جایگاه رفیع اخلاق در سخنان امام صادق (علیه السلام)

 

 

مقدمه

حضرت صادق عليه السلام ، رئيس مکتب حسينى جعفرى که نام مبارکش «جعفر» و کنيه اش «ابوعبداللّه» و پدر بزرگوارش امام باقر عليه السلام و مادر مکرّمه اش «ام فروه» مى باشد، در هفدهم ربيع الاول سال 83 هجرى قمرى در مدينه منوره چشم به جهان گشود.
آن حضرت در سال 114 هجرى به امامت رسيد و دوران امامت آن حضرت با حکومت چند تن از خلفاى اموى و عباسى هم زمان شد که عبارت اند از:
1. هشام بن عبد الملک (105 ـ 125 ق)؛
2. وليد بن يزيد بن عبدالملک (125 ـ 126 ق)؛
3. يزيد بن وليد بن عبدالملک (126 ق)؛
4. ابراهيم بن وليد بن عبدالملک (70 روز از سال 126 ق)؛
5. مروان بن محمد مشهور به مروان حمار (126 ـ 132 ق)؛
6 ـ عبد اللّه سفاح (132 ـ 137 ق)؛ 7. ابوجعفر منصور دوانيقى (137 ـ 158 ق).
آن حضرت در بيست و پنجم شوال 148 در سن 65 سالگى توسط منصور دوانيقى مسموم و در مدينه به شهادت رسيد و در قبرستان بقيع به خاک سپرده شد. (1)
آنچه در پيش رو داريد، نگاهى است به اهمّيت و جايگاه اخلاق از ديدگاه رئيس مکتب جعفرى، حضرت صادق عليه السلام . اميد است ره توشه اى باشد براى همه کسانى که دوست دارند بر اساس اخلاق اسلامى رفتار کنند و زينت اهل بيت عليهم السلام باشند.

 

 

 

