راز عدم ازدواج حضرت معصومه (سلام الله علیها)
حضرت معصومه در يک نگاه
حضرت فاطمه معصومه (س) در اول ذيقعده 173 در مدينه منوره چشم به جهان گشود. پدر بزرگوارش حضرت موسى بن جعفر (ع) و مادر گرامى اش نجمه خاتون است. او از کودکى تا جوانى تحت تربيت پدر بزرگوارش و برادر مکرّمش حضرت رضا (ع) قرار داشت و در علم و تقوا و پاسخ به پرسش هاى مراجعان به مقامى رسيد که مدال افتخار فداها ابوه از پدر خود دريافت داشت. بعد از ورود حضرت رضا (ع) به مرو آن حضرت نامه اى را به وسيله يکى از غلامان خويش براى خواهرش فرستاد که با رسيدن نامه، بلافاصله فاطمه معصومه (س) آماده سفر گشت. (1) آن حضرت در سال 201 هجرى به همراه پنج تن از برادران (فضل، جعفر، هادى، قاسم، زيد) و تعدادى از برادرزادگان و کنيزان روانه خراسان شدند. (2)
هنگامى که موکب حضرت معصومه (س) به ساوه رسيد، عده اى از دشمنان اهل بيت، به اشاره مأمون عباسى راه را بر آنان بستند و در يک درگيرى نابرابر، تمام برادران و بيشتر همراهان او به شهادت رسيدند و حضرت معصومه (س) بر اثر شدّت تألمات و بنا بر قولى بر اثر مسموميت (3) بيمار گشت.
در روز 23 ربيع الاوّل 201 هجرى فاطمه معصومه (س) وارد قم شد و ناقه حضرت در محلى که امروز به نام ميدان مير ناميده مى شود، زانو به زمين زد و اين افتخار نصيب موسى بن خزرج ، بزرگ اشعريان، شد تا هفده روز ميزبان دختر، خواهر و عمه امام باشد.
آن بانو سرانجام در روز دهم ربيع الثانى 201 هجرى از دنيا رحلت کرد و با تجليل فراوان مردم قم، و به وسيله دو فرد ناشناس، به خاک سپرده شد. (4)
اهميت ازدواج در اسلام
پيش از ورود به مبحث اصلى اين مقاله، بايد ياد آورشويم که در اسلام بر امر ازدواج تأکيد و سفارش فراوان شده است؛ تا آنجا که در قرآن، اين معجزه ماندگار الهى، آيات متعددى در اين باره وجود دارد؛ از جمله مى فرمايد: «وَأَنْکِحُوا اْلأَيامى مِنْکُمْ وَ الصّالِحينَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ يَکُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللّهُ واسِعٌ عَليم» (5)؛ بايد مردان بى زن و زنان بى شوهر و کنيزان و بندگان خود را به نکاح درآوريد. اگر آنان فقير باشند، خداوند آنان را از فضل خويش بى نياز خواهد ساخت؛ زيرا خداوند وسعت دهنده و داناست.
خداوند در آيه ديگرى مى فرمايد: و از نشانه هاى او (خداوند) اينکه همسرانى از جنس خود شما براى شما آفريد، تا در کنار آنها آرامش يابيد و در ميان شما مودّت و رحمت قرار داد. در اين نشانه هايى است براى گروهى که تفکر کنند.
در روايات نيز تعبيرات تأمل برانگيزى دربارة ازدواج آمده است که به راحتى نمى توان از کنار آن گذاشت. پيامبر اکرم (ص) فرمود: «اَلنِّکاحُ سُنَّتى فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتى فَليس مِنّى (6)؛ ازدواج سنت من است؛ هر کس از سنت من رو بگرداند، از من نيست.»
زنى به امام باقر (ع) عرض کرد: من زن تارک دنيا هستم. حضرت فرمود: منظورت از ترک دنيا چيست؟ عرض کرد: نمى خواهم هرگز ازدواج کنم. حضرت پرسيد: چرا؟ عرض کرد: دنبال کسب فضيلت هستم. حضرت فرمود: از اين کار دورى کن. اگر در اين کار فضيلتى بود، فاطمه از تو به آن سزاوارتر بود. هيچ کس نيست که در فضيلت بر او سبقت گيرد. (7)
آن حضرت در جاى ديگر فرمود: «ما بُنيَ فِى الاِسلامِ بِناءً اََحَبُّ الِى اللهِ وَ اَعَزّ مِنَ التَّزويجِ (8)؛ هيچ بناى در اسلام محبوب تر و عزيز تر از ازدواج در نزد خداوند نيست.»
