شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

فاطمه زهرا عليهاالسلام الگوى مبارزه سياسى زن امروز

0 نظرات 00.0 / 5

چکيده

عملکرد سياسى حضرت زهرا عليهاالسلام در دفاع از حريم ولايت، پس از دوران رحلت پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله تا زمان شهادت ايشان، از فرازهاى مهم تاريخ اسلام است که در اين مقاله، نحوه مبارزات و برخوردهاى حضرت زهرا عليهاالسلام با غاصبان خلافت و شيوه هاى سياسى اتخاذ شده براى رسيدن به هدف، با محور دفاع از ولايت و امامت مورد بررسى قرار گرفته اند.
کليدواژه ها: حضرت زهرا عليهاالسلام ، امامت، مبارزه سياسى، پايگاه سياسى، انقلاب درونى، سکوت، فدک، وصيت، شهادت.

مقدّمه

گرايش به الگو و پى روى از مُد نياز بشرى است که در جهت کمال گرايى و تکامل طلبى به طور فطرى در درون انسان ها نهاده شده است و علم امروز آن را «همانندسازي» مى نامد. از اين رو، مشاهده مى کنيم که نياز به الگو و الگودهى به نسل ها، در آموزه هاى دينى به طور آشکار مورد توجه قرار گرفته است و قرآن به صراحت، به معرفى الگوها و اسوه هاى «مثبت» و «منفي» مى پردازد؛ و اسوه هاى مثبت ثابتى را مطرح مى کند که در تمام عصرها و براى همه نسل ها قابل اتّکا و پى روى در عمل هستند.
در معرفى الگو، آن نوع رفتارهاى اجتماعى به عنوان «مدل» يا «راهنماى عملي» مدّ نظر قرار مى گيرند (2) که از ديدگاه اسلام، در قرآن و روايات (آموزه هاى دينى پيامبر و اهل بيت عليهم السلام ) به عنوان نمونه و الگوى عملى معرفى شده اند. رمز ماندگارى الگوها (3) «زنده بودن تفکر و انديشه الگوهاى مطرح شده»، «همسويى سيره و سخن آنان با فطرت انسان ها»، «يکسان بينى جهان بينى و آرمان ها» و «شناخت پيروان آنان» قابل توجه و حايز اهميت است. هر قدر اين شناخت وسيع تر و عميق تر باشد بهتر مى توان محتواى پيام و گفتار و رفتار آنان را به دست آورد و از آن ها در جهت رسيدن به سعادت و تکامل و تحقق ارزش هاى فطرى و الهى بهره برد.
شناخت و معرفت نسبت به الگوهاى شايسته، مانع از هدر رفتن يگانه سرمايه آن ها (عمر) مى شود. از اين رو، امام خمينى رحمه الله با تأسّى به الگوهاى عملى در اسلام مى فرمايد: «ما بايد سرمشق از اين خاندان [خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله ] بگيريم؛ بانوان ما از بانوانشان و مردان از مردانشان، بلکه همه از همه آن ها. الگوى حضرت زهرا عليهاالسلام الگوى پيغمبر است.» (4) اما رسالت و تکليف بر شناخت معصومان عليهم السلام ، ما را بر آن مى دارد که عملکرد آن ها را مورد بررسى قرار دهيم. با توجه به اينکه حضرت زهرا عليهاالسلام الگوى عملى و عينى براى زنان مسلمان است که مى تواند در همه زمينه ها سرمشق نسل امروز و فردا قرار گيرد، در اين مقاله، به اختصار به ابعاد سياسى زندگى حضرت فاطمه عليهاالسلام و مبارزات ايشان در دفاع از حريم ولايت و امامت مى پردازيم.
مبارزه اى که ريحانه نبى در حسّاس ترين دوران آغاز کرد، از زمان آغازين انحراف جامعه پس از رحلت نبى اکرم صلى الله عليه و آله ، به عنوان مهم ترين و محورى ترين حرکت سياسى جامعه محسوب مى شد. هنگامى که او تعدّى غاصبان خلافت را به حريم ولايت و امامت ديد، با تمام قوا و با روش هاى خود، براى دفاع از اين حريم وارد عرصه فعاليت هاى سياسى شد و در طول 75 روز (و به قولى 95 روز) همچون پروانه وجود خويش را براى تثبيت امامت، فداى ولايت کرد. امام خمينى رحمه الله در بيان عملکرد آن حضرت و درک عظمت آن حضرت چه زيبا فرمودند:
«زنى که هر کس با هر بينش، درباره او گفتارى دارد و از عهده ستايش او نيز برنيامده. احاديثى را که از خاندان وحى رسيده به اندازه فهم مستمعان بوده و دريا را در کوزه اى نتوان گنجاند و ديگران هر چه گفته اند به مقدار فهم خود بوده، نه به اندازه مرتبت او ...» (5)

جايگاه سياسى حضرت زهرا عليهاالسلام

کانون تربيت سياسى فاطمه زهرا عليهاالسلام

تولّد فاطمه زهرا عليهاالسلام در دوران جاهليت و شيوه رفتار پيامبر صلى الله عليه و آله با اين انسان الهى از ابتدا يک امر سياسى (تکليف الهي) بود. او در کانون سياست و بحران هاى جامعه رشد مى کرد و تربيت مى يافت و همراه با تحوّلات و بحران ها، درس مى آموخت و شيوه هاى حضور در صحنه را عملاً آموزش مى ديد. رسالت پيامبر صلى الله عليه و آله زدودن خرافات جاهليت و معرفى جايگاه شامخ زن در آفرينش بود و رسول اکرم صلى الله عليه و آله در رفتار خود با فاطمه زهرا عليهاالسلام ، سعى داشت نگرش جامعه را به سوى زن از ابعاد شهوانى لهو و لعب، به ابعاد ملکوتى و ظرافت هاى روحى و نقش تربيتى و مديريتى زن تغيير دهد.
مقام و موقعيت ممتاز حضرت فاطمه عليهاالسلام و تثبيت جايگاه محکم او در انجام رسالت الهى به گونه اى بود که پيامبر صلى الله عليه و آله در موقعيت هاى گوناگون، همواره بر دستان فاطمه زهرا عليهاالسلام بوسه مى زد؛ هرگاه صديقه مرضيه در جمعى وارد مى شد که پيامبر در آن ميان بودند، به احترام آن حضرت از جاى خويش بلند مى شدند و او را در جايگاه خود مى نشاندند؛ (6) هنگام خروج از مدينه، از آخرين فردى که خداحافظى مى کردند فاطمه عليهاالسلام بود و هنگام ورود به شهر هم به ديدار اولين کسى که مى شتافتند باز هم راضيه مرضيه عليهاالسلام بود. (7)

