[۱] تعبیر مرحوم ابراهیم فخرایی (یار و وزیر فرهنگ میرزا كوچك خان) در كتاب سردار جنگل؛ میرزا كوچك خان (چ ۹، انتشارات جاویدان، تهران، ۵۷) از لنكرانی.
[۲] وی فقیه برجسته و مبارز تهران در عصر قاجار و پهلوی، و برادر مرحومان آقا نجفی و حاج آقا نورالله اصفهانی است كه در زمان رضا خان به اصفهان تبعید و در آن شهر به نحوی مشكوك درگذشت.
[۳] برای آشنایی با شرح حال كوتاه از مرحوم لنكرانی ر. ك: «یك قرن مبارزه؛ به مناسبت دومین سالگرد درگذشت آیتالله حاج شیخ حسین لنكرانی»، روزنامهی رسالت، شم ۱۹،۱۵۵۹ خرداد ۱۳۷۰، ص ۴. هفتهنامه ندای قومس، شم ۲۳، ۷ مرداد ۱۳۷۰، ص ۴ افزون بر این، یك مصاحبه و چندین مقاله از راقم سطور راجع به مبارزات سیاسی آن مرحوم و روابط وی با امام خمینی در مجلهی تاریخی معاصر ایران، فصلنامه مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تهران، شم ۱۳ به بعد، درج شده است.
[۴] ر. ك: فتحی (آتشباك)، نصرتالله، «خدا مردی وارسته»، مجلد امید ایران، شم ۶۷۰، س ۱۳۴۶؛ برگ عیش، تهران، اسفند ۴۷، ص ۱۷ به بعد.
[۵] خاطرات سیاسی و تاریخی مستر همفر در كشورهای اسلامی، ترجمه علی كاظمی، مقدمه و تعلیقات حاج شیخ حسین لنكرانی، چ سوم، بینا (مراكز پخش: مكتبه النجاح، انتشارات فراهانی و...)، تهران، شهریور ۱۳۶۱، صص ۸۳ -۸۴.
[۶] اظهارات لنكرانی در منزل خویش برای خواهران عضو حزب جمهوری اسلامی و شاغل در ادارهی امور تربیتی وزارت آموزش و پرورش، ۱۳ مرداد ۱۳۶۱.
[۷] گنجینهی معرفت یا گوشههایی از خاطرات سیاسی و اندیشههای مرجع و اندیشمند بزرگ دنیای تشیع... حاج شیخ حسین لنكرانی، تهیه و تنظیم از: محمود رامیان، مخطوط، دفتر اول، تهران، ۱۹ خرداد ۱۳۶۰، ص ۲۷۴.
[۸] جالب این است كه عباس افندی (برادرزادهی ازل، و پیشوای مشهور بهاییان) در لوحی كه «به واسطهی عبدالحسین تفتی» («آوارهی» سابق، «آیتی» لاحق)بر ضد عموی خویش (یحیی صبح ازل، پیشوای ازلیان) صادر كرده تصریح میكند كه وی در حال حاضر، «در جزیرهی قبرس... تحت حمایت انگلیس است...» (اسرار الآثار، فاضل مازندرانی، مؤسسه ملی مطبوعات امری، ۱۲۹ بدیع، ۵ / ۳۵۹)- ع. منذر.
[۹] خاطرات سیاسی و تاریخی مستر همفر در كشورهای اسلامی، صص ۴ -۷. [
[۱۰] انشعاب در بهاییت، ص ۲۹۱.
[۱۱] بیتأثیر.
[۱۲] از زمان عباس افندی (جانشین میرزا حسینعلی بهاء)، مركز بهاییت از عكا به حیفا (هر دو، واقع در اسرائیل كنونی) انتقال یافت - ع. منذر.
[۱۳] كسروی، احمد، بهاییگری، كتابفروشی پایدار، تهران، بیتا، صص ۱۲۱ -۱۲۲.
[۱۴] عین این نامه فعلا در یكی از كتابخانههای بزرگ اروپا موجود میباشد - آدمیت.
[۱۵] این كتاب از مآخذ تاریخی كهن بابیه است كه مشخصات كامل كتابشناسی آن از قرار زیر است: نقطه الكاف در تاریخ ظهور باب و وقایع هشت سال اول از تاریخ بابیه، حاجی میرزا جانی كاشانی، به سعی و اهتمام ادوارد براون، لندن ۱۳۲۸ ق/ ۱۹۱۰ م. ضمنا مرحوم استاد محیط طباطبایی در انتساب نسخهی یاد شده به شخص میرزا جانی كاشانی، تأملات محققانهای داشته، آن را مربوط به فرد دیگری از قدمای بابیه میداند، كه میتوان آن را از مقالات ایشان در ماهنامه گوهر، نشریهی بنیاد نیكوكاری نوریانی، تابستان و پاییز ۱۳۵۵ ش بازجست - ع. منذر.
[۱۶] در اصل، همه جا: تومانكی بود كه همراه با قرائت خارجی آن اصلاح شد - ع. منذر.
[۱۷] امیركبیر و ایران، با مقدمهی محمود محمود، چ اول، انتشارات بنگاه آذر، تهران ۱۳۲۳، قسمت اول، صص ۲۵۶ - ۲۵۸. نیز ر.ك: همان، متن كامل، چ دوم، مؤسسه مطبوعاتی امیركبیر، تهران ۱۳۳۴، صص ۲۰۷ -۲۰۸. در مورد براون، و روابط با ازلیها، البته عبدالحسین آیتی نظر دیگری دارد. وی در كشف الحیل (ج ۲، چ چهارم، صص ۴۳ -۴۵) اقدام براون به طبع آثار قدیم بابیان (به نفع ازلیها) را ناشی از ضدیت با بهاییت، و نه جانبداری از ازلیان، میشمارد. به نوشته او - كه با براون مكاتبه داشته - براون «میگفت: چه كنم، من بهاییت را این طور شناختهام كه اگر اندكی بیش از این ترقی كند اصلا آزادی و اخلاق و درستی و راستی از دنیا معدوم خواهد شد!» (همان، ص ۴۵).
[۱۸] شركت سهامی انتشارات خوارزمی، تهران، بهمن ۱۳۵۵، ص ۴۵۷. توجه: همهی مواردی كه در مقاله حاضر، به كتاب امیركبیر و ایران ارجاع شده - به استثنای پاورقی پیشین - همگی به چاپ پنجم این كتاب (انتشارات خوارزمی، تهران ۱۳۵۵) بازمیگردد.
[۱۹] عبدالله بهرامی، از صاحب منصبان مطلع نظمیه در مشروطهی دوم، به طنز و تعریض مینویسد: عباس افندی «تنها پیغمبری بود كه اجر خود را در این دنیا دریافت نموده و سیلی نقد را به حلوای نسیه ترجیح داده است!» (خاطرات عبدالله بهرامی، ص ۳۵).
[۲۰] ر. ك: سوابق رضاخان و كودتای سوم حوت ۱۲۹۹، گفتگو با محمدرضا آشتیانیزاده، به اهتمام سهلعلی مددی، مندرج در: تاریخ معاصر ایران، كتاب سوم، زمستان ۱۳۷۰، صص ۱۰۶ به بعد. درباره عینالملك و پیوند او با رژیم كودتا، باز هم در طول مقاله توضیحاتی خواهیم داد.
[۲۱] ر.ك: مقدمهی اسماعیل رائین بر ترجمهی كتاب اختناق ایران، نوشتهی مستر شوستر، ترجمهی ابوالحسن موسوی شوشتری، صص ۱۰ -۱۱.
