شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)

بشارتهاي کتاب مقدس به پيامبر اسلام

1 نظرات 02.0 / 5


يكي از بشارت هايي كه زياد مطرح ميشود آياتي است در انجيل يوحنا كه حضرت عيسي عليه السلام در واپسين روز هاي زندگي خود به حواريون مژده آمدن يك تسلي دهنده يا پاراكليتوس را داده است و چند بار اين مساله را به حواريون گوشزد نموده است كه منتظر آمدن اين شخصيت باشيد
با مطالعه قرآن كريم در مي يابيم كه نام پيامبر اسلام در كتب پيشينيان وجود داشته است ، قرآن با صراحت و با قاطعيت از وجود نام و توصيفات پيامبر خاتم خبر مي دهد برخي از اين آيات عبارتند از: 1- الذين آتيناهم الكتاب يعرفونه كما يعرفون ابنائهم 1
2: محمد رسول الله و الذين معه اشداء علي الكفار رحماء بينهم ذلك مثلهم في التورات و مثلهم في الانجيل2
3: و اذقال عيسي بن مريم يا بني اسرائيل اني رسول الله اليكم مصدّقاً لما بين يديي من التورات و مبشراً برسولٍ يأتي من بعدي إسمه احمد3
4: الذين يتبعون الرسول النبي الأمي الذي يجدونه مكتوباً عندهم في التوراة و الانجيل4
البته از آيات فوق تنها آيه آخري به صراحت به بشارت هاي پيامبر اسلام در تورات و انجيل صراحت دارد و آيات قبلي ميتواند در کتاب ها يا گفتار هاي ديگر غير از کتاب مقدس باشند
از آنجا كه به اعتقاد مسلمانان كتابهاي مقدس موجود در دست يهوديان و مسيحيان تحريف شده است برخي معتقدند بشارتهاي ذكر شده در قرآن كريم ناظر بر تورات و انجيل واقعي است ،
اما به نظر ميرسد در تورات و انجيل كنوني بشارت هاي واضحي به پيامبر اسلام موجود است . و ما در اين تحقيق به ذكر آياتي كه در كتاب مقدس به صراحت و يا با اشاره به پيامبر آخر الزمان مي پردازد خواهيم پرداخت.
البته پرداختن ما به اين مسئله به معناي آن نيست كه اثبات حقانيت پيامبر اكرم در گروي اثبات وتطبيق پيشگوييها بر پيامبر اسلام است
بدون شک وجود معجزات متعددو در رأس آنها قرآن مجيد كه پس از گذشت 14 قرن هنوز هم كسي جرأت عرض اندام در برابر عظمت آن نداردبزرگترين گواه بر حقانيت پيامبر اسلام است.در سفر تثنيه راه شناخت پيامبر راستين را از پيامبر دروغين چنين بيان مي كند :
" و اگر در دلت بگويي كلامي كه خداوند نگفته است چگونه بدانيم چنانچه پيامبري چيزي به نام خداوند بگويد و آن چيز واقع نشود و به انجام نرسد اين امري است كه خداوند نگفته است" 5
و در ارميا چنين بيان مي دارد
" اماآن نبي كه درباره صلح و آرامش پيشگويي مي كند زماني ثابت مي شود كه از جانب خداوند سخن گفته است كه پيشگويي اش به انجام برسد6
و در قران و روايات پيامبر گرامي اسلام پيشگويي هاي متعددي داشتند که عمده آنها به وقع پيوسته صرف نظرازاين در سفر تثنيه آمده است كه پيامبري كه به دروغ ادعا كندپيامش از جانب من است خواهد مرد .7 و حال آنكه پيامبر اكرم بيست و سه سال مردم را به اسلام دعوت نمود ودين اسلام که در ساليان اول دعوتش بسيار ضعيف و كم تعداد بود روز به روز بر شوكت و عظمتش افزوده شد و همچنان نيز رو به رشد و ازدياد است .
مقدمه قبل از ورود به بحث اصلي و بيان بشارتها لازم است به چند نكته مهم و كليدي اشاره شود .
اول : پيشگوئيهاي پيامبران و خبر دادن از پيامبران آينده معمولآ به صورت اجمالي بوده است بگونه اي كه حتي گاهي بر علماء ايشان و گاه بر پيامبران هم عصر وي نيز مخفي مي مانده است .
به عنوان مثال در انجيل يو حناچنين مي خوانيم :
روزي سران قوم يهود از شهر اورشليم چند تن از كاهنان را نزد يحيي فرستادند تا بدانند آيا او ادعا ميكند كه مسيح است يا نه يحيي روشن و بي پرده اظهار داشت .نه من مسيح نيستم 8
پرسيدند خوب پس كه هستيد ؟آيا الياس پيغمبريد جواب داد : نه. پرسيدند آيا شما آن پيغمبر نيستيد كه ما چشم به راهش هستيم باز هم جواب داد: نه. گفتند :پس به ما بگوييد كه هستيد ......9
و در همين انجيل يو حنا آمده است كه يحيي نيز در ابتدا امر عيسي را به عنوان مسيح نشناخت و به واسطة علامتي كه خداوند به او فرمود توانست مسيح را بشناسد نكتةقابل توجه آنكه حضرت مسيح پسر خالة حضرت يحيي است اما يحيي تا قبل از اين علامت نتوانسته بود پي به نبوت مسيح ببرد .10
دوم . ممكن است هنگام مطالعة بشارتها به ذهن افراد نا اشنا به ادبيات و شيوة كتاب مقدس چنين برسد كه تطبيق برخي از اين بشارتها بر پيامبر اسلام آنچنان كه بايد و شايد روشن و واضح نيست .
براي رفع اين توهم مي گوئيم اگر به بشارتها ئي كه مسيحيان آنها را بر عيسي بن مريم (ع)تطبيق مي دهند رجوع كنيم و آنها را با بشارتها ئي كه در حق پيامبر اسلام وارد شده است مقايسه كنيم به روشني در مي يابيم كه اين بشارتها به مراتب واضح تر از بشارات موجود در مورد حضرت عيسي است.
به عنوان نمونه در عهد عتيق برخي عبارت هايي موجود است كه مسيحيات آن ها را تاويل به مسيح ميكنند كه تقريبا ميتوان گفت مهمترين نمونه آن عبارت كتاب اشعياء را بر حضرت مسيح تطبيق داده اند :
اينک باکره حامله شده پسري خواهد زائيدو نام او را عمانوئيل خواهد خواند11.
اما اين عبارت به هيچ روي قابل تطبيق بر حضرت عيسي نيست زيرا:
كلمةمذكور در كتاب مقدس "عَلَمَه"مي باشد كه معني آن نزد علماي يهود زن جوان است و فرقي بين باکره و غيرباکره نيست اما مترجمين مسيحي آن را به باکره تر جمه كرده اند تا قابل تطبيق بر حضرت مريم باشد .