مشروعيت بازيگران سياسى

مشروعيت بازيگران و رهبران سياسى در هر جامعه اى مستلزم پيش نيازهايى است تا مردم جامعه با توجه به عملکردها و رفتار رهبران سياسى مشروع و مقبول جامعه، نسبت به افراد جديد، شناخت و آگاهى لازم را به دست آورند و بتوانند نسبت به شخصيت هاى تازه وارد در امور سياسى و اجتماعى جامعه و مشارکت آنان آگاهى کسب کنند و شخصيت هاى جديد را به عنوان رهبران آينده جامعه بشناسند. در صحنه سياسى جامعه عرب جاهلى، پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله با کردار، گفتار و عمل خويش در مورد خاندان نبوّت و امامت حضرت على و فرزندانش و نقش فاطمه زهرا عليهاالسلام (8) در ارتباط با نبوّت و امامت و رضايت الهى، شناخت هاى لازم را به جامعه مى دادند و در کلام و گفتار خود، مواضع اهل بيت عليهم السلام را با عبارت هاى گوناگون تحکيم مى کردند. پيامبر در طول دوران رسالت خود، براى رشد و استقلال فرهنگى مردم تلاش و کوشش بسيار کردند تا جامعه را نسبت به آينده آگاه سازند.
از سوى ديگر، پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله در زمينه مسئوليت و رهبرى زنان، راضيه مرضيه عليهاالسلام را براى پذيرش اين رسالت الهى تربيت کردند. فاطمه زهرا عليهاالسلام اولين درس را در بحرانى ترين شرايط سياسى و اقتصادى يعنى در محاصره «شعب ابى طالب» آموخت (9) و به تدريج، با علم لدنّى که داشت، مجالس بحث و وعظ و درس هاى تفسير و احکام در مدينه براى بانوان جامعه داير کرد. (10)
پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله با سخنان گهربار خود درباره جايگاه فاطمه زهرا عليهاالسلام نزد خدا، (11) نزد آن حضرت (12) و جامعه، در شيوه هاى برخورد با فاطمه زهرا عليهاالسلام ، ازدواج با حضرت على عليه السلام ، (13) ماجراى مباهله با مسيحيان نجران و حضور حضرت زهرا عليهاالسلام در آن جمع، (14) محدودکردن دايره اهل بيت عليهم السلام (15) و اشخاص آن، با احاديث گوناگون، مانند حديث «کساء»، (16) «سفينه نوح»، (17) «ثقلين» (18) و ماجراى غدير خم، (19) رسالت خود را به پايان رساندند و جامعه را براى پذيرش امامت حضرت على عليه السلام آماده ساختند.
اما متأسفانه جاهليت چنان در تار و پود جامعه ريشه دوانده بود که پس از رحلت ايشان، در ماجراى «سقيفه بنى ساعده» در فضاى آکنده از اندوه و غم و ماتم رحلت رسول اکرم صلى الله عليه و آله ، بازيگران سياسى چنان جوّ را تغيير دادند و سريع عمل کردند که مقام خلافت را، که حق مسلّم حضرت على عليه السلام بود، غصب کردند. (20) انحراف و تخريب افکار عمومى و جنگ قدرت از کودتاى «سقيفه بنى ساعده» آغاز شد. جامعه اسلامى نيز که حضرت رسول صلى الله عليه و آله در طول دوران نبوّت خود، ساختار آن را پى ريزى کرده بودند، با حرکت کودتاگران سقيفه و زنده کردن ارزش هاى جاهلى و روحيه ناسيوناليستى و سکوت ياران سُست اراده و فرصت طلبان دچار انحراف شد.
حضرت زهرا عليهاالسلام هم، که در بطن مسائل سياسى جامعه و بحران ها رشد کرده و تربيت يافته بود و رسالت دفاع از حق و حقيقت را بر عهده داشت، با بصيرت و آگاهى عميق نسبت به توطئه اى که مسير امامت را منحرف ساخته بود، هشيارانه وارد عرصه جامعه شد و به صورت يک سياست مدار آگاه و مدافع حريم امامت، در صحنه جامعه حضور جدّى و فعال يافت و رهبرى دفاع از امامت را برعهده گرفت. (21) او زنى است تربيت شده الهى و پيامبر زمان خود. پذيرش رهبرى امام على عليه السلام از سوى يک زن، با تفکر موجود جاهلى نسبت به زن تضاد داشت؛ اما از سوى ديگر، با پيش ذهنيت هايى که پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله درباره حضرت زهرا عليهاالسلام در جامعه ايجاد کرده بودند، کاملاً همخوانى داشت و هنوز وجود گوهر گران قدرى همچون فاطمه زهرا عليهاالسلام به عنوان قوى ترين رکن سياسى جامعه براى تشخيص و شناخت حق از باطل مطرح بود.
دخت گرامى حضرت رسول صلى الله عليه و آله به خاطر بيدارى جامعه و آگاهى مردم در انحراف آغازين خود، فعاليت هاى سياسى خود را آغاز نمود. بررسى فعاليت ها و روش هايى که فاطمه زهرا عليهاالسلام اتخاذ کرد، نمونه اى است که نشان مى دهد اسلام مى خواهد افراد جامعه، اعم از زن و مرد، هميشه نسبت به مسائل جامعه اى که در آن زندگى مى کنند، آگاهى و شناخت لازم داشته باشند تا بتوانند در امور سياسى جامعه مشارکت کنند و حضرت صديقه طاهره عليهاالسلام ، سدشکنِ تفکر غلط جاهليّت نسبت به زن بود که با تمام وجود، سرشار از عشق الهى و رسالت نبى، دفاع از امامت و ولايت را رهبرى کرد.

روش هاى مبارزه سياسى حضرت زهرا عليهاالسلام

الف. تهديد غاصبان خلافت

پس از رحلت رسول اکرم صلى الله عليه و آله هنگامى که حضرت على عليه السلام در حال غسل و کفن و دفن پيامبر صلى الله عليه و آله بود، بعضى از بازيگران سياسى با مسموم کردن جوّ، در «سقيفه بنى ساعده» خلافت را غصب کردند (22) و خليفه اى را بر خلاف حديث غدير خم و خط مشى پيامبر و رسالت الهى انتخاب نمودند. عده اى از بازيگران سياسى براى مشروعيت بخشيدن به خليفه وقت و مقبوليت خلافت غصب شده و بر حق نشان دادن آن و سرپوش گذاردن بر مسير انحرافى، بيعت گرفتن از خليفه ذى حق را عَلَم کردند و براى بيعت گرفتن از حضرت على عليه السلام به در خانه فاطمه عليهاالسلام آمدند، ولى با امتناع حضرت فاطمه عليهاالسلام در گشودن در مواجه شدند. به همين دليل، دَرِ خانه او را به آتش کشيدند، (23) فاطمه عليهاالسلام را مورد هجوم قرار دادند (24) و او از شدت درد بى هوش شد و فرزند خود را سقط کرد. آنان حضرت على عليه السلام را براى بيعت گرفتن با خليفه وقت به مسجد بردند. زمانى که حضرت فاطمه عليهاالسلام به هوش آمد، سراغ امام بر حق، على عليه السلام ، را گرفت. وقتى متوجه شد که او را به مسجد برده اند، بلافاصله دست فرزندان خردسالش حسن و حسين عليهماالسلام را گرفت و به مسجد رفت. (25) هنوز مردم عوام جامعه و مهاجران و انصار برخوردهاى باکرامت و بزرگوارانه پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله با فاطمه زهرا عليهاالسلام و سخنان پيامبر را نسبت به دخت گرامى اش از ياد نبرده بودند و احترام و تکريم خود را نسبت به فاطمه زهرا عليهاالسلام در باطن ضمير خويش در نظر داشتند. وقتى که فاطمه زهرا عليهاالسلام به مسجد رفت و غاصبان خلافت را تهديد کرد که اکنون خدا را به يارى مى طلبم، با تهديد او، غاصبان خلافت تا حدى جا خالى کردند و از بيعت گرفتن با حضرت على عليه السلام دست برداشتند و در اين مبارزه، فاطمه زهرا عليهاالسلام با پيروزى به خانه برگشت. (26)

ب. تحت تأثير قرار دادن افکار عمومى جامعه (گريه کردن)

در مرحله ديگر، فاطمه زهرا عليهاالسلام تاکتيک «گريه» را انتخاب کرد (27) و به عنوان يک حربه سياسى از آن بهره برد. صديقه طاهره عليهاالسلام محل گريه خود را مرکز اجتماع مسلمانان (28) قرار داده بود؛ بر سر قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله ، شهداى احد و قبرستان بقيع مى رفت و در اين اقدام، همراه کودکان خردسالش (براى تحت تأثير قرار دادن جامعه) و در ساعات شب و روز با ذکر مرثيه هايى در فقدان پدر بزرگوار خويش (29) و انحراف امّت پس از رحلت رسول اکرم صلى الله عليه و آله سعى مى کرد جامعه خفته را بيدار سازد.

ج. سخنرانى (با تکيه بر فدک)

