اذلّ الحیاه و عز الممات | و کلا أراه طعاما وبیلا | |
فان کان لا بد من واحد | فسیری الی الموت سیرا جمیلا |
ناگهان تیری از دشمن بر پیشانی مبارکش نشست شربت شهادت نوشیده، جان به جان آفرین تسلیم نمود. جناب یحیی فرزند آن بزرگوار باتفاق شیعیان در آن هیاهو بدن مبارکش را محرمانه بردند در کنار شهر وسط نهر آب قبری کندند و دفن نمودند. پس از گذاردن لحد، آب را در نهر جاری نمودند که دشمن ها نفهمند قبر آن بزرگوار در کجا است.
ولی مفسدین شرّاندیش بیوسف خبر دادند، فرستاد قبر را نبش نموده، بدن آن جناب را از قبر بیرون آوردند سرش را از بدن جدا نموده برای هشام به شام فرستادند.
آن نانجیب نااصل ملعون نوشت برای یوسف حاکم کوفه، بدن جناب زید را عریاناً به دار بیاویزند. همین عمل را آن ملاعین اجراء نمودند و در ماه صفر سال 121 قمری بدن ذریّۀ رسول اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم را برهنه بدار آویختند. چهار سال تمام بدن آن عالم زاهد پاره تن رسول اللّه بر بالای دار ماند تا سال 126 که ولید بن یزید بن عبد الملک بن مروان به خلافت رسید. امر نمود استخوانهای آن بزرگوار را از دار فرود آورده، آتش زدند پس از سوختن، خاکسترش را بباد دادند!
و همین عمل را این ملعون با بدن جناب یحیی بن زید بن علی بن الحسینعليهماالسلام در جرجان(1) که از بلاد خراسان است (و الحال گرگان نامیده می شود) نمود؛ چه آنکه آن بزرگوار هم علیه ظلم و جور بنی امیه قیام نمود (که تاریخ آن مفصل است) و در میدان رزم شهید گردید. سرش را از بدن جدا و به شام فرستادند، بدنش را مانند پدر بزرگوارش بدار آویختند. شش سال بر بالای دار ماند! که دوست و دشمن بحال آن بزرگوار می گریستند تا ولید بدرک و اصل شد.
____________________
1- ابو الفرج اصفهانی و بعض دیگر قبر یحیی را در جوزجان که معرب کوزکان است می دانند.