى جامعه اى است که اکنون در آن زندگى مى کنيم. در وضعيت سر در گمى اخلاقي، به نظر مى رسد هيچ چيز پايدار نيست. اگر فلسفه اى که اين جهان بينى بر آن مبتنى است، اطلاق و جاودانگى را نپذيرد، ظهور چنين اعتقادى اجتناب ناپذير است. ارزش هايى که شالوده اين قلمرو را تشکيل مى دهد، از نوعى جهان بينى ناشى شده که مستقيما با جهان بينى اسلام، مسيحيت، يهوديت، بوديسم، سيکيسم و هندوئيسم در تضاد است. تمام اديان بزرگ دنيا، اهميت ازدواج و ارزش هاى سنتى زندگى خانوادگى را پذيرفته اند، اما آموزش جنسى به صورت کنونى در مدارس، از طريق درس هاى علمى يا به صورت آگاهانه از طريق درس هاى آموزش جنسي، نگرشى مکانيکى نسبت به امور جنسى ارايه مى دهد و ارزش هايى را منتقل مى کند که غالبا غير دينى يا ضد دينى است؛ يا اين که مدارس گاهي، با وجود اهميت موضوع، منفعلانه عمل مى کند. اما انفعال، فى ذاته يک ارزش است. مدارس موضع گيرى انفعالى يا احتمالاً بى طرفى خود را با اين اعتقاد توجيه مى کنند که وظيفه ندارند يک محدوده ارزشى ويژه را بر دانش آموزان تحميل کنند. اما در واقع، با تأکيد بر ابعاد فيزيکي، شيميايي، بيولوژيکى و جنبه هاى لذت بخش ارضاى جنسي، ارزش هايى را که شالوده عقيدتى خاصى دارد به دانش آموزان منتقل مى کنند و اين نوعى تلقين (33) است. در اين شيوه، به جاى ارايه نگرش اخلاقى به دانش آموزان و هدايت زندگى آنان به آن سو، نسبت به يکى از غنى ترين جنبه هاى تجربه انسان، يعنى رابطه سرشار از عشق زوجيت، ديدگاهى ماده گرايانه، پست و کاملاً محدود ارايه مى شود. هر چند بر جنبه هاى بيولوژيکى و پزشکى بدن بيشتر تأکيد شود، دانش استفاده از ابزار جلوگيري، موقعيت مهم ترى در دروس آموزش جنسى مى يابد. درست است که دانش آموزانِ کمتر از شانزده سال، قانونا حق مجامعت ندارند، اما به نظر مى رسد اين نگرش، توصيه به استفاده از ابزار جلوگيرى براى آنها را هم کاملاً بجا مى داند.
با وجود اين که والدين از برنامه هاى آموزش جنسى مدارس اطلاع دارند، اما از جزئيات محتواى آن آگاهى کامل ندارند. مثلاً در دروس آموزش جنسى که درباره «معضلات اخلاقي» (34) سخن مى گويد، ممکن است سؤالات اخلاقى دانش آموزان مطرح شود، اما مربيان از طريق آن، به نتايجى که مورد نظر خود آنان است مى رسند. اين را نمى توان هدايت اخلاقى ناميد. بسيار نادر است که معلمان ديدگاه هاى متفاوت درباره چنين مسايلى را به دانش آموزان عرضه کرده و انتخاب را بر عهده خود آنان بگذارند، بلکه غالبا ديدگاه هاى خود را بر دانش آموزان تحميل مى کنند.
کاهش حاملگى دختران زير شانزده سال به ميزان پنجاه درصد در سال دوهزار و کاهش رويداد ايدز و ساير بيمارى هاى مقاربتي، از اهدافى است که در مقاله مشهور «وايت پيپر» (35) ذکر شده است. آموزش جنسى در مدارس، يکى از شيوه هاى تحقق اين اهداف تعيين شده است. براى رسيدن به اين اهداف، دولت گام هايى را به جلو برداشته که از جمله مى توان به تحولات اخير در آموزش جنسى مدارس اشاره کرد. اما سؤال اين است که آيا در اين تحولات، رابطه انسان با خدا نيز مورد توجه بوده يا فقط امورى از قبيل نحوه استفاده از ابزار جلوگيرى از حاملگى مورد تأکيد واقع شده است؟