ضرورت طرح بحث هاى اخلاقى

اخلاق که از ريشه «خُلق» گرفته شده، تعريفهاى مختلفى براى آن شده است؛ مرحوم نراقى رحمه الله مى فرمايد: «اَلْخُلْقُ مَلَکَةٌ للِنَّفْسِ مُقْتَضِيَةٌ لِصُدُورِ الاَْفْعالِ بِسُهُولَةٍ مِنْ دُونِ اِحْتياجٍ اِلى فِکْرٍ وَروِيَّةٍ؛ (2) خُلق، يک حالت نفسانى است که موجب مى شود کارها به آسانى و بدون نياز به فکر و دقّت از انسان سربزند.»
مرحوم علاّمه طباطبائى در تعريف علم اخلاق مى گويد: «علم اخلاق، فنّى است که از ملکات انسانى مربوط به نيروهاى نباتى و حيوانى و انسانى بحث مى کند و فضايل ملکات را از رذايل آنها جدا و ممتاز مى سازد تا انسان بتواند به واسطه تجلى و اتصاف به فضايل اخلاقى، سعادت علمى خود را تکميل نمايد و در نتيجه، افعال و رفتارى داشته باشد که موجب ستايش عموم و مدح جامعه انسانى گردد.
«البته آنچه به عنوان هدف علم اخلاق ذکر شد، به عقيده علماى اخلاق يونان بوده است؛ ولى از نظر ما هدف اخلاق اسلامى «اِبْتغاءِ وجه اللّه» (و رسيدن به رضايت خداوندي) است نه رسيدن به مدح و ثناى اجتماعى و نه (حتّى صرف رسيدن) به فضيلت و کمال انساني.» (3)
تعريف اخلاق هرچه باشد، ضرورت طرح آن در جامعه به صورت مستمر و دائمى بر هيچ کس پوشيده نيست. در لزوم طرح آن همين بس که امام على عليه السلام فرموده: «لَوْ کُنّا لا نَرْجُو جَنَّةً وَلا نَخْشى نارا وَلا ثَوابا وَلا عِقابا لَکانَ يَنْبَغى لَنا اَنْ نُطالِبَ بِمَکارِمِ الاَْخْلاقِ فَاِنَّها مِمّا تَدُلُّ عَلَى سَبيلِ النَّجاحِ؛ (4) اگر ما اميدى به بهشت و ترسى از دوزخ و انتظار ثواب و عقاب نمى داشتيم، شايسته بود به سراغ فضايل اخلاقى برويم؛ چرا که آنها راهنماى رستگارى هستند.»
از حديث فوق به خوبى استفاده مى شود که نياز به اخلاق يک نياز بشرى و انسانى است و به فرد و يا جامعه دينى اختصاص ندارد. به همين جهت پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله فرمود: «لَوْ عَلِمَ الرَّجُلُ مالَهُ فِى حُسْنِ الْخُلْقِ لَعَلِمَ اَنَّه يَحْتاجُ اَنْ يَکُونَ لَهُ خُلْقٌ حَسَنٌ؛ (5) اگر انسان بداند چه چيزى براى او در اخلاق نيک وجود دارد، حتما متوجه مى شود که او نياز به داشتن اخلاق نيکو دارد.»
همچنين آنحضرت صلى الله عليه و آله در جاى ديگر فرمود: «جَعَلَ اللّه ُ سُبْحانَهُ مَکارِمَ الاخْلاقِ صِلَةً بَيْنَهُ وَبَيْنَ عِبادِهِ فَحَسْبُ اَحَدِکُمْ اَنْ يَتَمَسَّکَ بِخُلْقٍ مُتَّصِلٍ باللّه؛ (6) خداوند سبحان فضايل اخلاقى را وسيله ارتباط ميان خود و بندگانش قرار داد. پس براى شما کافى است که هر يک از شما دست به اخلاقى بزند که او را به خدا پيوند دهد.»
مولا محمد صالح مازندرانى، از علماى بزرگ، درباره ضرورت توجه به اخلاق و مباحث اخلاقى در جامعه مى گويد: «تعجب است که مردم علم اخلاق و عمل به آن را ترک نموده اند و گمان مى کنند سعادت اخروى در اعمال ظاهرى است و يک دهم آنچه را که به پاکى از نجاسات همّت مى گمارند، به تزکيه نفوس توجه ندارند. و اين بلاى گمراه کننده است.» (7)
اينجاست که مسئوليت عالمان سنگين تر مى شود که بايد هميشه و به صورت مستمر هم خود از مسائل اخلاقى بهره ببرند و هم به عموم جامعه بحثهاى اخلاقى را پيوسته گوشزد کنند. پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله فرمود: «اَلأسْلامُ حُسْنُ الخُلْقِ؛ (8) اسلام، اخلاق نيکو است.»
حضرت على عليه السلام نيز در اين باره فرمود: «حُسْنُ الْخُلْقِ رَأْسُ کُلِّ بِرٍّ؛ (9) خوش اخلاقى، اساس تمام خوبيها است.»
و در روايت ديگر مى خوانيم: «جاءَ رَجُلٌ اِلى رَسُولِ اللّه ِ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ فَقالَ: يا رَسُولَ اللّه ِ ما الدّينُ؟ فَقالَ حُسْنُ الْخُلْقِ، ثُمَّ اَتاهُ عَنْ يَمينِهِ فَقالَ مَا الدّينُ فَقالَ حُسْنُ الُخُلْقِ ثُمَّ اَتاهُ مِنْ قِبَلِ شِمالِهِ فَقالَ: مَا الدّينُ فَالْتَفَتَ اِلَيْهِ وَقالَ: اَما تَفْقَهُ؟ الدّينُ هُوَ اَنْ لا تَغْضَبَ؛ (10) مردى از جلوى روى رسول خدا نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: اى رسول خدا! دين چيست؟ پس حضرت فرمود: اخلاق نيک، آنگاه از سمت راست حضرت آمد و پرسيد: دين چيست؟ پس حضرت فرمود: خوش خلقي. آنگاه از سمت چپ آن حضرت آمد و دوباره سؤال کرد: دين چيست؟ اين بار حضرت فرمود: نفهميدي؟ دين، آن است که خشمناک نشوي.»

 

 

 

اهميت اخلاق در کلام امام صادق عليه السلام

 

 

1. زندگى با اخلاق گوارا مى شود.

آن حضرت فرمود: «لا عَيْشَ اَهْنَأُ مِنْ حُسْنِ الْخُلْقِ؛ (11) هيچ زندگى اى گواراتر از نيک خوئى نيست.»
اين حديث به خوبى مى رساند که اگر زندگى اجتماعى، خانوادگى و حتى انفرادى توأم با اخلاق باشد، برخوردار از شادى و نشاط و شادابى خواهد بود. جامعه و خانواده اى که اخلاق را مراعات نکنند، نشاط و شادابى از آن رخت خواهد بست.

