بازخوانى حقوق خانواده در پرتو سنت نبوى


مقدمه

امروز خانواده يکى از محورى ترين نهادهاى اجتماع بشرى است که تاکنون جانشينى براى آن يافت نشده است. نقش کليدى خانواده در برآوردن نيازهاى عاطفى، فرهنگى، اقتصادى و غير آن، اين نهاد را به عنوان يک نهاد طبيعى بى بديل که از آغاز خلقت همراه بشر بوده، تبديل نموده است.
از سوى ديگر آسيب ها و آفت هايى که موجب سست شدن بنياد خانواده شده، توجه محققان را به مطالعه کارکردها و ابعاد گوناگون اين نهاد جلب نموده است. اگر قرن حاضر را قرن فروپاشى خانواده در غرب بناميم گزافه نگفته ايم، اين سيل بنيان کن به مرزهاى کشورهاى غربى محدود نمانده و از طريق وسايل ارتباطى، مهاجرت و ... کشورهاى اسلامى و جهان سوم را نيز درنورديده است. آمار رو به افزايش طلاق در کشورهاى اسلامى مايه نگرانى بسيارى از متفکران و دينداران گرديده است.
تأسف انگيزتر اينکه در فرايند صنعتى شدن کشورهاى جهان سوم و ورود ماشين و صنعت از کشورهاى غربى «جنبش هاى آزادى زنان» از نوع غربى آن هم وارد اين کشورها شده است. ماهيت اين جنبش ها با فرهنگ و تمدن اسلامى ناهمگون است، چه در اين ايده ها خدا جايگاهى ندارد. در جامعه و فرهنگى که خدا حضور نداشته باشد، ايثار و فداکارى و مهر و عاطفه و ساير دستورهاى اخلاقى و دينى بى معناست. دستورهاى اخلاقى چون گذشت و مهرورزى اساس و بنياد خانواده را تشکيل مى دهد. سست شدن بنياد خانواده نيز دورنماى آينده بشر و ارزش هاى انسانى را تار و مبهم مى سازد. بر اساس اين واقعيت است که گفته اند: «سست شدن بنيان خانواده در قرن حاضر تهديدى براى آينده بشريت و ارزش هاى انسانى است.»
اين در حالى است که متفکران مسلمان با تکيه بر تعاليم انسان ساز اسلام تنها راه گريز از آثار سوء و خانمان برانداز فرهنگ غرب را پناه بردن به معنويت و اخلاق مى دانند.
آميختن حقوق و اخلاق از امتيازات نظام حقوقى اسلام است که در بحث حقوق خانواده جا گرفته است. آميختگى فقه خانواده و اخلاق خانواده در اسلام از روى حکمت و تدبير صورت گرفته است. طبيعت خانواده اقتضاى چنين ترکيبى را دارد. بلکه مى توان گفت:
نقش اخلاق در خانواده که کانون مهر، ايثار و گذشت است بيش از حقوق مى باشد.
با اين وصف توجه به حقوق خانواده و ارتقاى جايگاه زن در خانواده از موضوعات مهم مورد توجه محققان، حقوقدانان و فقيهان در کشورهاى اسلامى بوده است تا شايد بتوان از اين طريق جلوى سيل مخرب فرهنگ غربى که موجوديت خانواده را در کشورهاى اسلامى تهديد مى کند، سد نمود.
از ميان روش هاى گوناگون انجام اصلاحات در حوزه حقوق خانواده بى شک اصلاح معطوف به کتاب و سنت و به اصطلاح «درون ديني» مطمئن ترين و بى نقص ترين روش هاى اصلاح است که ضرورت آن غير قابل انکار مى باشد.
اين تحقيق در پى آن است که حقوق خانواده و تحوّلات آن را مطالعه کند و اين حقيقت را باز نمايد که اوّلاً: تحول و تطبيق جريانات و نهادهاى اجتماعى با زمان يک ضرورت انکارناپذير است.
اگر قرن حاضر را قرن فروپاشى خانواده در غرب بناميم گزافه نگفته ايم، اين سيل بنيان کن به مرزهاى کشورهاى غربى محدود نمانده و از طريق وسايل ارتباطى، مهاجرت و ... کشورهاى اسلامى و جهان سوم را نيز درنورديده است. آمار رو به افزايش طلاق در کشورهاى اسلامى مايه نگرانى بسيارى از متفکران و دينداران گرديده است.
ثانيا: اين وظيفه انديشوران و محققان مسلمان است که بهترين و سالم ترين نوع اصلاح و تحول را در نهادهاى اجتماعى از جمله نهاد خانواده به کار بندند. به تعبير ديگر در کشاکش ميان سنت و تجدد، ناگزير از اصلاح و ايجاد سازوارى ميان آن دو هستيم. اين اصلاح در سايه سنت نبوى بايد صورت گيرد، چرا که در سنت نبوى نه تنها اصلاحات تاريخى در حوزه حقوق خانواده و زن انجام شد که بنيادها و روش هاى صحيح اصلاح نيز نمايانده گرديده است.

خانواده از ديدگاه پيغمبر اکرم (ص)

وحى و سنت نبوى اساسا جدايى ناپذيرند؛ آنچه در کتاب خدا بر پيغمبر نازل شده است با تبليغ در جامعه گسترش مى يابد و هر چه پيغمبر اکرم (ص) براى مردم مى گويد، به حکم «ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحي» مورد تأييد و حمايت خداوند جهانيان است.
پس ناگزيريم هر گاه سخن از ديدگاه حضرت محمد (ص) به ميان آيد به قرآن کريم مراجعه کنيم.

