آل سعود و تخریب بقیع!
مقدمه
«بقیع» آرامگاه مردان و زنان مؤمنى است که دل هاى عاشقان را به سوى خود پرواز مى دهد. غربت بقیع از چند جنبه است و دل را آتش مى زند؛ غربت بهترین هاى خلق که در میان سرزمینى پر از خاک، بدون بارگاه هم مى درخشند! و از آن بالاتر غربت عرشیان در میان فرشیان که حضورشان را نه تنها غنیمت ندانستند که بى هیچ کوتاهى، ستمها بر آنان روا داشتند. براستى چرا بناى بارگاه و گلدسته و آرامگاهى باشکوه بر ساکنان بقیع را جایز نداسته اند؟! این مقاله به بررسى این موضوع مى پردازد.
بناى بر قبور
از جمله موضوعات مورد اختلاف مسلمانان با وهابیان بنا و ساختن گنبد و بارگاه و گلدسته بر روى قبور است. مسلمانان در طول تاریخ به این سنت عمل کرده و بر جواز و استحباب آن به ادله اى از کتاب و سنت تمسک کرده اند. خصوصاً آن که این عمل را موافق با عقل و روش عقلا مى دانستند. ولى از زمان ابن تیمیه مخالفت با این عمل شروع شد و بناها و گنبد و گلدسته ها از مظاهر شرک شناخته شد، تا زمان آل سعود که این عقیده به حدى اوج گرفت که آل سعود عملاً به مخالفت با آن پرداختند و با فتوایى که از علماى وهابى صادر شد امر به تخریب گنبد و بارگاه و گلدسته ها و بناهاى قبور داده شد. از این رو تمام بناهاى قبور به جز بارگاه پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) که آن هم از خوف مسلمانان بود، تخریب شد.
چرا مخالفت با بنا؟!
بر اساس فتواهاى وهابیون ساختن بنا و گلدسته و بارگاه بر روى قبور ولو آن که صاحبان آن قبور اشخاص برجسته و ممتازى باشند، حرام است. ابن تیمیه مى گوید: مشاهدى که بر روى قبور انبیاء و صالحین از عامه و اهل بیت بنا شده است همه از بدعت هاى حرامى است که در دین اسلام وارد شده است. او در جاى دیگرى مى گوید: شیعه مشاهدى را که بر روى قبور ساخته اند تعظیم مى کنند و شبیه مشرکین در آنها اعتکاف مى کنند و براى آنها حج انجام مى دهند همانگونه که حجاج به سوى بیت عتیق حج انجام مى دهند.
اعضاى استغناى دائمى وهابیون مى نویسند: بناى بر قبور بدعت منکر است که در آن غلوّ در تعظیم صاحب قبر و راهى به سوى شرک است و لذا بر ولیّ مسلمین یا نایب اوست که امر به تخریب بناهایى کند که روى قبور ساخته شده و آنها را با زمین یکسان سازد تا با این بدعت عملاً مقابله شده و راه شرک بسته شود.
ناصرالدین البانى در پیشنهادى به آل سعود براى تخریب گنبد سبز پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) مى گوید: «از جمله امورى که جاى تأسف دارد این است که مدتى است بر روى ساختمان قبر پیامبر گنبد سبزى ساخته شده است .... به اعتقاد من اگر دولت سعودى مى خواهد داعى توحید داشته باشد باید مسجد نبوى را به حالت سابقش برگرداند.»
بر اساس این فتواها معلوم مى شود که وهابیون بناى بر قبور و تعظیم آن را نشانه ى شرک مى دانند و با آن مخالفت مى کنند، در حالى که بر اساس دلایل عقلى و نقلى مى توان این ادعا را مطرود دانست.
از زمان ابن تیمیه مخالفت با این عمل شروع شد و بناها و گنبد و گلدسته ها از مظاهر شرک شناخته شد، تا زمان آل سعود که این عقیده به حدى اوج گرفت که آل سعود عملاً به مخالفت با آن پرداختند و با فتوایى که از علماى وهابى صادر شد امر به تخریب گنبد و بارگاه و گلدسته ها و بناهاى قبور داده شد
بناى بر قبور مظهر شرک؟!
