شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

پيام هاى ادعيه روزانه ماه مبارک رمضان

0 نظرات 00.0 / 5

 

مقدمه

یکى از موضوعات قابل بحث در ماه مبارک رمضان، ادعیه روزانه این ماه است. هر یک از دعاهاى این ماه حاوى چند پیام تربیتى است. در این مقاله از هر دعاى روزانه، یک پیام گزینش شده و مطالبى جهت ارائه یک سخنرانى، به صورت مختصر و فشرده بیان شده است. مبلغان محترم مى توانند مطالب مربوط به هر روز را با عنایت به دعاى آن روز که در مفاتیح الجنان آمده است، براساس ذوق و سلیقه خود به عنوان یک سخنرانى ارائه کنند.

 

 

 

روز اول: هوشیارى

 

 

نشانه هاى غفلت

1 - پند نگرفتن از حوادث دنیا: قال رسول الله (صلى الله علیه و آله): «أَغْفَلُ النَّاسِ مَنْ لَمْ یَتَّعِظْ بِتَغَیُّرِ الدُّنْیَا مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ (1)؛ غافلترین مردم کسى است که از دگرگونى هاى دنیا پند نگیرد.»

دلت گر که یک لحظه غافل نشیند   خدنگ بلا بر دل دل نشیند
سر شب سر قتل و تاراج داشت   سحرگه نه تن سر نه سر تاج داشت

2 - بیهوده گذراندن عمر: قال على (علیه السلام): «كَفى بالرجُلِ غَفلَةً أن یُضَیِّعَ عُمُرَهُ فیما لا یُنجِیهِ (2)؛ تضییع عمر در راهى که موجب نجات انسان نمى شود، براى غفلت کفایت مى کند.»

ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند   تا تو نانى به کف آرى و به غفلت نخورى

3 - سرگرمى (بى فکری): قال لقمان لابنه: «لِلْغَافِلِ ثَلاَثُ عَلاَمَاتٍ اَلسَّهْوُ وَ اَللَّهْوُ وَ اَلنِّسْیَانُ؛ (3) لقمان به فرزندش گفت: غافل سه نشانه دارد: سرگرمى، حواس پرتى، فراموشی.»

مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو   یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو

 

 

نتایج غفلت

1 - نادانی: قال على (علیه السلام): «مَنْ غَفَلَ جَهِل؛ (4) غافل نادان است.»
2 - قساوت قلب: قال الباقر (علیه السلام): «إِیَّاكَ وَ الْغَفْلَةَ، فَفِیهَا تَكُونُ قَسَاوَةُ الْقَلْبِ؛ (5) از غفلت بپرهیز، زیرا در آن قساوت قلب است.»
3 - هلاکت: قال على (علیه السلام): «مَنْ طالَتْ غَفْلَتُهُ تَعَجَّلَتْ هَلَکَتُهُ؛ (6) کسى که غفلتش طولانى شد، زود هلاک مى شود.»
4 - مردن قلب: قال على (علیه السلام): «مَن غَلَبَت علَیهِ الغَفلَةُ ماتَ قَلبُهُ؛ (7) کسى که غفلت بر او غلبه کرد قلبش مى میرد.»
5 - از دست دادن بصیرت: قال على (علیه السلام): «دَوَامُ اَلْغَفْلَةِ یُعْمِی تُعْمِی اَلْبَصِیرَة؛ (8) ادامه غفلت بینش را کور مى کند.»
6 - خسران: قال على (علیه السلام): «مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ، وَمَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ؛ (9) کسى که نفس خویش را محاسبه کند، سود برد و آنکه از آن غفلت ورزد زیان بیند.»

 

 

عوامل غفلت

1 - اموال و اولاد: قرآن کریم مى فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ» (10) ؛ «اى اهل ایمان! مبادا هرگز مال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل کند.»
2 - امکانات رفاهی: قرآن کریم مى فرماید: «أَوْلِیاءَ وَ لكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ» (11) ؛ «لکن تو این کافران و پدرانشان را متمتع به دنیا و نعمت هاى دنیا گردانیدى تا آنکه از فرط سرگرمى به دنیاى فانى، ذکر و قرآن تو را فراموش کردند.»
3 - فزونى طلبی: «أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ» (12) ؛ «بفریفت شما را فزونى جستن.»

این نوبت توست دیگرت نوبت نیست   این فرصت توست دیگرت فرصت نیست
بر خاک مریز باوه هستى را   چون جام تهى شد دگرت مهلت نیست (13)

 

 

روز دوم: قرآن

 

 

جایگاه قرآن

«لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ » (14) ؛ «(اى رسول) اگر ما این قرآن را بر کوه نازل مى کردیم مشاهده مى کردى که کوه از ترس خدا خاشع و ذلیل و متلاشى مى گشت.»

 

 

برخى از ویژگى هاى قرآن

1 - وسیله رحمت و هدایت: «هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» (15) ؛ «هدایت و رحمت براى مؤمنان است.»
2 - رهبر: پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) فرمود: «عَلَیكُمْ بِالْقُرآنِ فَاتَّخِذُوهُ اِماماً وَ قائِداً؛ (16) بر شما باد به قرآن، آن را پیشوا و رهبر خویش قرار دهید.»
3 - برترین گفتار: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ» (17) ؛ «خداوند برترین گفتار را نازل کرد.»
4 - شفاى دردها: «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ » (18) ؛ «ما آنچه از قرآن مى فرستیم شفاى دل و رحمت است.»
5 - جامعیت: قال رسول الله (صلى الله علیه و آله) «مَنْ أَرادَ عِلْمَ الأَوَّلینِ وَ الآخِرینِ، فَلْیُثَوِّرِ القُرآنَ؛ (19) هر کس علم اولین و آخرین خواهد، قرآن بخواند.»
ملا صدرا در مقدمه تفسیر سوره مبارکه واقعه مى فرماید: «بسیارى به مطالعه کتب حکما پرداختم تا آنجا که گمان کردم کسى هستم ولى همین که چشم بصیرتم باز شد، خود را از علوم واقعى خالى دیدم، در آخر عمرم به فکر فرو رفتم که به سراغ تدبر در قرآن و روایات محمد و آل محمد بروم. من یقین کردم که کارم بى اساس بوده است. زیرا در طول عمرم به جاى نور در سایه ایستاده بودم.
از غصه جانم آتش گرفت و قلبم شعله کشید تا رحمت الهى دستم را گرفت و مرا با اسرار قرآن آشنا کرد و شروع به تفسیر و تدبر در قرآن کردم، در خانه وحى را کوبیدم درها باز شد و پرده ها کنار رفت و دیدم فرشتگان به من مى گویند: سلام علیکم طبتم فادخلواها خالدین. من که اکنون دست به نوشتن اسرار قرآن زده ام، اقرار مى کنم که قرآن دریاى عمیقى است که جز با لطف الهى امکان ورود در آن نیست ولى چه کنم عمرم رفت، بدنم ناتوان، قلبم شکسته، سرمایه ام کم، ابزار کارم ناقص و روحم کوچک است.» (20)
مرحوم فیض کاشانى در رساله انصاف مى فرماید: «من مدت ها در مطالعه مجادلات متکلمین فرو رفتم و کوشش ها کردم ولى همان بحث ها ابزار جهل من بود. مدت ها در راه فلسفه به تعلم و تفهم پرداختم و بلند پروازى هایى را در گفته هایشان دیدم، مدت ها در گفت و گوهاى این و آن بودم، و کتاب و رساله ها نوشتم و گاهى میان سخنان فلاسفه و متصوفه و متکلمین جمع بندى مى کردم و حرف ها را به هم پیوند مى دادم، ولى در هیچ یک از علوم دوایى براى دردم و آبى براى عطشم نیافتم. بر خود ترسیدم و به سوى خدا فرار و انابه کردم، تا خداوند مرا از طریق تعمق در قرآن و حدیث هدایتم کرد.»
امام خمینى رحمه الله مى فرماید: «و این جانب از روى جد؛ نه تعارف معمولى مى گویم که از عمر به باد رفته خود تاسف دارم. شما اى فرزندان برومند اسلام! حوزه ها و دانشگاه ها را به شؤونات قرآن و ابعاد بسیار مختلف آن توجه دهید، تدریس قرآن را در هر رشته اى محط نظر و مقصد اعلى (نه در حاشیه) قرار دهید. مبادا خداى نخواسته در آخر عمر که ضعف و پیرى بر شما هجوم کرد از کرده ها پشیمان و تاسف بر ایام جوانى بخورید همچون نویسنده.» (21)

