شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

نفوذ تاريخى و منزلت علمى حضرت فاطمه (ع)

0 نظرات 00.0 / 5

اشاره

گفتمان حاضر در واقع جمع آورى ديدگاه هايى از سخنان حجج اسلام والمسلمين دکتر محمود تقى زاده داورى، (1) على اکبر رشاد (2) و دکتر احمد بهشتى (3) مى باشد که در باب نقش و نفوذ حضرت فاطمه عليهاالسلام در ميان مسلمانان و علل اين تأثير و نيز در خصوص مقام مربّيگرى و منزلت علمى و معارف فاطمى تدوين گرديده است.

بانوان شيعه : لطفا در زمينه نقش و نفوذ حضرت زهرا عليهاالسلام در ميان مسلمانان توضيح دهيد.

تقى زاده داورى : در تاريخ، فرهنگ و تمدّن ايران پس از اسلام، حضرت فاطمه عليهاالسلام يکى از چهره هاى مستمرّ الهام آفرين براى متديّنان راست کيش، فعّالان سياسى حق طلب، مصلحان اجتماعى خيرخواه، معلّمان صبور و حليم، نويسندگان آگاه و اصلاح طلب، اسلام شناسان متعهد و دنياناگرا، روشن فکران زمان شناس و اصولگرا، هنرمندان ديندار و سنّتگرا، شاعران قوم دوست و مذهبگرا، خطّاطان با ذوق و معنويتگرا، کارشناسان مسائل جنسيتى، خانواده و تعليم و تربيت، همسران خانواده دوست، زنان پرکار و قناعت پيشه، و مادران دلسوز و مهربان بوده است. عرصه هاى اين سازندگى و نفوذ را مى توان در ادبيات (شعر و نثر)، الهيّات، عرفان، اخلاق، تعليم و تربيت، هنر (خطّاطى، طرّاحى، خوش نويسى، کتيبه ها و نقاشى ها)، در شعارهاى سياسى و انقلابى، در توسّلات و عزلت ها و خلوت نشينى هاى دين دارانه مشاهده نمود. فاطمه زهرا عليهاالسلام به طور غيرمستقيم، از طريق فرزندان اسوه اش، حسنين و زينبين عليهم السلام نيز در قوام و بقاى حيات شيعى ما مؤثر بوده است. از اين رو، به نظر مى رسد اصل نقش و نفوذ اين بانوى بزرگ در زندگى جمعى ما چندان موردى براى بحث نداشته باشد. او بدون ترديد، يکى از پرجاذبه ترين شخصيت هاى معنوى براى گروه هاى وسيعى از اقشار جامعه در طول تاريخ مسلمانى ما بوده، بلکه بحث در نوع نقش و نوع جاذبه اى است که ايشان در قالب مذهب و فرهنگ و تاريخ براى ما دارد.

بانوان شيعه : علت اصلى اهميت و نفوذ حضرت زهرا عليهاالسلام چيست؟

تقى زاده داورى : قطعا به خاطر مزايا، فضايل و کمالات متعالى اين بانوى بزرگ است. برخى از اين مزيّت ها و فضيلت ها، اعطايى، غيراکتسابى و انتسابى است. مزيّت خانوادگيْ حَسَبى، نَسَبى و ارثى است. شرافت خانوادگى او به دختر پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله بودن، دختر حضرت خديجه عليهاالسلام بودن، همسر حضرت على عليه السلام بودن، مادر حسنين عليهماالسلام بودن، از تبار موحّدان و مذهب حنيف ابراهيمى بودن و امثال آن بازگشت مى کند که ويژگى هايى نادر، انحصارى و يگانه اند. و به همين دليل، اگرچه فاطمه عليهاالسلام براى به دست آوردن آن ها، تلاشى انجام نداده و اين امتيازات معنوى از طريق تولّد در خانواده پيامبر صلى الله عليه و آله به ايشان اعطا شده اند، ولى همچنان موجب عزّت، شرافت و تعالى اين بانوى نمونه اند.
اجازه دهيد اين ايده را از طريق تمثيل روشن سازيم. ممکن است از شما پرسيده شود : جايگاه و منزلت «الماس» در ميان سنگ هاى طبيعى به چه دليلى است؟ شما احتمالاً پاسخ خواهيد داد : بدون ترديد، الماس براى همه اقوام و همه جوامع، سنگى گران بها و گران قيمت است. ولى گرانى قيمت آن به لحاظ مزيّت هاى طبيعى است که براى ما دارد؛ مثلاً، هيچ سنگى را نمى توان جايگزين آن کرد، به وفور يافت نمى شود، بلکه به ندرت به چنگ مى آيد، استحکام و صلابت، شفّافيت و قدرت خيره کنندگى يگانه اى دارد و امثال آن. «طاووس» نيز در ميان پرندگان چنين است، از منزلتى والا نزد ما انسان ها برخوردار است، بسيار باشکوه، با جلالت و با عظمت به چشم مى آيد، بسيار جذّاب و دوست داشتنى به نظر مى رسد، با هيچ پرنده و حيوانى قابل جابه جايى نيست؛ شکل، اندام، رنگ و ترکيبى منحصر به فرد دارد که براى ما بسيار باارزش، گران قدر و يگانه است. از اين رو، ملاحظه مى کنيد که سنگ هاى طبيعى با منزلت زيادند، ولى هيچ کدام «الماس» نمى شوند؛ پرندگان زيبا فراوانند، ولى هيچ کدام «طاووس» نمى شوند. سطح، درجه و حدّ الماس و طاووس از سطح و درجه و حدّ ساير سنگ ها و پرنده ها براى ما انسان ها کاملاً متفاوتند. اين ارزش اکتسابى نيست، محصول تلاش و رنج و کار نيست، اعطايى و موهوبى است. براى ما انسان ها، اصولاً امور يگانه و اشياى منحصر به فرد، جذّاب و دلربا هستند. فاطمه زهرا عليهاالسلام نيز اين چنين است؛ دومى ندارد، جايگزين ندارد، نادر و يگانه است. از مزيّت حَسَبى و نَسَبى ممتازى برخوردار است که براى ما باحيثيت و ارزشمند مى باشد.

