1%

وقوف و كوچ از عرفات يكى ديگر از مناسك حج خانه خدا

ظاهر اين آيه مى رساند كه افاضه بر طبق سنت ديرينه اى كه قريش داشتند واجب است ، و مى خواهد مخاطبين را در اين سنت ملحق به نياكانشان كند. بنابراين آيه شريفه با روايتى كه مى گويد: (قريش و هم سوگندانشان كه به عرف محلى حمس ناميده مى شدند، وقوف به عرفات نمى كردند، بلكه تنها به مزدلفه وقوف مى كردند، و منطقشان اين بود كه ما اهل حرم نبايد از حرم خدا دور شويم ، خداى تعالى در آيه بالا دستورشان داد كه شما هم مانند ساير مردم كوچ كنيد، از همانجائى كه آنان كوچ مى كنند، يعنى از عرفات ) منطبق مى شود و بنابراين ذكر اين حكم بعد از جمله :(فاذا افضتم من عرفات ...)، و بكار بردن كلمه (ثم ) كه بعديت را مى رساند، در آن جمله براى اين است كه ترتيب ذكرى را رعايت كرده باشد، و در حقيقت گفتار به منزله است دراك است ، و معنايش اين است كه احكام حج اينهائى بود كه ذكر شد، چيزى كه هست بر شما واجب است كه در كوچ كردن مانند ساير مردم از عرفات كوچ كنيد، نه از مزدلفه

و بعضى از مفسرين گفته اند: در اين دو آيه تقديم و تاءخيرى شده ، آيه اول را بايد بعد از آيه دوم نوشته باشند، يعنى اول نوشته باشند:(ثم افيضوا من حيث افاض الناس ، و سپس نوشته باشند: فاذا افضتم من عرفات ...)

فاذا قضيتم مناسككم تا جمله او اشد ذكرا

دعوت به ذكر و ياد خدا و مبالغه در آن در خلال مناسك حج

اين آيه شريفه دعوت به ذكر خدا مى كند، و در اين دعوت مبالغه نموده ، مى فرمايد: جا دارد كه حاجى حداقل خدا ر ا به قدر پدران خود به خاطر بياورد، و بلكه بيشتر، براى اينكه نعمت خدا نسبت به او كه به حكم آيه : و(اذكروه كما هديكم ) همان نعمت هدايت است ، بزرگتر از نعمتى است كه پدران به آدمى داده اند.

و بعضى از مفسرين گفته اند: وجه اينكه در اين آيه سخن از پدران گفته اين است كه در جاهليت رسم بوده بعد از تمام كردن عمل حج ساعتى در منا توقف مى كردند، و در آنجا به شعر و نثرى كه از پدران خود به يادگار داشتند بر ديگران فخر مى فروختند، خداى تعالى در اين آيه مى فرمايد: به جاى يادآورى از پدران خدا را ياد كنيد بلكه بيشتر و كاملتر از ياد پدران ياد كنيد.

او اشد ذكرا

اين جمله اعراض از مطلب قبلى است و در نتيجه كلمه (او) معناى بلكه را مى دهد دهد، در اين جمله ذكر را متصف به شدت كرده ،

چون ذكر همانظور كه از نظر كميت و مقدار متصف به كثرت مى شود، همچنانكه در جاى ديگر فرموده: (واذكروا اللّه ذكرا كثيرا) و نيز فرموده :(والذاكرين اللّه كثيرا) همچنين از نظر كيفيت متصف به شدت مى شود چون ذكر، به معناى واقعيش منحصر در ذكر لفظى نيست بلكه امرى است مربوط به حضور قلب ، و لفظ را هم اگر ذكر مى گويند، از اين جهت است كه لفظ از معناى قلبى و ياد درونى حكايت مى كند.

و چون چنين است هم اتصافش به كثرت از نظر موارد صحيح است ، چون معنايش ياد خدا در غالب حالات است ، همچنانكه فرمود:(الذّين يذكرون اللّه قياما و قعودا و على جنوبهم ) و هم اتصافش به شدت در پاره اى از موارد صحيح است ، و چون مورد آيه بطوريكه از آن مى شود موردى است كه آدمى را از خدا بى خبر مى كند، و ياد خدا را از دل مى برد، لذا مناسب تر آن بود ذكر را كه بدان امر مى فرمايد به شدت توصيف كند، نه به كثرت و مطلب روشن است

فمن الناس من يقول ربنا آتنا فى الدنيا...

