شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

ياد امام عصر (عج) در عيد فطر

0 نظرات 00.0 / 5

 

مقدمه

پرسشگر تصور مى کند که اگر نام امام و يا امامان در قرآن مى آمد، اختلاف از بين مى رفت، در حالى که اين اصل کليّت ندارد. چه بسا ذکر اسامى پيشوايان دوازده گانه، سبب مى شد که آزمندان حکومت و رياست به نسل کشى بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگيرى کنند، چنانکه اين مسئله درباره حضرت موسى (ع) رخ داد.
روش آموزشى قرآن بيان کليات و اصول عمومى است، تشريح مصاديق و جزئيات غالباً بر عهده پيامبر گرامى (ص) مى باشد. رسول خدا (ص) نه تنها مأمور به تلاوت قرآن بود، بلکه در تبيين آن نيز مأموريت داشت، چنانکه مى فرمايد:
«و أنزلنا إليک الذکر لتبيّن للنّاس ما نزّل إليهم و لعلّهم يتفکّرون.» (1)
و قرآن را بر تو فرستاديم تا آنچه براى مردم نازل شده است، براى آنها بيان کنى و آشکارسازى، شايد آنان بينديشند.
در آية يادشده دقت کنيد، مى فرمايد:
«تبيّن» و نمى گويد: «لتقراً» يا «ليتلو» و اين نشانه آن است که پيامبر (ص) علاوه بر تلاوت، بايد حقايق قرآنى را روشن کند.
بنابراين انتظار اينکه مصاديق و جزئيات در قرآن بيايد، همانند اين است که انتظار داشته باشم همه جزئيات در قانون اساسى کشور ذکر شود. اينک برخى از روش هاى قرآنى را در مقام معرفى افراد بيان مى کنيم:

 

 

 

1. معرفى به نام

گاهى شرايط ايجاب مى کند که فردى را به نام معرفى کنند، چنانکه مى فرمايد:
«و مبشّراً برسولٍ يأتى من بعدى اسمه احمد» (2)،
(عيسى مى گويد): من به شما مژده پيامبرى را مى دهم که پس از من مى آيد و نامش احمد است.
در اين آيه حضرت مسيح، پيامبر پس از خويش را به نام معرفى مى کند و قرآن نيز آن را از حضرتش نقل مى نمايد.

 

 

 

2. معرفى با عدد

و گاهى شرايط ايجاد مى کند که افرادى را با عدد معرفى کند، چنانکه مى فرمايد:
«و لقد أخذ الله ميثاق بنى اسرائيل و بعثنا منهم اثنى عشر نقيباً ...» . (3)
و خدا از فرزندان اسرائيل پيمان گرفت و از آنان دوازده سرگروه برانگيختم.

 

 

 

