نگرشهاى اقتصادى امام باقر عليه السلام (1)



اسلام، هم دين دنياست و هم دين آخرت و در کنار توصيه به اصلاح امر آخرت، به سامان بخشيدن دنيا نيز سفارش کرده است. بر اين اساس، اسلام درباره وضعيت اقتصادى پيروانش بى تفاوت نمانده و با ارائه راهکارهايى بسيار ارزشمند، سمت و سويِ شکوفايى اقتصادى را نشان داده است.
استاد شهيد مرتضى مطهرى رحمه الله در اين باره مى فرمايد: «اسلام دو پيوند با اقتصاد دارد: مستقيم و غيرمستقيم. پيوند مستقيم اسلام با اقتصاد؛ از آن جهت است که مستقيما يک سلسله مقررات اقتصادى درباره مالکيت، مبادلات، مالياتها، ارث، هبات، صدقات، وقف و مجازاتهاى مالى و غيره دارد.
پيوند غيرمستقيم اسلام با اقتصاد، از طريق اخلاق است. اسلام مردم را توصيه مى کند به امانت، عفت، عدالت، احسان، ايثار، منع دزدى و خيانت و رشوه. همه اينها در زمينه ثروت است، و يا قسمتى از قلمرو اين مفاهيم، ثروت است.»
بى گمان يکى از مهم ترين انگيزه هاى مکتب نبوى صلى الله عليه و آله در توصيه به شکوفاسازى اقتصاد و بهره مندى از دارايى کافي، نقش مهم يک اقتصاد مطلوب در مدد رساندن به ديندارى و اصلاح امر آخرت است؛ همان گونه که در حديث نبوى صلى الله عليه و آله چنين مى خوانيم: «نِعْمَ الْعَوْنُ عَلى تَقْوَى اللّهِ الْمالُ؛ مال و دارايي، چه کمک خوبى براى پرهيزکارى است.»
خلاصه اينکه، اسلام، ثروت پرستى را محکوم کرده است؛ نه ثروت را، و دنياطلبى را رد کرده است، نه دنيا را؛ چنان که باز در حديث نبوى صلى الله عليه و آله مى خوانيم: «لا تَسُبُّو الدُّنْيا، فَلَنِعْمَ الْمِطِيَّةُ لِلْمُؤْمِنِ عَلَيْها يَبْلُغُ الْخَيْرَ وَعَلَيْها يَنْجُو مِنَ الشَّرِّ؛ به دنيا دشنام ندهيد؛ چرا که دنيا مرکب خوبى براى مؤمن است که با آن به خير دست مى يابد و از شرّ نجات مى يابد.»
از اين رهگذر، اهل بيت عليهم السلام بر مسئله اقتصاد اهتمام مى ورزيدند. ايشان، هم خود به سامان بخشيدن آن همت مى گماشتند و هم دوستان و پيروانشان را به اين امر فرا مى خواندند.
امام باقر عليه السلام نيز از اين قاعده مستثنا نمانده و در کنار همه ابعاد معنوى و تعالى بخش خويش، سيمايى اقتصادى از خود به جاى گذاشته است. مقاله حاضر، کند و کاوى مختصر، درباره گفتار و رفتار اقتصادى حضرت باقر عليه السلام است.

