تکافل اجتماعى از نگاه امام على



گذشته چراغ راه آينده است و ما بر اساس تجربيات و شيوه رفتار گذشتگان براى زمان حال و آينده خود برنامه ريزى مى کنيم. بدين منظور، بايستى به مطالعه سيره آنها بپردازيم تا از ميان رفتارها و گفتارهاى آنان چراغى براى خود بيابيم. از اين امر در قرآن با عنوان الگو و اسوه ياد شده است: (ولَقَدْ کانَ لَکُم فى رَسُولِ اللهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ) [1].
بهره مندى و الگوگرفتن از بزرگان به ويژه براى ما ضرورت بيشترى دارد؛ بزرگان دينى ما در مقام عصمت و امامت قرار داشته اند و رفتارشان براى ما حجت و دليل راه است. [2] از جمله آنان امام على (ع) است که مقام امامت و ولايت و حکومت را در زمان خود عهده دار بود و بخشى از عمر خود را در راه اداره جامعه سپرى کرد. از اين رو، مطالعه سيره وى مى تواند در اداره جامعه ما نيز راهگشا باشد.
يکى از شيوه هاى رفتارى امام على (ع) رسيدگى به وضعيت نيازمندان جامعه بود که در جامعه اسلامى امروز نيز مى تواند الگو قرار گيرد.
در اين مقاله، ما «رسيدگى به وضع نيازمندان و حمايت از آنان» را با عنوان «تکافل اجتماعي» ياد مى کنيم.
حضرت على (ع) براى توزيع مطلوب بيت المال بر دو ويژگى اساسى تأکيد مى ورزيد:
1. رعايت عدالت در تقسيم؛
2. حبس نکردن حقوق عمومي.
آن حضرت براى بيت المال دو نوع مصرف را در نظر مى گرفت:
مصرف خاص و مصرف عام. [3]
يکى از مصاديق مصرف خاص بيت المال از ديدگاه امام تأمين نياز فقرا و مستمندان و از کار افتادگان است؛ چرا که توانايى هاى افراد جامعه با يکديگر برابر نيست: برخى توانايى جسمى و استعداد سرشار دارند، عده اى ضعيف اند، بعضى براى امرار معاش درآمد کافى ندارند، برخى معلول و بيمارند، عده اى هم ورشکسته و از کار افتاده. اين گونه افراد چه حقوقى در جامعه انسانى دارند؟
فقر آثار بسيارى در جامعه انسانى بر جاى مى گذارد که امام على (ع) به اين موضوع اين چنين اشاره مى فرمايد:
«يا بُنَّى إنّى اَخافُ عَلَيْکَ الفقرَ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ مِنْهُ فَإنَّ الفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّينِ مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ داعيَةٌ لِلْمَقْتِ». [4]
امام على (ع) در اين حکمت به سه اثر فقر اشاره مى کند:
1. نقص در دين؛ 2. نقص در عقل؛ 3.ايجاد دشمني.
با گرسنگى قوت پرهيز نماند
افلاس عنان از کف تقوا بستاند [5]
کامل فرزانه را ديوانه سازد احتياج
عاقلان را از خرد بيگانه سازد احتياج [6]
تأمين حقوق نيازمندان جامعه مستلزم برآورد نياز و تأمين منابع مالى و ساز وکارى براى حمايت از آنان است. «حمايت از محرومان به معناى توزيع فقر در جامعه نيست، بلکه ريشه کنى فقر از جامعه است و موجب توسعه و عمران آن مى شود. با حمايت از نيازمندان مى توان آنها را به بازار کار و توليد کشاند تا رقابت سالم و صحيح پديد آيد و بر حجم و کيفيت توليدات افزوده شود». [7]

حقوق نيازمندان

نيازمندان حقوقى دارند که بدان اشاره و راه استيفاى آنها را بيان مى کنيم.

