زن و جامعه مهدوى ؛ وظايف و مسئوليّت ها


اشاره

به دنبال برگزارى ميزگردهاى علمى با حضور کارشناسان مباحث مهدويت، در اين شماره به بررسى موضوع زن و مهدويت پرداخته­ايم. عمده سوالاتى که در اين زمينه مطرح است، عبارتند از:
1. وجوه ارتباط مباحث مهدويت با زنان در کدام عرصه ها ممکن و قابل طرح است؟
2. وجوه تمايز و تشابه نقش زنان در عرصه مباحث مهدويت با مردان در جامعه امروز چيست؟
3. وظايف خاص زنان در باب مباحث مهدويت در شرايط کنونى کدام است؟
4. زنان جامعه اسلامى براى ايفاى بهينه وظايف و مسئوليت هاى خود مى بايست داراى چه صفات و ويژگى هايى باشند؟
5. مهم ترين وظايف تربيتى زنان به عنوان مادر در ترويج فرهنگ مهدوى چيست؟
6. مهم ترين وظايف زنان جامعه اسلامى امروز به عنوان يک همسر در جامعه مهدوى امروز چيست؟
7. مهم ترين وظايف زنان به عنوان يک عضو جامعه مهدوى چيست؟
8. ايفاى وظايف مربوط به مهدويت چه تأثيرات و کارکردهايى را براى زن امروز به همراه دارد؟
9. مباحث مهدويت چگونه مى تواند چالش ها و ضعف هاى جريانات فکرى موجود در فمنيسم رايج را پاسخ دهد؟
10. راهکارهاى بهينه سازى ايفاى نقش و وظايف زنان در جامعه مهدوى امروزى چيست؟
در اين ميزگرد با حضور کارشناسان محترم، صرفاً به بررسى برخى از اين مباحث پرداخته­ايم. اميدواريم در فرصت هاى آتى، ديگر محور ها نيز مورد بحث و بررسى قرار گيرد.
دکتر بهروزلک: بحثى که ابعاد و زواياى آن در اين جا مطرح خواهد شد، زن و مهدويت و نقش زنان در ارتباط با مباحث مهدويت است، به عبارت دقيق تر: «زن و جامعه مهدوي؛ وظايف و مسئوليت ها». از کارشناسان محترم، آقاى دکتر سيد رضى موسوى و خواهران محترم، سرکار خانم مريم معين الاسلام و سرکار خانم شيده صادقى که در اين جلسه حضور يافته­اند، سپاس گزارم.
در آغاز، چند تذکر لازم است. بحث ما صرفاً درباره نقش زنان در جامعه مهدوى در عصر غيبت است. بدون ترديد، زنان در عصر ظهور و فرايند ظهور نيز نقش هاى مهمى دارند. در روايات آمده است که حداقل 50 نفر از زنان جزء 313 نفر ياران خاص حضرت خواهند بود. ما در اين جلسه به عصر ظهور نخواهيم پرداخت. آن بحث را طبعاً در فرصتى ديگر مى توان دنبال کرد. آن چه براى ما ـ و شايد براى جامعه امروز ـ مهم است، اين مى باشد که درباره عصر غيبت تمرکز کنيم و نقش زنان را در جامعه مهدوى منتظر و در عصر غيبت مطرح کنيم. دومين نکته اين است که مباحث را از منظر نقش و مسئوليت هاى زنان مرور کنيم. بنابراين محور نخست بحث ما، ترسيم ارتباط کلى مباحث مهدويت با زنان است.
خانم صادقي: يکى از مباحث مقدماتى، بحث وجوه تمايز و تشابه نقش زنان در مباحث مهدويت با مردان است و اين که وظايف خاص زنان چيست؟ مهم ترين وظايفى که بانوان به عنوان عضو جامعة مهدويت دارند چه امورى مى تواند باشد؟ فکر مى کنم اينها براى شروع بحث، مناسب تر باشد.
خانم معين الاسلام: در ارتباط با مسئله زنان و ارتباط شان با مباحث مهدويت، بر اين باور هستم که کسانى که به نوعى، مرتبط با مباحث مهدويت هستند و مى خواهند گامى را در اين راستا بردارند، اولين بحثى را که بايد مورد مداقه و بررسى قرار دهند، اهميت نقش زنان در ارتباط با مباحث مهدويت است. غالباً، متوليان فرهنگى، ناباورانه به اين مباحثى که در ارتباط با زنان هست، نگاه مى کنند؛ چرا که فکر مى کنم هنوز جايگاه واقعى زنان در عرصه فرهنگ، براى دين داران ما مشخص و معلوم نشده است؛ حداقل براى کسانى که متوليان فرهنگى جامعة ما هستند. اگر متوليان فرهنگ، اين جايگاه را باور کنند، جدى تر به مسائل زنان مى پردازند و گام هاى اساسى تر و اصولى ترى را برمى دارند. بعضاً مشاهده مى شود که مباحث، مقدارى حالت مقطعى دارد و گاهى مواقع هم براساس اين که اقتضاى جامعة ما اين است که نيم نگاهى هم به مسئله زنان داشته باشيم، به مباحث فرهنگى زنان مى پردازيم. لذا فکر مى کنم نقش زنان در مهدويت و جايگاه شايسته آنان بايد مورد شناسايى و باور قرار گيرد.
البته اين که فرموديد بحث ظهور و غيبت را از هم جدا کنيم، اينها خيلى تفکيک پذير نيست. چون به هرحال، عصر غيبت، زمينه ساز ظهور است و نمى توانيم اينها را از هم جدا کنيم. اگر واقعاً ما به اين باور برسيم که روايات متعددى داريم که جناب عالى هم به آن اشاره کرديد؛ از جمله آنها اين که امام باقر عليه السلام فرمودند که در ميان 313 نفر از اصحاب امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، از ياران امام زمان 50 نفر زن هستند، پس به نظر مى رسد که خداوند به عنوان طراح حکومت جهانى حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف براى زنان، يک جايگاه بسيار رفيع و بلندى را در اين حکومت قائل شده اند و قطعاً براى زمينه سازى ظهور هم مى توانند نقش هاى بى بديلى داشته باشند.
به نظر من براى متوليانى که مى خواهند در زمينه زن و مهدويت قدم بردارند، اين نگاه بايد پررنگ تر شود. از طرف ديگر نمى توانيم طراحى و برنامه ريزى براى مسئله زن و مهدويت را بدون توجه به نگاهى که معارضان حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف به زن دارند، داشته باشيم. آنها در فرايند جهانى سازى خويش به اين نتيجه رسيده اند که در جنگ تمدن ها از تمامى ابزارها بايد استفاده کنند. به ويژه زنان. آنها نوک تيز حملات خود را در جنگ تمدن ها متوجه زنان کرده اند؛ چرا که در محاسبات دقيق خود به اين نتيجه رسيدند که بدون توجه و تأکيد بر مسئله زنان نمى توانند به اهداف شان برسند. بنده بحثى را از يک جاسوس انگليسى که راه هايى براى نابودسازى عوامل نيرومند اسلامى در 22 بند مطرح کرده بود، مى ديدم که هفت، هشت بندش را که بندهاى مهمى است، براى زنان نقش جدى قائل شده اند. يکى ديگر از اهداف شوم دشمن، تخريب خانواده است؛ چرا که بدون تخريب خانواده ها نمى توانند به اهداف شان برسند. محور در خانواده، زن است. من احساس مى کنم که نقش زنان، آن چنان که در طرف مخالف ما جدى گرفته شده است، در ميان ما جدى نيست. از اين رو مؤثرترين کار فرهنگى که در عرصه زنان، بايستى انجام داد، تقويت خودباورى نسبت به نقش بسيار کليدى و مهمى که در جامعه به عهده دارند است؛ هم در حوزه مهدويت و هم در عصر حاضر.
دکتر بهروزلک: ان شاءالله که اين جلسه، نشان گر اهتمام جدى جامعه علمى به اين بحث است که اگر طبعاً در جامعه مهدوى امروز بخواهيم وارد بحث شويم بايد زن ها هم دخيل باشند.
