بس است! قیامت گرچه دیر آید بیاید. چون جدّه مظلومه ما سکوت نموده و محاکمه را موکول به روز قیامت در محکمه عدل الهی نمود، ما هم سکوت را پیشه کنیم برویم، بر سر دلایل خود بر رد حدیث مورد استشهاد شما.
دلیل دوم بر مردودیت حدیثلا نورّث ، آن است که نظر بحدیث شریف متفق علیه (شیعه و سنی) که رسول اکرمصلىاللهعليهوآلهوسلم فرمود:انا مدینه العلم و علیّ بابها؛انا دار الحکمه و علی بابها (1) .
روی قواعد عقل و دانش، حتماً بایستی باب علم رسول اللّه از احادیث و دستورات آن حضرت مخصوصا آنچه مربوط بأحکام است بالاخص راجع بارث که نظم و اختلال جامعه امت مربوط به اوست، آگاهی کامل داشته باشد و إلا باب علم نخواهد بود که رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم بفرماید:من اراد العلم فلیأت الباب .
چگونه ممکن است عقل باور کند که رسول اللّهصلىاللهعليهوآلهوسلم بنابر اخباری که در تمام کتب معتبره شما وارد است، علیعليهالسلام را اقضای از امت معرفی نموده و فرموده باشد:علی اقضاکم ؛ یعنی علیعليهالسلام در علم قضاوت از همه شما امت اولی می باشد.آیا خنده آور نیست که پیغمبرصلىاللهعليهوآلهوسلم تصدیق کند کسی را که در علم قضاوت از همه بالاتر است، اما از ارث و حقوق اطلاع کامل ندارد و احکام ارث را به او نگوید؟ در صورتی که قاضی باید به جمیع علوم مخصوصاً به علم فقه و حقوق که قانون ارث از اهم آنها است، آگاه و مطلع باشد.
چگونه می توان باور نمود که حدیثی آن هم راجع بارث مخصوصاً مربوط بامور داخلی و شخصی رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم باشد، علیعليهالسلام وصی و باب علم آن حضرت نشنیده باشد ولی (اوس بن حدثان یا ابی بکر بن ابی قحافه) شنیده باشد؟ آیا عقل شما قبول می نماید که بگویند یک فرد عادی بی سواد وصیت بکند و برای خود وصی مورد اطمینانی قرار دهد و همه قسم دستورات عمل بعد از خود را بوصی خود بدهد، ولی نکته اهم در وصیت را که موضوع ارث ببازماندگان
____________________
3- من شهرستان علمم و علیعليهالسلام در آن می باشد؛ من خانه حکمتم و علیعليهالسلام در آن می باشد؛ هر کس اراده دارد از علم من بهره ای بردارد، پس باید برود در خانه علیعليهالسلام .