 


2. عمر را صرف ادب و اخلاق کن.

حضرت صادق عليه السلام فرمود: «اِنْ اُجِّلْتَ فى عُمْرِکَ يَوْمَيْنِ فَاجْعَلْ اَحَدها لاَِدَبِکَ تَسْتَعينَ بِهِ عَلَى يَوْمِ مَوْتِکَ؛ (12) اگر از عمرت تنها به ميزان دو روز مهلت داده شدى، يک روزش را براى ادب خود اختصاص بده تا براى روز مرگ از آن کمک بگيري.»

 


3. اخلاق نيک نشانه بزرگوارى است.

آن حضرت فرمود: «ثَلاثَةٌ تَدُلُّ عَلى کَرَمِ الْمَرءِ: حُسْنُ الْخُلْقِ وَکَظْمُ الْغَيْظِ وَغَضُّ الطَّرَفِ؛ (13) سه چيز نشانه بزرگوارى انسان است: خوش اخلاقى، فرو بردن خشم و فرو پوشيدن چشم.»

 


4. اخلاق نيک نشانه درست انديشى است.

حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد: «ثَلاثَةٌ يُسْتَدلُّ بِها عَلى اِصابَةِ الرّأيِ: حُسْنُ اللِّقاءِ وَحُسْنُ الاِسْتِماعِ وَحُسْنُ الْجَوابِ؛ (14) سه چيز نشانه درست انديشى است: خوش برخوردى، خوب گوش دادن و نيکو پاسخ دادن.»
اين حديث بيش از هر کس، واعظان و عالمان جامعه را هدف قرار داده است؛ زيرا براى هدايت مردم هم خوش برخوردى لازم است و هم توجّه به سخنان و درد دلهاى مردم و هم نيکو جواب دادن به سؤال ديگران.

 


5. در يک کلام حُسن خلق

آنقدر عظمت و ارزش دارد که هر کس به عمق و ژرفاى آن نمى رسد، و به هر کس عنايت نمى شود؛ چنان که امام صادق عليه السلام فرمود: «وَلا يَکُونُ حُسْنُ الخُلْقِ اِلاّ فى کُلِّ وَلِيٍّ وَصَفيٍّ... وَلا يَعْلَمُ ما فِى حَقيقَةِ حُسْنِ الْخُلْقِ اِلاَّ اللّه تعالي؛ (15) و حسن خلق يافت نمى شود مگر در وجود دوستان و برگزيدگان [خداوند]... و آنچه در حقيقت خلق نيکو است جز خداوند متعال کسى نمى داند.»

 


6. خوى نيک از اوصاف انبياء است.

حضرت صادق عليه السلام فرمود: «اِنَّ الصَّبْرَ وَالبِرَّ وَحُسْنَ الْخُلْقِ مِنْ اَخْلاقِ الاَْنْبياءِ؛ (16) به راستى صبر و نيکوکارى، و خوش خوئى از اخلاق انبيا است.»

 

 

 

