حافظ : داستان عقبه را جمعی از علما از ساخته های شیعه می دانند و صحت آن غیر معلوم است.
داعی : بی لطفی فرمودید! عقاید عدّه ای از اصحاب خوارج و نواصب را مدرک گفتار قرار دادید این قضیه بقدری مشهور و واضح و آشکار و مستفیض است که مورد تصدیق علمای خودتان می باشد.
مراجعه نمایید به کتابدلایل النبوة (1) تألیف حافظ ابو بکر أحمد بن حسین بیهقی شافعی که از اکابر فقهاء و دانشمندان خودتان می باشد. داستان بطن عقبه را مسنداً با سلسله روات و امام احمد حنبل در آخر جلد پنجممسند (2) از ابو طفیل و ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه (3) ضبط نموده اند و بطور استفاضه مشهور است که حضرت جماعتی از اصحاب را در آن شب لعن فرمودند.
نواب : قبله صاحب! قضیّه عقبه چه بوده است و چه اشخاصی می خواستند رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم را به قتل رسانند. متمنی است و لو مختصراً بیان فرمایید؟
داعی : اکابر علمای فریقین نوشته اند که در مراجعت از غزوه تبوک، چهارده نفر از منافقین تصمیم محرمانه بقتل رسول اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم گرفتند؛ در بطن عقبه که راه باریکی در دامنه کوه بود که فقط یکی یکی باید عبور بنمایند، خواستند تصمیم خود را عملی نمایند. جبرئیل رسول خدا را خبر داد. آن حضرت حذیفه نخعی را فرستادند در دامنه کوه پنهان گردید. وقتی آن عدّه آمدند و با هم حرف زدند، همه را شناخت که هفت نفر آنها از بنی امیّه بودند. حذیفه خود را بآن حضرت رسانید و آنها را معرفی نمود. حضرت فرمود: ((رازدار باش! خدا نگهدار ما می باشد.)) اول شب حضرت مقدّم بر اردو حرکت نمود، عمّار یاسر مهار شتر را گرفته، حذیفه شتر را از عقب می راند. وقتی براه باریک رسیدند، آنها دبّه های خود را پر از ریگ کرده
____________________
1- دلائل النبوة، ج2، ص442.
2- مسند احمد، ج5، ص309.
3- شرح نهج البلاغه، ج4، ص174.