3. معرفى با صفت

بعضى اوقات شرايط ايجاب مى کند که فرد مورد نظر را با اوصاف معرفى کند، چنانکه پيامبر خاتم را در تورات و انجيل، با صفاتى معرفى کرده است.
«الذين يتّبعون الرسول النّبيّ الأمّيّ الذى يجدونه مکتوباً عندهم فى التوراة و الإنجيل يأمرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنکر و يحلّ لهم الطيّبات و يحرّم عليهم الخبائث و يضع عنهم إصرهم و الأغلال التى کانت عليهم...» .(4)
کسانى که از رسول و نبى درس ناخوانده اى پيروى مى کنند که نام و خصوصيات او را در تورات و انجيل نوشته مى يابند، که آنان را به نيکى دعوت کرده و از بدى ها بازشان مى دارد، پاکى ها را براى آنان حلال کرده و ناپاکى ها را تحريم مى نمايد و آنان را امر به معروف و نهى از منکر مى کند و بارهاى گران و زنجيرهايى که بر آنان بود، از ايشان برمى دارد...
با توجه به اين روش، انتظار اينکه اسامى دوازده امام با ذکر نام و اسامى پدر و مادر در قرآن بيايد، يک انتظار بى جا است؛
زيرا گاهى مصلحت در معرفى به نام است و گاهى معرفى به عدد و احياناً معرفى با وصف.
مسائل زيادى وجود دارد که قرن ها ماية جنگ و جدل و خونريزى در ميان مسلمانان شده است، ولى قرآن درباره آنها به طور صريح و قاطع که ريشه کن کننده نزاع باشد سخن نگفته است، مانند:
ـ صفات خدا عين ذات اوست يا زائد بر ذات؟
ـ حقيقت صفات خبرى مانند استوارى بر عرش چيست؟
ـ کلام خدا قديم يا حادث است؟
ـ خلقت بر اساس جبر استوار است يا اختيار؟
اين مسائل و امثال آنها هر چند از قرآن قابل استفاده است، ولى آن چنان شفاف و قاطع که نزاع را يک سره از ميان بردارد، در قرآن وارد نشده است و حکمت آن در اين است که قرآن مردم را به تفکّر و دقت در مفاد آيات دعوت مى کند، بيان قاطع همه مسائل، به گونه اى که همه مردم را راضى سازد، بر خلاف اين اصل است.
معرفى به نام، برطرف کنندة اختلاف نيست
پرسشگر تصور مى کند که اگر نام امام و يا امامان در قرآن مى آمد، اختلاف از بين مى رفت، در حالى که اين اصل کليّت ندارد؛ زيرا در موردى تصريح به نام شده ولى اختلاف نيز حاکم گشته است.
بنى اسرائيل، از پيامبر خود خواستند فرمان روايى براى آنان از جانب خدا تعيين کند تا تحت امر او به جهاد بپردازند و زمين هاى غصب شده خود را باز ستانند و اسيران خود را آزاد سازند. آنجا که گفتند:
«إذ قالوا لنبيّ لهم ابعث لنا ملکاً نقاتل فى سبيل الله.» (5)
آنان به يکى از پيامبران خود گفتند: براى ما فرمان روايى معين کن تا به جنگ در راه خدا بپردازيم...
پيامبر آنان به امر الهى فرمان روا را به نام معرفى کرده، گفت:
«إنّ الله قد بعث لکم طالوت ملکاً...» (6)
به راستى که خدا طالوت را به فرمان روايى شما برگزيده است.
با وجودى که نام فرمان روا به صراحت گفته شد، آنان زير بار نرفتند و به اشکال تراشى پرداختند و گفتند:
«أنّى يکون له الملک علينا و نحن أحقّ بالملک منه و لم يؤت سعةً من المال...» (7)
از کجا مى تواند فرمان رواى ما باشد، حال آنکه ما به فرمان روايى از او شايسته تريم، و او توانمندى مالى ندارد؟...
اين امر، دلالت بر آن دارد که ذکر نام براى رفع اختلاف کافى نيست، بلکه بايد شرايط جامعه، آماده پذيرايى باشد.
چه بسا ذکر اسامى پيشوايان دوازده گانه، سبب مى شد که آزمندان حکومت و رياست به نسل کشى بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگيرى کنند، چنانکه اين مسئله درباره حضرت موسى (ع) رخ داد و به قول معروف:
صد هزاران طفل سر ببريده شد
تا کليم الله موسى زنده شد
دربارة حضرت مهدى (عج) هم که اشاره اى به نسب و خاندان ايشان شد، حساسيت هاى فراوانى پديد آمد و خانه حضرت عسکرى (ع) مدت ها تحت نظر و مراقبت بود تا فرزندى از او به دنيا نيايد و در صورت تولد، هر چه زودتر به حيات او خاتمه دهند.
در پايان يادآور مى شويم: همان طورى که گفته شد، قرآن بسان قانون اساسى مى باشد و انتظار اينکه همه چيز در آن آورده شود، کاملاً بى مورد است. نماز و روزه و زکات نيز که از عالى ترين فرائض اسلام است به طور کلى در قرآن وارد شده و تمام جزئيات آنها از سنّت پيامبر (ص) گرفته شده است.
 


پى نوشت ها :
1. سورة نحل (16)، آية 44.
2. سورة صف (61)، آية 6.
3. سورة مائده (5)، آية 11.
4. سورة اعراف (7)، آية 157.
5. سورة بقره (2)، آية 246.
6. سورة بقره (2)، آية 247.
7. همان.

برگرفته از: افق حوزه، 3/5/1386.

 

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)