شیخ : اگر ما فکرمان مقصور است، شما که بحمد اللّه فکرتان باز و طلیق اللسانید، بفرمایید کدام خبر است که اثبات علم غیب برای سیّدنا علی -کرم اللّه وجهه- می نماید؟
اگر بایستی علم غیبی برای اوصیا و خلفای رسول اللّهصلىاللهعليهوآلهوسلم باشد، استثنا معنا ندارد، حتماً باید خلفا بالاخص خلفای راشدین -رضوان اللّه علیهم اجمعین- عالم به غیب باشند، و حال آنکه می بینیم هیچ یک از خلفا چنین ادعایی ننمودند، بلکه مانند خود پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم اظهار عجز می نمودند، چگونه سیّدنا علی -کرّم اللّه وجهه- را شما منحصراً استثنا می نمائید!!!
داعی : اولاً جواب شما را در اظهار عجز پیغمبر اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم دادم که آن حضرت مستقل در احاطه بر امور غیبیه نبوده، بلکه با افاضه حضرت غیب الغیوب، آگاه بر حقایق بوده، آنجا که می فرماید: اگر غیب می دانستم بر خوبی های خود می افزودم، اشاره بآن است که من مانند خدای متعال دارای علم حضوری نیستم، بلکه هرگاه افاضه می شد و پرده دار عالم غیب پرده را از مقابل او بر می داشت، حقایق مستوره بر او مکشوف می شد. فلذا خبرها از غیب می داد.
ثانیاً فرمودید اگر علم غیبی بوده نبایستی در خلفا استثنا باشد، فرمایش صحیح و محکمی فرمودید. ما هم همین عقیده را داریم. اختلاف ما و شما از همین جا شروع می شود. ما هم می گوییم که خلفای رسول اللّهصلىاللهعليهوآلهوسلم بایستی مانند خود آن حضرت عالم به ظواهر و بواطن امور باشند، بلکه به تمام معنا و در جمیع صفات به استثنای مقام نبوت و رسالت و شرایط خاصه نبوت (که عبارت از نزول وحی و کتاب و احکام باشد)، باید خلفا و اوصیای آن حضرت مثل او باشند. منتها شما خلفای برگزیده خلق، یعنی کسانی را که عدّه ای از مردم جمع شدند و آنها را خلیفه خواندند، و لو پیغمبر آنها را لعن نموده (مانند معاویه علیه الهاویه) خلیفه الرسول می خوانید، ولی ما می گوییم که خلفا و اوصیای رسول اللّهصلىاللهعليهوآلهوسلم کسانی هستند که آن حضرت خود نصّ بر وجود آنها نموده، مانند نصوص انبیاء سلف بر اوصیای خود.
و البته آن خلفا و اوصیائی که رسول اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم نصّ بر آنها نموده، بدون استثنا