نمونه هاى عينى از مکارم اخلاق

حضرت صادق عليه السلام تنها به بيان اهمّيت و ارزش اخلاق بسنده نکرده؛ بلکه براى ثمر بخش بودن آن در جامعه، به بيان موارد و مصداقهاى عينى آن نيز پرداخته است تا اينکه مسئله مذکور ملموس تر و محسوس تر شود. حال به ارائه چند روايت دراين زمينه مى پردازيم:
1. امام صادق عليه السلام فرمود: «اِنَّ اللّه َ تَبارَکَ خَصَّ رَسُولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله بِمَکارِمِ الاَْخْلاقِ فَامْتَحِنُوا اَنْفُسَکُمْ فَاِنْ کانَتْ فيکُمْ فَاحْمَدُوا اللّه َ، وَارْغَبُوا اِلَيْهِ فى الزّيادَةِ مِنْها؛ (17) براستى خداوند تبارک و تعالى، پيغمبرش را به فضايل اخلاقى مخصوص کرد. پس خود را آزمايش کنيد؛ اگر [مکارم اخلاق] در شما يافت شد، پس ستايش الهى را به جا آوريد، و از او بخواهيد که بيشتر به شما عنايت فرمايد.» راوى گويد: حضرت آن گاه شروع کرد به بيان مصداقهايى از مکارم اخلاق و آن را در ده مورد تبيين نمود که: «اَلْيَقينُ وَالْقَناعَةُ وَالصّبْرُ وَالشُّکْرُ وَالْحِلْمُ وَحُسْنُ الْخُلْقِ والسَّخاءُ وَالْغَيْرَةُ والشُّجاعَةُ وَالْمُرُوءَةُ؛ (18) يقين، قناعت، بردبارى، سپاس گذارى، خويشتن دارى، خوش برخوردى، سخاوتمندى، غيرت، شجاعت و جوانمردی.»
موارد فوق از مهم ترين فضايل اخلاقى است که مى تواند خانواده، جامعه و حتى تمام جهانيان را به سعادت و خوشبختى برساند.
2. آن حضرت در مورد علائم اهل بهشت فرمود: «اِنَّ لاَِهْلِ الْجَنَّةِ اَرْبَعُ عَلاماتٍ، وَجْهٌ مُنْبَسِطٌ، وَ لِسانٌ لَطيفٌ وَ قَلْبٌ رَحيمٌ وَ يَدٌ مُعْطِيَةٌ؛ (19) اهل بهشت چهار نشانه دارند: سيماى گشاده، زبان نرم و مهربان، قلب مهربان و دست بخشنده.»
3. از حضرت صادق عليه السلام سؤال شد که مکارم اخلاق چيست؟ حضرت در جواب فرمود: «اَلْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ، وَصِلَةُ مَنْ قَطَعَکَ، وَاِعْطاءُ مَنْ حَرَمَکَ وَقَوْلُ الحَقِّ وَلَوْ عَلى نَفْسِکَ؛ (20) گذشت از کسى که به تو ستم روا داشته است، و ارتباط داشتن با کسى که با تو قطع رابطه کرده است، و عطا نمودن به کسى که تو را محروم ساخته، و سخن حق گفتن هرچند بر ضررت باشد.»
4. شخصى از حضرت عليه السلام درباره حدّ و اندازه خوشخويى و خوش برخوردى پرسش نمود و حضرت در پاسخ فرمود: «تَلْيِنُ جانِبَکَ وَتُطَيِّبُ کَلامَکَ وَتَلْقا أَخاکَ بِبِشْرٍ حَسَن؛ (21) به نرمى [و مهرباني] برخوردنمايى، پاکيزه سخن بگويى و باچهره نيکو برادرت را ملاقات کني.»
در حديث ديگر از آن امام همام عليه السلام مى خوانيم که از حضرت پرسيدند: «اَيُّ الْخِصالِ بالْمَرْءِ اَجْمَلُ فَقالَ وِقارٌ بِلا مَهابَةٍ وَسَماحٌ بِلا طَلَبِ مُکافاةٍ، وَتَشاغُلٌ بِغَيْرِ مَتاعِ الدُّنْيا؛ (22) کداميک از صفات براى مرد زيباتر است؟ فرمود: وقارى که همراه با ترس نباشد، و بخششى که انتظار مقابله به مثل در آن نباشد، و مشغول شدن به غير متاع دنيا.»

 

 

 

ثمرات خوش خلقى

در قرآن کريم گاه به فوائد دنيوى اخلاق مانند: گشايش در رزق، (23) توانايى بازشناسى حق از باطل (24)، افزايش برکات آسمانى و زمينى (25)، آرامش روحى و روانى، (26) اشاره شده است وگاهى نيز ثمرات و پيامدهاى اخروى اخلاق نيک بيان گرديده است؛ چنان که مى فرمايد: «يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَلا بَنُونَ اِلاّ مَنْ اَتَى اللّه َ بِقَلْبٍ سَليمٍ»؛ (27) «در آن روز که مال و فرزند سودى نمى بخشد، مگر کسى که با قلب سليم به پيشگاه خدا آيد.» امام صادق عليه السلام در تفسير قلب سليم فرمود: قلبى است که پروردگارش را ديدار کند در حالى که جز خدا در آن نباشد.» سپس افزودند: «هر قلبى که در آن شرک يا شبهه باشد، از منزلت و ارزش ساقط است. همانا صاحبان قلب سليم، وارستگى در اين جهان را برگزيدند تا در آن جهان آسوده خاطر باشند.» (28)
و در آيه ديگر مى خوانيم: «وَاَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَاِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْي»؛ (29) «و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى باز دارد، قطعا بهشت جايگاه اوست.»
در روايات نيز به ثمرات و فوائد دنيوى و اخروى اخلاق برمى خوريم، پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله فرمود: «تَخَلَّقُوا بِاَخْلاقِ اللّه ِ اِنَّ اَکْثَرَ النّاسِ يَدْخُلُونَ الجَنَّةَ بِتَقْوَى اللّه ِ وَحُسْنِ الْخُلْقِ؛ (30) اخلاق خدايى پيدا کنيد، به راستى بيشتر مردم به خاطر تقوا و خوش اخلاقى وارد بهشت مى شوند.»
در زمينه ثمرات و فوايد اخلاق خوب حضرت صادق عليه السلام سخنان گرانبهايى دارد که در ادامه بحث به برخى از آنها اشاره مى شود:

 

 

 

1. فراوانى رزق

آن حضرت فرمود: «حُسْنُ الْخُلْقِ يَزيدُ فى الرِّزْقِ؛ (31) خوى نيکو باعث فراوانى روزى مى شود.»

 

 

 

2. آبادانى و طولانى شدن عمر

امام صادق عليه السلام فرمود: «اِنَّ الْبِرَّ وَحُسْنَ الْخُلْقِ يَعْمُرانِ الدّيارَ وَيَزيدانِ فِى الاعْمارِ؛ (32) براستى نيکى و خوش خلقى باعث آبادى زمين، و افزايش (و طولانى شدن) عمرها مى شود.»
در روايتى ديگر امام صادق عليه السلام شيعيان را به خوشرفتارى با خانواده سفارش نموده و آن را موجب طولانى شدن عمر مى داند و مى فرمايد: «مَنْ حَسُنَ بِرُّه فى اَهْلِ بَيْتِهِ زيدَ فى عُمْرِهِ؛ (33) هر کس با خانواده خود خوشرفتارى کند، عمرش طولانى مى شود.»

 

 

 

3. پاک شدن گناهان

همچنين آن حضرت فرمود: «اَلْخُلْقُ الحَسَنُ يُميثُ الْخَطيئةَ کَما تُميثُ الشَّمْسُ الجَليدُ؛ (34) خوى نيکو گناهان را ذوب مى کند؛ چنانکه خورشيد يخ را آب مى کند.»

 

 

 

4. زينت دنيا و آخرت

حضرت جعفر بن محمد عليهماالسلام مى فرمايد: «اَلْخُلْقُ الْحَسَنُ جَمالٌ فِى الدُّنْيا وَنَزْهَةٌ فِى الاخِرَةِ وَبِهِ کَمالُ الدّينِ وَقُرْبَةٌ اِلَى اللّه ِ وَلا يَکُونَ حُسْنُ الخُلْقِ اِلاّ فى کُلِّ وَلِيِّ وَصَفِيٍّ؛ (35) خلق نيکو در دنيا موجب زيبايى، و در آخرت گشايش است و مايه کمال در دين و نزديکى به پروردگار است. و حسن خلق نيست مگر در وجود دوستان و برگزيدگان (خداوند).»

 

 

 

5. ثواب بى پايان

امام صادق عليه السلام در فرازى ديگر فرمود: «اِنَّ اللّه َ تَبارَکَ وَتَعالى لَيُعْطِى الْعَبْدَ مِنَ الثَّوابِ عَلى حُسْنِ الْخُلْقِ کَما يُعْطِيَ الْمُجاهِدَ فِى سَبيلِ اللّه ِ يَغْدُوا عَلَيْهِ وَيَرُوحُ؛ (36) خداوند بر نيک خويى بنده، پاداشى را عطا مى کند که به مجاهد در راه خودش که در هر صبح و شب مى جنگد [و هميشه در جهاد است [مى بخشد.»

 

 

 

پيامدهاى زيانبار بدخلقى

در منابع دينى پيامدها و ضررهاى زيانبار بدخلقى نيز بيان شده است تا مردم بيشتر به اخلاق نيک اهمّيت دهند و از اخلاق زشت رويگردان باشند.
در اين زمينه نيز رئيس مکتب جعفرى، سخنان بيدارگر، هشدار دهنده و ارزشمندى دارد که در ذيل مى خوانيم:

 

 

 

