نيم نگاهى به شرح فرازهايى از دعاى عرفه
مقدمه
مطالب این نوشتار، برگرفته از اثرى است تحت عنوان: «شرح گزیده اى از دعاى عرفه» از عارف نامور، حضرت آیت اللّه جوادى آملى، که اکنون مراحل تحقیق را، جهت تکمیل و انتشار، طى مى کند تا به فضل الهى از سوى مؤسسه تحقیقاتى اِسراء منتشر شود و تشنگان معارف زلال اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را سیراب نماید.
به مناسبت سال عزّت و افتخار حسینى، بر این اثر ارزشمند مرور نموده و بخشهایى از آن را براى شما خوانندگان، به ویژه روحانیان و شیفتگان معارف حسینى برگزیدیم.
امید آن که توفیق شرح و تبیین فرازهاى باقیمانده این دعاى شریف نصیب استاد محترم گردد.
بدیهى است احاطه استاد محترم به تفسیر قرآن کریم و مبانى حکمتى و عرفانى، این شرح را امتیاز خاصى بخشیده و درک مضامین بلند کلمات امام حسین علیه السلام را در پیشگاه با عظمت الهى، که بدون آشنایى با مبانى یاد شده امکان پذیر نیست، بر علاقمندان مقدور ساخته است.
اکنون چکیده اى از چند فراز این شرح:
چند نکته مقدماتى
دعاى عرفه سالار شهیدان حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السلام یکى از دعاهاى مأثورى است که از مضامین بلند و معارف عمیق برخوردار است. شرح تفصیلیِ همه فقره هاى آن، به چندین جلد کتاب نیازمند است.
قبل از شرح دعا، در این اثر، نکاتى به عنوان مقدمه مورد توجه قرار گرفته، از آن جمله:
دعا، عبادت و مراتب آن ها، طولانى بودن درجات، شیوه اى نو در تفسیر متون وحیانى، ائمه علیهم السلام مرجع تفسیر معارف، ویژگى ها و آثار موجودات زمانى و مکانى، تعلّق مشهود به زمان و مکان، اهمیت عرفه در امت هاى گذشته، فضیلت عرفات، مأذون بودن انسان کامل براى دعا، گوناگونى معارف دعاى عرفه و انتساب بخش پایانى دعاى عرفه به امام حسین علیه السلام .
در توضیح نکته اخیر آمده است: «قسمت نخست دعاى شریف عرفه را همه نقل کرده اند، اما بخش پایانى آن را برخى مانند علاّمه مجلسى رحمهم الله نقل نکرده است. از این رو، بعضى احتمال داده اند که از امام حسین علیه السلام نباشد. لیکن قرائن و شواهدى بر صدور آن از سالار شهیدان گواهى مى دهد.
در بررسى اسناد روایات، آنچه اصل است و موضوعیت دارد، صدور آن از امام معصوم است؛ یعنى یک حدیث پژوه باید اطمینان یابد که محتواى مورد نظرِ وى، از معصوم علیه السلام صادر شده است. این اطمینان گاهى از راه وثاقت و اصالت و صداقت راوى به دست مى آید، گاهى از راه بلندى محتوا و اتقان متن و گاهى نیز از راه شواهد و قرائن منفصل و متصل. از این رو، بررسى سندى احادیث از آن جهت مورد توجه قرار مى گیرد که راهى براى حصول این اطمینان است و به اصطلاح موضوعیت ندارد، بلکه طریقیت دارد».
سپس در ادامه چند شاهد و قرینه ذکر شده و آمده است:
1 ـ سید بن طاووس قدس سره که از بزرگان امامیه است، آن را در کتاب قیّم اقبال الأعمال نقل کرده ودرنقل او هیچ خدشه اى نیست. گرچه بر اثر شهود نسیان برخى ازنسخه نویسان در برخى نسخ دست نویس اقبال، ذیل دعاى عرفه نیامده، لیکن استاد بزرگوار مرحوم علامه شعرانى نوشته اند:
در کتابخانه آستان قدس رضوى به نسخه اى قدیمى و معتبر از اقبال الاعمال برخوردم که ذیل دعا در آن آمده است:
2 ـ محتواى بلند این دعاى نورانى نشانه صدور این متن از زبان معصوم علیه السلام است.
