کش کشان در کوی یارم می برند | عاقلان دیوانه وارم می برند | |
چون شتر در زیر بار عشق یار | مست اویم بی مهارم می برند | |
میثم تمار عشقم سرّ یار | گر بگویم سوی دارم می برند | |
سرّ دل را آشکارا گر کنم | این جماعت سنگسارم می برند | |
دل بسوزد هر دم از آه جگر | همچو طفلان اشک بارم می برند | |
جرعه نوش از باده وحدت شدم | این عسس ها مست وارم می برند | |
خار و زار دل شدم ای عاشقان | چون اسیران خار و زارم می برند | |
از فراق یار باشم بی قرار | بی قراران بی قرارم می برند | |
دل چو مجنون واله لیلای خویش | لیلی دل از کنارم می برند | |
کرده او آواره ام از آن دیار | بار دیگر در دیارم می برند | |
چونکه دل بگذاشتم با یاد دل | اینچنین بی بند و بارم می برند | |
از کفم پیمانه عهدش بریخت | شحنه هایش شرمسارم می برند | |
(ناجی ام) لیکن اسیر دل شدم | همچو زنگی بنده وارم می برند |