[۲۲] دربارهی وی ر. ك: سلطنت علم و دولت فقر، علی ابوالحسنی (منذر)، دفتر انتشارات اسلامی، قم ۱۳۷۴ - ۳۶۵/۱،۳۶۰.
[۲۳] سخنرانی در جمع اعضای حزب جمهوری اسلامی م، ۱۳ / ۵ / ۶۳.
[۲۴] تعلیم دیده.
[۲۵] همچون: برخی بررسیها دربارهی جهانبینیها و جنبشهای اجتماعی در ایران، شركت سهامی خاص انتشارات توده، تهران ۱۳۵۸، ص ۵۱۵ به بعد. چاپ اول این كتاب، توسط حزب توده در سال ۱۳۴۷ ش (و ظاهرا در لایپزیك) منتشر شد. نمونههایی از كلام احسانالله طبری در تعریف از بابیه در كتاب مزبور آمده است. ضمنا باید توجه داشت كه مطالب مزبور، مربوط به زمانی است كه احسان طبری تئوریسین ماركسیستها محسوب شده، هنوز توبه نكرده بود.
[۲۶] مفتاح باب الابواب یا تاریخ باب و بهاء، میرزا محمد مهدی خان زعیمالدولهی تبریزی، ترجمهی حاج شیخ حسن فرید گلپایگانی، با مقدمهی حاج میرزا عباسقلی چرندابی، كتابخانهی شمس، تهران ۱۳۴۰، ص ۱۲۵. به توضیح این مأخذ، بیت در اصطلاح خطاطان فارسی، برابر پنجاه حرف است.
[۲۷] فتنهی باب، علیقلی میرزا اعتضاد السلطنه، مقالات و تعلیقات عبدالحسین نوایی، چ ۲، انتشارات بابك، تهران ۱۳۵۱، ص ۱۳.
[۲۸] همان، ص ۲۸.
[۲۹] ر. ك: عهد اعلی - زندگانی حضرت باب، ابوالقاسم افنان، ویرایش هما تاج بازیار، Oxford Oneworld ، ص ۳۰۳، البته اینكه گفته است «احدی از عرفا و علما قادر به فهم معنی» نوشتهها و منشآت وی نیستند از جهاتی درست است! اما معلوم نیست اگر علما و عرفا مناجاتهای ساختهی وی را نمیفهمیدند، چگونه بین آنها و ادعیهی اهل بیتعليهالسلام فرقی نمیگذاردهاند؟!.
[۳۰] منظومهای شعری با پانصد بیت و هزار مصرع.
[۳۱] تباه. به احسن خطوط و اسهل وجوه به تمام آورده.» مؤلف مجمع الفصحاء هم (در ص ۳۴۵ از جلد دوم آن كتاب) این مطلب را ذكر نموده است. (یادگار، س ۴، شم ۸، ص ۳۲)، چنان كه هدایت الله لسانالملك سپهر نیز در تذكرهی خود تصریح میكند: میرزا مهدی «شكسته را چون اساتید سلف نگاشته و در سرعت تحریر معروف آفاق گشت.» (تذكرهی خوشنویسان، افست انتشارات یساولی «فرهنگسرا»، تهران، بیتا، ص ۱۳۹).
[۳۲] منابع بهایی، شخص نظامی كتك زننده باب (پس از پیدا شدن وی) را فردی به نام «قوچعلی سلطان»، و فرمانده فوج تیراندازی كننده به سوی باب در شلیك آخر را نیز آقاجان خان سرتیپ فوج خمسه (یا آقاجان بیك خمسهای) معرفی میكنند. محمدعلی فیضی، مبلغ و مورخ بهایی، مینویسد: «پس از شلیك دور اول و گسیخته شدن طناب باب و پیدا كردن باب «قوچعلی سلطان» گریبان آن حضرت را گرفته و به شدت لطماتی چند بر سر و صورت حضرت نواخته از حجره بیرون آورد و آقاجان بیك خمسهای، فرمانده فوج ناصری، به میدان آمده با عده سربازان تحت فرمان، خود حاضر برای تنفیذ حكم گردید.» حضرت نقطه اولی ۱۲۳۵ - ۱۲۶۶ هجری / ۱۸۱۹ - ۱۸۵۰ میلادی، محمدعلی فیضی، آذر ۱۳۵۲، مؤسسه ملی مطبوعات امری، ۱۳۶ بدیع، ص ۳۴۲. نیز ر. ك: مطالع الانوار - BREAKERS THE DAWN تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ترجمه و تلخیص عبدالحمید اشراق خاوری، مؤسسه ملی مطبوعات، امری، ۱۳۴ بدیع، ص ۵۰۲؛ ظهور الحق، ۳ / ۱۷؛ قرن بدیع، شوقی افندی، ۲۵۸ - ۱ / ۲۴۷. جالب این است كه به نوشتهی همینگونه منابع، فرماندهان مسلمان در شلیك اول حاضر به تیراندازی به باب نشده و این كار به سام خان ارمنی واگذار شد، اما در باب آخر، «فوجی دیگر از عساكر مسلم آذربایجان» باب را هدف تیر قرار دادند
(تاریخ ظهور دیانت حضرت باب و حضرت بهاءالله، به خط میرزا ابوالفضل گلپایگانی، ص ۱۳).
عبدالحمید اشراق خاوری مینویسد:
سام خان مسیحی در بار آخر شلیك به باب، از اعدام باب امتناع جست و پس از امتناع او، «فیالفور آقاجان خان سرتیپ فوج خمسه حاضر شد و فوج خود را كه به فوج خاصهی ناصری موسوم بود حركت داد كه این كار را من میكنم و این ثواب را من میبرم. پس به همان ترتیب و تفصیل اول بستند و حكم به شلیك دادند. برعكس اول كه فقط یك تیر به طناب خورده هر دو بدون آسیب به زمین آمده بودند این دفعه دیدند كه آن دو هیكل از شدت ضرب یك هیكل شده به یكدیگر ملصق گردیدند...»
(مطالعالانوار...، ص ۵۰۲؛ ظهور الحق، ۳ / ۱۷).
بر این اساس، جای این سئوال وجود دارد كه در میانه شلیك بار اول و دوم چه اتفاق رخ داد كه فوج مسلمان و فرمانده عالی آن، از امتناع اولیه خویش دست شسته، داوطلبانه تیراندازی به سوی باب را پذیرفت؟.
[۳۳] روزگاری كه گذشت، اتوبیوگرافی، صنعتیزاده كرمانی، انتشارات ابنسینا، تهران ۱۳۴۶، ص ۲۳۷.
[۳۴] آقای لنكرانی، تعبیر تند و عامیانهی این لفظ را از دولتآبادی شنیده، نقل میكرد، كه ما در بازگویی، معادل محترمانهتر آن را در متن ذكر كردیم.
[۳۵] حیات یحیی، ۴ / ۴۴۴.
[۳۶] ر. ك: خاطرات احتشام السلطنه، ص ۵۲۹.
[۳۷] ر.ك: خاطرات عبدالله بهرامی، صص ۱۵ -۱۶.
[۳۸] اسرار الآثار، فاضل مازندرانی، ۵ / ۳۶۲ -۳۶۳.
[۳۹] ر.ك: اسناد و مدارك درباره بهاییگری، صبحی، چ سید هادی خسروشاهی، ص ۲۰۳.
[۴۰] اسرارالآثار، ۵ / ۳۶۲. و نیز ر. ك: باب كیست و سخن او چیست، نورالدین چهاردهی، ص ۱۵۷.