در هيچ جا نيامده است كه كسي حضرت عيسي را با نام عما نوئيل و يا چيزي به معني آن (خدا با ماست ) خوانده باشد، نه پدر و نه مادر و نه كسي از اطرافيانش به عنوان نمونه درمتي مده است :
تا اينكه مريم او را زائيد و يوسف او را يسوع ناميد12
و در لوقاآمده است :
" فرشته به مريم گفت: پس به زودي حامله خواهي شد و فرزندي خواهي زائيد كه نام او را يسوع مي گذاريد"13
در لوقا نيز آمده است :به يسوع نامگذاري شد 14
با مراجعه به كتاب اشعياء و داستان مذكور در ميا بيم كه عيسي نمي تواند مقصود اشعياء باشد.
وقتي به در بار خبر رسيد كه سوريه و اسرائيل با هم متحد شده اند تا با يهودا بجنگند دل پادشاه يهودا و قوم او از ترس لرزيد.....سپس خداوند به اشعياء فرمود : ....اما من كه خداوند هستم مي گويم كه اين نقشه عملي نخواهد شد .......سپس اشعياء گفت :..... خداوند خودش علامتي به شما خواهد داد آن علامت اين است كه زن جواني (و طبق ترجمة مسيحيان : زن باكره اي) حامله شده پسري به دنيا خواهد آورد و نامش را عما نوئيل خواهد گذاشت قبل از اينكه اين پسر از شير گرفته شود و خوب و بد را تشخيص دهد سرزمين اين دو پادشاه متروكه و ويران خواهد شد.15
در تاريخ مسلم است كه سرزمين فاقاح بيست و يك سال پس از پيشگوئي مذكور خراب و ويران گرديد و حال آنكه حضرت عيسي هفتصدو بيست و يك سال پس از ويراني اين سرزمين به دنيا آمد.16
با توجه به آنچه گفتيم تطبيق اين پيشگوئي بر حضرت مسيح بسيار بعيد و بلكه غير ممكن است اما در كمال نا باوري مي بينيم كه انجيل متي اين عبارت كتاب اشعيا17ء را بر حضرت مسيح تطبيق داده است. و اگر بخواهيم اين بشارت را منطبق بر عيسي مسيح بدانيم به طريق اولي ايات بسياري در تورات و عهد عتيق موجود است كه بسيار راحت تر قابل انطباق بر پيامبر اسلام ميباشد
سوم - آخرين نكته اي كه لازم است قبل از مطالعه بشارتها به آن توجه نمود اينست كه در تمامي كشورها و بين تمامي فرقه ها و مذاهب اسلامي تر جمه ي قرآن را با عين متن عربي آن مي آورند و اگر به ندرت كسي بر خلاف اين طريقه عمل نموده به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است .
و اين خود سبب شده است كه قرآن از ترجمه هاي سليقه اي و با غرض هاي شخصي در امان بماند.
اما اين نكته در كتاب مقدس وجود ندارد و لذا مي بينيم که اختلافات فاحشي در نسخه ها و ترجمه هاي مختلف كتاب مقدس وجود داردو چه بسا استناد بشارتي به پيامبر اسلام در متن اصلي واضح باشد اما در ترجمه ها تحريف صورت گرفته باشد و ما در اين تحقيق با استناد به متون اصلي و حتي عبري بشارت ها را مورد بررسي قرار داديم
پيامبر موعود (آن نبي) کيست بر اساس عهد جديد مردم در عصر حضرت يحيى و حضرت عيسى‏عليهما السلام به انتظار دو شخصيت جهاني نشسته بودند يکي مسيح و ديگري انتظار پيامبرى نظير موسى‏عليه السلام را ميکشيدند . براى کسانى که با عهد جديد آشنايى داشته باشند اين مطلب غير قابل انکار است.. يكي به انتظار آمدن (مسيح) روز شماري ميكردند و ديگري در انتظار آمدن (آن نبي ) اين انتظار در مواقع گوناگونى ظهور و بروز داشته است:كه دو مورد آن را مورد بررسي قرار ميدهيم
اشارات به {آن نبي} در انجيل الف) در ابتداي نبوت حضرت عيسي در روز عيد بزرگى که حضرت عيسى‏عليه السلام مردم را موعظه مى‏کردند، پس از اتمام موعظه، در بين مردم اختلاف افتاد که او چه کسى است. بعضى او را همان پيامبرى دانستند که حضرت موسى‏عليه السلام و ديگران به آن بشارت داده بودند و بعضى ديگر او را مسيح موعودعليه السلام دانستند:
"آنگاه بسيارى از آن گروه چون اين کلام را شنيدند، گفتند: در حقيقت، اين شخص همان نبى است و بعضى گفتند: او مسيح است و بعضى گفتند: مگر مسيح از جليل مى‏آيد؟... پس درباره او در ميان مردم اختلاف افتاد." 18
از اين عبارت به خوبى هويداست که مومنان آن زمان مبني بر بشارت هاي موجود در عهد عتيق و و تورات در انتظار آمدن دو شخصيت بودند يک مسيح و يک پيامبر موعود بودند. به عبارت ديگر، آنها در انتظار دو نفر بودند به همين دليل در بينشان اختلاف افتاد; زيرا بعضى گفتند اين است و بعضى گفتند آن!