بانوان شيعه : لطفا اين ايده را قدرى بيشتر توضيح دهيد.

تقى زاده داورى : اجازه دهيد اين ايده را با مسئله ولادت اين بانوى بزرگ توضيح دهم. بنابر نقل مشهور، تولّد آن حضرت در روز جمعه 20 جمادى الثانى سال دوم بعثت روى داده است. در زمينه تولّد ايشان، گزارشى در متون تاريخى اسلام ثبت شده که صرف نظر از صحّت و يا عدم صحّت تاريخى آن، به يک امر مهمّى در زمينه نقش و تأثير حالات روحى والدين در هنگام تکوين نطفه و شکل گيرى جنين اشاره دارد؛ امرى که امروزه مطالعات پزشکى و روان پزشکى نيز آن را تأييد مى کنند. (مانند مطالعاتى که در زمينه اثرات نامطلوب سيگار و مشروبات الکلى در نوزادِ والدين سيگارى يا الکلى انجام شده و صحّت اين امر را تأييد کرده اند.) طبق گزارش مزبور، پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله مأمور شد چهل روز از حضرت خديجه عليهاالسلام فاصله بگيرد و به عبادت و مناجات مشغول شود. حضرت در خانه فاطمه بنت اسد عليهاالسلام ، مادر حضرت امير عليه السلام ، به مدت چهل روز ماند و روزها را به روزه دارى و شب ها را به تهجّد مشغول بود. غروب، هنگام افطار، امر مى کرد تا درِ خانه را باز کنند و هر که مى خواهد وارد شود و ميهمان پيامبر باشد.
نکته اول در اين گزارش تاريخى، آن است که پيامبر به طور ارادى مدتى از حضرت خديجه عليهاالسلام فاصله گرفته است. فاصله منزل پيامبر صلى الله عليه و آله تا منزل فاطمه بنت اسد عليهاالسلام به لحاظ بُعد مسافت، اصلاً دور نبود، ولى نکته مهم در مفارقت ارادى کوتاه مدت پيامبر از خديجه عليهاالسلام است که امروزه همه افراد دست اندرکار مسائل خانواده، آن را براى تداوم محبت خانوادگى و تجديد طراوت و نشاط رابطه زن و شوهرى ضرورى مى دانند و بدان توصيه مى کنند. در واقع، در انعقاد نطفه اين بانوى بزرگ عليهاالسلام ، علمى ترين و دقيق ترين شرايط تکوين و توليد يک نوزاد سالم، صالح و بهنجار رعايت شده است.
اينکه در متون دينى همواره به وضودار بودن زوجين توصيه شده است، اينکه توصيه شده مقاربت جنسى مسبوق به نماز و مناجات با خداى بزرگ باشد، اينکه پس از پُرخورى در اطعمه و اشربه و پُرى معده مقاربتى صورت نگيرد، همه اين ها، نقش و تأثير تعادل قواى جسمانى و حالات روانى همسرخواهانه سرشار از معنويت و عشق را در تکوين جنينى سالم نشان مى دهند. البته توصيه هاى مذکور به معناى ناديده گرفتن اثرات محيط خانوادگى، آموزشى و اجتماعى در شکل گيرى شخصيت کودک نيستند آن موارد نيز در جاى خود، در متون دينى ما مطرح شده اند بلکه بدين معنايند که شخصيت کودک از عوامل متعددى تأثير مى پذيرد که زمينه ابتدايى و اول آن طهارت جسم و جان، بدن و روان والدين مى باشد. بخشى از متون دينى، مثلاً آنجا که خوردن ميوه هاى خاصى همانند «سيب» و يا «به» را در دوران حاملگى توصيه مى کنند، در واقع به همين تأثير اشاره دارند.
گزارش مزبور در ادامه، از حضرت امير عليه السلام ، که خود ميزبان پيامبر صلى الله عليه و آله بوده است، نقل مى کند که در شب چهلم، پيامبر صلى الله عليه و آله با خوشه اى از خرما و انگور و همچنين آب افطار نمود و سپس به خانه خود رفت.
نکته ديگرى که از اين گزارش مى توان آموخت آن است که حالات روحى و روانى هنگامى مؤثّر واقع مى شوند که به صورت ملکه درآمده، در روح رسوخ و استوارى يابند. صِرف يک حالت آنيِ معنوى جذّاب و يا يک احساس دفعى روح بخش لطيف کفايت نمى کند و به نسل بعد منتقل نمى شود، بلکه احساسى ريشه دار، ميلى راسخ، تمايلى قويم و کششى برآمده از تمام وجود است که در نطفه و جنين مؤثر مى افتد. اگر روح سرشار از معنا و خلوص و محبت باشد (چنان که در مورد پيامبر صلى الله عليه و آله اين چنين بود) نطفه اى پاک، مصفّا و سالم را نتيجه مى دهد، وگرنه چه بسا زمينه شرارت، خباثت و شيطنت پديد آورد. البته قوام گرفتن چنين احساس و تمايلى نيازمند گذشت زمان و تکرار و فاصله و فراق است که در اين گزارش، چهل روز ذکر شده؛ يعنى براى بسته شدن نطفه فاطمه زهرا عليهاالسلام يک احساس نيرومند عاطفيِ چهل روزه فراهم شده است.

