10%

گام بیست و سوم‌

بی شک حضرت آقای حاج شیخ احمد مجتهدی تهرانی یکی از مفاخر رؤسای مدارس حوزه‌های علمیه شیعه در عصر حاضر است. این بزرگوار با اخلاص و کوشش و تلاشی تحسین برانگیز، عمرش را برای خدمت و تربیت طلاب و سربازان امام زمان‌عجل الله تعالی فرجه الشریف وقف کرده است. تاکنون صدها طلبه فاضل و با تقوا در مدرسه ایشان تربیت شده‌اند که هم اکنون بسیاری از آنها از فضلا و فقیهان و عالمان برجسته به حساب می‌آیند.

حاج آقای مجتهدی تهرانی کتابی به نام «آداب الطلاب» دارند. در این کتاب به مناسبت به چند داستان و مطلب از آقا شیخ مرتضی زاهد اشاره شده است. یکی از آن داستانها، ماجرای برخورد ایشان با یکی از جاهل‌ها و داش‌های تهران است که دیگران نیز آن را نقل کرده‌اند و مرحوم حاج آقا فخر تهرانی، خودش بر این واقعه شاهد و ناظر بوده است.

روزی؛ چند نفر از دوستانش او را به کول گرفته بودند و به سوی جلسه‌ای می‌رفتند. در راه، با یکی از داش‌ها و جاهل‌های تهران روبرو می‌شوند. آن شخص به محض اینکه در آن وضعیت، نگاهش به چهره الهی و ملکوتی آقا شیخ مرتضی زاهد می‌افتد بسیاز ذوق زده می‌شود و بعد از کمی قربان صدقه رفتن برای آقا شیخ مرتضی، با همان مسلکِ داش مشتی گری اش، با صدای بلند، شروع به فحش و ناسزاگویی به دشمنان و مخالفان اسلام و علمای ربانی می‌کند.

دوستان و رفقای آقا شیخ مرتضی، از اینکه آن آقا، برای برائت و ابراز انزجار از دشمنان و مخالفان علمای دین از آن کلمات ناپسند و آبدار استفاده کرد ناراحت می‌شوند اما وقتی از آن مرد، دور می‌شوند آقا شیخ مرتضی زاهد به آنها می‌گوید:

«این مرد، عاقبت به خیر و رستگار خواهد شد»

و سالها بعد، مرحوم حاج آقا فخر تهرانی، آن آقای داش مسلک را دیده بود که اهل نماز و مسجد و جماعت شده و مسلک و مرام مؤمنین را پیدا کرده است.(18) و حضرت آقای حاج شیخ احمد مجتهدی تهرانی در صفحه 334 از کتاب «آداب الطلاب» بعد از اشاره به این واقعه، این حدیث بسیار مناسب را نیز نقل کرده‌اند که حضرت امام باقرعليه‌السلام فرمودند:

اِذا اَرَدْتَ اَنْ تَعْلَمَ اَنَّ فیکَ خَیراً فَانْظُرُ اِلی قَلْبِکَ، فَاِنْ کانَ یحِبُّ اَهْلَ طاعَةِ اللَّهِ و یبْغِضُ اَهْلَ مَعْصِیتِهِ، فَفِیکَ خَیرٌ و اللَّهُ یحِبُّکَ؛ وَ اِنْ کانَ یبْغِضُ اَهْلَ طاعَةِ اللَّهِ و یحِبُّ اَهْلَ مَعْصِیتِهِ فَلَیسَ فیکَ خَیرٌ وَ اللَّهُ یبْغِضُکَ وَ المَرْءُ مَعَ مَنْ اَحَبَّ.(اصول کافی، ج 3، ص 192)

امام باقرعليه‌السلام فرمود: اگر خواستی که بفهمی آیا در تو خیری هست یا نه؟ پس به قلبت نگاه کن. اگر اهلِ طاعتِ خدا را دوست دارد و اهل معصیت را دشمن می‌دارد پس در تو خیری هست و خدا هم تو را دوست دارد و اگر دل و قلبت، اهل طاعت خدا را دوست ندارد و اهل معصیت را دوست می‌دارد پس در تو خیری نیست و خدا تو را دشمن می‌دارد و آدمی، با کسی است که او را دوست دارد.

در تاریخ 23/1/1382 در حدود ساعت سه و بیست دقیقه بامداد یکی از مواعظ حضرت آقای مجتهدی تهرانی از شبکه قرآن سیمای جمهوری اسلامی ایران (تکرار برنامه‌های قرآنی) پخش شد. حاج آقای مجتهدی در قسمتی از سخنانش به این داستان از مرحوم آقا شیخ مرتضی زاهد پرداختند.