از طرف ديگر، عزب بودن و مجرد زندگى کردن به شدّت نکوهش شده است. پيامبر اکرم (ص) فرمود: «شَرارُکُمْ عُزَّابُکُمْ، رَکْعَتانِ مِنْ مُتَأهِّلٍ خَيْرٌ مِنْ سَبعينَ رکْعَةً مِنْ غيْرِ مُتَأهِّلٍ؛ (9) بدترين شما، عزب ها (و بى همسران) هستند. دو رکعت نماز فرد متاهّل، بهتر است از هفتاد رکعت نمز غير متأهل.»
حال اين پرسش رخ مى نمايد که حضرت معصومه (س) با آن مقام علمى و آگاهى اى که از دستور هاى اسلام و سنّت پيامبر اکرم (ص) داشت، چرا ازدواج نکرد و تشکيل خانواده نداد؟ از طرف ديگر، بر اثر موقعيت علمى و معنوى و زيارتى آن حضرت، بسيارى از دختران امروز آن حضرت را به عنوان اسوه براى خود پذيرفته اند که روشن نشدن راز ازدواج آن حضرت، ممکن است بهانه اى براى فرار از ازدواج باشد.
اين نکته را هم اضافه کنيم که نه تنها حضرت معصومه (س) ازدواج نکرد، بلکه هيچ يک از دختران موسى بن جعفر ازدواج نکردند.
بررسى نظريات مختلف
احتمالات و نظريات مختلفى براى ازدواج نکردن آن حضرت بيان شده است که به برّرسى و صحت و سقم هر يک مى پردازيم.
1. وصيّت موسى بن جعفر (ع)
يکى از احتمالات که در واقع يکى از پاسخ ها به پرسش فوق است، اين است که خود حضرت موسى بن جعفر به دخترانش وصيت کرده تا ازدواج نکنند!
ابن واضح يعقوبى طرفدار اين نظريه است. سخن او در اين باب چنين است: موسى بن جعفر را هيجده پسر و 23 دختر، پسران عبارت بودند از : على رضا، ابراهيم، عباس، قاسم، اسماعيل، جعفر، هارون، حسن، احمد، محمد، عبيدالله، حمزه، زيد، عبدالله، اسحاق، حسين، فضل و سليمان.
موسى بن جعفر وصيت کرد که دخترانش شوهر نکنند و هيچ کس از آنان شوهر نکرد، مگر ام سلمه که در مصر به ازدواج قاسم بن محمد بن جعفر بن محمد در آمد و در اين باره ميان قاسم و خويشاوندانش جريان سختى پيش آمد؛ تا آنجا که قاسم قسم خورد که جامه از وى دور نکرده است و جز آنکه عقد موقتى بسته شده براى محرميّت در مسير رفتن به حج رفتن منظورى نداشته است. (10)
در پاسخ به سخنان يعقوبى اولاً، بايد گفت: چنين وصيّتى برخلاف سنت رسول الله (ص) و سيرة امامان اهل بيت عصمت و طهارت است و هرگز چنين وصيتى از امام معصوم صادر نمى شود.