دکتر موسوي: به نظر مى رسد نخستين نکته درباره مباحث مهدوى اين باشد که اصلاً بخشى از مباحث مهدويت، فرا جنسيتى است و ربطى به شرايط جنسى زن و مرد ندارد. يک بخش از آن مباحث هم که در رابطه با نقش و وظايف جنس زن و مرد است شايد لزوماً اختصاص به جامعه مهدوى نداشته باشد و طبعاً يک دسته مباحثى را هم مى توان در عرصه مهدويت مطرح کرد که شايد اين دسته از بحث ها با جنسيت هم گره خورده است، مثل همان حديثى که اشاره شد که 50 نفر از اصحاب ويژه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف از زنان هستند که در واقع يک ششم از اصحاب خاص ايشان مى شود. يا تفسيرى که خانم معين الاسلام داشتند مبنى بر اين که گاهى مى توانيم براى زنان، نقش سلبى و گاه، ايجابى داشته باشيم که خانم معين الاسلام اشاره اى به نقش زنان در عصر قبل از ظهور داشتند و اين که از زن در ترويج فساد استفاده مى شود.
نکته دوم، اين است که در سدة بيستم گفته شده که دو جنبش بزرگ تحقق يافته است؛ نخست پست مدرنيسم و دوم فمينيسم که جبنش دوم، يک بحث جنسيتى است و مبتنى بر اين ادعا ست. مدعياتى دارد که در حوزه اجتماعى زنان بايد به يک نوع تساوى حقوقى با مردان برسند. البته بدون در نظر گرفتن بحث مبنايى، که در اين رابطه، تساوى حقوقى لازم است يا نه؛ اين پرسش در ضمير ناخودآگاه افراد متدين مخصوصاً خانم ها وجود دارد که آيا اين يک نگاه ارزشى مبتنى بر جنيست است؟ و اين که آيا اين نگاه، زن سالارانه است يا مردسالارانه؟ پس مهم است که قبل از عصر ظهور به مسئله جنسيت زن يک اهتمام ويژه شود. به طورى که در روايات ما گفته شده است يک زن مى تواند جامعه را به فساد بکشاند يا مقدمه پرورش جامعه باشد، پس اين هم مى تواند يک نکته کليدى باشد که اهتمام به زن را مورد توجه قرار دهيم.
خانم صادقي: بنده ترجيح مى دهم که نگاه کلى به مجموعه بحثى که لازم است مطرح شود و سؤالاتى که وجود دارد داشته باشم و بعد به صورت جزئى تر به بحث بپردازم. در ادامه صحبتى که خانم معين الاسلام فرمودند و در اشاره به مطلبى که آقاى دکتر موسوى گفتند، طرح چند مقدمه، ضرورى است. مقدمه اول، اين که به نظر مى رسد که موضوع مهدويت را نمى توان از هيچ زمانى جدا کرد و بگوييم که مهدويت، مخصوص زمان خاصى است يا در يک زمانى وجود نداشته يا ممکن است وجود نداشته باشد. بحث ظهور منجى و بحث مهدويت همواره مطرح بوده و در طول تاريخ حرکت به سوى اين نظام موعود وجود داشته و دارد. حداقل در دوران ما تفکيک پذير نيست و از آن جا که حکومت اسلامى ما با شعار تشکيل تمدن اسلامى ايجاد شد و در حقيقت، زمينه ساز آن نظام مهدوى محسوب مى شود، مباحث مهدويت مستقيماً به مباحث حکومت اسلامى ما گره مى خورد و يک ارتباط کاملاً مستقيمى با هم دارند.
مقدمة ديگر اين که زنان، بخش مهمى از نظام هستند؛ چه اين نظام، الهى باشد يا الحادي. زنان بخش مهمى از نظام ها را تشکيل مى دهند که اگر ناديده گرفته شوند يا توجه کمى به آنان شود، همان طور که استاد معين الاسلام اشاره کردند چالش هاى زيادى براى هر نظام ايجاد خواهد شد.
با توجه به اين دو مقدمه مى خواهم عرض کنم که موضوعات زنان، جداى از ديگر موضوعات نظام نيست. يعنى اگر بخواهيم مسئله زنان را در باب مهدويت يا هر موضوع ديگرى بيان کنيم، در درجه اول بايد ببينيم موضوعات اصلى نظام چيست تا بعد بتوان جايگاه يا کارکرد و آن نقش و سهم و تأثيرى را که اقشار مختلف در نظام مى توانند داشته باشند، مورد بررسى قرار داد و تفکيک کرد. اگر بخواهيم در مرحله اول بررسى موضوعات اصلى نظام، مبنايى و ريشه اى به موضوع نگاه کنيم و به تشکيل اين حکومت اسلامى توجه داشته باشيم که ساخت يک جامعه مهدوى و حداقل زمينه سازى براى ظهور را در دستور کار خود دارد، مى توان گفت در حال حاضر موضوع اصلى نظام موضوع درگيرى حق با باطل است؛ محورى ترين موضوعى که اگر توجه داشته باشيم در فرمايشات مقام عظماى ولايت ـ چه حضرت امام رحمه الله عليه و چه مقام معظم رهبرى (حفظه الله) ـ در تمام فرمايشاتشان به نوعى و به شکل خاصى اشاره به اين صحنه مبارزه و درگيرى دارند و بر دشمن شناسى و هوشيارى در مقابل دشمن تأکيد دارند و عبارات ديگرى که در اين زمينه به کار مى برند. پس وقتى که موضوع اصلى نظام، مسئله درگيرى و مبارزه با باطل است؛ پس حضور در اين مبارزه و درگيرى و مؤثر بودن، نه متأثر بودن و فعال بودن و نه منفعل بودن در اين درگيرى براى پيروزى، وظيفه آحاد جامعه محسوب مى شود که زن و مرد را شامل مى شود. در حقيقت اين يک وظيفه مشترکى است که اگر به عنوان اصلى ترين وظيفه آحاد جامعه اسلامى تعريف شود؛ اين که حضور در درگيرى و مبارزة حق با باطل براى اقامه کلمه توحيد و براى برافراشته شدن و توسعه پرچم اسلام در جهان امرى ضرورى است، و بعد بر اين اساس مى شود وظايف را طبقه بندى و اولويت بندى کرد و کارکردهاى خاصى را براى هر قشر، مشخص نمود.
در صورت پذيرفته شدن اين سخن، بايستى به شناسايى لوازم اين حضور پرداخت: مهم ترين لازمه اين حضور، داشتن تقواست. در آيات و روايات اشاره مى شود که ملاک برترى و ملاک امتياز افراد در جامعه، داشتن تقوا ست. اما مهم است توجه داشته باشيم که تقوا يعنى چه و به چه کسانى با تقوا گفته مى شود؟ آن چه از منابع دينى استنباط مى شود، آن عهد و ميثاقى که در بدو خلقت از انسان گرفته شده است، که آن عبارت است از عبوديت و پذيرش عبوديت الهى و از طرفى مجراى اين عبادت و ولايت الهى هم تولى داشتن به ولايت اولياى الهى معرفى شده است. اولياى محورى، ائمه معصومين عليه السلام هستند و در رأس آنها وجود مقدس نبى اکرم صل الله عليه و آله و سلم است. در حقيقت، باطن دين و دين دارى، تولى به ولى الله است و براساس ميزان تولى که افراد به ولى الهى دارند مى شود آنها را ارزش گزارى کرد؛ پس هر چه ميزان تولى بالا مى رود درجه تقوا هم بالاتر مى رود. در عصر غيبت به سر مى بريم. امام عصر حاضر نيستند و طبيعتاً ميزان تولى به نايب ايشان، ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف مى تواند ميزان معبوديت باشد.