بانوان شيعه : آيا نکته و يا نکات قابل ذکر ديگرى نيز در اين گزارش وجود دارند؟

تقى زاده داورى : بلى، نکته آموزنده ديگر اين گزارش، داشتن برنامه در مسئله زاد و ولد است؛ بدين معنا که والدين پيش از انعقاد نطفه، متّفق و مصمّم در داشتن فرزند باشند و براى تولّد او برنامه ريزى کنند؛ نه اينکه فرزندان، معلول هوس هاى آنى و تمايلات دفعى والدين بوده و ناخواسته به جامعه تحويل داده شوند. گزارش مذکور به خوبى گوياى آن است که پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله و حضرت خديجه عليهاالسلام از مدت ها قبل، تولّد اين بانوى بزرگ را طالب بوده و براى آن، مقدّماتى تدارک ديده بودند.
به طور خلاصه، مى توان گفت : اهميت، تأثير و نفوذ حضرت فاطمه عليهاالسلام در فرهنگ ما، به خاطر فضايل، کمالات و آراستگى هاى اين بانوى بزرگ مى باشد. برخى از اين مزيّت ها اعطايى و غيراکتسابى اند که همه گفتار ما در اين بخش بدان ها اختصاص داشت؛ قرار گرفتن در جايگاه فرزندى پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله ، جاى گرفتن در محل همسرى خليفه و وصى پيامبر صلى الله عليه و آله ، قرار گرفتن در جايگاه تنها ادامه دهنده نسل پيامبر صلى الله عليه و آله ، جاى گرفتن در محل مادرى دو سيّد جوانان بهشت، حسن و حسين عليهماالسلام ، قرار گرفتن در جايگاه عضويت در حلقه شريف کسا، جاى گرفتن در محل عضويت گروه مباهله، قرار گرفتن در جايگاه معنوى خير کثير (کوثر)، و سرانجام، جاى گرفتن در محل ويژه و انحصارى فاطمه عليهاالسلام بودن، همه اين موارد و ده ها فضايل اکتسابى ديگر که در اينجا طرح نشده اند از فاطمه زهرا عليهاالسلام شخصيتى ممتاز و متعالى فراهم آورده اند.
ولى اهم و عمده فضايل اين بانو در کمالات اکتسابى اوست که ذکر آن ها مجالى ديگر مى طلبد. حالات معنوى، روحيات انسانى، عادات کريمانه، رفتارهاى منطقى، گفتارهاى حکيمانه، برخوردهاى صميمانه و ساير ويژگى هاى برجسته اين بانوى بزرگ از او يک اسوه حسنه و يک نمونه مثالين در جامعه و فرهنگ ما ساخته اند. آن ها بايد يک به يک شرح داده شوند تا زمينه تأسّى ما به ايشان را فراهم آورند.
اين را هم بايد اضافه کرد که بخشى از منقبت و اهميت و ارزش فاطمه زهرا عليهاالسلام در فرهنگ ما، به خاطر تعبيرات و تمجيداتى است که پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله و امامان اهل بيت عليهم السلام از اين بانو به عمل آورده اند. اين تعابير بايد به طور جداگانه مورد بررسى قرار گيرند و وجوه آن توضيح داده شوند. به نظر مى رسد اين عرصه نيز کاملاً آموزنده و الهام بخش مى باشد.

بانوان شيعه : لطفا درباره تأثير و نقش مربّيگرى و احياگرى حضرت فاطمه عليهاالسلام در جامعه نبوى صدر اسلام و جوامع بشرى توضيح دهيد.

