22%

پاسخ :

١ - عدم امكان تصور حقيقت شى ء، دليل بر عدم آن نمى شود. و وقتى دليل عقلى بر آن اقامه شد، عدم تصور آن مانع از اعتراف به آن نخواهد شد.

٢ - منشاءاين عجزوناتوانى اين است كه شما باز هم گرفتار استقراى ناقصى كه نيتجه اش قطعى نيست ، شده ايد؛ چون هرچه را ديده ايد، به گمان شما حصول و ايجاد شى ء از شى ء بوده است و لذا حصول و ايجاد شى ء را از لا شى ء نمى توانيد تصور كنيد(٦٥) ، ولى عدم مشاهده حصول شى ء از لاشى ء دليل بر محال بودن آن نمى شود؛ مثل اينكه عدم مشاهده شخص ، ولادت خود را از مادرش در آن صورتى كه ولادت ديگران را نيز نديده باشد دليل بر عدم آن نمى شود؛ به گفته حكيم سنائى :

داند اعمى كه مادرى دارد

ليك چونى به وهم در نارد

٣ - سبب ديگر استبعاد ((ايجاد شى ء از لا شى ء)) اين است كه قدرت خدا را بر قدرت بشر قياس مى نمايند و چون مى بينند بشر نمى تواند چيزى را پس از آن كه لاشى ء بود، موجود كند و قادر بر ابداع نيست ، قدرت خدا را بر آن قياس مى كنند؛ در حالى كه قدرت بشر با قدرت خدا فرق دارد، فرق محدود با نامحدود و متناهى با نامتناهى

٤ - بسيارى از چيزها هستند كه از تصور چگونگى موجود شدن آنها عاجزيم ؛ مانند حيات و زندگى كه از ماده ايجاد نمى شود بلكه در ماده ايجاد مى شود و پس از آن كه معدوم بود موجود مى گردد و از عدم ايجاد مى شود.

اين حيات چگونه از عدم ايجاد مى شود؟ عقل نمى تواند آن را تصور كند اگر هم مى گوييد اين حيات از ماده موجود مى شود، اشكال تصور اين مطلب از اشكال تصور ايجاد از عدم اگر بيشتر نباشد، كمتر نيست ، فقط چيزى كه هست در اينجا تغيير صورت ماده را پيش از حلول حيات يا مقارن آن مى بينيد، اما اينكه حيات از عدم ايجاد شده يا از ماده و تغيير صورت آن ، اگر فرض اول را نپذيريد و فرض دوم را كه بدون دليل مى گوييد و نمى توانيد ثابت كنيد حتم بگيريم ، باز هم از تصور مفروض عاجزيد.

٥ - ما به بسيارى از محاسبات رياضى يقين داريم در حالى كه نمى توانيم آن را به تفصيل تصور كنيم

در اين مثال دقت كنيد: ورقه كاغذى را فرض مى كنيم كه طولش يك صدم ميليمتر باشد، اگر آن را دو نصف كنيم ، طول هردو، دوصدم ميليمتر مى شود و اگر اين عمل را مكرر كنيم ، طول هرچهار بيش از چهارصدم ميليمتر نخواهد شد ولى اگر اين عمل تكرار شود و اين چهار ورقه هم دو نصف شود و سپس هرهشت قطعه و تا ٤٨ مرتبه به اين نحو عمل تكرار شود، اگر از شما بپرسند طول اين اوراق چقدر شده است ؟ شايد بگوييد يك متر يا دو متر و از چهار پنج متر بيشتر احتمال نخواهيد داد و حال آن كه اگر به شما بگويند طول اين اوراق از ده كيلومتر هم تجاوز مى كند، از تصور آن عاجز مى شويد.

و اگر بگويند چنانچه ٤٨ مرتبه ديگر روى اين اوراق اين عمل تكرار شود، معادل مسافت بين زمين و كره ماه است ( ٣٨٤٠٠٠ كيلومتر) غرق در تعجب و تحيّر مى شويد و هرچه مى خواهيد آن را تصور كنيد و اين تساعد را در ذهن بياوريد نمى شود، ولى چون برهان رياضى بر آن قائم است ، ناچار آن را مى پذيريد و تصديق مى كنيد.

پس عقل اگرچه از تصور حقيقت بسيارى از چيزها عاجز است ولى مى تواند به نفى يا اثبات آنها راءى بدهد.

