6%

نکردند؟ لذا ثبت در تاریخ نگردید ما هم نگفته ایم.

حافظ : آنچه مورخین نوشته اند أبی ذر مرد ناراحتی بوده در شامات، به نام علی کرم اللّه وجهه تبلیغات شدیدی می نموده و مردم شامات را متوجه مقام علی نموده بود و می گفت: “از پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنیدم که فرمود: علی خلیفه من است.” چون دیگران را غاصب و علی را خلیفه منصوص معرفی می نمود، لذا خلیفه عثمان رضی اللّه عنه برای حفظ اجتماع و جلوگیری از فساد، ناچار بود او را از شامات بخواند.

وقتی یک فردی بخواهد مردم را بر خلاف صلاح اجتماع سوق دهد، بر خلیفه عصر لازم است او را از محل انقلاب خارج نمایند.

داعی : اولاً اگر کسی حرف حقّی بزند باید او را تبعید و زجر کشش نمایند که چرا معلومات حق خود را ظاهر می نمایی؟ بر فرض هم یک فرد مسلمان را محاکمه نکرده و به صحت و سقم گفتار سعایت کننده نرسیده، بخواهند تبعید یا احضار بمرکز خلافت نمایند، آیا قانون مقدّس اسلام چنین حکم می نماید که امر نمایند پیر نحیفی را سوار شتر پیر بی پالان و در تحت فشار غلام شدید الغضبی حرکت دهند که شب و روز نگذارد خواب و راحت کند که وقتی به مقصد می رسد، گوشت های پای او ریزش نماید؛ اینست معنی رقّت قلب و رحم و مروّت؟

به علاوه، اگر نظر خلیفه حفظ اجتماع و جلوگیری از فساد بود، پس چرا امویهای مفسد مانند مروان طرید و راندۀ رسول خدا و ولید بی دین متجاهر بفسقی که مست نماز می خواند و استفراغ در محراب می نماید و دیگران را از اطراف خود دور ننمود تا عملیّات آنها موجب فساد در اجتماع و منجر بقتل خلیفه نگردد.

حافظ : از کجا معلوم است که ابی ذر راست می گفته و معلومات حقّی را ابراز می داشته و وضع حدیث از قول رسول خدا نمی نموده؟

قضاوت منصفانه لازم است تا پرده های جهل را پاره نماید

داعی : از آن جایی که خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خود تصدیق صداقت و راستگویی او را نموده؛ چنانچه در اخبار معتبره رسیده و اکابر علماء خودتان ثبت نموده اند که آن حضرت فرمود: “مثل ابی ذر در امت من مثل عیسی است در بنی اسرائیل در