حربه سياسى ديگر، سخنرانى با تکيه بر غصب «فدک» بود (30) که به دنبال غصب آن توسط خليفه وقت، فاطمه زهرا عليهاالسلام بار ديگر از اين حرکت رژيم حاکم به عنوان يک حربه سياسى و فرصت مناسب سياسى براى روشن ساختن اذهان جامعه در غصب خلافت مسلّم حضرت على عليه السلام استفاده کرد. در حقيقت، فاطمه زهرا عليهاالسلام به نام غصب حق مالکيت خويش، به اعتراض سياسى و استيضاح حاکم وقت پرداخت و به مسجد رفت و خطبه خواند. (31)
در اين خطبه، چند فراز و نمود خاص وجود دارند. فاطمه زهرا عليهاالسلام در ابتدا، با يادآورى رسالت پيامبر و دفاع از رهبرى و امامت بر حق حضرت على عليه السلام و حق مالکيت خويش بر فدک از لحاظ قانون ارث در اسلام، با سازش کاران سياسى اتمام حجت کرد. ايشان در فرازى از آن خطبه مى فرمايد:
«هان اى مردم! بدانيد من فاطمه ام و پدرم محمّد صلى الله عليه و آله ، انتها و ابتداى کلامم يکى است؛ هرگز آنچه مى گويم غلط نبوده و آنچه انجام مى دهم ظلم نيست.» (32)
نکته بارز در خطبه حضرت زهرا عليهاالسلام اين است که آن حضرت با فصاحت و بلاغت خاصى به دفاع از مقام ولايت و امامت حضرت على عليه السلام مى پردازد. در فرازى از اين خطبه مى فرمايد:
«... و چون خداوند پيامبرش را به خانه انبيا فراخواند، جايى که برگزيدگانش زندگى مى کنند، خارهاى نفاقتان سر برون آورد و پوشش دينتان رنگ باخت و صداى سرکرده گم راهان درآمد و پست مهره اى ذليل و ناشناخته ظهور کرد و نازپرورده جاهلان مفسد زمزمه سر داد. پس بر دل ها و زندگى تان سوار شد ... و شما بر حق غضب کرديد...» (33)
دفاع از حريم ولايت توسط يک زن و بذرى که او در مسجد با سخنان مستدل و منطقى خود کاشت، بعدها در بيعت مردم با حضرت على عليه السلام (پس از قتل عثمان) به ثمر نشست.
در فراز ديگرى از اين حرکت سياسى، حضرت زهرا عليهاالسلام به دفاع از ارث زن در اسلام مى پردازد؛ دفاع از مالکيت بر حق زن. اين حرکت بر خلاف راه و رسم موجود در افکار جاهلى بود که در بعضى از اذهان رسوخ داشت. اما آنچه را اسلام حق مى دانست براى فاطمه زهرا عليهاالسلام معيار و محک بود، نه عرف و سنّت هاى جاهلي. آن حضرت توانست با حضور در مرکز اجتماع مسلمانان و مهم ترين مکان معتبر سياسى يعنى مسجد به محاجّه با خليفه وقت بپردازد و او را به استيضاح بکشاند و با رسوايى سياسى حاکمان وقت، تا حد زيادى مشروعيت آنان را زير سؤال برد و رسم هاى جاهليت را درهم بشکند (34) و نشان دهد که هيچ حکومتى نمى تواند حق و مال کسى را غصب کند، حتى اگر اين حق متعلّق به يک زن باشد.

د. رايزنى سياسى

حضرت فاطمه عليهاالسلام همچون سياست مدارى قهرمان، به تکليف و رسالت الهى خويش عمل مى کرد و براى روشن ساختن افکار عمومى از انحراف مسير امامت، چهل شبانه روز (35) دست حسن و حسين عليهماالسلام را مى گرفت و سوار بر مرکبى مى شد و همراه با حضرت على عليه السلام به درِ خانه مهاجر و انصار مى رفت تا آن ها را نسبت به غفلتى که دچار آن شده اند و انحراف موجود، بيدار سازد و غافلان و راحت طلبان را هوشيار سازد. فاطمه زهرا عليهاالسلام در حقيقت، با رايزنى سياسى خود، با ياران رسول صلى الله عليه و آله اتمام حجت مى کرد و همچون ديپلماتى آگاه، با حضور خويش سعى مى نمود مسير انحراف امّت را روشن سازد و مسير واقعى را که امامت على عليه السلام است و نيز حريم ولايت را روشن و بى پيرايه ارائه دهد تا در فرداى قيامت، براى صاحبان زر و زور و تزوير و عافيت طلبانى که فريب خورده اند، بهانه اى وجود نداشته باشد.

ه. اعتصاب سخن (سکوت سياسي)

در مسير دفاع از حريم ولايت و امامت، فاطمه زهرا عليهاالسلام شيوه مبارزاتى ديگرى را با سکوت خود آغاز کرد، و آن «اعتصاب سخن» با حاکمان وقت بود. (36) صديقه طاهره عليهاالسلام شيوه اى سياسى را آغاز کرد که تداوم دهنده تاکتيک ها و شيوه هاى مبارزاتى قبلى آن حضرت بود. تمامى اين شيوه ها در راستاى يکديگر معنا مى دهند. آن حضرت با اتخاذ حرکت هاى سياسى خاص از قبيل گريه در مراکز شلوغ و محل عبور و مرور مسلمانان، حضور در مسجد و مراجعه به خانه هاى مهاجر و انصار که تمامى آن ها با حضور قوى آن حضرت در صحنه مبارزات سياسى همراه بودند جامعه را از لحاظ افکار، تحت تأثير قرار داد، ولى ناگهان شيوه مبارزه سياسى خود را تغيير داد و سکوت اختيار کرد.
اين تاکتيک و شيوه جديد در اذهان جامعه، که به حضور آن حضرت در صحنه عادت داشتند، سؤال ايجاد مى کرد و مسئله برانگيز بود که چه شده است که فاطمه زهرا عليهاالسلام سکوت کرده است؟ اين تغيير رويه به طور طبيعى، توجه اجتماع را جلب مى کرد و افکار عمومى را به تکاپو وامى داشت تا در پى يافتن علت آن باشند. فاطمه عليهاالسلام در محاجّه خود عهد کرد که ديگر با خليفه سخن نگويد. (37) پس از حضور خليفه در خانه فاطمه زهرا عليهاالسلام و گفت وگوى کوتاه آن ها با حضرت فاطمه عليهاالسلام که حضرت على عليه السلام در اين ميان پيامبر سخن مابين فاطمه عليهاالسلام و خليفه وقت بود، (38) و گرفتن اعتراف از خليفه وقت مبنى بر مقام شامخ حضرت فاطمه عليهاالسلام از زبان پيامبر در اينکه رضايت فاطمه رضايت خدا و خشم او خشم خداست، فاطمه زهرا عليهاالسلام مشروعيت خليفه را زير سؤال برد و اذهان جامعه و افکار عمومى را در مشروعيت خليفه وقت دچار ترديد کرد که فاطمه عليهاالسلام حق را مى گويد و امامت حقى است غصب شده توسط خليفه وقت! پس از اينکه آن حضرت از خليفه وقت اعتراف گرفت، قسم خورد که ديگر با او سخن نگويد و با اين ديدار و سخن فاطمه زهرا عليهاالسلام ، مشروعيت حاکمان وقت بيش از گذشته زير سؤال رفت و در بسيارى از اذهان که نادانسته و تحت تأثير جوّ موجود بيعت کرده بودند، شک و ترديد و پشيمانى ايجاد شد و بدين سان، اين حربه بسيار مؤثر واقع گرديد.

و. ايجاد انقلابى درونى در خانه ها

شيوه مبارزاتى ديگر فاطمه زهرا عليهاالسلام دادن آگاهى و رشد سياسى به زنان مهاجر و انصار بود که بدين وسيله، آتش مبارزه در خانواده هاى مدينه وارد مى شد. اين مبارز سياسى شکست ناپذير، که تمام تاب و توان خود را در دفاع از حريم ولايت و امامت قرار داده بود، به علت تلاش بيش از حد، ناتوان شد. به همين دليل، پس از مدتى فاطمه زهرا عليهاالسلام به علت بيمارى و ضعف، در خانه بسترى شد. وقتى خبر بيمارى آن حضرت در مدينه پيچيد، زنان مهاجر و انصار، که وامدار تعليم و تربيت فرهنگى آن حضرت بودند، براى عيادت او به خانه اش آمدند. وقتى از حال آن حضرت جويا شدند، از حال خود نگفت، بلکه در دفاع از حريم ولايت به سخن پرداخت (39) و از سستى مردانشان سخن راند که حق را فراموش کرده اند و سکوت اختيار نموده اند. بازتاب سخنان دخت پيامبر به تدريج، در درون خانه ها آتشى به پا کرد و انقلابى پرخروش را جهت داد که به حريم خانه ها راه يافت و نطفه هاى آگاهى و شعور را بارور کرد.
اين شيوه مبارزه نشان مى دهد اگر در جامعه اى به جاى مشغول ساختن زنان به خود، براى آن ها کار فرهنگى و فکرى صورت گيرد و به آنان آگاهى سياسى داده شود، آنان بهتر مى توانند در شناخت حق و حقيقت بدون تعارف هاى ديپلماتيک و بازى هاى سياسى وارد صحنه شوند و به دفاع بپردازند. مصداق اين حقيقت در انقلاب اسلامى ما نمود پيدا کرد؛ حضور زنان و پيشتازى آنان در صحنه مبارزات انقلاب و پشتيبانى از جنگ و فعاليت هاى پشت جبهه اين نظريه را ثابت مى کند که حرکت زنان ايران وامدار مبارزات سياسى اسوه و الگوى زنان جهان حضرت زهرا عليهاالسلام بوده است.