براى حرکت در مسير اين مبارزه اى که مطرح شد، طبيعتاً مراحل و اصول خاصى را بايد پشت سر گذاشت که مسير حرکت و مراحل حرکت آن را مقام عظماى ولايت، معين کرده و اقشار را به واسطه آن مراحلى که ترسيم شده است هدايت مى کنند. در عمل در يک نگاه کوتاه مى بينيم که ابتدا ايجاد تحول سياسى در نظام صورت پذيرفت که اين تحول سياسى به واسطه انقلاب اسلامى رخ داد. بلافاصله بعد از آن، امام رحمه الله عليه بحث انقلاب فرهنگى و ضرورت ايجاد تحول فرهنگى را مطرح کردند و طبيعتاً بعد از آن هم لازم است که يک تحول اقتصادى رخ دهد. پس وقتى در شرايط غيبت، موضوع اول نظام، مسئله درگيرى حق با باطل است و مرحله اى هم که الان در آن به سر مى بريم مرحله ايجاد تحول فرهنگى در نظام است؛ پس وظيفه همة اقشار، حضور در روند ايجاد اين تحول فرهنگى است؛ چه زن و چه مرد، بايستى در هر پست و منصب و شغل و سليقه و... هر کارى که هستند فعاليت خود را به منظور تحقق انقلاب فرهنگى انجام دهند. وقتى که نوع وظيفه مشخص شود، مي­توان تفکيک کرد که زنان چگونه مى توانند در سير ايجاد اين تحول و در اين روند حضور و مشارکت داشته باشند و مردان چگونه؟ مى دانيد زنان مظهر عاطفه هستند و البته لازم است که اين عاطفه خود را با عقلانيت، مديريت کنند. عاطفه و عقلانيت دو بازويى هستند که در خلقت در کنار هم آفريده شده­اند و نمى شود عاطفه، بى عقلانيت و عقلانيت، بى عاطفه باشد. قطعاً با چالش مواجه خواهد شد؛ يعنى در حقيقت زن بايد عاطفه لازم براى اين تحول را تأمين کند و مرد هم بايد عقلانيت لازم را براى ايجاد اين تحول تأمين کند. نمى شود عقلانيت صرف به کار برد، يعنى همان طور که اشاره مى شود و خانم معين الاسلام هم اشاره فرمودند، نمى شود نقش زنان را کم رنگ کرد يا ناديده گرفت يا محدود نمود. در شرايط امروز نمى توان گفت خانم ها در خانه بنشينند، وظيفه آنها شوهر دارى و تربيت فرزند است و آقايان، امور اجتماع و حضور در عرصه تصميم سازى و تصميم گيرى و اجرا را به عهده بگيرند. بايد تفکيک، قائل شد که اين تفکيک براى جامعه مطلوب است؛ براى نظام مطلوبى که با ظهور موعود عجل الله تعالى فرجه الشريف محقق خواهد شد. ولى در جامعه کنونى در عصر غيبت قطعاً يک موقعيت هايى پيش مى آيد که ديگر از عقلانيت کارى بر نمى آيد؛ يعنى فضاها آن قدر براى عقلانيت بسته مى شود که فقط حضور عاطفه مى تواند تحول ساز و حادثه ساز باشد.
دليل ديگر هم مى تواند بحث مکمليت عقلانيت و عاطفيت باشد، يعنى مى خواهم بگويم که اگر حضور مستقيم عاطفه و مظاهر آن ـ که زنان هستند ـ را در روند توسعه پرچم توحيد، حذف و يا کم رنگ کنيم، قطعاً نظام ما در روند توسعه خود با چالش هايى روبه رو خواهد شد و چه بسا به همان سمتى کشيده مى شود که نظام غرب کشيده شده است. از آسيب هاى مهمى که نظام غرب دارد، اين است که زنانگى در اين نظام مرده است، حيات زنانگى صرفاً به اين است که زن، شئ باشد؛ اگر به صورت شئ و کالا باشد حيات دارد والا موجوديت او زير سؤال است؛ لذا تلاش جنبش فمينيسم در جهت کنار گذاشتن قدرت اصلى خود زن، يعنى عاطفه و احساسات، و خود را شبيه به مردان کردن است و حرکت به سوى عقلانيت صرف. ثمره آن هم اين شده که خود فمينيست ها اشاره مى کنند که تنها چيزى که فمينيست به ما داد اين بود که زنانگى ما را گرفت. پس ما در جامعة مهدوى معتقديم که زنان بايد حضور مستقيم در توسعه نظام ولايت اجتماعى داشته باشند. لازم نيست حضور آنها به شکل حضور آقايان باشد، بلکه بايد با همان قدرت عاطفه خودشان حضور داشته باشند؛ منتها يک اصل مهم وجود دارد که زنان ما بايد ياد بگيرند که قدرت عاطفه خودشان را مديريت و سازمان دهى کنند که متأسفانه اين حلقة گم شده اى که الان وجود دارد اين است که بانوان ما حضور در عرصه اجتماعى پيدا کردند؛ ولى از طرفى ساختارهاى اجتماعى مناسب براى حضور زنان وجود ندارد و از طرف ديگر آنها قدرت مديريت عاطفة خودشان را هنوز به دست نياورده اند و به سبب همين، غالباً نتوانستند سطح فکرى خودشان را از سطح مسائل خرد به سطح مسائل توسعه اى ارتقا و رشد دهند.
دکتر بهروز لک: من هم ديدگاهى دارم که عرض مى کنم. يکى از بحث هايى که مى توانيم درباره زن و مهدويت در عصر غيبت داشته باشيم، توجه به اين نکته است که نظام اعتقادى، همواره به صورت شبکه اى و نظام است و نمى شود بخشى از آن را گرفت و بخش ديگر را ناديده گرفت. در واقع، آن چيزى که مى خواهم بگويم، اين است که زن و مهدويت را اگر مستقلاً هم مورد توجه قرار بدهيم، نمى توانيم آن را در خلا مورد بررسى قرار دهيم. زن، بخشى از نظام خلقت و اجتماع انسانى است، مرد هم بخشى از اين نظام است و يک رابطه تعاملى در بين آنها وجود دارد و اگر خداوند در قرآن مى فرمايد که (يا ايها الذين آمنو استجيبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما يحييکم ) به اين معناست که انسان ها همه بايد به سوى آن حيات، قدم بردارند و حرکت کنند؛ آن حيات هم در واقع اجابت خدا است. اگر اين کانون نظام توحيدى ماست، هر کدام از زن و مرد به عنوان عناصر اجتماعى بايد جايگاهى پيدا کنند که در تعامل با يک ديگر باشند. پس اگر ما مسئله زن و مهدويت را مورد مطالعه قرار بدهيم بايد به اين توجه کنيم که در اين امر، زن و مرد جداى از هم نيستند و يک نوع تعامل و مکمليت نسبت به هم دارند.
اگر مى بينيم پيامبر گرامى اسلام صل الله عليه و آله و سلم وظايفى را براى حضرت فاطمه عليها السلام معين مى کند و وظايفى را براى حضرت على عليه السلام، اما هنگامى که نوبت دفاع از ولايت مى رسد، حضرت فاطمه عليها السلام در مسجد حاضر مى شود و از حريم ولايت دفاع مي­کنند. پس نکته اول اين است که بايد نقش زن و مرد در زمينه مهدويت، مکمل يک ديگر باشد. حتى اگر آنها وظايف مستقلى در اين زمينه دارند، اما در مجموع، اين وظايف و نقش ها مکمل يک ديگر است.
نکته ديگر، وجود همين نقش هاى اختصاصى زن و مرد در زمينه مهدويت است. لذا بايد در بحث خود بر اين محور تمرکز بکنيم. بايد نقش هاى مختلف زنان را در ارتباط با آموزه مهدويت اسلامى، شناسايى و بررسى کنيم. اين نقش ها خود در ابعاد و عرصه­هاى مختلفى مطرح است. در زندگى فردى، مباحث خاصى مطرح است. در زندگى اجتماعى، مباحث ديگر. حتى در زندگى خانوادگى نيز مي­توان نقش ها و وظايف خاصى را شناسايى کرد. هم چنين مي­توان اين نقش ها و وظايف خاص زن را از منظر زمانى و مقاطع مختلف تاريخى بررسى کرد. زن مسلمان، نقش ها و وظايف خاصى در عصر حضور معصومين عليهم السلام داشته است؛ وظايفى در فرايند تولد حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، وظايفى در عصر غيبت ـ چه غيبت صغرى و چه غيبت کبرى ـ و وظايف و نقشهاى خاصى را براى زن مسلمان مي­توانيم در عصر ظهور و فرايند انقلاب و آرمان شهر مهدوى شناسايى کنيم. هر چند هر کدام از اين ابعاد مهم بوده و نيازمند بحث و گفت وگو است، اما به نظر مي­رسد با توجه به وضعيت جامعه ما که در عصر غيبت امام زمان خويش به سر مي­برد، مقتضى است که اولويتى به اين بحث بدهيم و وظايف و نقش هاى زنان را در عصر غيبت و زمان کنونى بررسى کنيم. طبعاً اين جا مباحث گسترده­اى وجود دارد که بايد تلاش کنيم آنها را در حد امکان مطرح نماييم.