1. حق حيات

همه افراد در حالت عادى حق زنده ماندن و استفاده طبيعى از امکانات موجود در طبيعت را دارند. از اين رو، براى افراد از کار افتاده و يا کسانى که به سبب حوادث غير منتظره درآمد کافى ندارند، بايد چاره اى انديشيد. در چنين مواقعى دولت اسلامى براى ادامه زندگى آنان اقدام مى کند. همچنين مردم با انفاق هاى واجب و مستحب خود به تأمين زندگى آنان مى پردازند. حضرت على (ع) در اين باره مى فرمايد:
«إنَّ اللهَ سُبْحانَهُ فَرَضَ فى أَمْوالِ الأغنِياءِ أَقْواتَ الفُقَراءِ فَما جاعَ فَقيرٌ إلاّ بِما مُتِّعَ بِه غَنيٌّ؛ [8] خداوند روزى نيازمندان را در اموال ثروتمندان واجب کرده است و نيازمندى گرسنه نمى ماند، مگر اينکه توانگرى از حق او بهره مند شده باشد».
اين سخن امام به نوعى تفسير آيه 25 سوره معارج است که مى فرمايد: )وَالَّذينَ فى اَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ للِسَّائِلِ وَ المَحْروُمِ (.
اين آيه به رعايت حق حيات نيازمندان اشاره دارد که بايد زندگى آنان حفظ شود و دولت و ثروتمندان وظيفه دارند که از همنوعان خود حمايت کنند. اختصاص بخشى از بيت المال به افراد نيازمند که در سيره امام على (ع) ديده مى شود، به دليل همين حق حيات است که همه انسان ها بايد از آن برخوردار باشند. در زمان حکومت آن حضرت، روزى ايشان پيرمردى را ديد که از مردم کمک مى خواهد: او از اطرافيانش پرسيد: اين مرد کيست؟ گفتند: مردى مسيحى است که از طريق کارگرى امرار معاش مى کرد و حالا از کار افتاده است. امام فرمود:
«اسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتّى إذا کَبِرَ وَ عَجَزْتُمُوهُ وَ مَنَعْتُمُوهُ أَنْفِقوُا عَلَيْهِ مِنْ بَيْتِ المالِ؛ [9] از او کار کشيديد تا پير و ناتوان گرديد و اکنون او را محروم مى سازيد! از بيت المال به او انفاق و کمک کنيد».
اين برخورد امام با مرد مسيحى، نشان مى دهد که حق حيات، حقى انسانى است، نه ديني.

2. حق معاش

يکى ديگر از حقوق نيازمندان حق معاش يا گذراندان زندگى به شکل آبرومندانه است. در اين زمينه امام مى فرمايد:
«إنَّ اللهَ فَرَضَ عليَ الأَغْنياءِ فى أمْوالِهِمْ بِقَدْرِ ما يَکْفى فُقَراءَهُمْ و َإنْ جاعوُا وَ عَرَوْا وَ جَهِدوُا فَبِمَنْعِ الأغْنياءِ و حَقٌّ عَليَ اللهِ أنْ يُحاسِبَهُمْ يَوْمَ القِيامَةِ وَ يُعَذِّبَهُمْ عَلَيْهِ؛ [10] خداوند بر ثروتمندان واجب کرده است تا از اموالشان به اندازه کفايت فقيران هزينه کنند. اگر نيازمندان گرسنه يا عريان باشند، به سبب منع ثروتمندان است و خداوند از آنها در روز قيامت حساب مى کشد و آنان را مجازات مى کند».
تعبير «بقدر ما يکفى فقراءهم» در سخن امام به حق معاش اشاره دارد و بيانگر اين نکته است که هزينه معاش نيازمندان چه از سوى دولت اسلامى و چه از سوى ثروتمندان بايد تأمين شود و اگر چنين نکنند، مورد محاسبه و مجازات قرار مى گيرند. بنابراين تکافل اجتماعى وظيفه اى همگانى است.
البته فقر مفهوم گسترده اى دارد و در هر زمان با توجه به سطح زندگى افراد جامعه، سطح فقر تعيين مى شود. «با توجه به گستردگى مفهوم فقر در هر زمان و با در نظر گرفتن سطح متوسط معيشت جامعه، فقر تعريف مى شود. از اين رو، فقرزدايى و رسيدگى به فقيران بايد با تأمين رفاه نسبى آنان ادامه يابد». [11] امام على (ع) در اين باره مى فرمايد:
«فَمَنْ آتاهُ اللهُ مالاً فَلْيَصِلْ بِهِ القَرابَةَ وَ لْيُحْسِنْ مِنْهُ الضِّيافَةَ وَلْيَفُکَّ بِهِ الأَسيرَ وَالعانِيَ وَ لْيُعْطِ مِنْهُ الفَقيرَ وَالغارِمَ وَلْيَصْبِرْ نَفْسَهُ عَليَ الحُقوُقِ وَ النَّوائِبِ اِبْتِغاءَ الثَّوابِ؛ [12] هر کس که خداوند مالى را به او بخشد، بايد به خويشاوند خود بخشش کند و سفره هاى مهمانى بگستراند و اسير را آزاد کند و از آن به نيازمندان و بدهکاران بپردازد و براى به دست آوردن ثواب الهى، در برابر پرداخت حقوق الهى شکيبايى کند».
امام على (ع) در اين فراز از خطبه به سه نکته اشاره مى کند:
الف) مالى که در اختيار انسان قرار مى گيرد، از آن خداست؛
ب) کسانى که بايد از اين ثروت بهره اى ببرند، مشخص شده اند که عبارت اند از: خويشاوند، مهمان، اسير، گرسنه، نيازمند، بدهکار، که مى توان گفت اينان همان مصرف کنندگان انفاق واجب هستند؛
ج) انفاق بايد با طيب خاطر و براى به دست آوردن رضاى خدا صورت بگيرد؛ همان طور که خداوند در قرآن اشاره مى کند: )والَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ. ( [13]
امام (ع) در اين فراز، بخشش اموال را، يکى از راه هاى تحقق عدالت اقتصادى و توازن مالى بيان مى کند. اگر اين توازن از بين برود و تمرکز ثروت به وجود بيايد، موجب برهم خوردن نظم اجتماعى و شکاف طبقاتى در جامعه مى شود. خداوند در قرآن در اين باره اين چنين مى فرمايد:
(مَا أَفَاء اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِى الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاکِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ کَيْ لَا يَکُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاء مِنکُمْ...) [14]؛ «آنچه را که خداوند (از دارايي) ساکنان قريه ها عايد پيامبرش گرداند، از آن خدا و پيامبر و خويشاوندان وى و يتيمان و بيچارگان و در راه ماندگان است تا در ميان ثروتمندان دست به دست نگردد...».
آيه بالا، علت اين گونه توزيع ثروت را جلوگيرى از دست به دست شدن ثروت ها در دست عده اى انگشت شمار از افراد جامعه بيان مى فرمايد و اين همان شيوه اى است که امام على (ع) نيز به آن اشاره دارد:
«أعْطَيْتُ کَما کانَ رَسُولُِ اللهِ يُعْطى بِالسَّويَّةِ وَ لَمْ اَجْعَلْها دُولَةً بَيْنَ النَّاسِ؛ [15] اموال را در بين مردم به طور مساوى تقسيم کردم، همان طور که پيامبر خدا اين چنين تقسيم مى کرد، و آن را مانند گوى در بين ثروتمندان قرار ندادم تا دست به دست شود».