ب - "آن نبي‏" در تفحص يهود و شهادت حضرت يحيى‏عليه السلام:
وقتى حضرت يحيى‏عليه السلام به ارشاد و موعظه مردم پرداختند، درباره او به تحقيق و تفحص پرداختند. در انجيل يوحنا، در اين باره چنين آمده است:
"اين است ‏شهادت يحيى در وقتى که يهوديان از اورشليم، کاهنان و لاويان را فرستادند تا از او سؤال کنند که تو کيستى. معترف شد و انکار ننمود، بلکه اقرار کرد که من مسيح نيستم. آنگاه از او سؤال کردند: پس چه؟ آيا تو الياس هستى؟ گفت: نيستم، آيا تو "آن نبى‏" هستى؟ جواب داد که نى. آنگاه بدو گفتند: پس کيستى تا به آن کسانى که ما را فرستاده‏اند جواب بريم؟ درباره خود چه مى‏گويى...؟ فرستادگان از فريسيان بودند. پس از او سؤال کرده، گفتند: اگر تو مسيح و الياس و "آن نبى‏" نيستى پس براى چه تعميد مى‏دهى...؟ يحيى در جواب ايشان گفت:... او آن است که بعد از من مى‏آيد، اما پيش از من شده است. من لايق نيستم بند نعلينش را باز کنم." (26)19
در بشارت بعدي خواهيم گفت كه انبيا بني اسرائيل پيوسته از ظهور دو شخصيت سخن به ميان آورده بودند يكي "مسيح‏"‏ و ديگري "پيامبرى نظير موسى‏" خبر داده بودند. بنابراين، طبيعى بود که مردم گمان کنند حضرت يحيى‏عليه السلام همان "مسيح موعود" و يا پيامبر موعود باشد. بدين سبب، حاکمان اورشليم برخود لازم و واجب مى‏دانستند که از اين موضوع تحقيق کنند. آنها افرادى ساده لوح و زودباور نبودند; اگر کسى ادعاى نبوت مى‏کرد به خوبى، تحقيق مى‏کردند. تحقيق در مورد دعاوى کسانى که ادعاى نبوت مى‏کردند و يقين به صحت و سقم ادعاها از وظايف شوراى بزرگ سنهدرين بود. اين شورا از 71 نفر عضو مشاور تشکيل مى‏شد.20 از اين‏رو، شوراى مزبور، که انجيل يوحنا آن را "يهود" مى‏نامد، هيئتى اعزام کرد تا درباره ادعاي يحيى‏عليه السلام تحقيق کنند. هيئت اعزامى سه سؤال از حضرت يحيى‏عليه السلام پرسيدند:
آيا تو "مسيح موعود" هستى؟
آيا تو الياس نبى هستى؟
آيا تو "آن نبى‏" - پيامبر موعود - هستى؟
حضرت يحيى‏عليه السلام در جواب سؤال اول، اقرار کرد که مسيح نيست. سؤال دوم درباره حضرت الياس‏عليه السلام بود. يهوديان طبق کتاب دوم پادشاهان 21 معتقد بودند که حضرت الياس‏عليه السلام پيامبرى است که بر گردباد سوار شده و به آسمان عروج کرده و شخصا به زمين رجعت‏خواهد کرد. چون حضرت يحيى‏عليه السلام مسيح بودن خود را منکر شد، به نظر هيئت اعزامى چنين رسيد که وى بايد حضرت الياس نبى‏عليه السلام باشد که رجعت کرده است. بنابراين، از حضرت يحيى‏عليه السلام سؤال کردند که آيا تو الياس نبى هستى؟ حضرت يحيى‏عليه السلام پاسخ دادند که من الياس نيستم. سپس فرستادگان با خود گفتند که اگر او مسيح و الياس نيست، آيا همان نبى‏اى است که حضرت موسى و انبياى ديگرعليه السلام به ظهور او بشارت داده‏اند؟ لذا، سؤال سوم را مطرح کردند. حضرت يحيى‏عليه السلام به اين پرسش نيز پاسخ منفى دادند كه من آن نبي نيستم
از اين نمونه اشارت ها را نيز ميتوانيم در داستان غذا دادن به 5000 نفر نيز ببينيم :22
سوال اساسي از مسيحيان اين است كه اگر مومنان زمان ظهور عيسي مسيح منتظر آن نبي بودند و به طور قطع نميتواند آن نبي و مسيح يك نفر باشند چون هم در سوال يهوديان تفكيك شدند و وقتي يحيي مسيح بودن را انكار كرد از وي پرسيدند حال كه مسيح نيستي پس آن نبي هست به علاوه وقتي منبع بشارت آن نبي در تثنيه 18 :18 ميخوانيم ميبينيم كه مشخصات آن نبي قابل تطبيق عيسي مسيح نيست
براساس اسناد مکشوفه در سواحل بحرالميت نيز مردم در انتظار پيامبر موعود (آن نبى) بودند و اين غير از "مسيح موعود" بود. اين پيامبر موعود را در زبان عبرى گبر به معناى "انسان‏"23 مى‏خواندند.
نبي اي مثل موسي از برادران بني اسراييل حضرت موسي عليه السلام وقتي بني اسرائيل را از مصر و بندگي فرعون رهانيد و پس از چهل سال سرگرداني در بيابان ها به حوالي رود اردن رسيد و در اين جا بود كه خداوند به وي وحي نمود موسي تو از اين رود عبور نميكني و در همين مکان از دنيا ميروي ، موسي (ع) وصايايش را به قوم بني اسرائيل نمود و همه اسباط بني اسرائيل را در مكاني در پشت رود اردن جمع كرد و به ايشان فرمود خداوند به من وحي فرستاده كه از ميان شما ميروم و منتظر باشيد كه خداوند نبي اي بزرگ مبعوث خواهد نمود و به بني اسرائيل چنين گفت
و خداوند به من گفت آنچه گفتند نيكو گفتند نبي اي را براي ايشان از ميان برادران ايشان مثل تو مبعوث خواهم كرد و كلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمايم به ايشان خواهد گفت ."و هر كس از كلامش اطاعت نكند من از وي انتقام خواهم گرفت" ( تثنيه 15:18-18)
در اينكه مصداق اين بشارت چه شخصيتي است بحث هاي فراواني صورت گرفته
مسلمانان مدعي هستند كه تنها مصداق كامل اين بشارت پيامبر گرامي اسلام ميباشد و مسيحيان نيز ميگويند مصداق اين بشارت حضرت عيسي ميباشد
در اين جستار به اين موضوع ميپردازيم كه چه شخصيتي ميتواند مصداق كامل اين بشارت باشد
با توجه به قرائن تاريخي دو شخصيت بيشتر نميتوانند مصداق اين بشارت باشند و يا بايد سخن مسلمانان صحيح باشد و حضرت محمد (ص) منظور بشارت باشد و يا ادعاي مسيحيان صحيح است
براي آنكه بهتر بتوانيم اين بشارت را تطبيق دهيم لازم است به خود ايه رجوع كنيم و در آن دقت كنيم .و ببينيم خصوصياتي كه اين ايه براي آن نبي معرفي ميكند چيست ؟
در آيه سه خصوصيت براي اين نبي كه حضرت موسي آمدنش را نويد داده ذكر شده است
اين نبي از ميان برادران بني اسرائيل است نه خود بني اسرائيل 24
در تثنيه 18:18 ميفرمايد
نبي اي را براي ايشان از ميان برادران ايشان (بني اسرائيل)