ز. وصيت نامه سياسى

تاکتيک کوبنده ديگرى که صديقه طاهره عليهاالسلام اتخاذ کرد و ضربه سهمگينى بر حکومت وقت وارد آورد، وصيت نامه سياسى آن حضرت است؛ وصيت نامه اى که براى بيدار ساختن افکار خفته و توجه افکار عمومى و عدم بهره برداى حاکمان سياسى وقت از مراسم سوگوارى و دفن آن حضرت نگاشته شد. (40)
حضرت زهرا عليهاالسلام در وصيت نامه سياسى خود تأکيد مى کند که حضرت على عليه السلام ، وليّ بر حق، بايد به آن عمل کند؛ چنان که تا بدان روز هيچ سياست مدارى چنين آگاهانه و مدبّرانه و با آن ظرافت هاى سياسى، عمل نکرده بود، بلکه شيوه اى بکر و تازه بود که از سوى سياست مدارى حرفه اى به خاطر دفاع از حريم ولايت و تحقير موقعيت سياسى خليفه وقت اتخاذ شده بود.
حضرت فاطمه عليهاالسلام وصيت کرد که احدى از کسانى که به او ستم کرده اند در تشييع جنازه اش حاضر نشوند و شبانه او را دفن کنند. (41) در حقيقت، با اين وصيت نامه، حربه سياسى از دست حاکمان وقت گرفته شد. آنان مى خواستند در مرگ آن حضرت با مرثيه سرايى و اشک و ماتم و ارادت به آن حضرت و تأسف از رحلت او، مخالفت ها و مبارزات حضرت زهرا عليهاالسلام را در دفاع از حريم ولايت تحت الشعاع قرار دهند و خلافت غاصبانه خود را در اذهان جامعه برحق جلوه گر سازند. اما دفن شبانه آن حضرت و نامشخص بودن مکان دفن ايشان، اين سؤال را در ميان امّت اسلامى ايجاد کرد که چرا دخت گرامى پيامبر و يگانه گوهر گران قدر او چنين وصيّتى کرده است؟
با عمل به وصيّت آن حضرت توسط حضرت على عليه السلام ، اذهان جامعه دچار شک و ترديد شد و تا حد زيادى مشروعيت خليفه وقت زير سؤال رفت و مظلوميت آن حضرت بيشتر نمايان گرديد و اينکه چرا حضرت زهرا عليهاالسلام در مدت 75 (و به قولى 95) روز با تمام تاب و توان، با شيوه هاى گوناگون تلاش کرد تا مسير انحرافى امّت را روشن سازد که چرا امام بر حق على عليه السلام را تنها گذاشته اند و کج راهه اى را انتخاب کرده اند که خلاف حق و حقيقت است، در حالى که على عليه السلام بر حق است؟

تأثير الگوى فاطمى در انقلاب اسلامى

از مجموع مباحث مطرح شده در صفحات قبل، مى توان با اطمينان خاطر گفت: اسلام در نگرش خود به زن، با آفرينش ريحانه نبى و انسيه حوراء، نشان داد که دين جامعى است که زن تحقير شده در جاهليت ديروز و غرب زده امروز را نه تنها باور ندارد، بلکه تقبيح مى کند و الگوى ايده آل زن مسلمان را فاطمه زهرا عليهاالسلام مى داند تا بهانه براى هيچ زن مسلمانى باقى نماند که ما اسوه و الگويى نداشتيم تا با تمسّک به او بتوانيم انحراف و باطل را تشخيص دهيم و يا به خود اجازه دهيم که وارد عرصه هاى مختلف اجتماعى، سياسى و فرهنگى شويم. البته زنان مسلمان ايران با خودباورى به توان والاى خويش و با شناخت فاطمه زهرا عليهاالسلام و مبارزات او، توانستند با حفظ کرامت، عزّت نفس و عصمت و تقوا، براى دفاع از آرمان هاى خمينى کبير رحمه الله و انقلاب اسلامى و تشکيل حکومت اسلامى شجاعانه وارد صحنه شوند و با مجاهدت ها و ايثارهاى خود، انقلاب عظيم اسلامى ايران را به پيروزى برسانند.
اين حضور قوى نشان داد اگر زن ايرانى و مسلمان با شناخت وسيع و آگاهى از اسلام ناب محمّدى صلى الله عليه و آله به دور از انحرافات و خرافات و پيرايه هايى که اسلام را پوشانده اند رشد يابد، به راحتى مى تواند رفتارها و نگرش فرهنگى خود را اصلاح کند و با اين نگرش، چنان حضورى قوى در صحنه هاى گوناگون سياسى و اجتماعى خواهد داشت که هيچ هماوردى براى او وجود نخواهد داشت.
امام خمينى رحمه الله در پيروزى و به ثمر رسيدن انقلاب اسلامى، مهم ترين و مؤثرترين عامل را حضور پرشور و پرتوان زنان در صحنه سياسى جامعه قلمداد کردند که اين شيرزنان با رشد و آگاهى اسلامى و الهى خود توانستند حتى قوى تر از مردان در جامعه حضور يابند. از اين رو، ايشان مى فرمايد:
«آنچه که در ايران بزرگ تر از هر چيز بود تحوّلى است که در بانوان ايران حاصل شد. بانوان ايران در اين نهضت انقلاب سهم بيشترى از مردان دارند و امروز هم، که در پشت جبهه ها مشغول فعاليت هستند، سهم آن ها بيشتر از ديگران است.» (42)
نکته جالب در ميان سخنان حضرت امام رحمه الله ، شناخت روان شناسانه و عميق ايشان نسبت به روحيه زن، بخصوص «زن مسلمان ايراني» است که بدان اشاره مى کنند. هدف زنان ما در مبارزات سياسى و حضور در صحنه هاى گوناگون جامعه، کسب جاه و مقام نيست و همان گونه که اشاره شد فاطمه زهرا عليهاالسلام نيز هرگز به خاطر منافع فردى و شخصى خود وارد مبارزه سياسى نشد، بلکه با توجه به رسالت الهى، که بر دوش داشت، و در جهت دفاع از حريم امامت و ولايت، با استفاده از حربه هاى گوناگون سياسى وارد صحنه گرديد و چنان حماسه شکوهمند و ايثار و از جان گذشتگى را تا مرز شهادت به نمايش گذاشت. امام راحل رحمه الله هم به اين بعد روحى و عرفانى زن اشاره مى نمايد که زنان مسلمان جامعه اسلامى به خاطر دفاع از اسلام و قرآن وارد صحنه سياسى شدند و به همين خاطر، بايد اين حضور قوى را حفظ کنند، نه اينکه چون زن هستند بايد در کنج عزلت به سر برند و خانه نشينى اختيار کنند و تابع محض حوادث و رويدادهاى جامعه باشند. ايشان مى فرمايد:
«خانم ها براى اينکه يک چيزى مثلاً دستشان بيايد يا فرض کنيد که صاحب منصب بشوند نمى آيند بيرون، خودشان و بچه هايشان را به کشتن بدهند. اين اسلام و قرآن است که خانم ها را آورده است بيرون و همدوش مردها، بلکه جلوتر از مردها وارد صحنه سياست کرده است.» (43)
در جاى ديگر، ايشان حضور و دخالت بانوان در مسائل سياسى را به عنوان تکليف براى آنان قلمداد کرده، مى فرمايد:
«سياست يک ارثى نيست که مال دولت باشد، خانم ها حق دارند در سياست دخالت بکنند و تکليفشان اين است.» (44)
و مقام معظّم رهبرى نيز بارها به اين مسئله اشاره کرده که زنان بايد در عرصه هاى سياسى فعّال باشند و لازمه يک نظام اسلامى حضور پرقدرت و آگاهانه اقشار اجتماع، بخصوص، بانوان است. ايشان مى فرمايد:
«در نظام اسلامى، زنان بايد از درک سياسى برخوردار باشند، فنّ خانه دارى و همسردارى را بدانند و در صحنه فعاليت هاى اجتماعى، سياسى، علمى و خدمات، مظهر عصمت و طهارت و مناعت باشند.»
زن مسلمان ايرانى با داشتن الگويى همچون صديقه طاهره عليهاالسلام توانست با حضور خود در صحنه هاى پرشور دوران وحشتزاى طاغوت، حماسه انقلاب اسلامى را به منصّه ظهور برساند و سختى ها و مرارت هاى هشت سال جنگ تحميلى را به جان بخرد و با ايثارگرى هاى خود در پشت جبهه و گاه در درون جبهه و نيز تهاجم فرهنگى دشمن، توطئه هاى دشمن را نقش بر آب سازد و با تمسّک به حبل المتين زهراى اطهر عليهاالسلام به عنوان الگو و اسوه در صحنه هاى گوناگون جامعه حضور يابد و فريب تبليغات مغرضانه و مزوّرانه فريب کاران زر و زور و تزوير را نخورد و چه زيبا و دل نشين مقام معظّم رهبرى فرمود:
«زنان مسلمان در زندگى شخصى، اجتماعى و خانوادگى خود بايد زندگى حضرت فاطمه عليهاالسلام را از جهت خردمندى، فرزانگى و عقل و معرفت الگو و سرمشق قرار دهند؛ از بُعد عبادت، مجاهدت، حضور در صحنه تصميم گيرى هاى عظيم اجتماعى، خانه دارى، همسردارى و تربيت فرزندان صالح از زهراى اطهر عليهاالسلام پى روى کنند.» (45)