 

 

روز سوم: جهالت

 

 

برخى از نتایج جهل

1 - انحراف عقیدتی: «یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّةِ» (22) ؛ «به خداوند گمان ناروا مى برند، گمان جاهلیت.»
2 - خود بزرگ بینى
3 - خود محورى
4 - تخطئه دیگران
5 - گمراه دانستن دیگران
6 - انکار و تکذیب
7 - لجاجت
8 - خودپسندی
قال على (علیه السلام): «إنَّ الجاهِلَ مَن عَدّ نَفسَهُ ـ بما جَهِلَ مِن مَعرفَةِ العِلمِ ـ عالِما، و بِرَأیهِ مُكْتَفیا، فمَا یَزالُ للعُلماءِ مُباعِدا و عَلَیهِم زارِیا، و لِمَن خَالفَهُ مُخَطِّئا، ولِمَا لَم یَعْرِفْ مِن الاُمورِ مُضَلِّلاً، فإذا وَردَ علَیهِ مِن الاُمورِ ما لَم یَعْرِفْهُ أنْكَرَهُ و كَذّبَ بهِ و قالَ بجَهالَتِهِ: ما أعْرِفُ هذا! و ما أراهُ كانَ! و ما أظُنُّ أنْ یَكونَ! و أنّى كانَ؟! و ذلكَ لِثِقَتِهِ بِرَأْیِه و قِلَّةِ مَعْرِفَتِهِ بجَهالَتِهِ! فمَا یَنْفَكُّ بما یَرى مِمّا یَلْتَبِسُ علَیهِ رأیُهُ مِمّا لا یَعْرِفُ للجَهلِ مُسْتَفیدا، و للحقِّ مُنكِرا، و فی الجَهالَةِ مُتَحیِّرا، و عن طَلَبِ العِلمِ مُسْتَكبِرا؛ (23) نادان کسى است که خود را نسبت به نادانسته هایش دانا شمارد و نظر خود را کافى بداند، هر کس با وى مخالفت کند او را در اشتباه پندارد و ناآگاهان را گمراه کند، هرچه را نداند انکار و تکذیب کند، حقیقت را انکار نموده و در لجاجت جرى باشد و در طلب دانش، خودپسندى کند.»

پند گفتن با جهول خوابناک   تخم افکندن بود بر شوره خاک
چاک حمق و جهل نپذیرد رفو   تخم حکمت کم دهش اى نیکخو
زانکه جاهل جهل را بنده بود   هر چه پندش مى دهى او نشنود (24)

 

 

روز چهارم: چشیدن حلاوت ذکر خدا

 

 

آثار یاد خدا

1 - قوت روح: قال على (علیه السلام): «مُداوَمَة الذکر قُوتُ الاَرواح؛ (25) مداومت یاد خدا موجب قدرت جان هاست.»
2 - زنده دلی: قال على (علیه السلام) «فی الذِّكرِ حیاةُ القُلوبِ(26)
3 - روشنى قلب: قال على (علیه السلام): «عَلیكَ بِذِكرِ اللّه، فإنّهُ نورُ القلوبِ(27)
4 - اطمینان قلب: قال تعالی: «أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
در مناجات الذاکرین مى خوانیم:
«إلهِی لَوْلا الْواجِبُ مِنْ قَبُولِ أمْرِكَ لَنَزَّهْتُكَ مِنْ ذِكْرِی إیَّاكَ، عَلى أَنَّ ذِكْرِی لَكَ بِقَدْرِی، لا بِقَدْرِكَ، وَما عَسى أَنْ یَبْلُغَ مِقْدارِی، حَتّى أُجْعَلَ مَحَلاًّ لِتَقْدِیسِكَ، وَمِنْ أَعْظَمِ النِّعَمِ عَلَیْنا جَرَیانُ ذِكْرِكَ؛ خدایا اگر امر تو نبودى، من تو را منزه تر از آن مى دانستم که ذکر تو کنم، چون ذکر من به قدر توان من است نه به قدر مقام تو ... خدایا ذکرت را در خلوت و جلوت و شب و روز و در ظاهر و باطن و در حال خوشى و ناخوشى به ما الهام فرما و ما را به ذکر خفى مانوس کن ... خدایا از هر لذتى غیر از لذت یاد تو طلب بخشش مى کنم.» (28)

 

 

روز پنجم: عبادت

قال تعالی: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُمْ وَالَّذِینَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» (29) ؛ «اى مردم، خدایى را بپرستید که آفریننده شما و مخلوقات قبل از شماست، باشد که پارسا و منزه شوید.»

 

 

گام اول در بندگى

امام رضا (علیه السلام) مى فرماید: «أَوَّلُ عِبَادَةِ اللَّهِ مَعْرِفَتُهُ وَ أَصْلُ مَعْرِفَةِ اللَّهِ تَوْحِیدُهُ وَ نِظَامُ تَوْحِیدِ (30)؛ اولین گام بندگى، شناخت خدا و اصل شناخت او به توحید است.»

 

 

جایگاه عبادت

1 - هدف خلقت: قال تعالی: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» (31) ؛ «جن و انس را خلق نکردم مگر براى اینکه مرا بپرستند.»
2 - رستگاری: قال على (علیه السلام): «العبادة فَوزٌ؛ (32) عبادت رستگارى است.»
3 - نشانه عنایت خداوند: قال على (علیه السلام): «إذا أحَبَّ اللّه عَبدا ألْهَمَهُ حُسنَ العِبادَةِ؛ (33) وقتى خداوند بنده اى را دوست بدارد خوب عبادت، کردن را به او مى آموزد.»
4 - بهترین وسیله تقرب به خدا: قال على (علیه السلام): «ما تَقَرَّبَ مُتَقَرِّبٌ بِمِثْلِ عِبادَةِ اللّه؛ (34) هیچ چیز مانند عبادت انسان را به خدا نزدیک نمى کند.»

 

 

شرایط عبادت

1 - فهم دین: امام سجاد (علیه السلام): «لا عِبادَةَ إلاّ بالتَفَقُّهِ؛ (35) عبادتى کامل نیست مگر با فهم.»
2 - آگاهی: قال على (علیه السلام): «لا خَیرَ فِی عِبادَةٍ لا عِلمَ فیها؛ (36) عبادتى که با آگاهى همراه نباشد، خیرى در آن نیست.»
3 - حضور قلب: قال رسول الله (صلى الله علیه و آله): «اعْبُدِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ، فَإِنْ کُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ؛ (37) خدا را آن گونه عبادت کن که گویا او را مى بینى و اگر تو او را نمى بینى او تو را مى بیند.»

 

 

روز ششم: گناه

 

 

بعضى از گناهان

1 - ترک واجبات: قال الصادق (علیه السلام): «لا ینظر الله الى عبده و لا یزکیه لو ترک فریضة؛ (38) بنده اى که یکى از واجبات را ترک کند، خداوند به او نظر رحمت نمى کند و او را پاک نمى کند.»
2 - حرام خواری: قال رسول الله (صلى الله علیه و آله): «إِذَا وَقَعَتِ اَللُّقْمَةُ مِنْ حَرَامٍ فِی جَوْفِ اَلْعَبْدِ لَعَنَهُ كُلُّ مَلَكٍ فِی اَلسَّمَاوَاتِ وَ اَلْأَرْضِ؛ (39) هرگاه لقمه حرامى در شکم بنده قرار گیرد، ملائک آسمان و زمین او را لعنت مى کنند.»
3 - سحر: قال على (علیه السلام): «مَن تَعَلَّمَ شَیئا مِنَ السِّحرِ قَلیلاً أو كَثیرا فَقَد كَفَرَ؛ (40) هر کسى چیزى از سحر یاد بگیرد، زیاد باشد یا کم کافر شده است.»
4 - کمک به ستمگران: قال الصادق (علیه السلام): «الْكَبَائِرِ ... وَ مَعُونَةُ الظَّالِمِینَ وَ الرُّكُونُ إِلَیْهِم‌؛ (41) کمک به ستمگران و میل به آن ها از گناهان کبیره است.»
کسى که نمى تواند ترک گناه کند چه کند؟
شخصى خدمت وجود مقدس حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) رسید و گفت: من مرد گناهکارى هستم که صبر از گناه ندارم، مرا موعظه کن.
حضرت فرمود: با پنج شرط هرچه مى خواهى گناه بکن:
1 - روزى خدا را نخور، هر چه مى خواهى گناه کن: «لَا تَأْكُلْ من رِزْقِ اللَهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ
2 - جایى پیدا کن که خدا تو را نبیند و هر چه مى خواهى گناه کن: «اطْلُبْ مَوْضِعاً لَا یَرَاكَ اللَّهُ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ
3 - از ولایت خدا خارج شو و هر چه مى خواهى گناه کن: «اُخْرُجْ مِنْ وِلَایَة اللهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ
4 - جان به عزرائیل نده و هر چه خواهى گناه کن: «اذا جاءک ملک الموت لیقبض روحک فادفعه عن نفسک و اذنب ما شئت
5 - به جهنم نرو و هر چه مى خواهى گناه کن: «إذَا أَدْخَلَکَ مَالِکٌ فِى النَّارِ فَلا تَدْخُلْ فِى النَّارِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ(42)
واى بر حال کسى که آحادش بیش از اعشارش باشد
قال رسول الله (صلى الله علیه و آله): «ان الله تعالى قال: الحسنة عشرا و ازید و السیئة واحدة و اغفر فالویل لمن غلبت آحاده اعشاره؛ (43) خداوند ثواب را ده برابر و بیشتر از ده برابر پاداش مى دهد اما کیفر گناه یکى بیش نیست، آن هم ممکن است بخشیده شود. پس واى به حال کسى که یکى هاى او از ده هایش بیشتر باشد.»