برخورد ارزش ها

متن ذيل که از نامه اى شخصى اقتباس شده، پيچيدگى مشکلى را که ما در حوزه آموزش جنسى با آن مواجهيم، به صورت خلاصه بيان مى کند :
«...اما در ميان کشورهاى اروپايى غربي، انگلستان محافظه کارترين کشور در اين زمينه است. به عنوان مثال، اگر در گفت وگو با يک شهروند هلندي، مخالفت خود را با آموزش جنسى در مدارس ابراز کنيد، چنان خيره و متعجبانه شما را مى نگرد که گويى با آموزش درس جغرافيا مخالفت کرده ايد. هلند کشورى است که درياى آن ساحل ندارد. اطلاعيه هاى روسپى گرى بر روى صفحه تلويزيون، حتى براى کودکان، در طول روز نمايش داده مى شود. در پروژه هاى درسي، از دانش آموزان کم سن و سال مى خواهند به عنوان يک کار هنري، عضو ويژه بدن انسان را ترسيم کنند. براستى آيا مى توانيد تأثير اين کار، بر کودکى در اين سن که در کلاس نشسته و تمام همکلاسى هاى او در حال نقاشى کردن اعضاى خاص بدن هستند را تصور کنيد؟ هفتصد و پنجاه هزار نفر مسلمان در هلند زندگى مى کنند، اما اجازه ندارند با معلم خصوصى در خانه ها تحصيل کنند. علاوه بر اين، اجازه کناره گيرى از برنامه هاى آموزش جنسى نيز به آنها داده نمى شود. يادآور مى شود که در هلند مدرسه متوسطه اسلامى وجود ندارد.» (36)
هر چند وضعيت، در غالب مدارس بريتانيا از هلند بهتر است، اما اين امر در بريتانيا موجب تضاد ارزش ها شده است. «نگاه خيره و متعجبانه» هلندي، يا حاکى از ناديده گرفتن ساير فرهنگ هاست و يا حاکى از اين انتظار نامعقول است که همگان بايد خود را با ارزش هاى اکثريت تطبيق دهند و نمايش تبليغات مبتذل در تلويزيون، حاکى از اين امر است که احساس شرم در آن جامعه، با آنچه از جامعه مبتنى بر ارزش هاى دينى انتظار مى رود، متفاوت است. نقاشى کردن عضو خاص انسان و تلقى آن به عنوان امرى آموزشي، رفتارى غير اخلاقى است، اما به نظر مسئولان هلندي، کار هنرى است.
هر چند ممکن است بريتانيا در مقايسه با برخى همسايه هاى اروپايى خود محافظه کارتر باشد، اما اين بدان معنا نيست که از شرارت هايى که ساير کشورها رنج مى برند، کاملاً در امان است. مثلاً نود و سومين مقاله «رمز هدايت» (37) که توسط کميسيون استاندارهاى برون مرزى (ژوئن 1998) منتشر شده است، درباره ابتذال برهنگى نوشت : برهنگى (38) به انسان، آرامش بيشترى مى دهد. عريان کردن بدن، تأثيرى معقول وهيجان انگيز بر جاى مى گذارد، با اين شرط که از برهنگى سوء استفاده جنسى نشود. توجيه اين امر، از مقصد و شايستگى برنامه هاى فردى ناشى مى شود.
وظيفه کميسيون استاندارهاى برون مرزى راديو و تلويزيون، ترسيم اين خط مشى هاست؛ زيرا مردم بريتانيا، عموما «درباره نمايش هاى جنسي، آزادمنشانه و راحت تر عمل مى کنند.» از اين گفته، به سؤال مهم ترى دست مى يابيم و آن اين است که : چگونه مى توان درباره «شايستگي» يک برنامه منحصر به فرد، داورى کرد؟
منشاء ارزش هايى که تصاوير بدن برهنه انسان را توجيه مى کند کدام است؟ غير از تحريک جنسى انسان ها، پخش تصاوير هيجان انگيز چه تأثير ديگرى بر جاى مى گذارد؟ از ديدگاه اسلام، اين امر، نفرت انگيز و از جهت اخلاقى کارى پست است. ارزش هاى مبتنى بر آزادى (39)، روح حاکم برنامه هاى آموزش جنسى فعلى است، اما سؤال اين است که آيا اين دسته ارزش ها ذاتا خوب است؟ اگر ارزش ها ناشى از اصول و باورهاى بنيادى است، پس بايد ارزش هاى مثبت و منفى را از يکديگر تفکيک کرد. مقصود از ارزش هاى مثبت، ارزش هايى است که دين و احساس اخلاقي، آنها را ذاتا خوب مى داند و از جهت معنوى سودمند است؛ در برابر، ارزش هايى وجود دارد که از جهت دينى و اخلاقى نارواست و خسارات معنوى به بار مى آورد. ارزش هاى مثبت، کمک مى کند انسان ها استعداد کامل خود را بشناسد و از طريق درک واقعيات برتر، به موفقيت هايى نايل آيند. ارزش هاى منفي، با رها کردن هيجان ها و اميال افسار گسيخته، انسانيت انسان را تخريب مى کند. به فرموده قرآن کريم، خداى متعال انسان را به بهترين سرشت (40)، يعنى با بهترين و خالص ترين سرشت آفريده است که با پرورش ارزش هاى مثبت، مى توان از آن حراست کرد. از طرف ديگر، ارزش هاى منفي، آدمى را از خداى متعال دور کرده و او را تا دَرَک اسفل تنزل خواهد داد. (41)
عقيده به مثبت يا منفى بودن ارزش ها، نسبت به مناطق جغرافيايى متفاوت است. ارزش هايى که در يک منطقه مثبت است، ممکن است در منطقه ديگر منفى باشد. مثلاً، تمجيد از دختر جوانى که لباس هاى فاخر به تن کرده ممکن است در يک جامعه ارزش به حساب آيد، اما در جامعه ديگر، شديدا نکوهيده باشد يا مثلاً در فرهنگ خاصي، بسته به شرايط، يک ارزش گاهى مثبت و زمانى منفى باشد. دروغ گفتن، يک ارزش منفى است، اما همين عمل، براى نجات جان يک انسان، ارزش مثبت دارد.
برخورد ارزش ها را مى توان به برخورد باورهاى دينى معنا کرد. امروزه در بريتانيا افراد مختلف و رفتارهاى جنسى متنوعى وجود دارد، اما آيا مى توان تمام اين رفتارها را لزوما خوب دانست؟ آيا مى توان دانش آموزان را بدون هيچ مدافعى در اين شرايط، بى پناه رها کرد؟ مخصوصا اين سؤال مطرح است که چه نوع ارزش هايى بايد مبناى آموزش جنسى قرار گيرد؟ جواب تمام اين سؤال ها از ديدگاه اسلام، از برخى جملات فوق روشن مى شود، اما مجموعه ارزش هايى که دانش آموزان در مدارس بريتانيا با آن مواجهند، با ارزش هاى دينى تفاوت زياد دارد و احتمالاً از جهت ارزشى نيز تداخل هايى وجود دارد. مثلاً اين واقعيت که خويشتن دارى (42) براى جوانان مجرد امن ترين رويکرد به امور جنسى است، در مدارس ترويج نمى شود، بلکه از آنها انتظار دارند ارزش هاى شخصى خود را تغيير داده و به شيوه اى مسئولانه عمل کنند.
انديشه رايج در اين باب که دانش آموزان بايد ارزش هاى اخلاقى و شخصى خود را، نه تنها در امور جنسي، بلکه در تمام جنبه هاى زندگى توسعه دهند، نياز به بررسى دقيق دارد. ما در شرايطى زندگى مى کنيم که تجارب جنسي، بخشى از زندگى نوجوانان را تشکيل مى دهد. رسانه هاى گروهي، جامعه و همچنين مدارس نيز، نوجوانان را به همين جهت سوق مى دهد. ارزش هاى اخلاقى را در خلاء نمى توان توسعه داد. به تعبير ديگر، کسى قادر نيست ارزش هاى اخلاقى خود را بدون اتخاذ از يک منبع، توسعه دهد. در شرايط فعلي، ارزش هاى اخلاقي، هماهنگ با جامعه اى که روابط آزاد جنسى بر آن حاکم است، توسعه مى يابد. پذيرش نوع ارزش ها، بستگى به عرضه آنها دارد. به علاوه، ارزش ها تا زمانى که با درون سازى (43) و عمل کردن به آن سروکار داشته باشد، امورى شخصى است، اما تا جايى که به ذات ارزش ها مربوط است، آرمان هايى را تعيين مى کنند که انسان ها به اندازه توانايى خود آن ها را دنبال کنند.
در اين باره، معلمان رهنمودهاى چندانى به دانش آموزان نمى دهند و بلکه بر عکس، از ارزش هاى جامعه بزرگ تر حمايت مى کنند. يکى از ادلّه اين موضوع، پذيرش اين فلسفه است که معلمان وظيفه ندارند ارزش ها را بر دانش آموزان تحميل کنند و تنها وظيفه آنها ارايه شناخت است. اين خود دانش آموز است که بايد با تعمّق، تصميم آگاهانه بگيرد. علاوه بر اين، معلمان غالب اوقات آمادگى ندارند دانش آموزان را هدايت کنند، زيرا خود آن ها نيز محصول جامعه اى هستند که يک سلسله ارزش ها در آن رواج دارد و هيچ هدايت مستقيم اخلاقى از آن دريافت نکرده اند.
ترويج رفتار جنسى مسئولانه نيز با مشکلاتى مواجه است، زيرا برخى مردم در محدوده خاصى از ارزش ها احساس مسئوليت مى کنند. به عنوان مثال، در جامعه سکولاريستي، مرز احساس مسئوليت، آزردن جسمانى يا روانى افراد است. آنها نسبت به تأثيرات طولانى مدت روابط جنسى آگاهى دارند و جنبه هاى ديني، يعنى شرم و حيا و بکارت قبل از ازدواج و پذيرش اصول معنوى و اخلاقي، در اين ديدگاه جايگاهى ندارد.
استفاده از ابزار جلوگيري، ممکن است از حاملگى جلوگيرى کند، اما راه اقدامات جنسى غير اخلاقى با تمام پيامدهايى که براى فرد و جامعه دارد را باز مى کند.
قرآن کريم، مسلمانان را تشويق مى کند که ديگران را به خوبى ها دعوت و از بدى ها منع کنند. (44) در اين تشويق، مفهوم درست و نادرست نهفته است. رفتارى از جهت اخلاقى درست است که در دراز مدت از جهت معنوى مفيد باشد. بر عکس، امرى از جهت اخلاقى نادرست است که از جهت معنوى مخرّب باشد. امروزه در آموزش جنسى اين موضوع آموخته نمى شود که ارضاى جنسى بيرون از مرز ازدواج، به دليل خسارت هاى معنوى و اجتماعى زيان بار است، بلکه برعکس مربيان آموزشى به نوعى خنثى گرايى اعتقاد پيدا کرده اند که دانش آموزان را تشويق مى کنند فعاليت هايى را بپذيرند که لزوما مورد تأييد ديدگاه دينى نبوده و به سرشت انسان توجهى ندارد.
ديدگاهى که فاقد سوگيرى ارزشى (45) است، ممکن است درباره تمام ارزش هاى اخلاقى سکوت اختيار کند يا تمام ارزش ها را آموزش دهد و انتخاب را به خود دانش آموزان واگذار کند. همان گونه که قبلاً بيان شد، از يک طرف نمى توان نسبت به ارزش ها بى تفاوت ماند و از طرف ديگر، عرضه کردن تمام ارزش ها به دانش آموزان، بدون راهنمايى آنها به ارزش خاصى نيز ممکن است نقش تخريبى داشته باشد. از طرف ديگر، سخن گفتن معلمان در کلاس درباره برخى ارزش هاى خاص، ممکن است براى آنان، مشکل آفرين باشد. به عنوان مثال، حضور دانش آموزان تک والدينى (46) در کلاس، تحليل نقادانه روابط نامشروع يا نامطلوبيت اين روابط از ديدگاه دينى را مشکل مى کند. امکان دارد معلمان نسبت به صحت يا عدم صحت نوع خاصى از روابط جنسى سکوت اختيار کنند، اما اين سکوت نيز، خود تأييدى بر اين اقدامات است.
به نظر مى رسد انگلستان کشورى دينى باشد، اما برخى قوانينى که مجلس، در حوزه امور جنسى تصويب کرده، صددرصد غير دينى و ضد آيين مسيحيت است. تضعيف عقيده به مسيحيت در انگلستان، نه تنها قلمرو آموزش جنسي، بلکه تمام قلمروهاى زندگى را صحنه تاخت و تاز ارزش هاى ضد دينى قرارداده است. اگر باورهاى دينى مردم قوى بود، امکان نداشت چنين قوانينى در مجلس به تصويب برسد. اين وضعيت ناشى از کاهش تدريجى حساسيت هاى دينى مردم بوده و به آن دليل است که اهميت و نياز قطعى به پيروى از يک دين، چندان براى آنها روشن نشده است. در واقع، در جوامع سکولاريستي، مانند جامعه امروز انگلستان، حتى کسانى که خود را مذهبى مى پندارند، تمايل دارند مذهب را به گونه اى تفسير کنند که با نوع سنّتى آن بسيار تفاوت دارد. اين نگرش آزاد منشانه به دين، پذيرش تفسير قطعى از دين را بسيار دشوار مى سازد. از طرف ديگر، کسانى که مايلند از شيوه زندگي، آن گونه که دين خواسته، حمايت کنند، کمال و معناى زندگى را در پذيرش قطعى اصول عقايدى مى دانند که مبناى انديشه هاى آنها به حساب مى آيد. امکان ندارد که آنها بر سر اين اصول، مصالحه کنند؛ زيرا بين مصالحه بر سر اين اصول و طرد باورهاى ديني، فاصله چندانى وجود ندارد.