امام (ع) در اين بخش از سخن خود به اين نکته اشاره مى کند که بخشى از اموال و دارايى ثروتمندان و دولت اسلامى، به عموم مردم اختصاص دارد. «بنابراين بايستى ثروت و درآمد در بين همه گروه هاى جامعه توزيع شده و در دست گروهى خاص قرار نگيرد و ثروت و درآمدها در نظام اقتصادى اسلام داراى اهميت خاصى است؛ زيرا توازن اقتصادى و در پرتو آن، عدالت اقتصادى را به همراه دارد». [16]
يکى ديگر از درآمدهايى که بايستى به نوعى در بين همه مردم توزيع شود، خراج (ماليات) است. ايشان درباره نحوه هزينه خراج مى فرمايد: «وَ تَفَقَّدْ أَمْرَ الخَراجِ بِما يُصْلِحُ أهْلَهُ فَإنَّ فى صَلاحِه وَ صَلاحِهِمْ سِواهُمْ وَ لاصَلاحَ لِمَنْ سِواهُمْ إلاّ بِهِمْ لِأنَّ النّاسَ کُلُّهُمْ عِيالٌ عَليَ الخَراجِ وَ أهْلِه؛ [17] در کار خراج چنان دقت کن که اصلاح خراج دهندگان در آن است؛ چه اصلاح خراج و خراج دهندگان در اصلاح ديگران است و کار ديگران سامان نمى يابد، جز به مؤديان خراج؛ چرا که همه مردم هزينه خوار خراج و خراج دهندگان هستند».
امام على (ع) در اين فراز از نامه دو نکته را يادآورى مى کند:
الف) خراج، ثروت خراج دهندگان را تعديل مى کند؛
ب) خراج، با توزيع ثروت در بين نيازمندان، خراج گيرندگان را هم اصلاح مى کند.
حتى امام (ع) بالاتر از اين نکته را يادآورى مى کند و مى فرمايد که در زمان حکومت من در کوفه رفاه نسبى در بين ساکنان اين شهر برقرار شد و همه از حداقل نياز ها برخوردار بودند:
«ما أصْبَحَ بِاْلکُوفَةِ أحَدٌ الاّ ناعِماً، إنَّ أدْناهُمْ مَنْزِلَةً لَيَأکُلُ مِنَ البُرِّ وَ يَجْلِسُ فى الظِّلِّ وَ يَشْرَبَ مِنْ ماءِ الفُراتِ؛ [18] همه مردم کوفه از رفاه برخوردار گرديدند؛ چون پايين ترين آنها (يعنى فقيرترين افراد جامعه) نان گندم مى خورد و سرپناه مناسب دارد و از آب سالم فرات مى نوشد».
در اين کلام، سه موضوع به عنوان مصداق بهره مندى از حق معاش مطرح شده: 1. نان گندم (خوراک)؛ 2. سرپناه (منزل مسکوني)؛ 3. آب سالم. اين امور به عنوان حداقل نياز مردم يا تأمين رفاه در کف است و رساندن رفاه به سقف، برنامه بعدى امام بود.
عدالت خواهى امام و سياست توزيع ثروت در ميان عامه مردم و نيازمندان، موجب رخت بربستن پديده فقر از جامعه علوى گرديد و درآمدهاى جامعه به صورت متوازن در بين همه افراد توزيع شد. «از ديدگاه حضرت على (ع) سياست هاى توزيعى بايد تا برخوردارى همگان از رفاه نسبى ادامه يابد». [19]
امام (ع) با معرفى طبقات گوناگون مردم و نقش هر کدام از آنها در جامعه و با اشاره به طبقه ضعيف يادآورى مى فرمايد که اين گروه بايستى مورد توجه قرار گيرند:
«وَ مِنْها الطَّبَقَةُ السُّفْلى مِنْ ذَوِى الحاجَةِ وَ المَسْکَنَةِ وَ کُلٌّ قَدْ سَمَّى اللهُ لَهُ سَهْمَهُ وَ وَضَعَ عَلى حَدِّه فَريضَةً فى کِتابِه أوْ سَنَّةَ نَبيِّه9 عَهْداً مَحْفُوظاً عِنْدَنا؛ [20] و طبقه پايين دست جامعه از نيازمندان و بينوايان هستند و خداوند سهم هر دسته را مشخص کرده و حدود و ميزان آن را در کتاب خود يا سنت پيامبرش بيان داشته است. اين پيمانى است از جانب خدا که در نزد ما نگه دارى مى شود».
