12%

مشرق الاذكار عشق‌آباد، روسیه و بهاییت

لرد كرزن در كتاب مشهور خود ایران و قضیه‌ی ایران، از عشق‌آباد به عنوان «پایتخت نظامی و اداری روس در شمال ایران» یاد كرده[۸۵] از اهمیت سیاسی - اقتصادی - سوق‌الجیشی مهم آن برای روسها پرده برمی‌دارد.[۸۶] ویلهلم لیتن، كنسول آلمان در جنگ جهانی اول در تبریز، تصریح می‌كند كه جاده‌ی عشق‌آباد قوچان مشهد «برای روسها ارزش بسیاری داشت.»[۸۷] اظهارات این دو كارشناس غربی را، كتابچه‌ی محرمانه‌ای نیز كه كلنل زالاطارف در سال ۱۳۶۰ ق پیرامون جزییات بنیه نظامی و وضعیت سوق الجیشی ایران، و شیوه‌ها و راههای مناسب برای حمله و تصرف نظامی این كشور، نوشته، در مجمع سران ارتش روسیه با حضور برادر امپراتور قرائت كرده است، كاملا تأیید می‌كند.[۸۸] در زمان ناصرالدین شاه، روسها فشار شدیدی به دولت ایران می‌آوردند كه از قوچان و مشهد به سمت عشق‌آباد روسیه جاده بكشد.[۸۹] اما در آستانه آخرین سفر ناصرالدین شاه به اروپا (۱۳۰۶ ق) سفیر وقت روسیه در ایران پرنس دالگوروكی (با پرنس دالگوروكی سفیر ایران در زمان علی محمد باب اشتباه نشود) با خشونت تمام، حكومت ایران را برای انجام برخی از تقاضاهای استعماری روسیه، زیر فشار قرار داد و دولت ایران ناگزیر از اجابت درخواست روسها شد. یكی از این تقاضاها، اتمام راه شوسه میان مشهد و عشق‌آباد روسیه (مركز تجمع و تبلیغ بهاییها) بود.[۹۰] در واقع، بنای عشق‌آباد، جزیی از استراتژی تجاوزكارانه روسیه در طول قرن نوزدهم (مبنی بر بلع شمال ایران) بوده است كه با تصرف و تسخیر نظامی پیاپی ایالات شمال و غرب خراسان بزرگ قدیم (مرو، سرخس، بخارا، و....) آغاز شده بود، و موضوعاتی چون تجمع بهاییان و تشكیل مشرق الاذكار آنان در آن شهر با حمایت جدی و آشكار روسیه را، باید در چارچوب استراتژی یاد شده تلقی كرد. كسروی می‌نویسد: آنچه دانسته‌ایم [حسینعلی] بهاء در تهران با كاركنان سیاسی روس به همبستگی می‌داشته، و این بوده چون به زندان افتاد روسیان به رهاییش كوشیده و از تهران تا بغداد غلامی از كنسولخانه همراهش گردانیده‌اند. پس از آن نیز دولت امپراتوری روس در نهان و آشكار هواداری از بهاء و دسته‌ی او نشان می‌داده. این است در عشق‌آباد و دیگر جاها آزادی به ایشان داده شد.[۹۱] سخن كسروی را خود بهاییان تأیید كرده‌اند. فاضل مازندرانی، به تفصیل تاریخچه‌ی بنای مشرق الاذكار عشق‌آباد، و حمایتها و مساعدتهای بی‌دریغ روسها از آنان در جریان احداث این بنا، را شرح داده است.[۹۲] بر پایه‌ی این كتاب، در ۱۳۰۴ ق یكی از اقوام علی محمد باب، موسوم به حاجی میرزا محمدعلی افنان شیرازی، طبق دستور بهاء، زمین مشهور به زمین اعظم را از اعظم نام، صاحب آن، خرید و عمارتی بر ساختمان آن افزود. تا شانزده سال پس از آن تاریخ، بهاییان از آنجا به عنوان معبد استفاده می‌كردند و مجالس و محافل‌شان در آنجا برگزار می‌شد. در ۱۳۱۱ ق علی‌اكبر معماری یزدی بهایی، از سوی عباس افندی مأموریت یافت كه نقشه مشرق الاذكار را براساس ۹ كشیده و به نظر وی برساند. سپس به تدریج وجوهی جمع‌آوری شد و زمینهای دیگری در كنار زمین اعظم خریداری گردید تا اینكه در سال ۱۳۱۷ ق حاجی میرزا محمدتقی افنان (نماینده‌ی تجاری و وكیل الدوله دولت روسیه،[۹۳] ، و برادر میرزا محمدعلی افنان) از جناب عباس افندی مأمور ساختن مشرق الاذكار شد. وكیل الدوله در ۱۳۱۹ ق به عشق‌آباد آمد و با مساعدت محفل بهایی در آن شهر كار تخریب ساختمان موجود در زمین اعظم را برای احداث مشرق الاذكار در ۲۸ رجب ۱۳۲۰ آغاز كرد. «در آن وقت تمام بهاییان عشق‌آباد و اطراف به هزار نمی‌رسیدند.» در رمضان ۱۳۲۰ برابر ۲۸ نوامبر ۱۹۰۴، ژنرال «سوبوتیج، والی بلد كه... محبت ابرار [مساوی بهاییان را] در دل داشت با جمعی كثیر از اعضای حكومتی و هم جمعیتی كثیر از بهاییان حاضر شده و در وسط عمارت كه مرتفع‌تر از همه جا بود چادر افراشته، زینت نموده، فرشهای نفیس گستردند و میز و كراسی[۹۴] چیدند و فواكه و حلویات كه در خور حضور جنرال مذكور بود حاضر ساختند و جنرال اوراق تاریخ بنا كه به خط روسی و هم فارسی مرقوم شد و در جعبه‌ی فضه[۹۵] قرار داشت در محلی كه برای دفن مقرر گشت زیرا اولین سنگ بنا نهاد و در حالی كه حاجی وكیل الدوله نشانهای دولت روس و امیر بخارا [را] نصب بر لباسش داشت و پهلوی جنرال سوبوتیچ ایستاده بود فتوغراف اجتماعی [مساوی عكس دسته‌جمعی] برداشتند. آن وقت اطراف محل مذكور را با سمنت محكم ساختند و و سنگ اول بنا را گذاشتند. پس با صاحب منصبان در سراپرده نشسته چای و شیرینی صرف گشت و اظهار محبت و ملاطفت و رضا نسبت به اهل بها نمودند و همگی ابراز شادمانی از جهت بناء معبد كردند و تنی از بهاییان خطابه [ای] مشتمل بر حمد و ثنای الهی و ذكر خیر سلاطین عادل و وزراء كامل انشاء و قرائت كردند و آحاد بهاییان به مدح و دعای دولت عادله‌ی [روسیه] رطب اللسان گشتند...»[۹۶] پس از آن بهاییان با فوریت و سرعت دست به كار شدند و مجموعا در طول پنج سال عملیات احداث مشرق الاذكار را به پایان رسانید. «در اولین سال كه مشرق الاذكار بنیاد شد چون بهاییان از حكومت [روسیه] مهندس كاردانی خواستند... اكنف كه مهندس كامل بود تعیین گردید و مقارن بناء مشرق الاذكار، كلیسای ملی نیز در عشق‌آباد بنا گردید و اكنف، مهندس این هر دو بنا بود و در كمال فعالیت و جدیت كار كرد و در حقیقت به كفایت او بود كه عمده عمارت بدین عظمت در ظرف دو سال ساخته شد...»[۹۷] وكیل الدوله در شوال ۱۳۲۸ با بدرقه‌ی گرم بهاییان، عشق‌آباد را به عزم دیدار با عباس افندی ترك كرد و پس از رفتن او باز هم كار خریداری زمینهای اطراف مشرق الاذكار و توسعه‌ی بنای آن ادامه یافت.[۹۸] افزون بر آنچه گذشت، در سال ۱۳۳۵ ق/ ۱۹۱۷ م مجله‌ی بهایی خورشید خاور به زبان فارسی و تحت مدیریت سید مهدی گلپایگانی (مبلغ مشهور بهایی) در عشق‌آباد تأسیس شد. این مجله، ضمن تبلیغ مسلك بهاییت، به مقالات ضد بهایی مشهد پاسخ داد و این امر سبب شد كه ورود آن به خراسان از سوی متدینین ممنوع گردد. لذا ورود و پخش آن در ایران، از طریق گیلان انجام می‌گرفت. پس از انقلاب اكتبر چند بار مجله تعطیل شد ولی با دوندگی بهاییان دوباره جواز نشر یافت.[۹۹] نمونه دیگر حمایت آشكار روسها از بهاییان در عشق‌آباد را می‌توان در ماجرای قتل محمدرضا اصفهانی مشاهده كرد كه فردی بهایی و مقیم عشق‌آباد بود و در ۱۲ محرم ۱۳۰۷) به علت توهین به مقدسات اسلامی) به دست جمعی از ایرانیان شیعه‌ی ساكن عشق‌آباد به قتل رسید.