امیر المؤمنین حرکت نمود بسوی بصره و آن فتنه بزرگ را برپا کرد که منجر بریختن خون مسلمانان بسیار گردید!!
مخصوصاً در این حدیث خصف نعل بزرگترین نص و حجه است بر اثبات امامت و خلافت آن حضرت که وقتی ام سلمه عرض می کند: یا رسول اللّهصلىاللهعليهوآلهوسلم کیست آن کسی که او را خلیفه قرار می دهی بعد از خود فرمود: دوزنده نعلین من و آن جز علی بن أبی طالبعليهالسلام کسی نبوده است.
گناه شیعیان فقط اینست که تحت تأثیر هیچ عادتی قرار نمی گیرند و با دوربین حقیقت وقایع مهمّه چهارده قرن قبل را می نگرند و بدون حب و بغض از آیات قرآن مجید و آنچه در کتب معتبره علمای فریقین نوشته شده است، استفاده نموده و قضاوت بحق می نمایند.
به همین جهت معتقدند باینکه و لو به صورت ظاهر در تاریخ با دسیسه بازیهای سیاسی خلافت علیعليهالسلام زماناً در مرتبه چهارم قرار گرفته، ولی این عقب ماندگی، افضلیّت و نصوص وارده در حق آن حضرت را از میان نبرده و نخواهد برد.
ما هم معتقدیم و اقرار داریم که در تاریخ ثبت گردیده که ابی بکر (با دسایس سیاسی) در سقیفه بدون حضور علیعليهالسلام و بنی هاشم و کبار صحابه و با مخالفت قبیله خزرج از انصار، خلیفه نامیده شد و بعد از او هم بطریق دیکتاتوری فردی و شوری عمر و عثمان قبل از مقام ولایت علیعليهالسلام ظاهراً مسندنشین خلافت گردیدند!!
ولی با یک تفاوت که آنها خلیفه الخلق بودند؛ یعنی عدّه ای از هم دستان آنها قیام نمودند و حلقه خلافت را به گردن آنها انداختند. ولی مولانا امیر المؤمنین علیعليهالسلام خلیفه الرسول است که منصوص از جانب خدا و پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم بوده است.
شیخ : بی لطفی می فرمایید! هیچ تفاوتی بین آنها نبوده. همان مردمی که خلفای ثلاثه ابی بکر و عمر و عثمان -رضی اللّه عنهم- را به مقامات خلافت اجماعاً نصب نمودند، علی -کرم اللّه وجهه- را هم همان اشخاص به خلافت نصب نمودند.
داعی : تفاوت در تعیین خلافت خلفا از جهات بسیاری واضح و آشکار است: