شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

امام صادق عليه السلام و اولويت جهاد فرهنگى

0 نظرات 00.0 / 5


يک مکتب جامع و فراگير و فرازمانى مى بايست به گونه اى داراى انعطاف باشد که در هر شرايط نيازهاى جوامع انسانى را برآورده سازد. نيازهاى انسانى دو دسته پايدار و ناپايدار هستند، باتوجه به شرايط زمانى و مکانى دگرگون و پاسخ هاى متنوع و مختلفى را مى طلبند. جامعه انسانى از جهت سير کمالى خود هيچ گاه حالت ايستايى ندارد و عوامل و سازه کارهاى متعددى از درون و بيرون برآن تاثير مى گذارند. ناپايدارى ها و بالندگى انسان و جامعه درسويه هاى مختلف، نيازهاى تازه و پاسخ هاى نوينى را مى جويد و پديدمى آورد. نيازهاى جدى و پاسخگويى به اين نيازها با توجه به شرايط ناپايدار و بالندگى جامعه و انسان، موجب شد که پاسخ ها،رويکردها و راهبردهاى کوتاه و يا بلند مدت شايستگى خود را ازدست بدهد و افزون برکهنگى دچار بحران هويت و از سويى از يک پديده زيستى به يک پديده آسيب زننده و بيمارى زا تبديل و دگرگون گردد. مذاهب، مکاتب و ايدئولوژى هاى بشرى و فلسفى و حتى قوانين بشرى به جهت همين ناپايدارى و ناتوانى از گفتمان با وضعيت متغير و نا پايدار، همچنان دستخوش دگرگونى و کهنگى مى گردد و هراز گاهى راهکار، رويکر، رهيافت بر راهبردهاى زنده و مفيد وسازنده به يک بيمارى، دشوارى، مشکل و راهزن تبديل مى گردد و نه تنها سازنده نيست بلکه آسيب هاى جدى به حرکت و سير تکاملى انسان و جامعه ى انسانى وارد مى آورد. تنها مکتب و ايدئولوژيى مى تواندپايدار و پابرجا بماند که گرفتار روزمرگى و زمان زدگى نشده وبه گونه اى نگرش، آموزه ها و راهبردهاى فرازمانى و فرا مکانى داشته که گرفتار بندهاى هزار لايه زمان و مکان نگردد. اين مکتب تنهاويژگى پايدارى را با خود به همراه خواهد داشت و در طول تاريخ بشرى مى تواند همگام يا پيشرو با او حرکت نموده و انسان ها را ازآموزه ها و گزاره هاى خود بهره مند سازد. بى گمان گردهمايى پايدارى و ناپايدارى تنها از عهده ى مکتبى برمى آيد که بر پايه فطرت انسانى و با شناخت کامل و جامع از ويژگى هاى انسان و جامعه گزاره ها وآموزه هاى خود را ارايه دهد و چون انسان به عنوان فردبلکه حتى به عنوان نوع ناتوان از شناخت جامع و کامل ازخواسته ها، نيازها، شرايط زمانى و مکانى ناپايدار و پيش بينى ويا پيشگويى آينده و نيازهاى آيندگان است نمى تواند چنين بينش،رويکرد و راهبردى جامع، کامل و فراگيرى را ارايه دهد. مى بايست يا دست از اين که پايه گذار چنين مکتبى باشد، بشويد و خود راروزمرگى و زمان و مکان زدگى دچار سازد و براى هر مقطعى برنامه،آموزه بينش راهکار و راهبرد تازه اى ارايه دهد و هميشه گرفتارشرايط زدگى گردد و يا آن که به مکتبى ايمان آورد که بانگرش وبينشى فرا زمانى و مکانى و با شناخت کامل و جامع به روحيات،خواسته ها و نيازهاى او، آموزه ها و گزاره هاى جاويدان و پايدارى را ارايه داده که با توجه به ناپايدارى شرايط و زمان، گزاره هاى پايدار آن او را به جهت و فرجام کمال و نهايى بکشاند و نوع انسانى را به کمال نوعى خود برساند.