ثانياً، متن وصيت حضرت موسى بن جعفر غير از آن چيزى است که يعقوبى ادّعا دارد. براى قضاوت در اين زمينه، ابتدا متن وصيت حضرت را مرور مى کنيم. ابراهيم بن عبدالله از موسى بن جعفر (ع) نقل کرده که آن حضرت جمعى را مانند اسحاق بن جعفر، ابراهيم بن محمد و جعفر بن صالح و ... را بر وصيت خود شاهد گرفت و فرمود: «اُشْهِدُ هُمْ اَنّ هَذِهِ وَصِيَّتى ... اَوصَيْتُ بها اِلى عَلَيٍٍّ اِبْنى ... و اِنْ اَرادَ رَجَلٌ مِنْهَم اَنْ يُزَوِّجَ أختَهُ فَلَيْسَ لَهُ اَنْ يُزَوِّجَها الاّ بِاِذْنِهِ وَ اَمْرِهِ ... وَ لا يُزَوِّجَ بَناتى اَحَدٌ مِنْ اِخْوتِهِنَّ وَ مِنْ اُمّهاتِهِنَّ وَ لا سُلْطانٌ وَ لا عَمِلَ لَهُنّ اِلاّ بِرأيِهِ وَ مَشْوَرتهِ ، فَاِنْ فَعْلُوا ذلِکَ فَقَدْ خالَفُوا الله تَعالى وَ رَسُولَهُ (ص) وَ حادُّوهُ فى مُلْکِهِ وَ هُوَ اَعْرَفُ بِمنالحِ قَوْمِهِ اِنْ اَرادَ اَنْ يَزَوِّجَ زَوَّجَ، وَ اِنْ اَرادَ اَنْ يَتْرَکَ تَرَکَ...» (11)؛ شاهد مى گيرم آنها را که اين وصيّت من است که به فرزندم على وصيت کرده ام... (از جمله وصيتم اين است) اگر مردى از شما خواست خواهرش را شوهر دهد، اين حق را ندارد، مگر با اجازه و فرمان او (علي) و نه دختران من (حق دارند) که يکى از خواهران خود را شوهر دهند و يا مادران آنها و نه سلطانى، و نه کارى براى آنها انجام دهد، مگر اينکه با نظر و مشورت او (علي) باشد. اگر بدون اجازه او به چنين کارى اقدام کنند، به راستى با خدا و رسولش مخالفت و در سلطنت او منازعه کرده اند و او (حضرت رضا) به مصالح قومش در امر ازدواج آگاه تر است. اگر خواست به کسى شوهر دهد، شوهر مى دهد و اگر خواست رد کند، رد مى کند.
در اين وصيت نامه، حضرت موسى بن جعفر (ع) با صراحت به فرزندان اعلام مى دارد که حجّت خدا بعد از او على بن موسى (ع) است و خواهران بايد در هر کارى از جمله مسئله ازدواج از او اطاعت کنند و هر فردى را که على بن موسى مناسب ديد، آنان با او ازدواج کنند؛ چرا که آن حضرت به مسائل ازدواج آگاه تر و به وضعيت بستگان آشنايان آشناتر است. در اينجا هرگز سخن از ترک ازدواج دختران موسى بن جعفر و خواهران حضرت رضا (ع) نيست؛ سخن در اين است که بر ازدواج آنان حضرت رضا (ع) بايد نظارت داشته باشد.
بنابراين نظريه يعقوبى بى اساسى است و نمى توان بر آن اعتماد کرد و به همين جهت، برخى محققين صريحاً سخن يعقوبى را مجعول و بى اساس دانسته اند. (12)
2. همتا نداشتن
نظريه دوم اين است که دختران حضرت موسى بن جعفر مخصوصاً فاطمه معصومه (س) از نظر کمال علمى و معنوى در حد بالايى قرار داشتند و کسى همسنگ و همسر آنها پيدا نمى شد و يکى از امورى که در تزويج دختر مورد توجه قرار مى گيرد، هم کفو بودن است.
اين نظريه نيز نمى تواند قابل تأييد باشد؛ زيرا اولاً سيرة ائمه اطهار اين نبوده که دختران خود را به جهت پيدا نشدن همسنگ در خانه نگه دارند و مانع ازدواج آنان شوند، بلکه آنان، هم در قول، و هم در عمل خود، مؤمن و مؤمنه رکفو يکديگر مى دانستند. از پيامبر اکرم (ص) نقل شده است که آن حضرت فرمود: هر گاه کسى به خواستگارى دختر شما آمد که ديندارى و امانتدارى او را مى پسنديد (هر چند در حد دختر شما نباشد) شوهر دهيد و اگر شوهر ندهيد، در زمين فتنه و فساد بزرگ بر پا مى شود. (13)
ثانياً، در عصر امام کاظم (ع) جوانان شايسته اى از تبار امام حسن مجتبى (ع) و حضرت سيدالشهدا (ع) و نيز در ميان شيعيان افرادى وجود داشتند که مى توانستند همسران مناسب براى آنان باشند.