3 ـ بخش آغازین دعاى شریف عرفه محتواى عمومى دارد، مسألت کردن از خدا، در میان گذاشتن مشکلات با ذات اقدس الهى، حوائج علمى و عینى را از او خواستن و... این ها در سایر دعاها نیز هست، لیکن سلطان مباحث دعاى عرفه و کوهان بلند معارف آن، قسمت هاى پایانى دعاست که شباهت محتوایى با سخنان دیگر امام حسین علیه السلام دارد.
در ذیل یکى دیگر از نکات یاد شده، استاد معظم در تبیین تفاوت اولیاى الهى با دیگران، اظهار نموده اند:
«اولیاى الهى زمانى لب به دعا مى گشایند و دست نیاز به سوى بى نیاز دراز مى کنند که به تجربه درونى دریابند. برخى مقامات جز با دعا به دست نمى آید؛ یعنى با توجه به آگاهى آنان از سرّ قدر و اسباب نزول مقدّرات الهى، هنگامى که دانستند سبب دستیابى به آن مقام والا فقط دعاست، دست به دعا بلند مى کنند، چنان که براى امام حسین علیه السلام ، مقامى بود که جز با شهادت به آن نمى رسید و در حقیقت تنها سبب نیل به آن فیض و فوز عظیم، شهادت بود و چون رسیدن به آن مقامات بلند مطلوب خداى سبحان است، اسباب منحصر آن نیز مطلوب اوست. این همین اذن و امر الهى به شمار مى رود».
در یک نکته دیگر از مباحث مقدماتى، دعاى شریف عرفه مانند هر سوره قرآن کریم که آیات فراوانى داشته و مطالب گوناگونى را در بر دارد، حاوى مطالب متنوع شمرده شده است.
ادب دعا
در نخستین فراز شرح دعاى عرفه، ضمن اشاره به «استحباب ستودن خداوند به صفات جمال و جلال»، پیش از بیان حاجات خویش یادآور شده که امام علیه السلام نیز این ادب دعا را مراعات نموده و در این بخش از دعا نکاتى را مطرح فرموده است: همه جهان هستى فعل خداست، حاکمِ مطلقِ نظامِ هستى، ذات اقدس الهى است، حکومت خدا گاهى به صورت قضا و گاهى به صورت عطا ظهور مى کند، قدرت الهى نامحدود است و هیچ موجودى توان جلوگیرى از قضا و عطاى او را ندارد.
شارح محترم با استناد به آیات قرآن کریم، هر یک از نکات چهارگانه فوق در کلام امام را تفسیر نموده است.
در تبیین و تحلیل «مانع نداشتن عطاى الهی» آمده است:
«مانع عطاى خداوندى یا بیرون از ذات اقدس پروردگار است یا درون او؛ یعنى از ناحیه خود خداست، یا از سوى غیر او. مانع بیرونى با توجه به بیان صحیح قضاى الهى فرض صحیحى ندارد؛ یعنى نمى توان تصور کرد در نظام هستى که سراسر آن قضا و قدر خداست، چیزى باشد که در برابر عطاى او مانع تراشى کند. مانع درونى نیز ندارد؛ زیرا آن، چیزى جز جهل و عجز و بخل نیست. یعنى اگر مشکل دیگران را حل نکردن از آن جهت است که فرد راه حلّ مشکل را نمى داند یا توانایى آن را ندارد یا بخل مى ورزد، هیچ یک از این سه، در باره خدا فرض ندارد؛ زیرا همگى جزو صفات سلبیّه آن جمیل مطلق و کامل بى همتاست.»
لزوم قدرشناسى و سپاسگزارى
امام حسین علیه السلام در یکى از فرازهاى دعاى عرفه مى فرمایند:
«لَمْ تُخْرِجْنِى لِرَأْفَتِکَ بِى وَ لُطْفِکَ لِى (بِى ) وَ إِحْسَانِکَ إِلَیَّ فِى دَوْلَةِ أَئِمَّةِ الْکُفْرِ الَّذِینَ نَقَضُوا عَهْدَکَ وَ کَذَّبُوا رُسُلَکَ لَکِنَّکَ أَخْرَجْتَنِى (رَأْفَةً مِنْکَ وَ تَحَنُّنا عَلَیَّ) لِلَّذِى سَبَقَ لِى مِنَ الْهُدَى الَّذِى لَهُ یَسَّرْتَنِى وَ فِیهِ أَنْشَأْتَنِی...»