و دقت به اين نكته ضروري است كه تمامي بني اسرائيل در آن هنگام در صحرا بودند و هنوز بني اسرائيل به ارض موعود نرسيده بودند و قومي صحرا گرد بودند كه گرداگرد حضرت موسي بودند تا ايشان وفات يافت و هنگامي كه ايشان داشتند اين نويد را ميدادند همه بني اسرائيل گرداگرد وي حاضر بودند و خطاب حضرت موسي شامل تمامي اسباط دوازده گانه بني اسرائيل ميشود كه خداوند به من نويد داده نبي اي از ميان برادران شما برخواهد خواست و مشخص است وقتي بنا است نبي از برادران بني اسرائيل باشد ديگر نميتواند از خود بني اسرائيل باشد و حضرت عيسي عليه السلام يك پيامبر بني اسرائيلي بوده و تنها پيامبر گرامي اسلام است كه از ميان برادران بني اسرائيل (بني اسماعيل) ظهور نموده است
حال بايد ديد كه برادران بني اسرائيل چه كساني هستند مي دانيم كه اسرائيل لقب يعقوب است و يعقوب فرزند اسحاق است و اسحاق و اسماعيل نيز برادر يكديگرند پس بدون شك مراد از برادران بني اسرائيل همان فرزندان اسماعيل هستند. البته اين مطلب تازگي ندارد چرا كه در سفر تكوين آمده است:
و نصيب او (اسماعيل) در مقابل همة برادران افتاد . كه مراد از برادران اسماعيل همان بني اسرائيل هستند.25
نکته: ممكن است به نظر برسد مراد از برادران بني اسرائيل فرزندان عيسو باشند اما اين مطلب صحيح نيست زيرا عيسو از بركت محروم شد26 پس مراد فرزندان اسما عيل خواهند بود كه خداوند اورا هم مشمول بركت خود قرار داده بود و البته استعمال برادران در اين موارد تازگي ندارد مثل 27كه بنو عيسو برادران اسماعيل دانسته شده اند و صرف نظر از اين مطلب مي دانيم که در ميان تمام برادران بني اسرائيل کسي جز محمد بر نخواسته است.28
در بشارت حضرت موسي امده است كه اين نبي مثل موسي است (نبي اي مثل من ) و ما در جدول زير بارز ترين خصوصيات حضرت موسي را مينويسيم و سپس با خصوصيات دو پيامبر ديگر مقايسه ميكنيم تا بهتر بتوانيم تشخيص دهيم كدام پيامبر مثل حضرت موسي است و چون در اين بحث ميخواهيم با دوستان مسيحي گفتگو كنيم ما خصويات حضرت موسي همانطور كه يهوديان و مسيحيان به آن اعتقاد دارند ذكر ميكنيم و خصوصيات عيسي مسيح را طبق اعتقاد خود مسيحيان و خصوصيات پيامبر اسلام را نيز طبق اعتقاد مسلمانان مي اوريم با يك مقايسه اجمالي خواهيم يافت كه بين حضرت عيسي و حضرت موسي شباهت ملموسي وجود ندارد و در عوض حضرت موسي بيشترين شباهت را با پيامبر گرامي اسلام دارد
در جدول زير شباهتها و تفاوتهاي اين پيامبران راطبق اعتقاد پيروانشان بر مي شمريم
حضرت موسي (ع)
حضرت عيسي (ع)
حضرت محمد (ع)
پيامبر و بنده خدا
خدا و فرزند خدا
پيامبر و بندة خدا
صاحب شريعت
فاقد شريعت
صاحب شريعت
در بستر از دنيا رفت
مصلوب شد
در بستر از دنيا رفت
مطاع و سيد قوم بود
خار و حقير
مطاع و سيد
شمشير به دست گرفت
شمشير به دست نگرفت
شمشير به دست گرفت
در ادامه ايه آمده است و كسي كه كلام او را نپذيرد من از او انتقام خواهم گرفت بدون شك مراد خداوند از اين انتقام عذاب اخروي مسئله براي اين پيامبر نيست و در مورد تمام پيامبران وجود دارد و حال آنكه از ظاهر عبارت بر مي آيد كه اين ويژگي به عنوان خصوصيتي بارز براي اين پيامبر است .
در نتيجه مراد از انتقام همين انتقام دنيوي است و اشاره به اين نکته دارد كه پيامبر مذكور مأمور به جهاد خواهد بود و خداوند او را ياري خواهد نمود و از مخالفين وي انتقام مي گيرد .
پراکليتوس (ستوده و حمد شده) ميايد يكي از بشارت هايي كه زياد مطرح ميشود آياتي است در انجيل يوحنا كه حضرت عيسي عليه السلام در واپسين روز هاي زندگي خود به حواريون مژده آمدن يك تسلي دهنده يا پاراكليتوس را داده است و چند بار اين مساله را به حواريون گوشزد نموده است كه منتظر آمدن اين شخصيت باشيد
سخنان زيادي در باره اين آيات گفته شده و کتاب هاي زيادي در اين باره نوشتند ما در اين جستار در صدد ارائه گزارشي از تحقيقات انجام شده در باره اين آيات هستيم و ميخواهيم با ديدي باز به بررسي آنها بپردازيم ابتدا با يكديگر مروري بر آيات مي اندازيم
" اگر مرا دوست داريد احكام مرا نگاه داريد و من از پدر سؤال مي كنم و تسلي دهنده ديگر به شما عطا خواهد كرد تا هميشه با شما بماند يعني روح راستي كه جهان نمي تواند او را قبول كند چون او را نمي بيند و نمي شناسد اما شما اورا ميبينيد و مي شناسيد زيرا كه با شما مي ماند و در شما خواهد بود" 29
من از پدر سؤال مى‏کنم و او تسلى‏دهنده ديگرى به شما اعطا خواهد کرد... ." 30"و لکن چون تسلى‏دهنده که او را از جانب پدر نزد شما مى‏فرستم، آيد... او بر من شهادت خواهد داد." 31"و من به شما راست مى‏گويم که رفتن من براى شما مفيد است; زيرا اگر نروم تسلى‏دهنده نزد شما نخواهد آمد، اما اگر بروم او را نزد شما مى‏فرستم." 32
در چند مورد همين بشارت به ظهور تسلي دهنده در كلام حضرت عيسي (ع) تكرار شده است.33
مسيحيان معتقدند که مقصود از تسلى‏دهنده "روح‏القدس‏" است که پنجاه روز پس از عروج حضرت عيسى‏عليه السلام نزد حواريون آمد و آنان را تقويت روحى کرد، به شرحى که در آغاز کتاب اعمال رسولان آمده است.34 ولى بسياري از محققين مسلمان اعتقاد دارند که شواهد و قرايني وجود دارد که تسلى‏دهنده مورد نظر نمى‏تواند روح‏القدس مورد نظر مسيحيان باشد.اما اين مطلب نياز به بررسي بيشتري دارد . قبل از توضيح و تفصيل اين مطلب لازم است به نكته اي اشاره كنيم:
مي دانيم كه حضرت عيسي به زبان آرامي صحبت مي كرده است و انجيل يوحنا هم به زبان يوناني نوشته شده است پس بدون شك آنچه را كه امروز در انجيل يوحنا مي بينيم ترجمه كلمات آن حضرت از زبان آرامي به زبان يوناني است و ما دقيقاً نمي دانيم آن حضرت چه كلمه اي را به زبان آورده است. با توجه به اين مطلب مي گوييم كلمه يوناني موجود در انجيل يوحنا كلمه پاراقليط paraclete است كه عموم مفسرين آن را به تسلي دهنده ترجمه كرده اند. مسلمانان نيز در مقابل معتقدند كه كلمه پاراقليط يا پاراقليطوس در اصل پريقليطوس بوده كه پريقليطوس به معني احمد و محمد در زبان عربي است .