[۴۱] ر. ك: اسرار الآثار، همان، صص ۲۵۲ -۲۵۳. برای تقبیح شدید و مكرر میرزا هادی دولتآبادی در آثار حسینعلی بهاء همچنین ر. ك: اشرافات: الواح مباركهی حضرت بهاءالله جل ذكره الاعلی، شامل: اشرافات و چند لوح دیگر، بینا بیتا، خط نستعلق، صص ۱۵۷،۱۹،۷ و ۱۶۳ -۱۶۴.
[۴۲] ر.ك: خاطرات سید علی محمد دولتآبادی، انتشارات فردوسی باضافه اسلام و ایران، تهران ۱۳۶۲، ص ۱۱.
[۴۳] عهد اعلی...، ص ۵۰۵.
[۴۴] صبح ازل، در ۱۱ جمادیالاول ۱۳۳۰ ق (۲۹ آوریل ۱۹۱۲) به سن ۸۲ سالگی در شهر فاماگوستا «ماغوسا» ی قبرس درگذشت و در یك مایلی آن شهر به خاك رفت (ر.ك: تعلیقات عبدالحسین نوایی بر كتاب «فتنهی باب»، علیقلی میرزا اعتضاد السلطنه، چ ۲، انتشارات بابك، تهران ۱۳۵۱، صص ۲۲۷ -۲۲۸؛ اسرارالآثار، فاضل مازندرانی، مؤسسه ملی مطبوعات امری، ۱۲۹ بدیع، ۵ / ۳۰۹ -۳۱۰).
[۴۵] سخنان آقای آگاه، در مورد عدول میرزا یحیی دولتآبادی از بابیت، كاملا درست، و مطابق با شواهد و قرائن متقن تاریخی است. تبلیغ وی (در اواخر عمر) به نفع اسلام در اروپا را نیز میتوان پذیرفت. اما اینكه میرزا یحیی را «مسلمان به تمام معنی» شمرده، خالی از مبالغه و اغراق نیست. زیرا، یحیی دولتآبادی (آن گونه كه به وضوح از مندرجات خاطرات وی در كتاب حیات یحیی برمیآید) به هر حال گرفتار برخی غربزدگیها و انحرافات فكری از مندرجات خاطرات وی در كتاب حیات یحیی برمیآید) به هرحال گرفتار برخی غربزدگیها و انحرافات فردی بوده و برای نمونه، خود و خواهرش از كشف حجاب رضاخانی در ایران هواداری میكردهاند.
[۴۶] بدشت ناحیهای سرسبز و خرم در حوالی شاهرود است كه بابیان در سال ۱۲۶۴ ق در آنجا اردو زدند و قرهالعین روزی (با نقشه قبلی) بیحجاب و آرایش كرده در جمع مردان ظاهر شد و اعلام كرد با ظهور باب، دوران اسلام به پایان رسیده، احكام و مقررات آن لغو شده است! و حسینعلی بهاء نیز با خواندن آیات مربوط به قیامت، از نظریات وی طرفداری كرد. شرح این ماجرا در تواریخ مختلف - اعم از بابی و بهایی و مسلمان - آمده است.
[۴۷] تاریخ ظهور دیانت حضرت باب و حضرت بهاءالله، به خط میرزا ابوالفضل گلپایگانی، ص ۳۳. البته جناب گلپایگانی، مدعی شده «كبار علمای ایران» به باب گرویدند، كه پیداست جنبه اغراق دارد.
[۴۸]، اصفهان ۱۳۲۴) صص ۲۱۴ -۲۱۵.
[۴۹] همان، ص ۲۱۶.
[۵۰] اسناد وزارت امور خارجهی انگلیس، شم ۱۵۴ / ۶۰، مورخ ۲۳ نوامبر ۱۸۵۰.
[۵۱] ر. ك: ظهور الحق، ۳ / ۱۷۳ - ۱۷۴؛ فتنهی باب، اعتضاد السلطنه، ص ۳۴.
[۵۲] الكواكب الدریه فی مآثر البهاییه، عبدالحسین آواره،مطبعه سعادت، مصر ۱۳۴۲ ق، ۱ / ۱۳۰. نیز ر. ك، مطالع الانوار...، ص ۲۷۲.
[۵۳] ظهور الحق، ۳ / ۱۰۹ - ۱۱۰.
[۵۴] زیرا، خاطرات یاد شده به صراحت ریشه مسلك باب و بهاء، را استعماری معرفی میكند.
[۵۵] حتی گفته میشود كه سید عباس علوی، مبلغ مشهور بهایی، در كتاب خود به كلی منكر وجود شخصی به نام كینیاز دالگوروكی شده است! (ر. ك: پرنس دالگوروكی، مرتضی احمد، آ، چ سوم، انتشارات دارالكتب الاسلامیه، تهران ۱۳۴۶، ص ۳۹) وجود فردی به نام پرنس دالگوروكی به عنوان سفیر روسیه در ایران زمان امیركبیر، از مسلمات تاریخ است.
[۵۶] در این باره علاوه بر كتاب بهاییگری نوشتهی كسروی، ر. ك: راهنمای كتاب، س ۶، شم ۱ و ۲، فروردین و اردیبهشت ۱۳۴۲، صص ۲۵ -۲۶، مقالهی مجتبی مینوی در انتقاد از كتاب شرح زندگانی من، نوشتهی عبدالله مستوفی؛ یادگار، س ۵، شم ۸ و ۹، ص ۱۴۸؛ امیركبیر و ایران، آدمیت، ص ۴۵۶.
[۵۷] ر.ك: پرنس دالگوروكی، مرتضی احمد. آ، همان؛ روحانی، ضیاءالدین، مزدوران استعمار در لباس مذهب، با مقدمهی آیتالله ناصر مكارم شیرازی، چ ۳، انتشارات فراهانی، تهران ۱۳۴۸، صص ۳۴ و ۸۶ به بعد.
[۵۸] ر.ك: خادمی (شیرازی)، محمدعلی، بهاییان دیگر چه میگویند؟ بیبهایی باب و بهاء، چاپخانهی نور شیراز، فروردین ۱۳۲۷ ش، ص ۱۰۳ به بعد؛ هاشمی رفسنجانی، علیاكبر، امیركبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار، چ ۲، دفتر انتشارات اسلامی (وابسته به جامعهی مدرسین حوزهی علمیه قم)، ۱۳۶۲، صص ۲۰۹ - ۲۱۴؛ كاظم مراد، عباس، البابیه و البهاییه و مصادر دراستهما، مطبعهی الارشاد، بغداد ۱۴۰۲ ق / ۱۹۸۲ م، صص ۵۵ -۶۰.
[۵۹] چهاردهی، نورالدین، باب كیست و سخن او چیست؟، صص ۱۷۱،۷۷ و ۲۴۵.
[۶۰] شرح زندگانی من، ۱ / ۴۲.
[۶۱] میمندینژاد، محمدحسن، نعل وارونه، كلاه بزرگ، تهران، ص ۴۱.
[۶۲] هنگام ایراد این سخنان، هنوز فروپاشی شوروی آغاز نشده، جمهوریهای مستقل آسیای مركزی نظیر تركمنستان، جزیی از شوروی محسوب میشدند.