اسلام با دارابودن دو ويژگى انعطاف و شناخت کامل وجامع، ميان ناپايدارى شرايط و نا ايستايى از سويى، و پايدارى آموزه ها، وگزاره هايش از سوى ديگر اين امکان را براى بشر فراهم آورده است تا بتواند، در شرايط ناپايدار و نا ايستا با قوانين، آموزه ها وگزاره هاى پايدار او را به سوى مقصود و هدف نهايى اش رهنمون سازد; به اين معنا که اسلام به عنوان يک مکتب که براى راهنمايى و رساندن انسان به کمال و پاسخگويى به همه ى نيازهاى او داراى چنان توانايى و کشش مى باشد که بتواند به اين نيازها پاسخ هاى مناسب و راستين ارايه دهد; و مناسبات زمانى، مکانى و بالندگى جامعه و انسان را در نظر بگيرد و گرفتار بندهاى ايستايى نگرددو پويايى و پايدارى را در همان حال در خود گردآورد. اين پويايى و پايدارى درونمايه اى مى تواند بر زمان و مکان، ناپايدارى ها ونا ايستايى هاى هر زمان و مکان چيره گردد و هرگز در پاسخ دهى وانماند و همه ى شرايط را برتابد.
جاودانگى اسلام به عنوان يک مکتب فرا بشرى که آموزه ها وگزارهايش تا قيامت پايدار و دستورکار بشر براى رسيدن به خوشبختى دو جهانى است، تنها ازاين رو است که پويايى و پايدارى را در خود آميخته دارد و در ادامه مساله ى وصايت و امامت تاپايان هستى اين جهان نيز تنها از همين جا توجيه پذير خواهد بود.
از ديدگاه شيعه، پايدارى هميشگى امامت همچون ديگر آموزه ها وگزاره هاى پايدار و فرازمانى و مکانى اش از اين رو بوده و هست تاپويايى و پايدارى، ناايستايى با جاودانگى و پايندگى ميان خواسته ها و شرايط جمع گردد و تعارض و تناقض از ميان برداشته شود. اين امامت و پيشوايى هميشگى و پايدار به آدمى يارى مى رساند تا بهترين پاسخ ها را براى نيازهايش برگزيند. ازاين نگرش مى توان به تفاوت ها و حتى تناقض نماها در رفتارها، کنش ها،واکنش ها، رويکردها، راهکارها و راهبردهاى پيشوايان دينى نگريست و آن ها را توجيه کرد و تفسير و توضيح داد. شهيد مطهرى در اين باره مى فرمايند: ائمه اطهار عليهم السلام در هرزمانى مصلحت اسلام و مسلمين را در نظر مى گرفتند و چون دوره ها و زمان ها و مقتضيات زمان و مکان تغيير مى کرد، خواه و ناخواه همان طور رفتارمى کردند که مصالح اسلامى اقتضا مى کرد و در هر زمان جبهه اى مخصوص و شکلى نو از جهاد به وجود مى آمد و آن ها با بصيرت کامل آن جبهه ها را تشخيص مى دادند.
اين تعارض ها، نه تنها تعارض واقعى نيست بلکه بهترين درس آموزنده است براى کسانى که روح و عقل و فکر مستقيمى داشته باشند. جبهه شناس باشند و بتوانند مقتضيات هر عصر و زمانى رادرک کنند که چگونه مصالح اسلامى اقتضا مى کنند. (بيست گفتار،شهيد مرتضى مطهرى، ص 159)
اين تعارض ها و تناقض نماها برخاسته از پويايى و انعطاف پذيرى اسلام و هماهنگى و همسازى با شرايط زمانى و مکانى در جهت پاسخگويى به نيازهاى ناپايدار و نا ايستاى انسان و جامعه است.