نکته سوم اين است که فکر مى کنم که نقش هاى ويژه اساسى زن را در مهدويت در سه عرصه مختلف و در واقع در سه برش مورد توجه قرار بدهيم. البته شايد در برخى از آنها هنوز تفکيک جنسيتى مشکل باشد. اولين مسئله، نقش فردى زن مسلمان است. در عرصه فردى لازم است که تمامى انسان ها براساس فرمايش حضرت على عليه السلام، «رحم الله امرءاً عرف قدره»؛ خودشناسى کنند و بفهمند که چه کسى هستند و چه کار بايد بکنند؟ البته اين وظيفه مشترک زن و مرد است، اما هر کدام از زن و مرد بايد خود را در موقعيت خاص خويش مورد توجه قرار بدهند. عرصه دوم، عرصه خانواده است. وقتى زن و مرد خودشان را شناختند و در تعامل با يک ديگر زندگى مشترک را شروع کردند، نقش خانوادگى آنها شکل مي­گيرد. زن و مرد در اين جا وظايف خاصى را برعهده مى گيرند. طبيعت و جهان خلقت بدون اين که انتخاب بکنيم، وظايفى را بر عهدة زن و مرد قرار داده است. تفاوت در نوع اندام خلقت، در قواى وجودى طبيعى است که تفاوت هايى را در نقش ها براى ما ايجاد نمايند. اين تفاوت براى خودش يک سرى وظايفى را هم براى ما ايجاد مى کند که اختصاصى مى شود. من فکر مى کنم وظايف زن و مرد را در ارتباط با مباحث مهدويت از اين منظر خانوادگى هم بايد مورد توجه قرار بدهيم.
يک سرى عرصه هايى وجود دارد که عرصه اجتماعى هستند. مثلاً درست است که زن در خانواده متولى پرورش اصلى کودک است؛ اما مرد هم آن جا مکمل است. هرچند زن مباشرت بيشترى دارد، مرد هم اين جا نقشش را ايفا مى کند، اما در عرصه اجتماعى مى توانيم اين نقش ها را جدى تر بگيريم و بالفرض اگر تنها فرزند خودمان را و فرزندان جامعه را در واقع تربيت مى کنيم، زن ها و مردها هريک وظيفه اى دارند که فکر مى کنم اين سه تا برش را اگر به صورت مجزا از هم در رابطه با مهدويت مد نظر قرار بدهيم مى توانيم نقش هاى متمايز زن و مرد را در عرصه مطالعات زن و مهدويت با توجه به نقشى که در رابطه با غيبت خواهيم داشت، شناسايى بکنيم.
خوب با توجه به اين که کلياتى از مباحث مطرح شد و بحث را مى توانيم پيش ببريم، بهتر است که پس از سؤال اول با تمرکزى، سؤال دوم و يا سوم را يک جا بيان کنيد و در اين جا هم تمايز ميان زن و مرد را بگوييد و هم آن وظايف خاصى که هريک ايفا مى کنند بيان کنيد.
خانم معين الاسلام: فکر مى کنم اگر سؤال سوم مطرح بشود و تمايزش هم مشخص بشود و بعد سؤال دوم، که وظايف زنان در مباحث مهدويت در شرايط کنونى مشخص خواهد شد. حال در تکميل مباحث گذشته که مطرح شد ضرورى است به اين نکته اشاره شود که در تفکر مهدويت، نگاه به زن، همان نگاهى است که در سيره علوى و نبوى وجود داشته؛ يعنى هيچ تفاوتى نمى کند. چون در روايات ما آمده که حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف در واقع سيره نبوى را احيا و ادامه خواهند داد و تحقق بخش اهداف رسول خدا صل الله عليه و آله و سلم خواهند بود. در جاهليت اول در زمان جاهليت قبل از بعثت حضرت رسول اکرم صل الله عليه و آله و سلم انسانيت را از زن گرفتند و در جاهليت مدرن همان طور که خانم صادقى اشاره کردند، زن بودن را از زن مى گيرند؛ ولى در تفکر نبوى و مهدوى در واقع هم حفظ انسانيت زن مطرح است و هم حفظ زن بودنِ زن مطرح است. زن به عنوان يک انسان در جامعه مهدوى و هم چنين زن به عنوان يک زن در جامعة مهدوى، وظايفى را عهده دار مى باشد که برخى از آنها با مردان مشترک مى باشد و اما به عنوان يک زن عضو جامعه مهدوى، مسئوليت ها و رسالت هاى خاص خودش را هم دارد، اما اگر بخواهيم بيشتر روى آن وظايف خاص زنان متمرکز بشويم بايد ببينيم که چه جايگاهى در نظام تربيتى اسلام براى زن قائل شده اند. مسئوليت انسان سازى، بهترين رسالت زن در نظام تربيتى اسلام است. همان نقشى که معمار انقلاب حضرت امام خمينى رحمه الله عليه هم به زيبايى به آن اشاره نموده اند که همان طور که قرآن انسان ساز است. زن هم انسان ساز است؛ اصيل ترين نقشى را که زن در جامعة کنونى مى تواند به عنوان يک زن داشته باشد در اين جامعه گويى پرداختن به همين نقش است، يعنى نقش انسان سازى است. اکنون، عمده ترين خلأيى که در جامعة کنونى داريم اين است که دچار يک نوع انفعال در مسئله انسان سازى شديم، يعنى در عرصه تربيت فعالانه برخورد نمى کنيم. در مقابل کليه فعاليت ها و فعل و انفعالاتى که از طرف بيگانه صورت مى گيرد منفعل شده ايم. ما بايد اين نقش فعال را که نقش انسان سازى است را اصالت بدهيم. آيت الله جوادى آملى در يکى از مباحث شان مطرح مى کردند که اگر زن، اصالت را به شغل مادرى و همسرى ندهد از صراط مستقيم خارج است؛ يعنى برخلاف ديدگاه فمينيستى که مادرى را و همسرى را يک نوع بردگى مى بينند و يک شغل منفعل مى دانند، در نظام مهدوى، مادرى و همسرى يک شغل کاملاً اصيل است. عمده ترين نقشى که زن مى تواند ايفا کند اين نقش است؛ نقش انسان سازى و تأمين نيروى انسانى جامعة مهدوى که اين مى تواند بزرگ ترين خدمت فرهنگى به يک جامعة مهدوى در عصر حاضر باشد. مسئله بعد نقشى است که زن به عنوان نيمى از پيکرة جامعه منتظر و تأثيرگذار در نيمى ديگر از جامعه مى تواند داشته باشد. پس در واقع، زن مى تواند با هنرنمايى، تمامى جامعه را تحت تأثير قرار دهد و مى تواند در احياى فرهنگ مهدوى در جامعه يا تخريب آن به عنوان يک عنصر فعال و مؤثر نقش آفرينى نمايد. حضرت امام مى گويند: زن، نقش رهبرى را دارد، نقش پيش تازى را دارد. نهايتاً زن مى تواند در عرصه فرهنگ جامعه ما بيشترين تأثير را داشته باشد؛ لذا اين نقش فرهنگ سازى زنان در عرصه هاى فرهنگى در جامعة کنونى را نبايد فراموش کنيم؛ چرا که زنان با توجه به ويژگى هاى خاص خودشان، وقتى به عنوان يک معلم، يک مربى و يک عنصر فرهنگى در جامعه نقش آفرينى مى کنند، تحول آفرين مى شوند و مى توانند يک جامعه را به سوى تعالى و رشد و يا يک جامعه را به سوى انحطاط ببرند. زنان، آميزه اى از عقل و احساس اند که اگر از اين دو ابزار به خوبى بهره جويند، مى توانند حرکت هاى خوبى در جامعه ايجاد نمايند. حالا البته به اين شدت که سرکارخانم صادقى گفتند که مردان، عقلانيت محض اند و زنان عواطف محض هستند را به اين شکل نمى پذيرم. حتى اگر بخواهيم زن را به عنوان يک انسان بپذيريم، يک انسان هم مظهر عقلانيت و هم مظهر عواطف است. نمى تواند اين دوتا را نداشته باشد.
خانم صادقي: محض بودن را من عرض نکردم؛ بلکه مظهر عاطفه هستند.
خانم معين الاسلام: اگر زن را به عنوان يک انسان بپذيريم، يک انسان کامل هم مظهر عقلانيت است و هم مظهر عواطف.
خانم صادقي: هر دو در وجود هر دو جنس است، ولى آن چه را که مى بينيم و علما نيز مى فرمايند: زن مظهر جمال است و مرد مظهر جلال. اين به اين معنا نيست که در زن جلال نيست و در مرد جمال نيست. ضمن اين که وقتى صحبت از مديريت عاطفه توسط خود زنان مى شود به اين معناست که لازم است عاطفه شان را با عقلانيت خود، سازمان دهى کنند و در خدمت مسائل مختلف زندگى فردى، خانوادگى، اجتماعى و جهانى قرار دهند.
