داعی : آیا احتمال هواپرستی و حبّ جاه و دنیا طلبی بعلیعليهالسلام که لیاقت امامت اهل تقوی را در میان صحابه کبار داشته می دهید؟.
شیخ : ابداً ممکن نیست چنین خیالی درباره علی -کرم اللّه وجهه- برود؛ چنانچه خودتان فرمودید و مشهور است کسی که دنیا را سه طلاق گوید و با ادای این جملات، بی اعتنایی خود را به دنیا ثابت نماید، چگونه میل بدنیا پیدا می کند؟
علاوه، مقام و مرتبه سیدنا علی -کرم اللّه وجهه- بالاتر از آن است که چنین نسبتی را به آن جناب بدهیم، تصور این خیال هم غیر ممکن است تا چه رسد به عمل آن.
داعی : پس قطعاً عملیات آن مجسمه تقوا تماماً برای خدا بوده و قدمی بر غیر حق بر نداشته و هرکجا حقّی می دیده، بی اختیار استقبال می نموده.
شیخ : بدیهی است غیر از این از سیدنا علی -کرم اللّه وجهه- سراغ نداریم.
داعی : پس بفرمائید بعد از وفات رسول اللّهصلىاللهعليهوآلهوسلم که علیعليهالسلام حسب الوصیة مشغول غسل و کفن و دفن آن حضرت بود و در سقیفه بنی ساعده عدّه ای جمع شدند و با ابی بکر بیعت نمودند، آنگاه آن حضرت را برای بیعت طلبیدند، به چه علت بیعت ننمود.
اگر طریقه خلافت ابی بکر حق و مسأله اجماع ثابت و مسلّم و دلیل حقانیت بود علی القاعده نبایستی علیعليهالسلام با شدت تقوی و پرهیزکاری تعلّل ورزد و روی گردان از حق شود زیرا هرکجا حق بود، مطابق فرموده پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم علیعليهالسلام باید آنجا حاضر باشد.
از جهتی لازمه تقوا این است که شخص متقی از حق روی گردان نشود و از جهت دیگر بنا به اخباری که لیله ماضیه با سلسله اسنادش بعرضتان رسانیدم که رسول اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم فرمود:علی مع الحق و الحق مع علی حیثما دار ؛ یعنی علی با حق و حق با علیعليهالسلام می گردد؛ اگر آن قضایا حق و تعیین ابی بکر به مقام خلافت حق بود، بایستی