نگرش فاطمى در بيدارى زن مسلمان

در جهان امروز، جامعه مسلمانان به عنوان دومين جامعه بزرگ مذهبى است که بيش از 5/1 ميليارد عضو دارد که روز به روز در حال گسترش است و زنان نيز بيش از نيمى از اين جامعه را تشکيل مى دهند. در چنين جامعه اى، شناخت الگوى راستين براى زنان مسلمان مى تواند تأثير شگرفى بر جاى بگذارد. يکى از بزرگ ترين درس هاى عملى از حضرت زهرا عليهاالسلام حضور فعّال در صحنه هاى اجتماعى سياسى با حفظ عفّت و حجاب و ارزش هاى وجودى زن است که در انقلاب اسلامى، جلوه يافت و الگويى براى زنان مسلمان در سطح جهان گرديد. تأسّى به اسوه و الگوى برتر زنان جهان، حضرت زهرا عليهاالسلام ، گامى نوين و حرفى نو مطرح ساخت که زن مسلمان در اقصا نقاط جهان، از آسيا تا آفريقا، از اروپا تا آمريکا، مى تواند با تکيه بر الگوى عملى فاطمى، به خودباورى و احياى هويّت اسلامى دست يازد؛ همچنان که زنان مسلمان در سطح جهان با احياى عزّت اسلامى و مبارزه با ساختارهاى موجود و جنبش هاى فمنيستى و قوانين موجود در جهت تثبيت ارزش هاى زن مسلمان گام برداشتند.
قدرت يافتن جنبش هاى زنان مسلمان و حضور آن ها در عرصه هاى بيدارى و حق طلبى نماد بارزى است که با پى روى از الگوى آموزه هاى دينى فاطمى به وجود آمده است؛ به گونه اى که رسانه هاى غربى همواره از تأثير انقلاب اسلامى و تغيير رويه زنان مسلمان در سراسر جهان سخن گفته اند؛ صحبت از زنانى که روزى در فرهنگ برهنگى غوطه ور بودند و امروز با شناخت حقيقت وجودى خويش، در جبهه جنگ و جهاد و شهادت تا مرحله ايثار جان نيز گام نهاده اند. الدستور در يکى از گزارش هاى خود به اين موضوع اشاره کرده، مى نويسد: بيدارى زنان لبنانى، آنان را به مسلسل کلاشينکف و بمب هاى مولوتف مجهّز ساخت. اردوگاه زينبيه در بعلبک، که زير نظر دفتر زنان انقلابى وابسته به دايره جنبش هاى آزادى بخش اداره مى شود، اينک به عنوان مکانى مقدّس براى فعاليت زنان جنوب لبنان به شمار مى رود. (46)
نيويورک تايمز در گزارش ديگرى با تکيه بر بيدارى زنان مسلمان و تلاش آن ها براى احقاق حقوق واقعى شان مى نويسد: جنبش هاى زنان در کشورهاى اسلامى بسيار قوى و متشکّل مى باشد و زنان در اين کشورها، فعاليت هاى زيادى براى کسب حقوق خود در چارچوب هاى غيرمذهبى و مذهبى انجام مى دهند ... در تمام دنياى اسلام، از شمال آفريقا و خاورميانه تا جنوب شرقى آسيا، انواع گوناگونى از افراد و گروه هاى حقوق زنان، با فرهنگ هاى متفاوت، اما مشترک در داشتن ايمان قوى در حال ايجاد جنبش هستند. (47)
اميد است زنان مسلمان ايران و جهان با حضور بيدارگرانه خود و کسب آگاهى نسبت به مسائل اسلامى و شناخت اسلام واقعى، با داشتن الگوهايى همچون حضرت زهرا عليهاالسلام ، که افتخار زنان جهان است، بيش از پيش اين موهبت و رحمت الهى را درک کنند و حضور خود را در صحنه هاى گوناگون جامعه در چارچوب اسلامى تداوم بخشند.

نتيجه مبارزه

اگر مبارزات سياسى فاطمه زهرا عليهاالسلام در دفاع از حريم امامت و ولايت نبودند جريان امامت در همان «سقيفه بنى ساعده» خاتمه مى يافت. اما خداوند اراده کرده بود که ريحانه نبى و همسر ولايت بار سنگين مبارزات سياسى را در مدت کوتاهى بر دوش بگيرد و جامعه خفته را بيدار سازد و همچون پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله رسالت را به امامت متصل سازد و وجود آن حضرت، تجلّى بخش امامت بود. دفاع فاطمه زهرا عليهاالسلام از حريم امامت و ولايت بود که توانست از قتل حضرت على عليه السلام جلوگيرى کند و تا حدى جوّ متشنّج سياسى آن روز مدينه را کنترل نمايد و حقّانيت حضرت على عليه السلام را به مرور زمان ثابت کند تا در سال هاى بعد، با بيعت مردم با حضرت على عليه السلام مسير امامت تداوم يابد و فرزندان آن حضرت ادامه دهنده خط مشى سياسى و مبارزاتى مادر نمونه شان باشند. همو بود که دخترى همچون زينب عليهاالسلام را در کانون تربيتى خويش پرورش داد تا در کربلا ادامه دهنده و پيامبر خون امام حسين عليه السلام باشد.
مبارزات سياسى حضرت زهرا عليهاالسلام نشان دادند که يک زن، که عنصر پيونددهنده بين رسالت و امامت است، چگونه مى تواند با جثه ضعيف خود و روح عظيم الهى خويش، بار سنگين مبارزه را بر دوش کشد و با جان و مال خود تا آخرين نفس، خط الهى را دنبال کند و فريب سياست پيشگان زر و زور و تزوير را نخورد و نشان دهد که در سخت ترين عرصه هاى سياسى و اجتماعى جامعه، که حتى مردان رزم ديده و مقاوم هم دچار تزلزل مى شوند، يک زن ايستا و مقاوم مى تواند در مقام دفاع از حق و ولايت بايستد و رسالت خويش را جانانه به ثمر برساند.
حضور سياسى فاطمه زهرا عليهاالسلام نشان داد که يک زن با آگاهى و اتخاذ شيوه هاى سياسى مدبّرانه مى تواند در صحنه هاى گوناگون جامعه به مبارزه بپردازد. اين حضور نه تنها تفکر «عدم حضور زن در اجتماع» را نفى مى کند، بلکه انحصار حضور مردان در عرصه هاى سياسى را به نقّادى مى کشاند و بر آن مهر ابطال مى زند.
راضيه مرضيه عليهاالسلام با زندگى و مبارزه خود، در عرصه هاى گوناگون اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى، عبادى، خانه دارى، همسردارى، تربيت فرزند و بخصوص در صحنه هاى گوناگون سياسى، نشان داد که يک زن مى تواند با حفظ حريم عفّت و ارزش هاى انسانى، در تمامى عرصه هاى جامعه حضور داشته باشد و اسلام چنين مى خواهد که زن نيز همچون مرد، در تمام عرصه هاى جامعه عنصرى فعّال و پويا باشد و با پيروزى انقلاب اسلامى، اين تحوّل و نگرش نسبت به زن در جامعه ايجاد شد و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران، حضرت امام خمينى رحمه الله ، و مقام معظّم رهبرى، حضرت آية الله خامنه اى، نيز در سخنان خود بر اين امر تأکيد داشته و صحّه گذاشته اند.
دخت گرامى پيامبر صلى الله عليه و آله و انسيه حورا، حضرت فاطمه عليهاالسلام ، با اخلاق و رفتار و کارنامه عملى و فکرى خويش، مکتبى را براى زنان پايه گذارى کرد که زمزم تکامل و تعالى و چشمه سار والاى کرامت انسانى است، که زنان امروز نيز با تأسّى به اين اسوه و الگوى برتر، مى توانند به گسترش ارزش هاى دينى بپردازند و با ايجاد حسّ مسئوليت پذيرى، خودسازى، روحيه شهادت طلبى، دفاع، انفاق و ايثار و استقامت و پايدارى و صبر، تلاش کنند تا در جهان امروز، به جايگاه حقيقى خويش دست يابند و بدين وسيله، با بازبينى سنّت هاى جاهلى و احقاق حقوق الهى و شرعى و تکيه بر هويّت اسلامى، با حفظ حجاب به عنوان نماد استقامت (48) و پايدارى، مسير فاطمى را ادامه دهند. بى سبب نيست که يوسف زهرا عليهاالسلام الگوى تمام عيار خويش را در زمان ظهور اين گونه معرفى مى کند:
«فى ابنة رسول اللّه لى اسوةٌ حسنه»؛ در دختر رسول خدا، فاطمه زهرا عليهاالسلام براى من، اسوه اى نيکو و شايسته است.