خانم معين الاسلام: بنده از سوء برداشتم عذر مى خواهم؛ ولى به هر حال، فکر مى کنم که يک زن هم با عقلانيت، يعنى با کمال عقلانى خود و هم با بهره گيرى از عواطف سرشار انسانى مى تواند يک تأثير پايدارتر و ماندگارترى در جامعه داشته باشد. به همين جهت است که مهاجمان فرهنگى ما براى تخريب فرهنگى جامعه از زنان استفاده مى کنند؛ به سبب اين که زنان، نقش خيلى جدى در مسئله فرهنگ سازى دارند؛ لذا عمده ترين وظايفى که زنان بعد از مسئله پرورش نيروى انسانى و تأمين نيروى انسانى در شرايط فعلى دارند، تأثير گذارى بسيار بالاى آنهاست. زن مى تواند در عرصه فرهنگ، اخلاق، معنويت و سياست که از عناصر اصلى تمدن است، تأثيرگذار باشد. به نظر بنده، ارتباط تنگاتنگى بين فرهنگ عاشورا با فرهنگ مهدويت وجود دارد. مى بينيم که امام حسين عليه السلام بعد از اين که مورد سؤال قرار مى گيرد که چرا زنان را با خودتان مى بريد، جواب مى دهند که خداوند اراده کردند که اين زنان با ما باشند، اين اراده الهى در دخيل کردن زنان در تکميل و به هر حال به سامان رساندن جريان عاشورا نشان دهنده آن نقش بسيار حساس و کليدى و محورى است که زنان مى توانند داشته باشند و گويا بيان گر اين مسئله است که اگر زنان در جريان عاشورا نباشند نهايتاً تمامى اهداف بلند مکتب عاشورا تحقق پيدا نخواهد کرد. در جامعه کنونى ما زنان مى توانند خيلى مؤثر باشند و نقش جدى در مباحث مهدويت داشته باشند و براى اين که بتوانند رسالت هاى خودشان را هم در زمينه تأمين نيروى انسانى به عنوان مادرى و همسرى و هم به عنوان يک انسان در جامعه مهدوى ايفا بکنند، چند وظيفه را بايد انجام بدهند؛ يکى از مهم ترين وظايف شان اين است که همان طور که هر انسانى در جامعه مهدوى مى خواهد ثبات قدم در دين داشته باشد و دين مدارى خودش را بتواند در اين عرصه حفظ بکند بايد مهدى شناسى کند؛ يعنى شناخت نسبت به امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف در دعاى معروف «اللهم عرفنى حجتک…» تا آن جا که مى فرمايند که اگر حجت خودت را به ما نشناساني؛ از دين خودم، من گمراه مى شوم. واقعاً يک واقعيتى است که ما بدون شناخت امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف در اين عرصه نمى توانيم دين خودمان را حفظ بکنيم؛ لذا يکى از مهم ترين وظايف زنان و رسالت هاى آنان منتظرپرورى است و براى انجام اين رسالت بايد امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف را خوب بشناسند تا بتوانند فرهنگ مهدوى را و عشق به حضرت را در نهاد فرزندان خود نهادينه کنند و اگر قرار است به عنوان يک انسان در جامعه مهدوى ايفاى نقش کنند شناخت نسبت به امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف يکى از عمده ترين وظايف زنان است که البته من بحث ديگرى را در اين رابطه داشتم که از آن فاکتور مى گيرم.
بحث ديگرى که زنان در جامعة فعلى، بايد به عنوان يک وظيفه انجام بدهند، افزايش خردورزى و خردمندى زنان است؛ همان طور که حضرت على عليه السلام فرمودند، در عرصه عقل، زنان از نوعى نقصان عقلى به سبب غلبه عواطف برخوردارند که بايد اين نقصان جبران گردد و به کمال عقلى برسند. آن جايى که مسئله مشورت زنان با حضرت مطرح مى شود، حضرت على عليه السلام مى گويند: «با زنان مشورت نکنيد مگر اين که مطمئن باشيد که اينها به آن کمال عقلانى رسيده اند»، فکر مى کنم زنان بايد به هر حال در ارتباط با افزايش خردمندى و آن تکامل عقلانى خودشان بيشتر کار کنند؛ مخصوصاً در عرصه فعلى که براى تثبيت دين دارى و دين مدارى و انجام رسالت دينى، مسئله عقلانيت از جايگاه مهمى برخوردار است. مسئله ديگر، فهم تحول جهانى است؛ يعنى خانم ها هم به عنوان يک مادر و هم به عنوان يک همسر و هم به عنوان يک انسان در جامعة مهدوى واقعاً بايد تحولات جهانى را منتها در چهارچوب انديشه الهى کاملاً خوب بشناسند، يعنى زمان شناس باشند. همان طور که حضرت على عليه السلام فرمودند که «هر کس که زمان را خوب بشناسد خودش را آماده مى کند». واقعاً زنان بايد يک آمادگى در خودشان براى هم منتظرپرورى و هم انجام رسالت هاى مهدوى، ايجاد کنند و اين آمادگى ايجاد نمى شود، الا اين که ما فهم خوبى نسبت به تحولات جهانى داشته باشيم؛ منتها يک فهم همراه با درد؛ البته اگر فهم خوبى نسبت به تحولات جهانى داشته باشيم درد هم به دنبال اين فهم خواهد بود. زنان نمى توانند خودشان را از برنامه هايى که در ارتباط با ظهور و افول تمدن ها و تلاش هايى که الان صورت مى گيرد خودشان را منفک از اين قضايا بکنند. در جريان عاشورا اين مسئله را مکرر شنيديم که حضرت زينب عليها السلام در حادثه عاشورا ضمن تأمين نيازهاى عاطفى اطرافيان و انجام رسالت هاى مخصوص خود دقيقاً در جريان فعل و انفعالات دشمن و حالات ياران امام حسين عليه السلام بودند و حتى به موقع سعى مى کردند با دقت نظر در احوالات ياران امام حسين عليه السلام به حضرت، ضرورت اعتماد پيدا کردن به ميزان وفادارى ياران را گوشزد کنند و به هرحال، ايشان در طول جريان عاشورا ـ چه قبل از عاشورا و چه در زمان اسارت ـ با نگاه دقيق و ژرف بين خود، کاملاً متوجه مسائل پيرامونى خود و تحرکات دشمن بودند و با درايت، برنامه هاى دشمن را خنثى مى کردند و حتى از فرصت ها بيشترين بهره را مى بردند. الان بحث جديدى داريم، بحث ناتوى فرهنگى که اين همه مقام معظم رهبرى، آن را مطرح مى کنند؛ اگر زن به عنوان يک مربى در جامعة مهدوى، ناتوى فرهنگى را نشناسد و اگر ابزار ناتوى فرهنگى را نشناسد و اگر راهکارها و راهبردهاى مقابله با ناتوى فرهنگى را نشناسد، واقعاً نمى تواند در منتظرپرورى موفق باشد و نمى تواند در ايفاى رسالت هاى خودش موفق باشد؛ لذا اين بحث آگاهى به زمان و تهديدات زمان و فرصت هايى که الان است آگاهى هاى جدى است که واقعاً بايد زنان ما اين آگاهى را پيدا کنند؛ هر چه اين آگاهى ها بيشتر بشود حساسيت شان نسبت به مسئوليت ها و رسالت هايشان بيشتر مى شود و دقت نظرهايشان نسبت به مسئوليت هايشان بيشتر مى شود…
يکى از مسائل آسيب زا در حوزه خانواده و استحاله فرهنگى زنان در جامعه ما رشد افکار فمينيستى در بين زنان، بالاخص دختران جوان است. بايد آن مدينه فاضله اى که دختران در ذهن خودشان در جايگاه زن در مکتب فمينيستى ساخته اند را با تبليغات اصولى و صحيح خنثى نماييم. جا دارد که يک نقد جدى پيرامون مسئله فمينيست از منظر زنان آمريکا صورت پذيرد. در حال حاضر منابع بسيار خوبى در دسترس است که نمايان گر اعلام عدم رضايت و اعتراض شديد زنان فرهيخته غرب نسبت به آثار سوء تفکرات فمينيستى در جامعه است. خانم دايان پاسنو نويسنده کتاب فمينيسم راز زنانگى يا اشتباه مدير مؤسسه مطالعات خانواده در آمريکا مى نويسد: من به آن چه فمينيست ها ارائه مى دهند اعتراض دارم. سعادت و شادمانى حقيقى انسان جز از طريق ارتباط با خداوند ميسر نيست. امروز روز نبرد زنان مؤمن است. اگر خدا را بخوانيد، به شما پاسخ خواهد داد…
و در جاى ديگر کتاب خود مى نويسد: اگر براى کسب شأن به نهضت فمينيسم متوسل شويد جز نااميدى بهره اى ديگر نخواهيد برد. او بر اين باور است که فمينيسم، ارزش هاى اخلاقى ما را از بين برده است.
