وقتی این خبر و طرفداری آن حضرت از شاهزادگان ایرانی به ایرانیان رسید، علاقه مخصوصی به آن حضرت پیدا نمودند، همین مطلب و علاقه مندی به آن حضرت سبب شد که در اطراف آن حضرت تحقیقات عمیقانه نمایند؛
مخصوصاً بعد از فتح ایران بدست مسلمانان و تماسی که با آنها پیدا نمودند، به دلایل حقه بر ولایت و امامت و خلافت بلافصل آن حضرت پی بردند و قلباً توجه کامل حاصل نموده و همین که مانع بر طرف و مقتضی موجود شد، عقاید و علاقۀ قلبی خود را علنی و مذهب خود را ظاهر نمودند.
پس این ظهور عقیده و آزادی مذهب ربطی بزمان خلافت هارون و مأمون و یا دوره سلطنت صفویه -چنانچه فرمودید- نداشته، بلکه از هفتصد سال قبل از ظهور سلطنت صفویه، مذهب حق تشیع در ایران جلوه گر گردید (یعنی در قرن چهارم هجری) که زمام امور در ایران بدیالمه آل بویه واگذار شد، پرده از روی این حقیقت برداشته و ایرانیان آزادی کامل پیدا نموده ،بی پرده اظهار علاقه نمودند و مکنونات قلبیّۀ خود را ظاهر ساختند.
تا در سال 694 هجری که سلطنت ایران بغازان خان مغول که (نام اسلامی او محمود بود) رسید، چون توجه خاصی باهل بیت طهارت پیدا نموده مذهب حقّ تشیع ظاهر تر گردید و بعد از وفات او در سال 707 که سلطنت بالجایتو (محمد شاه خدابنده) برادر غازان خان رسید، بنا بر آنچه حافظ ابرو عالم و مورّخ شافعی همدانی، در تاریخ خود آورده.
در اثر مباحثات و مناظراتی که در حضور شخص پادشاه در دربار شاهنشاهی بین جمال الملّه و الدّین علاّمه کبیر حسن بن یوسف بن علی بن مطهّر حلّی که از نوابغ دهر و مفاخر علماء شیعه در آن عصر بوده است، با خواجه نظام الدین عبد الملک مراغی قاضی القضاه شافعی که افضل و اعلم علماء اهل سنت در آن