و اما جناب عباس هم فوری اسلام خود را ظاهر نکرد، چنانچه ابن عبد البر دراستیعاب (1) نقل می نماید که عباس در مکّه ایمان آورد، ولی از مردم پنهان می داشت تا زمانی که رسول اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم هجرت نمود. خواست با آن حضرت حرکت نماید، حضرت به او نوشتند که توقف تو در مکه برای من بهتر است. فلذا خبرهای مکه را به آن حضرت می رسانید و در غزوه بدر کبری کفار آن جناب را با خود آوردند. بعد از شکست کفار قریش، اسیر شد و در روز فتح خیبر مقتضی موجود شد ایمان خود را ظاهر نمود.
و نیز شیخ سلیمان بلخی حنفی درینابیع (2) ضمن باب 56 نقلاً ازذخائر العقبی امام الحرم الشریف ابی جعفر احمد بن عبد اللّه طبری شافعی از فضایل ابو القاسم الهی آورده که اهل علم می دانند، عباس از قدیم اسلام آورده بود، ولی اسلامش را کتمان می نمود. وقتی روز بدر بالشکر کفار آمد، رسول اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم فرمود: «هر کس عباس را ملاقات نمود او را نکشد»؛ چه آنکه با کراهت موافقت با کفار نمود و مایل به هجرت بود. ولی پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم به او نوشت بماند و اخبار مشرکین را به آن حضرت بدهد. روزی که ابو رافع به آن حضرت خبر تظاهر به اسلام عباس را داد، حضرت او را آزاد نمود.
ولی جناب ابو طالب اگر ایمان خود را ظاهر می کرد، امر یک سره می شد؛ یعنی در اول دعوت که هنوز رسول اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم یاوری نداشت؛ تمام قریش و جامعه عربیّت بر ضدّ بنی هاشم متحداً قیام می نمودند و اساس نبوت را بر هم می زدند. لذا جناب ابو طالب، ایمان خود را سیاستاً ابراز ننمود تا بتواند بعنوان هم کیشی با قریش، جلوی آنها و سایر اعادی را بگیرد، تا آنها هم محض احترام جناب ابو طالب،
____________________
1- استیعاب، ج2، ص812.
2- ینابیع المودة، ج2، ص218.