اين جمله تفريع است بر جمله( فاذكروا اللّه كذكركم آباء كم ) ، و مراد از ناس مطلق افراد انسان اعم از مؤ من و كافر است چه كافر كه به غير از پدران خود بياد كس ديگر نيست ، و جز افتخارات دنيوى را نمى خواهد و جز دنيا نمى طلبد، و كارى به آخرت ندارد، و چه مؤ من كه جز آنچه نزد خداست نمى جويد، و اگر هم چيزى از امور دنيا را بخواهد چيزى است كه باز مورد رضاى پروردگارش (و وسيله كسب رضاى او) است ،و بنابراين پس اينكه فرمود: (بعضى از مردم مى گويند) منظور گفتن به زبان قال نيست ، بلكه گفتن به زبان حال است ، و معناى آيه اين است كه : بعضى از مردم نمى خواهند مگر دنيا را، و اينان در آخرت هيچ نصيبى ندارند، بعضى هم هستند كه نمى جويند مگر آنچه را كه مايه رضا و خوشنودى پروردگارشان باشد، چه در دنيا و چه در آخرت : اينان از آخرت هم نصيب دارند.

از اينجا روشن مى شود كه چرا حسنه را در نقل كلام اهل آخرت ذكر كرد و در نقل كلام اهل دنيا نقل نكرد، چون كسى كه چيزى از امور دنيا مى خواهد مقيد نيست به اينكه آن چيز نزد خدا هم حسنه باشد يا نباشد،او دنيا را مى خواهد كه همه اش نزد او حسنه و خوب است ،

چون مايه زندگى نيائى او است ، و هواى نفسش موافق و سازگار است ، به خلاف كسى كه رضاى خدا را مى خواهد كه در نظر او آنچه در دنيا و آنچه در آخرت است دو جور است ، يكى حسنه و ديگرى سيئه ، و او نمى جويد و درخواست نمى كند مگر حسنه را.

و اينكه ميان جمله :(وما له فى الاخره من خلاق ) و جمله :(اولئك لهم نصيب مما كسبوا) مقابله انداخته ، اين معنا را مى فهماند كه اعمال طايفه اول كه فقط دنيا را مى خواهند باطل و بى نتيجه است ، به خلاف دسته دوم كه از آنچه مى كنند بهره مى برند، همچنانكه در جاى ديگر فرموده :(وقدمنا الى ما عملوا من عمل ، فجعلناه هباء منثورا) و نيز فرموده :(ويوم يعرض الذّين كفروا على النار، اذهبتم طيباتكم فى حياتكم الدنيا، و است متعتم بها) و نيز فرموده :(فلا نقيم لهم يوم القيمه وزنا).

واللّه سريع الحساب

سريع الحساب يكى از اسماى حسناى خداى تعالى است ، و از آنجائى كه هيچ قيدى ندارد، به اطلاقش هم شامل دنيا مى شود و هم شامل آخرت ، پس حساب خدائى هميشه حاصل است ، و جريان دارد هر عملى كه بنده اش انجام دهد چه از حسنات باشد و چه غير آن ، خداى عزوجل جزايش را مو به مو و درست بر طبق عملش مى دهد.

پس آنچه از معناى جمله(فمن الناس من يقول ) تا آخر سه آيه به دست آمد اين شد كه خداى را ياد كنيد، چونكه مردم در طرز تفكرشان نسبت به دنيا دو دسته اند، بعضى از ايشان تنها دنيا را مى خواهند و جز دنيا به ياد هيچ چيز ديگر نيستند كه اينگونه مردم هيچ نصيبى در آخرت ندارند، بعضى ديگر كسانى هستند كه آنچه مايه رضاى خدا است مى خواهند، كه اينگونه افراد از آخرت هم نصيب دارند و خدا سريع الحساب است ، در حساب آنچه بنده اش مى خواهد به زودى مى رسد، و آن را بر طبق خواست ه اش به او مى دهد، و بنابراين پس اى مسلمانان شما با ياد خدا جزء نصيب داران در آخرت باشيد، و از آنها مباشيد كه به خاطر ترك ياد خدا در آخرت بى نصيب شدند، و در نتيجه شما هم نااميد و تهى دست شويد.

