پيوند آگاهانه و معنوى خديجه (س)



از مقدّس ترين پيوندى که بين انسانها وجود دارد، پيوند ازدواج و همسردارى است. خداوند متعال آن را از نشانه هاى خود دانسته مى فرمايد: من آياته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا اليها؛ (1) از نشانه هاى (قدرت و دانش) او اين است که از جنس خودتان همسرانى براى شما آفريد تا با آنها آرامش يابيد.
منتهى اين ازدواج انگيزه هاى مختلف و انواع متعدد دارد.

انواع پيوندها

بر خلاف پندار عدّه اى که پيوند خانوادگى ها را همسان و همانند مى دانند واقعيت اين است که ازدواجها بسان زندگى متنوع و گوناگون هستند.
1 پيوند قالبى و محيطى 2 پيوند غريزى و حيوانى 3 پيوند هوسى و عيّاشانه 4 پيوند رياکارانه و تفاخرانه 5 پيوند تقليدى و دنباله روانه 6 پيوند اقتصادى و تجارى و حسابگرانه 7 پيوند سياسى و تدبيرگرايانه 8 پيوند انسانى و اخلاقى 9 ازدواج هدفمند درس آموز، تاريخ ساز الهام بخش همراه با معنويت و آگاهي. (2)
رسول خدا (ص) فرمود: من تزوّج امراةً لايتزوّجها الّا لجمالها لم يرفيها ما يحبّ و من تزوّجها لما لها لايتزوّجها الّا وکلّه اللّه اليه فعليکم بذات الدّين؛ (3) هر که با زنى به خاطر زيبايى اش ازدواج کند، دلخواه خود را در او نبيند و هر که با زنى به خاطر مال و ثروتش ازدواج کند خداوند او را با همان مال و ثروت واگذارد. پس بر شما باد به (ازدواج) با زنان متدين.
پيوند خديجه با پيامبراکرم (ص) پيوند آگاهانه، معنوى، الهام بخش و تاريخ ساز بوده است. يعنى از همان نوع آخر پيوندها

ويژگى هاى اين پيوند

پيوند خديجه با پيامبر اکرم (ص) خصوصيات و ويژگيهاى متعددى دارد که به نمونه هايى اشاره مى شود:

ازدواج آگاهانه

خديجه از طرق کتب اديان گذشته، مشاوره با بزرگانى چون ورقه بن نوفل (4) مطالعه شخصى و خصوصى در رفتار و اخلاق محمّد (ص) و الهامات الهى دريافته بود که محمّد (ص) پيامبر خاتم، و رسول آخرالزمان است و داراى برترين اخلاق مى باشد به اين جهت اقدام به ازدواج با او کرد، به نمونه هايى که نشان دهنده آگاهى خديجه بوده است توجّه کنيد.

1. آگاهى از رقباى محمد (ص)

جناب ابوطالب مى گويد: انّ خديجة امراة کاملةٌ....و خطبها ملوک العرب و رؤسائهم و سناديد قريشٍ و سادات بنى هاشمٍ و ملوک اليمن و اکابر الطّائف و بذلوا لها الاموال فلم ترغب فى احدٍ و رأت انّها اکبر منهم؛ (5) به راستى خديجه بانويى است کامله که شاهان عرب و سران آنها و دلاوران قريش و بزرگان بنى هاشم و شاهان يمن و سردمداران طائف از او خواستگارى کردند و مال زيادى نيز (حاضر شدند) بپردازند، اما او به هيچ يک از آنان روى موافق نشان نداد و خود را برتر از آنان يافت.
جملات فوق نشان مى دهد که خديجه هم از رقباى پيامبر بخوبى شناخت داشت و هم از جايگاه و منزلت آينده خويش با خبر بود.

2. آگاهى از آينده محمّد (ص)

از حضرت صادق (ع) درباره شخصيّت حضرت خديجه، واين که ازدواج او با پيامبر از سر آگاهى و شناخت بود، چنين رسيده است و هى سيدة نساء قريشٍ و قد خطبها کلّ صنديد و رئيسٍ قد ابتهم فزوّجتها نفسها للّذى بلغها من خبر بحيراء...؛ (6) و او (خديجه) سالار بانوان قريش است که تمام دلاوران و زمامداران از او خواستگارى نمودند ولى با کسى ازدواج کرد که خبر بشارت (نبوت) او را از بحيرا دريافت نموده بود.