فمينيسم، زنان ما را مخدوش کرده است، هم جنس گرايى را افزايش داده و به شدت تحت تأثير سلطه آن قرار گرفته است. و نهايتاً فمينيسم، نهاد خانه و خانواده را تضعيف کرده است.
دکتر بهروزلک: متشکر. پيشنهاد من اين است که وظائف و مسئوليت ها با تمرکز بر نقش زنان نسبت به مادرى، محورى و کنش گر اجتماعى اش را مورد بحث قرار دهيم.
دکتر موسوي: به نظر بنده بايد وضعيت زنان را از دو جنبة سلبى و ايجابى بررسى کنيم و اين که آسيب ها و يا کارکردهاى مثبتى از ناحيه زن، متوجه جامعه مى گردد.
هرکدام از اينها داراى يک تقسيم دوگانه است: قبل از ظهور و عصر ظهور.
اولين قسمتى را که عرض مى کنم، آسيب شناسى زنان قبل از عصرظهور است. براى مثال، بعد از عصر رنسانس يا عصر مدرن، ويژگى هاى عصر مدرن موجب شد که زنان نتوانند نقشى را که اديان به صورت وظايف بر دوش آنان گذاشته اند ايفا کنند؛ به طورى که فمينيسم نتيجه منطقى عصر مدرن است. از جمله کسانى که به آسيب شناسى عصر مدرن ـ فراتر از جنسيت ـ پرداخت، گنون است. وى در زمانى که در کشورهايى مثل ايران، افراد زيادى از روشن فکران، جزء طرف داران تکنولوژى و مدرنيته بودند به نقد و آسيب شناسى مدرنيته پرداخت؛ به طورى که در زمان وى، در هفتاد سال پيش در فرانسه کسانى که اسم رنه گنون را مى بردند از دانشگاه اخراج مى کردند. وى در آثار خود نکته اى را بيان مى کند که شايد بى ارتباط با بحث ما درباره زنان نباشد. وى معتقد است، عصر مدرن، ويژگى هايى دارد که به تعبير ما باعث فطرت گريزى زنان شده است؛ ويژگى هايى مثل اصالت فردگرايى يا انسان مدارى، علم گرايى افراطى و عقل گرايى افراطي. وى مى گويد، درست است که انسان به تکنولوژى و علم دست يافت؛ ولى هويت خود را از دست داد. از جمله اين که يکى از ويژگى هاى آسيب شناسانه در عصر ما اين است که زنان از فطرت خويش که همان زن بودن است، خروج پيدا کرده اند. به نظر مى رسد که اگر بخواهيم رابطه زن را با دين و مهدويت در پيش از عصر ظهور، بيان کنيم، بايد عرض کنيم که زنان در عصر ما به عنوان مصداق قبل از ظهور از آن فطرت زن بودن خارج شده اند هرچند فمينيسم، امروزه ادعا مى کندکه ما به تساوى حقوق رسيديم؛ اما امروزه هم همان جاهليت پيشين را به گونه هايى ديگر شاهد هستيم. اين که در روايات گفته شده است که از علائم آخرالزمان اين است که زنان بر مردان مسلط مى شونديا قبله مردانند، در واقع نوعى آسيب شناسى زنان در متون روايى است.
دکتر بهروزلک: البته مراد از سلبى، يعنى نقش هاى منفى زن.
دکتر موسوي: جنبه سلبى ويژگى هاى زنان، يعنى اين که موقعيت زنان را از جنبه آسيب شناسى بررسى کنيم که بعضى از روايات درباره عصر پيش از ظهور، معطوف به وضعيت زنان در اين دوره است که شايد اين دسته از روايات در آسيب شناسى زنان در قبل از ظهور، قابل توجه باشد.
دکتر بهروزلک: خانم صادقى، شما يک تفکيکى بين عقلانيت و عاطفه کرده ايد که در جاى خودش روشن است و روشن شد که هيچ کدام يک از اينها محض نيستند. بلکه داراى شدت و ضعف هستند. حال به هر تقسيمى که خود صلاح مى دانيد بگوييد که منظور از اين نقش ها چيست؟ يعنى اگر نقش را به معناى ايفاى يک سرى عملکردها و کنش ها و کارکردها بگيريم، زن به صورت ايجابى در جامعه مهدوى با توجه به فاکتور عقلانيت به صورت خاص چه چيزهايى دارد که مال مرد نيست؟
خانم صادقي: بله، البته جهت تکميل بحث دربارة اين که امروز وظايف زنان چيست، لازم است ذکر شود اين که در نظام دينى ما معمولاً اين گونه مطرح مى کنند که وظيفه زن، انسان سازى است و در حقيقت، وظيفه زن را فردسازى مطرح مى کنند و اين در جاى خودش صحيح است و نقش اساسى به حساب مى آيد. منتها اکنون بحث را نسبت به جامعه کنونى مطرح مى کنيم. جامعه مهدوى کنونى و جامعه جهانى کنوني. يک وقت نسبت به آرمان ها حرف مى زنيم، يک وقت نسبت به وضع موجود. اگر در وضعيت موجود به دنيا نگاه کنيم که انسان سازى چگونه صورت مى گيرد، آيا انسان سازى در محيط خانواده صورت مى گيرد يا درمحيط هاى فرهنگى، توسط مساجد، دانشگاه ها، مدارس و رسانه ها و... صورت مى گيرد؟ چگونه صورت مى گيرد؟ فرهنگ سازى امروزه در دنيا توسط چه کسانى صورت مى پذيرد؟ اگر نگاه واقعى داشته باشيم، مى بينيم که امروزه در دنيا وضعيت به گونه اى است که اين ساختارهاى اجتماعى هستند که انسان ها را تربيت مى کنند و مى سازند. اين يک واقعيت است چه بخواهيم و چه نخواهيم. شما اطراف خودمان را ببينيد. پدر و مادر، متدين و مهدوي؛ ولى فرزند جور ديگرى است چرا؟!. آيا اين پدر و مادر مؤمن نبودند؟ خير، امروزه در دنيا به گونه اى است که وقتى يک ساختار اجتماعى حاکم مى شود، سيستم ادارة يک جامعه، اين يک اخلاق و يک فرهنگ خاص را بر جامعه حاکم مى کند و حرکت آحاد جامعه را براساس آن شکل مى دهد.
اصل در نظام سرمايه دارى تلذذ است و رفاه و رسيدن به ماديات بيشتر؛ لذا اين فرهنگ، حرص، حسد، تنوع گرايى، تجمل گرايى و غيره را هم به همراه خود دارد. وقتى الگوى اقتصادى سرمايه دارى را در يک جامعه پياده مى کنيد حتى اگر جامعه، اسلامى باشد آن اقتصاد سرمايه دارى، فرهنگ خود را هم بر جامعه حاکم مى کند.
دکتر بهروزلک: آيا اين بحث ها به ساختارگرايى و جبر اجتماعى منتهى نمى شود؟ چون ما در اسلام قبول نداريم که هر چيزى به جبر منتهى شود و ساختار جامعه باشد.
خانم صادقي: خير، من عرضم اين است که امروزه مى بينيم جامعه سهم مؤثر بسيارى در تربيت افراد و حتى شکل گيرى، پايدارى يا عدم پايدارى خانواده ها دارد و به اين معنا نيست که خانواده نقش ندارد، بلکه سهم تأثير آن نسبت به اين بيشتر شده است؛ لذا با توجه به اين واقعيت بايد حرف زد نه شعارها و آرمان هايى که فعلاً دست نيافتنى است. وقتى که جامعه، حرف اول را در فرهنگ سازى مى زند شايد در چنين شرايطى وظيفه اصلى، جامعه سازى باشد؛ يعنى حرکت زنان و مردان ما در نظام مهدوى بايد به سوى جامعه سازى و ايجاد انقلاب فرهنگى باشد؛ براى ساخت آن مدل ها و برنامه هاى اجتماعى و سيستم مديريت و برنامه ريزى که کاملاً اسلامى باشد.
