3%

می باشد و حال آنکه فخر رازی(1) که از اکابر علمای عامه است، در تفسیر این آیه شریفه صریحاً گوید: «قطعاً بایستی اولی الامر، معصوم از گناه باشد و الاّ خداوند اطاعت او را در ردیف اطاعت خود و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خاتم قرار نمی داد.»

پس وقتی با همین مختصر دلایل، بطلان این دو عقیده ثابت شد که ممکن نیست اولی الامر منصوب بالاجماع یا منصوب بالقدرة باشد، ثابت می ماند قسم سیم که حتماً بایستی اولی الامر منصوب و منصوص من جانب الله باشد- فثبت المطلوب.

اولی الامر منصوب و منصوص من جانب الله باشد

همین است عقیده شیعه امامیه اثناعشریه که می گویند: چون اولی الامر بایستی مانند پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مهذب و منزه از جمیع صفات رذیله و اخلاق فاسده، و معصوم از تمام کبایر و صغایر ظاهراً و باطناً باشند و چون علم به بواطن امورهم احدی جز خدای تعالی ذاتاً و استقلالاً ندارد، پس باید خدای تعالی اولی الامر را معین نماید. همان خدایی که رسول را از میان خلق برگزیده و به رسالت می فرستد، اولی الامر را هم بایستی ذات اقدس او -جل و علا- انتخاب نموده و به مردم معرفی نماید.

علاوه بر این قبیل دلایل که از خارج اثبات مرام می نماید، صراحت ظاهر خود آیه حکم می کند که اولی الامر کسی باید باشد که واجد جمیع صفات رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم باشد، الاّ ما خرج بالدّلیل که آن مقام وحی و رسالت است.

و چون عالم به جمیع صفات بشریت جز ذات پروردگار دیگری نیست، پس حق انتخاب مخصوص به ذات او -جل و علا- می باشد. فلذا در آیه شریفه برای فرق بین واجب و ممکن دواطیعوا آورده که می فرماید:( أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ ) ؛ خدا را اطاعت کنید به نحوی که او را واجب الوجود بالذات بدانید که آنچه از هستی صفات دارد، از قبیل حیات و علم و حکمت و قدرت و غیر آنها از خود او و عین ذات او می باشد؛ و اطاعت کنید پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به نحوی که او را ممکن الوجود و

____________________

1- تفسیر رازی، ج10، ص142.