3. آگاهى از نبوّت محمّد (ص)

حضرت خديجه نه تنها از آينده روشن پيامبر به صورت اجمالى با خبر بود، که دقيقاً از نبوّت آن حضرت در آينده خبر داشت.
روزى به هنگام مشاوره با ورقه درباره ازدواج با محمّد (ص) از ناهمگونى مالى او با محمّد سخن در ميان آمد. خديجه گفت: عموجان اگر من به آرزوى خويش برسم و با اين جوان با فضيلت ازدواج کنم، تمام ثروت خويش را فداى او مى کنم.
ورقه در پاسخ گفت: اذن واللّه تسعدين و ترشدين و تحطين بنبيّ کريمٍ؛ (7) در اين صورت بخدا سوگند سعادتمند و رشد يافته و بهره برنده خواهى بود بخاطر (ازدواج) با نبى بزرگوار.
به اين جهت است که وقتى پيامبر مبعوث به رسالت شد، خديجه (س) عرض کرد: طال ما عرفت ذلک؛از دير باز (در انتظار اين امر بودم و) اين را مى شناختم و صريحاً ايمان خود را اعلام کرد آمنت و صدّقت و رضيت و سلّمت؛ (8) ايمان آوردم و تصديق کردم (محمّد را) و راضى و تسليم (امر الهي) شدم.

4. آگاهى از شرافت و اخلاق محمّد (ص)

خديجه از بزرگوارى محمّد (ص) جايگاه اجتماعى او در نزد خويشان، امانت و صداقت و خوشرفتارى او کاملاً آگاهى داشت و اين آگاهى را از راه اطلاعات همگانى و عمومى، و دقّت ها و زير نظر گرفتن هاى خصوصى بدست آورد.
در سفر تجارتى که محمّد (ص) (به نمايندگى از خديجه) به شام داشت ميسره غلام خديجه کار و رفتار او را به شدّت زير نظر گرفت نتيجه گزارش مفصّل ميسره حاکى از امانت، درايت، کرامت، معنويت و اخلاق خوش آن حضرت بود. خديجه وقتى گزارش ميسره را شنيد گفت: با اين گزارش مهر و علاقه مرا نسبت به محمّد (ص) چند برابر کردى، آنگاه مبلغ دويست درهم و دو مرکب و لباس هاى گرانبها به ميسره و همسرش به عنوان تشويقى داد. (9)
مرحوم اربلى در اين باره مى نويسد:«و کانت خديجة امرأةً خازمة نبيلة شريفةً و هى يومئذٍ اوسط قريشٍ نسباً و اعظمهم شرفاً و عرضت نفسها على النّبيّ و قالت: يابن عمٍّ انّى رغبت فيک لقرابتک منّى و شرفک من قومک و امانتک عندهم و صدق حديثک و حسن خلقک؛ (10) خديجه بانوى خردمند و خردورز و با شرافت بود. او در روزگار خويش از نظر نسب و تبار از بهترين و بزرگترين قريش بود، و از نظر مالى (نيز) بيشترين ثروت را دارا بود. تمام قوم خديجه خواستگار بى قرار خديجه بودند. امّا او به آنان پاسخ منفى داد، و (با توجّه به آگاهى که از محمّد (ص) داشت) خود را بر نبى مکرّم عرضه کرد و گفت: اى پسر عمو! من بخاطر خويشاوندى و شرافت و امانت دارى، راستى، و خوش خلقيّت به شما علاقمند شده ام (و خواهان ازدواج با شما هستم).» (11)

5. خواب الهام بخش

در روزگارى که خديجه در انديشه شناخت بيشتر خلق و خوى محمّد (ص) بود شبى در عالم رؤيا ديد که ماه از آسمان مکّه آرام آرام در سراى او فرود آمد! شگفت زده گرديد و خواب خويش را براى تعبير و تفسير نزد عمويش ورقه برد و او پس از شنيدن داستان خواب او، نويد سعادت و نيک بختى جاودانه و توفيق همراهى و همسرى آخرين پيامبر و زندگى و فداکارى در راه دين و آيين او را به وى داد. (12)

واسطه هاى خديجه

خديجه که بخوبى از خصوصيات اخلاقى و رفتارى محمّد (ص) آگاهى داشت و از آينده درخشان او به روشنى باخبر بود. بر خلاف سنّت جامعه خويش به صدد برآمد که خود نظر مثبت محمّد (ص) را در ازدواج با او جلب کند، لذا افراد متعددى را در اين راه واسطه قرار داد.

