سؤال های فقهی که از او می نمایند، عبد اللّه جواب بدهد.
شیخ : (با رنگ پریده و عصبانی): در کجا و کدام کتاب نوشته شده که خلیفه ثانی عمر -رضی اللّه عنه- از علم فقه و مسائل شرعیّه که اساس دین است بی بهره بوده؟
داعی : اولاً تمنا می نمایم ملایم باشید. عصبانی و تند نشوید! ده شب هر نوع سخنی گفتید، صراحتاً و کنایتاً اهانت ها نمودید؛ مشرک و کافر و اهل بدعت به ما گفتید. ابداً از جا در نرفتم عصبانی و تند نشدم با دلیل و برهان، اهانت های شما را برگرداندم و جامعه شیعیان را تبرئه نمودم. شما هم اگر جواب منطقی دارید بدهید و داعی را ساکت نمایید. هر انسان عالم عاقل منصف در مقابل دلیل و برهان باید لجاجت نکند، بلکه تسلیم شود نه آنکه عصبانی و تند شود؛ چه آنکه عصبانیت موجب خنده و مضحکه بیگانگان می گردد.
ثانیاً مغلطه فرمودید. داعی نگفتم خلیفه بی بهره بوده، بلکه عرض کردم احاطه بر مسائل فقهیه علمیه نداشته؛ این هم فقط ادعا نیست، بلکه می گویم و می آیمش از عهده برون.
شیخ : دلیل شما بر این معنی چیست که خلیفه عمر -رضی اللّه عنه- در مسائل فقهیه و احکام دین کند بوده؟
داعی : دلیل ما اخبار بسیاری است که در کتب معتبره ما و شما نقل شده و مورخین بزرگ خودتان ثبت نموده اند؛ به علاوه، اقرارهای مکرری که خود خلیفه در این موضوعات نموده است.
شیخ : اگر از آن اخبار در نظر دارید، برای روشن شدن مطلب بیان فرمایید؟
داعی : چند خبری که الحال در نظر دارم، به عرضتان می رسانم. قضاوت منصفانه را بفکر صائب خود آقایان محترم می گذارم.
اکابر علمای خودتان مانند، جلال الدین سیوطی دردرالمنثور (1) و ابن کثیر در
____________________
1- در المنثور، ج2، ص237.