[۶۳] مرحوم لنكرانی در ۳۱ مرداد ۶۱ نیز در سخنرانی برای جمعی از خواهران عضو حزب جمهوری اسلامی (و شاغل در ادارهی امور تربیتی آموزش و پرورش) اظهار داشته بود: «روسیه تزاری، از قفقاز شیعه كه مدت زیادی از اشغال آن نگذشته بود، نگران بود و برای رفع این نگرانی، تدابیری به كار میبرد. یكی از مهمترین این تدابیر، آن بود كه به انحاء مختلف میكوشید عقاید شیعی را (كه مایهی اتحاد و پایداری آنها در برابر اجنبی اشغالگر بود) در اهالی قفقاز سست و متزلزل كند. لذا به منظور اخلال در اعتقاد قفقاز شیعهاش به مهدویت، اولین سازمان مهم جاسوسی به اسم «مشرق الاذكار» بهاییان را در عشقآباد واقع در تركمنستان خطهی خراسان تازه شكارش (كه اهالی آن سنی و نسبت به باب و بهاء، بیتفاوت بودند) بنا میكند.» به گفتهی آن مرحوم: «روس تزاری برای مبارزه با اسلام و اخلال در افكار و عقاید مذهبی مسلمانان، از این گونه فعالیتهای شیطانی و مخرب، زیاد داشته است كه به عنوان یكی از مهمترین آنها، میتوان به القائات سوء بالگونیك فتحعلی آخوندوف (رئیس دفتر نایب السلطنه روسیه در قفقاز) بر ضد (عقاید) و نیز «خط» و «الفباء» رایج اسلامی اشاره كرد كه توضیح آن فرصت دیگری میطلبد.».
[۶۴] در صفحات آینده پیرامون دم خروسهای متعدد ارتباط با سران بابیت و بهاییت با روس تزاری، و نقش سفیر روسیه در حمایت از بهاء، به طور مستند توضیح خواهیم داد.
[۶۵] با توجه به تاریخ مأموریت روتشتاین در ایران (فاصله فوریه ۱۹۲۱ تا مه ۱۹۲۲ یعنی حدود اسفند ۱۲۹۹ تا اواخر اردیبهشت ۱۳۰۰) زمان انتشار خاطرات منسوب به دالگوروكی (برای نخستین بار) در ایران معلوم میشود - ع. منذر.
[۶۶] برخی بررسیها دربارهی جهانبینیها و جنبشهای اجتماعی در ایران، احسان طبری، چاپ شركت سهامی خاص انتشارات توده، تهران ۱۳۵۸، ص ۵۱۵.
[۶۷] همان، ص ۵۱۶.
[۶۸] همان، ص ۵۲۱.
[۶۹] همان، ص ۵۲۵.
[۷۰] باب در مورد زنان و به قصد افشاء نیات واقعی باب، مكشوف و بیپرده در مقابل مردان ظاهر شد..» (همان، ص ۵۲۳ و نیز ر.ك: ص ۵۲۱).
[۷۱] گوشههای فاش نشدهای از تاریخ، چند چشمه از عملیات حیرتانگیز كینیاز دالگوروكی جاسوس اسرارآمیز روسیه تزاری...، با مقدمهی ابوالقاسم مرعشی، چ سوم: كتابفروشی حافظ، تهران، بیتا، ص ۶.
[۷۲]، مؤسسه ملی مطبوعات امری، سال ۱۱۹ بدیع ص ۴۹؛ قرن بدیع، شوقی افندی، ۱ / ۲۴۷ - ۲۵۸.
[۷۳] آدمیت، فریدون، امیركبیر و ایران، صص ۴۴۹ -۴۵۰.
[۷۴] نقطة الكاف، به اهتمام ادوارد براون، صص ۲۳۳ -۲۳۴.
[۷۵] قرن بدیع، شوقی افندی، ۲ / ۳۳، ۸۳ و ۸۶؛ مطالع الانوار...، صص ۵۹۳ -۵۹۴ و ۶۱۱ -۶۱۲ و ۶۱۸؛ الكواكب الدریه، آواره، ۱ / ۳۳۶؛ بهاءالله و عصر جدید، دكتر اسلمونت، ص ۴۴؛ عهد اعلی...، ابوالقاسم افنان، ص ۴۹۸ - ۴۹۹،۴۹۶ و ۵۰۰؛ قبلهی عالم؛ ناصرالدین شاه و پادشاهی ایران، عباس امانت، ترجمه حسن كامشاد، نشر كارنامه، تهران ۱۳۸۳، صص ۲۹۷ -۲۹۸؛ الواح مباركهی حضرت بهاءالله جل ذكره الاعلی شامل: اشراقات و چند لوح دیگر، بینا، بیتا، خط نستعلیق، صص ۱۰۳ -۱۰۴ و ۱۵۵؛ لوح خطاب به شیخ محمدتقی اصفهانی معروف به نجفی، حسینعلی بهاء، لجنهی نشر آثار آمری، لانگنهاین، ۱۳۸ بدیع، صص ۱۴ -۱۶.
[۷۶] ر. ك، كتاب مبین، حسینعلی بهاء، چ ۱۳۰۸، ص ۷۶. نسخه خطی، ص ۷۸؛ قرن بدیع، شوقی افندی، ۲ / ۸۶.
[۷۷] ر. ك: كشف الحیل، آیتی، چ ۷، ۱ / ۶۲ و ۲ / ۸۷، چ ۴؛ فلسفهی نیكو، میرزا حسن نیكو، بنگاه مطبوعاتی فراهانی، تهران ۱۳۴۲، با مقدمهی دكتر احسانالله نیكو، ۴ / ۸۶؛ فتنهی باب، اعتضاد السلطنه، توضیحات عبدالحسین نوایی، ص ۱۹۴؛ جستارهایی از تاریخ بهاییگری در ایران...، عبدالله شهبازی، تاریخ معاصر ایران، س ۷، شم ۲۷، پاییز ۱۳۸۲، ص ۲۰.
[۷۸] تاریخ ظهور الحق، ج ۸، قسمت اول، مؤسسه ملی مطبوعات امری، ۱۳۲ بدیع، ص ۴۳۱؛ جستارهایی از تاریخ بهاییگری...، ص ۲۰.
[۷۹] تاریخ ظهور الحق، ج ۸، قسمت ۱، صص ۴۹۱ -۴۹۶. تقیزاده هم تصریح دارد كه: میرزا عزیزالله خان ورقاء، از اصحاب عباس افندی، مستخدم بانك استقراضی روسیه در تهران بود (یادگار، س ۵، شم ۶ و ۷، ص ۱۳۰).
[۸۰] مصابیح هدایت، عزیزالله سلیمانی، ۵ / ۲۱۳ -۲۱۸؛ جستارهایی از تاریخ بهاییگری...، همان، ص ۲۱.
[۸۱] مصابیح هدایت، تهران، ۱ /۱۸۱، ۱۳۲۶.
[۸۲] ر. ك: مفتاح باب الابواب، ترجمه شیخ حسن فرید گلپایگانی، ص ۷۱.
[۸۳] قرن بدیع، ۲ / ۳۳.
[۸۴] مطالع الانوار...، ص ۵۹۳. توجه شود به تعبیر جناب سفیر، كه از حسینعلی نوری به عنوان «امانت» سفارت روسیه یاد و صدراعظم ایران را در صورت وارد شدن هرگونه آسیب به وی، شدیدا تهدید كرده، «مسئول سفارت روس» شناخته است! سخنانی كه به وضوح، بوی تحمت الحمایگی بهاء به روسیه، و بهرهگیری سفیر از امتیاز كاپیتولاسیون (مفاد قرارداد تركمانچای) برای حفظ جان وی، میدهد.