مثال ديگر: در مسائل اتم و ذرّه و سرعت ارتعاشات صوتى ، اعداد به حدّى افزايش مى يابد كه عدم امكان تصور آن ، به مراتب آشكارتر از مثال كاغذ است از جمله مى گويند: سرعت ارتعاشات صوتى در ثانيه به نيم ميليون مى رسد. اين مساءله به طور عملى ثابت است ، ولى آيا مى توان حصول نيم ميليون ارتعاش را در ظرف يك ثانيه تصور كرد؟ مع ذلك اين ارتعاشات كه قابل تصور نيستند، واقعياتى هستند كه انكار آنها جايز نيست

آيا اعداد نجومى ، تعداد نجوم ، مقدار حجم ، وزن و فواصل آنها را با يكديگر مى توانيم تصور كنيم ؟ واصولا تا چند عدد را به تفصيل اگر در تمام عمر غرق در تصور باشيم مى توانيم تصور كنيم ؟

مثلا طول قطر ((سَديم مراه مسلسلة ))(٦٦) را ٠٠٠ ، ٣٠ سال نورى تعيين كرده اند؛ يعنى حجم آن هزار ميليارد ميليارد ميليارد برابر حجم خورشيد است ؛ آيا كسى مى تواند مترهاى اين مسافت يا كيلومترها يا فرسخهاى آن را تصور كند؟ فاصله نزديكترين كهكشان به كهكشان خود ما ٠٠٠،٧٠٠ سال نورى است ، رسيدن نور ماه به زمين بيش از يك ثانيه و نور آفتاب ، بيش از هشت دقيقه و هفت ثانيه وقت لازم ندارد، يك ثانيه و هشت دقيقه كجا و ٠٠٠،٧٠٠ سال نورى كجا، حدس زده مى شود كه نورى كه از ضعيف ترين كهكشان با تلسكوپ ديده مى شود پانصد ميليون سال نورى از عمر آن گذشته باشد، حال اگر مى خواهيد اين فاصله نورى را به كيلو متر بسنجيد، پانصد ميليون را در عدد ٠٠٠،٠٠٠،٩٣٤٤١٦٠٠كه طول يك سال نورى به كيلومتر است ، ضرب كنيد.

مع ذلك علماى نجوم ، نتيجه اين محاسبات رياضى را پذيرفته اند و ما نيز از آنان مى پذيريم

دركتاب ((على اطلال المذهب المادى ))ازكتاب ((اشياءعن العالم الا خرة )) و كتاب ((القوى الطبيعيّة المجهولة ))،تاءليف ((اوجين نو))، حقايق بسيارى را يادآور شده است كه درگذشته يا حال ، قابل تصور نبوده و نيستند ولى علم ، آنها را ثابت كرده است

٦- شاعر و نويسنده ، مهندس و هنرمند هر كدام يك اثر بديع به وجود مى آورند:

((شاعر)) بهترين قصيده را با آن معانى دقيق ، استعارات ، مجازات ، نكته هاى ادبى و لطايف مى سرايد.

((نويسنده ))، بهترين كتاب را با سبك نو و مطالب علمى تازه مى نگارد.

((مهندس ))، نقشه بزرگترين ساختمان را كه نظيرش سابقه ندارد، طرح مى نمايد.

((هنرمند))، زيباترين تابلوهاى نقاشى را مى كشد. شك نيست كه اين آثار، پس از عدم به وجود آمده اند، از كجا آمده اند؟ و چگونه در ذهن شاعر و هنرمند موجود شده اند؟ آيا قابل تصور است ؟ حتما نه

آيا شعر، نقشه ، اثر هنرى و تاءليف ، قابل انكار است ؟ حتما نه آيا وجود صورت قصيده ، نقشه ، اثر هنرى و تاءليف در ذهن يعنى وجود ذهنى آنها قابل انكار است ؟ يقينا نه

پس اين شعر و اين قصيده و اين آثار كجا بودند كه در ذهن شاعر، نويسنده و... موجود شده اند؟

بنابراين ، بعد از اينكه برهان طبيعى و عقلى ، حدوث و ايجاد ماده را از عدم ثابت مى كنند،امكان يا عدم امكان تصور آن ، ضررى به حقيقت بودن آن نمى زند.

در خاتمه معلوم باشد كه به مساءله حدوث شى ء ازعدم در قرآن مجيد مكرر تصريح شده است و معجزات انبيا و اوليا كه خوارق عادات است نيز آن را تاءييد و ثابت مى نمايد.