آنگاه بر خلاف دستور پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم خلیفه عمر، علیعليهالسلام را در شورا می گذارد تحت امر و فرمان عبد الرحمن!
آیا می شود بآن دستگاه بدبین نشد؟ آن همه از کبار صحابه را بر کنار و حق رأی آنها را در امر خلافت ساقط نمود، بس نبود، در خود شوری هم ظلم فاحش بر علیعليهالسلام وارد آوردند و اهانت بزرگی به آن حضرت نمودند که فاروق بین حق و باطل را تحت امر و فرمان عبد الرحمن قرار دادند!
آقایان محترم، منصفانه قضاوت نمایید مراجعه کنید بکتب رجال از قبیلاستیعاب و اصابه و حلیه الاولیاء و امثال آنها، حالات علیعليهالسلام را با عبد الرحمن و بلکه با آن پنج نفر اعضاء شوری بسنجید، ببینید عبد الرّحمن لیاقت مقام حکمیّت را داشته یا مولا امیر المؤمنینعليهالسلام ؟ آنگاه پی ببرید به حق کشی هایی که روی دسته بندی های سیاسی به کار رفته و مقصود از آن بازی ها پامال نمودن حق ولایت در مرتبه سوم بوده است!
خلاصه کلام، اگر دستور خلیفه ثانی عمر بن الخطاب عملی بوده که در تعیین خلافت، مجلس شوری لازم است، پس چرا در خلافت مولانا امیر المؤمنین عملی نشد؟
و تعجّب است که در خلافت خلفای اربعه (راشدین) (ابی بکر و عمر و عثمان و علیعليهالسلام ) چهار قسم عمل شده؛ آیا کدام یک از اقسام اربعه حق و ملاک عمل و مدار کار بوده و اقسام دیگر باطل و اگر تمام طرق دل به خواه حق بوده، تصدیق نمایید شما برای تعیین خلافت طریق ثابت و دلیل قانع کننده ندارید.
و اگر آقایان محترم قدری از عادت بیرون آیید و با نظر انصاف و عمیقانه به حقایق بنگرید، تصدیق خواهید نمود، حقیقت غیر از آن است که ظاهراً جریان پیدا نموده.
چشم باز و گوش باز و این عمی | حیرتم از چشم بندی خدای |
شیخ : چنانچه این بیانات شما صحیح باشد که باید (به قول شما) در او تعمّق بیشتری نمود، خلافت علی -کرّم اللّه وجهه- هم متزلزل می شود، برای آنکه همان اجماعی که خلفای قبل (ابی بکر و عمر و عثمان رضی اللّه عنهم) را به خلافت