 

 

روز هفتم: نماز

 

 

وجوب نماز

قال تعالی: «إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَی الْمُؤْمِنینَ کِتاباً مَوْقُوتاً» (44) ؛ «نماز براى اهل ایمان حکمى واجب و لازم است.»

 

 

اهمیت نماز

1 - مقدم بر اعمال: قال رسول الله (صلى الله علیه و آله): «أوَّلُ ما یُنظَرُ فی عَمَلِ العَبدِ فی یَومِ القِیامَةِ فی صَلاتِهِ؛ (45) اولین چیزى که روز قیامت در اعمال بنده مورد توجه قرار مى گیرد، نماز اوست.»
2 - وسیله تقرب: قال على (علیه السلام): «اَلصَّلوةُ قُربانُ کُلِّ تَقیّ؛ (46) نماز وسیله تقرب هر پرهیزکارى است.»
3 - بهترین اعمال: قال على (علیه السلام): «اُوصیكُمْ بِالصَّلاةِ وَ حِفْظِها، فَاِنَّها خَیْرُالْعَمَلِ؛ (47) شما را به نماز وحفظ آن سفارش مى کنم، بدرستى که بهترین اعمال نماز است.»
4 - سنگر مبارزه با شیطان: قال على (علیه السلام): «الصَّلاةُ حِصنٌ مِن سَطَواتِ الشَّیطانِ؛ (48) نماز سنگرى است براى در امان ماندن از نفوذ شیطان.»
5 - مانع ضد ارزش ها: قال تعالی: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ» (49) ؛ «نماز اهلش را از هر کار زشت باز مى دارد.»

 

 

آثار ترک و سبک شمردن نماز

1 - جهنمى شدن: قال تعالی: «فِی جَنَّاتٍ یَتَسَاءَلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمِینَ * مَا سَلَكَكُمْ فِی سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ» (50)؛ «بهشتیان سؤال مى کنند چه چیزى شما را جهنمى کرد؟ گویند: ما از نمازگزاران نبودیم.»
2 - محرومیت از الطاف الهی: قال تعالی: «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ» (51)؛ «واى بر نمازگزارانى که دل از یاد خدا غافل دارند.»
3 - دورى از رسول خدا (صلى الله علیه و آله): پیامبر اکرم فرمود: «لَیْسَ مِنّی مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلاتِهِ؛ (52) کسى که نمازش را سبک بشمارد از من نیست.»
4 - محرومیت از شفاعت پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله): پیامبر اکرم فرمود: «لَا یَنَالُ شَفَاعَتِی غَداً مَنْ أَخَّرَ الصَّلَاةَ الْمَفْرُوضَةَ بَعْدَ وَقْتِهَا‌؛ (53) کسى که نماز واجب را از وقت آن به تاخیر اندازد، در قیامت شفاعت من به او نمى رسد.»

 

 

روز هشتم: یتیم نوازى و سیر کردن گرسنگان

قال على (علیه السلام): «اللَّهَ اللَّهَ فِی الْأَیْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا یَضِیعُوا بِحَضْرَتِكُمْ؛ (54) خدا را خدا را درباره ایتام، نکند آنان گاهى سیر و گاهى گرسنه بمانند و حقوقشان ضایع شود.»

 

 

آثار و نتایج سرپرستى ایتام

1 - بهشت: قال رسول الله (صلى الله علیه و آله): «مَن عالَ یَتیما حتّى یَستَغنِیَ أوجَبَ اللّه ُ عَزَّوجلَّ لَهُ بذلكَ الجَنَّةَ؛ (55) هر کس یتیمى را سرپرستى کند تا بى نیاز شود، خداوند بهشت را بر او واجب مى کند.»
2- همنشینى با پیامبر (صلى الله علیه و آله): پیامبر اکرم فرمود: «أَنَا وَ کَافِلُ الْیَتِیمِ کَهَاتَیْنِ فِی الْجَنَّةِ؛ (56) من و کسى که یتیمى را سرپرستى مى کند، مانند این دو (انگشت) در بهشت کنار یکدیگر خواهیم بود.»

 

 

روز نهم: رحمت خداوند

 

 

گسترش رحمت خداوند

قال تعالی: «وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ كُلَّ شَیْءٍ»؛ (57) «رحمت من همه موجودات را فرا گرفته است.»

 

 

موجبات رحمت خداوند

1 - احسان و نیکی: قال تعالی: «اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الُمحْسِنِینَ» (58)؛ «البته رحمت خداوند به نیکوکاران نزدیک است.»
2 - ایمان و اعتقاد به خدا: قال تعالی: «فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَیُدْخِلُهُمْ فِی رَحْمَةٍ مِّنْهُ(59)
3 - یاد خدا: قال على (علیه السلام): «بذکر الله تستنزل الرحمة؛ (60) رحمت خداوند به واسطه ذکر او نازل مى شود.»
4 - عفو وگذشت: قال على (علیه السلام): «بِالْعَفْوِ تَنْزِلُ الرَّحْمَة؛ (61) رحمت به واسطه عفو و بخشش نازل مى شود.»
5 - اطاعت خدا و رسول: قال تعالی: «وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» (62) ؛ «از خدا و رسول اطاعت کنید که مشمول حمت خدا شوید.»
6 - اندیشه و تفکر: قال على (علیه السلام): «رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً تَفَکَّرَ فَاعْتَبَرَ(63)
7 - موعظه پذیری: قال على (علیه السلام): «رَحِمَ اللهُ امْرَءً اتَّعَظَ (64) ؛ انسان پندپذیر مشمول رحمت خداست.»
8 - استغفار: قال تعالی: «لَوْلَا تَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» (65) ؛ «چرا از کردار زشت استغفار بدرگاه خدا نمى کنید تا شاید مشمول رحمت خدا شوید.»
9 - ترحم بر ضعفا: قال على (علیه السلام): «رحمَةُ الضُعَفاءِ تَستَنزِلُ الرَّحمَةَ؛ (66) ترحم بر ضعیفان موجب نزول رحمت خداست.»
10 - مراقبه: قال على (علیه السلام): «رَحِمَ اَللَّهُ عَبْدا رَاقَبَ ذَنْبَهُ وَ خَافَ رَبَّه؛ (67) خداوند رحمت کند کسى را که گناهانش مد نظرش باشد و از خدا بترسد.»

 

 

روز دهم: سعادت

 

 

تعریف سعادت

قال الصادق (علیه السلام): «السَّعَادَةُ سَبَبُ خَیْرٍ تُمْسِکُ بِهِ السَّعِیدُ فَیَجُرُّهُ إِلَی النَّجَاةِ (68)؛ سعادت وسیله خیرى است که سعادتمند به کمک آن به رستگارى رهنمون مى شود.»