أ) سفارش به ازدواج

در اينکه نکاح نهادى است مورد توصيه و سفارش اسلام هيچ ترديدى وجود ندارد.
فقيهان بر استحباب نکاح در اسلام سه دليل اقامه کرده اند: اجماع، کتاب و سنت.
بر اساس سنت قطعيه تمام مذاهب اسلامى، ازدواج نهاد مقدسى است که سيره رسول خدا (ص) بر آن تأکيد بسيار دارد. روايات زيادى از پيامبر در مجامع و منابع روايى شيعه و اهل سنت وارد شده است که به تعدادى از آنها اشاره مى کنيم. پيامبر (ص) فرمود: «ما بنى فى الاسلام احب الى اللّه عزّ و جل من التزويج؛ هيچ نهادى محبوب تر از ازدواج نزد خداوند بزرگ نيست.»
نيز فرموده اند که هر کس ازدواج کند نصف دينش را حفظ نموده، ازدواج کنيد که در روز قيامت به شما مباهات مى کنم و تأهل گزينيد که روزى رسان تر است.
از على (ع) روايت شده است: ازدواج کنيد که سنت رسول خداست و همو فرمود: هر کس خواهد از سنت من پيروى کند ازدواج کند و فرزند بخواهد.
امام صادق (ع) در پاسخ سؤالى که از رفتار شخصى پرسيده بودند که عبادت مى کند و غذا و زن و بوى خوش را کنار گذاشته مرقوم فرمود: زن داشتن سنت رسول خدا بود و همواره گوشت و عسل ميل مى فرمود.
دستورهاى اخلاقى چون گذشت و مهرورزى اساس و بنياد خانواده را تشکيل مى دهد.
سست شدن بنياد خانواده نيز دورنماى آينده بشر و ارزش هاى انسانى را
تار و مبهم مى سازد. بر اساس اين واقعيت است که گفته اند:
«سست شدن بنيان خانواده در قرن حاضر تهديدى براى آينده بشريت و ارزش هاى انسانى است.»
همچنين فرمود: هر کس دوست دارد که خدا را پاک و پاکيزه ملاقات کند، بايد زن بگيرد. دو رکعت نماز متأهل برابر با هفتاد رکعت نماز فرد بى همسر است.

ب) فوايد و آثار نکاح

امام محمد غزالى، فيض کاشانى و ملااحمد نراقى ضمن اشاره به روايات و سنت رسول خدا (ص) فوايد بسيارى براى نکاح برمى شمارند که به طور خلاصه به آنها اشاره مى کنيم.
1. پيدايش فرزند و بقاى نسل منظور اصلى از تشريح نکاح است.
حضرت محمد (ص) فرمود: به زيادى امتم مباهات مى کنم و دعاى فرزند صالح تبرک دارد و به واسطه کودکى که بميرد، طلب شفاعت مى شود.
2. محفوظ ماندن از شيطان و دفع طوفان شهوت و چشم پوشيدن از حرام.
3. راحتى نفس و انس آن به همنشينى با همسر و فرزند که موجب آسودگى خاطر و تقويت آن بر بندگى خداوند است.
4. فراغت دل از امور منزل و خانه داري.
5. جهاد با نفس و رياضت آن در قيام به حقوق اهل و عيال و صبر بر اخلاق آنها و احتمال اذيت آن و کوشش در اصلاح و ارشاد آنها.
آنچه در کلام بزرگان در باره اهداف ازدواج بيان شد، نشانگر آن است که اسلام براى ازدواج جنبه عبادى قائل شده، طبيعى است که اهداف معنوى ازدواج بر اهداف مادى آن برترى دارد.
جالب اين است که از ميان اهداف فوق، قرآن کريم ابتدا به آرامش دهندگى ازدواج تصريح مى فرمايد: «هو الذى خلقکم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ليسکُن اليها ...؛ اوست که همه شما را از يک تن بيافريد و از آن يک تن، زنش را نيز بيافريد تا به او آرامش يابد ...»
پس از آن مى فرمايد:
«فلما تغشيها حملت حملاً خفيفا فمَرّتْ به فلما اثقلت دعو اللّه ربهما لئن آتيتنا صالحا لنکونن من الشاکرين؛ چون با او در آميخت، به بارى سبک بارور شد و مدتى با آن سر کرد و چون بار سنگين گرديد، آن دو، پروردگار خويش را بخواندند که اگر ما را فرزندى صالح دهى از سپاسگزاران خواهيم بود.»
به اين ترتيب مى توان گفت ازدواج پيوند عاطفى و حقوقى است که به موجب آن کامجويى جنسى ميان زن و مرد مشروع مى گردد. بنابراين دستيابى به آرامش و آسودگى، اولين فايده و ثمره ازدواج است. چنان که از روايت منقول از پيامبر فهميده مى شود:
«حبّبت الى مِن دنياکم النساء و الطيب و جعلت قرة عينى فى الصلاة؛ از دنياى شما نزد من، اينها دوست داشتنى است: بوى خوش و زن، و نور چشمم در نماز است.» ويژگى مشترک اين سه چيز جداى از اثر معنوى، آرامش بخشى آنها است.
سخن و سيره رسول معظم (ص) علاوه بر توصيه به تشکيل نهاد خانواده، بر استحکام آن نيز تأکيد دارد. سفارش هاى حضرت بر رعايت نکاتى در باره گزينش همسر و بيان ملاک هاى آن همه حکايت از اين مهم دارد. انتخاب شايسته همسر و از روى حساب، پيش از ازدواج قطعا از مشکلات و اختلافات خانوادگى پس از ازدواج مى کاهد.
ابوحمزه ثمالى از جابر بن عبداللّه انصارى روايت مى کند: روزى همنشين رسول اللّه (ص) بوديم. حضرت فرمود: مى خواهيد شما را از بهترين زنان آگاه سازم؟ جمع گفتند: بلى
از ميان روش هاى گوناگون انجام اصلاحات در حوزه حقوق خانواده بى شک اصلاح معطوف به کتاب و سنت و به اصطلاح «درون ديني» مطمئن ترين و بى نقص ترين روش هاى اصلاح است که ضرورت آن غير قابل انکار مى باشد.
يا رسول اللّه . فرمود: بهترين زنان تان آنى است که فرزندآورتر و محبوب تر، پوشيده تر و پاکدامن و عزيز در خانواده، فروتن و عشوه گر براى شوهر و متين در پيش ديگران باشد. همچنين سفارش شده است که با فرد همشأن خود در دين و ايمان ازدواج نماييد. سيره شخصى حضرت رسول (ص) اين بود که هر گاه اراده ازدواج با زنى مى نمود، ابتدا کسى را نزد او مى فرستاد تا به او نيک بنگرد و گريبانش را ببويد. حضرت فرمود:
«اذا القى اللّه فى قلب امرئخطبة امرأة فلا بأس ان ينظر اليها؛ زمانى که خداوند خواستگارى از زنى را در دل مردى اندازد، نگاه نمودن به زن براى وى حلال است.» طبيعى است ديدن زنى که مرد مى خواهد از وى خواستگارى کند و تحقيق از اخلاق و خصوصيات ظاهرى و باطنى وى بر پايدارى نهاد خانواده مؤثر است.