عوامل تأثير گذار بر نگرش دانش آموزان

دانش آموزان فقط از راه آموزش جنسى به اين گونه اطلاعات دست پيدا نمى کنند، بلکه اين شيوه، تنها يکى از راه هاى کسب اطلاعات درباره ارزش هاى جنسى بزرگسالان است. کودکان، ناخودآگاه ارزش هاى جامعه را مى پذيرند، چون والدين بر ارزش هاى اجتماعى کنترلى ندارند و تنها مى توانند کودکان خود را به اطلاعاتى مجهز کنند که با آنچه از جامعه دريافت مى کنند مقابله نمايند. اين سخن، به آن معناست که والدين مجبورند درباره مطالبى سخن بگويند که دوست دارند از آن پرهيز کنند.
تربيت کودکان در جامعه مدرن، وظيفه بسيار سنگينى است. در چنين جوامعي، عوامل بسيارى در شکل گيرى شخصيت آدميان دخالت مى کند. والدين مسلمان، نگران تربيت اخلاقى کودکان خويشند، زيرا نيروهاى فراوانى دست اندرکارند که احتمالاً وابستگى آنها به خانواده و ارزش هاى دينى را تضعيف مى کند. برخى از اين عوامل عبارتند از :

1. تأثير نظام تعليم و تربيت سکولاريستى تعليم و تربيت سکولاريستي، فلسفه و نظام اخلاقى خاص خود را دارد؛ نظامى اخلاقى که قواعد مطلق را نمى پذيرد. نسبيّت اخلاقى بر تمام مجموعه تعليم و تربيت سايه گستر شده است. اين انديشه، به دانش آموزان کمک نمى کند معناى درست و نادرست را بدانند، بلکه چنين القا مى کند که منشاء ارزش ها، ساختار اجتماعى است و بنابراين، هر تصميم اخلاقي، موضوع يک انديشه است. محدوديت اين انديشه، اين است که ايمان انسان ها به قواعد مطلق اخلاقى را تضعيف مى کند. در انديشه سکولاريستي، نظام اخلاقى و معنوى قابل تفکيک است، اما از ديدگاه اسلام، نظام اخلاقي، معنويت و تدين، تحت اصول الهى وحدت يافته و به تربيت مجموعه شخصيت کودک کمک مى کند.