اين احتمال زماني قوت مي يابد كه ما با مراجعه به نسخه هاي زبان آرامي ميبينيم وقتي خواستند اين كلمه را به آرامي ترجمه كنند ازكلمات مَحمِدَه و حَميدَه استفاده شده كه عيناً معادل احمد و محمد در زبان عربي و واژه پريقليط در زبان يوناني است35
صرف نظر از آنچه گفته شد تطبيق پاراقليطوس بر روح القدس صحيح نيست و فقراتي از همين انجيل و آيات مربوطه به فارقليط با روح القدس همخواني ندارد :
در اين آيات 36خبر از آمدن كسي مي دهد كه رفتن مسيح در مقابل آمدن او سودمند و مفيد است آيا به اعتقاد مسيحيان روح القدس آنچنان داراي اهميت است و آنقدر مفيد است كه آمدن او ازفقدان مسيح سودمندتر است.
در اين آيات آمدن فارقليط را مشروط به رفتن مسيح نموده و حال آنكه روح القدس همواره همراه حضرت عيسي (ع) بوده و آمدن او متوقف بر رفتن حضرت مسيح نبوده
در عهد جديد بار ها ميخوانيم که روح‏القدس همراه آن حضرت و آن حضرت در معيت روح‏القدس بود. حضرت يحيى‏عليه السلام شهادت داده‏اند که حضرت عيسى‏عليه السلام همراه با روح‏القدس بوده است:
"پس يحيى شهادت داده، گفت: روح را ديدم که مثل کبوترى از آسمان نازل شده، بر او قرار گرفت."37
بر مادر حضرت عيسى، حضرت مريم‏عليه السلام، نيز روح‏القدس وارد شده بود. 38علاوه بر آن، خود حضرت يحيى‏عليه السلام، که با تفاوت شش ماه 39 هم‏سن حضرت عيسى‏عليه السلام بود،
"در شکم مادر پر از روح القدس بود." 40
همچنين پدر بزرگوارش، حضرت زکرياعليه السلام، نيز
"از روح القدس پر شده بود و نبوت مى‏کرد." 41
بنابراين، تسلى‏دهنده مورد نظر ، بايد غير از روح‏القدس مصطلح باشد; زيرا حضرت عيسى‏عليه السلام فرمودند:
"تا من نروم تسلى‏دهنده نزد شما نخواهد آمد، اما اگر بروم او را نزد شما مى‏فرستم." 42
بعضى همانند نويسنده قاموس کتاب مقدس پذيرفته‏اند که روح‏القدس به دو معناست.يکي به معناي روح القدس که همان شخص سوم تثليث است و ديگري به معناي روح قدسي43 بنابراين، واضح است که در اينجا روح قدسى مطرح است، نه روح‏القدس مصطلح و آن کاملا با پيامبر اکرم‏صلى الله عليه وآله قابل تطبيق است.
حضرت عيسي در مورد فارقليط فرموده كه او عالميان را توبيخ مي كند( يوحنا 8:16) كه اين شاهدي بر ادعاي محققين مسلمان است و بدون شك روح القدس هيچگاه و به اعتقاد هيچكس مردم را توبيخ نكرده و اصولا کار روح القدس داوري نيست بر خلاف پيامبر اسلام (ص) كه يهوديان را به خاطر ايمان نياوردن به عيسي توبيخ و سرزنش نمود.
در مورد فارقليط آمده است كه وي جهانيان را به گناه و صدق و انصاف ملزم خواهد ساخت، آيا روح القدس به عقيده خود مسيحيان چنين كاري انجام مي دهد ، روح القدس كه ظهور وتجلي او فقط براي گروهي خاص اتفاق افتاده است 44 در حالي كه اين خصوصيت بر پيامبر اسلام قابل تطبيق است
"او از طرف خود سخن نخواهد گفت، بلکه آنچه شنيده است‏ سخن خواهد گفت." حضرت عيسى‏عليه السلام نيز همانند انبياى سلف‏عليهم السلام مى‏فرمايند: آن روح راستى که پس از من خواهد آمد از پيش خود سخن نمى‏گويد، بلکه از آنچه که شنيده است‏سخن خواهد گفت. و اگر بخواهيم منظور ايه را همانطور كه مسيحيان ميگويند روح القدس بدانيم معناي ايه مشكل ميشود چون روح القدس طبق اعتقاد مسيحيان خدا است و چگونه خدا نميتواند از نزد خودش سخن بگويد و بايد به آنچه شنيده سخن بگويد در حالي كه در سراسر قرآن کريم يک اظهار نظر و تفسير و حتى يک کلمه و اشاره از خود پيامبر اکرم‏صلى الله عليه وآله يا از ياران صديق و مؤمن او ديده نمى‏شود. و در آن تصريح شده كه( ما ينطق عن الهوي ان هي الا وحي يوحي ) قرآن کريم سراسر وحى و کلام خداست و پيامبر اکرم‏صلى الله عليه وآله کلام خداى تبارک و تعالى را آنچنان که جبرئيل امين بر او فرومى‏خواند و او مى‏شنيد، بر زبان مى‏آورد و بر جهانيان آشکار مى‏ساخت. کلمات، جملات و تعاليم خود آن حضرت، على‏رغم ارزش قدسى‏اش، کلام خدا محسوب نمى‏شود و تحت مقوله جداگانه‏اى به نام احاديث گردآورى شده‏اند.
از آنچه كه گفتيم مطالب نويسندگان مسلمان بود که معتقدند فارقليط را نمي توان با روح القدس تطبيق داد . وجود كساني كه ادعا كرده اند فارقليط موعود هستند همچون منتس و ماني مدعي بودند كه فارقليط در ايه ايشان هستند 45 و تبعيت بسياري از مسيحيان از اين مدعيان خود بهترين شاهد بر اين نکته است که مسيحيان منتظر ظهور فارقليط بوده اند.46
برخي از مسيحيان اشكالاتي را وارد كرده و گفته اند اين بشارت با پيامبر اسلام سازگاري ندارد ما به طور مختصر برخي از اين اشكالات را مطرح و پاسخ آن را به صورت مجمل مي آوريم ، كه علاقه مندان مي توانند جهت مطالعه بيشتر در اين زمينه به كتب مربوطه مراجعه كنند.
