نصب و تقویت نمودند، علی -کرّم اللّه وجهه- را نیز آوردند و بخلافت بر قرار نمودند.
داعی : این فرمایش شما وقتی صحیح می باشد که نصوص قبلی از رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم در کار نبوده، و حال آنکه خلافت علیعليهالسلام مربوط به اجماع امت نبوده، بلکه منصوص از جانب خدا و پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم بوده.
و اگر آن حضرت زیر بار خلافت، رفت نه از جهت اجماع و اجتماع مردم بود، بلکه از جهت استرداد حق بود؛ زیرا هر ذی حقی که حقش را غصب نمایند، و لو سال ها بگذرد، هر وقت فرصتی به دست آورد و مقتضی موجود شد و مانع از میان رفت باید حق خود را بگیرد. فلذا آن روزی که مانع بر طرف و مقتضی موجود شد آن حضرت احقاق حق نمود و حق بر مرکز خود قرار گرفت.
اگر آقایان فراموش فرمودید، صفحات جراید و مجلات و فوق العاده های منتشره را مطالعه فرمایید. دلایل و نصوص خلافت را که ما در لیالی ماضیه یادآور شدیم و ثابت نمودیم که برقراری آن حضرت به مقام خلافت ظاهری از جهت اجماع و توجه مردم نبوده، بلکه از جهت نصوص رسول اللّهصلىاللهعليهوآلهوسلم با آیات قرآنی و استرداد حق بوده.
شما نمی توانید یک خبر متّفق علیه بیاورید که رسول اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم فرموده باشد، ابی بکر و عمر و عثمان وصی و خلیفه من اند یا نامی از خلفای اموی و عبّاسی برده باشد.
ولی در تمام کتب معتبره خودتان (علاوه بر تواتر کتب شیعه) اخبار بسیاری از پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم موجود است که علیعليهالسلام را به خلافت و وصایت معرفی فرموده که ببعض از آنها در شبهای گذشته اشاره نمودیم و امشب هم خبر ام سلمه بعرضتان رسید.
شیخ : در اخبار ما هم رسیده که پیغمبر فرمود: ابی بکر خلیفه من است.
داعی : گویا فراموش فرمودید، دلایل شبهای قبل را که بر بطلان آن احادیث ذکر نمودیم. امشب هم شما را بلاجواب نمی گذاریم. شیخ مجد الدین فیروزآبادی