2. فشار گسترده اجتماعى فشار همتايان و نفوذ تلويزيون و رسانه هاى گروهي، چنان قدرتمند است که اجازه نمى دهد جوانان از الگوهاى سنتى زندگى پيروى کنند. نفوذ جامعه و ارزش هاى آن، چنان قوى است که حتى بزرگسالان را تحت تأثير قرار مى دهد. تعامل فرهنگي، پديده اى اجتناب ناپذير است که اين فرصت را فراهم مى آورد تا مردم با فرهنگ يک ديگر آشنا شوند و غناى فرهنگى خود را بهتر کشف کنند؛ اما در اين فرآيند امکان دارد بخشى از ارزش هاى فرهنگ خودى را نيز از دست بدهند.

3. فقدان اطلاعات نسبت به جامعه غرب ماهيت جوامع مدرن، بسيار پيچيده است؛ اما بسيارى از والدين نسبت به پيچيدگى آن اطلاع کافى نداشته و براى برخورد با اين مسايل آمادگى ندارند. برخى والدين لازم نمى دانند جزييات جوامع غربى را بدانند و آن را به عنوان فرايندى که موجب سکولاريزه کردن افراد مى شود تلقى کنند؛ اما حتى اگر کسى درباره وضعيت آن اطلاعات جزيى هم داشته باشد، قدرت ايستادگى در برابر آن را ندارد. در عين حال، شناختن جوامع غربى به والدين کمک مى کند ارزش هاى مثبت و منفى غرب را دانسته و به صورت روشن درباره آن قضاوت کنند.

4. فقدان توازن در کنترل والدينى دين اسلام به مردم توصيه مى کند در تمام امور دينى راه ميانه را در پيش گيرند. بايد اسلام را به کودکان به شيوه اى صميمانه و خوشايند آموزش داد تا نسبت به آن بى علاقه نشوند.

5. ناکامى در معرفى مدل جهت ايفاى نقش کودکان کودکان، والدين و بزرگسالان از جمله معلمان را الگوى خود مى دانند. اگر والدين، کودک را به اسلام دعوت کنند، اما خود به آن عمل نکنند، نتيجه آن بر عکس خواهد بود.

6. دارا بودن اولويت هاى متفاوت احتمالاً گروه اندکى از والدين، نسبت به بسيارى از اعضاى جامعه، اولويت هاى متفاوتى دارند. زمانى که والدين چنان به کار روزانه اشتغال دارند که نمى توانند اندکى از وقت خود را با کودکان باشند، نتيجه اين است که کودکان به حال خود رها شده و به آسانى تحت تأثير محيط اجتماعى قرار گيرند.

7. کاهش حساسيت نسبت به ارزش ها قرآن، احاديث و کتب فقهي، سرشار از ذکر هنجارهاى رفتار جنسي، آداب و موازين اخلاقى (Etiquette) است و صريحا درباره انواع متصور انحرافات جنسى سخن گفته است. هر چند مسلمانان در اصالت و صحت اين منابع ترديد ندارند و از ارزش ها و تعاليم اين منابع توشه هدايت بر مى گيرند، اما دانش آموزان مسلمان که به صورت مستمر در معرض تعاليم غير دينى يا ضد دينى قرار مى گيرند، احتمالاً حساسيت شان نسبت به اين ارزش ها فروکش خواهد کرد. براى مواجهه با ارزش هاى نامطلوب، بايد توانايى تأمل نقادانه را در دانش آموزان ايجاد کرد، اما اين تأمل نقادانه، نيازمند ارزش هايى است که مبناى اين تأمل را فراهم آورد.

سلسله فعاليت هاى مسلمانان

ايجاد تحول اساسى در برنامه آموزش جنسي، چالشى هولناک است. در حالى که تصور مى شود نيروهاى ليبرال درصد زيادى از جمعيت را تشکل مى دهند، طبيعى است که در مواجهه با اين چالش، احساس يأس کرده و آن را تنها راه بدانيم. کسانى که به فکر سعادت انسانيت، مخصوصا نسل جوان هستند، بايد مبارزه بر ضد فرامين الهى را که نقش تخريبى دارد، جدّى بگيرند. ضرورت ايجاب مى کند که درباره شرايط بيانديشيم، آن را ارزيابى کرده و تلاش کنيم در سايه ميراث مشترک سه دين ابراهيمي، يعنى اسلام، مسيحيت و يهوديت، فرا گيريم که چگونه خود را از شرّ حاميان آموزش جنسى برهانيم.
قدم اول در اين راه، تغيير تدريجى در گرايش فعلى جامعه، جهت جايگزين کردن ارزش هاى آن با ارزش هاى دينى است. البته اين وظيفه سنگينى است.
قيد و بندهاى دينى مجموعه جامعه در چند دهه اخير، به صورت جدى آسيب ديده است و ما اکنون در عصرى زندگى مى کنيم که هنجارهاى دينى و موازين رفتارى خاصى بر آن حاکم نيست، بلکه مجموعه اى از ارزش هاى ذاتا سکولاريستى بر آن حاکم است. تا زمانى که فلسفه انسان گرايانه سکولاريستى بر سراسر جامعه حاکم باشد، تحول در برنامه آموزش جنسى امکان ندارد. اين مشکل با اين حقيقت همراه است که هر تلاشى براى محافظت از ابعاد ديني، دخالت در استقلال انسان ها و تحميل يا تلفيق دانسته شده و در مقابل، طرفدارى از ديدگاه سکولاريستي، رها سازى ذهن انسان از خرافه يا جزميات تلقى مى شود. ذهن انسان با طرد هنجارهاى الهي، هر چه بيش تر در قيد و بند بوالهوسى خويشتن گرفتار آمده و آرزوهاى او مورد بى توجهى قرار گرفته است. تقدس زدايى از ارزش ها، ريشه تمام مشکلات است.
بى ترديد، تحول در اين حوزه را بايد از برنامه آموزش جنسى مدارس آغاز کرد. مذاکره و مصالحه بين فلسفه هاى متضاد، ممکن است مطلوب باشد، اما بايد با اين مبانى آموزش جنسى به خاطر حفاظت از نسل جوان مبارزه کرد.
با توجه به اين حقيقت که مسلمانان قادر نيستند در برنامه موجود و عملکردها تحول چندانى ايجاد کنند، بايد فرزندان خود را از شرّ اين مفاسد نجات دهند. برخى از راهکارهايى که مسلمانان براى حفاظت از ارزش هاى دينى خود در پيش گرفته اند، عبارتند از :

1. توصيه به کناره گيرى کودکان از درسهاى آموزش جنسى به عنوان اقدامى افراطي، والدين غالبا فرزندان خود را از درسهاى آموزش جنسى برحذر مى دارند. بى ترديد، والدين مى دانند در حالى که موضوع آموزش جنسى در تمام دروس اعم از هنر، تئاتر، ادبيات، تاريخ و غيره مطرح مى شود، ممکن نيست بتوان کودکان را به طور کامل از اين گونه آموزش ها ايمن کرد. برخى والدين با کناره گيرى کودکان از کلاس هاى آموزش جنسى موافق نيستند، اما اين امر، به غلط، به عنوان موافقت با اين کلاس ها تلقى شده است. در واقع، اين انديشه، عکس العملى در مقابل وضعيت کاملاً مأيوس کننده است. آنها با وجود عدم ميل قلبي، به کودکان خود اجازه مى دهند در کلاس هاى آموزش جنسى از نوع سکولار آن شرکت کنند، اما تلاش مى کنند به وسيله آموزش خانگى يا فرستادن آنها به مسجد، تأثير اين کلاس ها را کاهش دهند. درست است که جلوگيرى از ورود به کلاس هاى آموزش جنسى نمى تواند کاملاً کودکان را از تماس با ارزش هاى نامطلوب باز دارد، اما تا اين حد به والدين اطمينان مى دهد که از طريق دروس رسمى با اين گونه ارزش ها آشنا نشده اند.