مجموعه اين، آموزه ها، گزاره ها، راهکارها و رهيافت ها و نيزرويکردهاى امامان و پيشوايان دينى اين امکان را به بشر مى دهدتا بتواند براى هر زمان و مکانى با توجه به شرايط پاسخ هاى مناسب را بيابند و در زندگى فردى و اجتماعى خويش از آن بهره گيرند.
تنوع و اختلاف برخوردها، رويکردها و راهبردهاى آنان که در طول بيش از دو سده در شرايط بسيار مختلف در صحنه هاى اجتماعى و فکرى آن اندازه زياد است که هريک نيازى از نيازهاى آدمى را پاسخ مى دهد و اين افزون بر مجموعه ى کامل آموزه ها وگزاره هاى است که در قرآن در شرايط بسيار متفاوت و در جوامع مختلف از جهت روحيات، انديشه و بينش درباره پيامبران بيان شده است که هريک از آنان مى تواند پاسخى درست و راستين براى بکارگيرى در زندگى فردى و اجتماعى آدمى تا پايان و فرجام تاريخ و جهان بشرى باشد.

رويکرد فکرى، آموزشى و پرورشى امام جعفرصادق (ع)

از اين نگاه مى توان به رويکرد فکرى، آموزشى و پرورشى امام جعفرصادق (ع) پرداخت و دانست که چرا ايشان در دوران بحران سياسى واجتماعى که جامعه آن روز اسلام و جهان اسلام را فرا گرفته بود وحکومتها دست به دست مى شد به جنبش و قيام مسلحانه دست نيازيد وخلافت و حکومت اسلامى را که حق ايشان بود در دست نگرفت و حتى درپاسخ به پاره اى از دعوت ها براى در دست گرفتن پيشوايى و رهبرى قيام بر ضد حکومت درحال فروپاشى امويان اقدامى نکرد بلکه حتى نامه ى پيشنهادى را پيش روى فرستاده ابوسلمه معروف به وزيرآل البيت عليهم السلام را سوزاند. پرسش اين است که چرا دو گونه رفتار از دو امام به يقين صورت مى پذيرد و يکى قيام مى کند وديگرى نامه را مى سوزاند؟ تعارض از کجا ناشى شده است؟
چرا در روش و رويکردهاى پيشوايان دينى به اين امور متعارض ومتناقض نما برخورد مى کنيم؟ آيا اين تعارض ها و تناقض ها همانندتعارض ها و تناقض هايى است که در مسايل فقه و احکام وجود دارد؟
مشکل اينجاست که همان گونه که اگر در اخبار متعارض و متناقضى که در فقه و احکام نقل شده، تعارض ها حل نگردد و هرکس به خبر وحديثى تمسک جويد، موجب مى شود که هرج و مرج در فقه پديد آيد،اگر در اين رويکردها و راهبردهاى مختلف پيشوايان از آن جمله امام حسين و امام حسن عليهم السلام و ديگر امامان و پيشوايان درود خداوند برايشان باد. تعارض ها و تناقض ها برطرف نگردد،موجب آن خواهد شد که هرج ومرج اخلاقى و اجتماعى و سياسى پديدآيد و هرکس به هوا و هوس خود راهى را پيش بگيرد و بعد آن را باعملى که در يک مورد معين و يک زمان معين از يکى از امامان وپيشوايان نقل شده توجيه و تفسير کند و فرد ديگرى نيز بر پايه هوس خود راهى ديگر که ضد آن است را پيش بگيرد و او نيز آن رابه يکى از امامان و رفتارها، گفتارهاى گزينشى از آنان استنادداده و آن را اصل بگيرد; و اين چنين است که برخى، باتوجه به اين تفاوت ها، تعارض ها و تناقض ها بگويند که اسلام دين آخرت است وآن ديگرى بگويد دين حکومت و دنيا است نه دين آخرت. يکى حرکت امام حسين (ع) را حرکت دنيوى در جهت رسيدن به خلافت و حکومت توجيه کند و آن ديگرى صلح امام حسن (ع) ، کنارگيرى امام زين العابدين (ع) و سوزاندن نامه رهبر قيام و جنبش هاى دوره پايانى حکومت اموى توسط امام صادق (ع) را نشان از آخروى بودن اسلام وغير دنياى بودن آن تفسير نمايد.
