7%

شیعیان را از همان کتاب استخراج می نمودند؛ چنانچه در کتب اخبار کاملاً و مبسوطاً ثبت است

خبر دادن حضرت رضاعليه‌السلام در عهدنامه مأمون از مرگ خود

از جمله درشرح مواقف قضیه عهدنامه مأمون الرشید عباسی و امام هشتم حضرت رضا علی بن موسیعليهما‌السلام را نوشته که بعد از اینکه مأمون حضرت رضاعليه‌السلام را بعد از شش ماه مکاتبه و تهدید مجبور به قبول ولایت عهد خود نمود، عهد نامه ای نوشتند، مأمون امضا کرد که بعد از مردن خود خلافت منتقل شود به حضرت رضاعليه‌السلام .

چون ورقه را آوردند که حضرت رضاعليه‌السلام امضا نماید، قبل از امضا شرحی باین عنوان در سجل خود نوشتند و بعد امضا نمودند که:

اقول و انا علیّ بن موسی بن جعفر انّ امیر المؤمنین عضّده اللّه بالسداد و وفّقه للرشاد عرف من حقّنا ما جهله غیره فوصل ارحاما قطعت و امن نفوسا فزعت بل احیاها و قد تلفت اغناها اذا افترقت مبتغیا رضی رب العالمین و سیجزی الله الشاکرین و لا یضیع اجر المحسنین و انّه جعل الیّ عهده و الامرة الکبری ان بقیت بعده.

تا آنجا که در آخر عبارات مرقوم داشتندو لکنّ الجفر و الجامعه یدلاّن علی ضدّ ذلک و ما ادری ما یفعل بی و بکم ان الحکم الاّ اللّه یقضی بالحقّ و هو خیر الفاصلین (1) .

____________________

1- می گویم من که علی بن موسی بن جعفر(عليهم‌السلام )هستم، خلیفه مأمون الرشید که خداوند او را محکم و قوی نماید برای استحکامات شرع و موفق بدارد او را برای ارشاد و هدایت، حق ما را بخوبی شناخت که دیگران نشناختند و رحمی را که دیگران قطع نمودند او وصل نمود و نفوسی را که دیگران تهدید به قتل نمودند، او ایمن ساخت، بلکه زنده نمود اشخاصی را که در پرتگاه فنا رسیده بودند. بی نیاز نمود گروهی را که فقیر و محتاج بودند محض رضای پروردگار. زود است که خداوند جزای شگرگزاران را بدهد و ضایع نمی کند اجر نیکوکاران را! به درستی که او مرا بولایت عهد و امارت بزرگ (بر مؤمنین) قرار داد، اگر من بعد از او زنده بمانم. و لکن جفر و جامعه دلالت بر خلاف این معنا دارد (یعنی من بعد از او زنده نخواهم ماند).

کلمات آن حضرت دلالت بر معنای دقیق دیگری دارد که می خواهد در لفافه بفهماند مأمون حق تعیین نصب خلافت بعدی را ندارد؛ چه آنکه این امر مربوط به حق تعالی است و من به حکم خدای متعال و رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خلیفه و جانشین آن حضرت و امام الائمه می باشم. منتها به واسطه غلبه و استیلای مخالفین، تقیه مانع از گفتار صریح آن حضرت بوده. فلذا می فرماید: من نمی دانم که تحولات روزگار نسبت به من و شما چگونه خواهد بود (یعنی می دانم) حکم با خداست که بحق بین افراد داوری خواهد نمود. (فصول المهمه، ج2، ص101).