رشاد : اصولاً زن هويّت تربيتى و نقش مربيگرى براى جامعه بشرى دارد. در کنار هر پيامبر عظيم الشأن و هر مصلح بزرگ، چهره يک زن مربّى وجود دارد که او را پرورده است. در کنار مصلحان و احياگران بزرگ همچون حضرت ابراهيم، موسى و عيسى و پيامبر عليهم السلام و در کنار اميرالمؤمنين و ائمّه اطهار عليهم السلام يک زن و بانوى بزرگوار قرار داشته که واسطه فيض خدا با بشريت بوده است. حضرت موسى عليه السلام در کنار مادر و خواهر ارجمندش پرورده شد و در دوره ظهور عيسوى، گويا در ميان مردان (مردى که شأن ابوّت حضرت عيسى عليه السلام را داشته باشد، وجود نداشت)، ولى زنى که شايستگى پيامبرپرورى داشته باشد، بود و از اين رو، حضرت عيسى عليه السلام فقط از دامن يک زن ظهور کرد.
اولين انيس و ياور پيامبر صلى الله عليه و آله يک زن بود و اين زن اولين کسى بود که به او گرويد. پس از حضرت خديجه عليهاالسلام در کنار تنهايى هاى پيامبر صلى الله عليه و آله ، فاطمه کوچک سررسيد و براى او مادرى کرد و پيامبر هميشه مى فرمود : «الفاطمة امُّ ابيها.» (4) اگر پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمود : فاطمه مادر من است، از اين نظر بود که حضرت فاطمه عليهاالسلام در سن کم، براى پيامبر صلى الله عليه و آله مادرى مى کرد و پس از آن، وجود حضرت زهرا عليهاالسلام در کنار حضرت على عليه السلام . منشأ برترين احياگرى ها در همه تاريخ و در ميان همه اقوام، و واسطه دوام نسل ها مردها هستند، ولى سلسله رهبرى و نسل عصمت مى بايست از طريق زن به پيامبر صلى الله عليه و آله متصل شود و حضرت فاطمه عليهاالسلام اين حلقه اتصال بود. زنان نقش مربّيگرى در تاريخ دارند و تاريخ گواه اين واقعيت است.
از امام راحل رحمه الله تعبيرى به ياد دارم که بر اين نکته تأکيد مى فرمود که : زن رهبرپرور است. امام راحل، که اين تعبير را بيان مى فرمود، در فرهنگ وحى ذوب شده بود. اگر فاطمه عليهاالسلام «کوثر» است، به همين دليل است. مقام تربيتى و علمى او همانند کوثرى جوشان، هنوز هم موج مى زند و همه پهناى تاريخ را سيراب مى کند. فاطمه معصومه عليهاالسلام ، که در قم مدفون است و مرقد ايشان قرن هاست منشأ حرکت و برکت مى باشد، تنها جرقه اى از وجود پربرکت حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام مى باشد؛ زيرا حوزه علميه در کنار ايشان تأسيس شده و حوزه در جوار فاطمه معصومه عليهاالسلام وجودى همچون امام عزيز رحمه الله پرورانده است. در طول تاريخ تشيّع، همه فيلسوفان، متفکران و همه فقيهان و عالمان مصلح به لحاظ معنوى، فرزندان کوثر پيامبر صلى الله عليه و آله هستند و فرزندان قرن عصمتند.
يکى از بزرگان مى فرمايد : در خواب به من گفته شد که «الفاطمةُ ليلةُ القدرِ.» او مى گويد : به آية اللّه شعرانى عرض کردم که من در خواب يا مکاشفه، چنين پيامى را شنيدم. ايشان فرمودند : از امام صادق عليه السلام نيز روايتى است که در آن، اين مضمون به چشم مى خورد و کتاب تفسيرى را به من توصيه کردند که در آن اين روايت وجود دارد. به واقع، بين حضرت فاطمه عليهاالسلام و «ليلة القدر» شباهت هايى وجود دارد؛ از جمله آن ها، اينکه همان گونه که تدبير يازده ماه ديگر در ماهى که مشتمل بر ليلة القدر است، انجام مى پذيرد، يازده امام معصوم عليهم السلام نيز در وجود حضرت فاطمه عليهاالسلام مقدّر مى گردند و مقدر مى شود که يازده ماه عصمت از دامن او ظهور کنند.

بانوان شيعه : اگر درباره کمّ و کيف علوم و معارفى که از وجود پربرکت حضرت فاطمه عليهاالسلام به يادگار مانده اند نکات خاصى در نظر داريد بفرماييد.

