14%

امير اصلان خان مجدالدوله

اميراصلان خان عميدالملك، مجدالدوله پسر اميرقاسم خان قاجار قويونلو و دايي ناصرالدين شاه و برادر صلبي مهد عليا كه در ابتدا از پيش‌خدمتان مقرب محمدشاه بود، در سال 1263 ه ق كه ناصرالدين ميرزا با سمت ولي‌عهدي به حكمراني آذربايجان به جاي بهمن ميرزا تعيين شد، اميراصلان خان سمت ايشيك آقاسي باشي‌گري (رياست تشريفات) وليعهد را داشت. در همان سال به دستور محمدشاه قاجار، سيد علي‌محمد باب را از قلعه‌ي چهريق كه در آن زنداني بود، به تبريز آوردند و در مجلسي با حضور وليعهد و عده‌اي از رجال دولتي، او را توسط تني چند از علماي روحاني تبريز به گفتگو و مباحثه‌ي اعتقادي واداشتند. يكي از حاضرين مجلس اميراصلان خان مجدالدوله بود كه او هم گاهي با سيد باب به مباحثه مي‌پرداخت. ناصرالدين ميرزاي وليعهد در بخشي از گزارش خود براي پدرش محمدشاه مي‌نويسد: «... بعد از آن [از سيد علي‌محمد باب] پرسيدند كه از معجزات و كرامات چه داري؟ گفت: اعجاز من اين است كه از براي عصاي خود آيه نازل مي‌كنم و شروع كرد به خواندن اين فقره: بسم الله الرحمن الرحيم. سبحان الله القدوس السبوح الذي خلق السموات و الارض كما خلق هذه العصا آية من آياته. اعراب كلمات را به قاعده‌ي نحو غلط خواند. تاء سموات را به فتح خواند. گفتند مكسور بخوان. آنگاه الارض را مكسور خواند. اميراصلان خان عرض كرد: اگر اين قبيل فقرات از جمله‌ي آيات باشد من هم توانم تلفيق كرد و عرض كرد: الحمد الله الذي خلق العصا كما خلق الصباح و المسا. باب بسيار خجل شد.» در سال 1264 قمري كه مردم فارس بر نظام‌الدوله حاكم فارس شوريدند و كار به زد و خورد شديد بين شورشيان و قواي دولتي كشيد، ميرزا تقي‌خان امير كبير بنابر تمايل شاه اميراصلان خان را براي فرونشاندن شورش به شيراز فرستاد و او كاري از پيش نبرد و به تهران بازگشت. در فتنه‌ي بابيه‌ي زنجان به سركردگي ملا محمدعلي زنجاني كه از سوي باب به حجت ملقب شده بود و در ماه رجب 1266 ه ق شروع شد كه تا مدت شش ماه به طول انجاميد، امير كبير تصميم گرفت كه در آغاز كار عزيزخان مكري آجودان‌باشي كل عساكر را مأمور دفع غائله كند، ليكن به اصرار شاه و بعضي از متنفذين درباري و مهدعليا، اميراصلان خان مجدالدوله را به اين سمت مأمور و حاكم زنجان كرد و بعد مراقبت كلي را در عهده‌ي محمدخان بيگلربيگي و عزيزخان و برادر خود ميرزا حسن‌خان وزير نظام گذاشت. اميراصلان خان پس از ورود به زنجان و مشاهده‌ي اوضاع و احوال آن سامان و اطلاع پيدا كردن از اهميت و نفوذ معنوي ملا محمدعلي در ميان قاطبه‌ي مردم، مركز را از اوضاع جاريه باخبر كرد. بعد كه دولت از جريانات آنجا مطلع شد به وي دستور داده شد كه فورا ملا محمدعلي را به تهران روانه نمايد، لكن اميراصلان خان سستي كرد و به واسطه‌ي اهميت و نفوذ زيادي كه ملا محمدعلي در زنجان براي خود كسب كرده بود جرأت آن را نكرد كه متعرض او بشود. بعد به خاطر مسامحه‌ي او شورش عجيبي در آنجا برپا شد كه دولت را چندين ماه به زحمت زياد انداخت. مجدالدوله به قدري با ملا محمدعلي نرمش نشان داد كه حتي منابع بابيه نيز اين امر را تأييد كرده‌اند «مجدالدوله اگر چه در باطن نسبت به حجت عداوت شديدي داشت و پيوسته مراقب بود كه فرصتي پيدا كند و حجت را از بين ببرد و لكن در ظاهر نسبت به جناب حجت اظهار محبت مي‌كرد و به ديدنشان مي‌رفت و از ايشان احترام مي‌نمود.» سرانجام به اراده‌ي ميرزا تقي‌خان اميركبير و چند ماه جنگ كردن قواي دولتي، شورش بابيه سركوب و در جريان آن ملا محمدعلي زنجاني نيز كشته شد. اميراصلان خان در سال 1288 ه ق به عضويت مجلس دارالشوراي كبري درآمد و در همين سال به حكومت خوزستان و بروجرد منصوب شد و پيش از رفتن به مقر حكمراني خود چون به مرض جذام مبتلا بود در اين سال در ماه صفر به همان ناخوشي درگذشت. منابع: 1. بامداد، مهدي. شرح حال رجال ايران، ج / 1. 2. نبيل زرندي. مطالع الانوار «تلخيص تاريخ نبيل زرندي». به ترجمه و تلخيص عبدالحميد اشراق خاوري. 3. اعتضادالسلطنه. فتنه‌ي باب. به كوشش آقاي دكتر عبدالحسين نوايي. [ صفحه 92]