ج) سلامت و نشاط خانواده

پيامبر بر سلامت روانى و نشاط در خانواده نيز تأکيد کرده اند. اين مهم در نهاد خانواده وقتى تحقق مى يابد که اوّلاً شخصيت و احترام متقابل ميان زن و مرد در خانواده حفظ گردد. ثانيا: نيازهاى گوناگون هر يک از آن دو در اين نهاد مقدس برآورده شود. در صورت تحقق اين دو، خانواده تبديل به کانون مهرورزى و محل آرامش و سکون زوجين و فرزندان خواهد شد. در غير اين صورت هر يک از زوجين نيازهاى خويش را در خارج از خانه خواهند جست و خانه به محلى براى کشمکش و نزاع ميان آنها تبديل خواهد شد که سلامت روانى و نشاط هر يک از اعضاى خانواده بخصوص فرزندان به خطر خواهد افتاد.
پيامبر (ص) فرمود:
«خيرکم خيرکم لأهله و أنا خيرکم لأهلى ما أکرم النساء إلا کريم و ما أهانهن إلا لئيم؛ بهترين شما بهترين فرد براى اهل و عيالش است و من بهترين شما براى خانواده ام مى باشم. جز بزرگوار زن را گرامى و جز فرومايه وى را خوار نمى دارد.»
اسلام به روابط صميمى ميان زن و شوهر اهميت مى دهد و پاداش اخروى براى وى مقرر مى دارد. و بر دوست داشتن و اظهار آن تأکيد شده است و گفته اند هر چه بر ايمان بنده افزوده شود، بر محبت او به همسر افزوده مى شود. براى انسان مستحب است که از اشتباهات همسرش چشم پوشى کند، و هر کس که بداخلاقى همسرش را تحمل کند به او اجر معنوى عظيمى تعلق مى گيرد.
در کشاکش ميان سنت و تجدد، ناگزير از اصلاح و ايجاد سازوارى ميان آن دو هستيم. اين اصلاح در سايه سنت نبوى بايد صورت گيرد، چرا که در سنت نبوى نه تنها اصلاحات تاريخى در حوزه حقوق خانواده و زن انجام شد که بنيادها و روش هاى صحيح اصلاح نيز نمايانده گرديده است.
مردى که زنش را بيازارد پروردگار نه انفاقش را مى پذيرد و نه نماز مستحبى و نه نيکى اش را ... زنى که شوهر اولش مرده و مجددا ازدواج کند روز قيامت با خوش اخلاق ترين آنها زندگى مى کند.
نيز حضرت فرمود:
«کفى بالمرأ اثما ان يضيع من يعول؛ بر گناهکارى مرد همان بس که حقوق اهل و عيالش را ضايع نمايد.» حضرت در آخرين لحظه هاى عمر شريفش فرمود:
«... اللّه اللّه فى النساء فانهن عوان عندکم و فى ايديکم اخذتموهن بعهداللّه ...؛ خدا را خدا را! در حق زنان تان (ستم روا نداريد)، آنها همسران شما و در دست شمايند بر اساس پيمان الهى با آنها رفتار کنيد.»
غزالى حکايتى از منابع اهل سنت مى آورد که: ميان حضرت و عايشه اختلافى به وجود آمد. ابوبکر به عنوان داور (حَکَم) و شاهد تعيين گرديد. رسول خدا رو به عايشه نمود و فرمود: سخن مى گويى يا من بگويم؟ عايشه گفت: شما سخن گوييد ولى جز حق نگوييد. ابوبکر ناگهان سيلى به صورت عايشه زد! سپس گفت: اى دشمن (خدا) تو يا رسول اللّه ناحق مى گويد؟! عايشه به رسول خدا (ص) پناه برد و پشت سر حضرت نشست. پيغمبر به ابوبکر گفت: تو را براى اين کار نخوانديم و اين رفتار را از تو نخواستيم. بهترين مردان امت من آنهايى هستند که با خانواده با تکبر رفتار نمى کنند و با ترحم و مهربانى سلوک مى کنند و به آنها ظلم نمى نمايند.»
همچنين برآوردن نيازهاى مادى و معيشتى خانواده بر دوش مرد گذاشته شده، مرد مسئول رفاه و آسايش خانواده و همسرش است. روايات بسيارى براى بيان اجر و پاداش کسى که براى رفاه و تأمين خانواده اش تلاش مى کند وارد شده است. تأمين نيازهاى معيشتى همسر و فرزندان از تکاليف مرد است و وى به خاطر انجام تکليف حق ندارد بر اهل و عيالش منت بگذارد.
يکى ديگر از اسباب نشاط آرايش و ايجاد جاذبه در زن و مرد است که پيامبر به نکات مهمى در اين باب اشاره مى فرمايد: استعمال بوى خوش خضاب کردن (حنا گذاشتن)، مستحب است. امام صادق (ع) فرمود که پيامبر فرموده اند: براى زنان بوى خوش مناسب است که بوى خوش آب و رنگ داشته باشد و رايحه اش پنهان باشد اما بر عکس براى مردان بوى خوش مناسب است که رايحه داشته باشد و آب و رنگش پنهان.
امام باقر (ع) فرمود: رسول خدا حنا مى بست و موى مبارکش نزد ما موجود است.
همچنين سرمه کشيدن در روايات براى زن و مرد مستحب دانسته شده است.
بنابراين استحکام نهاد خانواده و برآوردن نيازهاى عاطفى و معيشتى در اين نهاد از مواردى است که اسلام بخصوص رسول اکرم (ص) بر آن تأکيد فراوان دارد.
حضرت نه تنها مؤمنان را به حسن معاشرت و مهربانى با همسران شان دعوت مى فرمود که خود نيز مهربان بود. شهيد مطهرى در اين مورد مى گويد:
در خانواده مهربان بود. نسبت به همسران خود هيچ گونه خشونتى نمى کرد و اين بر خلاف خُلق و خوى مکيان بود. بدزبانى برخى از همسران خويش را تحمل مى کرد تا آنجا که ديگران از اين همه تحمل رنج مى بردند. او به حسن معاشرت با زنان توصيه و تأکيد مى کرد و مى گفت: همه مردم داراى خصلت هاى نيک و بد هستند. مرد نبايد تنها جنبه هاى ناپسند همسر خويش را در نظر بگيرد و همسر خود را ترک کند. چه هر گاه از يک خصلت او ناراحت شود خصلت ديگرش مايه خشنودى اوست و اين دو را با هم به حساب آورد.
از انس نقل شده است که رسول خدا (ص) مهربان ترين مردم نسبت به زنان و کودکان بود.
از عايشه همسر رسول خدا نقل شده است که حضرت رسول خدا هيبت نبوت را بين خود و همسرانش سد و مانع قرار نمى داد، بلکه با انس و ملايمت بسيار رفتار مى کرد. چندان نرم رفتار و گرم خوى بود که گاهى بعضى از همسرانش به او با درشتى سخن مى گفتند. در کارهاى خانه دستيار زنان بود و خدمت به زن را نوعى صدقه و کار نيک مى دانست.
پيامبر اکرم (ص) همچنان که خود مهربان بود و بر مهربانى مردان مؤمن با زنان تأکيد مى ورزيد، همچنان زنان مؤمن را به خوش رفتارى و خوش خويى با همسران شان فرامى خواندند و زنان را موظف مى ساختند که به خواسته هاى مشروع شوهران شان گردن نهند و بر کمبودها و ندارى آنها صبور باشند. نيز خويشتن را براى شوهران شان بيارايند و با شوهران شان حسن سلوک داشته باشند.