[۸۵] ایران و قضیهی ایران، ترجمهی غلامعلی وحید مازندرانی، ۱ / ۸۳.
[۸۶] همان، ۱ / ۱۳۹ به بعد.
[۸۷] ایران از نفوذ مسالمیتآمیز تا تحت الحمایگی (۱۸۶۰ - ۱۹۱۹)، ترجمه مریم میراحمدی، مؤسسه انتشارات معین، تهران ۱۳۶۷، ص ۱۰۷.
[۸۸] كتابچهی فوق را وزیر مختار وقت ایران در پطرزبورگ (میرزا محمود خان علاءالملك) توسط جاسوسهای مخفی خویش جسته و ترجمهی آن را همراه نامهای در توضیح ماجرا، در جمادی الثانی ۱۳۰۶ برای امین السلطان (صدراعظم ناصرالدین شاه) فرستاده است. برای متن كتابچه و نامهی علاءالملك ر. ك: گزارشهای سیاسی علاءالملك، صص ۳۶ - ۷۴. فصلی از این كتابچه، به راه شوسهی عشقآباد - خراسان، و موقعیت استراتژیك آن منطقه اختصاص دارد. ر. ك: همان: ص ۶۸ به بعد.
[۸۹] ر. ك: ایران و قضیهی ایران، لردكرزن، ترجمهی غلامعلی وحید مازندرانی، ۱ / ۱۳۹ -۱۴۲.
[۹۰] ر. ك: گزارشهای سیاسی علاءالملك، گردآوری ابراهیم صفایی، صص ۱۶۹ -۱۷۶.
[۹۱] بهاییگری، كتابفروشی پایدار، تهران، بیتا، ص ۱۲۱.
[۹۲] ظهور الحق، ج ۸، قسمت دوم، مؤسسه ملی مطبوعات امری، ۱۳۲ بدیع، ص ۹۹۵ به بعد.
[۹۳] وی پسر دوم حاجی میرزا تاجر شیرازی بود كه دایی بزرگ میرزا علی محمد باب قلمداد میشد. ر. ك: عهد اعلی...، ابوالقاسم افنان، ص ۱۲۹.
[۹۴] كرسیها.
[۹۵] نقره.
[۹۶] اسدالله علیزاد، از بهاییان مقیم عشقآباد، ضمن اشاره به حضور «ژنرال سوبوتیج به نمایندگی از طرف شخص امپراتور روسیه در سال ۱۹۰۲ در مراسم گذاشتن اولین سنگ بنا»ی مشرق الاذكار، تصویر وكیلالدوله، بهاییان و ژنرال روسی را آورده است. ر. ك: سالهای سكوت، بهاییان روسیه ۱۹۳۸ - ۱۹۴۶، خاطرات اسدالله علیزاد، از انتشارات ۹۹۹۱، Century Press Australia ، ص ص ۲۱ و ۲۳.
[۹۷] تاریخ ظهور الحق، ج ۸، قسمت دوم، مؤسسه ملی مطبوعات امری، ۱۳۲ بدیع، صص ۹۹۵ - ۹۹۸.
[۹۸] همان، صص ۱۰۰۰ و ۱۰۰۱. دربارهی عشقآباد، بهاییها و روسها. ر. ك: خاطرات صبحی دربارهی بابیگری و بهاییگری، چ دوم، كتابفروشی سروش، تبریز ۱۳۴۳، با مقدمهی سید هادی خسروشاهی، ص ۷۱ به بعد؛ اسناد و مدارك دربارهی بهاییگری، فضلالله صبحی مهتدی، با مقدمهی ابورشاد (سید هادی خسروشاهی)، نشر عصر جدید، ص ۴۷ و نیز صص ۵۶ و ۶۰، ۵۷ و ۷۰ به بعد.
[۹۹] تاریخ ظهور الحق، صص ۱۰۰۳ و ۱۰۰۴، نیز ر. ك، مصابیح هدایت، عزیزالله سلیمانی، ۳ / ۲۵. [
[۱۰۰] ر. ك: الكواكب الدریه، آواره، ۱ / ۴۹۵ و ۴۹۷. دربارهی ماجرای قتل محمدرضا اصفهانی و رویدادهای متعاقب آن، ر. ك: خاطرات صبحی دربارهی بابیگری و بهاییگری، ص ۸۷ به بعد.
[۱۰۱] ر. ك: الكواكب الدریه، ۱ / ۴۹۶ - ۴۹۷.
[۱۰۲] همان. ۱ / ۴۹۹.
[۱۰۳] ر. ك: همان. ۱ / ۴۹۹ - ۵۰۲.
[۱۰۴] مصابیح هدایت، تهران، ۱۳۲۶، ۲ / ۲۳۲.
[۱۰۵] ر. ك: الكواكب الدریه، ۱ / ۵۰۳.
[۱۰۶] همان. ۲ / ۹۵ و ۹۶.
[۱۰۷] همان. ۲ / ۵۸.
[۱۰۸] ر.ك: قرن بدیع، شوقی افندی، ۴ / ۱۲۲ - ۱۲۵؛ سالهای سكوت، خاطرات اسدالله علیزاد، همان، صص ۸۹،۸۳،۸۲،۷۴،۷۰،۳۷، ۲۷ - ۳۴ و ۲۴۰. متأسفانه، پس از فروپاشی شوروی، مشرق الاذكار توسط بهاییان مجددا تصرف و بازگشایی شد.
[۱۰۹] دست پنهان سیاست انگلیس در ایران، صص ۱۰۲ و ۱۰۳.
[۱۱۰] تاریخ روابط خارجی ایران ۱، دوره اول مشروطه، دكتر علیاكبر ولایتی، صص ۱۰۹ و ۱۱۰؛ افزایش نفوذ روس و انگلیس، دكتر محمدجواد شیخالاسلامی، صص ۹۶ -۹۸. مأخذ اخیر، در فصل مربوط به «مأموریت روتشتاین در دربار ایران» (صص ۹۳ - ۱۲۸)، اطلاعات خوبی راجع به روتشتاین و سوابق و اعمال وی به دست داده است.
[۱۱۱] افزایش نفوذ روس و انگلیس، ص ۱۰۵.
[۱۱۲] همان. صص ۱۰۰ - ۱۰۵.
[۱۱۳] همان. صص ۱۰۶ - ۱۱۷.
[۱۱۴] بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ۱ / ۲۱۳.
[۱۱۵] همان. ۲ / ۴۸۱ - ۴۸۲. نیز ر. ك: ۱ / ۲۱۳.
[۱۱۶] فتنهی باب، اعتضادالسلطنه، بخش تعلیقات و توضیحات عبدالحسین نوایی، ص ۲۰۰. دربارهی جدیت و اهتمام شگرف، و «شدت عمل» امیركبیر در سركوب غائلهی بابیه و اعدام باب، همچنین، ر. ك: باب كیست و سخن او چیست؟، نورالدین چهاردهی، ص ۸۴؛ تاریخ جامع بهاییت (نوماسونی)، بهرام افراسیابی، چ ۴، انتشارات سخن، تهران ۱۳۷۱، ص ۲۳۰ به بعد.
[۱۱۷] باب كیست و سخن او چیست، صص ۸۴ و ۸۵.
[۱۱۸] ر. ك: مطالع الانوار...، صص ۵۸۹ و ۵۹۰. نیز ۴۹۳ - ۴۹۷ و ۵۱۲ - ۵۱۳.