1. امام باقر عليه السلام و توصيه به تجارت

تجارت به عنوان يکى از مصداقهاى کار، نقش فراوانى در سوددهى و رونق اقتصادى دارد و به همين سبب، مورد توجه و سفارش اهل بيت عليهم السلام بوده است. همچنين تجارت، يکى از عوامل اصلى ريشه کن ساختن فقر و تهيدستى است و سبب مى شود دارايى انسان با برکت شود.
حضرت باقر العلوم عليه السلام از رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله نقل مى کند: «الْبَرَکَةُ عَشْرَةُ اَجْزاءٍ: تِسْعَةُ اَعْشارِها فِى التِّجارَةِ؛ برکت ده جزء دارد که نه جزء آن در تجارت است.» لازمه يک تجارت سودآور، آگاهى تاجر از قوانين و اصول اين کار است، و به عبارت ديگر امور تجاري، به عقل اقتصادى نيازمند است تا بر اثر آن، سوددهى خويش را تضمين کند. امام پنجم عليه السلام در اين باره فرموده است: «... فَاِنَّ الْمَغْبُونَ فِى بَيْعِهِ وَشَرائِهِ غَيْرُ مَحْمُودٍ وَلا مَأجُورٍ؛ آنکه در خريد و فروشش [عقل اقتصادى لازم را ندارد و] ضرر مى کند، نه ستايش مى شود و نه پاداشى دارد.»
جالب آنکه آن حضرت در سخنى حکيمانه به يکى از قوانين تجارت سودآور اشاره کرده، مى فرمايد: «اِنَّ مَنْ باعَ اَرْضا اَوْ ماءا، وَلَمْ يَضَعْ ثَمَنَهُ فِى اَرْضٍ وَماءٍ ذَهَبَ ثَمَنُهُ مَحْقا؛ هر که زمين يا آبى (چشمه و قناتي) را بفروشد، و به زمين و چشمه اى ديگر تبديل نکند، پول او از بين خواهد رفت.»
نکته: از نظر پنهان نماند که کنار توصيه آموزه هاى دينى به تجارت، به شيوه حلال آن نيز سفارش فراوانى شده است؛ و اينکه تاجر بايد به قوانين شرعى اين حرفه نيز آگاه باشد، تا از اين طريق کسبش حلال و درآمدش پاکيزه باشد؛ چنان که از امام پنجم عليه السلام در اين باره مى خوانيم: «وَجَدْنا فِى کِتابِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْن عليه السلام : «اَلا اِنَّ اَوْلِياءَ اللّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا يَحْزَنُونَ» اِذا اَدُّوا فَرائِضَ اللّهِ، وَاَخَذُوا بِسُنَنِ رَسُولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وَتَوَرَّعُوا عَنْ مَحارِمِ اللّهِ، وَزَهِدُوا فِى عاجِلِ زَهْرَةِ الدُّنِيا، وَرَغِبُوا فِيما عِنْدَ اللّهِ، وَاکْتَسَبُوا الطَّيِّبَ مِنْ رِزْقِ اللّهِ ـ لا يُرِيدُونَ التَّفاخُرَ وَالتَّکاثُرَ ـ ثُمَّ اَنْفَقُوا فِيما يَلْزَمُهُمْ مِنْ حُقُوقٍ واجِبَةٍ؛ فَاُولئِکَ الَّذِينَ بارَکَ اللّهُ لَهُمْ فِيما اکْتَسَبُوا وَيُثابُونَ عَلى ما قَدَّمُوا لاِآخِرَتِهِمْ؛ در کتاب على بن الحسين (امام سجاد عليه السلام) چنين ديديم: «آگاه باشيد که اولياى خدا نه ترسى دارند و نه دچار اندوه مى شوند»؛ در صورتى که فريضه هاى خدا را ادا کنند و سنّتهاى پيامبر را به کار بندند و از حرامهاى خدا اجتناب ورزند و از خوشيهاى زودگذر دنيا درگذرند و به آنچه نزد خداست راغب باشند، و روزى حلال و طيّب خدا را با کسب و ـ کوشش به دست آورند ـ به دور از تکاثر و تفاخر ـ و سپس حقوق واجبى را که بر عهده دارند، بپردازند، که در اين صورت از کسانى هستند که خدا به کسب و کار ايشان برکت مى دهد و به پاداش آنچه براى آخرت، از پيش فرستاده اند، خواهند رسيد.»
همچنين حضرت باقر عليه السلام مى فرمايد: «العِبادَةُ سَبْعُونَ جُزءا، اَفْضَلُها طَلَبُ الْحَلالِ؛ عبادت، هفتاد جزء دارد که برترين آنها کسب حلال است.»