استاد این جمله را در حقیقت قدرشناسى از یک نظام الهى و اسلامى شمرده و با استناد به آیات قرآن کریم که از نبوت و رسالت و ولایت و امامت و هدایت و ایمان به عظمت یاد شده، آن ها را منّت هاى الهى بر بندگانش دانسته اند. آنگاه با اشاره به فرازى از دعاى عرفه امام سجاد علیه السلام که وجود امام عادل و حاکمیت او را مایه احیاى آثار دین دانسته «اللَّهُمَّ إِنَّکَ أَیَّدْتَ دِینَکَ فِى کُلِّ أَوَانٍ بِإِمَامٍ أَقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبَادِکَ، ... وَ اجْعَلْنَا لَهُ سَامِعِینَ مُطِیعِینَ»، افزوده اند:
«آن حضرت نیز مانند امام حسین علیه السلام تولّد خود را در دوران حاکمیت اسلام و رخت بربستن جاهلیت را نعمت مشکور مى داند؛ زیرا حکومت اسلامى یکى از پاک ترین میوه هاى شجره طیّبه دین الهى است که مایه حفظ دین و تباه نشدن حق مى گردد و حاکم دینى مجرى احکام اوست. بنابراین، به دنیا آمدن و همچنین زندگى کردن در سایه نظام اسلامى نعمتى است که شکر آن لازم است، چنان که زوال جاهلیت و ظلم که ظهور قهر الهى است، شکر گزارى مى طلبد. «فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ (1) امام حسین علیه السلام با اشاره به همین نعمت، شکر مى کند که درحاکمیت کفر و رواج بت پرستى به دنیا نیامد؛ زیرا گر چه با نورانیت غیبى حق را مى دید، اما توان زنده کردن حق و احیاى جامعه بر محور حق را نداشت.
حتى اگر زمانى به دنیا مى آمد که عمرش در عصر معاویه به پایان مى رسید، باز هم آن توفیق بزرگ نصیبش نمى شد. چون معاویه با مکر خویش از پیدایش حماسه جاوید عاشورا مى توانست جلوگیرى کند و حسین بن على علیهماالسلام را مانند برادرش مسموم سازد و زمام قدرت را به دست گیرد، اما خامى و ناپختگیِ خمّارى همانند یزید، زمینه ایثار و نثار را براى امام حسین علیه السلام فراهم ساخت تا احیاگر نظام اسلامى باشد.»
ناتوانى ستایش خدا
استاد در شرح این جمله امام حسین علیه السلام : «لَوْ حَاوَلْتُ وَ اجْتَهَدْتُ مَدَى الاْءَعْصَارِ وَ الاْءَحْقَابِ لَوْ عُمِّرْتُهَا أَنْ أُوءَدِّیَ شُکْرَ وَاحِدَةٍ مِنْ أَنْعُمِکَ مَا اسْتَطَعْتُ ذَلِکَ إِلا بِمَنِّکَ الْمُوجَبِ عَلَیَّ بِهِ شُکْرُکَ أَبَدا جَدِیدا وَ ثَنَاءً طَارِفا عَتِیدا»، با تبیین ناتوانى انسان از ستایش خدا و این که بهترین راه ستایش خدا اظهار ناتوانى است، چنان که توجه به عجز از معرفت، معرفت خداست اظهار داشته اند:
«امام حسین علیه السلام در این قسمت از دعا با حقیقت ایمان، با عهد و پیمان قلبى، با توحید خالص، با باطن نادیدنى خود و... شهادت مى دهد که اگر عمر طولانى به او دهند و او در این مدت با کوشش فراوان شکر یکى از نعمت هاى خدا را بخواهد به جا آورد، هرگز نمى تواند؛ زیرا توفیق شکر هر یک از نعمت هاى خدا، نعمت جدید است که نیاز به شکر تازه دارد و این شکر جدید نیز نعمت تازه اى است.... و این سلسله تا بى نهایت و در حقیقت این نعمت هاى نو از لوازم آن نعمت اصلى است. بنابراین، شکر یک نعمت با تمام لوازم آن توان فرساست.»
حکیم متأله، آیت اللّه جوادى آملى در تشریح فراز دیگرى از سخنان امام مبنى بر این که «وجود شریک در فرمانروایى خدا موجب مى شود در آفرینش به ناسازگارى با وى برخیزد» به تشریح بى همتایى خداوند پرداخته و به تفصیل آیه مبارکه لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلاَّ اللّه ُ لَفَسَدَتا را تفسیر کرده و پرسش هاى پیرامون آن را پاسخ گفته اند.