مقداری پول به عنوان سهم سادات به آقا شیخ مرتضی زاهد داده می‌شود تا او آن را به اهلش برساند. او آن اسکناسها را در لای کتابی می‌گذارد و بعد از مدتی، آن پولها از یادش می‌رود.

یک روز صدای در خانه آقا شیخ مرتضی بلند می‌شود. او خودش در را باز می‌کند. مردی با قیافه سادات در جلوی در ایستاده بود. آن آقای سید به آقا شیخ مرتضی می‌گوید:

آقای آ شیخ مرتضی! حضرت بقیة الله‌الاعظم عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف به شما سلام رساندند و فرمودند به شما بگویم، شما مبلغی را که مدتی پیش به عنوان سهم سادات گرفته‌اید آن را در لای فلان صفحه در فلان کتاب گذاشته‌اید و یادتان رفته است تا آن را به مستحقش برسانید.

و آقا شیخ مرتضی هم می‌رود و آن پول را درست از همان صفحه و از لای همان کتاب بر می‌دارد و به مصرف اهلش می‌رساند!

بارها گفته‌ام و بار دگر می‌گویم

که منِ دلشده این ره نه به خود می‌پویم

من اگر خارم و گرگل چمن آرایی هست

من اگر خارم و گرگل چمن آرایی هست

موضوع صحبتهای حاج آقای مجتهدی رعایت حقوق خانواده بود. به همین مناسبت ایشان ابتدا با تعریف این داستان، مقام و درجه آقا شیخ مرتضی را تبیین کردند. ایشان تأکید داشت، سلام رساندن امام زمان‌عليه‌السلام به آقا شیخ مرتضی بسیار قابل توجه و نشان از مقام والای آقا شیخ مرتضی دارد.

سپس حاج آقای مجتهدی اشاره کردند که یک شب این آقا شیخ مرتضی زاهد در آخرهای شب خیلی دیر به خانه باز می‌گردد و چون کلیدی هم نداشته است برای اینکه مزاحم خانواده‌اش نشود و آنها را از خواب بیدار نکند همان جا در پشت در می‌نشیند!...

و در پایان، حاج آقای مجتهدی از این دو داستان این نتیجه را گرفتند و گفتند:

این آقا شیخ مرتضی با آن مقام و درجه که امام زمان‌عجل الله تعالی فرجه الشریف به او سلام می‌رسانده است، ببینید چگونه و تا کجا مقید به رعایت حقوق اهل و عیال و خانواده‌اش بوده است...

و به راستی مقام و درجه‌ای افتخارآمیزتر از این که آقایی به انسان سلام برساند که همه انبیا و اولیا آرزوی درک زمانه ظهورش را داشته‌اند؛

همان آقایی که وقتی بیاید پرچم و لوای اسلام در همه گیتی به اهتزاز درآید (مضمون و معنای حدیثی از کتاب کمال الدین صدوق، جلد 2، ص 327)؛

همان آقایی که وقتی بیاید در هر نقطه‌ای از جهان، بانگ و آوای وحدانیت و شهادت به رسالت حضرت ختمی مرتبت‌صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم طنین انداز شود (ینابیع المودّه، ص 508)؛

همان آقایی که وقتی بیاید همه مردم را به ولایت امیر مؤمنان علی بن ابی طالب‌عليهم‌السلام فرا می‌خواند(بحارالانوار، ج 52، ص 308)؛

همان آقایی که وقتی بیاید جهان در آسایش و آرامشی کم نظیر قرار گیرد (سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1366)؛

همان آقایی که وقتی بیاید علم و فرهنگ بشری به بالاترین حد و اندازه‌اش می‌رسد و جهان در ثروت و آبادانی غوطه‌ور می‌شود. (بحارالانوار، ج 52، ص 352، ج 53، ص 336)

همان آقایی که وقتی بیاید مردم آرزو کنند که‌ای کاش نیاکانشان زنده بودند و آن روزهای فرخنده را می‌دیدند(مستدرک حاکم ،ج 4، ص 465)(19)

و همان آقایی که می‌آید تا این آیه شریفه از قرآن کریم را تحقق بخشد که:

«وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکرِ اَنَّ الأَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصَّالِحوُن»

و همانا که ما علاوه بر ذکر (تورات) در زبور نیز نوشتیم که بندگانِ صالح من وارثِ زمین خواهند شد.»(20)

این روزها که می‌گذرد هر روز

در انتظار آمدنت هستیم

امّا با ما بگو آیا

ما هم در زمانِ آمدنت هستیم(21