حاج احمد آقای مصلحی در سال 1290 ه ش در تهران متولد شده است او یکی از کاسبهای قدیمی متدین و اهل تقوا و مواظبت بازار تهران است. مغازه او در نزدیکیهای امام زاده سید اسماعیل قرار دارد و به کوچه و خانه آقا شیخ مرتضی زاهد بسیار نزدیک است.
زمانی که برای اولین بار به مغازه حاج احمدآقا مصلحی وارد شدم، قبل از هر چیز، توجه و حواسم به یکی از چهار، پنج عکسی که در مغازه بود جلب شد. در گوشهای از مغازه، عکسی از مرحوم آقا شیخ مرتضی زاهد نصب شده بود.
در ابتدای صحبت، برای حاج احمد آقا، با آن نگاهها و قیافه پاک و صاف و سادهاش سخت بود که درباره آقا شیخ مرتضی زاهد حرفی بزند، ولی کمکم لب به سخن گشود و مطالب و حرفهای متنوع و جالبی را بازگو کرد. در اینجا برای پرهیز از تکرار، فقط دو مطلب از او آورده میشود.
حاج احمد آقای مصلحی میگفت:
در آن زمان، در گوشهای از بازار سید اسماعیل، مغازهای گرامافون داشت. به اندازهای صدای آن را زیاد میکرد که صدایش تا جلوی مغازه ما میپیچید و گوششان هم به هیچ اعتراض و تذکری بدهکار نبود. در آن زمان آقا شیخ مرتضی زاهد گاهی برای رفتن به مسجد از جلوی مغازه ما رد میشد و من در آن زمان، نه یک بار و دوبار، بلکه چندین بار شاهد بودم زمانی که آقا شیخ مرتضی زاهد از اینجا رد میشد و صدای آن گرامافون نیز بلند بود، به یک باره آن دستگاه عیبی پیدا میکرد و صدایش خفه میشد! و آنها هم در آن لحظات نمیتوانستند آن را درست کنند و از اینکه دستگاهشان بیهیچ دلیل و علتی قطع میشد گیج میشدند. من چندین بار خودم شاهد و ناظر این مسأله بودم. خدا نمیخواست گوشهای آقا شیخ مرتضی به صورت غیر اختیاری هم، صدای موسیقی و صدای حرام را بشنوند.
آقا شیخ مرتضی زاهد به اندازهای از مصیبت وارد شده بر استادش مرحوم آیت الله حاج شیخ فضل الله نوری(14) ناراحت بود که از آن به بعد به هیچ وجه حاضر نبود از آن محلی که شیخ را به دار آویختند، عبور کند.
حاج احمد آقای مصلحی میگفت:
آقا شیخ مرتضی زاهد در آن آخرهای عمرش نیز که او را به کول میگرفتند و به این طرف و آن طرف میبردند، در این وضعیت هم، سفارش و تأکید میکرد که او را به هیچ وجه از این میدانی که آقا شیخ فضل اللهرابه دار آویختند عبور ندهند.
حاج احمد آقای مصلحی نقل میکرد که آقا شیخ مرتضی زاهد بر بالای منبر میگفت:
بعد از اینکه حاج شیخ فضل الله نوری را شهید کردند، او را در خواب دیدم. از حاج شیخ فضل الله پرسیدم: آقا شما در آن لحظاتی که میخواستند شما را بر بالای دار ببرند، چه حالی داشتید؟ در آن لحظات بر شما چه گذشت؟
حاج شیخ فضل الله جواب داد: زمانی که میخواستند مرا بر بالای دار ببرند، مشاهده کردم خاتم الانبیاء حضرت رسول اکرمصلىاللهعليهوآله تشریف آوردند. در دستهای آن حضرت، عمامهای سبز قرار داشت. حضرت رسولصلىاللهعليهوآله در حالی که آن عمامه سبز را بر روی سرم میگذاشتند به من فرمودند:
«بگذار تا ابتدا این عمامه سبز را بر روی سرت بگذاریم تا شما با این عمامه سبز بر بالای دار بروی!...»