د) حفاظت از نهاد خانواده

همچنان که پيش از اين گفتيم پيامبر اکرم (ص) هم در ايجاد نهاد نکاح کوشيده اند و هم در پايدارى و مانايى آن. انحلال نکاح از ديد رسول اکرم (ص) به عنوان مبغوض ترين حلال ياد شده، تمام احکام، شرايط و وظايف در نظام خانواده به گونه اى تنظيم شده است که نظم عادلانه اى بر اين نهاد اجتماعى حاکم گردد.
مسئوليت عمده اداره اين نظام ديرپاى انسانى بر عهده مرد نهاده شده، اين مسئوليت ها در کتب فقهى و اخلاقى به تفصيل بيان شده است.
خداوند بزرگ نيز جهت حفظ حقوق زن در خانواده مى فرمايد: «و عاشروهنّ بالمعروف» و به خاطر عظيم داشتن حق آنها مى فرمايد: «و اخذن منکم ميثاقا غليظا»
چنانچه ملاحظه مى شود خداوند در قرآن کريم از نهاد ازدواج به «ميثاق غليظ» (پيمان استوار) تعبير مى کند. طبيعى است چنين پيمانى نبايد به آسانى بگسلد.
حُسن خُلقى که در اسلام بر آن تأکيد شده است، نقش اساسى در تحمل ناملايمات زندگى و در نتيجه پايدارى و استحکام خانواده دارد.

سخن و سيره رسول معظم (ص)