آن کس که سرى پرشور دارد و طبع و مزاجش با آرامش سرسازش نداردو خاموشى را نپسندد براى توجيه رويکرد و رفتارهايش به شيوه پيامبر (ص) در صدر اسلام و جنبش و قيام هاى شيعيان و به ويژه جنبش و نهضت حسينى استناد کند و آن ديگرى که مزاجى عافيت طلب وگوشه گير موضوع تقيه و راه و روش امام صادق (ع) يا ديگر پيشوايان که چنين روشى را برگزيده اند استناد نمايد و به اين صورت رويکردها و رفتارها و کنش ها و واکنش هاى متفاوت اين پيشوايان تنها ابزارى براى توجيه رويکردها خواهد شد و کسى به سخن کسى گوش فرا نخواهد داد و جامعه و مکتب دچار هرج و مرج و اضطراب مى گردد.
با نگاهى دوباره به آن چه در آغاز گفتار گذشت رمز اين تعارض هاو تناقض نماها دانسته خواهد شد و پرده از راز فرو خواهد افتاد.چون پويايى درعين حال پايدارى آموزه ها و گزاره ها و روح زنده وسيال و پوياى تعليمات اسلامى چنين تعارض و تناقض نماهايى راايجاب مى کند. اين تعارض ها و تناقض ها در واقع آموزش بهره گيرى وبه کارگيرى از شرايط و امکانات زمان و بهترين شيوه پاسخگويى به نيازهاى هر زمان است که مى توان از آن ها در راستاى تکامل انسان و جامعه انسانى بهره گرفت و از آن سود برد. شهيد مطهرى درباره دو رويکرد متفاوت دو امام صادق و امام حسين عليهم السلام مى فرمايند: امام حسين (ع) بدون پروا، با آن که قراين و نشانه هاحتى گفته هاى خود آن حضرت حکايت مى کرد که شهيد خواهد شد، قيام کرد ولى امام صادق (ع) با آن که به سراغش رفتند، اعتنا ننمود وقيام نکرد، ترجيح داد که در خانه بنشيند و به کار تعليم وارشاد بپردازد.
به ظاهر تعارض و تناقض به نظر مى رسد که اگر در مقابل ظلم بايدقيام کرد و از هيچ خطر پروا نکرد، پس چرا امام صادق (ع) قيام نکرد، بلکه در زندگى مطلقا راه تقيه پيش گرفت و اگر بايد تقيه کرد و وظيفه ى امام اين است که به تعليم و ارشاد و هدايت مردم بپردازد، پس چرا امام حسين (ع) اين کار را نکرد؟ (همان، ص 153) شهيد مطهرى با توجه به اوضاع سياسى عهد امام به اين پرسش پاسخ مى دهند و بيان مى دارند که اين رويکرد به ظاهر متناقض و متعارض تنها به هت شرايط ومقتضيات زمان و مکان بود که درسى آموزنده براى رهروان راه پيشوايان راستين است تا بدانند که در شرايطمختلف مى توانند رويکردهاى متفاوتى داشته باشند. امام صادق (ع) مى دانست که بنى العباس مانع آن خواهند شد که حکومت به اهل بيت پيامبر (ص) منتقل شود و در صورت پذيرفتن پيشنهاد بدون هيچ تاثيرگذارى مثبت آن حضرت را شهيد خواهند کرد. ايشان مى فرمايند: امام (ع) اگر مى دانست که شهادت آن حضرت براى اسلام ومسلمين اثر بهترى دارد، شهادت را انتخاب مى کرد. همان طورى که امام حسين (ع) به همين دليل شهادت را انتخاب کرد. در آن عصر که به خصوصيات آن اشاره خواهيم کرد، آن چيزى که بهتر و مفيدتر بودرهبرى يک نهضت علمى و فکرى و تربيتى بود که اثر آن تا امروزهست. همان طورى که در عصر امام حسين (ع) آن نهضت ضرورت داشت وآن نيز آن طور به جا و مناسب بودکه اثرش هنوز باقى است.