--------------------------------------------
پى نوشت ها :
1 کارشناس ارشد علوم سياسى و مسئول آموزش و پژوهش سازمان تبليغات اسلامى استان تهران.
2. جمشيد هاشميان فر، رضايت جوانان و گرايش آن ها به الگوى خودى، ص 1.
3. محمدرضا شرفى، جوان و نيروى چهارم زندگى، ص 17.
4. روح الله موسوى خمينى، صحيفه نور، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1366، ج 5، ص 283.
5. امام خمينى، در جستجوى راه از کلام امام رحمه الله ، دفتر سوم: زن، چ دوم، تهران، اميرکبير، 1363، ص 129.
6. عايشه مى گويد: «فاطمه در سخن گفتن، شبيه ترين مردم به رسول خدا بود؛ وقتى بر پغمبر وارد مى شد، آن حضرت دستش را مى گرفت و مى بوسيد و بر جاى خود مى نشانيد. هر گاه رسول خدا بر فاطمه وارد مى شد، به احترام پدر از جاى برمى خاست، دست آن حضرت را مى بوسيد و در جاى خود مى نشانيد.» (على بن عيسى الاربلى، کشف الغمّه، تبريز، مکتبة بنى هاشمى، 1381 ق، ج 2، ص 79 / محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ترجمه محمدجواد نجفى، تهران، اسلاميه، 1354، ج 43، ص 6 و نيز ر. ک: ناصر مکارم شيرازى، زندگانى حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام ، تهران، ميقات، 1366.)
7. قال ابوجعفر عليه السلام : «کان رسول اللّه اذا اراد السفرَ سلّم على من اراد التسليم عليهم من اهله، ثمّ يکون آخر من يسلّم عليه فاطمة عليهاالسلام فيکون وجهُه الى سفره من بيتِها و اذا رجع بدا بها»؛ امام باقر عليه السلام فرمود: زمانى که رسول خدا اراده سفر داشت، با کسانى از اهل بيتش که قصد خداحافظى با آن ها داشت خداحافظى مى کرد، سپس آخرين کسى که با او خداحافظى مى کرد، فاطمه بود و از خانه فاطمه به سفر مى رفت و زمانى که برمى گشت، ابتدا بدان وارد مى شد. (محمّدباقر مجلسى، پيشين، ج 43، ص 83 و نيز ر. ک: سيدجعفر شهيدى، زندگانى فاطمه زهرا عليهاالسلام ، چ دهم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1365.)
8. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، تصحيح سيد هاشم رسول محلاّتى، قم، علاّمه، ج 3، ص 141 / على بن عيسى الاربلى، پيشين، ج 2، ص 92.
9. ابن شهر آشوب، پيشين، ج 1، ص 60، ص 71، ص 174 / محمّدباقر مجلسى، پيشين، ج 18، ص 187 و ص 209.
10. امام حسن عسکرى عليه السلام فرمودند: زنى خدمت حضرت فاطمه عليهاالسلام آمد و گفت: مادر ناتوانى دارم که در امر نماز به مسئله مشکلى برخورد کرده و مرا خدمت شما فرستاده است که سؤال کنم، و مسئله را مطرح نمود. حضرت فاطمه عليهاالسلام جواب آن مسئله را داد. آن زن سؤال دوم و سوم را کرد و سپس تا ده مسئله از حضرت پرسيد و حضرت عليهاالسلام همه را پاسخ داد. سپس آن زن از کثرت سؤال خجالت کشيد و عرض کرد: اى دختر رسول خدا، ديگر مزاحم نمى شوم، خسته شديد، حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود: خجالت نکش! هر سؤالى دارى بگو تا جواب دهم. من از سؤالات تو خسته نمى شوم و با کمال ميل جواب مى دهم. اگر کسى اجير شود که بار سنگينى را بر بام حمل کند و در ازاى آن، مبلغ صد هزار دينار اجرت بگيرد، آيا از حمل بار خسته مى شود؟ زن پاسخ داد: نه. حضرت فرمود: خدا در برابر هر مسئله آن قدر به من ثواب مى دهد که بيشتر است از اينکه بين زمين و آسمان پر از مرواريد باشد. با وجود اين، آيا از جواب دادن مسئله خسته مى شوم؟ (محمّدباقر مجلسى، پيشين، ج 22، ص 31.)
امام حسن عسکرى عليه السلام مى فرمايد: دو نفر زن که يکى مؤمن و ديگرى معاند بود، در يک مطلب دينى با هم نزاع داشتند؛ براى حل اختلاف خدمت حضرت فاطمه عليهاالسلام آمدند. چون حق با زن مؤمن بود، حضرت فاطمه عليهاالسلام گفتارش را با دليل و برهان تأييد کرد و بدين وسيله، بر زن معاند پيروز گشت. حضرت فاطمه عليهاالسلام به زن مؤمن گفت: فرشتگان خدا بيشتر از تو شادمان گشتند و غم و اندوه شيطان و پيروانش نيز بيش از غم و اندوه زن معاند مى باشد. (عبداللّه بحرانى اصفهانى، عوالم العلوم، ج 11، ص 627 / محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 2، ص 8.)
در پاسخ گويى به سؤالات پيامبر صلى الله عليه و آله که در مسجد از پيروانش مى پرسيد، على عليه السلام همان سؤالات را از فاطمه عليهاالسلام مى پرسيد و به پيامبر پاسخ مى داد. (طبرسى، احتجاج، ج 1، ص 11 / عبداللّه بحرانى اصفهانى، پيشين، ج 11، ص 223 / قاضى نورالله شوشترى، احقاق الحق، تعليقات شهاب الدين مرعشى نجفى، قم، مکتبة آية اللّه مرعشى نجفى، 1403 ق، ج 10، ص 257 و 233 و 226 / محمدباقر مجلسى، پيشين، ج 43، ص 94.)
11. قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله : «اولُ شخصٍ تدخل الجنةَ فاطمة»؛ اول کسى که وارد بهشت مى شود، فاطمه است. (محمّدباقر مجلسى، پيشين، ج 43، ص 44) امام باقر عليه السلام فرمودند: «به خدا! اى جابر، در روز قيامت حضرت فاطمه شيعيان و دوستانش را جدا مى کند؛ همچنان که پرنده دانه خوب را از دانه بد جدا مى کند. (محمّدباقر مجلسى، پيشين و نيز ر. ک: سيدمحمّد کاظم حائرى قزوينى، فاطمه از ولادت تا شهادت، چ سوم، تهران، اميرکبير، 1365.)
12. قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله : «فاطمةُ بضعةٌ مِنّى مَن سرّها فقد سرّنى و مَن ساءها فقد سائني»؛ پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله فرمود: فاطمه پاره تن من است؛ کسى که او را خشنود کند همانا مرا خشنود کرده است و هر کس وى را ناراحت کند، مرا ناخشنود ساخته است. (محمّد بن نعمان مفيد «شيخ مفيد»، الامالى، ترجمه حسين استاد ولى، مشهد، بنياد پژوهش هاى اسلامى، 1364، ج 2، ص 259.) قال رسول الله صلى الله عليه و آله : «اذا اشتقتُ الى الجنةِ قَبَّلتُ غُرَّ فاطمة»؛ هر گاه شوق بهشت در دلم پيدا مى شود گلوى فاطمه را مى بوسم. (محمّدباقر مجلسى، پيشين، ص 52.) قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله : «فاطمة اُعزُّ البريّةِ عَليّ»؛ فاطمه عزيزترين خلق نزد من است. (همان، ج 43، ص 39.)