1. هاله خواهر خديجه

خديجه هاله، خواهر خوش فکر و با تجربه خود را به عنوان سفيرى به نزد عمّار فرستاد تا با درايت و راستى زمينه ازدواج او با محمّد را فراهم نمايد.
عمار مى گويد: من هاله خواهر خديجه را در راه صفا و مروه ديدم، او از من خواست تا مراتب مهر و علاقه پاک و ارادت خالصانه خواهرش خديجه را به محمّد (ص) به گونه اى شايسته و با رعايت ادب و خيرخواهى اعلام نموده و به هر صورتى که صلاح مى داند حضرت را براى اين پيوند آماده سازد و من نيز با ارادت خالصانه که با محمّد (ص) داشتم و رابطه دوستانه اى که ميان ما بود، مقدّمات اين کار را فراهم نمودم. (13)

2. نفيسه

گروهى بر اين باورند، که حضرت خديجه، بانويى هوشمند و با تجربه به نام نفيسه را به عنوان سفير خويش به سوى محمّد (ص) فرستاد او ضمن گفت و گو با آن حضرت، پرسيد که چرا ازدواج نمى کند و اضافه کرد که خديجه تمايل دارد با او ازدواج کند، محمّد (ص) نيز بعد از سخنانى بناشد موضوع را با عموها و عمّه ها در ميان گذارد. (14)

3. مشورت با ورقه

در جاى ديگر مى خوانيم که خديجه علاقه و محبّت خود را نسبت به محمّد (ص) با عموى خود ورقه در ميان گذارد و از او راه چاره جويا شد او نيز خواست که از طريق راز و نياز به خداى ابراهيم و دعا مى تواند به اين خواسته اش برسد. (15)

4. مطرح نمودن با خود پيامبر

بعد از طيّ مراحل قبل خديجه، مسأله را به صورت بسيار ظرافتمندانه با خود محمّد در ميان گذارد. در بحار چنين مى خوانيم:«و قالت يا سيّدى اما ترضى انّى اخطب لک امرة تحسن بقلبي؟ قال نعم، قالت: قد وجدت لک زوجة و هى من اهل مکّة من قومک و هى اکثرهن مالاً و احسنهن جمالاً و اعظمهنّ کمالاً و اعفهنّ فرجاً و ابسطهن يداً طاهرة و مصونة ساعدک على الامور و تصنع منک بالميسور و لاترضى من غيرک بالکثير و هى قريبة منک فى النّسب قال و ماذلک، سمّيها لى، قالت هى مملوکتک خديجه؛ (16) گفت: آقاى من آيا رضايت مى دهى زنى را که قلباً خوب مى دانم برايت خواستگارى کنم.فرمود: بلي. گفت: همسرى براى تو يافته ام که اهل و از بستگانت مى باشد داراى جمال و مال و کمال و عفت و بخشندگى بيشتر است پاک و پاکيزه که در کارها ياريت مى کند و به کم نسبت به تو قانع است ولى نسبت به غيرت به زياد هم قانع نشده است زنى که از بستگانت مى باشد و تمام ملوک بر تو حسودى مى کنند جز اينکه من عيبهاى او را در کنار خوبى هايش مى گويم:فرمود: کيست؟ نام ببر، عرض کرد: او کنيزت خديجه است.