 

 

سعادتمند کیست؟

1 - مخلص: قال على (علیه السلام): «السَّعیدُ مَن أخلَصَ الطّاعَةَ (69)؛ سعادتمند کسى است که طاعتش را براى خداوند خالص گرداند.»
2 - پیروان على (علیه السلام): قال رسول الله (صلى الله علیه و آله): «إِنَّ اَلسَّعِیدَ كُلَّ اَلسَّعِیدِ حَقَّ اَلسَّعِیدِ مَنْ أَطَاعَكَ وَ تَوَلاَّكَ مِنْ بَعْدِی (70)؛ یا علی! سعادتمند کامل و حقیقى کسى است که بعد از من، از تو اطاعت کند و پس از من ولایت تو را بپذیرد.»
3 - اهل محاسبه: قال على (علیه السلام): «مَن حاسَبَ نفسَهُ (71)؛ کسى که به محاسبه نفس بپردازد، سعادتمند مى شود.»
4 - همنشین علما: قال على (علیه السلام): «جالس العلماء تسعد (72)؛ با دانشمندان همنشین باش تا سعادتمند شوی.»
5 - فرزند صالح داشتن: قال رسول الله (صلى الله علیه و آله): «مِن سَعادَةِ الرَّجُلِ الوَلَدُ الصّالِحُ (73)؛ فرزند صالح از سعادت انسان است.»

 

 

روز یازدهم: توفیق احسان

 

 

احسان چیست؟

1 - سرشت نیکان: قال على (علیه السلام): «الاحسان عزیزة الاخیار؛ (74) احسان سرشت نیکوکاران است.»
2 - زینت علم: قال على (علیه السلام): «زینَةُ العِلمِ الإحسانُ؛ (75) احسان زینت علم است.»
3 - اوج ایمان: قال على (علیه السلام): «رأسُ الاِیمان الاحْسانُ؛ (76) احسان راس ایمان است.»

 

 

آثار و نتایج احسان

1 - عنایت خداوند: قال تعالی: «وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنینَ» (77)؛ «خداوند با نیکوکاران است.»
2 - محبت الهی: قال تعالی: «أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ‌» (78)؛ «نیکى کنید بدرستى که خداوند نیکوکاران را دوست دارد.»
3 - بذر دوستی: قال على (علیه السلام): «اَلإحْسانُ إلَى المُسِیءِ یَسْتَصْلِحُ العَدُوَّ (79)؛ نیکى به بد رفتار، دشمن را اصلاح مى کند.»
4 - هدایت: قال تعالی: «تِلْكَ آیاتُ الْكِتابِ الْحَكِیمِ * هُدىً وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنِین» (80)؛ «این است آیات کتاب (خداى حکیم) که رحمت و هدایت است براى نیکوکاران.»
5 - رحمت الهی: قال تعالی: «إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ» (81)؛ «البته رحمت خداوند به نیکوکاران نزدیک است.»
6 - رفعت و بزرگی: قال على (علیه السلام): «مَعَ الاِحْسانِ تَکوُنُ الرَفْعَةُ؛ (82) بلندى مرتبه و مقام به وسیله نیکوکارى به دست مى آید.»
7 - عاقبت به خیری: قال على (علیه السلام): «مَنْ اَحْسَنَ اِلی النّاس حَسُنَتْ عَواقِبُهُ؛ (83) هر کس به مردم نیکى کند، عاقبت به خیر خواهد شد.»

 

 

روز دوازدهم: عفاف

 

 

فضیلت عفاف

1 - برترین عبادت: قال الصادق (علیه السلام): «افضَلُ العبادَةِ العِفافُ (84)؛ بهترین عبادت پاکدامنى است.»
2 - مقام ملک: قال على (علیه السلام): «مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَكَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَكُونَ مَلَكاً مِنَ الْمَلَائِكَةِ؛ (85) مجاهد در راه خدا پاداشش بیشتر از کسى نیست که در حالى که امکانات گناه دارد، پاکدامنى مى کند. اى بسا پاکدامنى که ملکى از ملائک بوده باشد.»
3 - اساس نیکى ها: قال على (علیه السلام): «العِفَّةُ رَأسُ كُلِّ خَیرٍ (86)؛ پاکدامنى در راس تمام نیکى هاست.»
4 - زکات زیبایی: قال على (علیه السلام): «زكاةُ الجمالِ العِفافُ (87)؛ زکات زیبایى پاکدامنى است.»

 

 

موجبات عفاف

1 - رضایت به کفاف: قال على (علیه السلام): «الرِّضا بِالكَفافِ یُؤَدّی إلَى العَفافِ (88)؛ راضى بودن به آنچه کفایت کند، موجب پاکدامنى مى شود.»
2 - غیرت: قال على (علیه السلام): «قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَی قَدْرِ هِمَّتِهِوَ عِفَّتُهُ عَلی قَدْرِ غَیرَتِهِ (89)؛ شخصیت مرد به اندازه همت او و پاکدامنى او به اندازه غیرت اوست.»
3 - قناعت: قال على (علیه السلام): «أصلُ العَفافِ القَناعَةُ (90)؛ اصل عفت، قناعت است.»
4 - عقل: قال على (علیه السلام): «من عقل عف (91)؛ عاقل پاکدامن است.»

 

 

روز سیزدهم: تقوى

 

 

تقوى چیست؟

از امام صادق (علیه السلام) در مورد تفسیر تقوى سؤال شد، حضرت فرمود: «لَا یَفْقِدُکَ اللَّهُ حَیْثُ أَمَرَکَ وَ لَا یَرَاکَ حَیْثُ نَهَاکَ؛ (92) تقوى آن است که خداوند تو را در جایى که امر فرموده غایب و در جایى که نهى فرموده حاضر نبیند.»

 

 

آثار و نتایج تقوى

1 - نزول رحمت: قال تعالی: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ» (93)؛ «چنان که مردم آبادى ها همه ایمان و تقوا داشتند، درهاى رحمت آسمان و زمین را براى آن ها مى گشودیم.»
2 - خیر دنیا و آخرت: قال رسول الله (صلى الله علیه و آله): «مَنْ رُزِقَ تُقىً فَقَدْ رُزِقَ خَیْرَ الدُّنْیا وَ الآْخِرَةِ؛ (94) هر کس را تقوا روزى شود خیر دنیا و آخرت نصیبش شده است.»
3 - کرامت: قال تعالی: «إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللَّهِ» (95) ؛ «گرامى ترین شما نزد خدا با تقواترین شماست.»
4 - داروى امراض روحی: قال على (علیه السلام): «فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِكُمْ (96) ؛ تقوا دواى دردهاى روحى شماست.»
5 - قبولى اعمال: قال تعالی: «إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ» (97) ؛ «خداوند اعمال را از متقین مى پذیرد.»
6 - عزت: قال رسول الله (صلى الله علیه و آله): «مَنْ أَرَادَ أَنْ یَكُونَ أَعَزَّ اَلنَّاسِ فَلْیَتَّقِ اَللَّهَ (98) ؛ هر کس مى خواهد عزیزترین مردم باشد، تقوا پیشه کند.»

 

 

روز چهاردهم: امتحانات الهى

زندگى براى هیچ کس به یک منوال نیست. گاهى انسان در غم و اندوه و بلا بسر مى برد وزمانى در رفاه و آسایش و هیچ کس را پیدا نمى کنیم که در تمام دوران عمرش همواره مبتلا و یا همیشه در خوشى و راحتى باشد. اما هیچ یک از بلا یا خوشى نشانه بدى یا خوبى صاحب آن نیست، بلکه گاهى آسایش بیش از حد ریشه در استدراج دارد و گرفتارى نشانه لطف خداوند است براى کسب مقامات بالاتر.
آنچه مسلم است این است که در نظام طبیعت بدون آزمون و گرفتارى نمى توان به مراتب افراد واقف شد و اغلب افراد قبل از آزمایش خود را از موفق ترین افراد مى دانند. پس وجود بلاها و ابتلائات براى شناخت درجات انسانى افراد ضرورى است و اگر انسان به حال خود گذاشته شود حب نفس او را وادار به خودپسندى و طغیان خواهد کرد. خداوند مى فرماید: «وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا» (99) ؛ «اگر خداوند سفره روزى بندگان را بگستراند، طغیان خواهند کرد.»
اما بلاها و امتحانات الهى گاهى کیفرى اند و گاهى درجه اى و ضمنا گاهى فردى اند و زمانى جمعى وگروهی. تصویر تقسیم مذکور چنین است:

 

 

بلاها

1 - فردى
الف: کیفری: مثل از پا در آمدن نمرود توسط پشه
ب: درجه ای: «وَ إِذِ ابْتَلی إِبراهیمَ ربّه بِکلماتٍ فأتمهنّ»
2 - اجتماعى
الف: کیفری: مثل طوفان نوح
ب: درجه ای: مثل جریان شعب ابى طالب
اگر بلا درجه اى باشد، باید به استقبالش رفت چون ناز پرورده تنعم نبرد راه به جایی.
چنانکه گوشت خام به آتش پخته شود و تا پخته نشود شایسته خوان ملوک نگردد، آدمى هم خام است و جز به آتش مصائب و بلیات پخته نشود و تا پخته نشود شایسته بساط ملک الملوک جل جلاله نشود.