رشاد : غربت حضرت فاطمه عليهاالسلام در عصر ما، به غربت حکمت و معرفت فاطمى عليهاالسلام است. غربت فاطمى عليهاالسلام در اين است که ما هنوز يک تفسير و شرح درخور براى خطبه آن بزرگوار ننوشته ايم. عجيب است من از دو انديشمند، از دو ذوق و دو جنس تفکر يک عبارت را در اين باره شنيدم؛ وقتى خدمت عالم ربّانى آية اللّه جوادى آملى رسيدم و درباره مشکلات دانشنامه فاطمى مطالبى را بيان کردم و از جمله متذکر شدم که منابع کم هستند و مستندات و روايات محدود، ايشان فرمود : روايات کم هستند ولى غنى اند. مردى بايد که از اين عبارات کم و کوتاه، مطالب فراوانى اجتهاد نمايد. فحل اگر باشد از يک عبارت مى تواند سه جلد کتاب استخراج کند و اضافه کردند : خطبه حضرت زهرا عليهاالسلام مادر نهج البلاغه، و همه کلمات و نامه ها و خطب اميرالمؤمنين عليه السلام شرح اين خطبه اند.
افسوس که بايد به ساحت قدسى حضرت فاطمه عليهاالسلام عذر تقصير ببريم که تا اين حد معارف ايشان مظلوم و غريب واقع شده اند. بنده نظرم به اين جمله، که «خطبه حضرت زهرا عليهاالسلام مادر نهج البلاغه است»، جلب شد. در مشورت با استاد فرزانه و انديشمند، محمّد حکيمى، هم درباره دانشنامه مشورت مى کردم، ايشان نيز همين حرف را زدند و گفتند : نهج البلاغه فرزند خطبه هاى حضرت فاطمه عليهاالسلام است و کلمات اميرالمؤمنين عليه السلام شرح خطبه فدکيه اند. به ايشان گفتم : جناب حضرت آية اللّه جوادى آملى هم چنين مطلبى را بيان کردند. آيا مظلوميتى بالاتر از اين وجود دارد که مظلوم اول و آخر، اميرالمؤمنين عليه السلام ، با اين همه عظمت، شرح وجود فاطمه عليهاالسلام باشد و امامت تفصيل وجود زهرا عليهاالسلام باشد، ولى معارف آن بزرگوار تا اين اندازه غريب بمانند؟ آيا مظلوميت بالاتر از اين که مظلوم اول و آخر هستى اميرالمؤمنين عليه السلام است و اميرالمؤمنين عليه السلام با اين همه عظمت، شرح وجودى اين بانوست، ولى هنوز آن قدر معارف فاطمى غريب هستند که ما طلبه ها نيز براى فهم و انتشار آن ها با مشکل محتوا، مستند و منبع روبه رو هستيم. خدا را شاکريم که توفيق عنايت کرد که مجموعه اى از افراد متخصص فراهم شوند تا دانشنامه فاطمى به عنوان گامى براى احياى اين غربت ها طرّاحى گردد.
براى تهيه اين دانشنامه، سى مرحله را برنامه ريزى نموديم؛ از جمله طرّاحى مدخل ها، شيوه نامه نويسى، ساختاردهى و تهيه اصولى که بايد بر اين اثر عظيم حاکم باشند. در هر حال، ما وظيفه داريم اعلام آمادگى نماييم و همّت کنيم که خدمتى انجام دهيم. کار خودش انجام مى شود. کار دانشنامه امام على عليه السلام نيز در فضاى عجيبى از عشق و شيفتگى انجام شد. به هر حال، اميدواريم که در بيان معارف فاطمى از افراط و تفريط مصون بمانيم.

بانوان شيعه : لطفا تصويرى از منزلت علمى حضرت فاطمه عليهاالسلام ترسيم نماييد.