3. اختناق هارونى
احتمال و نظريه سوم آن است که اختناق هارون الرشيد و وجود خفقان در آن دوران، چنان شديد بود که حتى کسى جرئت نداشت براى پرسيدن مسائل شرعى به در خانه موسى بن جعفر (ع) مراجعه کند، تا چه رسد به اينکه به عنوان داماد آن حضرت رفت و آمد دائمى با خانواده موسى بن جعفر (ع) داشته باشد؛ چرا که همين ارتباط نسبى زمينه اى را فراهم مى ساخت تا هارون به اذيت و آزار او بپردازد. البته با اينکه هارون در مواردى تظاهر به ديندارى مى کرد، ولى ستمگرى بى رحم بود.
يکى از مورّخين مى گويد:هارون هنگام شنيدن وعظ از همه بيشتر اشک مى ريخت و در هنگام خشم و تندى از همه ظالم تر بود. (14) و همين مرد دو هزار کنيز داشت که سيصد نفر آنان مخصوص آواز خوانى و رقص و خنياگرى بودند. (15)
شيعيان در عصر خلافت هارون در تنگنا و فشار قرار داشتند و کسانى چون على بن يقطين در تقيه به سر مى بردند و کوچک ترين حرکاتشان زير نظر بود. نمونه بارز آن داستان لباسى است که هارون به على بن يقطين داد. اين لباس ويژه خلفا بود و على بن يقطين آن را به موسى بن جعفر (ع) اهدا کرد. حضرت آن را قبول نکرد و فرمود: اين لباس را نگهدار و از دست مده؛ زيرا در حادثه اى که برايت پيش مى آيد، به کار مى آيد.
چندى بعد يکى از خدمتگزاران على بن يقطين، نزد هارون شکايت کرد و گفت : لباس مخصوص را به موسى بن جعفر اهدا کرده است. هارون بلافاصله او را احضار کرد و از لباس پرسش کرد. او گفت: آن را در بقچه اى نگه داشته ام. هارون دستور دارد تا فوراًَ آن را بياورد. وقتى که نگاهش به لباس افتاد، گفت: بعد از اين هرگز سخن سعايت کننده اى را درباره تو باور نخواهم کرد. (16)
اين گونه قضايا نشان مى دهد که ارتباط موسى بن جعفر (ع) کنترل مى شد و از طرفى زندانى شدن امام نيز، انگيزه خواستگارى از دختران آن حضرت را کاهش مى داد. بعد از شهات امام وحشت بيشترى بر مردم حاکم شد و حضرت رضا (ع) نيز تحت نظر قرار گرفت. در زمان مأمون آن حضرت به خراسان احضار شد و بعد از يک سال، حضرت معصومه (س) و جعمعى از برادران او به خراسان حرکت کردند، اما در راه، حضرت معصومه (س) پيش از ديدن برادر، دار فانى را وداع کرد و امر ازدواج او هم تحقق نيافت.
بنابراين راز عدم ازدواج حضرت معصومه و خواهران او را نه در وصيت پدر بايد جستجو کرد و نه در نبود همسر متناسب و هم کفو، علت آن، وجود اختناق شديد هارونى و مأمونى بود که باعث شد احدى جرئت نکند به راحتى به خانه موسى بن جعفر و بعد از او فرزندش رفت و آمد داشته باشد و داماد آن خانواده گردد. از طرف ديگر، زندانى شدن حضرت موسى بن جعفر (ع) و سرانجام شهادت او، و احضار شدن حضرت رضا (ع) به خراسان و دورافتادن از خواهران، مزيد بر اين علت بود.
حسن ختام
سخن را با معرّفى برخى کتب درباره زندگانى کريمة اهل بيت حضرت معصومه (س) به پايان مى بريم:
1. احوالات حضرت معصومه،محمد حسين مفلس، مخطوط.
2. انوار المشعشعين، شيخ محمد على بن حسن کاتوزيان تهرانى، 1327 هجرى، 243صفحه.
3. بارگاه حضرت معصومه، بيژن سعادت، چاپ 1977، فلورانس ايتاليا.
4. بارگاه حضرت معصومه، نشريه شهردارى قم، 73 صفحه.
5. بدر فروزان، عباس فيض، 1364 هجرى، قم، 452 صفحه.
6. تاريخ مشاهير و قبور واقعه در بلدة قم، افضل الملک، 1348 هجرى، 72 صفحه.
7. التحفة الفاطمية الموسويه، محمد على کچوئى قمى، 1320هجري.
8. تربت پاکان، سيد حسين مدرسى طباطبائى، 1355، دو جلد، 1238صفحه.