13. حضرت رسول صلى الله عليه و آله خطاب به على عليه السلام مى فرمايد: «جبرئيل از جانب خداوند برايم پيام آورد که يا محمّد! خدا تو را از بين مخلوقاتش برگزيد و به رسالت انتخاب کرد، على عليه السلام را برگزيد و برادر و وزير تو قرار داد، بايد دخترت را با او کابين ببندي. مجلس جشن ازدواج آنان در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده است. خدا دو فرزند پاک و نجيب و طيّب و طاهر و نيکو به آنان عطا خواهد کرد.» (محمّد باقر مجلسى، پيشين، ج 43، ص 127 / على بن عيسى الاربلى، پيشين، ص 95 / ذبيح الله محلاّتى، رياحين الشريعه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1368، ج 1، ص 157.)
14. «فَمَن حاجَّک فيه مِن بعدِ...» (آل عمران: 61)؛ کسانى که پس از ورود علم بر تو، جدال مى کنند به آن ها بگو: بياييد تا ما فرزندان خودمان را و شما هم فرزندان خودتان را و ما زنان خودمان را و شما هم زنان خودتان را و ما نفوس خودمان را و شما هم نفوس خودتان را (براى مباهله و نفرين) دعوت کنيم و از خدا تقاضا نماييم که دروغگويان را مورد طرد و لعن خود قرار دهد. (ر. ک: ابراهيم امينى، فاطمه زهرا عليهاالسلام بانوى نمونه اسلام، چ هفتم، قم، شفق، 1373، ص 100.)
15. آيه تطهير: «انّما يُريدُ اللهُ لِيُذهبَ عنکُم الرِجسَ اهلَ البيتِ و يُطهِّرکم تطهيرا.» (احزاب: 33) ابن عبّاس مى گويد: روزى حضرت على عليه السلام و فاطمه عليهاالسلام و حسن و حسين عليهماالسلام نزد پيغمبر بودند، فرمود: «خدايا، تو مى دانى که اينان اهل بيت من و گرامى ترين مردم هستند، دوستانشان را دوست بدار و با دشمنانشان دشمنى کن؛ يارى کنندگانشان را يارى فرما؛ از تمامى بدى ها پاکشان گردان؛ از تمام گناهان محفوظشان بدار؛ به واسطه روح القدس تأييدشان فرما.» سپس فرمود: «يا علي! تو امام امّت و جانشين من هستي.» (محمّدباقر مجلسى، پيشين، ج 43، ص 24.) زمانى که آيه 22 سوره روم (قُل لا اسئلکم عليه ...) نازل شد که مى فرمايد: «اى پيامبر (به مردم بگو) از شما در مقابل پيامبرى اجرى نمى خواهم، مگر دوستى با نزديکانم»، گفتند: اى پيامبر خدا! چه کسانى نزديکان تو هستند که واجب است آنان را دوست بداريم؟ حضرت فرمودند: على و فاطمه و فرزندان آن ها.» (محمّدباقر مجلسى، پيشين، ج 43، ص 252.)
16. «جابر بن عبداللّه انصارى از حضرت زهرا عليهاالسلام نقل مى کند: روزى پدرم بر من وارد شد و فرمود: سلام بر تو، اى فاطمه. عرض کردم: بر شما باد سلام خدا. فرمود: در بدن خود احساس ناتوانى مى کنم. عرض کردم: پدر جان! شما را به خدا مى سپارم تا ضعف از شما رخت بربندد. فرمود: عباى يمنى را بياور و مرا با آن بپوشان ... سپس من و حسن و حسين و على عليه السلام به فرموده پيامبر در زير عبا جمع شديم. بعد از آن، پيامبر طرفين عبا را گرفته، دست راست خود را به سوى آسمان بلند کردند و عرضه داشتند: پروردگارا! اينان اهل بيت و خاصان و ياران من اند.» (ناصر مکارم شيرازى، تفسير نمونه، چ 16، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1378، ج 17، ص 298 303 / قاضى نوراللّه شوشترى، پيشين، ج 2، ص 554 557.)
17. قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله : «مَثَلُ اهلِ بيتى فيکم مَثَلُ سفينةِ نوحٍ مَن رکبها نجا و مَن تَخلَّف عَنها رخّ فى النار»؛ رسول خدا فرمود: مثل اهل بيتم در ميان شما، مانند کشتى نوح است؛ هر کس که بر آن سوار شود، نجات يابد و کسى که از آن تخلّف نمايد، در آتش مى افتد. (محمّدباقر مجلسى، پيشين، ج 23، ص 122 / شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا عليه السلام ، ترجمه حميدرضا مستفيذ و على اکبر غفّارى، تهران، صدوق، 1373، ج 2، ص 27.)
18. «اِنّى تارکٌ فيکم الثقلينِ ما اِن تمسَّکتم بهما لن تَضلّوا بعدي؛ احدهُما اَعظمُ مِن الآخِر: کتابَ اللهِ عزّوجلّ حبلٌ ممدودٌ مِن السماءِ اليَ الارض و عترتى اهلُ بيتى، و لن يفترقا حتّى يَرِدا عليّ الحوضَ فانظروا کيف تَلحقُوا بِى فيهما»؛ همانا دو چيز گران بها در ميان شما بر جاى مى گذرام که تا وقتى به آن دو تمسّک بجوييد هرگز پس از من گم راه نخواهيد شد؛ يکى از آن دو بزرگ تر، گرامى تر و مهم تر از ديگرى است: اين ها کتاب خدا، و عترت و خاندان من مى باشند. اين دو هرگز از يکديگر جدا نمى شوند تا در حوض کوثر بر من وارد گردند. پس بنگريد که نسبت به آن دو، چگونه به من ملحق خواهيد گشت. (محبّ الدين احمد طبرى، ذخائر العقبى فى مناقب ذوى القربى، بيروت، دارالکتب العربيه، 1397 ق، ص 16.)
19. قالت فاطمه عليهاالسلام : «اَنسيتم قولَ رسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله يوم غدير خمٍ: مَن کنتُ مولاه فعليٌّ مولاه؟ و قوله صلى الله عليه و آله : انتَ مِنّى بِمنزلةِ هارونَ مِن موسي؟» فاطمه زهرا عليهاالسلام مى فرمود: «آيا فراموش کرديد سخنان رسول خدا را در روز غدير که فرمود: هر که من مولا و رهبر اويم، على نيز مولاى اوست؟ و آيا فراموش کرديد که به على عليه السلام فرمود: يا علي! موقعيت تو نسبت به من همانند هارون به موسى پيامبر است؟» (قاضى نوراللّه شوشترى، پيشين، ج 21، ص 26 و 27 / عبدالحسين امينى، الغدير، ترجمه اکبر ثبوت و محمّد شريف رازى، تهران، کتابخانه بزرگ اسلامى، 1363، ج 1، ص 58.)
20. عبدالحسين امينى، پيشين، ج 7، ص 75.
21. البته پيامبر صلى الله عليه و آله در اين زمينه به حضرت زهرا عليهاالسلام هشدار لازم را داده بودند و در هنگام رحلت خويش فرمودند: «دخترم! بعد از من مورد هجوم و ستم قرار خواهى گرفت. پاره تنم! هر کس تو را آزار دهد مرا آزرده و آنکه به تو بپيوندد، به من پيوسته ...؛ زيرا که تو از منى و من از تو ... هر کس از مردم به تو ستم کند، نزد خدا از او شکايت مى کنم.» (قاضى نوراللّه شوشترى، پيشين، ج 19، ص 160 / محمّدباقر مجلسى، ج 43، ص 177.)
22. على بن محمّد بن المغازلى، مناقب آل ابى طالب، ترجمه شهاب الدين مرعشى نجفى، طهران، المکتبة الاسلاميه، 1394 ق، ص 18 / اخطب ابى بکر خوارزمى، المناقب، نجف اشرف، المطبعة الحيدريه، 1385 ق، ص 94 / عبدالحسين امينى، پيشين، ج 1، ص 272 / قاضى نورالله شوشترى، پيشين، ج 6، ص 256.
23. ر.ک: نعمت اللّه قاضى، اسرار سياسى اسلام و بررسى زندگى زهراى بتول و فرزندانش، تهران، پيروز، 1349.
