11%

سؤال های فقهی که از او می نمایند، عبد اللّه جواب بدهد.

شیخ : (با رنگ پریده و عصبانی): در کجا و کدام کتاب نوشته شده که خلیفه ثانی عمر -رضی اللّه عنه- از علم فقه و مسائل شرعیّه که اساس دین است بی بهره بوده؟

داعی : اولاً تمنا می نمایم ملایم باشید. عصبانی و تند نشوید! ده شب هر نوع سخنی گفتید، صراحتاً و کنایتاً اهانت ها نمودید؛ مشرک و کافر و اهل بدعت به ما گفتید. ابداً از جا در نرفتم عصبانی و تند نشدم با دلیل و برهان، اهانت های شما را برگرداندم و جامعه شیعیان را تبرئه نمودم. شما هم اگر جواب منطقی دارید بدهید و داعی را ساکت نمایید. هر انسان عالم عاقل منصف در مقابل دلیل و برهان باید لجاجت نکند، بلکه تسلیم شود نه آنکه عصبانی و تند شود؛ چه آنکه عصبانیت موجب خنده و مضحکه بیگانگان می گردد.

ثانیاً مغلطه فرمودید. داعی نگفتم خلیفه بی بهره بوده، بلکه عرض کردم احاطه بر مسائل فقهیه علمیه نداشته؛ این هم فقط ادعا نیست، بلکه می گویم و می آیمش از عهده برون.

شیخ : دلیل شما بر این معنی چیست که خلیفه عمر -رضی اللّه عنه- در مسائل فقهیه و احکام دین کند بوده؟

داعی : دلیل ما اخبار بسیاری است که در کتب معتبره ما و شما نقل شده و مورخین بزرگ خودتان ثبت نموده اند؛ به علاوه، اقرارهای مکرری که خود خلیفه در این موضوعات نموده است.

شیخ : اگر از آن اخبار در نظر دارید، برای روشن شدن مطلب بیان فرمایید؟

داعی : چند خبری که الحال در نظر دارم، به عرضتان می رسانم. قضاوت منصفانه را بفکر صائب خود آقایان محترم می گذارم.

مجاب نمودن زنی عمر را در یک مسئله شرعی

اکابر علمای خودتان مانند، جلال الدین سیوطی دردرالمنثور (1) و ابن کثیر در

____________________

1- در المنثور، ج2، ص237.