این بلاى دوست تطهیر شماست   علم او بالاى تدبیر شماست
پوست از دارو بلاکش مى شود   چون ادیم (100) طایفى خوش مى شود
در ره منزل لیلى که خطرهاست در آن   شرط اول قدم آن است که مجنون باشى

اما اگر بلا، کیفرى باشد، باید با توبه و استعانت از خداوند، زمینه هاى وقوع آن را ازبین برد. و این جاست که مى گوئیم: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ الْبَلاَء(101)

 

 

روز پانزدهم: شرح صدر

حضرت موسى (علیه السلام) فرمود: «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِی * یَفْقَهُوا قَوْلِی» (102) خداوند در اکثر نعماتى که به پیامبرش مى دهد منت نمى گذارد اما در مورد نعمت شرح صدر به پیامبر منت مى گذارد و مى فرماید: «أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ (103)

 

 

موجبات شرح صدر

1 - انس با قرآن: «اَللٰهُمَّ نَوِّر بِکِتابِکَ قَلْبیِ و شْرَحْ لی صَدْری؛ (104) خدایا چشمان مرا به وسیله کتاب خود نورانى کن و سینه ام را فراخى ده.»
2 - اراده الهی: قال تعالی: «فَمَن يُرِدِ اللَّهُ أَن يَهدِيَهُ يَشرَح صَدرَهُ لِلإِسلامِ»؛ (105) «پس هر که خدا هدایت او را خواهد، قلبش را به نور اسلام روشن و وسیع مى کند.»

 

 

روز شانزدهم: ابرار و اشرار

 

 

ویژگى هاى ابرار

1 - صاحب بهترین ها: قال تعالی: «وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرارِ» (106)؛ «آنچه نزد خداست براى نیکان از هرچیز بهتر است.»
2 - غرق نعمت ها: قال تعالی: «إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ» (107)؛ «محققا نیکوکاران درون نعمت ها متنعم اند.»

 

 

ویژگى هاى اشرار

1 - پیشوایان گمراه و گمراه کننده: قال على (علیه السلام): «إنّ شَرَّ الناسِ عندَ اللّه إمامٌ جائرٌ ضَلَّ و ضُلَّ بِهِ (108)؛ بدترین مردم، پیشوایان گمراه و گمراه کننده اند.»
و نیز آن امام بزرگوار موارد زیر را از اشرار شمردند:
2 - «مَن لا يَقبَلُ العُذرَ؛ کسى که عذر را نمى پذیرد.»
3 - «مَنْ لايُبالِی اَنْ يَراهُ النّاسُ مُسِیئا؛ کسى که ابا ندارد که مردم او را گناهکار ببینند.»
4 - «العُلَماءُ إذا فَسَدوا؛ عالمان، زمانى که فساد کنند.»
5 - «المشاؤون بالنمیمة؛ سخن چینان.»
6 - «الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الأَحِبَّةِ؛ کسانى که بین دوستان تفرقه مى اندازند.»

 

 

روز هفدهم: توفیق عمل صالح

 

 

بهترین اعمال

1 - «افضل الاعمال احمزها؛ (109) بهترین اعمال مشکل ترین آن هاست.»
2 - «أَفْضَلُ آلاَْعْمَالِ مَا أَكْرَهْتَ نَفْسَکَ عَلَيْهِ؛ (110) بهترین اعمال چیزى است که انجام آن برایت ناگوار است.»
3 - «اَفضَلُ العَملِ ما اُریدَ بِهِ وَجةَ اللهِ؛ (111) بهترین اعمال عملى است که براى خدا باشد.»
4 - «افضل العمل ادومه و ان قل؛ (112) بهترین اعمال آنست که دوام داشته باشد ولو کم باشد.»
5 - «اطعام الطعام افضل الاعمال؛ (113) اطعام کردن بهترین عمل است.»

آثار عمل صالح

1 - رستگاری: «فاما من تاب و آمن و عمل صالحا فعسى ان یکون من المفلحین» (114) ؛ «پس هر کس به درگاه خدا توبه کند و عمل صالح انجام دهد امید است از رستگاران باشد.»
2 - حیات طیبه: «من عمل صالحا من ذکر او انثى و هو مؤمن فلنحیینه حیاة طیبة» (115) ؛ «هر کس از مرد و زن کار نیکى به شرط ایمان به خدا انجام دهد، ما او را در زندگى سعادتمندانه زنده مى گردانیم.»
3 - شعار مؤمن: «قال على (علیه السلام): «العمل شعار المؤمن (116) ؛ عمل شعار (نشانه) مؤمن است.»

 

 

روز هیجدهم: برکات ماه مبارک رمضان

معناى رمضان

رسول اکرم فرمودند: «انما سمى رمضان لانه یرمض الذنوب (117) ؛ به درستى که علت نامگذارى ماه مبارک رمضان به این نام این است که گناهان را مى سوزاند.»

ویژگى هاى ماه مبارک رمضان

1 - برترین ماه ها
2 - برترین روزها
3 - والاترین شب ها
4 - برترین ساعات
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) فرمود: «ایها الناس انه قد اقبل الیکم شهر الله... شهر هو افضل الشهور عندالله و ایامه افضل الایام و لیالیه افضل اللیالى و ساعاته افضل الساعات (118) ؛ اى مردم ماه خدا به سوى شما رو آورده است.... ماهى که در نزد خدا بهترین ماه ها است و روزهاى آن بهترین روزها و شب هایش بهترین شب ها و ساعت هایش بهترین ساعت هاست.»

برکات ماه مبارک رمضان

1 - غفران الهی: «من ادرک شهر رمضان فلم یغفر له فابعده الله (119) ؛ کسى که ماه رمضان را درک کند و خدا او را نبخشد، از حمت خدا دور است.»
2 - استجابت دعا: «دعائکم فیه مقبول (120) ؛ دعاى شما در این ماه مستجاب است.»
3 - بسته شدن درهاى جهنم: «تغلق فیه ابواب النیران و یفتح فیه ابواب الجنان (121) ؛ در این ماه درهاى جهنم بسته و درهاى هشت باز مى شود.»
4 - ایمنى از مکر شیاطین: «قد وکل الله بکل شیطان مرید سبعة من الملائکة فلیس بمحلول حتى ینقضى شهرکم هذا (122) ؛ خداوند بر هر شیطانى که قصد شما بکند هفتاد ملک مى گمارد. او را توان نفوذ در شما نیست تا ماه مبارک رمضان تمام شود.»
5 - قبول شدن اعمال: «عملکم فیه مقبول (123) ؛ عمل شما در این ماه مورد قبول است.»
6 - نفس ها تسبیح است: «انفاسکم فیه تسبیح (124) ؛ نفس کشیدن هاى شما در آن ماه تسبیح است.»
7 - خواب عبادت است: «نومکم فیه عبادة (125) ؛ خواب شما در این ماه عبادت است.»

 

 

روز نوزدهم: هدایت به سوى خیرات

اقسام هدایت

1 - تکوینی:«ربنا الذى اعطى کل شى ء خلقه ثم هدی» (126) ؛ «خداى ما آن کسى است که به همه موجودات عالم، وجود بخشید و سپس به راه کمالشان هدایت کرد.»
2 - تشریعی:«انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا» (127) ؛ «ما به حقیقت راه را به انسان نشان دادیم خواه هدایت پذیرد یا کفران نعمت کند.»

شایستگان هدایت

1 - مؤمن: «من یؤمن بالله یهد قلبه» (128) ؛ «کسى که به خدا ایمان بیاورد خدا او را هدایت مى کند.»
2 - توبه کننده: «یهدى الیه من اناب» (129) ؛ «هر کس به سوى خدا باز گردد خدا او را هدایت مى کند.»
3 - مستمسکین به خداوند: «من یعتصم بالله فقد هدى الى صراط مستقیم» (130) ؛ «هر کس به دین خدا متمسک شود، به راه راست هدایت یافته است.»
4 - مجاهدین: «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» (131) ؛ «آن ها که در راه ما کوشش کنند محققا آن ها را به راه خویش هدایت مى کنیم.»
5 - اهل تقوی: قال على (علیه السلام): «هدى من اشعر قلبه بالتقوی» (132) ؛ آنکه قلبش تقوى را درک کرد، هدایت یافت.»
6 - صابران: قال على (علیه السلام): «هدى من ادرع لباس الصبر والیقین (133) ؛ هدایت یافت آنکه لباس صبر و یقین پوشید.»
7 - مخلصین: قال على (علیه السلام): «هدى من اخلص الایمان (134) ؛ آنکه ایمان خود را خالص نمود هدایت یافت.»
8 - عالمان: قال على (علیه السلام): «من علم اهتدى (135) ؛ آنکه عالم شد هدایت شد.»

