7%

می نمایم:

نصایح ام سلمه به عایشه

ابن ابی الحدید از تاریخ ابی مخنف لوط بن یحیی ازدی نقل می نماید که در آن موقع ام المؤمنین ام سلمه هم برای عمل حج به مکه مشرف بود. وقتی شنید عایشه بخونخواهی عثمان برخاسته و عازم بصره است، بسیار متأثر شد و در مجالس، تظاهر به نقل مناقب علیعليه‌السلام می نمود. عایشه به ملاقات ام سلمه رفت تا او را فریب داده با خود هم دست نموده ببصره بروند.

ام سلمه فرمود: «تا دیروز آن همه دشنام بعثمان می دادی و مذمّت می نمودی و او را نعثل می خواندی و حالا بخونخواهی او در مقابل علیعليه‌السلام برخاسته ای؟ آیا از فضایل آن حضرت غافلی؟ اگر یادت رفته من اینک یادآوری می نمایم.»

یادآوری نمودن امّ سلمه فضایل علیعليه‌السلام را برای عایشه

«یادت بیاید روزی که من با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به حجره تو آمدیم. در آن بین علی وارد شد و با پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نجوی نمود و نجوی طول کشید. تو خواستی بر آن حضرت هجمه نمایی، من منعت کردم. گوش ندادی و حمله نمودی بر آن بزرگوار و گفتی در هر نه روز یک روز نوبه من است. آن هم تو آمده ای و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را مشغول نموده ای؟» رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم غضبناک در حالتی که صورت مبارکش سرخ شده بود به تو فرمود:ارجعی ورائک و اللّه لا یبغضه احد من اهل بیتی و لا من غیرهم من الناس الاّ و هو خارج من الایمان! (1) پس تو نادم و پشیمان برگشتی. عایشه گفت: «بلی یادم هست!!»

ام سلمه فرمود: «یادت بیاید روزی که تو سر مبارک پیغمبر را شستشو می دادی و من غذای حیس تهیه می نمودم، آن حضرت سر مبارک بلند نمود فرمود: «کدام یک از شما صاحب شتر گنهکارید که سگهای حوأب بر او پارس نمایند و بر

____________________

1- برگرد به عقب بخدا قسم! احدی از اهل بیت من و نه غیر از آنها از مردم با علیعليه‌السلام دشمنی ننماید مگر آنکه او از ایمان بیرون رفته است.(شرح نهج البلاغة، ج6، ص322).