[۱۰۰] . به نوشته‌ی آواره در الكواكب الدریه (از تواریخ معتبر بهایی)، پس از قتل محمدرضا اصفهانی، میرزا ابوالفضل گلپایگانی (مبلغ مشهور بهایی) و جمعی از بهاییان با قمروف (كاماروف) «ژنرال روسیه» و حاكم «خوارزم و تركمانیه» در عمارت حكومتی دیدار كردند و كاماروف «با غایت ملاطفت و مهربانی، مستفسر حالات و مقصود از ملاقات» آنها شد و میرزا ابوالفضل با تأكید بر اینكه «قریب نه سال است این طایفه بهاییه در ظل مرحمت دولت بهیه در عشق‌آباد متوقف و به تجارت و زراعت مشغول‌اند» اظهار داشت: «حزب شیعه» یكی از بهاییان (موسوم به حاج محمدرضا اصفهانی) را كشته و باز هم قصد تعرض دارند «و اكنون مقصود از مزاحمت اینكه آنچه اولیای ایالت امر و مقرر فرمایند اطاعت شود و بدون اذن و اطلاع بزرگان بلد حركتی نكنیم.»[۱۰۱] پس از آن دیدار و گفتگو كه ژنرال روسی «با كمال رأفت» با آنان «معامله» و رفتار می‌كند[۱۰۲] ، خشانریسكی قاضی عسكر روسیه (سود اعظم) برای تحقیق پیرامون این ترور، و صدور حكم قضایی درباره‌ی عاملین آن، از سوی تزار روس به عشق‌آباد می‌آید و در نهایت به نفع بهاییان داوری كرده، حكم به قتل دو تن از مسلمانان و نفی ابد و طولانی چند تن دیگر می‌دهد و هنگام اجرای حكم اعدام، مجازات آن دو را نیز به تبعید و حبس پانزده ساله در سیبری (كه در واقع مرگ تدریجی با اعمال شاقه بود) تغییر می‌دهند و منت آن را بر سر مسلمانها می‌نهند كه به اصطلاح بهاییان، قاتلان را بخشیده و از مرگ نجات داده‌اند![۱۰۳] . میرزا ابوالفضل گلپایگانی، كه در جریان واقعه حضور داشته، خود در نامه به میرزا اسدالله خان می‌نویسد: «وعداتی كه از دولت قویه بهیه‌ی روسیه اطال الله ذیلها من المغرب الی المشرق و من الشمال الی الجنوب... در این محاكمه ظاهر شد شایسته است ثبت در تواریخ و سزاوار مذاكره‌ی دوستان در جمیع دیار و بلدان است... و جمیع دوستان به دعاوی دوام عمر و دولت و ازدیاد حشمت و شوكت اعلی حضرت امپراتور اعظم الكساندر سوم و اولیاء دولت قوی شوكتش اشتغال ورزند.»[۱۰۴] بعد از واقعه‌ی مزبور، «بهاییان عشق‌آباد رسمیت و اهمیت یافتند» و در «سنه‌ی هزار و سیصد و یازده مدرسه‌ی رسمی افتتاح دادند و در سال هزار و سیصد و بیست هجری مطابق ۱۹۰۲ میلادی معبد جلیل و مشرق الاذكار عظیم برپا كردند.»[۱۰۵] به قول آواره «بعد از شهادت حاجی محمدرضا و محاكماتی كه به عمل آمد، دولت روس بهاییان را به رسمیت شناخت و قمراف [مساوی كاماروف]، حاكم تركستان، به معاونت و مساعدت ایشان پرداخت. حتی خودش اظهار كرد كه در اینجا معبد بسازید تا در ظل اقتدار دولت روسیه رسمیت یابید. از آن به بعد بهاییان دم به دم و قدم به قدم رو به سر منزل ترقی ره فرسا شدند تا آنكه پس از قلیل مدتی مدرسه رسمی در همان زمین اعظم افتتاح دادند.»[۱۰۶] او می‌افزاید: «از نكات نگفته آنكه: شهدالله روسها چه در دوره‌ی تزاری و ایام استبداد و چه بعد از جمهوریت، از هر جهت، بهاییان را راحت گذاشته ابدا ممانعت در مقاصد روحانیه ایشان ننموده بلكه تا حدی كه مرام ایشان مفید به حال عموم و موافق تمدن بوده بر اجرای آن مساعدت كردند.»[۱۰۷]