اشکال اول: در اين آيه خطاب به حواريون گفته شده است شما فارقليط را مي بينيد و حال آنكه حواريون هرگز پيامبر اسلام را نديدند:
جوابي که نويسندگان مسلمان به اين اشکال دادند اين است که : لازم نيست كه هميشه مخاطبين و شنوندگان مقصود باشند. چنانكه مسيح به سران كهنه گفت : و نيز شما را مي گويم كه بعد از اين پسر انسان را خواهيد ديد كه بر يمين قدرت نشسته برابرهاي آسماني مي آيد .آيا آنها حضرت عيسي را ديدند تاكنون نزديك به دوهزار سال از آن وقايع مي گذرد و هنوز هم خبري از بازگشت دوبارة عيسي نيست .
اشکال دوم : در متن آيه آمده كه جهان نمي تواند او را قبول كند زيرا كه او را نمي بيند و نمي شناسد اما شما او را مي شناسيد.
جواب: اين مسئله در مورد روح القدس به مراتب مشكلتر است زيرا روح القدس به اعتقاد مسيحيان خداست و بدون شك شناخت مردم از خداوند به مراتب بيشتر از شناخت آنها نسبت به پيامبر اسلام است بدون مراد از نديدن و نشناختن آنست که ايشان نمي توانند که عظمت و حقيقت او را درک کنند .
البته اين مسئله تازگي ندارد و در مورد ضرت عيسي نيز آمده است كه كسي پسر انسان را نمي شناسد (يوحنا 19:8 و متي 47:11 ) در متي 13:13 آمده است : نگرانند و نمي بينند و شنوا هستند و نمي شنوند .
اشکال سوم : در ادامه آيات روح فوق اشاره شده که يعني روح القدس و وقتي اين عبارت را به کار ميبرد واضح است که منظور از اين تسلي دهنده روح القدس هست
جواب : چنانکه توضيح داديم علاوه بر ادله اي که نشان ميدهد مشخصاتي که براي تسلي دهنده در آيات تعريف شده با مشخصات روح القدس سازگاري ندارد به علاوه در قاموس كتاب مقدس نيز براي روح القدس دو معنا ذكر كرده كه يكي به معناي روح قدسي است 47كه ميتواند شامل پيامبر اسلام هم باشد و ديگري به معناي روح القدس يكي از اقانيم سه گانه تثليث و با توجه به مستنداتي كه از همان انجيل ذكر كرديم با توجه به خصوصياتي كه حضرت عيسي از پاراكليتوس ميدهد قابل تطبيق بر روح القدس نميباشد
جزيره ها منتظر شريعت او خواهند بود و اهل قيدار آواز بلند ميکند در کتاب مقدس در باره اقوام عرب و نسل اسماعيل تعابير جالبي وجود دارد و وقتي يک خواننده اين تعابير را در کنار هم ميگذارد چيزي جز نويد به آمدن پيامبري صاحب شريعت و اقتدار از ميان اولاد اسماعيل در نمي يابد ما در اين جستار چند قسمت از اين تعابير را در کنار هم ميگذاريم و سپس يک تحليل مختصري از اين بشارتها خواهيم داشت
در کتاب اشعيا در باره قوم عرب ميخوانيم
اينك بندةمن كه او را دستگيري نمودم و برگزيدة من كه جانم از او خشنود است من روح خود را بر او مي نهم تا انصاف را براي امتها صادر سازد او فرياد نخواهد زد و آواز خود را بلند نخواهد نمود .....و جزيره ها منتظر شريعت او باشند .....من كه يهوه هستم تو را به عدالت خوانده ام و دست تو را گرفته تو را نگاه خواهم داشت و تو را عهد قوم و نور امتها خواهم گردانيد....من يهوه هستم و اسم من همين است و جلال خود را به كسي ديگر و ستايش خويش را به بتهاي تراشيده نخواهم داد ......صحرا و شهر هايش و قريه هائي كه اهل قيدار د ر آنها ساكن باشند آواز خود را بلند نمايند .....خداوند مثل جبار بيرون مي آيد و مانند مرد جنگي غيرت خويش را بر مي انگيزاند ....و بر دشمنان خويش غلبه خواهند نمود ...آنانيكه بر بتهاي تراشيده اعتماد دارند و به اصنام ريخته شده ميگويند كه خدايان ما شمائيد به عقب بر گردانيده بسيار خجل خواهند شد (اشعياء باب 42)
جداي از صفات و خصوصيات فراواني كه در اين باب آمده و همگي قابل تطبيق بر پيامبر اكرم است چند ويژگي نيز ذكر شده كه برخي از آنها مختص پيامبر است و برخي نيز اگر چه در پيامبران ديگر وجود داشته اما در هيچيك از پيامبران مورد ادعاي يهوديان و مسيحيان بطور كامل جمع نشده است . برخي از اين صفات و ويژگيها عبارتند از:
1. آن بزرگوار پسنديده و برگزيدة خداست و مي دانيم كه از مشهور ترين القاب پيامبر مصطفي است . كه دقيقاً به معني برگزيده مي باشد .
2. صاحب شريعت است و شريعت او هم جهاني است و مخصوص به گروه خاصي نيست پس مراد نمي تواند حضرت موسي باشد زيرا به اعتقاد يهوديان اگر چه ديگران هم مي توانند يهودي شوند اما اين دين موهبت خاص براي بني اسرائيل است و لذا مي بينيم كه يهوديان به هيچ عنوان در صدد تبليغ دين خود نيستند و شريعت موسي نيز فراگير و عالمگير نبوده و نيست .
حضرت عيسي نيز بدون شك مصداق اين بشارت نخواهد بود زيرا به اعتقاد مسيحيان خود آن حضرت تابع شريعت موسي (ع) بود و گذشته از اين اصلاً در دين آن حضرت شريعت وجود ندارد .
3. اين پيامبر در ميان مشركين و بت پرستان مبعوث مي شود كه بنابراين نمي تواند مراد از آن حضرت عيسي باشد.
4. مأمور به جنگ و جهاد است و بر دشمنان خويش نيز غلبه خواهد نمود كه اين خصوصيات نيز در حضرت عيسي نيز منتفي است و آن حضرت نه تنها بر دشمنان خويش غالب نشد بلكه مقهور ايشان گرديد و در نهايت تاجي از خار بر سرش نهادند مسخره اش نمودند و او را به صليب كشيدند.
5. شادي و خوشحالي را براي اهل قيدار مي داند .حال بايد بدانيم که قيدار كيست و اهل قيدارچه كساني هستند .