درخواست بى نیازى از دیگران
استاد در شرح این جمله دعا «اَللَّهُمَّ اجْعَلْ غِنَایَ فِى نَفْسِی» ضمن بیان غنى مطلق بودن خدا و فقیر مطلق بودن غیرخدا، با استناد به آیات قرآن، انسان ها را در برخوردارى از مواهب طبیعت سه گروه شمرده:
1 ـ فقیرى که چیزى ندارد.
2 ـ گداخویى که مال دارد ولى در اندرون خود گرفتار بخل است و به بیان دیگر مستغنى است؛ یعنى نیازمندى است که با دارایى هایش نیاز خود را مى تواند برآورده سازد.
3 ـ بى نیازى که اساساً به چیزى احتیاج ندارد.
در این میان تنها گروه سوم به اندازه غناى خود، آیت خداى سبحان هستند و مهم همین بى نیازى است نه استغنا؛ زیرا بى نیازى نه زحمتى به دنبال دارد و نه سبب گناه مى شود. ولى رسیدن به چیزى و استغنا به وسیله آن غالباً با رنج همراه است و چه بسا مایه عصیان و طغیان مى شود.
امام حسین علیه السلام مظهر عزت خدا
در شرح این جمله دعا «یَا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالشُّمُوخِ وَ الرِّفْعَةِ فَأَوْلِیَاوءُهُ بِعِزِّهِ یَتَعَزَّزُونَ وَ یَا مَنْ وَضَعَتْ لَهُ الْمُلُوکُ نِیرَ الْمَذَلَّةِ عَلَى أَعْنَاقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَوَاتِهِ خَائِفُونَ» با تشریح عزّت خدا، رسول خدا و مؤمنان، در جمع میان عزت خدا و عزت غیرخدا سه راه حل ارائه شده است:
1 ـ خداى سبحان اولاً و اصالتاً عزیز است و دیگران ثانیاً و تبعاً از عزت برخوردارند.
بنابراین، احتمال عزت خدا اصلى و به خود او انتساب دارد، اما عزت رسول خدا و مؤمنان برگرفته از انتساب و ارتباط آنان با خداست.
2 ـ خداى سبحان اولاً و بالذات عزیز است ولى دیگران ثانیاً و بالعرض از عزّت برخوردارند.
در این دو قسم، اسنادِ عزّت به غیرخدا، اسناد الى ما هو له است، لیکن به جهت تبعیت و عرضی.
3 ـ خداوند حقیقتاً عزیز است و دیگران مجازاً عزیزند.
سپس در مقام قضاوت فرموده اند:
«مقتضاى بینش توحیدى آن است که هر کمالى ویژه ذات اقدس الهى است، از این رر عزت نیز مختص اوست و دیگران اصلاً عزتى ندارند، پس اگر بخواهند از عزّت یا سایر کمالات بهره مند شوند، در سایه خلافت الهى و آیت حق بودن، شدنى است.»
در این قسم اصطلاحاً، اسناد عزّت به غیر خدا اسناد الى غیر ما هو له است.
سپس افزوده اند:
«جمله امام حسین علیه السلام به یکى از سه راهِ پیش گفته تفسیر مى شود، هر که ولیّ خداست به یکى از راه هاى سه گانه، از عزّت برخوردار است و امام حسین علیه السلام از نوادر اولیاى الهى و مظهر عزّت خداست و دیگران نیز بر اثر ارتباط با او و دیگر معصومان علیهم السلام ـ این ارتباط به صورت پیروى از خدا ظهور مى کند ـ به عزّت مى رسند. اما اگر سرکشى و گناه کنند، نه تنها عزّت اصلى و ذاتى و حقیقى ندارند، بلکه از عزّت تبعى و عرضى و مجازى نیز بى بهره اند. از این رو، در مقابل سرفرازى مجازى انبیا و اولیاى الهى، جبابره و سلاطین ستم پیشه هیچ عزّتى، حتى عزّت مجازى ندارند. سربلندى ادعایى آن ها درونى و غلط و پندارى و برگرفته از گناه است. و بر اثر طغیان و عصیان، خودشان را عزیز مى پندارند... از این رو، امام حسین علیه السلام عرضه مى دارد: تنها اولیاى خدا بر اثر پیوند با او عزیز مى شوند، اما سلاطین و عزیزان خیالى که چنین ارتباطى با خداوند ندارند، یوغ ذلّت بر گردن خویش نهاده اند.»