بهشتى : حضرت زهرا عليهاالسلام درس رسمى و مکتبى به شيوه متعارف نخوانده اند و در تاريخ نيز در اين باره که ايشان نزد معلّم و آموزگار خاصى (غير از رسول اکرم صلى الله عليه و آله ) تحصيل کرده باشد، مطلبى وارد نشده است، ولى در عين حال، ايشان با وجود آنکه راه معمولى و طولانى کثرت تعليم و تعلّم را به طريق عادى طى نکرده، حايز بالاترين منازل و مراتبِ علمى است و هرگز نمى توان گفت : ايشان توانايى خواندن و نوشتن نداشته و از اين موهبت محروم بوده است؛ چنان که درباره حضرت امير عليه السلام هم در تاريخ ثبت نشده که ايشان در جايى خاص، دروس اکتسابى را به صورت مکتبى فراگرفته باشند، ولى در عين حال، بسيارى از کتابت ها و حتى کتابت قرآن و کتابت امور مربوط به پيامبر صلى الله عليه و آله و نگارش نامه ها را انجام مى داد. تاريخ زندگى حضرت فاطمه عليهاالسلام در خصوصِ اين مطلب (تعلّم و نوشتن) صامت است، ولى قراينى در زندگى ايشان وجود دارند که نشان مى دهند ايشان خواندن و نوشتن مى دانست. در تاريخ آمده است که روزى حسنين عليهماالسلام خطى را نوشتند و نزد مادر آوردند تا ايشان قضاوت نمايد که کدام يک از دو خط نيکوترند. ايشان امر را به حضرت پيامبر و على عليهماالسلام ارجاع دادند، ولى در نهايت، آن بزرگواران نيز قضاوت امر را به وجود خود حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام موکول کردند و اين ها نشانه آن هستند که در اين بانو، شايستگى حلّ و فصل چنين امر ظريف و مهمّى را مى ديدند.
يکى از نکات مهمى که درباره منزلت علمى حضرت فاطمه عليهاالسلام بايد گفت، مطلبى است که مى توان از تعبير بلند حضرت سجّاد عليه السلام درباره حضرت زينب عليهاالسلام استنباط نمود. حضرت سجّاد عليه السلام درباره حضرت زينب عليهاالسلام مى فرمايد : «أنتِ بِحمد اللّهِ عالمةٌ غير معلَّمةٍ»؛ (5) شما بحمدالله دانايى هستى که با تعليم معمولى به علم و دانش دست نيافته اي.
قطعا اين تعبير و اين تعريف درباره حضرت زهرا عليهاالسلام بيشتر صدق مى کند و ايشان عالمه غيرمعلَّمه است و علم ايشان خدادادى مى باشد. کسى که در روايات، به عنوان «محدَّثه» معرفى شده و فرشته با او سخن مى گفته و حقايق را براى او بيان مى کرده و ايشان املا مى نموده و حضرت امير عليه السلام مى نوشته، قطعا وجودى است که به گنجينه هاى علم لدنّى راه دارد.
کسى که وجود مبارکش طبق شهادتِ روايات و زيارات، مهبط ملائکه الهى و محل نزولِ کلام و تکلّم پروردگار بوده، مسلّما داراى مقامِ بلند «عالمه غيرمعلَّمه» است. حضرت زينب کبرى عليهاالسلام داراى عصمت صغرا و حضرت زهرا عليهاالسلام داراى عصمت کبرا مى باشند. و اگر مقاماتِ علوم لدنّى و افاضات نوريه و اشراقيه علوم الهيّه از لوازم مقام عصمت است، مسلّما و به طريق اولى حضرت فاطمه عليهاالسلام صاحب مقامات علوم غيرتعليمى است.
حضرت مريم عليهاالسلام با فرشته ها، هم صحبت بود و قرآن او را زنى برگزيده مى داند : «إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفَاکِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِين.» (آل عمران : 42) و در جاى ديگرى مى فرمايد : «يَا مَرْيَمُ اقْنُتِى لِرَبِّکِ وَاسْجُدِى وَارْکَعِى مَعَ الرَّاکِعِينَ.» (آل عمران : 43) حضرت مريم عليهاالسلام نخست برگزيده مى شود و از لوازم اصطفا و عبوديت الهى اين است که فرد همراز فرشتگان مى گردد. خداوند درباره گفت وگوى فرشته با مادر حضرت موسى عليه السلام هم مى فرمايد : «أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِى الْيَمِّ وَلَا تَخَافِى وَلَا تَحْزَنِى إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ.» (قصص : 7)
اين وحى توسط فرشته بود و يا بى واسطه؟ بعضى ها گفته اند : مگر مى شود غير از انبيا کسى با فرشته گفت وگو داشته باشد؟ بعضى از اهل سنّت مخالفت مى کنند و مى گويند : محال است فرشتگان با غيرانبيا تکلّم داشته باشند. ولى اين آيات نشان مى دهند که اين زن ها نبى نبودند، ولى با خدا تکلّم داشتند.
بنابراين، حضرت فاطمه عليهاالسلام ، که مقام و منزلتش از زن هاى برجسته ياد شده در تاريخ برتر است، به طريق اولى از چنين مقام و منزلتى برخوردار بوده است. اين مقامِ والا مقامى است براى بالاترين زن و بالاترين مرد غير از پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله .
مرحوم علاّمه مطهّرى گاهى در جلسات طلبگى مى فرمودند : بعيد نيست حضرت فاطمه عليهاالسلام مقامشان از ائمّه هم بالاتر باشد؛ ائمّه اى که مقامشان از انبيا بالاتر است؛ مقام حضرت فاطمه عليهاالسلام از ايشان بالاتر است. من خودم اين حديث را نديدم و نخواندم، ولى اين حديث را يکى از علما از قول امام حسن عسکرى عليه السلام نقل مى کرد : «الفاطمةُ الحجةُ علينا»؛ حضرت فاطمه عليهاالسلام حجت بر ما ائمّه عليهم السلام است. وقتى ائمّه اطهار عليهم السلام بر مردم حجتند و حضرت زهرا عليهاالسلام حجت بر ائمّه است، بنابراين، مقام علمى آن حضرت عليهاالسلام را نمى توان دستِ کم گرفت. «تو خود حديث مفصّل بخوان از اين مجمل.»
بنابراين، اگر پيامبر صلى الله عليه و آله هزار باب علم را به اميرالمؤمنين عليه السلام تعليم داده، مى فرمايد : «اَنَا مدينةُ العلمِ و عليٌّ بابُها»، (6) اگر پيامبر صلى الله عليه و آله شهر علم و حضرت على عليه السلام باب علم است، حضرت زهرا عليهاالسلام از اين باب بايد جلوتر باشد و طبق اين شواهد، حضرت صديقه عليهاالسلام بايد از لحاظ علمى، مقام بسيار برجسته و بالايى داشته باشد.