[۱۱۹] صص ۳۴ - ۳۷ و ۴۴ - ۴۸؛ ظهور الحق، بخش سوم، بینا، بیتا، چ سربی، قطع وزیری، در ۵۳۲ صفحه، به اضافهی فهرست و غلطنامه، صص ۲۱۰ - ۲۱۲؛ حضرت نقطهی اولی...، محمدعلی فیضی، صص ۳۱۵ و ۳۱۶ و بعد.
[۱۲۰] ر. ك: مطالع الانوار...، همان، صص ۵۸۴ و ۵۸۵.
[۱۲۱] ر. ك: ظهور الحق، ۳ / ۲۲۲؛ عهد اعلی... ص ۳۸۱. برای شرح ماجرای دستگیری بابیان ر. ك: اظهارات مفصل اعتضاد السلطنه در: فتنهی باب، مقدمه و تعلیقات عبدالحسین نوایی، صص ۹۵ به بعد.
[۱۲۲] قبلهی عالم، ص ۲۸۷.
[۱۲۳] ر. ك: قبلهی عالم، صص ۲۸۸ و ۲۸۹؛ عهد اعلی...، صص ۴۹۳ و ۴۹۴. نیز ر.ك: توضیحات و تعلیقات دكتر عبدالحسین نوایی در كتاب فتنهی باب، صص ۲۰۰ و ۲۰۱.
[۱۲۴] زنجان پیروان باب جرئت نكردند كه صلح و امنیت عمومی را برهم بزنند». اما بیكار ننشستند و پنهانی فعالیت داشتند؛ تا زمانی كه اختلالی ایجاد نمیكردند، كسی با آنان چندان كاری نبود، البته كینهی امیر را در دل داشتند، كینهای كه در نوشتههای همكیشان آنان، و بهایی و بهاییزادگان در ایران و آمریكا، هنوز منعكس است. بابیان توطئهی كشتن شاه و امیر و امام جمعهی تهران را چیدند، ولی امیر پرده از روی آن برداشت» و آن توطئه را در نطفه خفه كرد، كه شرح آن در «المتنبئین» نوشتهی علیقلی میرزا اعتضاد السلطنه آمده است. ر. ك، امیركبیر و ایران، ص ۴۵۱. كتاب المتنبئین، با عنوان «فتنهی باب»، با مقدمه و تعلیقات عبدالحسین نوایی، توسط انتشارات بابك، چاپ شده است.
[۱۲۵] مقاله شخصی سیاح...، صص ۳۵. ۳۴.
[۱۲۶] ر.ك: توقیعات مباركهی حضرت ولی امرالله، لوح قرن احباء شرق (نوروز ۱۰۱ بدیع)، مؤسسه ملی مطبوعات امری، ۱۲۳ بدیع، صص ۴۹ و ۵۱.
[۱۲۷] همان، صص ۱۸۱ و ۱۸۲.
[۱۲۸] ر. ك: قرن بدیع، ۱ / ۲۴۷ - ۲۵۸. به همین نمط، مورخان مشهور بهایی نظیر نظیر عبدالحمید اشراق خاوری و فاضل مازندرانی و محمدعلی فیضی در آثار خویش از امیر با اوصافی چون وزیر نادان و شریر، دشمن ستمكار و خونخوار، امیر مغرور، تقی سفاك، یاد كرده و قتل وی در حمام فین را انتقام الهی و «عذاب الیم» وی در حق او شمردهاند! (مطالع الانوار...، صص ۵۸۹، ۵۱۳،۵۱۲،۴۹۳ و ۵۹۰؛ رحیق مختوم، ۱ /۳۲۶؛ ظهور الحق، ۳ / ۲۱۲؛ حضرت نقطهی اولی...، ص ۳۱۶).
[۱۲۹] برای شرح ماجرا ر. ك: ناسخا لتواریخ، بخش قاجاریه، لسانالملك سپهر ۳ / ۲۱۹، ۲۲۰ و ۲۳۹؛ فتنهی باب، اعتضاد السلطنه، تعلیقات عبدالحسین نوایی، صص ۱۷۸ - ۱۸۷؛ قرةالعین، درآمدی بر تاریخ بیحجابی در ایران، سینا واحد، ص ۱۳ به بعد.
[۱۳۰] ر. ك: الكواكب الدریه، آواره، ۱ / ۱۲۷، به بعد؛ طاهره قرةالعین، حسام بقایی (به نقل از: عباس افندی)؛ مطالع الانوار....، عبدالحمید اشراق خاوری، صص ۲۴۹ و ۳۰۱؛ حضرت بهاءالله، محمدعلی فیضی، صص ۴۱ - ۴۲.
[۱۳۱] بیرون رفتن.
[۱۳۲] بهاییگری، ص ۸۵. در مورد قرةالعین و بهاییها، همچنین ر. ك: فلسفهی نیكو، حسن نیكو،۳ / ۱۰۷ به بعد.
[۱۳۳] باب كیست و سخن او چیست، نورالدین چهاردهی، صص ۸۶ و ۸۷. دربارهی خوش آمدن شاه جوان از قرةالعین، ر. ك: قبلهی عالم، عباس امانت، ص ۲۹۶.
[۱۳۴] برای نمونههای دیگر از پیشگوییهای سران بهاییت كه وارونه از آب درآمد ر.ك: فلسفهی نیكو، میرزا حسن نیكو، ۲ / ۱۶۴ و ۱۶۵.
[۱۳۵] وجدان، صاحب امتیاز و مدیر: محمود مصاحب، س ۱، شم ۲۹، ۱ خرداد ۲۵. برای مشخصات این روزنامه ر. ك: مطبوعات ایران، دكتر حسین ابوترابیان، ص ۱۶۲.
[۱۳۶] مبلغ بهایی در محضر آیتالله آقای آقا شیخ محمد خالصیزاده، با مقدمهی شیخ حسین لنكرانی و عبدالحسین حائری، چ پنجم، یزد ۱۳۶۷ ق، ص ۳.
[۱۳۷] همچون: سید مهدی موسوی خراسانی واعظ، غلامحسین خان شهباز، عبدالحسین خالصی، محمدحسین افصح المتكلمین لنگرودی، جواد لنكرانی (برادر شیخ حسین)، علیاكبر اعلم، سید محمدحسین شهشهانی، سید مرتضی شهشهانی، محمدحسین خراسانی و... برای كل اسامی ر. ك: همان: ۲۵ و ۲۶.
[۱۳۸] ر. ك: مبلغ بهایی در محضر شریف حضرت آیتالله خالصی دامت بركاته، از طرف جریدهی (اتحاد اسلام)، مطبعهی باقرزاده، طبع دوم، قیمت یك قران، بینا، بیتا، چ دوم كتاب قاعدتا پس از بازگشت لنكرانی و خالصیزاده از تبعید مشهد، و در حدود زمستان ۱۳۰۵ به بعد صورت گرفته است.
[۱۳۹] در اصل: نه نه.
[۱۴۰] در اصل: عین.
[۱۴۱] اركان.
[۱۴۲] میرزا صالح مراغهای عكاس (یعنی همان صالح اقتصاد)، مبلغ سابق بهایی و مسلمان افشاگر بعدی، در نامهای كه در تاریخ ۳۰ آذر ۱۳۰۶ به آیتی دارد ضمن تبری از فرقه، به تأثیر كتابهای كشفالحیل و مبلغ بهایی... اشاره كرده است.
[۱۴۳] مبلغ بهایی...، با مقدمهی عبدالحسین حائری، از انتشارات دفتر نشریات دینی در یزد، ۱۳۶۷ ق، صص ۴۱ و ۴۲.