بر اساس ادعاى وهابیون بناى بر قبور از مظاهر شرک و یا راهى به سوى شرک است. در پاسخ مى توان گفت: شرک دو رکن و عنصر اساسى دارد. این که انسان عملى انجام دهد که نشانه ى خضوع براى کسى باشد و دیگر این که اعتقاد به الوهیت و یا ربوبیت آن کس داشته باشد که براى او خضوع مى کند. این دو رکن اساسى که از آیات قرآنى برآمده است، در مورد بناى بر قبور صادق نیست. زیرا کسانى که مشاهد اولیاى الهى را تعظیم مى کنند بناى آنها به قصد تعظیم با اعتقاد به الوهیت یا ربوبیت نیست. به علاوه اگر کسى به طور حتم این قبور را براى شرک بنا کند حرام است ولى اگر کسى براى تعظیم شعائر الهى بنا کند نه تنها اشکالى ندارد بلکه مستحب هم هست.
برخى از مخالفان از وهابیون ادّعا نبوده اند که حتى اگر این عمل شرک نباشد اما تشبه به مشرکان را به دنبال دارد. زیرا مشرکان نیز چنین اعمالى را انجام مى دهند. در پاسخ باید گفت اگر مشرکان بنا و بارگاه بر روى قبور بزرگان خود مى ساختند به جهت تعظیم و تکریم آنها به عنوان ربّ بوده است. لذا اسلام آنان را از این جهت مذمّت نموده است و این به خلاف بناى بر قبور اولیاى الهى در میان مسلمانان است. از سوى دیگر مطلق تشبّه به مشرکین و کفّار حرام نیست بلکه در موارد اختصاصى و در شعائر آنان خصوصاً به قصد احیاى شعائر و آئین کفار حرمت وارد شده است.
اما در بناى بر قبور نمى توان گفت که از اعمال اختصاصى مشرکان است. بنابراین نمى توان این عمل را از مصادیق تشبّه به کفار و مشرکان دانست.
بدعت ممنوع !
از دیگر ایرادهاى وهابیون که بر این موضوع یعنى بناى بر قبور وارد مى سازند آن است که بناى بر قبور را بدعت منکر مى دانند که شیعیان وارد در دین نموده اند. در پاسخ باید گفت بدعت دو رکن اساسى دارد یکى آن که زیاده یا نقیصه اى در دین باشد و دیگرى آن که دلیل عام یا خاصى بر آن امر حادث موجود نباشد. در حالى که براى بناى بر قبور هم دلیل خاص داریم و هم دلیل عام. و اما دلیل خاص سنّت و سیره ى سلف از مسلمانان است که همواره به تعظیم اولیاى الهى و بزرگان دین با نصب بنا و بارگاه بر قبور آنان مى پرداختند.
با مراجعه به تاریخ مسلمین بعد از ظهور اسلام پى مى بریم که بناى بر قبور، سیره عملى مسلمانان در طول تاریخ بوده و مورد اعتراض هیچ یک از صحابه و تابعین تا این زمان واقع نشده است و تنها وهابیون در عمل و گفتار با این عمل مخالفت نموده اند. دلیل عام نیز برگرفته از آیات قرآنى در مورد بناى قبور وجود دارد. در واقع اگرچه قرآن کریم به مسئله بناى بر قبور به طور صریح و خاص نپرداخته است اما مى توان حکم آن را از ضمن آیات استفاده نمود.
تعظیم شعائر الهى و بناى بر قبور
خداوند متعال در قرآن کریم امر به تعظیم شعائر الهى کرده و آن را دلیل تقواى قلوب مى داند، آن جا که مى فرماید: «وَمَنْ یُعَظِّمَ شعائِرَ اللّه فَإنَّها مِن تَقْوی القلوب» (حج/32)؛ با هر کس شعائر دین خدا را بزرگ و محترم دارد این صفت دل هاى با تقواست. شعائر جمع شعیره به معناى دلیل و علامت است و شعائر الله امورى هستند که دلیل و علامت و نشانه اى به سوى خداوند متعالند و هر کسى که مى خواهد به خدا برسد با آن دلیل و نشانه مى تواند به خدا برسد.