واذكروااللّه فى ايام معدودات

ايام معدودات همان ايام تشريق يعنى يازدهم و دوازدهم و سيزدهم ذى الحجه است دليل بر اينكه مراد ايام بعد از دهه ذى الحجه است اين است كه حكم ياد آورى خدا در ايام معدودات را بعد از فراغ از بيان اعمال حج ذكر فرمود،

و دليل بر اينكه مراد سه روز بعد از دهه ذى الحجه است ، اين است كه دنبالش مى فرمايد:(فمن تعجل فى يومين ...)، چون تعجيل در دو روز وقتى فرض دارد كه ايام سه روز باشد، يك روز روز كوچ باشد، و در دو روز هم عجله كند، اين مى شود سه روز، و اتفاقا در روايات هم ايام معدودات به همين سه روز كه گفتيم تفسير شده است

فمن تعجل فى يومين فلا اثم عليه ، و من تاخر فلا اثم عليه لمن اتقى

كلمه (لا) نفى جنس مى كند، پس اينكه در هر دو جا فرمود:(لا اثم عليه ) جنس اثم و گناه را از حاجى نفى مى كند، و هيچگونه قيدى هم در كلام نياورده ، و اگر مراد اين بود كه بفهماند در تعجيل به تنهائى اثم نيست و يا در تاخير به تنهائى اثم نيست لازم بود جمله را به آن مقيد كند و بفرمايد:( لا اثم عليه فى التعجيل ) و يا (لا اثم عليه فى التاخير).

در نتيجه معناى آيه اين مى شود: كسى كه عمل حج را تمام كرده ، گناهانش بخشوده شده است ، چه اينكه در آن دو روز تعجيل كند، و چه اينكه تاءخير كند و از اينجا روشن مى شود كه آيه شريفه در مقام بيان تخيير ميان تاءخير وتعجيل نيست نمى خواهد بفرمايد حاجى مخير است بين اينكه تاءخير كند و يا تعجيل ، بلكه منظور بيان اين جهت است كه گناهان او آمرزيده شده ، چه تاءخير و چه تعجيل

و اما اينكه فرمود:(لمن اتقى ) منظور اين نيست كه تعجيل و تاءخير را بيان كند و گرنه حق كلام اين بود كه بفرمايد(فلا اثم على من اتقى ، گناهى نيست بر كسى كه از خدا بپرهيزد) بلكه ظاهرا قيد (لمن اتقى ) نظير همين قيد در جمله :(ذلك لمن لم يكن اهله حاضرى المسجد الحرام ...) است ، و مراد اين است كه حكم نامبرده مخصوص مردم با تقوا است ، اما كسانى كه تقوا ندارند اين آمرزش را ندارند.

و معلوم است كه بايد اين تقواپرهيز از چيزى باشد كه خداى سبحان در حج از آن نهى كرده ، و نهى از آن را از مختصات حج قرار داده ، پس برگشت معنا به اين مى شود كه حكم نامبرده تنها براى كسى است كه از محرمات احرام و يا از بعضى از آنها پرهيز كرده باشد، و اما كسى كه پرهيز نكرده ، واجب است در منا بماند و مشغول ذكر خدا در ايام معدودات باشد، و اتفاقا اين معنا در بعضى از روايات وارده از ائمه اهل بيت (عليه‌السلام ) هم آمده ، كه ان شاء اللّه ، بزودى از نظر خواننده خواهد گذشت

و اتقوااللّه و اعلموا انكم اليه تحشرون

در اين جمله كه خاتمه كلام است امر به تقوا مى كند، و مساءله حشرمبعوث شدن در قيامت را تذكر مى دهد، چون تقوا هرگز دست نمى دهد،

و معصيت هرگز اجتناب نمى شود، مگر با يادآورى روز جزا، همچنانكه خود خداى تعالى فرمود:(ان الذّين يضلون عن سبيل اللّه لهم عذاب شديد بما نسوايوم الحساب ).

و در اينكه از ميان همه اسماء قيامت كلمه حشر را انتخاب نموده و فرمود:(انكم اليه تحشرون ) اشاره لطيفى است به حشرى كه حاجيان دارند، و همه در منا و عرفات يكجا جمع مى شوند و نيز اشعار دارد به اينكه حاجى بايد از اين حشر و از اين افاضه و كوچ كردن به ياد روزى افتد كه همه مردم به سوى خدا محشور مى شوند و(لا يغادر منهم احدا) و خداوند احدى را از قلم نمى اندازد.