اين چنين مستغنى از حال تهى دستان مباش
آخر اى منعم نگاهى کن به حاجتمند خويش. [21]
اين فراز از سخن امام (ع) به نوعى تفسير آيات مربوط به انفاق است؛ چون در آيات انفاق، سهم نيازمندان مشخص و موارد مصرف آن تعيين شده است.
توصيه هاى امام براى دست گيرى از نيازمندان در حدى است که خداوند را به عنوان شاهد ياد مى کند و مى فرمايد:
«ثُمَّ اللهَ اللهَ فِى الطَّبَقَةِ السُّفْليَ مِنَ الَّذينَ لا حيلَةَ لَهْمُ مِنَ المَساکينِ وَ المُحْتاجينَ وَ اَهْلِ البُؤسى وَ الذَّمنى فَإنَّ فى هذِهِ الطَّبَقَةِ قانِعاً وَ مُعْتَرّاً وَ احْفَظْ لِلهِ ما اسْتَحْفَظَکَ مِنْ حَقِّهِ فيهِمْ وَاجْعلْ لَهْمُ قِسماً مِنْ بَيْتِ مالِکَ؛ [22] خدا را درباره طبقه پايين جامعه در نظر داشته باش! مردمى که چاره اى ندارند، از بيچارگان و نيازمندان و گرفتاران رنجور و ناتوانان زمين گير، و در ميان اين طبقه قانع و سؤال کننده وجود دارد و پاس دار حقى را که خداوند براى آن نگهبانى اش را به تو سپرده و بخشى از بيت المال را به آنان اختصاص بده».
امام (ع) به استيفاى اين دو حق تأکيد فراوان داشت. اميدواريم که کارگزاران حکومتى از اين شيوه رفتارى امام الگو گيرند و به تأمين حقوق نيازمندان جامعه اقدام ورزند.

گر کشى يک کور از چاه اى فلان
به که خود بالا کشى تا آسمان
گر برآرى حاجت بيچاره اى
به که خوانى چهل کرت سى پاره اى
در رضاى يک مسلمان ده قدم
به که سالى طى کنى راه حرم
ليک کار مؤمنان را ساختن
سينه شان را از غمى پرداختن
هر چه باشد شادى آن دولتى است
خود نه محتاج خلوص قربتى است
در ازايش دارى اجرى بى حساب
قربت ار باشد فزون گردد ثواب [23]
--------------------------------------------
پى نوشت ها :
1 . احزاب/21.
2 . لسان العرب، ابن منظور، ج6، ذيل لغت سيرة.
3 . سياست نامه امام على (ع)، محمد محمدى رى شهرى، ترجمه مهدى مهريزى، ص401و409.
4 . نهج البلاغه، حکمت319.
5 . گلستان سعدى، ص167.
6 . معارف نهج البلاغه در شعر شاعران، محمد دشتى، به نقل از ديوان لامع، ص620.
7 . دانش نامه امام على (ع)، زير نظر على اکبر صادقى رشاد، ج7، ص91.
8 . نهج البلاغه، حکمت328.
9 . سياست نامه امام على (ع)، ص412، به نقل از تهذيب الاحکام شيخ طوسى، ج6، ص293.
10 . موسوعة إلامام على بن ابى طالب، محمد محمدى رى شهرى، ج4، ص203.
11 . دانشنامه امام على (ع)، ج7، ص94.
12 . نهج البلاغه، خطبه142.
13 . بقره/265.
14 . حشر/7.
15 . موسوعة الامام على بن ابى طالب، ج4، ص124.
16 . دانشنامه امام على (ع)، ج7، ص84.
17 . نهج البلاغه، نامه 53.
18 . بحارالانوار، ج40، ص327.
19 . دانشنامه امام على (ع)، ج7، ص84
20 . نهج البلاغه، نامه 53.
21 . معارف نهج البلاغه در شعر شاعران، به نقل از ديوان وحشى بافقى، ص94.
22 . نهج البلاغه، نامه 53.
23 . معارف نهج البلاغه در شعر شاعران، به نقل از مثنوى مرحوم نراقى، ص342.