در قرآن کریم صفا و مروه از شعائر الهى شمرده شده است. همچنین همه مناسک حج شعائر نامیده شده اند زیرا نشانه هاى به سوى توحید و خداوندند. اگر این امور از شعائر دین خدایند و مردم را متذکر به توحید و دین اسلام مى کنند، شکى نیست که وجود انبیاء و اولیاى الهى بزرگ ترین و بارزترین نشانه هاى دین خداوند است. از این رو حفظ و صیانت آثار آنان و حفظ قبورشان و بناى قبر و گلدسته بر آن نیز در راستاى همین اهداف است. زیرا این اعمال در حقیقت تعظیم اشخاصى است که خود و سنتشان شعائر الهى است.
ناصرالدین البانى در پیشنهادى به آل سعود براى تخریب گنبد سبز پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) مى گوید: از جمله امورى که جاى تأسف دارد این است که مدتى است بر روى ساختمان قبر پیامبر گنبد سبزى ساخته شده است .... به اعتقاد من اگر دولت سعودى مى خواهد داعى توحید داشته باشد باید مسجد نبوى را به حالت سابقش برگرداند
بناى بر قبور از مصادیق مودّت ذوى القربى
قرآن کریم به صراحت امر به مودّت و محبت اقرباى پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) فرموده آن جا که مى فرماید: «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى» (شوری/ 23)؛ بگو از شما تقاضاى اجر و مزدى نمى کنم مگر مودّت ذوى القربی. واضح است که بناى بر قبور اقرباى پیامبر (صلى الله علیه و آله) از مصادیق اظهار مودّت و محبت اهل بیت است. زیرا محبت بروز و ظهور دارد و تنها مورد آن محبت قلبى و اطاعت نیست تا حدى که مشمول نهى صریح از آن مورد نشده باشد.
بناى بر قبور مصداق ترفیع بیوت
خداوند متعال در قرآن کریم اذن داده است که خانه هایى که در آنها یاد خدا شده رفعت پیدا کند: «في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْکَرَ فيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فيها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ» (نور/36)؛ در خانه هایى که خدا رخصت داده رفعت یابد و در آن ذکر خدا شود و صبح و شام در آن تسبیح ذات پاک او کنند. با توجه به این آیه ى شریفه بیوت تنها مساحد نیست بلکه کلیه اماکن و مکان هایى است که در آنها یاد خدا مى شود همانند بیوت انبیاء و ائمه به علاوه مقصود از «رفع» در آیه تعظیم و ترفیع بیوت است که همان تعظیم معنوى است که مى تواند اشاره به بالا بردن ساختمان قبر هم باشد که همان رفع ظاهرى است.
بنابراین اگر رفع مقصود ترفیع بنا باشد دلالت صریح بر بناى بر بیوت انبیاء و اولیاى الهى دارد خصوصاً آن که مدفن پیامبر (صلى الله علیه و آله) و تعدادى از ائمه خانه هایشان بوده است و اگر مراد از رفع، رفع و تعظیم معنوى باشد نتیجه آن تکریم و حفظ بیوت انبیاء و اولیاى الهى است که عموم آن شامل بناى بر قبور اولیاى الهى و تعمیر آن نیز مى گردد. از این رو مى توان از آن آیه جواز بناى بر قبور را بدست آورد.
نتیجه گیرى
بر اساس ادله خاص و عام که ذکر شد و نیز پاسخ هایى که به ایرادهاى وهابیون در موضوع بناى قبور داده شد مى توان نتیجه گرفت که عمل ایشان در این باره و تخریب بارگاه ائمه بقیع در هر صورت محکوم و غیرقابل دفاع است و امید است روزى بیاید که غربت بقیع دیگر جانسوز قلب ها نباشد.
فهرست منابع و مآخذ
1- شیعه شناسى و پاسخ به شبهات، ج 2، على اصغر رضوانى
2- منهاج السنّه، ابن تیمیه، ج 2
3- تحذید المساجد من اتخاذ القبور مساجد، البانى
4- مقالات الکوثرى به نقل از شرع صحیح مسلم، ج 2
5- شیعه در اسلام، علامه طباطبایى
6- تفسیر المیزان، علامه ى طباطبایى