علاوه بر توصيه به تشکيل نهاد خانواده،
بر استحکام آن نيز تأکيد دارد.
سفارش هاى حضرت بر رعايت نکاتى در باره گزينش همسر و بيان ملاک هاى آن همه حکايت از اين مهم دارد.
اسلام به روابط صميمى ميان زن و شوهر اهميت مى دهد و پاداش اخروى براى وى مقرر مى دارد.
و بر دوست داشتن و اظهار آن تأکيد شده است و گفته اند هر چه بر ايمان بنده افزوده شود،
بر محبت او به همسر افزوده مى شود. براى انسان مستحب است که از اشتباهات همسرش چشم پوشى کند، و هر کس که بداخلاقى همسرش را تحمل کند به او اجر معنوى عظيمى تعلق مى گيرد. مردى که زنش را بيازارد پروردگار نه انفاقش را مى پذيرد و نه نماز مستحبى و نه نيکى اش را ...
حضرت فرمود:
«مَن صبر على سوء خُلق امرأته اعطاه اللّه مِن الاْءجر مثل ما أعطى ايّوب على بلائه و مَن صبرتْ على سوء خلق زوجها أعطاها اللّه مثل ثواب آسية امرأة فرعون؛ هر مردى که بر بداخلاقى همسرش صبر کند، خداوند پاداشى برابر با اجر حضرت ايوب بر بلايش به او مى دهد و هر زنى که بر بداخلاقى همسرش بردبارى پيشه کند خداوند ثوابى همانند اجر آسيه همسر فرعون به او مى دهد.»
همچنين پيامبر اکرم (ص) فرمود: جبرئيل آن قدر در باره زن به من سفارش نمود که گمان بردم طلاق دادن او جز در موردى که کار بسيار بدى از او سر زند جايز نيست.
و نيز حضرت در مورد طلاق فرمود:
«أبغض الحلال الى اللّه الطلاق؛ مبغوض ترين حلال ها نزد خداوند طلاق است.» و فرمود: زن بگيريد و طلاق مدهيد زيرا خداوند مردانى را که مکرر زن گيرند (و طلاق دهند) و زنانى را که مکرر شوهر کنند (و طلاق بگيرند) دوست ندارد. ازدواج کنيد. طلاق ندهيد که عرش خدا با طلاق به لرزه مى افتد.
ابتکارات دين مبين اسلام براى پايدارى خانواده و نجات اين نهاد مقدس از فروپاشى، جالب و منحصر به فرد است. امروز در جوامع مختلف، طلاق و فروپاشى خانواده به يکى از معضلات اجتماعى تبديل شده است. قانون گذاران، حقوق دانان، روان شناسان، جامعه شناسان و ... هر کدام با روش خود سعى مى کنند بنيان ازدواج ها را استوارتر و پايدارتر و خلل ناپذيرتر سازند. اما آمارها نشان مى دهد که سال به سال آمار طلاق رشد فزاينده اى را نشان مى دهد.
اسلام نه تنها با طلاق و جدايى زن و شوهر مبارزه کرده است و آن را مبغوض خداوند مى داند بلکه با علت هاى طلاق و آنچه که زمينه پيدايش آن مى باشد، مبارزه نموده است. هر چند از سوى ديگر طلاق را تجويز نموده و آن را راهى براى نجات زن يا مرد از ازدواج هاى ناموفق قرار داده است.
اگر به هر دليلى ازدواج ميان زن و مرد ناموفق بود و کانون گرم خانواده به سردى گراييد، اسلام خانه را براى زن و مرد زندان ابد قرار نداده، بلکه اگر با همه سفارش و توصيه براى شکيبايى و تحمل زندگى، براى زن و مرد زير يک سقف زندگى کردن تلخ شد اسلام راه گريز و چاره اى براى اين مشکل مقرر کرده است.
شهيد مطهرى با اشاره به اينکه از نظر طبيعى انجام طلاق تابع قانون خاصى است که طبيعت به وجود آورده است تصريح مى کند:
«وقتى طبيعت پايه ازدواج را بر محبت و وحدت و همدلى قرار داده نه بر همکارى و رفاقت ... پيمانى که اساسش محبت و يگانگى است نه بر همکارى و رفاقت قابل اجبار و الزام نيست. با زور و اجبار قانونى مى توان دو نفر را ملزم ساخت که با يکديگر همکارى کنند و پيمان همکارى خود را بر اساس عدالت محترم بشمارند و ساليان دراز به همکارى خود ادامه دهند اما ممکن نيست با زور و اجبار قانونى دو نفر را وادار کرد که يکديگر را دوست داشته باشند؛ نسبت به هم صميميت داشته باشند؛ براى يکديگر فداکارى کنند، هر کدام از آنها سعادت ديگرى را سعادت خود بداند.»
اسلام به رغم به رسميت شناختن طلاق در مواقع ضرورى، موانع و تشريفاتى در اجراى طلاق در نظر گرفته است که براى کاهش طلاق و احيا و استحکام نهاد خانواده مؤثرتر است. در عمل چه بسا شرايط و مقررات موجب انصراف از طلاق مى شود. شرايط و تشريفات را در محل خود بررسى مى کنيم.
روايات بسيارى براى بيان اجر و پاداش کسى که براى رفاه و تأمين خانواده اش تلاش مى کند وارد شده است. تأمين نيازهاى معيشتى همسر و فرزندان از تکاليف مرد است و وى به خاطر انجام تکليف حق ندارد بر اهل و عيالش منت بگذارد.
آخر اين بحث را به روايتى در باره سيره پيامبر عظيم الشأن که در فروع کافى آمده است، خاتمه مى دهيم:
رسول خدا به مردى رسيد و از او پرسيد: با زنت چه کردي؟ گفت: طلاق دادم. فرمود: آيا کار بدى از او ديدي؟ گفت: نه، از او کار بدى نديدم. مدتى گذشت و آن مرد بار ديگر ازدواج نمود. پيامبر (ص) از او پرسيد: زن ديگر گرفتي؟ گفت: بلي. پس از مدتى باز از او پرسيد: با اين زن چه کردي؟ گفت: طلاق دادم. فرمود کار بدى از او ديدي؟ گفت: نه کار بدى نديدم.
اين قضيه گذشت و آن مرد بار سوم ازدواج کرد. پيغمبر اکرم از او پرسيد: باز زن گرفتي؟ گفت: بلى يا رسول اللّه . مدتى گذشت و پيغمبر باز از او پرسيد: با اين زن چه کردي؟ گفت: او را هم طلاق دادم. فرمود: بدى از او ديدي؟ گفت: نه. رسول اکرم فرمود: خداوند دشمن مى دارد و لعنت مى کند مردى را که دلش مى خواهد مرتب زن عوض کند و زنى را که دلش مى خواهد مرتب شوهر عوض کند.

بررسى حقوق خانواده در عصر پيغمبر

اسلام چون جهان بينى و ايدئولوژى نوى به بشر ارائه نمود، تمام نهادهاى موجود از جمله نهاد خانواده را معطوف به تعاليم و ارزش هاى متعالى خود قرار داد.
عدالت اجتماعى، ارج نهادن به حقوق ذاتى بشر، احترام به کرامت انسانى زن، حمايت از نظم و نظام پايدار اجتماعى، حمايت از نهاد خانواده ... در يک کلمه هدايت انسان به سوى زندگى سالم و حيات طيبه از ارزش هاى متعالى اسلام بود.
حضرت محمد (ص) با تمام توان کوشيد ارزش هاى والاى اسلام را در لايه هاى مختلف ارائه دهد و اهداف کلى و نظام مطلوب را به صورت برنامه هاى جزئى و کاربردى به جامعه عرضه نمايد:

أ) آزادى زن در انتخاب همسر

آزادى زن در انتخاب شريک زندگى (که در حقوق و فقه از آن به قصد و رضاى زن در عقد تعبير مى شود) از مهم ترين اصلاحات صورت گرفته در زمينه حقوق و هويت زنان است که اسلام بر آن تأکيد فراوان دارد؛ زيرا دين براى زن شايستگى کامل قايل است که به موجب آن مى تواند طرف عقد قرار گيرد.
قصد و رضا (که از آن به اراده طرفين تعبير مى شود) از ارکان هر عقد از جمله نکاح است. در زمان جاهليت و در بعضى جوامع سنتى رضايت و قصد زنان براى بستن پيمان ازدواج لحاظ نمى شود. پدر و برادر و ساير افراد در مورد ازدواج زنان تصميم مى گرفتند و به خواست و اراده زنان هيچ توجه نمى شد.
شهيد مطهرى حديثى از حضرت محمد (ص) را در ضمن گفتگو آورده اند که نقل مى کنيم:
«دخترک نگران و هراسان آمد نزد رسول اکرم:
ـ يا رسول اللّه ، از دست اين پدر ...
ـ ... مگر پدرت با تو چه کرده است؟
ـ برادرزاده اى دارد و بدون آنکه قبلاً نظر مرا بخواهد مرا به عقد او در آورده است.
ـ حالا که او کرده است، تو هم مخالفت نکن، صحه بگذار و زن پسر عمويت باش!
ـ يا رسول اللّه ، من پسر عمويم را دوست ندارم. چگونه زن کسى بشوم که دوستش ندارم؟
ـ اگر او را دوست ندارى، هيچ. اختيار با خودت، برو هر کس را که خودت دوست دارى به شوهرى انتخاب کن!
ـ اتفاقا او را خيلى دوست دارم و جز او کس ديگرى را دوست ندارم و زن کسى غير از او نخواهم شد. اما چون پدرم بدون آنکه نظر مرا بخواهد اين کار را کرده است، عمدا آمدم با شما سؤال و جواب کنم تا از شما اين جمله را بشنوم و به همه زنان اعلام کنم از پيامبر اکرم (ص) همچنان که خود مهربان بود و بر مهربانى مردان مؤمن با زنان تأکيد مى ورزيد، همچنان زنان مؤمن را به خوش رفتارى و خوش خويى با همسران شان فرامى خواندند و زنان را موظف مى ساختند که به خواسته هاى مشروع شوهران شان گردن نهند و بر کمبودها و ندارى آنها صبور باشند. نيز خويشتن را براى شوهران شان بيارايند و با شوهران شان حسن سلوک داشته باشند.
اين پس پدران حق ندارند سر خود هر تصميمى که مى خواهند بگيرند و دختران را به هر کس که دل خودشان مى خواهد شوهر دهند.»
روايت فوق که از ابن عباس نقل شده و در منابع اهل سنت وارد شده، مورد توجه و استناد فقيهان شيعه نيز قرار گرفته است.
وقتى خنساء دختر خذام ابن خالد انصارى پيش پيغمبر مى آيد و از اينکه پدرش در امر ازدواج وى با او مشورت نکرده و وى را به عقد کسى که او را دوست ندارد در آورده است، حضرت فرمود: «أمرکِ بيدک؛ اختيارت با خودت هست.»
نظير اين روايت در منابع حديثى مکرر آمده است. حضرت محمد (ص) به صورت مطلق فرمود:
«لا تنکحوا النساء حتى تستأمروهنّ فإذا سکتن فهو اذنهن؛ زنان را پيش از اينکه با خودشان رايزنى کنيد شوهر ندهيد. هر گاه از آنان در مورد خواستگاران شان نظر خواستيد و سکوت کردند، سکوت علامت رضايت است.»
سيره عملى پيامبر بر اين استوار بود که رضايت دختر شرط صحت عقد است. در تاريخ بر اين نکته تصريح شده است که قبل از حضرت على (ع) چند تن از بزرگان صحابه به خواستگارى حضرت فاطمه (س) رفتند ولى هر بار که پيامبر نظر حضرت زهرا را جويا شد، وى نپذيرفت. اما وقتى حضرت على به خواستگارى آمد حضرت محمد فرمود: على، پيش از تو کسانى به خواستگارى او آمده بودند اما دخترم نپذيرفت. بگذار ببينم وى چه مى گويد.
سپس به خانه رفت و به دخترش گفت: على تو را از من خواستگارى کرده است. تو پيوند او را با ما و پيشينه او را در اسلام مى دانى و از فضيلت او آگاهي.
زهرا (س) بى آنکه چهره خود را برگرداند خاموش ماند. پيغمبر چون آثار خشنودى را ديد گفت: اللّه اکبر، خاموشى او علامت رضاست.
به اين ترتيب رضايت زن براى ازدواج و ابراز آن از مسلّمات سيره نبوى است. هر چند اظهار و اعلام رضايت با سکوت نيز پذيرفته است. لحاظ رضايت زن هم براى اعراب جاهلى (که زنان را به ارث مى بردند و گاهى نيز مى ربودند)، کار ساده اى نبود، همچنان که اکنون در برخى جوامع اسلامى (که اسير سنت هاى قبيله اى هستند) به رضايت دختر چندان اهميت نمى دهند. متأسفانه برخى افراد ناآگاه و مغرض اين رسوم غلط مسلمانان را به اسلام و پيغمبر روشن انديش منتسب مى نمايند!

ب) داشتن حق مالکيت

زن از ديد اسلام داراى استقلال مالى است. در صورتى که پيش از قرن بيستم در حقوق اروپا زن در برابر شوهر استقلال مالى نداشت.
مهر و نفقه از آثار نکاح است و اساسا عقد نکاح يک عقد معوّض نيست تا مبادله و معاوضه اى در کار باشد. به اين معنا که اسلام در تنظيم روابط زن و شوهر در نهاد خانواده در برابر تکاليفى که بر عهده زن نهاد حقوقى نيز براى وى قايل شد. به اين معنا که بار اقتصادى خانواده و تأمين هزينه هاى خانواده را بر عهده شوهر گذاشت.