کرامت و بزرگوارى در عفو
استاد محقق در شرح این فراز از دعا که امام خداى سبحان را توصیف مى کند: «وَ أَکْرَمُ مَنْ عَفَا»، به تشریح کرامت و بزرگوارى خداوند در عفو و بخشش انسان ها پرداخته اند. چون عفو و گذشت انسان ها مراتب مختلفى دارد؛ بعضى پس از مدتى اعتذار و التماس مى بخشند، برخى در برابر دریافت دیه و جریمه مى بخشند و... و کریم ترین بخشنده ها بدون هیچ توقعى مى بخشند، اما ناخودآگاه نشانه هاى انتقام در گفتار یا کردارشان ظهور مى کند و در مقابل انسان بخشوده شده، احساس خجلت زدگى مى کند. و هر چه بخشش بیشتر و کریمانه تر باشد، حس شرمندگى انسان بیشتر مى شود. هیچ کریمى انفعال درونى انسان را که عذاب دردناکى است، نمى تواند برطرف کند. خداى سبحان تنها بخشنده اى است که نه تنها زشتى ها را مى پوشاند و زیبایى ها را آشکار مى سازد، بلکه بر صفحه نفس و ذهن انسان سلطه دارد و گناه انسان را از یاد او مى برد و با عفو خویش شرمسارى درونى انسان را مى تواند با فراموشاندن نابود سازد. لذا در بهشت هیچگونه خجلت زدگى نیست.
منشأ ظهور هستى
شارح محترم در تفسیر جملات عارفانه دعاى عرفه «أَ یَکُونُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَیْسَ لَکَ حَتَّى یَکُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَکَ...» به بحث «منشأ ظهور هستی» مى پردازد و با نفى استقلال در آثار و صفات غیرخدا، ابتدا تفسیرى عمومى از کلام امام ارائه مى کند و در ادامه مى افزاید:
«برداشت دقیق تر و لطیف تر آن است که نه تنها ظهور تو کمتر از ظهور دیگران نیست و تو براى آشکار شدن به دیگران نیازمند نیستى و نه تنها ظهور آنان برگرفته از توست و از خود چیزى ندارند، بلکه معنایش این است که هرگونه خودنمایى و ظهورى که دیگران دارند، از آنِ تو و مال توست و چیز دیگرى نیست. در نتیجه این جلوه ها پیش از آن که دیگران را بنماید، تو را نشان مى دهد. چگونه از ظهور دیگران تو را مى توان روشن کرد؟...
به بیان دیگر، سخن او این نیست که دیگران توان راهنمایى به سوى تو را ندارند، بلکه سخن او این است که تو از چنان جلوه اى برخوردارى که به راهنمایى به سوى تو نیازى نیست؛ زیرا اگر بخواهیم وجود یا مفهوم واقعى چیزى را با علم حصولى یا شهودى برهانى کنیم، باید از ظاهر به باطن، از حاضر به غایب و از نزدیک به دور پى ببریم. درحالى که ظهور، حضور و نزدیکى خداى سبحان نه تنها کمتر از ظهور، حضور و نزدیکى دیگران نیست، بلکه برخوردارى دیگران از این صفات به برکت افاضه ذات اقدس الهى است؛ چون او این خصال را به صورت نامحدود داراست و اگر چیزى از جهتى نامحدود است، جاى خالى نمى گذارد تا دیگران آن را پر کنند. در نتیجه هر ظهور، حضور و قربى که در جهان هست، از آن خداست.
بنابراین، نمى توان تصور کرد که دیگران ظهورى داشته باشند که خداى سبحان از آن برخوردار نباشد.»
سلوک شیفتگان ناب
استاد در شرح فراز دیگرى از دعا، که امام از خداى سبحان درخواست مى کند: «إِلَهِى حَقِّقْنِى بِحَقَائِقِ أَهْلِ الْقُرْبِ وَ اسْلُکْ بِى مَسْلَکَ أَهْلِ الْجَذْبِ»، سالکان کوى الهى را چهار گروه معرفى مى کنند:
1 ـ سالکان مطلق که همواره با استدلال علمى و سلوک عملى، آرام آرام طى طریق مى کنند. این گروه تا آخر عمر در راهند.
2 ـ شیفتگان ناب که از آغاز تا پایان با جذبه الهى مى نگرند و پیش مى روند، نه با استدلال علمى و نه با سلوک عملی.