2. بيزارى امام باقر عليه السلام از بيکاري، تنبلى و وانهادن کسب و کار

به همان اندازه که اين امام همام به کسب و کار ترغيب مى فرمايد، از بيکارى و تنبلى و رها کردن کار، نهى و مذمّت مى کند. بى گمان، بيکاري، افزون بر آنکه زمينه ساز بروز لغزشها و ناهنجاريهاست، و عزت نفس را از آدمى مى ستاند، مانع اصلى بهبودى و شکوفايى اقتصادى نيز هست. اگر ماشين اقتصادى شخص و جامعه، فاقد «موتور محرّکه»، يعنى کار و تلاش هميشگى باشد، متوقّف، و به ايستايى و رکود دچار مى شود.
با نگاهى به سيره پيامبران الهى عليهم السلام در مى يابيم که خداوند تبارک و تعالي، حتّى براى آنان نيز ترک کسب و کار را نپسنديد و آنان را به کوشش فرا خواند؛ چنان که در حديثى قدسى چنين آمده است:
«اَوْحَى اللّهُ اِلى داوُودَ عليه السلام : اِنَّکَ نِعْمَ الْعَبْدُ لَوْلا اَنَّکَ تَاْکُلُ مِنْ بَيْتِ الْمالِ، وَلا تَعْمَلُ بِيَدِکَ شَيْئا، فَبَکى داوُودُ عليه السلام اَرْبَعِينَ صَباحا فَاَوْحَى اللّهُ اِلَى الْحَدِيدِ: اَنْ لِنْ لِعَبْدِى داوُود، فَاَلاَْنَ اللّه عَزَّ وَجَلَّ لَهُ الْحَدِيدَ، فَکانَ يَعْمَلُ فِى کُلِّ يَوْمٍ دِرْعا فَيَبِيعُها بِاَلْفِ دِرْهَمٍ، فَعَمِلَ ثَلاثْمِأَةَ وَسِتِّينَ دِرْعا، فَباعَها بِثَلاثَمِأَةَ وَسِتِّينَ اَلْفا، وَاسْتَغْنى عَنْ بَيْتِ الْمالِ؛ خداوند به داوود عليه السلام وحى کرد: «تو بنده خوبى هستي، امّا از بيت المال ارتزاق مى کنى و با دستت کسب و کار نمى کني!» پس داوود عليه السلام چهل صبح گريه کرد تا آنکه خداوند به آهن وحى کرد که براى بنده من داوود، نرم شو! پس خداوند [بدينگونه] آهن را برايش نرم ساخت، و او [از آن پس شروع به کار کرد، بدين گونه که] هر روز، زره اى درست مى کرد و آن را به هزار درهم مى فروخت. پس سيصد و شصت زره درست کرد و آن را به سيصد و شصت هزار [درهم [فروخت و [بدين گونه با کار کردن] از بيت المال بى نياز شد.»
امام باقر عليه السلام مى فرمايد: «اِنِّى اَجِدُنِى اُمْقِتُ الرَّجُلَ مُتَعَذِّرَ الْمَکاسِبِ، فَيَسْتلْقِى عَلى قَفاهُ وَيَقُول: اللّهُمَّ ارْزُقْنِي، وَيَدَعُ اَنْ يَنْتَشِرَ فِى الاَْرْضِ وَيَلْتَمِسَ مِنْ فَضْلِ اللّهِ، فَالذَّرَّةُ تَخْرُجُ مِنْ حُجرِها تَلْتَمِسُ رِزْقَها؛ من بيزارم از کسى که عذرتراشى مى کند و سراغ کسب و کار نمى رود، و [در خانه[ بر پشت دراز مى کشد و مى گويد: «خدايا! به من روزى عطا کن!»؛ و سرازير شدن در اطراف کره زمين [براى کسب و کار را] و درخواست از فضل خدا را وامى نهد؛ در حالى که مورچه از خانه اش به طلب روزى خارج مى شود [و روزى اش را با تلاش به دست مى آورد].»
همچنين ايشان فرمود: «اِنِّى لاَُبْغِضُ الرَّجُلَ اَنْ يَکُونَ کَسْلانا عَنْ اَمْرِ الدُّنِيا وَمَنْ کَسِلَ عَنْ اَمْرِ دُنِياهُ فَهُوَ عَنْ اَمْرِ آخِرَتِهِ اَکْسَلُ؛ از آن کسى که در کار دنيا[ى خود] تنبل باشد، نفرت دارم. آن کسى که در کار دنياى خويش تنبل باشد، در کار آخرتش تنبل تر خواهد بود.» آن حضرت در حديثى ديگر مى فرمايد: «اِنَّ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ، حِينَ اَهْبَطَ آدَمَ عليه السلام مِنَ الْجَنَّةِ، اَمَرَهُ اَنْ يَحْرُثَ بِيَدِهِ، فَيَاْکُلَ مِنْ کَدِّها بَعْدَ نَعِيمِ الْجَنَّة؛ خداى عزّ و جلّ در آن هنگام که آدم را از بهشت به زمين فرود آورد، به او فرمان داد تا به دست خود زراعت کند و پس از [محروم ماندن از[ نعمتهاى بهشت از دسترنج خود بخورد.»
و باز از آن حضرت آمده است: «اَلْکَسَلُ يَضُرُّ بِالدِّينِ وَالدُّنِيا؛ تنبلى به دين و دنيا آسيب مى رساند.»
آن حضرت در حديثى ديگر مى فرمايد: «قالَ مُوسى عليه السلام : يا رَبِّ اَيُّ عِبادِکَ اَبْغَضُ اِلَيْکَ؟ قالَ جِيفَةٌ بِاللَّيْلِ، بَطّالٌ بِالنَّهارِ؛ موسى عليه السلام گفت: «پروردگارا! کدام يک از بندگانت، نزد تو منفورترند؟» خداوند فرمود: «آن کس که شب چون مردار است و روز بيکار.»
امام باقر عليه السلام بار ديگر در حديثى زيبا مى فرمايد: «لا تَحِلُّ الصَّدَقَةُ لِغَنِيٍّ وَلا لِذِى مِرَّةٍ سَوِيٍّ، وَلا لِمُحْتَرِفٍ، وَلا لِقَوِيٍّ. قُلْنا: ما مَعْنى هذا؟ قالَ: لا يَحِلُّ لَهُ اَنْ يَاْخُذَها وَهُوَ يَقْدِرُ اَنْ يَکُفَّ نَفْسَهُ عَنْها؛ صدقه دادن به ثروتمند و همچنين به تندرست، و به صاحب حرفه و به انسان توانا [بر کار[ روا نيست. گفتيم: معناى اين کلام چيست؟ امام فرمود: بر کسى که مى تواند از گرفتن صدقه خود دارى کند، گرفتن آن حلال نيست.»
البته اين يادآورى لازم است که کوشش، تنها در کارهاى بدنى و فيزيکى خلاصه نمى شود؛ بلکه کار، مصداقهاى ديگرى نيز دارد؛ همانند کارهاى فکري، پژوهشي، تبليغي، نويسندگى و مانند اينها. مى توان به تناسب ذوق، سليقه و استعداد، يک يا چند نمونه از اين کارها را برگزيد و بدان سرگرم شد.