پديده هايى پيرامون پيوند زناشويى

1ـ مهر

کلمه مهر در قرآن کريم نيامده، اما کلماتى نظير «صداق»، «نحله»، «فريضه» و «اجر» استعمال شده است. مهر از نظر کمى و زيادى محدوديتى ندارد هر چند مستحب است که مقدار آن از «مهر السنة» ـ مهرى که پيامبر کابين زنان خود قرار داد و پانصد درهم (پنجاه دينار) ـ افزون نباشد.
مهر فقط جنبه مادى ندارد بلکه جنبه اخلاقى و معنوى نيز دارد. قرآن کريم از آن به «صداق» که نشانه صداقت مرد مى باشد و «نحله» که به معناى تحفه و هديه اى است از جانب مرد به زن، ياد کرده است. از تعبيرات قرآن کريم فهميده مى شود مهر جهت تعظيم و تکريم زن قرار داده شده است. اگر زن از حقش مى تواند بگذرد، بدان معنا نيست مهر بهايى است که مرد در مقابل انتفاعى که از زن مى برد، مى پردازد. اين تصور غلط را برخى فمينيست ها کرده اند. آنان مهريه را بقاياى عصر تيول دارى و برده دارى مى دانند که به زن به ديده کالا نگريسته اند.
غرب گرايانى که برداشت مادى از پديده هاى اجتماعى، اساس و جوهر انديشه و نوانديشى شان است ميان «مهريه» با «کالا بودن زن» که اسلام با آن مخالف است، آميخته اند. اسلام مهريه را در نظام معنوى خويش جنبه اخلاقى داده است. تأکيد بر جنبه معنوى مهر در اسلام و بخصوص در سنت نبوى پيامبر اکرم (ص) هم در ايجاد نهاد نکاح کوشيده اند و هم در پايدارى و مانايى آن. انحلال نکاح از ديد رسول اکرم (ص) به عنوان مبغوض ترين حلال ياد شده، تمام احکام، شرايط و وظايف در نظام خانواده به گونه اى تنظيم شده است که نظم عادلانه اى بر اين نهاد اجتماعى حاکم گردد.
فراوان است. حضرت محمد (ص) فرمود:
«خير الصداق أيسرُه؛ بهترين مهرها آنست که سبک تر باشد.» نيز فرموده اند: «از خوش يمنى زن آن است که خواستگارى اش بى تکلف و مهرش کمتر باشد.» در زمان حضرت و به توصيه وى برخى اصحاب، آموزش سوره اى از قرآن را توسط شوهر کابين زن قرار داده اند.
نکته مهمى شهيد مطهرى در باب مهر گفته اند: مهر زنان در زمان ما با مهر در زمان پيغمبر، جداى از کم و زيادى اش تفاوت عمده اى پيدا کرده است. در زمان ما مهريه اى که در عقد نکاح قرار مى گيرد به صورت دين بر ذمه شوهر مى ماند. زن معمولاً آن را مطالبه نمى کند مگر مشاجره و اختلافى پيش آيد. به تعبير ايشان مهر در اين فرض جنبه وثيقه به خود مى گيرد: در صدر اسلام معمول بود که مرد هر چه به عنوان مهر متعهد مى شد، نقد مى پرداخت. على هذا به هيچ وجه نمى توان گفت که نظر اسلام از مهر اين بوده که وثيقه اى در اختيار زن قرار دهد.
بنابراين مهر نه بهاى زن است و نه وثيقه.
مهر هديه و پيشکشى است از سوى مرد که خريدار محبت و عشق زن است و اين دقيقا مطابق با خصوصيات روحى و روانى زن و مرد و خلقت آنهاست.

2ـ نفقه

يکى از آثار مالى عقد نکاح قرار گرفتن نفقه بر عهده زوج است. منشأ اين حکم آيات و روايات است. نفقه عبارت از
حُسن خُلقى که در اسلام بر آن تأکيد شده است، نقش اساسى در تحمل ناملايمات زندگى و در نتيجه پايدارى و استحکام خانواده دارد.
مسکن، لباس، غذا و لوازم منزل است که با توجه به عرف محل زندگى و وضع همسر تعيين مى گردد و بايد به اندازه اى باشد که احتياج زن مرتفع گردد.
نفقه زوجه بر نفقه ساير افراد واجب النفقه مثل پدر و مادر و اولاد مقدّم است.
روايات وارده از نبى اکرم (ص) تأکيد بسيارى بر اداى اين حق دارد و از پرداخت نکردن نفقه به بزرگ ترين گناهان در نظر خداوند تعبير فرموده. و گفته اند:
نخستين چيزى که در ترازوى بنده مى گذارند خرجى است که براى کسان خود کرده است.
در روايت ديگر دينارى را که خرج اهل و عيال مى شود، بالاتر از دينارى مى داند که در راه خدا و آزادى بنده و دادن به مسکين خرج مى گردد. پيامبر فرمود:
هر کس خدا بدو گشايش دهد و باز بر عيال خود سخت گيرد از ما نيست. خرجى که مرد براى کسان خود کند صدقه است.
چنانچه ملاحظه مى شود حضرت رسول اکرم (ص) نفقه را که مسئله حقوقى و از آثار نکاح است، به چه زيبايى با اخلاق مى آميزد و يک قاعده خشک حقوقى را چگونه لطيف مى فرمايد.
همچنان که در مقدمه اين مقاله اشاره کرديم اين شيوه از خصوصيات و ابتکارات نظام حقوقى اسلام است که قواعد و احکام آن صرفا جنبه حقوقى ندارند بلکه با اخلاق و معنويت آميخته اند. بسيارى از حقوقدانان اين خصوصيت را از امتيازات و مزيت هاى نظام حقوقى اسلام دانسته اند، چه اينکه قواعد اخلاقى داراى ضمانت اجراى درونى است بر عکس قواعد حقوقى که با الزام بيرونى تضمين مى گردد. فشارى که در قواعد حقوقى، شخص احساس مى کند و همواره به گريز از آن مى انديشد، در قواعد اخلاقى چنين فشارى شخص بر خود احساس نمى کند بلکه با جان و دل آن را مى پذيرد. در فلسفه تشريح نفقه بحث هاى بسيار صورت گرفته است که نياز به تکرار نيست. نفقه نه تنها از منزلت زن نکاهيده، بلکه منزلت و حقوق زن را بيشتر تأمين و تضمين نموده است.
با توجه به اينکه جوهره آموزه هاى اسلام را عدالت اجتماعى تشکيل مى دهد سعادت جامعه و خانواده در گرو اجراى عدالت است و عدالت اين است: زنى که نه ماه حمل را تحمل مى کند و مدت طولانى از فرزند خود پرستارى و نگهدارى مى کند بايد مسئوليتى در قبال مخارج خود و فرزندش نداشته باشد و مرد بايد مخارج زندگى خانواده اش را تأمين کند.
بر اساس سنت نبوى اين وظيفه نه تنها يک قاعده حقوقى است و در صورت خوددارى شوهر، زن مى تواند به حاکم مراجعه و الزام او را بخواهد بلکه قاعده دينى و اخلاقى است که اگر مرد از دادن نفقه سر باز زند گرفتارى وجدان و عذاب اخروى را به جان خريده است.