9. تعزيه حضرت معصومه، صادق همايونى، مجله کاوه شماره 41 و 42، 1352، مونيخ.
10.چکامه، عباسخان افشار متخلص به پريشان، موجود در کتابخانه آستانه.
11.حيات حضرت معصومه قم، سيد حيدر مهدى، 1983، حيدرآباد، 100صفحه.
12.حيات الست، شيخ مهدى منصورى، م 1406، چاپ 1380 ه، قم.
13.زندگانى حضرت معصومه، محمد شيرين کلام، چاپ قم.
14.فاطمه بنت الامام موسى الکاظم، محمد هادى امينى، 1405ه، قم، 160صفحه.
15.فاطمه بنت الامام موسى بن جعفر، سيد محمد باقر ابطحى، 1409ه.
16.معصومه قم، سيد تقى طباطبائى قمى، 1365، 48 صفحه.
17.وديعة آل محمد فاطمه معصومه، محمد صادق انصارى، 1414ه، قم.
18.وسيلة المعصوميّه، ميرابوطالب مشهور به سيد بيوک واعظ تبريزى، 106صفحه.
19.زندگانى حضرت معصومه و تاريخ قم، سيد مهدى صحفى، 1390ه، قم، 132صفحه.
20.بارگاه حضرت معصومه تجليگاه فاطمه زهرا3، سيد جعفر مير عظيمى، انتشارات مشهور، 229صفحه.
21.تاريخچة قم و حضرت معصومه، محمد محمدى اشتهاردى، 96صفحه.
22.حضرت معصومه و شهر قم، محمد حکيمى، 1365 مشهد، 135صفحه.
23.در حريم حضرت معصومه، على اکبر مهدى پور، 1415، قم.
24.زندگينامة حضرت معصومه، محمد محمدى اشتهاردى، 1350، 218صفحه.
25.چهل حديث قم و حضرت معصومه، محمود شريفى، نشر معروف، 13صفحه.
26.کريمه اهل بيت، على اکبر مهدى پور، 1415ه، 536صفحه. (17)
27.نگين قم، جواد محدثى، 1380ش، 80صفحه.
پى نوشت ها :
[1] . من لا يحضره الخطيب، ج 4، ص 461، به نقل از بارگاه فاطمه معصومه، سيد جعفر عظيمى، ص30.
[2] . بارگاه فاطمه معصومه، سيد جعفر عظيمى، ص31؛ کريمه اهل بيت، ص174.
[3] . الحياة السياسيه للامام رضا، سيد جعفر مرتضى عاملى، ص 428.
[4] . بحارالانوار ، ج 48، ص 290؛ تاريخ قم ، ص 213.
[5] . نور / 32.
[6] . بحارالانوار، دارالکتب الاسلاميه، ج 103، ص 220، حديث 23؛ منتخب ميزان الحکمه، محمدى رى شهرى، دارالحديث، ص233، حديث 2774.
[7] . بحارالانوار، دارالکتب الاسلاميه، ج 103، ص219 ، حديث 13.
[8] .همان.
[9] . منتخب ميزان الحکمه، ص 233؛ کنزالعمال، متقى هندى، روايت 44448.
[10] . تاريخ يعقوبى، احمد بن ابى يعقوب (ابن واضح)، وزارت فرهنگ و آموزش عالى ، ترجمه محمد ابراهيم آيتى، ج 2، ص 421.
[11] . بحارالانوار، داراحياء التراث العربى، ج 48، ص276 ـ 280؛ عيون الاخبار، ج 1، ص 26؛ عوالم، ج 21، ص 475؛ اصول کافى، ج 1، ص 317.
[12] . ر. ک : حياة الامام موسى بن جعفر، قرشى، ج 2، ص497.
[13] . منتخب ميزان الحکمه، ص234؛ بحارالانوار، دارالکتب الاسلاميه، ج 103، ص237، حديث25.
[14] . الاغانى، ابوالفرج اصفهانى، بيروت، دار احياء التراث العربى، ج5، ص241.
[15] . تاريخ تمدن اسلام، جرجى زيدان، ترجمه على جواهر کلام، مؤسسه اميرکبير، ص162.
[16] . الارشاد، شيخ مفيد، بصيرتى قم، ص 293؛ شبلنجى ، نورالانوار، ص 150، با اختصار.
[17] . ر.ک: بارگاه فاطمه معصومه، همان، ص 219ـ229.