روضه: اگر برآید چو مرغی ز پیکر خسته ام پر
- منتشر شده در
خطیب: حاج محمود کریمی
آلبوم: شهادت امام کاظم (علیه السلام)
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
مورخ: شب شهادت امام موسی کاظم علیه السلام (سال 96)
هیات: رایه العباس (علیه السلام)
متن شعر:
اگر برآید چو مرغی ز پیکر خسته ام پر | پرم سوی بارگاهی که باشد از عرش برتر | |
به بارگاهی که در آن هزار موسی ابن عمران | برای خدمت کند رو به هرز حاجت زند در | |
به بارگاهی که یوسف گرفته دست توسل | برا آستانی که ان را گرفته یعقوب در بر | |
خلیل را کعبه جان ضبیح را قبل دل | مسیح را بیت الاقصی کلیم را تو دیگر | |
هزار داوود آنجا زبور بگرفته بر کف | هزار عیسی ابن مریم نهاده انجیل بر سر | |
بریز هست خود از کف برار نعلین از پا | بیا چو موسی ابن عمران به تو موسی ابن جعفر | |
امام ملک ولایت چراغ راه هدایت | محیط جود و عنایت چراغ و چشم پیمبر | |
امام کل اعازم که کنیه اوست کاظم | نظام را گشته ناظم سپهر را ببوده ممحور | |
حدیث خلق و خصالش | حکایت خلق احمد کلامی از کظم غیضش | |
روایت عف داور مقام بالای او بین نیا و ابنای او بین | هم اوست شش بحر را در هم اوی یم هفت گوهر | |
سنای او روح قرآن ولای او کل ایمان | ندای او حکم احمد اعطای او جود حیدر | |
عجب نگرد ابن یقتین به پای جمالش افتد | جمال جمال او را ز جان ببوسد مکرر | |
پیامی از اوست کافی که روح صد بُشر حافی | ز چنگ دیو هوس ها زند به سوی خدا پر | |
درود بر خاندانش ، سلام بر دودمانش | تمامی دوستانش هماره تا صبح محشر | |
به حبس در بسته طورش ، به اوج افلاک نورش | چه غم اگر خصم کورش ، ندارد این نور باور | |
نیاز آرد نیازش ، نماز آرد نمازش | شرار سوز و گدازش ، گذشته از چرخ اخضر | |
صبا بیاور غباری ز دامن کاظمینش | مگو کنم از شمیمش مشام جان را معطر | |
دلم بود زائر او ، نشسته بر حائر او | مزار او را گرفته ، چو جان پاکیزه در بر | |
ز حبس در بسته بخشد به خلق عالم رهایی | به قعر زندان نهد پا ز اوج گردون فراتر | |
تمام خلقت همیشه کنار خوان عطایش | وجود هستی هماره به بحر و جودش شناور | |
چگونه گردون رضا شد که او جدا از رضایش | گل وجودش به زندان ، شود به یکباره پرپر | |
به زهر کین کشت هارون امام معصوم ما را | نکرد شرم و حیا از رضا و معصومه آخر | |
دلا به زندان گذر کن، به ساق پایش نظر کن | که زخم زنجیر باشد ز زخم شمشیر بدتر | |
به جز سیاهی زندان نداشت شمع و چراغی | به غیر زنجیر قاتل نه یار بودش نه یاور | |
که دیده پای عزیزی اسیر زنجیر دشمن؟ | که دیده جسم امامی برند با تخته در؟ | |
لب از مناجات خاموش ، بدن غریبانه بر دوش | کنار جسمش سیه پوش ، ستاده زهرای اطهر | |
هنوز از صدمه ی غُل ، جراحتش مانده بر پا | هنوز از تازیانه نشانه دارد به پیکر | |
که می کند آه و زاری، که می کند اشک ، جاری؟ | که می کند سوگواری، برای موسی بن جعفر؟ | |
بر آن تن خسته از غل ، نثار شد آن قدر گل | که خاک سوق الریاحین ، بهشت گل شد سراسر | |
سزد که جان ها بسوزد به جسم جدّ غریبش | که جای گل ریخت بر آن ز چار سو تیر و خنجر | |
شهید را کس شنیده که از گلوی بریده | سلام آرد به مادر درود گوید به خواهر | |
که می زند تازیانه به خواهر داغدیده | کجا سر نعش بابا زنند سیلی به دختر |
Update Required
To play the media you will need to either update your browser to a recent version or update your Flash plugin.
دانلود (15.87 MB)
زمان: 00:17:14
مشاهدات: 869
دانلود: 348