3. امام باقر عليه السلام و تلاش اقتصادى

تلاش براى سامان دادن به امور اقتصادي، افزون بر آنکه به عزتمندى و سربلندى شخص و جامعه مى انجامد، شرط اصلى شکوفايى اقتصادى نيز است. اسلام براى کار، اهميت فراوانى قائل شده است و هيچگاه بيکارى را براى پيروانش تجويز نکرده است. از نگاه اين دين مبين، در جامعه اسلامى هر کسى بايد به کارى سرگرم و بدين گونه، وجودش براى ديگران ثمربخش باشد.

داستان شخصى به نام محمّد بن منکدر مى گويد که روزى در هوايى گرم، اطراف مدينه، ابو جعفر محمّد بن على عليه السلام (امام باقر عليه السلام) را د يدم. وى براى کار کردن از مدينه بيرون آمده بود. با خود گفتم: «سبحان اللّه! بزرگى از بزرگان قريش در چنين هواى گرمى و با چنين حالى در طلب دنياست، بايد نزد وى بروم و او را موعظه کنم.» پس به او نزديک شدم و سلام کردم. وى در حالى که عرق مى ريخت پاسخ سلامم را داد. پس به او گفتم: «آيا بزرگى از بزرگان قريش در چنين هوا و شرايط دشوارى به دنبال دنياست؟! اگر در چنين حالى اجل تو فرا برسد چه خواهى کرد؟» او در پاسخ گفت: «اگر در چنين حالتى مرگم فرا برسد، در شرايطى فرا رسيده است که من در حال اطاعت از خداوند هستم؛ چرا که بر اثر اين کار و کوشش، خود و خانواده خود را از تو و مردم بى نياز مى سازم. من از آن مى ترسم که مرگم در حالى فرا برسد که به نافرمانى خدا مشغول هستم.»
محمّد بن منکدر با شنيدن چنين پاسخي، عرض کرد: «خدا تو را از رحمت خويش برخوردار سازد، راست گفتي. من خواستم تو را موعظه کنم؛ اما شما مرا موعظه کردي.»