2. نظارت اجتماعى بر کودکان با ايجاد محدوديت در برقرارى تماس با کسانى که تأثير غير اسلامى بر کودکان مى گذارند، مى توان اين وظيفه را انجام داد. بايد کودکان را تشويق کرد که در گزينش دوستان با احتياط عمل کنند؛ زيرا فشار همتايان تا حدى مؤثر است که گاهى آدمى را با وجود عدم ميل قلبي، به برخى کارها وادار مى کند، اما امکان دارد سخت گيرى بيش از حد والدين، نتيجه معکوس در بر داشته باشد.

3. جلوگيرى از تماس با جنس مخالف مسلمانان، مخصوصا نگران رفت و آمد کودکان خود با دوستانى از جنس مخالفند. رفاقت با دوستانى از جنس مخالف، امکان دارد به رابطه جنسي، يعنى کارى که اسلام آن را شديدا منع کرده است، بيانجامد.

4. تشويق کودکان به فعاليت هاى فوق برنامه بايد کودکان را به شرکت در فعاليت هايى از قبيل مقاله نويسي، ورزش، هنر، طراحى و انجام وظايف اسلامى و گردهمايى ها تشويق کرد. اين گردهمايى ها فرصت هايى است که براى دختران و پسران مسلمان فراهم آمده است. در همين اجتماعات است که آنها احساس تعلق، همبستگى و وحدت مى کنند.

5. فرستادن کودکان به مسجد کودکان در مسجد ارزش هاى اسلامى و قرآنى را مى آموزند. مسجد، فقط جاى فراگيرى احکام الهى نيست، بلکه فضايى اسلامى ايجاد مى کند که مى توانند در آن فضا با کسانى که علايق مشترک دارند رابطه برقرار کنند. مساجدى که در آن ها وظيفه تدريس انجام مى گيرد، اين ويژگى را دارد که به دانش آموزان کمک مى کند ارزش هاى اسلامى را فراگيرند و در متن جامعه فاسد غرب، آن ها را به سوى اسلام راهنمايى مى کند.

6. آموزش ارزش هاى اسلامى در خانه خانواده تأثير مهمى بر تربيت کودکان دارد. شالوده ارزش ها در خانواده ريخته مى شود؛ به تعبير ديگر، کودکان از محيط خانواده که دوران کودکى خويش را به همراه والدين و ساير بستگان، در آن سپرى کرده اند، مسايل بسيارى مى آموزند. والدين تا حد امکان، اسلام، رفتار و مقررات اسلامى را به آنها مى آموزند؛ به گونه اى که همراه با پذيرش ارزش هاى اسلامى رشد مى کنند. دختران و پسران مسلمان، که بايد مؤدّب و عفيف باشند، نياز به رفتار مسئولانه و حفظ عفت دارند و بايد به پدر و مادر و بزرگسالان خويش احترام بگذارند.
اين جوانان بايد درک مناسبى از روابط جنسى داشته باشند و بدانند که اسلام، دوست پسر يا دختر داشتن و روابط قبل از ازدواج براى شناخت يکديگر را تحريم کرده است.
به هر حال، اين اقدامات به خودى خود تضمين نمى کند که کودکان، ديگر تحت تأثير فرهنگ مخرّب غربى قرار نگيرند، اما اين اميد را زنده مى کند که با ايجاد محيطى صميمى و آموزشهاى اوليه اسلامي، در برابر انحرافات مقاومت کرده و انسان هايى شايسته بار آيند.
والدين مسلمان که نگران تدين کودکان خود هستند، بايد بدانند که از ديدگاه اسلام مسئوليت نهايى پرورش کودکان بر عهده آنهاست. آنها بايد تمام راه هايى را که به غير اسلامى يا ضد اسلامى شدن کودکان مى انجامد، مسدود کنند و در حالى که حداکثر استفاده را از حق قانونى خود مى کنند، بايد تلاش کنند قانون را با مفيدترين شيوه تغيير دهند. اما مسئله مهم اين است که بايد آموزش هاى اسلامى در خانه و مسجد را تقويت کنند. در اين مکان هاست که کودکان مى توانند ديدگاه اسلامى مناسب با زندگى در جوامع غربى را در خود ايجاد کنند. در جامعه اى که از جهت مادى پيشرفت کرده و از جهت معنوى عقب مانده و دين به امرى شخصى تبديل شده است، بدون برنامه جامع مسجد محور، در دراز مدت نمى توان دين را حفظ کرد. تنها در صورتى که ديد روشنى از دين داشته باشيم، در اين جامعه چند فرهنگى و چند ديني، مى توان به حفظ دين و زندگى مسالمت آميز با ساير اديان اميدوار بود.