بهترین وسیله هدایت

1 - قرآن: قال تعالی: «ان هذا القرآن یهدى للتى هى اقوم» (136) ؛ همانا این قرآن خلق را به استوارترین راه هدایت مى کند.»
2 - اهل بیت پیامبر: قال رسول الله (صلى الله علیه و آله): «انى تارک فیکم الثقلین ما ان اخذتم به لن تضلوا؛ کتاب الله و عترتى (137) ؛ من دو چیز گرانبها در میان شما به امانت مى گذارم، تا وقتى که پیرو آن ها باشید هرگز گمراه نخواهید شد؛ قرآن و اهل بیتم.»

 

 

روز بیستم: توفیق تلاوت قرآن

آثار تلاوت قرآن

1 - بهره مندى از پاداش هاى الهی: «ان الذین یتلون کتاب الله ... یرجون تجارة لن تبور» (138) ؛ «آنان که کتاب خدا را تلاوت مى کنند امید تجارتى دارند که زیان و زوال ندارد.»
2 - شکوفایى ایمان: قال على (علیه السلام): «لقاح الایمان تلاوة القرآن (139) ؛ شکوفایى ایمان با قرآن خواندن است.»
3 - همنشین تنهایی: قال على (علیه السلام): «من انس بتلاوة القرآن لم توحشه مفارقه الاخوان؛ (140) هر که به تلاوت قرآن انس بگیرد، جدایى از دوستان، او را به وحشت نمى اندازد.»
صبح خیزى و سلامت طلبى چون حافظ
هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم

آداب تلاوت قرآن

1 - پاکى و نظافت دهان: قال رسول الله (صلى الله علیه و آله): «طیبوا افواهکم فان افواهکم طریق القرآن (141) ؛ دهان هاى خود را پاکیزه نگه دارید، زیرا دهان هاى شما راه قرآن است.»
توضیح: مراد از پاکى، پاکى ظاهرى و باطنى است؛ یعنى هم مسواک زدن و هم پرهیز از گناهان زبانى مانند غیبت و دروغ و ... .
2 - استعاذه: قال تعالی: «فاذا قرات القرآن فاستعذ بالله من الشیطان الرجیم» (142) ؛ «(اى پیامبر!) هنگام قرائت قرآن از وسوسه شیطان به خداوند پناه ببر.»
3 - ترتیل: قال تعالی: «و رتل القرآن ترتیلا» (143) ؛ «قرآن را شمرده شمرده بخوان.»
4 - تدبر: قال تعالی: «ا فلا یتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها» (144) ؛ «آیا به آیات قرآن نمى اندیشند؟ یا (مگر) بر دل هایشان قفل ها نهاده شده است؟»
5 - خشوع: قال تعالی: «الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله» (145) ؛ «آیا نوبت آن نرسیده که گرویدگان دل هایشان به یاد خدا خاشع گردد؟»
عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد
که دار الملک ایمان را مجرد بینداز غوغا
6 - صداى خوش: قال رسول الله (صلى الله علیه و آله): «حسنوا القرآن باصواتکم (146) ؛ «قرآن را با صداى خوش بخوانید.»

 

 

روز بیست و یکم: ایمنى از شر شیطان

شیطان و انسان

قال تعالی: «ان الشیطان للانسان عدو مبین» (147) ؛ «بدرستى که شیطان براى انسان دشمن آشکارى است.»

کسانى که از شر شیطان مصونند

1 - مخلصین: قال تعالی: «قال فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین» (148) ؛ «شیطان مى گوید: به عزت و جلالت که همه آن ها را فریب دهم جز مخلصین را.»
توضیح: مخلص کسى است که در صدد اخلاص خود است و سعى دارد اعمالش خالصانه باشد و مخلص کسى است که با اعمال خالصانه به مقامى مى رسد که خداوند او را براى خودش خالص مى گرداند.
2 - مؤمنین: قال تعالی: «انه لیس له سلطان على الذین آمنوا» (149) ؛ «به درستى که شیطان بر مؤمنین (واقعی) تسلطى ندارد.»
3 - فرد با انصاف
4 - کسى که در مصائب، جزع و ناله نکند.
5 - راضى به قسمت الهى
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «قال ابلیس: خمسة لیس فیهن حیلة و سائر الناس فى قبضتى ... و من رضى لاخیه المؤمن ما یرضاه لنفسه و من لم یجزع على المصیبة حتى تصیبه و من رضى بما قسم الله له ولم یهتم لرزقه (150) ؛ ابلیس گفت: مرا به پنج کس راه نفوذ نیست و بقیه مردم در دست من هستند ... (و از جمله آن هاست )کسى که آنچه بر خود مى پسندد براى برادرش بپسندد، کسى که در مصائب جزع و ناله نکند و صبر نماید، کسى که به قسمت خدا راضى باشد و غم روزى نخورد.»

 

 

روز بیست و دوم: توفیق

توفیق از نظر على (علیه السلام)

1 - راهنما: «لا قائد کالتوفیق (151) ؛ راهنما و جلودارى چون توفیق نیست.»
2 - عنایت خداوند: «التوفیق عنایته (152) ؛ توفیق عنایت الهى است.»
3 - رحمت الهی: «التوفیق رحمته؛ توفیق رحمت خداوند است.»
4 - جذبه خداوند:«التوفیق من جذبات الرب؛ توفیق از جاذبه هاى پروردگار است.»
5 - قله رستگاری:«التوفیق راس النجاح؛ توفیق اوج موفقیت و رستگارى است.»
6 - برترین نعمت:«لا نعمة اجل من التوفیق؛ نعمتى بالاتر از توفیق نیست.»

موجبات توفیق از دیدگاه على (علیه السلام)

1 - طلب از خداوند: «من استنصح الله وفق (153) ؛ آنکه از خدا طلب خیر کند توفیق یافته است.»
2 - دینداری: «کما ان الجسم و الظل لایفترقان کذلک التوفیق والدین لایفترقان (154) ؛ همان گونه که جسم و سایه جدایى ناپذیرند، توفیق و دین نیز جدایى پذیر نیستند.»
چو توفیق الهى شد رفیقت
هدایت مى کند در هر طریقت

 

 

روز بیست و سوم: موفقیت در امتحان الهى

برخى از امتحانات

1 - ترس
2 - گرسنگى
3 - ضرر مالى
4 - ضرر جانى
5 - آفات زراعت
6 - خیر و شر
قال تعالی: «و لنبلونکم بشى ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال والانفس والثمرات» (155) ؛ «البته شما را به سختى هایى چون ترس و گرسنگى و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازمائیم.»
و قال تعالی: «و نبلوکم بالشر و الخیر» (156) ؛ «شما را با بدى و نیکى مى آزمائیم.»

هدف از امتحان الهى

1 - تصفیه قلوب: «و لیبتلى الله ما فى صدورکم و لیمحص ما فى قلوبکم» (157) ؛ «تا خدا آنچه در سینه پنهان دارید بیازماید و هرچه در دل دارید پاک و خالص گرداند.»
2 - تصفیه نفوس: «ما کان الله لیذر المؤمنین على ما انتم علیه حتى یمیز الخبیث من الطیب» (158) ؛ «خداوند هرگز مؤمنان را بدین حال کنونى وانگذارد تا آنکه بدسرشت را از پاک گوهر جدا کند.»
3 - شناخت مجاهدین: «و لنبلونکم حتى نعلم المجاهدین» (159) ؛ «شما را امتحان مى کنیم تا مجاهدین شناخته شوند.»
4 - نیکوکاران: «الذى خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملا» (160) ؛ «خدایى که مرگ و زندگانى را آفرید تا شما بندگان را بیازماید که کدامیک از شما نیکوکارتر است.»
نخست شرط ولى ابتلاى او به بلایاست
بلا همیشه بدو مایل است و او متمایل

 

 

