حضرت و بدگویی های بسیار که نسبت به آن حضرت نمود، آدمی را چنان عصبانی می کند که وقتی به او دست پیدا کند، دمار از روزگار او برآورد و به اشدّ مجازاتش برساند، ولی وقتی آن حضرت بر او غالب آمد کوچکترین اهانت هم بر او ننمود.
برادرش محمّد بن ابی بکر را مأمور پذیرایی او نمود. بعد از فراغت از کارها، عوض غضب و بی مهری او را مورد اکرام قرار داد امر فرمود بیست نفر از زنان رشیده از قبیله عبد القیس، لباس مردانه پوشیدند شمشیرها به کمر، صورت ها را لثام بستند که کسی نداند آنها زن هستند با عایشه روانه مدینه نمود وقتی در حضور زنان مدینه و زوجات رسول اللّهصلىاللهعليهوآلهوسلم از آن حضرت اظهار تشکر و امتنان می نمود و می گفت: “من تا آخر عمر از علی عليهالسلام ممنون و متشکرم و گمان نمی کردم علی عليهالسلام این قدر بزرگ منش باشد که با آن همه دشمنی و فتنه انگیزی های من یک کلمه به روی من نیاورد، بلکه کمال رأفت و عطوفت را درباره من ابراز دارد. ولی یک دلتنگی از او دارم که چرا مرا با مردان اجنبی به مدینه فرستاد .”
فوری کنیزها آمدند لباسهای مردانه را از خود دور نمودند لثامها را از مقابل صورت بر کنار زدند معلوم شد همگی آنها کنیزانی بودند که با لباس مردانه همراه او بودند که از طرفی مردمان طریق بخیال آنکه آنها دسته ای مردانند بأموال آنها طمع ننمایند و از طرف دیگر عایشه را با مردان نفرستاده باشد.
بلی، چنین کنند بزرگان چه کرد باید کار.
در جنگ صفین لشکر معاویه زودتر رسیدند و شریعه فرات را تصرف نمودند. دوازده هزار مرد جنگی برای حفاظت فرات قرار دادند. وقتی اردوی امیر المؤمنین رسید، مانع برداشتن آب شدند.
حضرت برای معاویه پیغام دادند ما در اینجا نیامده ایم که بر سر آب جنگ کنیم، دستور دهید مانع آب نشوند هر دو لشکر، آزادانه آب بردارند معاویه گفت: “هرگز آب نمی دهم تا علی با لشکرش از تشنگی جان بدهند.”