جان مطلب همين جا است که در همه ى اين کارها، از قيام و جهاد وامر به معروف و نهى از منکرها و از سکوت ها و تقيه ها بايد به اثر و نتيجه آنها در آن موقع توجه کرد. اينها امورى نيست که به شکل يک امر تعبدى از قبيل وضو، غسل، نماز و روزه صورت بگيرد.
اثر اين کارها در مواقع مختلف و زمانهاى مختلف و اوضاع و شرايطمختلف فرق مى کند. گاهى اثر قيام و جهاد براى اسلام نافع تر است وگاهى اثر سکوت و تقيه، گاهى شکل و صورت قيام فرق مى کند. همه اينها بستگى دارد به خصوصيت عصر و زمان و اوضاع و احوال روز ويک تشخيص عميق در اين مورد ضرورت دارد، اشتباه تشخيص دادن زيان ها به اسلام مى رساند. (همان، ص 155)

اوضاع سياسى و اجتماعى عصر امام صادق (ع)

امام صادق (ع) در عصر و زمانى واقع شد که افزون بر حوادث ورخدادهاى سياسى يک سلسله حوادث اجتماعى و پيچيدگى ها و ابهام هاى فکرى و روحى پس از ورود فرهنگها و آيين هاى فلسفى و انديشه ى ازشاهنشاهى هاى ايران و روم، پيدا شده بود. در اين زمان پاسدارى از سنگرهاى اعتقادى مهمترين امر به شمار مى آمد. مقتضيات زمان امام صادق (ع) که در نيمه نخست سده دوم هجرى مى زيست با زمان سيدالشهداء (ع) که در حدود نيمه نخست سده يکم بود، بسيار متفاوت بود.
در حدود نيمه سده نخست در درون کشورهاى اسلامى براى کسانى که مى خواستند به اسلام خدمت نمايند تنها مبارزه با دستگاه خلافت بودو ساير جبهه ها هنوز پديد نيامده بود و اگر هم وجود داشت هنوزآن چنان اهميتى نيافته بود. حوادث عالم و اسلام همه مربوط به دستگاه خلافت بود و مردم در سادگى سده نخست مى زيستند. اما بعدهااين جبهه ها متعدد شد که مهمترين آنها جبهه هاى علمى، فکرى واعتقادى بود. يک نهضت علمى و فکرى و فرهنگى عظيم در ميان مسلمانان آغاز شد. مذهب ها و مکتب هايى در اصول دين و فروع دين پيدا شد. در اين شرايط امام صادق (ع) پرچم فرهنگى و علمى اسلام به ويژه شيعيان را برافراشت و در همه صحنه ها پيشگام و پيشروگرديد. زمان امام (ع) زمانى بود که برخورد افکار و آراء و جنگ عقايد شروع شده بود و ضرورت ايجاب مى کرد که امام کوشش خود رادر اين جبهه قرار دهند و اين گونه شد که شيعه به عنوان يک مکتب فکرى، علمى و فقهى و اعتقادى درجهان اسلام جا افتاد به نحوى که ديگر نمى توان اتهامات سياسى به آن بست. اين آثار مولود ايمان وعقيده است و سياست نمى تواند چنين فقه، اخلاق، فلسفه، عرفان،تفسير و ديگر علوم و فنون را پديد آورد. پيشگامى امامان باقر وصادق عليهماالسلام موجب شد تا اسلام راستين پايدار بماند و براى هر زمانى و مکانى و در شرايط پويا و ناايستاى انسان و جامعه برنامه ها، آموزه ها و گزاره هايى داشته باشد.

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)