ج) طلاق

طلاق يا رها شدن از الزامات نکاح از مباحث مهم حقوق خانواده است. در طلاق چون مسئله انحلال نکاح و به پيروى آن حقوق طرفين و کودکان مطرح مى گردد بسيار مورد عنايت شريعت و فقه اسلامى قرار گرفته است.
در متون دينى و روايى بر پرهيز از طلاق و ادامه زندگى بسيار تأکيد شده و از آن به عنوان مبغوض ترين حلال ياد شده ولى در نهايت به عنوان آخرين راه حل پايان يافتن اختلاف ميان زوجين پذيرفته شده است.
اسلام کوشش کرده است طلاق در فضاى غير احساسى و دور از هيجان صورت گيرد، تا مشخص شود که واقعا تفاهم در زندگى مشترک وجود ندارد. اسلام براى طلاق يک نهاد خانوادگى داورى را تأسيس کرده است که در صورت اختلاف و تصميم بر جدايى، هر يک از زن و شوهر، از کسان خيرخواه خود، فردى را تعيين نمايند تا به مشکل رسيدگى نمايند. قبل از آنکه مسئله به محکمه قضايى بکشد و اسرار خانوادگى فاش شود، هيئت خانوادگى مى کوشد سازش و آشتى را به خانواده بازگرداند.
گذشته از آن حضور دو شاهد عادل در طلاق شرط دانسته شده است. فلسفه تشريح اين قانون، حمايت از نهاد خانواده و جلوگيرى از فروپاشى آن است، چه اين شرط اوّلاً از طلاق هاى احساساتى و هيجانى جلوگيرى مى کند، ثانيا با حضور و اطلاع دو مرد عادل و خيرخواه، پيامدهاى منفى در جلسه طلاق بار ديگر بررسى و به طرفين گوشزد مى گردد. به اين وسيله ممکن است طرفين دست از اختلاف بکشند و به صفا و صميميت بازگردند و از طلاق پشيمان گردند. اينکه امروز معمول شده است که حضور دو شاهد عادل و اجراى طلاق به صورت تشريفاتى در آمده، چه بسا شاهدان و مجرى طلاق اصلاً زن و شوهر را نشناسند، خلاف حکمت تشريع حضور دو شاهد است.
طلاق در روزهاى عادت ماهيانه زن واقع نمى گردد، همچنين طلاق در طهر مواقعه واقع نمى گردد و سه طلاق در يک مجلس، يک طلاق به حساب مى آيد.
دقت رسول گرامى (ص) بر رعايت مسائل طلاق به حدى بود که طلاق عبداللّه بن عمر را به اين دليل که زنش را در عادت ماهيانه طلاق داده بود باطل اعلام فرمود و به او دستور داد که دوباره با همسرش ارتباط برقرار کند.

د) ارث

در عرب جاهلى، نسب از اسباب ارث بود و تنها کسانى ارث مى بردند که مى توانستند اسب سوارى کنند و شمشير و اسلحه حمل نمايند. به اين ترتيب زنان و کودکان از ارث محروم بودند و زن متوفا نيز از ترکه به حساب مى آمد! اقرباى مرد متوفا که به آنها «عصبه» مى گفتند بر اساس درجه قرابت شان از متوفا ارث مى بردند.
در شأن نزول آيه ارث آمده است: مردى از انصار مُرد و چهار دختر و زنش از او بر جاى ماند. پسرعمويش تمام اموالش را تصاحب نمود. زن متوفا نزد پيامبر آمد و از تنگدستى و رفتار پسر عموى شوهرش شکوه نمود، وحى نازل شد که: «براى مردان از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان [آنان] بر جاى گذاشته اند سهمى است و براى زنان [نيز] از آنچه پدر و مادر و خويشاوندان [آنان] بر جاى گذاشته اند سهمى خواهد بود. خواه آن کم باشد يا زياد، نصيب هر کس مفروض شده است.»
به دنبال اين آيه، آيه ميراث نازل شد: «خداوند به شما در هر مردى که بر بداخلاقى همسرش صبر کند، خداوند پاداشى برابر با اجر حضرت ايوب بر بلايش به او مى دهد و هر زنى که بر بداخلاقى همسرش بردبارى پيشه کند خداوند ثوابى همانند اجر آسيه همسر فرعون به او مى دهد.
شهيد مطهري:
با زور و اجبار قانونى مى توان دو نفر را ملزم ساخت که با يکديگر همکارى کنند و پيمان همکارى خود را بر اساس عدالت محترم بشمارند و ساليان دراز به همکارى خود ادامه دهند اما ممکن نيست با زور و اجبار قانونى دو نفر را وادار کرد که يکديگر را دوست داشته باشند؛ نسبت به هم صميميت داشته باشند؛ براى يکديگر فداکارى کنند، هر کدام از آنها سعادت ديگرى را سعادت خود بداند.
باره فرزندان تان سفارش مى کند: سهم پسر چون سهم دو دختر است ...»
وقتى آيه فرايض نازل شد که به زن ارث دهيد و کودک همانند بزرگسالان ارث مى برد، اعراب برآشفتند و گفتند: اين سخن را بازگو نکنيد! شايد رسول خدا (ص) را فراموشى عارض شده و اگر چنين مطلبى صحيح باشد به او مى گوييم آن را تغيير دهد.
برخى از ايشان آمدند و به پيامبر اعتراض نمودند که: آيا ما، به کنيزکى، نصف ارث پدرش را بدهيم در حالى که نمى تواند بر مرکب نشيند و با دشمن بجنگد!؟ آيا به کودک ميراث دهيم که هيچ کارى از وى برنمى آيد؟!
پس مقرر نمودن ارث براى زنان از ابتکارات اسلام است که دگرگونى بزرگى در حقوق زن و خانواده به وجود آورد و استقلال اقتصادى زن در خانواده را بنيان نهاد. اين حکم شريعت (که با وحى الهى تشريح شد) با پايمردى و زحمت هاى طاقت فرساى حضرت محمد (ص) اجرا و نهادينه شد.
مهر و نفقه از آثار نکاح است و اساسا عقد نکاح يک عقد معوّض نيست تا مبادله و معاوضه اى در کار باشد. به اين معنا که اسلام در تنظيم روابط زن و شوهر در نهاد خانواده در برابر تکاليفى که بر عهده زن نهاد حقوقى نيز براى وى قايل شد. به اين معنا که بار اقتصادى خانواده و تأمين هزينه هاى خانواده را بر عهده شوهر گذاشت.
مهر فقط جنبه مادى ندارد بلکه جنبه اخلاقى و معنوى نيز دارد. قرآن کريم از آن به «صداق» که نشانه صداقت مرد مى باشد و «نحله» که به معناى تحفه و هديه اى است از جانب مرد به زن، ياد کرده است. از تعبيرات قرآن کريم فهميده مى شود مهر جهت تعظيم و تکريم زن قرار داده شده است.