آموزش جنسى در مدارس مسلمانان

هر جامعه اى الگوى خاصى از روابط جنسى دارد که حاکى از ارزش هاى آن جامعه و ميل آن به بهبود شرايط اخلاقى افراد و خانواده ها، احساس مسئوليت، تعهد و ميزان توجه به ديگران است. اعتقادات اسلامى هر چه بيش تر در مدارس رواج داشته باشد، مسلمانان براى فرستادن کودکان خود به آن مدارس بيش تر احساس آرامش مى کنند و اگر مدارس اسلامى وجود نداشته باشند، ترجيح مى دهند به مدارسى بفرستند که نوعى مذهب در آن رواج داشته باشد. بين درس هاى آموزش جنسى در مدارس اسلامى و مدارس ايالتي، هم از جهت محتوا و هم روش تدريس، تفاوت هاى اساسى وجود دارد. آموزش جنسى در اين مدارس، در محدوده مقررات اسلام تدريس مى شود.
در مدارس مسلمانان، تأکيد بر تدريس محتواهاى ذيل است : 1 سلامت و بهداشت جنسى 2 اهميت و طهارت جنسى 3 اهميت ازدواج و ارزش هاى خانوادگى 4 نقش مرد و زن در خانه و مدرسه 5 تصميم گيرى درباره امور جنسى 6 رعايت نزاکت و مقررات اسلامى 7 تعامل با جنس مخالف در تمام ابعاد زندگى 8 رابطه با مردم مخصوصا جنس مخالف 9 اهميت اصل پوشش و شرم و حيا 10 اصول اخلاقى اسلام. اين عناوين مشتمل بر بررسى جزييات مسايل اجتماعى و اخلاقي، از قبيل رابطه قبل از ازدواج، انتخاب شريک زندگي، رشد جمعيت، سقط جنين و راههاى جلوگيرى از حاملگى با توجه به فرامين اسلام است.
در مدارس مسلمانان، آموزش جنسى در چهارچوب روشن اخلاق اسلامى که به عفاف و بکارت قبل از ازدواج و وفادارى در دوران ازدواج توصيه مى کند، صورت مى گيرد. در اخلاق اسلامي، رابطه زوجيت، عشق و مسئوليت شناسى محترم شمرده شده و احترام به والدين و اطاعت از آنها تلقين شده و نظر قرآن درباره رابطه دو جنس مخالف، رابطه همسر و شوهر، قاعدگي، زايمان، ازدواج، انحراف جنسى و همجنس بازي، بيان مى شود. در اين درس، دانش آموزان مى آموزند که تمام روابط جنسي، بايد در محدوده ازدواج، زندگى خانوادگي، عفت ذاتى و مقررات اخلاقى انجام گيرد و همجنس بازي، رفتارى انحرافى و به طور کلى ممنوع است. خود ارضايى نيز به عنوان رفتارى که موجب محروميت آدمى از فعاليت جنسى مى شود تلقى مى شود و انواع متفاوت رابطه انحرافى تحريم شده است. علاوه بر تمام اين ها، دانش آموزان درباره اهميت ارزش هاى خانوادگى و نحوه رابطه ميان اعضاى خانواده، مسايلى را فرامى گيرند.
هر موضوعى که دانش آموزان در حوزه آموزش جنسى و براى زندگى در اين جامعه به آن نيازمندند، بايد در همين کلاس ها آموزش داده شود. امر زيستى مربوط به توليدمثل، در درس علوم، به عنوان نياز برنامه آموزش عمومى (47) تدريس مى شود. موضوعاتى که بيان آن بسيار مبتذل است، در پرده بيان شده و آموزش جنسى تنها در کلاس هاى غير مختلط ارايه مى شود.
در قوانين اسلام، ازدواج نامشروع (48) و ارضاى جنسى قبل از ازدواج و همچنين رابطه آزاد ميان جنس مخالف ممنوع شده است؛ اما وضعيت مسلمانانى که در جوامع غربى زندگى مى کنند، متفاوت است. در آن جوامع، اطلاعاتى درباره راه هاى جلوگيرى از حاملگى ارايه مى شود و چيزى در پرده ابهام باقى نمانده و به گونه اى روشن و عملى بيان مى شود. نامطلوب بودن شيوه هاى جلوگيرى از حاملگى به عنوان راهى براى تجربه جنسى جوانان، بدون ترس از حاملگى ناخواسته، مورد بررسى قرار گرفته و بر پرهيز از ارضاى جنسي، به جاى اقدامات احتياط آميز قبل از مجامعت، در دختران مجرد تأکيد مى کند.
در آموزش هاى اسلامي، از فيلم هاى ويديويى و داستان هايى که مسئله را به صورت روشن بيان کرده، استفاده نخواهد شد و از دانش آموزان نيز نمى خواهند که عکس هاى مبتذل ترسيم کنند. در تمام موارد فوق، مصلحت دانش آموز و رشد کامل شخصيت او مورد توجه قرار مى گيرد. براى تقويت ادله اسلامى و بررسى ادله مشترک اسلام با ساير مذاهب، در اين گونه آموزش ها، به توصيه هاى قرآن و احاديث پيامبراکرم صلى الله عليه و آله اشاره خواهد شد.
مبحث روابط جنسي، در برنامه هاى آموزشى جايگاه برجسته اى دارد. تفکيک سختگيرانه دو جنس از يکديگر در اين جامعه، کار بسيار دشوارى است. ارزش هاى جامعه غرب، جايى که مهارت رفاقت با جنس مخالف مانند دوستى با هم جنس، ارزش حساب مى شود، معناى رابطه را براى بزرگسالانى که در جامعه غربى زندگى مى کنند، تحت تأثير قرار مى دهد. در شرايطى که دختران و پسران مسلمانان، به عنوان موضوعى رايج در مدارس و کالج ها، با جوانانى که از جنس آنها نيستند پيوسته مواجهند، بايد بدانند، چگونه عفت خود را حفظ کرده و در محدوده قلمرو دينى رفتار کنند.
از طريق مذاکره با کودکان، مى توان ارزش ها را تبيين کرد، اما اين امر تنها با توجه به سن و همچنين رسش کودکان محقق خواهد شد. هيچ محدوديتى در باب مذاکره صريح درباره موضوعات مربوط به دين وجود ندارد، اما در مقام گفتگو درباره امور جنسي، بايد احساس شرم به عنوان جزيى از ايمان، بر وجود مسلمان سايه گستر باشد. به تعبير ديگر، اين سخن پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله که «حيا از ايمان است»، به هنگام گفت وگو در اين رابطه، پيوسته بايد مورد توجه مسلمانان باشد.

