ویژگی های جوان عاشورایی

 

مقدمه

گرچه در کارنامه حیات اجتماعى بشر، حماسه هاى بسیار بزرگى در طول تاریخ به ثبت رسیده است، اما به اعتراف بسیارى از صاحب نظران، هیچ یک از رخدادهاى تاریخى قابل مقایسه با حماسه عاشوراى امام حسین (علیه السلام) نیست. درباره علل امتیاز این نهضت از سایر قیام هاى آزادى بخش، دیدگاه هاى مختلفى وجود دارد. به یک اعتبار، استثنایى بودن این قیام در سه امر اساسى وجه امتیاز این قیام است:
رهبرى قیام؛ اهداف و انگیزه هاى قیام؛ پیروان رهبری.
روشن است که پرداختن به این سه ویژگى نه کار آسانى است و نه در این مجال ممکن. هدف این نوشته آن است که به برخى از ویژگى هاى جوانانى که تا آخرین قطره خون خویش از رهبرى و اهداف والاى این نهضت دفاع کردند، اشاره شود. بدان امید که این کار در حد خود به آشنایى بیش تر نسل جوان جامعه اسلامى با اسوه و الگوهاى جاودان نهضت عظیم عاشورا کمک کند و زمینه تاسى و تبعیت از ایشان را فراهم سازد.
همان گونه که در تمام حرکت هاى بزرگ اصلاح طلبانه و انقلاب هاى رهایى بخش حساس ترین مسؤولیت ها بر عهده نیروهاى توانمند جوان قرار داده مى شود، در نهضت عاشورا نیز از همان ابتدا مهم ترین و سرنوشت سازترین نقش ها را نیروهاى جوان عهده دار بودند، موفقیت در انجام تک تک این مسؤولیت هاى خطیر جز از طریق آراسته بودن به فضیلت هاى والاى انسانى و الهى امکان پذیر نمى باشد. در این جا به برخى از کمالاتى که جوانان عاشورا به دلیل آراستگى به آن ها توانستند در ایفاى وظایف خود موفق باشند اشاره مى گردد:

 

 

 

الف. ایمان راسخ

جوانان پاکباز عاشورا به دلیل پرورش در دامن خانواده هاى مؤمن و پرهیزکار، به کامل ترین مراحل ایمان دست یافته بودند. به گونه اى که جز به اعتلاى حق و حاکمیت احکام الهى به چیز دیگرى نمى اندیشیدند و حتى با اشتیاق تمام در این راه آماده شهادت بودند.
وقتى امام حسین (علیه السلام) در مسیر کربلا در منزل «قصر بنى مقاتل» به دنبال خوابى که دیده بودند جمله «انالله و انا الیه راجعون» را بر زبان آوردند. فرزند بزرگوارشان على اکبر(علیه السلام) از آن حضرت علت این امر را سؤال کردند. حضرت فرمودند: در خواب دیدم سوارى مى گوید: این کاروان به سوى مرگ مى رود.
على اکبر در پاسخ به پدر عرض کرد: پدر جان مگر ما بر حق نیستیم؟ امام (علیه السلام) فرمودند: چرا! آنگاه على اکبر فرمود: در این صورت ما باکى از مرگ در راه حق نداریم. (1)
در شب عاشورا نیز وقتى امام حسین (علیه السلام) به اصحاب خود مژده شهادت در راه خدا مى دادند، ناگهان حضرت قاسم، فرزند امام مجتبى (علیه السلام) رو امام کرده فرمودند: عموجان! آیا این فیض بزرگ شامل حال من نیز خواهد شد؟! امام حسین (علیه السلام) در حالى که سخت تحت تاثیر برادرزاده مهربان قرار گرفته بود، از او پرسیدند: پسرم مرگ در کام تو چه طعمى دارد؟ عرض کرد: مرگ در راه حق براى من شیرین تر از عسل است! آن گاه امام (علیه السلام) فرمودند: آرى به خدا سوگند تو نیز یکى از کسانى خواهى بود که فردا به فیض عظیم شهادت نائل مى آیی. وى از شنیدن این خبر بسیار خوشحال گشت. (2)
بدیهى است این گونه از خود گذشتگى حکایت والاى یقین و ایمان دارد. لذا وقتى على اکبر به عنوان اولین شهید از بنى هاشم عازم میدان شدند، در توصیف ویژگى هاى اخلاقى و کمالات بلند الهى او فرمودند: پروردگارا شاهد باش که به مبارزه این مردم ستمگر جوانى را، که شبیه ترین مردم از نظر خلقت و اخلاق و گفتار به رسول تو بود، فرستادیم و ما هرگاه اشتیاق دیدار پیامبرت را پیدا مى کردیم به چهره او نگاه مى کردیم. (3)

 

 

 