مراسم خواستگارى

هرچند خديجه اصل تمايلات خويش را براى ازدواج با محمّد (ص) از طريق واسطه يا بى واسطه خود به پيامبر منتقل کرد ولى طبق رسوم زمانه رسم خواستگارى را به عهده بزرگان گذاشت به اين جهت جناب ابوطالب از طرف محمّد (ص) به خواستگارى خديجه رفت، و در جمع خانواده آنان اين چنين اظهار کرد: الحمد لرب هذا البيت الّذى جعلنا من زرع ابراهيم و ذرّية اسماعيل و انزلنا حرماً آمناً و جلعنا الحکّام على النّاس و بارک لنا فى بلدنا الّذى نحن فيه؛ حمد از آن پروردگار اين خانه (کعبه) است که ما را از نسل ابراهيم و فرزند اسماعيل قرار داد و در کنار خانه امن خويش فرود آورد و ما را فرمانرواى مردم قرار داد و خير و برکت خود را در اين شهر و ديار بر ما ارزانى داشت.
ثمّ ان ابن اخى هذا ممّن لايوزن برجلٍ من قريشٍ الّا رجّح به و لايقاس به رجلٌ الّا عظم عنه و لا عدل له فى الخلق، و ان کان مقلّاً فى المال فانّ المال رفد جار و ظلّ زائلٌ و له فى خديجة رغبةٌ ولها فيه رغبةٌ، و قد جئناک لنخطبها اليک برضاها و امرها و المهر عليّ فى مالي...و له و ربّ هذا البيت حظّ عظيمٌ و دينٌ شائع و رأى کاملٌ...؛ (17) پس براستى اين برادر زاده من (محمد) با هيچ مردى از قريش سنجيده نمى شود مگر اينکه برترى مى يابد. و هيچ مردى با او قياس نمى شود مگر اينکه بر او بزرگى مى يابد. و همسانى براى او در ميان مردم نيست، هرچند کم ثروت است، ولى مال و ثروت ناپايدار و همچون سايه زودگذر و زائل شدنى است، و او نسبت به خديجه عشق و علاقه دارد و خديجه نيز به او عشق مى ورزد، و ما با رضايت خديجه و امر او براى خواستگارى نزد شما آمده ايم.
و (ضمناً) مهريه او به عهده من و مال من است و براى او (محمد) قسم به پروردگار اين خانه، بهره بزرگ، و عادت معروف و انديشه کامل است.»
در جملات فوق به امور مهمّى اشاره است که به اختصار از اين قرار است.
1. اعتقاد به خداى يگانه و اختصاص دادن حمد و ستايش به او.
2. افتخار به اين که از فرزندان و نسل ابراهيم و اسماعيل مى باشد.
3. شکرگزارى اين نعمت که در حرم امن الهى ساکن شده اند و به عنوان رؤساى مردم مطرحند.
4. سخن از خير و برکت مکّه به ميان آوردن.
5. بيان جامع و کامل از شخصيّت با ارزش محمّد، که قابل برابرى و مقايسه با ديگران نيست. و اين که از همه مردان قريش و غير قريش و حتى عالم هستى برتر است و داراى خرد و نظر کامل و جامع مى باشد.
6. با صداقت فقر مالى محمد (ص) را گوشزد کرد ولى به اين امر نيز اشاره کرد که مال در امر ازدواج نقش اساسى ندارد، چون زوال پذير و ناپايدار است.
7. عشق و محبّت محمّد به خديجه و برعکس را که پايه و اساس زندگى است گوشزد نمود.
8. اشاره به احترام بزرگان از جمله پدر و عموى حضرت خديجه، (ورقه) نمود، که با امر و رضايت خديجه براى جلب رضايت شما آمده ايم.
9. مهر را که حق زن است تضمينى نمود و آن را بر عهده خود قرار داد.

پاسخ شجاعانه و خردمندانه خديجه

در پاسخ ابوطالب ورقه عموى خديجه که از عالمان مذهب مسيح و کشيش بزرگى بود لب به سخن گشود، ولى شکوه مجلس و هيبت با عظمت ابوطالب او را به گونه اى تحت تأثير قرار داد که به لکنت زبان افتاد و از پاسخ مناسب و در خور سخنان ابوطالب بازماند. مدّتى مجلس خواستگارى به سردى گراييد ولى خديجه آن بانوى خرد و کمال اين گونه رشته سخن را بدست گرفت.
فقالت خديجه مبتدئة يا عمّاه انّک و ان کنت اولى بنفسى منّى فى الشهود فلست اولى بى من نفسى قد زوجتک يا محمد نفسى و المهر عليّ فى مالى فامر عمّک فلينحر ناقةً فليولم بها. (18)
پس گفت: اى عمو هرچند تو نسبت به من در شهادت برترى دارى ولى نسبت به خودم (و امر ازدواجم) خودم برتر مى باشم. پس تزويج کردم خود را به تو يا محمد و مهر هم بر مال خودم باشد پس به عمويت دستور بده که شتر نحر کند و به مردم وليمه دهد.
برابر برخى روايات، عمروبن اسد عموى ديگر خديجه خطبه شيواى جناب ابوطالب را پاسخ داد و رضايت دختر گرانقدر حجاز را اعلام نمود و از پى آن پدر دختر، با شادمانى گفت: زوّجناها و رضينابه؛ (19) خديجه را به تزويج (محمد) درآورديم و به اين امر خشنوديم.

اشعار زيباى يکى از حضّار

يکى از شاعران با ذوق که در جلسه حضور داشت اشعار زيبايى درباره اين خواستگارى و اظهار رضايت خديجه نسبت به امر ازدواج سروده است:
هنيأً مريئاً يا خديجة قد جرتلک الطّير فى ما کان منک باسعد
تزوّجت خير البريّة کلّهو من ذاالّذى فى النّاس مثل محمّد
و بشّر به البرّ ان عيسى بن مريمٍو موسى بن عمرانٍ فيا قرب موعد
اقرّت به الکتاب قدماً بانّهرسولٌ من البطحاء هاد و مهتد (20)
اى خديجه مبارک و گوارا باد که هماى بختت به سوى بلندترين قلّه سعادت پر کشيد تو (امروز) با برترين انسان ازدواج کردى، چرا که کسى در بين مردم مانند محمّد نيست.
دو نيکوکار (و پيامبر) يعنى عيسى بن مريم و موسى فرزند عمران به او (و رسالت او) بشارت داده است و چه قدر نزديک است موعد (ظهور رسالت محمّد).
کتابهاى گذشته به اين امر که او رسولى است از بطحا (و مکه) هدايتگر و هدايت شده اقرار و اعتراف نموده است.