بانوان شيعه : از جلسات تدريس و تفسير قرآن حضرت فاطمه عليهاالسلام در تاريخ چيزى به يادگار مانده است؟

بهشتى : قدر مسلّم از محضر چنين بانويى زن ها استفاده مى کردند، اما زن هايى که سطح سوادشان صفر و يا در حداقل بود نمى توانستند بهره اى را که بايد و شايد از اين بانو ببرند. قصور از زن ها بود، از حضرت زهرا عليهاالسلام نبود؛ مثل آنکه يک رياضيدان بزرگ بخواهد به بچه هاى کلاس اول رياضيات عالى درس بدهد. آن زن ها در مرحله اى نبودند که بتوانند از محضر ايشان بهره هاى کافى و وافى ببرند، ولى همين که آن حضرت عليهاالسلام ملهمات خويش و احاديثى را که از سوى فرشته برايش گفته مى شدند و حضرت امير عليهاالسلام آن ها را مى نوشت، بهترين دليل براى آن است که مقامش چقدر والا بوده است. حضرت على عليه السلام به سينه اش اشاره مى کرد و مى فرمود : «اِنّ ههُنا لعلما جمّا»؛ (7) «أنَا اعلمُ بِطُرُقِ السماءِ من طرق الارضِ.» (8)
اگر همين خطبه اى را که حضرت زهرا عليهاالسلام ايراد نمودند مورد مطالعه قرار دهيم مقام علمى آن حضرت هويدا مى شود و عجيب اينکه حضرت زينب عليهاالسلام اين خطبه را حفظ کرد و روايت نمود. در اينجا، انسان هم به مقام حضرت زهرا عليهاالسلام و هم حضرت زينب عليهاالسلام پى مى برد. اگر قسمت هايى را که در اين خطبه مربوط به توحيد و فلسفه و جهان بينى و فقه است مورد مطالعه قرار دهيم و تجزيه و تحليل کنيم، مى توان درباره اش مقالات و کتاب هاى متعدد نوشت البته به اندازه ظرفيت خود نويسنده، نه به اندازه ظرفيت حضرت زهرا عليهاالسلام .

آب دريا را اگر نتوان کشيد
هم به قدر تشنگى بايد چشيد
خطبه هاى يادگار مانده از آن بانو خود بهترين شاهد براى مقام علمى و فقهى و فلسفى اين بزرگوار است و از هر نظر، مى تواند شخصيت علمى و فقهى آن بزرگوار را نشان دهد.

بانوان شيعه : در باب معارف و منزلت علمى خطبه «فدکيه»، اگر مطلب ويژه اى مدّ نظر داريد بيان نماييد.

بهشتى : معارف خطبه «فدکيه» با منزلت علمى نهج البلاغه و قرآن قابل قياس مى باشند. البته اين به معناى آن است که هر مطلبى از اين خطبه را مى توان در قرآن کريم و نهج البلاغه بررسى کرد و در مرحله بعد، مى توان آن را با کلماتى که از ائمّه اطهار عليهاالسلام باقى مانده اند مقايسه نمود؛ يعنى در حقيقت، مى توان گفت : سرچشمه همه معارفى که در قرآن و بيانات حضرت صديقه و اميرالمؤمنين عليهماالسلام وجود دارند يکى است و آن خداوند متعال است. آن ها هر چه دارند از آن سرچشمه غيب دارند. وقتى سرچشمه يکى باشد همه آن ها به يک جا مى رسند و ما فوقِ قرآن چيزى نداريم و هر چه داريم پرتوى است از وحى و در آئينه خطبه فدکيه زلالى و نورانيت وحى الهى هويداست.

بانوان شيعه : اگر با يک رويکرد کلى به زندگى حضرت فاطمه عليهاالسلام نظر شود، چه نکته اى براى شخص شما از ميان ويژگى هاى زندگى آن بزرگوار بسيار چشمگير بوده است؟

احمد بهشتى : من به لحاظ اينکه چند کتاب درباره تربيت و خانواده نوشته ام، مثل خانواده در قرآن، مسائل و مشکلات خانوادگى، مسائل و مشکلات زناشويى، و اسلام و تربيت کودکان، و ...، ظواهر زندگى آن حضرت برايم بسيار جذّاب بوده و مرا تحت تأثير قرار داده است. مناجات ها و حالات معنوى و شب زنده دارى ها، همه مهم هستند، ولى آن ها در حقيقت و باطنِ نورانى حضرت زهرا عليهاالسلام تجلّى مى کنند. هر چند قوامِ ظواهر زندگى حضرت عليهاالسلام به اخلاص و عبادت و معرفتِ باطنى ايشان بوده ولى ما که نمى توانيم اوجِ آن معارف را فهم نماييم حداقل تأمّل در سطر سطر ظواهرِ زندگى آن حضرت عليهاالسلام مى تواند ابوابِ بى شمارى از معارف را به روى ما بگشايد. براى شخص من وقتى با نگاهى تربيتى به ظواهر زندگى آن بانو مى نگرم، چند نکته مهم بوده اند :
يکى مسئله همسردارى حضرت زهرا عليهاالسلام است؛ با آن عظمت مقام و شخصيت، ايشان چه از لحاظ خانوادگى و چه از لحاظ شخصى، در برابر حضرت امير عليه السلام در نهايت تواضع رفتار مى کنند؛ بانويى که تمام مشکلات خانوادگى را تحمّل مى کند و يک بار به روى حضرت على عليه السلام نمى آورد. بعضى از زن ها چقدر در عظمت مردها مؤثرند! (مثلاً، همسر علاّمه طباطبايى رحمه الله در موفقيت ايشان خيلى مؤثر بوده است.) وقتى حضرت امير عليهاالسلام به جنگ مى رفت و شمشير خون آلودى را به خانه مى آورد و کنارى مى گذاشت، حضرت فاطمه عليهاالسلام نمى پرسيد : چه غنيمت آورده اي؟ وقتى خيلى گرسنه مى شدند و سه روز افطارشان را مى بخشيدند، يک بار کلمه اى که گله اى از آن استشمام شود بر زبان نمى آورد. آن حضرت عليهاالسلام از لحاظ همسردارى، برترين و بزرگ ترين الگوست براى تمام زن هاى مسلمان و تمام دين هاى دنيا.
دوم از حيث تربيت اولاد، اهميت کارهاى ايشان کم نيست. در آن شرايط سخت و دشوار، دختران و پسرانى تربيت کرد که هر کدام نمونه روزگارند، و با آن روش بسيار متين و خداپسندانه آن ها را تحويل جامعه داد.
براى من، اين ظواهر بسيار جذّابند. ما نمى توانيم به کنه اين مطلب پى ببريم. اخلاقِ مادرى و اخلاق همسردارى و درجه گذشت و فداکارى ايشان قابل تقدير است. ايشان فداکارانه از کيان امامت و حقوق حضرت على عليه السلام و ولايت ايشان دفاع کرد.