ب. بصیرت

در دوران حاکمیت حکومت اموى، به دلیل تبلیغات زهراگین علیه خاندان پیامبر (صلى الله علیه وآله)، تشخیص حقانیت امام حسین (علیه السلام) کار آسانى نبود و حتى بسیارى از سیاستمداران بزرگ تحت تاثیر وضع حاکم، قیام آن حضرت را مورد انتقاد قرار مى دادند و افراد به اصطلاح، خیرخواه، به امام (علیه السلام) توصیه مى کردند که دست از مخالفت با یزید برداشته با او به گونه اى مصالحه کنند! در چنین موقعیتى عده اى از جوانان با بصیرت به ضرورت قیام امام حسین (علیه السلام) پى برده و با تمام وجود به حمایت از او پرداختند و لحظه اى در این راه به خود تردیدى راه ندادند. امام صادق (علیه السلام) در یک مورد وقتى به توصیف صفات و فضیلت بى نظیر فرمانده و پرچمدار لشکریان امام حسین مى پردازد، مى فرمایند: «خدا رحمت کند عموى ما عباس را او از بصیرت و ژرف بینى بسیار نافذ و ایمان بسیار استوار برخوردار بود. به همراه اباعبدالله به جهاد پرداخت و در نهایت هم به فیض شهادت نایل آمد.» (4) در جایى دیگر، در این باره در زیارتنامه آن حضرت مى خوانیم: «گواهى مى دهم که تو در امر دین و اعتقادات هیچ گونه سستى از خود نشان ندادى و از روى علم و آگاهى و بصیرت کامل به انجام وظیفه پرداختى و به شایسته ترین انسان اقتدا کردى و در این مسیر به شهادت رسیدی.» (5)
به برکت همین بینش ژرف و بصیرت کامل بود که دشمن از هر راه وارد شد تا بلکه طریقى او را از امام حسین (علیه السلام) جدا سازد تا بدین ترتیب، ضربه سهمگین از درون نیروهاى خودى به لشکریان جبهه حق وارد سازد که هرگز موفق نشد.

 

 

 

ج. وفادارى

در فرهنگ اسلامى وفا از نشانه هاى ایمان است. پیامبراکرم (صلى الله علیه وآله) بارها تاکید مى فرمودند: «هر کس به خدا و عالم آخرت ایمان آورد، باید وفاى به عهد و پیمان را لازم بشمارد و از آن تخلف ننماید.» (6) بارزترین صفت جوانان کربلا، وفادارى آنان به امام زمانشان است. چرا در سخت ترین شرایط، حاضر نشدند عهدى را که با امام خود بسته بودند نقض کنند. در میان اصحاب اباعبدالله، حضرت ابوالفضل العباس در آراستگى به این فضیلت از جایگاه امتیاز ویژه اى برخوردار بودند. نام عباس بن على (علیه السلام)، همیشه با صفت وفاترین است.
در عصر تاسوعا شمر از سوى عبیدالله بن زیاد، امان نامه اى را براى آن حضرت و برادرانش آورد. او در پاسخ به شمر فرمود: ما هرگز نیازى به امان شما نداشته ایم و نداریم. براى ما امان الهى کفایت مى کند خداوند بر تو و بر امانى که براى ما آورده اى لعنت کند. آیا شما به ما امان مى دهید، ولى فرزند رسول خدا را مورد تعرض قرار مى دهید. هرگز ما حاضر به پذیرش چنین کارى نخواهیم شد. (7)
شب عاشورا نیز زمانى که امام حسین (علیه السلام) همه یاران خود را در خیمه جمع کردند، به آن ها فرمودند: هرکس با من بماند سرنوشتش شهادت است. هرکس دوست دارد که از معرکه خود را نجات دهد، هم اینک از تاریکى استفاده کرده و خود را به جاى امنى برساند و از ناحیه من در این باره هیچ گونه منعى نیست. در ضمن این مردم با ما کار دارند نه با شما...
چون سخنان امام حسین (علیه السلام) به پایان رسید، نخستین کسى که لب به سخن گشود، عباس بن على (علیه السلام) بود. وى خطاب اباعبدالله فرمود: براى چه این کار را بکنیم و تو را تنها بگذاریم آیا این کار را به خاطر چند روز زنده ماندن انجام بدهیم، هرگز خداوند آن روز را نیاورد. (8)
با اشاره به نهایت وفادارى علمدار کربلا، امام صادق (علیه السلام) مى فرمایند: شهادت مى دهم که در برابر جانشین رسول خدا (صلى الله علیه وآله) همواره تسلیم بودی... همیشه به جهت خدا وفادار ماندى و لحظه اى از خیرخواهى بر او کوتاهى نکردی... (9)

 

 

 