زن بايد وظيفه اصلى خود را اقامة پرچم توحيد بداند. براى اين منظور نياز به جامعه سازى است و نياز به توليد الگوهاى دينى واسلامى در جامعه مهدوى است. اگر زن اين دو اولويت را در نظر داشته باشد همه کارها و برنامه هاى خود را براساس اين هدف برنامه ريزى مى کند. وقتى که هدف زن اقامه پرچم توحيد باشد، يعنى سطح فکر خود را از اهداف ريز حيات مادى و خرد رها کرده و به سطح کلان و توسعه رسانده و اصلى ترين موضوع فکر او موضوعات توسعه نظام باشد در شوهردارى، در تربيت فرزند، در درس خواندن و ... لجستيک و پشتيبان مقام ولايت بوده و تولى به او داشته باشد؛ وقتى اين گونه باشد اصلاً شکل زندگى متفاوت مى شود. مصداق آن را هم در زمان جنگ ديديم. زمانى بود که زنان ما همه برنامه ها و حرکات شان در مسير جريان جنگ شکل مى گرفت، حتى اموال و زينت آلات خودشان را بر محور لجستيک جبهه حق مصرف مى کردند. منتها بايد اين شکل تفکر و زندگى را نهادينه کنيم و آن را به شکل مدل به بانوان امروز عرضه نماييم. زن مسلمان ايرانى به جاى اين که به مسائل مصرفى و تجملى و .... فکر کند بايد تفکر کند که چه سهمى در بالا بردن قدرت اسلام و نظام اسلامى در جهان مى تواند داشته باشد. هر خانم در هر موقعيتى که است چگونه مى تواند به توسعه نفوذ نظام اسلامى کمک نمايد و…. لازم است زنان ما قدرت بزرگ خدادادى خود را بشناسند و سعى کنند اين قدرت را با عقلانيت، مديريت کرده و در جهت لجستيک نظام مهدوى به کار بندند.
حضرت زهرا عليها السلام با شناخت دقيق از موقعيت زمان و مکان در هر شرايطى، متناسب با آن شرايط و با قدرت زنانگى خود به دفاع از اسلام و ولايت مى پردازند. گاهى با اشک شان غوغا و حادثه سازى مى کنند، گاهى در جبهه ها، گاهى در راه مسجد، گاهى پشت درِ خانة انصار و وقتى هم در پشت در خانة خود…. قدرت عاطفه اين است. يک واقعيت هايى است که در خلقت قرار داده شده؛ منتها بايد براى آنها ساختار سازى کنيم تا از اينها استفاده صحيح شود. نه اين که به همان شکلى که الآن وجود دارد که ساختار هاى مردانه است و از زنان هم خواسته مى شود در همين ساختارها حضور پيدا مى کنند؛ لذا چالش هاى زيادى براى آنها پيدا مى شود. به طور خلاصه، زنان در درجه اول قدرت عاطفه خود را بشناسند و سياست يا تدبير به خرج دادن اين عاطفه را به دست بياورند و آن را در هر موضوعى خرج نکنند. زن، مظهر هنر و سياست است. فقط کافى است که چگونگى بهره گيرى مفيد و مؤثر از اين توانايى هاى خود را بياموزد. بتواند سياست به کار بردن عاطفه را داشته باشد که هم بر مرد و هم بر فرزندش اثر داشته باشد وهم در ساختارهاى اجتماعى حضور فعال داشته باشد. در اين صورت ما شاهد فروپاشى خانواده ها به دليل ناآشنايى با تدبير منزل نخواهيم بود. اين مطلب را بدين جهت گفتم که در موضوع عوامل فروپاشى خانواده گفته مى شود که اصلى ترين عوامل دو چيز است: اول، اعتياد همسر و دوم، نا آشنايى با عملکرد در خانواده (تدبير منزل يا چگونگى رفتار و برخورد با همسر در منزل) که خيلى نکته مهمى است که بايد مورد توجه ويژه قرار بگيرد. زنان بايد بدانند که سياست به کار بردن عاطفه چيست. خرج کردن عاطفه بايد کجا باشد که نياز به برنامه ريزى و سياست دهى خاصى دارد که خود زنان بايد در اين راه گام بردارند، البته بحث هاى امام شناسى، خودشناسى، مديريت عواطف، فرهنگ سازى نسبت به مهدويت، ايجاد تحول فکرى در خانواده و اجتماع و اين که زنان ياد بگيرند که استقلال فکرى داشته باشند و… نيز از موضوعات مهم در روند مهدوى سازى جامعه است.
دکتر بهروزلک: نکته اى راجع به گفته هاى خانم صادقى عرض کنم که مد نظر ايشان بوده است و براى فهم بهتر مطالب ايشان يکى از انديشوران غربى ـ که اشکالى بر جوامع اسلامى وارد کرده ـ مى گويد: به اينها مى گوييم بالاخره بايد براى جامعه سازى، افراد لايق را تربيت کنيم و افراد لايق در جامعه سالم، محقق مى شوند. ايشان اشکال مى کند که ما مى گوييم اين طور نيست. اگر اين طور باشد که هيچ جامعه اى نمى تواند جامعه سالم را بسازد. فقط مى خواستم عرض کنم که آن چيزى که از فرمايشات خانم صادقى فهميده مى شوداين است که اگر ايشان به ساختارهاى اجتماعى توجه مى کند، يعنى افرادى را که ما مى خواهيم بسازيم، در راستاى همين جامعه سازى ما بايد کليت جامعه را بسازيم، اما کليت افراد همين تک تک افراد است و لذا همين فرد را هم بايد با نگاه اجتماعى باشد.
خانم صادقي: بحث جامعه و فرد ورابطه آنها با يک ديگر، بحث مستقلى است که بايد در جاى خود به آن پرداخت. منظورمن اين است که فرد و جامعه نسبت به هم رابطه تقومى دارند. يعنى نمى شود گفت که فرد، اصل است يا جامعه. هر دو تأثير و تأثرى از هم دارند؛ منتها فرض اين است که در جامعه کنونى ما افراد وعقول به يک حدى از رشد رسيده اند و لازم است که نرم افزارهاى اجتماعى آن توليد شود.
دکتر بهروزلک: تلقى ام اين است که اگر بخواهيم وظيفه زن را در امر ايجاد جامعه مهدوى مطرح کنيم بايد از بحث هويت سازى مطرح کنيم .
خانم صادقى از منظر جامعه سازى مطرح کرده اند. خانم معين الاسلام از منظر اين که انسان سازى را برجسته کرده اند. دکتر موسوى هم از منظر عوامل سلبى بررسى کرده اند. من فکر مى کنم يک منظر ديگر هويت سازى که در واقع از فردسازى شروع مى شودتا به جامعه سازى مى رسد. اگر بخواهيم هويت را معنا کنيم، هويت عبارت است از چيستى انسان و اين که چه کسى هست و چه کسى نيست. در جامعه شناسى هويت عبارت است از وجه همسانى انسان ها در حکومت اسلامي. مسلمانان خود را پيرو وحى پيامبر معرفى مى کردند. و اين عشق و علاقه آن قدر بود که يثرب، تعبير به مدينه النبى و شهر پيامبرشد، اما اگرچه ما در جامعه توحيدى زندگى مى کنيم، ولى اين هويت سازى در زندگى ما با يک نمادهايى ساخته مى شوند. نقش پيامبر در مدينه، اساسى و بنيان گذار بود. نقش امام هم پس از پيامبر تأثير گذار است که «من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» و دعاى «اللهم عرفنى نفسک» که خانم معين الاسلام فرمودند تا اين جا که مى فرمايد: «اللهم عرفنى حجتک فانک ان لم تعرفنى حجتک ضللت عن ديني» معرفت امام نقش کاملى دارد. مرد و زن در هويت سازى خود، تنها کافى نيست که بگويند بنده خداييم؛ بلکه بنا بر تفکر شيعى، بايد يک حجت حى و زنده داشته باشد؛ لذا نقش امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف اين طور نيست که خارج از وجود ما تصور شود. پس اولين مسئله، اين که امام زمان را بايد در وجود خودمان بيابيم. پس اگر معرفت امام در خودشناسى و خداشناسى من اثر دارد در اين زمينه زن و مرد هر دو مساوى اند؛ اما وقتى در مرحله عمل، نقش هاى زن و مرد مى آيد، زن به ويژه اين هويت سازى را در فرزند خودش ايجاد کند، يعنى فضاسازى مى کند که اين هويت شکل بگيرد؛ لذابايد راه هايى را پيدا کنيم که براساس آن چطور اين سرشت فرزند ما با نام مبارک حضرت عجين شود. اگر مى بينيم زنان بزرگى مثل مادر سيد مرتضى وسيد رضى با داشتن وضو فرزندان خود را تربيت مى کنند يک نوع هويت سازى است. در عصر غيبت بايد با قصه، داستان و تذکر، اين زن، بچه را ـ چون در درون خانواده، محور زن است ـ هويت سازى بکند.