آموزش جنسى و مدارس مشترک

در حال حاضر، احتمال اين که در مدارس مشترک (49) ديدگاه دينى نسبت به آموزش جنسي، مورد قبول واقع شود ضعيف است. براى مسلمانان نيز امکان ندارد که در سراسر جهان براى فرزندان خود مدارس اختصاصى داشته باشند، بنابراين غالب دانش آموزان به مدارس ايالتى مى روند.
مسلمانان با اين موضوع موافق نيستند که اطلاعات جنسى صريحا در اختيار فرزندان نابالغ آنها قرار گيرد. دليل عدم موافقت آنها به قرار ذيل است :
اولاً : اطلاعاتى که به آنها عرضه مى شود، برتر از توانايى فهم و احساس آنهاست.
ثانيا : در اختيار گذاردن اطلاعات جنسي، دانش آموزان را به تجربه جنسى ترغيب مى کند.
ثالثا : طرح اين مسايل، با کودکانى در اين سنين، با شرم و حياى اسلامى سازگار نيست. حتى اگر ديدگاه سکولاريستى و دينى نسبت به آموزش جنسى و مسايل آن، به گونه اى متوازن عرضه شود، خطر تهديد کننده اين است که دانش آموزان به صورت غير ضرور در معرض اطلاعات جنسى با تمام مشکلات آن قرار گيرند. علاوه بر اين، آنچه در مقام آموزش جنسى به نام عينيت (50) مشهور است، در واقع سوگيرى شديدى به جانب ديدگاه سکولاريستى دارد. غالبا چنين گفته مى شود که اگر کودکان را به چنين اطلاعاتى مجهز نکنيم، نمى توانند در برابر سوء استفاده جنسى مقاومت کنند. ما نيز با اين ادعا مخالفتى نداريم، اما اطلاعاتى که در اين زمينه به آنها عرضه مى شود، بسيار بيش از نياز آن هاست.
اقليت هاى ديني، به عنوان يک حق انساني، در کشورهاى آزاد، ليبرال و دمکراتيک بايد بتوانند بر اساس ايمان خود عمل کنند، اما اگر قرار باشد بين منافع اقليت ها، برخورد واقعى صورت گيرد، آن ها هستند که در اين ميان زيان مى بينند؛ در صورتى که مسئولان به جاى پذيرش و سازگارى با اقليت هاى ديني، سخت گيرى کنند، شرايط بدتر از اين هم خواهد شد. هر چند امکان دارد اقليت هاى دينى در ادعاهاى خود صادق باشند، اما بدون تأييد اکثريت، امکان ندارد بتوانند نقطه نظرات خود را به اجرا درآورند. به هر حال، براى پرهيز از نارضايتى و تضاد يا کاهش آن، پيشنهادهاى ذيل بايد مورد توجه قرار گيرد. مسايل مذکور نبايد در مدارس خاصى به اجرا درآيد، آن گونه که برخى مدارس هم اکنون به گروه هاى اقليت به توافقى دو جانبه رسيده و احتمال بهبود بيشتر را بررسى کرده اند. مجددا يادآور مى شود که توصيه هاى ذيل، راه حل اسلامى نيست، اما ممکن است در يک جامعه چند دينى و چند فرهنگي، به عنوان بهترين گزينه مطرح باشد. پيشنهادهاى مذکور بدين شرح است :
1. اگر والدين به حقوق قانونى خود آگاه باشند، مى توانند از اين حق قانونى براى تأثير گذارى بر برنامه هاى آموزش جنسى استفاده کنند. اگر آنها قادر باشند بر ادعاى خود دليل اقامه کنند، احتمال اين که ديدگاه آنها مورد توجه قرار گيرد فراوان است. در واقع اگر والدين و دانش آموزان بخواهند، بسيارى از مشکلات مدارس قابل حل است.
2. در مصوبه 94/5 چنين آمده که متون درسى بايد «به گونه اى عيني، متوازن و دقيق و در محدوده روشن ارزشى ارايه شود». جملاتى از اين قبيل را به صورت هاى متفاوت مى توان تفسير کرد و والدين مى توانند درباره محدوده ارزش هاى مورد توافق، با مدارس به مذاکره بنشينند. اين امر، محال نيست، زيرا بايد نظر والدين درباره محتوا و نحوه ارايه درس مورد توجه قرار گيرد. اين مسئوليتى است بر گردن والدين که ديدگاه هاى خود را نسبت به آموزش جنسى بيان کنند. بخشنامه 1986 مى گويد که ارايه آموزش جنسى بايد دانش آموزان را ترغيب کند ملاحظات اخلاقى و ارزش هاى خانوادگى را مد نظر قرار دهند. مدارس بايد ديدگاه والدين نسبت به مقررات اخلاقى و زندگى خانوادگى را مورد توجه قرار دهند. يک ديدگاه متوازن و تربيت منصفانه در يک کشور چند فرهنگي، بايد همان گونه که ديدگاه سکولاريستى را مورد توجه قرار مى دهد، به ديدگاه دينى نيز توجه کند. سزاوار نيست مدارس، ديدگاه دين را نسبت به مسايل مهم اخلاقى ناديده گرفته و تنها به ديدگاه سکولاريستى توجه کنند. اگر هدف تعليم و تربيت، توسعه معنويت، اخلاق، فرهنگ و رشد جسمانى و روانى دانش آموزان است، بايد تضمين کنند که چنين موقعيتى را براى تمام دانش آموزان با مذاهب مختلف فراهم خواهند آورد.
طبق مصوبه 94/5 نسبت به هر دين يا فرهنگى که درباره مسايل جنسى سخن مى گويد، همچنين نسبت به آرزوهاى والدين و ميزان صراحت مفاهيم و نحوه ارايه آن، بايد توجه خاصى مبذول داشت؛ چون مدارس در موقعيتى قرار دارند که بايد موقعيت دينى والدين درباره آموزش جنسى را مورد توجه قرار دهند. مديران و معلمان مدارس بايد اطلاعات خود را نسبت به اقليت هاى فرهنگى و ارزشى افزايش دهند. ملاقات والدين با معلمان و مديران، اين امکان را براى والدين فراهم مى آورد که محتوا و شيوه ارايه آموزش جنسى را بررسى کنند. به صورت ويژه، نکات ذيل را بايد با والدين درميان گذاشت :
الف) والدين مى خواهند فرزندانشان تا چه اندازه درباره امور جنسى بدانند. مطمئنا والدين راضى نيستند فرزندان در اين رابطه اطلاعات غير ضرورى کسب کنند.
ب) والدين چه نوع محتوا يا فيلم هايى را براى استفاده کودکان مى پسندند، زيرا يکى از نگرانى هاى والدين، نمايش عکس ها و فيلم هاى صريح به کودکان است.
ت) معلمان چگونه بايد اين درس را آموزش دهند. به عنوان مثال، والدين علاقه مندند اين محتواى درسى در کلاس هاى غير مختلط تدريس شود.
3. خط مشى آموزش جنسى مدارس و محتواى درسى مورد استفاده را بايد به آسانى در دسترس والدين قرار داد. مدارس بايد قبل از سال تحصيلي، به والدين نامه نوشته و محتويات آموزش جنسى آن سال تحصيلى را توضيح دهند.
4. مدارس نمايندگانى را از نهادها دعوت نموده و درباره ابعاد متفاوت آموزش جنسى با آنان به گفت وگو بنشينند. در اين گفت وگو بايد از اقليت هاى دينى نيز براى بيان نظرات خود دعوت نمايند.
5. آموزش جنسى را مانند ساير درس هاى مدرسه، نمى توان به انتقال اطلاعات صرفا علمى و مکانيکى منحصر کرد. ارزش ها به صورتى اجتناب ناپذير منتقل مى شوند. کرامت و شرافت معلمان بسيار مهم است، زيرا آنچه را که دانش آموزان از معلمان مى آموزند، به عنوان واقعيت تلقى مى کنند. معلمان بايد يقين داشته باشند آنچه را به دانش آموزان مى آموزند با باورهاى دينى آنان منافاتى ندارد.
6. والدين مى توانند با استفاده از اعضاى جامعه يا رهبران ديني، ادله خود را اقامه کنند يا رهبران دينى مى توانند، با ابتکار خود در پست هاى مديريتى مدارس راه يابند؛ زيرا مديران مدارس موظفند هر پيشنهادى را از جانب هر کس، مخصوصا از جانب گروه هاى دينى يا اقليت هاى اجتماعى بپذيرند. سازمان هاى اسلامى در کشور انگلستان، مى توانند در قالب قوانين موجود اعمال فشار کرده و خواسته هاى خود را اعلام کنند.
7. تمام مکاتب بزرگ درباره مسايل مهمى از قبيل عفاف، بکارت و وفادارى حين ازدواج اتفاق نظر دارند، و لذا توسعه و ترويج اين امر ضرورى است.
8. ماهيت کلى آموزش جنسى اقتضا مى کند موضوعاتى که احتمالاً در آموزش جنسى مى گنجد، مورد دقت قرار گيرد. حتى تربيت جسمانى را نمى توان آزاد از ارزش دانست. براى دانش آموز مسلمان، مشکل است که خود را با برخى رفتارها در مدارس سازگار کند، براى مثال لخت و برهنه بودن در مقابل ديگران و خيره شدن به برخى اعضاى بدن يکديگر، از ديدگاه اسلام حرام است. (51) مدارس بايد به مسايلى از اين قبيل حساسيت نشان دهند.
9. مدارس خصوصى که اکثريت دانش آموزان آن متعلق به دينى خاص هستند، امکان دارد برنامه هاى آموزش جنسى خود را با همان دين هماهنگ کند و ممکن است لازم باشد براى گروه اندکى از دانش آموزانى که درباره آموزش جنسى آزادانه مى انديشند، برنامه هاى جداگانه تدارک ديده يا به آنها اجازه دهند از شرکت در درسها معاف باشند.
10. مشکل است بتوان با کسانى که نگرش ليبراليستى را پذيرفته و در پذيرش مشروعيت و قانونى بودن آزادى جنسى مشکلى نمى بينند و معتقدند که هيچ مشکل جسمانى و اجتماعى در بر ندارد يا از اين راستا، تجاوزى به حقوق مردم صورت نمى گيرد، به توافق رسيد. با توجه به شرايط فعلى جامعه ما، احتمالاً اکثريت با کسانى است که اين نگرش را پذيرفته اند. اين گروه حاضر نيست ساير انديشه ها را بپذيرند. در عين حال، در کشورهاى دمکراتيکى از قبيل بريتانيا، تلاش نمى کنند نگرش اقليت ها را ناديده بگيرند. حتى در چنين شرايطي، والدين و مسئولان مدارس از درک اين موضوع که چه مسايلى به نفع دانش آموزان است، ناتوانند. اگر مسلمانان احساس کنند که در مدارس مسايلى به دانش آموزان آموخته مى شود که با مبانى عقيدتى آنها ناسازگار است، تنها گزينه مورد انتخاب آنها، بر حذر داشتن فرزندان خود از شرکت در اين گونه برنامه هاى آموزشى است. از نقطه نظر مسلمانان، اگر قرار باشد، دانش آموزان در شرايطى قرار داده شوند که تربيت دينى آنها به صورت جدى مورد تهديد باشد، يا به نظر والدين، محتوايى به دانش آموزان عرضه شود که ارزش هاى دينى را تخريب کند، اين حقوق قابل اعمال است. اگر مسئولان مدارس مطمئن شوند که والدين نگران رشد کودکان خود هستند و برنامه هاى آموزش جنسى را زير نظر دارند، چندان نيازى به برحذر داشتن کودکان از شرکت در اين گونه برنامه ها نيست.