د. ادب

از ویژگى هاى دیگر یاران امام حسین (علیه السلام) به ویژه جوانان کربلا آراستگى به فضیلت ادب است و در این میان، قمربنى هاشم داراى منزلت خاصى است. به شهادت تاریخ، حضرت عباس (علیه السلام) بدون اجازه در کنار امام حسین (علیه السلام) نمى نشست، و هنگامى که اجازه در حضور برادر مى نشست، همانند یک بنده در مقابل مولاى خود بر روى دو زانو در کمال تواضع مى نشست. (10) نقل شده است که آن حضرت در طول عمر خود هرگز امام حسین (علیه السلام) را برادر خطاب نکرد بلکه اغلب در صدا زدن امام (علیه السلام) از تعابیرى چون: سرور من، اى پسر رسول خدا (صلى الله علیه وآله)،... استفاده مى کرد. گویا فقط یک بار، آن هم در لحظه اى که پس از نبرد با دشمنان زمان شهادت آن حضرت فرا رسیده بود، امام حسین (علیه السلام) را با عنوان برادر جان صدا مى زنند و شاید بارزترین صحنه اظهار ادب حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام)، آن لحظه اى است که چون پس از جنگ سخت با دشمنان خود را به شریعه فرات رساند و مشک را پر از آب ساخت تا اطفال امام حسین (علیه السلام) را سیراب سازد، در همان لحظه وقتى دو دست خود را پر از آب کرد تا کام تشنه خود را با جرعه آب سیراب کند، ناگهان به یاد عطش امام و مولاى خود افتاد و بى درنگ آب را بر زمین ریخت و با لب تشنه و در حالى که این دو بیت را زیر لب زمزمه مى کرد به سمت خیمه هاى امام حسین (علیه السلام) حرکت کرد:

یا نفس من بعدالحسین هونى   و بعده لا کنت ان تکونى
هذا الحسین وارد المنون   و تشربین بارد المعین

تالله ما هذا فعال دینى (11)

«اى نفس زندگى بعد از حسین خوارى و ذلت است. مبادا بعد از او زنده بمانى که دچار این ذلت شوی.
این حسین است که با لب تشنه در معرض خطر مرگ قرار گرفته است. آیا تو با این حال مى خواهى آب خنک و گوارا بنوشی؟
سوگند به خدا این گونه رفتار کردن دور از ادب است و با دین و اعتقاد همخوانى ندارد.

 

 

 

ه. پایبندى به احکام و ارزش ها:

ویژگى دیگر اصحاب امام حسین (علیه السلام)، پاسدارى از احکام الهى و پافشارى بر ارزش هاى اصیل دینى است. همانگونه که، خود امام حسین (علیه السلام) حتى در بحبوحه جنگ به محض این که متوجه مى شوند وقت نماز است، دست از جنگ برداشته مشغول نماز مى شوند. خوهر بزرگوارشان حضرت زینب علیها السلام نیز با شهادت حضرت (علیه السلام)، على رغم، تحمل آن همه مصائب حتى در شب یازدهم عاشورا نماز شب خود را ترک نمى کنند و طبق معمول پس از نماز شب به راز و نیاز و مناجات با پروردگار مشغول مى شوند. همان طور که بعضى مورخین ذکر کرده اند شخصى به نام سهل به سعد نقل مى کند که هنگام ورود کاروان اسراى کربلا به شام، در کنار دروازه دمشق بودم که دیدم مردم به جشن و پایکوبى مشغولند. از دیدن این صحنه و وضع نامناسب اهل بیت علیهم السلام امام حسین (علیه السلام) بسیار متاثر شدم. در فرصتى که به دست آمد خودم را به کنار محمل حضرت سکینه دختر امام حسین (علیه السلام) رساندم. خودم را به آن بانوى بزرگوار معرفى کردم. عضر کردم: بانوى من از شیعیان پدر بزرگوار تو هستم اگر کارى داشته باشید حاضرم آن را انجام دهم.
سهل بن سعد مى گوید: حضرت سکینه به محض شنیدن این سخن به من فرمودند: به نیزه دارى که این سر مبارک را با خود حمل مى کند بگو کمى جلوتر حرکت کند بلکه مردم مشغول تماشاى سر بشوند و در نتیجه از نگاه کردن به سر و صورت حرم رسول خداصلى الله علیه وآله خوددارى کنند. (12)
از این حکایت به خوبى روشن مى شود که على رغم تحمل داغ پدر و برادران و عموها و... بى احترامى هاى سربازان بى رحم یزید، در چنان شرایطى نیز لحظه اى از حجاب این حکم ارزشمند اسلامى غافل نبوده است. در حد توان تلاش کرده است تا از آن پاسدارى نموده و از به خطر افتادن آن جلوگیرى به عمل آورد.
علاوه بر موارد مذکور، صبر و استقامت، شجاعت و شهامت، ایثار و فداکارى، عفو و بخشش، آزادگى و عزت نفس و اخلاص و رافت و. .. بخشى دیگر اوصاف جوانان عاشوراست.
امید که با تامل در اوصاف جوانان عاشورایى، آنان را الگوى زندگى خویش قرار دهیم.

پى نوشت ها :

1. اعیان الشیعة، ج 8، ص 206
2. مدینة المعاجز، ص 261
3. بحارالانوار، ج 45، ص 43
4. اعیان الشیعه، ج 7، ص 430
5. بحارالانوار، ج 101، ص 277
6. بحارالانوار، ج 77، ص 151
7. منتخب التواریخ، ص 258
8. بحارالانوار. ج 44، ص 393
9. سردار کربلا، ص 229
10. معالى السبطین، ج 1، ص 443
11. مقتل الحسین، ص 226
12- بحارالانوار، ج 45، ص 127