7%

کوی یار

کش کشان در کوی یارم می برند

عاقلان دیوانه وارم می برند

چون شتر در زیر بار عشق یار

مست اویم بی مهارم می برند

میثم تمار عشقم سرّ یار

گر بگویم سوی دارم می برند

سرّ دل را آشکارا گر کنم

این جماعت سنگسارم می برند

دل بسوزد هر دم از آه جگر

همچو طفلان اشک بارم می برند

جرعه نوش از باده وحدت شدم

این عسس ها مست وارم می برند

خار و زار دل شدم ای عاشقان

چون اسیران خار و زارم می برند

از فراق یار باشم بی قرار

بی قراران بی قرارم می برند

دل چو مجنون واله لیلای خویش

لیلی دل از کنارم می برند

کرده او آواره ام از آن دیار

بار دیگر در دیارم می برند

چونکه دل بگذاشتم با یاد دل

اینچنین بی بند و بارم می برند

از کفم پیمانه عهدش بریخت

شحنه هایش شرمسارم می برند

(ناجی ام) لیکن اسیر دل شدم

همچو زنگی بنده وارم می برند