3 ـ سالکان مجذوب که ابتدا با استدلال علمى و سلوک عملى پیش مى روند، ولى در پایان راه لطف خدا آن ها را در بر مى گیرد و بقیه راه را با جذبه و کشش راه مى پیمایند.
4 ـ مجذوبان سالک که در آغاز جذبه اى حرکتشان مى دهد ولى در میانه راه به حال عادى بر مى گردند و باقیمانده راه را با استدلال علمى و سلوک عملى مى پیمایند.
امام حسین علیه السلام در این جمله از خداوند مى خواهد که سلوک شیفتگان ناب را نصیب او گرداند تا عشق براى او ملکه شود و در پرتو آن تمام کارهایش فقط با جاذبه الهى انجام گیرد. آنان بندگان مقرّب الهى و فرشتگان و انسان هاى کاملند.
فراز و نشیب در دعاى عرفه
در پایان این معرفى اجمالى، به دو مطلب مهم دیگر که در شرح این دعا تذکر داده شده، اشاره مى شود.
نخست آن که، انسان کامل چون جلوه هاى مختلف دارد، گاهى در اوج از خدا چیزى مى طلبد و گاهى در حضیض و فرودستى مطلبى را مى خواهد، این فراز و نشیب در دعاى عرفه نیز مشهود است. امام گاهى خواستار مقام احسان از خداست «اَللَّهُمَّ اجْعَلْنِى أَخْشَاکَ کَأَنِّى أَرَاکَ» و گاهى مسائل جزئى دنیایى مى طلبد و مى گوید: «وَ انْصُرْنِى عَلَى مَنْ ظَلَمَنِى وَ أَرِنِى فِیهِ ثَارِى وَ مَآرِبِى وَ أَقِرَّ بِذَلِکَ عَیْنِی».
استاد در تشریح علت این فراز و فرود در دعا مى گویند:
«سرّ این فراز و نشیب آن است که خواسته هاى مادى، امور دنیاى محض نیست، بلکه در باطن آن ها مسائل معنوى و اخروى نیز نهفته است. زیرا ظلم به آن حضرت، شخصى نیست بلکه کسى که به دین مقدس اسلام و شخصیت حقوقى وى که همان امامت است، ستم روا مى دارد، به آن حضرت جفا مى کند».
سپس با استناد به آیاتى که وعده حتمى و قطعى الهى را تبیین مى کند، خواسته امام را وعده ضمنى براى یارى دین خدا مى شمارند که براى رسیدن به آن مقام و تحقق بخشیدن به این وعده از خدا مى خواهد که قله هاى کمال دنیا و آخرت یعنى شهامت و شجاعت و جهاد فى سبیل اللّه و شهادت را بهره او سازد «وَ اجْعَلْ لِى یَا إِلَهِى الدَّرَجَةَ الْعُلْیَا فِى الآْخِرَةِ وَ الاْءُولَی».
ادب ورود به حرم الهى
مطلب دوم آن که چون هر مهمانى آداب و شرایطى دارد که مهمان باید آنرا بیاموزد، و طهارت درونى و آمادگى روحى شرط اصلى ورود به میهمانى خداست. از این رو به هر زائر بیت اللّه دستور داده اند که براى انجام مناسک حج و میهمان شدن خدا، نخست از حرم بیرون آید و در صحراى عرفات با زمزمه دعاهاى روح انگیز و مناجات هاى معرفت آمیز روح خود را صفا بخشد تا پاکیزه شود و لیاقت ورود به حرم را پیدا کند. آنگاه در صحراى مشعر از هر گونه علقه اى و علاقه اى بریده، به یاد خدا باشد «... فَاذْکُرُوا اللّه َ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ...» (2) سپس در سرزمین منا، نماد ابلیس را با انگیزه رجم شیطان درون سنگ باران کند و پس از راندن وى، تمام امیال و خواسته هى درونى را سر ببرد و سرانجام با تراشیدن موى سر، تمام جمال و زیبایى را زیر پاى محبوب قربانى کند و آنگاه آهنگ خانه خدا و پرداختن به مناسک حج را پیدا کند.
دعاى امام در سرزمین عرفه را نیز بر همین اساس باید ارزیابى کرد:
«همه تضرع و ناله هاى امام حسین علیه السلام در بیرون حرم براى آن است که شایستگى ورود به حرم و ضیافت الهى به چنگ آید».
پى نوشت ها :
1 . انعام : 45
2 . بقره : 198