ديگرى، تواصى است. سوره والعصر که بعضى تفسير به حضرت کرده اند را براى فرزند تفسير کند و اين هويت را به فرزندش منتقل کند. در اعياد شعبانيه با نشست و برخاست ها و زنده نگه داشتن ياد حضرت هويت سازى را تجلى مى دهد.
اما عرصه سومى که بايد هويت سازى را جدى گرفت، جامعه مهدوى است که نقش زن اين است که اگر جامعه اى را مى بيند که نام مهدى در آن زنده نيست خودش را حرکت دهد تا هويت انسان ها شکل بگيرد. يک مثال در شهر قم بگويم که کودکان به شيوه قمى ها اعياد شعبانيه را تکريم مى کنند، نقش مادر در همين که شرايط را فراهم کند و فرزندش را تشويق کند به اين که اين کار را انجام دهد، فکر مى کنم اگر اين را مدنظر قرار دهيم که زن چگونه در نظام جامعه و اجتماع هويت سازى کند، مى توانيم يک نقش جدى را براى ايفاى نقش زنان نسبت به عرصه مهدوى ارائه کنيم.
خب، حال مى خواهيد سؤال هاى ديگرى را مطرح کنيم يا بحث را باز بگذاريم تا هر کس بحث مورد نظر خودش را مطرح بنمايد.
خانم معين الاسلام: مباحث مطرح شده، افق هاى جديدى را باز کرده که نشان مى دهد جاى کار بسيارى وجود دارد و لذا از برگزارى اين جلسات بايد تشکر کرد. اما بايد نسبت به بحثى که خانم صادقى مطرح کردند که کسى انسان ها را تربيت بکند، بايد نکته اى عرض کنم که الان جامعه غرب قصد دارد خانواده را خلع سلاح کند و اعتماد به نفس خانواده را در تربيت فرزندان از بين مى برد؛ به سبب اين که اينها در تحقيقات خودشان به اين نتيجه رسيده اند که تا خانواده است و از ثبات کافى برخوردار است طبيعتاً تمام نقشه هاى دشمن، نقش بر آب است؛ چون نقطه ثقل جامعه، خانواده است. ويليام کاردنر در کتاب خود به نام جنگ، عليه خانواده خيلى زيبا اين مسئله را مطرح مى کند. ايشان مى گويد خانواده، موتور مولد همه ارزش هاى حياتى جامعه است. ولى با کمال تأسف، امروزه با مسائلى چون آزادى جنسى، ازدواج کمتر، طلاق آسان، هم جنس بازى بيشتر، چند همسرى، افزايش خانواده هاى تک سرپرست، فرزندان تنها در خانواده و تمام اينها که با هم مرتبط هستند به جنگ عليه خانواده رفته ايم. و تافلر هم در کتاب «موج سوم» مطرح مى کند که اگر مى خواهيم بچه ها احساس گناه نکنند بايد نسبت به کار زشتى که انجام مى دهند خانواده را دچار ويرانى نماييم. نقش خانواده بسيار مهم است تجربه هم نشان مى دهد که بچه ها وقتى وارد اجتماع بزرگ ترى مى شوند، مثلاً در دانشگاه ها منفعل مى شوند و تأثير مى پذيرند که نشان مى دهد در خانواده مستحکم و با تربيت اصولى بزرگ نشده اند. تجربه نشان مى دهد به ميزانى که خانواده سعى و تلاش خردمندانه و آگاهى و بينش دينى داشته باشد مى تواند در تربيت نسل ولايى موفق باشد. در آموزه هاى دين از لحظه انتخاب همسر، انعقاد نطفه و شير دادن و … دستور داريم. چند درصد از جامعه ما چنين قدم هايى را برمى دارد و براساس آنها تربيت مى کند تا هم انتظار داشته باشيم که نسل ولايى داشته باشيم و اين را در خانواده ها مى توانيم به خوبى مشاهده کنيم. واقعاً اگر خانواده ها آن اهتمام جدى را نسبت به تربيت فرزندان داشته باشند قطعاً الان هم عليرغم تمام تدابير دشمن مى توانند مؤثر باشند و اين که بگوييم خانواده نقشى ندارد و اين جامعه است که تربيت مى کند چيزى است که دشمن مى خواهد و مى خواهد ما را منفعل کند و بچه ها را بسپاريم به دست جامعه. در حالى که اگر پدر و مادر، مقيد به رعايت آداب اسلامى باشد؛ به طورى که ازدواج و انعقاد نطفه و شير دادن و… همه براساس آداب الهى باشد و هم چنين آشنا به تحولات جامعه و ساز و کارهاى تربيتى باشد قطعاً مى تواند حرف اول را در تربيت بزند. لذا بايد خانواده را تقويت کنيم. به نظر مى رسد در يک برنامه فرهنگى گسترده بايد روى توان مندسازى خانواده، بالاخص خانواده، سرمايه گذارى شود و راهکارهاى مقابله با تدابير دشمن براى تخريب هويت دينى فرزندان را به آنان نشان دهيم. به خانم ها بايد اعتماد به نفس داد. تجربه نشان مى دهد که هر وقت به آنها آگاهى داديم چنان اعتماد به نفس بالايى پيدا کرده اند که در عرصه تبليغ و تربيت و … احساس توان مندى مى کنند. ما بايد آموزه هاى دينى را در جامعه احيا کنيم. الان واقعاً عملکردمان در زندگى و تربيت براساس ميل و هواى خودمان است نه آموزه هاى ديني.
خانم صادقي: بحث خانواده، بحث مفصلى است که در جاى خود نياز به بحث دارد. منتها در پاسخ خانم معين الاسلام، چند سؤال مطرح مى کنم؛ ما خانواده را اصل مى دانيم و در قانون اساسى مان نيز از خانواده به عنوان هسته اوليه ياد کرده ايم. اين صحيح، اما داريم نسبت به جامعه کنونى و واقعيت هايى که وجود دارد حرف مى زنيم. سؤال داريم که اگر اصل است ـ که هست ـ در جامعه کنونى ما در بين اهداف نظام براى تحکيم بنيان خانواده و براى ساخته شدن بنيان خانواده چه برنامه ريزى هايى صورت مى گيرد. مى گوييد در دنيا مى فرماييد دارند خانواده را نابود مى کنند و براى اين منظور، قانون درست مى کنند، هم جنس گرايى را ترويج مى کنند و براى از بين بردن بنيان خانواده، بستر سازى مى کنند؛ يعنى خود خانواده هم متأثر از قوانين و برنامه هاى اجتماعى است. البته اين بحث بسيار عظيمى است که دنياى غرب براى ما ايجاد کرده؛ ولى ما بستر سازى مناسبى نکرده ايم. واقعيت هاى ديگر را هم بايد ببينيم. فرزندان ماوقتى وارد جامعه مى شوند واقعاً نهادهايى که در شکل گيرى فرزند و خانواده تأثير دارند و بسيار متعدد هستند؛ مثل مدرسه، دانشگاه ها، فرهنگستان ها و... امروزه نمى توان ثابت کرد که تأثير گذارى خانواده بر فرزندان قوى تر از تأثيرگذارى جامعه بر فرزندان است. در واقعيت امر، خانواده، محل توليد اخلاق و فرهنگ است؛ لذا اين خانواده بايد در ساختارهاى اجتماعى محور قرار گيرد و براى محوريت يافتن آن برنامه ريزى و بسترسازى شود.
دکتر بهروزلک: از حضور اساتيد دردفتر فصلنامه بسيار سپاس گزاريم.
يکى از عرصه هاى مهم در بحث مهدويّت، موضوع زن و مهدويت است و يقيناً چنين گفت وگويى، فتح باب است و نه ختم بحث. و مخاطبان ما هم بايد در آينده ـ انشاءا... ـ بحث را همراهى کنند تا با اصلاح جامعه همراه شود و زمينه ساز جامعه زيباى مهدوى باشد.