قيدار فرزند دوم حضرت اسماعيل بود (تكوين 25:13) و كشور آنها قيدار خوانده شده (اشعياء 16:21) و پيامبر اكرم نيز از فرزندان قيداربن اسماعيل است . در كتاب مقدس چاپ لبنان 1993 ميلادي در پاورقي اشاره مي كند كه قيدار از قبايل عرب است و در پاورقي مربوط به اشعياء 16:26 نيز آمده كه قيدار قبيله اي است در شمال جزيره العرب
از آنچه گفتيم به روشني مي توان در يافت كه بشارت مذكور فقط و فقط بر پيامبر اسلام مطابقت دارد و بر هيچكدام از پيامبران بني اسرائيل و به خصوص حضرت مسيح صادق نيست و لازم به ذكر است كه در فقرات متعددي از كتاب مقدس بر ظهور پيامبري از ميان عربها اشاره شده است كه برخي از آنها بسيار واضح است مثل همين بشارت و مراد برخي نيز به كمك ساير بشارتها روشن مي شود در اين قسمت به برخي از اين بشارتها اشاره مي كنيم.
اي عاقرةكه نزائيده اي بسرا، اي كه درد زه نكشيده اي به آواز بلند ترنم نما و فرياد بر آور زيرا خداوند مي گويد پسران زن بي كس از پسران زن منكوحه زياده اند .... زيرا كه به طرف راست و چپ منتشر خواهي شد و ذريت تو امتها را تصرف خواهند نمود .... هر آينه كوهها زايل خواهد شد تلها متحرك خواهد گرديد ليكن احسان من از تو زايل نخواهد شد و عهد سلامتي من متحرك نخواهد گرديد( اشعياء باب 54)
در اين آيات به سرزمين نازا بشارت ميدهد و مراد از سرزمين نازا مكه است زيرا هيچ پيامبري بعد از اسماعيل از مكه مبعوث نشده است و مراد از فرزندان زن بي كس نيز فرزندان هاجر هستند كه تنها و غريب و در بيابان بود .
البته در كمال تعجب مي بينيم كه در برخي از چاپهاي كتاب مقدس مراد از نازا را اورشليم دانسته اند و اين بسيار عجيب است كه اورشليم كه سرزمين بني اسرائيل و پيامبران الهي است چگونه بر آن نازا اطلاق مي شود . نكته ديگر اينكه در اين آيات اشاره مي كند كه اين سرزمين هميشه در امنيت و سلامتي خواهد بود كه به وضوح بر حرم امن الهي يعني مكه قابل تطبيق است اما تطبيق اين بشارت بر اورشليم كه از گذشته هميشه شاهد جنگها و خونريزيها بوده است چگونه تطبيق مي شود براي ما روشن نيست
و يا در جاي ديگر آمده است :
آنانيكه مرا طلب ننموده اند مرا جستند و آنانيكه مرا نطلبيدند مرا يافتند و به قوميكه به اسم من ناميده نشدند گفتم لبيك لبيك تمامي روزها دستهاي خود را بسوي قوم متمرديكه موافق خيالات خود به راه نا پسنديده سلوك مي نمودند دراز كردم. قوميكه پيش رويم غضب مرا هميشه به هيجان مي آورند كه در با غات قرباني مي گذارنند و بر آجرها بخور مي سازند ...گوشت خنزير مي خورند و خورش نجاسات در ظروف ايشان است
مراد از كساني كه مرا طلب ننمودند اقوامي هستند که خدا پرست نبودند و يک باره خدا را شناختند و او را طلب کردند و اين خصوصيت با قوم عرب قابل تطبيق است ايشان تا قبل از ظهور پيامبر اسلام به كلي از معرفت ذات و شرايع الهي بي خبر بودند و از خدا طلب معرفت و شريعت نكرده بودند و مراد از آيا ت بعدي هم به وضوح يهوديان و مسيحيان هستند .
اين توبيخ و وعدة خداوند بر تنبيه بني اسرائيل در سفر تثنيه 21:32 نيز بيان شده است:
ايشان مرا به آنچه خدا نيت به غيرت آوردند و به اباطيل خود مرا خشمناك گردانيدند و من ايشان را به آنچه قوم نيست به غيرت خواهم آورد و به امت جاهل آن را خشمناك خواهم ساخت .
پولس نيز در رسالة خويش به روميان همين مطلب را باز گو ميكند
و مي گويم آيا اسرائيل ندانسته اند اول موسي مي گويد من شما را به غيرت مي آورم به آنكه امتي نيست و بر قوم بي فهم شما را خشمگين خواهم ساخت و اشعياء نيز جرات كرده مي گويد آنانيكه طالب من نبودند مرا يافتند و به كسانيكه مرا نطلبيدند ظاهر گرديدم اما در حق اسرائيل مي گويد تمامي روز دستهاي خود را دراز كردم به سوي قومي نامطيع و مخالف
و در همان رساله 11:11 ميگويد : بلكه از لغزش ايشان نجات به امتها رسيد تا در ايشان غيرت پديد آورد.
و وقتي اين تعابير در کنار هم گذاشته ميشود همه و همه ما را به يک نتيجه واحد ميرساند که خداوند بنا داشته از ميان قوم عرب و اولا اسماعيل و سرزمين مکه پيامبري بزرگ برگزيند که از اين پيامبر با تعابير مختلف در کتاب مقدس ياد شده و فراموش نکنيم که مسيحيان تعابير بسيار دور تري در عهد عتيق را بشارت مسيح تاويل ميکنند و با اين وجود تاويل اين عبارات براي پيامبري از نسل اسماعيل و از ميان عرب ها چندان دور نيست
الاغ سواري و شتر سواري مي ايند يکي از بشار تهايي که در باره پيامبر اسلام در کتب مربوطه مطرح ميشود بشارت ذيل است در اين سخن اشعيا نبي وحي از بيابان مي آيد و بر شتر سوار و الاغ سواري مينشيند ولي در ترجمه مختصر تغيير کرده است
دقت کنيد :
وحي در باره بيابان بحر چنانکه گردباد از جنوب مي آيد اين نيز از بيابان زمين هولناک مي آيد..... و چون فوج سواران جفت جفت و فوج الاغان و فوج شتران را ببيند ...... و اينک فوج مردان و سواران جفت جفت مي آيند و او مزيد کرده (اشعياء 1:21)
اگر چه در نگاه اوليه اين عبارت را از بشارت به پيامبر اسلام خالي است اما وقتي به نسخه هاي اصلي کتاب مقدس مراجعه ميکنيم با بررسي در مي يابيم که متن فارسي تحريف يافته مثلا در متن عبري و متن عربي چاپ روم 1671.م که در سال 1875.م تجديد چاپ شده است به جاي عبارت فوج الاغان و فوج شتران عبارت ، راکب حمار و راکب جمل به کار رفته است که بدون شک راکب حمار اشاره به حضرت عيسي است و در اناجيل مکتوب است که حضرت عيسي (ع) سوار بر الاغ وارد اورشليم شد و اين کار وي اشاره به بشارتي در عهد عتيق نسبت به مسيح داشت و راکب جمل نيز پيامبر اسلام است.48
علاقه مندان به مطالعه و تحقيق بيشتر ميتوانند به كتابهايي كه در اين زمينه تا ليف شده است مراجعه كنند برخي از اين منابع عبارتند از :
1- بشارتهاي كتاب مقدس، تامر مير مصطفي، ترجمه: بزرگ‎كيا
2- بشارات عهدين، محمد صادقي‏
3- اظهار الحق، رحمه الله بن خليل الرحمن الهندي
4- غصن الرب في سفر إشعياء النبي، أحمد أحمد علي السقا
5- تباشير الإنجيل و التورات بإسلام و رسوله محمد، نصر الله عبد الرحمن ابوطالب
6- محمد در تورات و انجيل، پروفسور عبد الأحد داود، ترجمه‏ي فضل‏الله نيک‏آيين
7- أنيس الأعلام، ج5 ، شيخ محمد صادق فخرالإسلام
8- البشارات العجاب في صحف أهل الکتاب، صلاح صالح الراشد
9- رسول الإسلام في الکتب السماويه، الدکتور محمد الصادقي
10- معرکه هرمجدون و نزول عيسي و المهدي المنتظر، أحمد حجازي السقا
11- پيامبر موعود در تورات و انجيل، محمد رسول دريابي
12- معرکه هرمجدون و تأسيس مملکه الرب، کارلوتا جيزن، ترجمه: أحمدعلي أحمدعلي
13- أهل البيت في الکتاب المقدس، کاظم النصيري الواسطي
14- محمد في التورات و الإنجيل و القرآن، إبراهيم خليل أحمد
15- ماذا يقول الکتاب المقدس عن محمد، إبراهيم خليل أحمد
16- البشاره بنبي الإسلام في التورات و الإنجيل، الدکتور أحمد حجازي السقا
17- الدليل من الأناجيل علي أن النصاري اليوم يعرفون محمدا کما يعرفون أبنائهم، محمود بن عبدالرزاق
18- محمد نبي الإسلام في التورات و الإنجيل و القرآن، محمد عزت الطهطاوي
پايان
پاورقي: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 . ( بقره 146 و انعام 20)
2 . ( فتح29 )
3 . (صف6).
