شناسنامه، کراوات و کلاه شاپو (کلاه بین المللی) هنگامی که رضا شاه به پشتیبانی حکومت انگلستان قدرت را در ایران به دست گرفت و در اریکه سلطنت نشست، جهت حفظ بقای سلطنت ملتزم شده بود خواسته های دولت بریتانیا را جامع عمل بپوشاند. اوّلین و در رأس خواسته های آنها پیاده کردن فرهنگ غرب در ایران بود. بدین معنا: آنچه را که جامعه غرب از نظر فکری و عقیدتی و عملی به آن پایبند بودند در ایران باید پیاده شود تا مقدمه ای جهت استعمار و استثمار و غارت اموال ملّت مسلمان ایران باشد. در این رابطه با این فرهنگ، تقی زاده یکی از سرسپردگان و ملتزمین به فرهنگ غرب مدعی بود که یک ایرانی باید از فرق سر تا قدم فرنگی باشد. یعنی از کلاه سرش و لباسش و کفشش و همه شؤونات زندگانی اش شبیه به غربی ها باشد. (خاک بر فرق تو و تمثال تو). یکی از مصادیق نقشه های دشمن پیاده شدن فرهنگ غرب بدین معنا: متّحد الشکل شدن ایرانیان و تغییر لباس مردان مسلمان ایران و بی حجاب شدن زنانشان و برداشتن عمامه از سر روحانیون و جلوگیری از مجالس عزاداری آقا اباعبداللَّه الحسینعليهالسلام بود. رضاشاه با سوء استفاده از قدرت حکومت و متوسل شدن به زور، این فکر پلید شیطانی اربابان خود را جامه عمل پوشانید. جهت تسریع بخشیدن به این تفکّر، دستور داد توسط عمال حکومت مجالس جشنی در تمام دوائر دولتی و تمام شهرهای ایران و محله های سرشناس تهران برپا نمایند و رؤسای دولت و تجار معروف و افراد سرشناس با لباس فرنگی؛ یعنی کت و شلوار با زن های خود بدون چادر و بی حجاب در آن مجالس جشن شرکت نمایند. رضاشاه برای آنکه قبح بی حجابی و بی عفتی را در هم شکند در یک روز مقرر، در معیت زن و دختران خود بدون حجاب با سر و صورت آرایش کرده و لباس های مهیّج و مبتذل در کمال بی غیرتی در یکی از جشن های مهم دولتی شرکت نمود و این بدعت شوم را در محله های مشهور تهران به مرحله اجرا گذارد. و افراد سرشناس یا با اجبار و یا با اختیار با زن های خود در آن جشن ها شرکت نمودند. حتی در محل سکونت ما به نام حمام گلشن که معروف به دارالمؤمنین بود در خانه یکی از افراد سرشناس محل که در حال حاضر آن خانه به حسینیه تبدیل شده مجلس جشن منعقد گردید و افرادی در آن مجلس با زن هایشان شرکت نمودند. (سلطه رضاشاه آثار غضب الهی بود که بعد از شهادت مرحوم آیت اللَّه حاج شیخ فضل اللَّه نوری بر مردم ایران نازل گردید و امتحانی بس بزرگ برای قاطبه مسلمان بود). پاسبان ها مأمور شدند با هر زنی که چادر به سر داشت چادر از سر او بردارند و در زیر چکمه خود پاره نمایند. بدین ترتیب گروهی از خانم های مؤمنه برای حفظ دینشان سالیانی دراز از منازلشان خارج نشدند تا ملک الموت را ملاقات نمودند. هرگز فراموش نمی نمایم در سنین کودکی منظره ای مشاهده نمودم که خانم جوانی برای حفظ چادر و حجابش از دست پاسبانی فرار نموده و داخل خانه خود که در آن نزدیکی بود شد. پاسبان تعقیب کننده به جوانی که در آن محل ایستاده بود و امروز پیرمرد متدینی از کسبه معروف حمام گلشن می باشد دستور داد برو درب خانه را بزن و چادر او را بگیر و به نزد من بیاور که طبق دستور قانون آن را پاره نمایم. خوشبختانه او که جوان متدینی بود به گفته او وقعی ننهاد. (زهی بی شرمی و وقاحت). و همچنین لباس های بلندی که مردان می پوشیدند و به نام سرداری معروف بود تبدیل به کت و شلوار شد که لباس رسمی کفار بود و کلاه شاپو که مختص یهودیان و کراوات که مختص مسیحیان که متخذ از صلیب مسیحیت بود به سر و گردن مسلمانان نهادند و به خاطر بی حجاب کردن زنان و متّحد الشکل کردن مردان توسط حکومت، قائله مسجد گوهرشاد به پا شد و جمعی از مسلمانان غیور و متدین، به پا خاستند و در مسجد اجتماع و علیه پهلوی قیام نمودند و به دستور مستقیم رضاشاه در مقابل (عین اللَّه ناظره) مولایمان حضرت علی بن موسی الرضاعليهالسلام به خاک و خون کشانده و به درجه رفیع شهادت رسیدند(86) و همچنین به دستور شاه در تمام بلاد از عزاداری حضرت سیدالشهداعليهالسلام جلوگیری نمودند؛ زیرا او از طریق اربابانش مطلع شده بود که ادامه حکومتش بستگی به تعطیلی مجالس عزاداری دارد؛ زیرا در مجالس عزاداری سالار شهیدان است که مردم در آن اجتماع نموده گویندگان و خطیبان ظلم ظالم و مظلومیت مظلوم را تبیین می نمایند و اعمال ظالمانه و ضد دین و ضد مذهب شاه را گوشزد مردم و او را به عنوان یزید زمان به جامعه مسلمین معرفی می نمایند. به همین دلیل از مجالس عزاداری حضرت جلوگیری نمود و ضمناً حکم نمود که در تمام شهرهای ایران عمامه از سر اهل علم بردارند و بیشترین فشار را در قم به روحانیت و طلاب وارد نمود.