4. پديده فقر

يکى از اهداف دين ما در توصيه به کارهاى اقتصادي، ريشه کن ساختن «پديده فقر» است. اسلام هرگز «پديده فقر» را تأييد و بدان توصيه نمى کند. امام باقر عليه السلام در بيانى نيايش گونه مى گويد: «اَسْئَلُکَ اللّهُمَّ الرَّفاهِيَّةَ فِى مَعِيشَتِى ما اَبْقَيْتَنِي... وَلا تَرْزُقْنِى رِزْقا يُطْغِينِى وَلا تَبْتَلِيَنِى بِفَقْرٍ اَشْقى بِهِ؛ خداوندا! از تو رفاه در زندگى را تا زنده هستم درخواست مى کنم... به من چندان روزى مده که سرکش و گستاخ شوم، و به فقرى نيز گرفتارم مساز که بدبخت شوم.»
در اين باره آيه شريفه مى فرمايد: «وَلَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوآءُ»؛ «اگر غيب مى دانستم سود فراوان مى بردم و بدى به من نمى رسيد.»
حضرت باقر العلوم عليه السلام در تفسير اين آيه فرمود: «مقصود از «سوء» در آيه شريفه، «فقر» است.»
«باري، بررسى مشکلات اجتماعى و علت شناسى نابسامانيها، روشن مى سازد که فقر، اساس مشکلات و نابسامانيهاست. هر چه ذهنى فکر کنيم و واقعيات زندگى را ناديده بگيريم، اين واقعيت را نمى توان ناديده گرفت که آدمى در اين زندگى در قالبى مادى جاى دارد، و با اشياء سروکار دارد و در محيطى زندگى مى کند که به وسايل و ابزار مادى نيازمند است؛ همانند: غذا، لباس، مسکن، نظافت، بهداشت و... . در حقيقت جغرافياى حيات انسان در اين دنيا، جغرافياى اقتصادى است و ماهيت حيات انسانى با اين امور مادى پيوندى الزامى و جبرى دارد.» اساسا به تعبير امام باقر عليه السلام ، آدمي، ميان تهى آفريده شده است و ناگزير بايد بخورد و بياشامد؛ حتى در روز رستاخيز. در اين باره به اين حديث زيبا از ايشان توجّه کنيم:
«عَنْ زُرارَةَ بْنَ اَعْيَنَ قالَ: سَاَلْتُ اَبا جَعْفَرٍ عليه السلام عَنْ قَوْلِ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ: «يَوْمَ تُبَدَّلُ الاَْرْضُ غَيْرَ الاَْرْضِ» قالَ: تُبَدَّلُ خُبْزَةً نَقِيَّةً يَاْکُلُ مِنْهَا النّاسُ حَتّى يَفْرُغُوا مِنَ الْحِسابِ؛ فَقالَ لَهُ قائِلٌ: اِنَّهُمْ لَفِى شُغُلٍ يَوْمَئِذٍ عَنِ الاَْکْلِ وَالشُّرْبِ؟ فَقالَ عليه السلام : اِنَّ اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ خَلَقَ ابْنَ آدَمَ اَجْوَفَ وَلابُدَّ لَهُ مِنَ الطَّعامِ وَالشَّرابِ. اَهُمْ اَشَدُّ شُغُلاً يَوْمَئِذٍ اَمْ مَنْ فِى النّارِ؟ فَقَدِ اسْتَغاثُوا، وَاللّهُ عَزَّ وَجَلَّ يِقُولُ: «وَ إِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَآءٍ کَالْمُهْلِ يَشْوِى الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ »؛، زراره گويد که از امام محمّد باقر عليه السلام معناى اين سخن خداوند را پرسيدم: «روزى که زمين به زمينى ديگر مبدّل شود»؛ فرمود: «به نان پاکيزه اى تبديل مى شود که مردمان از آن مى خورند تا از حساب آسوده شوند.» گوينده اى گفت: «مردمان در آن روز گرفتارند و به خوردن و نوشيدن نمى توانند بينديشند!» امام عليه السلام فرمود: خداوند، آدمى را ميان تهى آفريد و ناگزير بايد بخورد و بياشامد. آيا اهل محشر گرفتارترند يا کسانى که در دوزخ به سر مى برند؟ اهل دوزخ [نيز] آب مى طلبند و خداوند درباره ايشان مى فرمايد: «اگر آب بطلبند، به آنان آبى داده خواهد شد مانند مس گداخته که چهره ها را مى سوزاند و چه بد شرابى است.»