4 . ( اعراف 157)
5 . ( تثنيه 21:18-22)5
6 . (ارميا 9:28)ترجمه تفسيري
7 . (تثنيه 20:18)
8 . يو حنا( 19:1- 23 )
9 . ترجمه تفسيري
10 . يو حنا (23:1 )
11 . اشعياء ( 14:7 )
12 . درمتي(25:1 )
13 . لوقا( 30:1و 31 )
14 . (لوقا21:2)
15 . اشعياء( 1:7 - 16) :
16 . اظهار الحق ، الباب الاول ، الفصل الثالث. القسم الثاني
17 . (22:1 و 23)
18 . يوحنا، 7:40 - 43
19 . يوحنا، 1:19 - 27
20 . در اسرائيل سه دادگاه وجود داشت که مهمترين آن دادگاه سنهدرين کبير بود. اعضاى آن هم وظيفه قضاوت را به عهده داشتند و هم وظيفه هئيت منصفه را، اين دادگاه مسئوليت‏هاى سنگينى داشت. پيغمبر دروغين و کاهن اعظم را تنها در اين دادگاه مى‏توانستند محاکم کنند. ر.ک. به: گنجينه‏اى از تلمود ص 302.
21 . کتاب دوم پادشاهان، 2:11
22 . يوحنا، 6:10 - 14
23 . ويل دورانت، همان، ج 3، ص 709 / همچنينن ر. ک. به: جفرى بارندر، المعتقدات الدينية لدى الشعوب، ترجمه د. امام عبدالفتاح، کويت، 1413 ، ص 129
24 . در عبارت اول آمده است " نبي اي را از ميان تو از برادرانت " اما دردفعةدوم آمده است : " نبي اي را براي ايشان از ميان برادران ايشان "كه به نظر ما جملة اول به صورت مجمل است و در ضمن به صورت دقيق هم ذكر نشده و عبارت از ميان تو ( و در بعضي از نسخ ازميان شما) نيز زيادي است و جزو عبارت اصلي نمي باشد.
زيرا اولاً: در عبارت حضرت موسي كه كلام خداوند را تكرار ميكند كلمة از ميان شما وجود ندارد و اضافاتي نيز بر جملةاول دارد كه بدون شك نمي توان آنها را ساختة حضرت موسي دانست و اين از شأن آن جناب به دور است. اين آيه در كلام پطرس نيز نقل شده و در آنجا نيز فقط كلمة از برادران شما آمده است(اعمال رسولان 19:3)
25 . سفر پيدايش(8:25 )
26 . (پيدايش باب 27)
27 . (تكوين 18:25 و تثنيه 4:2و5)
28 . دليل ديگر آنكه حتي اگر بپذيريم كه عبارت از ميان شما صحيح باشد باز هم مشكلي پيش نمي آيد زيرا استقرار و شوكت و در حقيقت آغاز شيوع اسلام در مدينه بود و اطراف مدينه هم بلاد بني اسرائيل بود مثل خيبر و بني قنيقاع و بني نظير و پيامبر از ميان ايشان بر خواست و از بني اخوة ايشان بود .نكتةديگر آنكه : مي دانيم كه مخاطب حضرت موسي اسباط دوازده گانه بودند.و اگر واقعاًپيامبر مذكور از ميان خودايشان بايد بر خيزد ديگر قيد از ميان برادرانشان معني ندارد و بايد فقط مي فرمود از ميان شما و حال آنكه مي بينيم قيد از ميان برادرانتان ذكر ميكند و حتي در مرتبةدوم به همين قيداز ميان برادرانتان اکتفا ميكند.
29 . ( يوحنا 15:14-15)
30 . يوحنا، 17:14 و 18
31 . يوحنا 26:15 و 27
32 . يوحنا، 7:16 و 8
33 . ر.ك ، يوحنا 26:14 ، 26:15 ، 7:16-15
34 . اعمال رسولان، باب‏هاى 1 و 2
35 . محمد در تورات و انجيل ، ص 239
36 . ( يوحنا 7:16- 11)
37 - يوحنا، 1:37
38 . لوقا، 1:35
39 . ر. ک. به: لوقا، 1:26
40 . لوقا 1:15.
41 . لوقا، 1:67
42 . يوحنا، 16:7
43 . قاموس کتاب مقدس ، مستر هاکس ، ذيل واژه روح القدس
44 . (اعمال رسولان 1:2-4)
45 . ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 3، ص 708
46 . انيس الاعلام، ج 5، ص 149، بشارتهاي اسلام در عهدين ، بشارت 21
47 . مستر هاکس، قاموس کتاب مقدس ، مدخل روح القدس
48 . مسيحيت شناسي مقايسه اي ، بشارات ص 220

نظر خود را اعلام كنید

نظرات كاربران

نظری وجود ندارد
*
*

شبکه فرهنگی الحسنین (علیهما السلام)