بانوان شيعه : آيا از شواهد و قراينِ تاريخى مى توان به اين معنى نزديک شد که وجود اين بانو، در بين اهل بيت عليهم السلام محوريّت ويژه اى داشته است؟

احمد بهشتى : بله وقتى حضرت زهرا عليهاالسلام وارد مى شود، پيامبر صلى الله عليه و آله برمى خيزد و دست ايشان را مى بوسد. اين مطلب معنا مى دهد. وقتى ايشان از شهر بيرون مى رود، آخرين فردى را که وداع مى کند حضرت زهرا عليهاالسلام است، و وقتى وارد مى شود، اولين فردى را که ديدار مى کند فاطمه زهرا عليهاالسلام است. همه اين ها رموزى است که صاحبانِ خرد بايد در آن دقّت نمايند. در حديث «کساء» آمده است : «جابر بن عبداللّه انصارى از حضرت زهرا عليهاالسلام نقل مى کند : روزى پدرم بر من وارد شد و فرمود : سلام بر تو، اى فاطمه. عرض کردم : بر شما باد سلام خدا. فرمود : در بدن خود احساس ناتوانى مى کنم. عرض کردم : پدر جان! شما را به خدا مى سپارم تا ضعف از شما رخت بربندد. فرمود : عباى يمنى را بياور و مرا با آن بپوشان ... سپس من و حسن و حسين و على عليهم السلام به فرموده پيامبر در زير عبا جمع شديم. پس از آن، پيامبر طرفين عبا را گرفته، دست راست خود را به سوى آسمان بلند کرد و عرضه داشت : پروردگارا! اينان اهل بيت و خاصان و ياران من اند. جبرئيل مى پرسد : آنان چه کسانى اند؟ خداوند جواب داد : آنان فاطمه اند و پدر فاطمه، فاطمه اند و شوهر فاطمه، فاطمه اند و فرزندان فاطمه عليهم السلام . (9)
محور در حديث کساء فاطمه است. خداوند نفرمود آنان محمّد و دخترش و دامادش و نوه هايش هستند. پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله محور قرار نگرفت، بلکه حضرت فاطمه عليهاالسلام محور قرار گرفت.
اين ها نشان مى دهند که مقام حضرت زهرا عليهاالسلام در اوج بوده است. زن هاى آن موقع که يا سوادشان صفر بود و يا کم، چگونه مى توانستند از اين درياى بيکران استفاده کنند؛ در جايى که حضرت امير با آنکه هزار باب علم داشته است، در مقابل او زانو مى زند و آن الهامات و محدّثاتى را که براى حضرت زهرا عليهاالسلام از طريق فرشته وحى آمده بودند، مى نويسد از اين نکته محوريت و اهميّت منزلت علمى آن بانو آشکار مى شود.
بانوان شيعه : از همه سروران گرامى که با پاسخ آموزنده خود زمينه اين گفتمان علمى را فراهم آورند. سپاسگزارى مى کنيم.

--------------------------------------------
پى نوشت ها :
1. عضو هيئت علمى و معاون پژوهشى دانشگاه قم، رياست مؤسسه شيعه شناسي.
2. عضو شوراى عالى انقلاب فرهنگى، رياست پژوهشگاه فرهنگ و انديشه و محقق و مدرس حوزه و دانشگاه.
3. عضو هيئت علمى دانشگاه تهران، محقق و مدرس حوزه و دانشگاه.
4. ر. ک. محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 43، ص 19، روايت 19، باب 2.
5. همان، ج 45، ص 164، روايت 7، باب 39.
6. محمّدباقر مجلسى، پيشين، ج 10، ص 120، روايت 1، باب 8.
7. نهج البلاغه، حکمت 147.
8. همان، خطبه 190.
9. ناصر مکارم شيرازى، تفسير نمونه، چ شانزدهم، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1378، ج 17، ص 298 303 / قاضى نوراللّه شوشترى، احقاق الحق، تعليقات شهاب الدين مرعشى نجفى، قم، مکتبة آية اللّه مرعشى نجفى، 1403 ق، ج 2، ص 554 557.

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)