5. توصيه به کشاورزى

کشاورزي، يکى از ارکان اقتصاد هر کشور و از عوامل اصلى قطع وابستگى اقتصادى هر جامعه است. بى گمان، ادامه حيات انسانها در گرو آن است که از خوردنيهايى چون: نان، برنج و... استفاده کنند و اين صنعت کشاورزى است که اين بخش از نيازمندى انسان را رفع مى کند.
تاريخ نشان مى دهد که يکى از راههاى نفوذ استعمار در کشورها، وابسته کردن صنعت کشاورزى آنها به بيگانگان و در نتيجه رکود اين بخش است. بر اين اساس، بحث کشاورزى بحثى جدى و قابل توجه است. همان گونه که از روايات استفاده مى شود، اساسا هر کسى که از آب و خاک کافى برخوردار باشد، و با وجود آن در تنگدستى به سر برد، از رحمت خدا دور است.
به اين حديث حضرت باقر عليه السلام در اين باره توجّه کنيم: «کانَ اَمِيرُ الْمُؤْمِنِين عليه السلام يقول: مَنْ وَجَدَ ماءً وَتُرابا ثُمَّ افْتَقَرَ فَاَبْعَدَهُ اللّهُ؛ هر که با وجود داشتن آب و خاک، [باز هم] فقير و نيازمند باشد، خدا وى را [از رحمت خود[ دور گرداند.»
همچنين ايشان مى فرمايد: «خَيْرُ الاَْعْمالِ الْحَرْثُ، تَزْرَعُهُ فَيَاْکُلُ مِنْهُ الْبِرُّ وَالْفاجِرُ؛ اَمّا الْبِرُّ فَما اَکَلَ مِنْ شَيْ ءٍ اِسْتَغْفَرَ لَکَ وَاَمّا الْفاجِرُ فَما اَکَلَ مِنْهُ مِنْ شَيْ ءٍ لَعَنَهُ؛ وَيَاْکُلُ مِنْهُ الْبَهائِمُ وَالطَّيْرُ؛ بهترين کارها کشاورزى است؛ چيزى را مى کارى و نيکوکار و بدکار از آن مى خورند. نيکوکار مى خورد و برايت [از خدا] آمرزش مى طلبد، و بدکار مى خورد و آنچه خورده است، او را لعن و نفرين مى کند، و چرندگان و پرندگان از آن مى خورند.»
همچنين حضرت باقر العلوم عليه السلام فرموده است: «لَقى رَجُلٌ اَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام وَتَحْتَهُ وَسَقٌ مِنَ النَّوي؛ فَقالَ لَهُ: ما هذا يا اَبَا الْحَسَن تَحْتَکَ؟ فَقالَ: مِأَةُ اَلْف عَذْقٍ اِنْ شاءَ اللّه. قالَ: فَغَرَسَهُ فَلَمْ يُغادِرْ مِنْهُ نَواةً واحِدَةً؛ مردى امير مؤمنان عليه السلام را ديد که بار زيادى از هسته خرما را با خود حمل مى کرد؛ پس به او گفت: «اينها چيست که با خود داري؟» فرمود: «صد هزار درخت خرما؛ اگر خدا بخواهد.» آن مرد گويد: «آن حضرت همه آن هسته ها را کاشت و [حتّي] دانه اى را هم دور نينداخت.»