روز بیست وچهارم: رضاى خداوند

موجبات رضایت الهى

1 - زیاد استغفار کردن
2 - فروتنى
افتادگى آموز اگر طالب فیضى
هرگز نخورد آب زمینى که بلند است
تا یک سر موى از تو هستى باقى است
آئین دکان بت پرستى باقى است
3 - زیاد صدقه دادن
قال على (علیه السلام): «ثلاث یبلغن بالعبد رضوان الله: کثرة الاستغفار و خفض الجانب و کثرة الصدقة (161) ؛ سه چیز موجب رضاى الهى مى شود: زیاد استغفار کردن، فروتنى و زیاد صدقه دادن.»
4 - عدم تن پروری: قال على (علیه السلام): «من اسخط بدنه ارضى ربه (162) ؛ هر کس در راه بندگى بدنش را به سختى اندازد، خدا را راضى کرده است.»
یکى درد و یکى درمان پسندد
یکى وصل و یکى هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
خواهى که خدا کار نکو با تو کند
ارواح ملائک همه رو با تو کند
یا هرچه رضاى او در آنست بکن
یا راضى شو هر آنچه او با تو کند

 

 

روز بیست و پنجم: دوستى و دشمنى

تمام نظام خلقت بر پایه جاذبه و دافعه است. اگر جاذبه مولکولى نباشد، هیچ جمادى در خارج وجود پیدا نخواهد کرد.
اگر قانون جذب و دفع در نباتات نباشد، گیاهان در تنفس (گرفتن اکسیژن و پس دادن گاز کربنیک) دچار اختلال خواهند شد.
اگر قانون جاذبه و دافعه در بین حیوانات نبود، هیچ حیوانى به بچه اش شیر نمى داد و حیوانات از دشمنان خود پرهیز نمى کردند.
اگر قانون جذب و دفع عمومیت نداشته باشد، خوبى، بدى، کیفر، پاداش و بهشت و جهنم و بالاخره خلقت عالم عبث است.
انسان موجودى است متحرک و حرکت او نتیجه تعلق اوست، پس به هرچه تعلق داشته باشیم نسبت به آن جاذبه خواهیم داشت و عقلا از ضد آن گریزان خواهیم بود، لذا یاوران پیامبر اکرم در قرآن کریم با این صفت بارز توصیف شده اند: «اشداء على الکفار رحماء بینهم» (163) ؛ «(یاران پیامبر) بر کافران سخت گیر و با خودشان مهربانند.»
و در زیارت عاشورا مى خوانیم: «انى سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم»

محبت اهل بیت علیهم السلام

قال رسول الله (صلى الله علیه و آله): «لا یؤمن احدکم حتى اکون احب الیه من نفسه و یکون عترتى احب الیه من عترته و یکون اهلى احب الیه من اهله و یکون ذاتى احب الیه من ذاته (164) ؛ کسى از شما مؤمن نیست مگر اینکه مرا بیش از خود دوست بدارد و خانواده من نزد او محبوبتر از خانواده خودش باشد و اقوام مرا از اقوام خودش بیشتر دوست بدارد و خود من محبوبتر از خود او باشم.»

 

 

روز بیست و ششم: پوشیدن عیوب

در آتشم بیفکن و نام گنه مبر
کآتش به گرمى عرق انفعال نیست
یکى از صفات خداوند، ستار بودن است و کسى که بخواهد از صفت ستاریت خداوند بهره ببرد باید خود عیب پوش دیگران باشد.
همیشه تا بتوانى بپوش عیب کسان
به آن دلیل که داناى عیب ستار است
قال على (علیه السلام): «فاستر العورة ما استطعت یستر الله منک ما تحب ستره من رعیتک (165) ؛ زشتى هاى مردم را حتى الامکان مستور بدار همانگونه که دوست مى دارى که خدا عیوب تو را از چشم مردم مستور بدارد.»
تجسس گرى شرط این کوى نیست
در این پرده جز خامشى روى نیست
به پوشیدن ستر درویش کوش
که ستر خدایت بود پرده پوش
در گفتن عیب دگران بسته زبان باش
با خوبى خود عیب نماى دگران باش

 

 

روز بیست و هفتم: درک لیلة القدر

فضیلت هاى شب قدر

1 - عظمت فوق العاده: «و ما ادرک ما لیلة القدر» (166) ؛ «چه چیزى مى تواند تو را به عظمت این شب آگاهت کند.»
2 - شب نزول قرآن: «انا انزلناه فى لیلة القدر» (167) ؛ «ما قرآن را در شب قدر نازل کریم.»
3 - شب نزول ملائک و روح: «تنزل الملائکة والروح فیها باذن ربهم من کل امر» (168) ؛ «فرشتگان و روح در این شب به اذن خدا از هر فرمان (دستور الهی) نازل مى شوند.»
4 - بهتر از هزار ماه: «لیلة القدر خیر من الف شهر» (169) ؛ «شب قدر از هزار ماه بهتر است.»
5 - شب رحمت و امنیت: «سلام هى حتى مطلع الفجر» (170) ؛ «شب رحمت و سلامت است تا صبحگاهان.»
6 - شب خجسته: «انا انزلناه فى لیلة مبارکة» (171) ؛ «قرآن را در آن شب مبارک نازل کردیم.»
7 - شب تقدیر: «فیها یفرق کل امر حکیم» (172) ؛ «در آن شب هر امرى با حکمت تعیین مى شود.»

 

 

روز بیست و هشتم: احضار مسائل

در مورد احضار مسائل احتمالات مختلفى وجود دارد که ذیلا به بعضى از آن ها اشاره مى شود:

1 - در رابطه با انسان

الف: انسان توجه داشته باشد که به چه چیزى نیاز دارد و نیازهاى ضرورى اش مد نظرش باشد تا مصداق این شعر نشود که:
افسوس هر آنچه برده ام باختنى است
بشناخته ها تمام نشناختنى است
برداشته ام هر آنچه باید بگذاشت
بگذاشته ام هر آنچه برداشتنى است
ب: این که انسان در مقابل مخالفین، اهل مناظره و حاضر جواب باشد، مانند حاضرجوابى معصومین و پیروان واقعى آن ها مثل مفضل و بهلول.

2 - در ارتباط با خداوند

الف: در دنیا: در حین دعا بدانیم چه چیزى در اولویت است که باید از خدا بخواهیم. چنان که در دعا مى گوئیم: «اللهم ارزقنا ما تحب و ترضی؛ خدایا آنچه موجب دوستى و رضاى توست، روزیمان فرما.»
ب: در برزخ: هنگام ورود به برزخ جواب نکیر و منکر را راحت بدهیم. در دعاى وضو مى گوئیم: «اللهم لقنى حجتى یوم القاک؛ خدایا روز ملاقات با تو به من حجت القا کن.»
ج: در قیامت: آنچه را که خداوند به بندگان صالحش وعده داده است براى ما فراهم باشد. به قول شاعر:
هرچه خواهد دلت همان بینى
هرچه بینى دلت همان خواهد

 

 

روز بیست و نهم: پاکى قلب

قلب در روایات

1 - مرکز عواطف: «موضع العقل الدماغ والقسوة والرقة فى القلب (173) ؛ جایگاه عقل مغز است و قساوت و رقت در قلب جاى دارد.»
2 - سرچشمه حکمت: «القلب ینبوع الحکمة (174) ؛ قلب سرچشمه حکمت است.»
3 - گنجینه زبان: «القلب خازن اللسان (175) ؛ «قلب گنجینه زبان است.»
4 - رهبر بدن: «ان منزلة القلب من الجسم بمنزلة الامام من الناس (176) ؛ جایگاه قلب در بدن مانند جایگاه رهبر بین مردم است.»
5 - ظروف خداوند: قال رسول الله (صلى الله علیه و آله): «ان لله فى الارض اوانى الا و هى القلوب (177) ؛ خداوند در روى زمین ظرف هایى دارد که آن ها قلب ها هستند.»