1. بدخلقى تباه کننده عمل

حضرت صادق عليه السلام فرمود: «اِنَّ سوء الْخُلْقِ لَيُفْسِدُ الْعَمَلَ کَما يُفْسِدُ الخِلُّ الْعَسَلَ؛ (37) همچنان که سرکه عسل را تباه مى کند، بدخلقى نيز عمل را تباه مى کند.» و در روايت ديگر به جاى کلمه «العمل» تعبير «لَيُفْسِدُ الاْيمانَ» (38) به کار رفته است؛ يعنى بدخلقى ايمان را تباه مى سازد که در اين صورت خطر آن دوچندان خواهد شد؛ زيرا ايمان ريشه و اساس انسانيت را تشکيل مى دهد و آسيب ديدن آن ضررهاى جبران ناپذيرى را در پى دارد.
به همين جهت، وقتى به پيامبر خبر دادند که زنى شبها عبادت مى کند و روزها روزه دارد؛ ولى اخلاقش زشت است و همسايگان را با زبان آزار مى دهد، حضرت فرمود: «لا خَيْرَ فيها، هِيَ مِنْ اَهْلِ النّارِ؛ (39) خيرى در او نيست، او اهل آتش است.»

 

 

 

2. خارج شدن از گروه شيعيان واقعى

امام صادق عليه السلام رعايت اصول اخلاقى و توجه به آداب انسانى و خوش برخوردى را از ويژگيهاى مکتب تشيع دانسته و آن را بر شيعيان راستين لازم شمرده، و بر اجتناب از بدخلقى پاى فشرده است؛ آنجا که مى فرمايد: «لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يُوَقّر کَبيرَنا وَلَمْ يَرْحم صَغيرنا؛ (40) از ما نيست کسى که بزرگ ترهايمان را احترام نکند و به کوچک ترهايمان ترحم ننمايد.»
 


پى نوشت ها :
1. ر.ک: مهدى پيشوايى، سيره پيشوايان، صص 349 - 350؛ اربلى، کشف الغُمّه فى معرفة الائمه، ج2، ص154.
2. مرحوم نراقى، جامع السعادات، ص46.
3. علامه طباطبايى، تفسير الميزان، ج1، صص 376 - 378.
4. ميرزا حسين نورى، مستدرک الوسائل، ج2، ص283.
5. بحارالانوار، ج71، ص396؛ ميزان الحکمه، ج2، ص799.
6. تنبيه الخواطر، ص362؛ اخلاق در قرآن، ناصر مکارم شيرازى، ج1، ص23.
7. شرح اصول کافى، ج8، باب حسن خلق، ذيل حديث 8 و ر.ک: مجله حوزه، شماره 5، ص85.
8. رى شهرى، منتخب ميزان الحکمه، ص170.
9. همان.
10. ابى الحسين ورام، مجموعه ورّام، ج1، ص89.
11. وسائل الشيعه، ج8، ص571.
12. روضه کافى، ج8، ص150.
13. على بن شعبه حرّانى، تحف العقول، ص572، ح34.
14. همان، ص582.
15. بحار، ج68، ص393.
16. المواعظ العدديه، ص227.
17. منتخب ميزان الحکمه، ص170، ح1949؛ امالى صدوق، ص184، ح8.
18. همان.
19. المواعظ العدديه، على مشکينى، (قم، الهادي)، ص230.
20. معانى الاخبار، صدوق، ص191، ح1؛ منتخب ميزان الحکمه، ص170، ح1950.
21. منتخب ميزان الحکمه، ص170، روايت 1944 و معانى الاخبار صدوق، ص253، ح1.
22. اصول کافى، ج2، ص240.
23. طلاق/2 - 3.
24. انفال/29.
25. اعراف/95.
26. رعد/28.
27. شعراء/89.
28. فيض کاشانى، تفسير الصافى، ج4، ص41؛ اصول کافى، ج12، باب اخلاص، ص16.
29. نازعات/41 - 40.
30. اخلاق محتشمى، ص249.
31. بحارالانوار، ج71، ص395 ـ 396، ح77.
32. منتخب ميزان الحکمه، ص171، ح1957.
33. اربلى، کشف الغمه، (بيروت، دارالاضواء، بى تا)، ج2، ص208.
34. همان؛ منتخب ميزان الحکمه، ص171، ح1957.
35. بحارالانوار، ج68، ص393؛ مصباح الشريعه، باب 61، ص338.
36. اصول کافى، ج2، ص101.
37. همان، روايت 1963.
38. اصول کافى، ج2، باب سوء الخلق.
39. بحارالانوار، ج71، ص394.
40. همان، ج75، ص138.

نشريه مبلغان، آبان و آذر 1383