انفاق بى نظير

خديجه پس از مراسم خواستگارى و عقد، عموى خويش ورقه را خواست آنگاه اموال فراوانى در اختيار او گذاشت تا آن را به عنوان هديه به حضور پيامبر گرامى اسلام ببرد و همين طور دستور داد تا در برابر ديدگان مردم اعلام کند که از اين پس همه ثروت و امکانات اقتصادى و تجارى و بردگان او از آن محمّد (ص) است و با طيب خاطر و افتخار کامل به او بخشيده است.
ورقه برابر دستور کنارخانه خدا آمد و در ميان زمزم و مقام ابراهيم ايستاد و با صدايى بلند، همگان را ندا داد و گفت: اى مردم! گواه باشيد و بدانيد که خديجه خود همه ثروت و امکانات خويش را از مزرعه و باغ و انواع دام ها گرفته تا غلامان و کنيزان و نيز مهر خويش را به محمّد بخشيده است و او نيز پذيرفته است. (21)
بنت خويلد که چرخ پير عقيم استتا که بزايد زنى به جاى خديجه
نقل محافل بود سخاوت حاتمحاتم طايى بود گداى خديجه
رفعت طبع و صفاى باطن وى رکس نشناسد مگر خداى خديجه
يک زن و اين قدر جانفشانى و ايثارچشم خرد مات بر عطاى خديجه
ثروت و مالى که حدّ و وصف نبودشکرد نثار، اين بود سخاى خديجه (22)

--------------------------------------------
پى نوشت ها :
1. سوره روم، آيه 21.
2. با نگاهى به فروغ آسمان حجاز، خديجه.
3. بحارالانوار، دارالکتب الاسلامية، ج 103، ص 235، ح 19؛ منتخب ميزان الحکمه، محمدى رى شهرى، سيد حميد حسينى، قم، دارالحديث ص 234.
4. و کان لخديجه عم يقال له ورقةً و کان قد قرأ الکتب کلّها و کان عالماً حبراً و کان يعرف صفات النّبى الخارج فى آخر الزمان؛ بحار، ج 16، ص 61، باب 5، تزوجه بخديجه.
5. بحارالانوار، ج 16، ص 56، ح 75؛ الانوار الساطعه، ص 373.
6. قرب الاسناد، حميرى، تهران، مثنوى، ص 325؛ بحارالانوار، ج 17، ص 230، باب 2.
7. بحار، ج 16، ص 35، 93، ص 23 24.
8. همان، ج 18، ص 196، ح 223.
9. ر.ک: بحار، ج 16، ص 8، 18؛ سيره ابن هشام، ج 1، ص 26.
10. کشف الغمّه اربلى، بيروت، دارالاضواء، ج 1، ص 509.
11. بحارالانوار، ج 6، ص 104؛ المجالس السنّيه، سيد محسن امين، ج 5، ص 6.
12. تاريخ يعقوبى،چ 1362، ج 1، ص 375، ترجمه محمد ابراهيم آيتى، مرکز انتشارات علمى و فرهنگى .
13. فروغ آسمان حجاز، خديجه، ص 116.
14. بحار، ج 16، ص 60، ج 35، ص 93.
15. بحار، ج 16،ص 54 55.
16. بحارالانوار، ج 103، ص 463 و ج 16، ص 13 14 حديث 13، شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 14، ص 70، مناقب ج 1، ص 30، کافى ج 5، ح 374 باب خطب النکاح، ص 319.
17. بحارالانوار، ج 16، ص 14، باب 5، تزوجه بخديجه (س)، حديث 13.
18. بحار، ج 16، ص 19، مناقب آل ابى طالب، قم، دارالحديث، ج 1، ص 42.
19. مناقب ابى طالب، ج 1، ص 41 43.
20. بحارالانوار، ج 16، ص 15؛ فروع کافى، کلينى، ج 5، ص 374 375.
21. فروغ آسمان حجاز، ص 128 129.
22. حاج حسين فولادى قمي.