انواع قلب

1 - قلب سلیم: «الا من اتى الله بقلب سلیم» (178) ؛ «تنها کسى سود مى برد که داراى قلب سلیم باشد.»
2 - قلب مطمئنه: «الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکرالله» (179) ؛ «کسانى که ایمان آوردند، قلوبشان با نام خداوند آرامش مى یابد.»
3 - قلب نورانی: سئل رسول الله (صلى الله علیه و آله) عن شرح الصدر ما هو؟ فقال: «نور یقذفه الله فى قلب المؤمن (180) ؛ از پیامبر اکرم در مورد شرح صدر سؤال شد، فرمود: نورى است که خداوند به قلب مؤمن وارد مى کند.»
4 - قلب بیمار: «فى قلوبهم مرض» (181) ؛ «در دل هاى آن ها (منافقین) بیمارى است.»
5 - قلب مهر خورده: «کذلک یطبع الله على کل قلب متکبر» (182) ؛ «خداوند این چنین بر قلوب متکبرین مهر مى زند.»
6 - قلب سخت: «فبما نقضهم میثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسیة» (183) ؛ «چون (بنى اسرائیل) پیمان شکستند، آن ها را لعنت کرده و دل هایشان را سخت گردانیدیم.»
7 - قلب مرده: على (علیه السلام) فرمود: «من قل ورعه مات قلبه (184) ؛ کسى که پرهیزکاریش اندک باشد، قلبش مى میرد.»
ز تاثیر دل بیدار چشم تر شود پیدا
که ماه از نور خورشید بلند اختر شود پیدا

 

 

روز سى ام: ایفاء حق اهل بیت علیهم السلام

حقوق اهل بیت

1 - دوستى ایشان: «قل لا اسئلکم علیه من اجر الا المودة فى القربی» (185) ؛ «بگو من در برابر اجر رسالت از شما جز دوستى اهل بیتم را نمى خواهم.»
2 - اطاعت از ایشان: «اطیعوا الله واطیعوا الرسول و اولى الامر منکم» (186) ؛ «فرمان خدا و رسول و فرمانداران از طرف خدا را اطاعت کنید.»
3 - حفظ احترام: «لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی» (187) ؛ «صدایتان را از صداى پیامبر بلندتر نکنید.»
4 - تمسک به آن ها: على (علیه السلام) فرمود: «یا ایها الناس شقوا امواج الفتن بسفن النجاة (188) ؛ اى مردم! موج هاى فتنه را با کشتى هاى نجات (اهل بیت) بشکنید.»
حافظ از دست مده دولت این کشتى نوح
ورنه طوفان حوادث ببرد بنیادت


پى نوشت ها :
1) بحارالانوار، ج 77، ص 112.
2) غررالحکم، ماده غفل.
3) تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 815.
4) نهج البلاغه، خ 153.
5) بحارالانوار، ج 78، ص 164.
6) غررالحکم، ماده غفل.
7) همان.
8) همان.
9) نهج البلاغه، حکمت 208.
10) منافقون/ 9.
11) فرقان/ 18.
12) تکاثر/ 1.
13) صائب تبریزی.
14) حشر/ 21.
15) یونس/ 57.
16) کنزل العمال، خ 4029.
17) زمر/ 23.
18) اسری/ 82.
19) کنز العمال، خ 2454.
20) مقدمه تفسیر سوره واقعه، ملاصدرا.
21) صحیفه نور، ج 20، ص 20.
22) آل عمران/ 154.
23) بحارالانوار، ج 77، ص 203.
24) مولوی.
25) راهنماى تبلیغ، ج 7، مجلس چهارم.
26) غررالحکم، ماده ذکر.
27) همان.
28) اقبال و مفاتیح، مناجات الذاکرین.
29) بقره/ 21.
30) عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 12.
31) زاریات/ 56.
32) غررالحکم، ماده عبد.
33) همان.
34) همان.
35) بحارالانوار، ج 78، ص 138.
36) غررالحکم، ماده عبد.
37) کنزل العمال، خ 5250.
38) وسائل الشیعه، ج 11، ص 207.
39) سفینة البحار، ج 1، ص 245.
40) وسائل الشیعه، ج 15، ص 280.
41) کافى، ج 3، ص 180.
42) بحارالانوار، ج 78، ص 126.
43) تفسیر نمونه، ج 6، ص 58.
44) نساء/ 103.
45) بحارالانوار، ج 82، ص 227.
46) همان، ج 10، ص 99.
47) همان، ج 82، ص 29.
48) غررالحکم، ماده صلاة.
49) عنکبوت/ 45.
50) مدثر/ 43.
51) ماعون/ 4 - 5.
52) بحارالانوار، ج 80، ص 21.
53) همان.
54) فروع کافى، ج 7، ص 51.
55) بحارالانوار، ج 75، ص 4.
56) میزان الحکمة، ح 22582.
57) اعراف/ 156.
58) اعراف/ 56.
59) نساء/ 175.
60) غررالحکم، ماده ذکر.
61) همان.
62) آل عمران، 132.
63) غررالحکم، ماده فکر.
64) همان، ماده وعظ.
65) نمل/ 46.
66) غررالحکم، ماده رحم.
67) همان.
68) بحارالانوار، ج 10، ص 84.
69) غرر الحکم، ماده سعد.
70) امالى مفید، ص 95.
71) غرر الحکم، ماده سعد.
72) همان.
73) بحارالانوار، ج 98، ص 104.
74) غررالحکم، ماده حسن.
75) همان.
76) همان.
77) عنکبوت/ 69.
78) بقره/ 195.
79) غررالحکم، ماده حسن.
80) اعراف/ 56.
81) لقمان/ 3.
82) غررالحکم، ماده حسن.
83) همان.
84) کافى، ج 2، ص 78.
85) نهج البلاغه، حکمت 474.
86) غررالحکم، ماده عف.
87) همان.
88) همان.
89) بحارالانوار، ج 70، ص 4.
90) همان، ج 78، ص 7.
91) غررالحکم، ماده عقل.
92) میزان الحکمة، باب تقوی.
93) اعراف/ 95.
94) میزان الحکمه، باب تقوی.
95) حجرات/ 13.
96) نهج البلاغه، خ 198.
97) مائده/ 27.
98) میزان الحکمه، باب تقوی.
99) شوری/ 26.
100) ادیم یعنى سفره.
101) دعاى کمیل.
102) طه/ 25.
103) انشراح / 1.
104) اصول کافى، ج 2، ص 577.
105) انعام/ 125.
106) آل عمران / 198.
107) مطففین/ 22.
108) غرر الحکم، ماده شر. (موارد شش گانه ویژگى هاى اشرار از این کتاب نقل شده است.
109) بحارالانوار، ج 7، ص 191.
110) همان، ج 78، ص 69.
111) غرر الحکم، ماده عمل
112) راهنماى تبلیغ، ج 7، جلسه 17.
113) بحار الانوار، ج 71، ص 313.
114) قصص/ 67.
115) نحل/ 97.
116) غرر الحکم، ماده عمل.
117) کنز العمال، خ 23743.
118) بحارالانوار، ج 96، ص 356.
119) همان، ج 74، ص 74.
120) همان، ج 93، ص 342.
121) همان، ج 96، ص 363.
122) همان، ج 96، ص 372.
123) همان، ج 96، ص 342.
124) همان، ج 96، ص 356.
125) همان.
126) طه / 50.
127) انسان/ 3.
128) تغابن/ 11.
129) رعد/ 27.
130) آل عمران/ 101.
131) عنکبوت/ 69.
132) غرر الحکم، ماده هدی.
133) همان.
134) همان.
135) همان.
136) اسراء/ 9.
137) معالم المدرستین، ص 48.
138) فاطر/ 29.
139) غرر الحکم، ماده تلی.
140) همان.
141) کنزل العمال، خ 2752.
142) نحل/ 98.
143) مزمل/ 4.
144) محمد/ 24.
145) حدید/ 16.
146) کنزل العمال، ح 2765.
147) یوسف/ 2.
148) نساء/ 83.
149) نحل/ 99.
150) بحار الانوار، ج 78، ص 9.
151) نهج البلاغه، حکمت 113.
152) موارد 2 تا 6 از غرر الحکم، ماده وفق.
153) نهج البلاغه، خ 147.
154) غرر الحکم، ماده وفق.
155) بقره/ 155.
156) انبیاء/ 35
157) آل عمران/ 154.
158) آل عمران/ 179.
159) محمد/ 31.
160) ملک/ 2.
161) بحارالانوار، ج 78، ص 80.
162) همان، ج 70، ص 312.
163) فتح / 48.
164) بحار الانوار، ج 7، ص 14.
165) نهج البلاغه، نامه 53.
166) قدر/ 2.
167) قدر/ 1.
168) قدر/ 4.
169) قدر/ 3.
170) قدر/ 5.
171) دخان / 3.
172) دخان/ 4.
173) بحارالانوار، ج 78، ص 254.
174) غرر الحکم، ماده قلب.
175) همان.
176) بحارالانوار، ج 7، ص 53.
177) کنزالعمال، خ 1225.
178) شعراء/ 89.
179) رعد/ 28.
180) مجمع البیان، ج 4، ص 363.
181) بقره/ 10.
182) غافر/ 35.
183) مائده/ 13.
184) نهج البلاغه، حکمت 349.
185) شوری/ 23.
186) نساء/ 59.
187) حجرات/ 2.
188) نهج البلاغه، خ 5.

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)