[۱۴۴] كشف الحیل، ج ۲، چ ۴، صص ۱۴۳. ضمنا در همین ایام توسط آقا سید ابوالحسن طالقانی (پدر آیتالله حاج سید محمود طالقانی) و محتشمالسلطنه و فروغی و حاج عباسقلی بازرگان (پدر مهندس بازرگان) نیز جلساتی جهت بحث و مناظره با مبلغین ادیان در مدرسهی مروی و منزل حاج عباسقلی تشكیل میشد، كه به گفتهی آیتالله طالقانی «توافق و حمایت رضاخان» به آن جلب شده بود.
[۱۴۵] ر. ك: «شرح احوالی از مردم مرحوم آیتی»، یغما، س ۲۰، شم ۴) شماره مسلسل ۲۲۸)، تیر ۱۳۴۶، صص ۲۱۳ - ۲۱۶.
[۱۴۶] دستخط عباس افندی خطاب به «حضرت آواره علیه بهاءالله الابهی» و در تجلیل از او ر. ك: كشف الحیل، ج ۳، چ ۴، ص ۱۹۹؛ خاطرات صبحی دربارهی بابیگری و بهاییگری، فضلالله صبحی مهتدی، همان، ص ۱۵۲.
[۱۴۷] در كتاب مكاتیب عبدالبهاء لوحی است كه عباس افندی، خطاب به آواره و در تجلیل از او صادر كرده و حكایت از علو مقام وی - در آن روزگار - نزد پیشوای بهاییت دارد. در این لوح میخوانیم: «هو الله. ای آوارهی سبیل الهی، پریشانی و بیسر و سامانی در راه عشق، كامرانی و شادمانی است. نظر به پایان كار نما، زیرا عاقبت این پریشانی، جمعیت است و نهایت این آوارگی پناه حضرت احدیت. اگر از قطره محروم شدی الحمدلله بحر بیپایان در مقابل داری، و اگر از ذره محجوب شدی آفتابی روشن در پیش داری. از حق طلبم كه آنچه نهایت آمال و آرزوی تست میسر گردد و علیك التحیه و الثناء. ع ع» (مكاتیب عبدالبهاء، مؤسسه مطبوعات امری، ۱۳۴ بدیع، ۸ / ۸). نكته جالب در این لوح، آرزوی پیشگویی عباس افندی مبنی بر عاقبت به خیری آواره و رسیدن وی به نهایت آمال خویش در پایان است، كه (از دیدگاه بهاییان) كاملا وارونه درآمد و (به زعم آنان) به جای روشنایی به تاریكی مطلق! رسید. برای مكتوبات و اظهارات عباس و نیز شوقی افندی در تجلیل و توثیق آواره ر. ك: كشف الحیل،۱ / ۱۳۷، ۱۳۸، ۱۴۲ و ۱۴۳، چ ۷، و ۲ / ۵۰، چ ۴.
[۱۴۸] الكواكب الدریه، ۲ / ۳۳۵.
[۱۴۹] «شرح احوالی از مرحوم آیتی»، همان، صص ۲۱۳ - ۲۱۴.
[۱۵۰] كشف الحیل، ج ۳، چ ۴، ص ۶۱.
[۱۵۱] وی درسالهای ۱۳۰۸ - ۱۳۰۹ در مدرسهی علمیه و امیركبیر تهران تدریس میكرد (سفرنامه سدیدالسلطنه، ص ۳۸۰).
[۱۵۲] «شرح احوالی از مرحوم آیتی»، همان، ص ۲۱۵.
[۱۵۳] ر. ك: توقیعات مباركهی حضرت ولی امرالله، لوح قرن احباء شرق...، صص ۱۳۸ و ۱۶۰.
[۱۵۴] الكواكب الدریه،۱ / ۳۰۸.
[۱۵۵] الكواكب الدریه، ۱ / ۳۰۹.
[۱۵۶] كشف الحیل، چ ۴، ص ۲ / ۵۸.
[۱۵۷] شرح احوالی از مرحوم آیتی، همان، ص ۲۱۵.
[۱۵۸] آیتی، خود در جای جای كتابش كشف الحیل در رد بهاییت، از تلاش مكرر (اما نافرجام) بهاییان برای ترور وی سخن گفته، از فشارها، توهینها و حتی خسارتهایی كه آن گروه پس از عدول وی از بهاییت و افشای ماهیت سران این مسلك به او زدهاند پرده برداشته است. ر. ك: كشف الحیل، ج ۱، چ ۷، ص ۶۵؛ ج ۲، چ ۴، صص ۱۴۶ - ۱۶۳؛ ج ۳، چ ۴، ص ۱۲۵.
[۱۵۹] نوعی اسلحه.
[۱۶۰] بر پایهی گزارش مأمور ساواك: آقای لنكرانی در روز ۲۴ فروردین ۱۳۵۲ در منزل خویش با اشاره به كتاب كشف الحیل، نوشتهی آیتی «مدعی شد كه كتاب فوق به دستیاری او نوشته شده است و مدتی نیز بحث دربارهی سران بهاییها نمود و ادامه داد: «مادامی كه كلیمیها بهایی میشوند دلیل و قرینهی عدم قطعیت حكومت اسرائیل میباشد». ر. ك: شیخ حسین لنكرانی به روایت اسناد ساواك، مركز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران، ۱۳۸۳، ص ۴۶۷.
[۱۶۱] نیكو، حسن، فلسفه نیكو، بنگاه مطبوعاتی فراهانی، تهران، ۱۳۴۲، ج ۱، مقدمهی دكتر احسانالله نیكو، ص «و». پسری وی، دكتر احسانالله نیكو، نیز از قضات و وكلای دادگستری بود و بر فلسفه نیكو مقدمه دارد.
[۱۶۲] اركان و رجال عمده.
[۱۶۳] فلسفه نیكو، ۴ / ۲۷۹ - ۲۸۱.
[۱۶۴] همان، ج ۱، مقدمهی دكتر احسانالله نیكو، ص «و».
[۱۶۵]، پریروز میرزا بدیعالله خان، كفیل انبار غلهی دولتی، كه بهایی معروف است، با اعظام الوزارة عضو انبار غله در اتاق خودش مشغول صحبت بوده. اعظام الوزاره در ضمن صحبت به اسم مبارك محمد بن عبداللهصلىاللهعليهوآلهوسلم قسم یاد میكند. میرزا بدیعالله خان میگوید: برو این حرفها كهنه شد، یك نفر عرب برهنه آمد یك حرفی زد، این قدر حرفش را دنبال میكنند. اعظام الوزاره به محض شنیدن این لفظ فورا كشیده به صورت و دهن میرزا بدیعالله خان زده و او را به زمین میزند. میرزا بدیعالله خان فریاد میكند پیشخدمت و ژاندارمری وارد اتاق شده و او را از دست اعظام الوزاره خلاص میكند. میرزا بدیعالله خان فورا سوار درشكه شد، برای شكایت به نزد مسیو موریتور رفته و تقاضا مینماید كه باید اعظام الوزاره منفصل بشود. و یك عده از اجزاء هم حاضر شدهاند كه هرگاه اعظام الوزاره را منفصل نمایند دست از كار كشیده و گرو نمایند. فعلا قسمت عمده اجزای انبار و ادارهی ارزاق از بهاییها تشكیل شده و علنا از مذهب اسلام بدگویی مینمایند.» ر. ك: بیست سال با رضا شاه؛ خاطرات سلیمان بهبودی و...، بخش اسناد آخر كتاب، ص ۵۲۵. دربارهی حضور بهاییها در انبار غله دولتی از زبان خود اعظام الوزاره، ر. ك: خاطرات من...، اعظام الوزاره، ۱ / ۶۲۰ به بعد.
