بسیار است که دیگر وقت اجازه بیش از این گفتار نمی دهد.
پس قطعاً این حدیث از موضوعات است؛ چنانچه بسیاری از علماء خودتان در کتابالموضوعات در سلسله اسنادش خدشه نموده اند.
چنانچه قاضی عیاض درشرح الشفاء (1) این حدیث را نقل نموده و گوید: دارقطنی درفضائل و ابن عبد البرّ از طریق او آورده اند که باسناد این حدیث حجّتی نمی باشد.
و نیز از عبد ابن حمید درمسند خود از عبد اللّه ابن عمر نقل نموده که بزار منکر صحت این حدیث بوده.
و نیز گوید: ((ابن عدی درکامل (2) به اسناد خود از نافع از عبد اللّه ابن عمر نقل نموده که اسناد این حدیث ضعیف است.))
و همچنین گوید: ((بیهقی (3) روایت نموده که متن این حدیث مشهور است، ولی اسانید او ضعیف است))- انتها.
چه آنکه در اسناد این حدیث حارث ابن غضین مجهول الحال و حمزة ابن ابی حمزه نصیری که متهم به کذب و دروغ گویی بوده اند، می باشند لذا ضعف حدیث ثابت است و نیز ابن حزم گفته است. ((این حدیث مکذوب و موضوع و باطل است.))
پس چنین حدیثی با سلسله اسناد ضعیفه قابل اعتماد و اتکاء به استناد به آن نمی باشد، و بر فرض بگوییم این حدیث صحیح است، قطعاً عمومیت آن منظور نظر نبوده، بلکه مراد اقتداء بخوبان و نیکوکاران از اصحاب بوده که بحکم آن حضرت تبعیت از کتاب کریم و عترت طاهرهعليهمالسلام نمودند.
____________________
1- شرح الشفاء، ج2، ص91.
2- الکامل، ج3، ص200.
3- سنن الکبری، ج8، ص138.