24. محمّدباقر مجلسى، پيشين، ج 53، ص 18 و 19 / ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ترجمه و شرح محمّد ابوالفضل ابراهيم، ج 14، بيروت، دارالاحياء التراث العربى، 1385 ق، ص 193 / محمّد بن جرير طبرى، دلائل الامامه، بيروت، الدراسات الاسلاميه، 1413 ق، ص 45.
25. ابن قتيبه دينورى، الامامة والسياسة، ترجمه ناصر طباطبائى، تهران، ققنوس، 1380، ص 12 20.
26. «هنگامى که فاطمه عليهاالسلام با عده اى از زنان دست حسن و حسين عليهماالسلام را گرفت و در حالى که پيراهن رسول خدا صلى الله عليه و آله را همراه داشت، در دفاع از امام خود به مسجد رفت و پيراهن رسول خدا صلى الله عليه و آله را بر در مسجد آويزان نمود و آن جمع وقتى خشم فاطمه زهرا عليهاالسلام را ديدند (در اين هنگام ستون هاى مسجد لرزيدند.) به همين دليل، غاصبان عقب نشينى کردند و على عليه السلام به سلمان گفت: دختر پيامبر را درياب! به خدا قسم مى بينم که مدينه همچون طومارى مى خواهد به هم بپيچد و اهلش را فرو برد و غاصبان از ترس غضب فاطمه عليهاالسلام ، على عليه السلام را رها کردند. (محمّدباقر مجلسى، پيشين، ج 43، ص 198 / ابن ابى الحديد، پيشين، ج 2، ص 52 و ج 6، ص 48 / ابراهيم امينى، پيشين، ص 146 و 149.)
27. عده اى از حضرت على عليه السلام خواهش کردند که «تمنّاى ما از حضرتت اين است که بازمانده نبوّت را بخواهيد يا شب را براى نوحه سرايى بر پدر اختيار نموده و روز آرام گيرد و يا بالعکس آن را برگزيند و زهرا عليهاالسلام بعد از آگاهى از خواست مردم، روش سوگوارى خود را تغيير داد و گاه بر سر قبر حمزه و شهداى احد مى رفت و گاه در بقيع حاضر مى گشت و سوگوارى مى نمود و يا دست طفلان خود را مى گرفت و نزد پدرش مى رفت.» (محمّد باقر مجلسى، پيشين، ج 43، ص 193 / سيد احمد علم الهدى، اشک هاى فاطمه عليهاالسلام ؛ پشتوانه على عليه السلام ، تهران، صدر، 1369، ص 38.)
28. ر. ک: شيخ عبّاس قمى، رنج ها و فريادهاى فاطمه عليهاالسلام ، ترجمه محمدى اشتهاردى، قم، ناصر، 1369.
29. حضرت زهرا عليهاالسلام گاه با فرزندان خود درد دل مى کرد و مى فرمود:« کجا رفت آن کسى که شما را دوست مى داشت؟ کجا رفت آن کس که براى شما از همه مهربان تر بود؟ ديگر او نيست تا از در وارد شود. ديگر او نيست تا شما را بر شانه خود سوار کند.» (محمّدباقر مجلسى، پيشين، ج 43، ص 181 / ذبيح اللّه محلاتى، پيشين، ج 1، ص 245.)
30. ر. ک: شهيدمحمّدباقر صدر، فدک در تاريخ، ترجمه محمود عابدى، تهران، روزبه، 1360 و نيز ر. ک: ناصر مکارم شيرازى، حضرت زهرا عليهاالسلام و ماجراى غم انگيز فدک، مشهد، انجمن محبّان فاطمه، 1365، ص 18.
31. ميرزا محمدتقى سپهر، ناسخ التواريخ، چ دوم، تهران، اسلاميه، 1363، ج 1، ص 144 و نيز ر. ک: سيدجمال الدين دين پرور، فاطمه بر کرسى رهبرى، تهران، روزبه، 1355، خطبه حضرت در مسجد خطاب به ابوبکر.
32. آواى کوثر؛ خطبه حضرت زهرا عليهاالسلام ، تهران، سازمان تبليغات اسلامى، 1376، ص 49.
33. همان، ص 56 و 57 و نيز ر. ک: سيدعزالدين حسينى زنجانى، شرح خطبه حضرت زهرا عليهاالسلام ، چ سوم، تهران، اميرکبير، 1365.
34. علاءالدين هندى، کنزالعمّال، ج 3، بيروت، مؤسسة الرساله، 1409 ق، ص 20 / جلال الدين عبدالرحمن سيوطى، تاريخ الخلفاء، تحقيق محيى الدين عبدالحميد، تهران، الحوراء، 1382، ص 68 و نيز ر. ک: سيدجعفر شهيدي. زندگانى تأثيرانگيز فاطمه دختر محمد صلى الله عليه و آله ، تهران، حافظ، بى تا.
35. ابن قتيبه دينورى، پيشين، ج 1، ص 12 / ابن ابى الحديد، پيشين، ج 2، ص 5.
36. حضرت زهرا عليهاالسلام پس از خطابه غرّاى خود در مسجد و دفاع از فدک و استيضاح خليفه وقت، رسما به ابوبکر اعلام کرد: «اگر فدکم را پس ندهى تا زنده هستم با تو صحبت نمى کنم.» به همين دليل، هر جا به ابوبکر برخورد مى کرد، صورتش را برمى گردانيد و با او حرف نمى زد. (على ابن عيسى الاربلى، پيشين، ج 2، ص 103 / محمّد بن اسماعيل بخارى، صحيح بخارى، ج 8، ص 26 و 210 / جلال الدين سيوطى، پيشين، ص 67 / و نيز ر. ک: حسن سعيد، پيام فاطمه عليهاالسلام ، تهران، مدرسه چهل ستون، 1350، ص 35.)
37. حسن سعيد، پيشين، ص 54 / محمّد دشتى، تحليل و بررسى حوادث ناگوار زندگانى حضرت زهرا عليهاالسلام ، قم، نشر امام على عليه السلام ، 1378، ص 150 170.
38. دو تن از علماى اهل سنّت نيز به اين مسئله اشاره کرده اند. (ابوالحسن مسلم قشيرى نيشابورى، صحيح مسلم، تحقيق موسى شاهين لاشين و احمد عمر هاشم، ج 4، بيروت، مؤسسه عزّالدين، 1407 ق، ص 125.) در صحيح بخارى، ج 4، ص 63 آمده است: «عده اى از عايشه نقل کرده اند فاطمه عليهاالسلام بر ابابکر غضب کرد و با او سخن نگفت و همچنان بر اين حال بود تا از دنيا رفت.»
39. خطبه حضرت زهرا عليهاالسلام در هنگام عيادت زنان مهاجر و انصار از ايشان، ر. ک: على ابن عيسى الاربلى، پيشين، ج 2، ص 18 / محمّدباقر مجلسى، پيشين، ج 43، ص 158 / محمّد دشتى، پيشين، ص 178 / محمّد بن جرير طبرى، پيشين، ص 39 / ابن شهر آشوب، همان، ج 2، ص 205 / ابن ابى الحديد، همان، ج65، ص20.
40. حضرت زهرا عليهاالسلام وصيت کرد: مرا شبانه، در آن هنگام که ديده ها همگى به خواب رفته اند، دفن کن و حضرت على عليه السلام نيز چنين کرد. (محمد بن اسماعيل بخارى، پيشين، ج 5، ص 139 / محمّدباقر مجلسى، پيشين، ج 43، ص 183 و ص 214 / قاضى نوراللّه شوشترى، پيشين، ج 10، ص 453.)
41. از حضرت على عليه السلام سؤال شد که علت دفن حضرت فاطمه عليهاالسلام دختر پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله در شب چيست؟ ايشان فرمودند: «او از مردمانى (ملتي) خشمگين بود و کراهت داشت بر جنازه اش حاضر شوند و حرام است بر دوستان آنان و دشمنان فاطمه عليهاالسلام که بر فرزندان آن حضرت نماز گزارند.» (محمّدباقر مجلسى، پيشين، ج 43، باب 37، ص 209.)
42. امام خمينى رحمه الله ، پيشين، ص 99.
43. همان، ص 91.
44. همان، ص 38.
45. جزوه «ميلاد کوثر فاطمه زهرا عليهاالسلام »، تهران، دفتر امور خواهران سازمان تبليغات اسلامى استان تهران، ص12.
46. الدستور، چاپ انگلستان، 1/4/1985 م.
47. نيويورک تايمز، چاپ آمريکا، 12/5/1996 م.
48. ميدل ايست تاميز، چاپ قبرس، 12/11/1983 م.

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)