فهرست منابع

منابع لاتين
1. Qur`an ,6 : 162.
2. Thomosn, R. (Ed.) (1993),Religion, Ethnicity and Sex Educaring theissues, National Children's Bureau, London. See also P. Danon (1995),SexEducation in Schools, Tried but Uneted : the aims and outcomes of sex education in schools. Family Education Trust, Oxford; M.J.Reiss (1995),"Conflicting Philosophies of School Sex Education", Journal of MoralEducation,4,4,pp.371-382.
3. Sarwar, G. (1996).Sex Education : the Muslim perspective, 3rd ed,, MuslimEducation Trust, London; M. Ibrahim (1994),"Sex", letter to Q News, 3,36 (16-23December),p.8; F.Bodi (1994), "The Nature of Sex Education'', Q News,3,36 (2-9December),p.6; F.Amer (1997),"The Problems of Sex Education Within the Contextof Islamic Teachings - Towards a Clearer Vision of the British Case",MuslimEducation Quarterly, 14,2,pp.16-36.
4. Qur`an, 69 : 18-29;23 : 16.
5. This point has been brought out in numerous Writings of S.H.Nasr,e.g. TraditionalIslam in the Modern Word (1987),KPI Ltd,, London, and A YoungMuslim's Guide to the Modern World (1993), Islamic Texts Society,Cambridge.
6. Ashraf, S.A. (1996), Editorial : "The Islamic Concept of Sex as the Basis of SexEducation", Muslim Education Quarterly, 13,2,pp.1-3, The Islamic Academy,cambridge.
7. Osman,F. (1997), Conceots of the Qur`an : a topical reading, MVIPublications, Los Anglees, CA,p.803.
8. Tafsir Ibn Kathir, vol.3,p.282, quoted in S.A. Khan (tr.) (1987), Modesty andChastity in Islam by M.Z. Nadvi,p. 199, Isamic Book Publishers, kuwait.
9. Hadith : Bukhari.
10. Nasr, S.H. (1987), Traditional Islam in the Modern World, KPILtd.,London,p.52.
11. Qur`an,24 : 30-31.
12. Qur`an, 2 : 222-23.
13. Qur`an , 17 : 23-24.
14. Ali,A.Y. (1975), The Holy Quran, Text, Translation and Commentary,The Islamic Foundation, Leicester,n. 2206,p. 701.

--------------------------------------------
پى نوشت ها :
1. Juristic
2. انعام. 162.
.Modesty 3.
4. Praise Worthy.
5. حاقه/29-18.
6. اين نکته در نوشته هاى مختلف اس. اچ. نصر خاطر نشان شده است.
7. The State Schools.
8. Purity.
9. Purity.
10. صحيح بخاري.
11. Piety.
12. God Consciousness.
13. Nobility of Birth.
14. صحيح بخاري.
15. Sacrament.
16. نور/ 30و31.
17. بقره/223و222.
18. اسراء/23.
19. حديث نسايي.
20. نساء/1.
21. Equalization.
22. Neuter.
23. Equilibrium.
24. Value - Laden.
25. Parenthood.
26. Ioving Relationship.
27. Extra - Marital.
28. Virginity.
29. Self - Restraint.
30. Fiedelity.
31. Permissive.
32. National Curriculum.
33. Indoctrination.
34. Moral Dilemmas.
35. White Paper.
36. نامه خصوصى از يک دوست به مدير.
37. Codes of Guidance.
38. Nudity.
39. Liberal Valuas.
40. Moulds.
41. تين/5و4.
42. Abstinence.
43. Internalisation.
44. توبه/67.
45. Value - Neutral.
46. Single - Parent.
47. National Curriculum.
48. Extra-Marital.
49. Common School.
50. Objectivity.
51. مطابق حديثى که در مشکات المصابيح از پيامبر (ص) نقل شده است : «هيچ مردى حق ندارد به اعضاى خصوصى مردان ديگر و هيچ زنى نيز حق ندارد به اعضاى خصوصى زنان ديگر نگاه کند».