[۱۶۶] عبارت لنكرانی در آینده خواهد آمد.
[۱۶۷] متعلق به سید ضیاءالدین طباطبایی، عامل كودتای انگلیسی سوم اسفند ۱۲۹۹ شمسی.
[۱۶۸] ابن اصدق، از ایادی چهارگانهی عباس افندی در تهران بود.
[۱۶۹] روزنامه خاطرات سید محمد كمرهای، به كوشش محمدجواد مرادینیا، نشر و پژوهش شیرازه، تهران ۱۳۸۲، ۲ / ۸۴۷. نیز برای حضور بهاییان در ادارهی نظمیه تهران زمان یفرمخان، ر. ك: یپرم خان سردار، اسماعیل رائین، انتشارات زرین، تهران ۱۳۵۰، ص ۲۷۷.
[۱۷۰] عینالسلطنه سالور، از بهایی شدن یهودیها در دوایر دولتی ایران در مقطع كودتای ۱۲۹۹ خبر میدهد. ر. ك: روزنامه خاطرات عینالسلطنه، ۸ / ۶۰۱۹.
[۱۷۱] سفرنامهی سدیدالسلطنه، ص ۳۹۹. علیمحمد خان موقرالدوله، سر كنسول ایران در بمبئی در سال ۱۸۹۸، نمایندهی وزارت امور خارجه در فارس در سال ۱۹۰۰، و حاكم بوشهر در سالهای ۱۹۱۱ - ۱۹۱۵ بود. وی اندكی پس از كودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ درگذشت. موقرالدوله علاوه بر اینكه از اعضای خاندان افنان، یعنی از خویشاوندان علیمحمد باب بود، با عباس افندی و شوقی افندی نیز خویشی داشت. میرزا هادی، داماد عباس افندی و پدر شوقی، پسردایی موقرالدوله بود. ر. ك، جستارهایی از تاریخ بهاییگری در ایران...، عبدالله شهبازی، مندرج در: تاریخ معاصر ایران، س ۷، شم ۲۷، پاییز ۱۳۸۲، ص ۱۸.
[۱۷۲] فلسفه نیكو، چاپ مؤسسه مطبوعاتی فراهانی، ۲ / ۱۹۸.
[۱۷۳] در این زمینه ر. ك: اظهارات تكاندهنده محمدرضا آشتیانیزاده، نماینده مشهور و پراطلاع مجلس شورا در عصر پهلوی، تاریخ معاصر ایران، كتاب سوم، زمستان ۱۳۷۰، صص ۱۰۶ به بعد.
[۱۷۴] اسناد مؤسسه تاریخ معاصر ایران، ش ۲۴ تا ۱۳۹ - ۱ - ۲۸ ك.
[۱۷۵] ۱۳۰۴ كه در كتاب آیتی آمده نادرست، و صحیح آن ۱۳۰۶ است.
[۱۷۶] برای شرح حال گزیدهای از زندگی میلسپو ر. ك: مقدمهی كتاب امریكاییها در ایران، نوشتهی عبدالرضا هوشنگ مهدوی.
[۱۷۷] ر. ك: خامهای، انور، خاطرات سیاسی، نشر گفتار، تهران ۷۲، صص ۳۶۳ و ۳۶۴؛ چهل سال در صحنه، خاطرات دكتر جلال عبده، ۱ / ۲۰۲.
[۱۷۸] نقل از: متن كامل خطابهی تاریخی آقای آقا شیخ حسین لنكرانی در هشتاد و هشتمین جلسه دوره چهاردهم مجلس شورای ملی، قبل از ظهر روز شنبه شانزدهم دی ماه ۱۳۲۳، چاپ شركتهای سهامی چاپ فرهنگ ایران و تهران، قطع جیبی، ناشر: روزنامه آزادگان، صص ۱۲ و ۱۳.
[۱۷۹] ر. ك: رعد امروز، ش ۳۴۷، دی ۱۳۲۴، ص ۴ و شم ۲۴،۳۵۳ دی ۱۳۲۳، ص ۴.
[۱۸۰] وجدان، صاحب امتیاز و مدیر: محمود مصاحب، شم ۲۹،۱ خرداد ۲۵، صص ۱ و ۲.
[۱۸۱] همان. ص ۶.
[۱۸۲] در اصل: اله.
[۱۸۳] وی دانشجوی دانشكده پسیكولوژی مسكو بود كه در جریان اقدام روسیهی شوروی به تعطیل مشرق الاذكار بهاییها (واقع در عشقآباد)، و تبعید فعالان بهایی از عشقآباد به سیبری و ایران (۱۹۲۸ - ۱۹۲۹ م)، به ایران تبعید گردید. ر. ك: سالهای سكوت...، همان، صص ۲۷ و ۲۸.
[۱۸۴] برای مشاهده سند ر. ك: احمدی، علی، شیخ محمد خالصیزاده - روحانیت در مصاف با انگلیس، مركز اسناد انقلاب اسلامی، تهران ۱۳۸۳، صص ۱۴۳ - ۱۴۵.
[۱۸۵] لنكرانی در بهار ۱۳۲۵ نمایندهی دولت قوام در مذاكره با پیشهوری و هیئت همراه وی پیرامون بحران آذربایجان بود و علاوه بر این، مطبوعات مبارز و آزادیخواه پایتخت، از وی به عنوان چهرهای محبوب و ملی یاد میكردند آقای خالصیزاده از این ویژگی محروم بود، بلكه به عكس، به علت حمایتش از سید ضیاءالدین طباطبایی در سالهای پس از شهریور ۱۳۲۰، آماج حملات مطبوعات یاد شده نیز قرار داشت.
[۱۸۶] برای كیفرخواست مزبور، ر. ك: روزنامهی اتحاد ملی، س ۱۳۲۸ ش، شم ۲۴ و ۲۵. روزنامه كیهان نیز اخیرا متن كیفرخواست را در شمارههای ۱۸۴۳۹ و ۱۸۴۴۳ (مورخ ۵ و ۱۰ بهمن ۱۳۸۴، ص ۸) منتشر كرد.
[۱۸۷] مرحوم كاشانی در دی ماه ۲۹، ضمن تنقید شدید از انگلیسیها، مقاصد اجتماعی موجود (نظیر بیحجابی خانمها، رشوهخواری در ادارات و نیز تحرك بهاییها در كشور) را ناشی از سیاست آنها در ایران دانسته، اظهار داشت: انگلیسیها نفت ما را به غارت برده «و در مقابل، این همه فساد كه یكی از آنها بیحجابی است در كشور ما رواج دادهاند و بهاییها را تقویت میكنند. من قسم میخورم كه دین بهایی را انگلیسیها درست كردهاند. ای مردم، شما غافل هستید. بیایید تلگرافاتی را كه از شهرستانها به من میرسد، بخوانید و ببینید بهاییها در شهرستانها چه بلاهایی بر سر مسلمین میآورند. اینها اگر كمی تقویت شوند، تمام مسلمانها را از بین خواهند برد. زیرا نقشهی انگلیسیها مخالفت با دین اسلام است و به این وسیله میخواهند اسلام را از بین ببرند...» طبعا اگر نفت ایران از دستشان «گرفته شود شر آنها از سر اسلام و ایرانی كوتاه خواهد شد...» (روحانی مبارز آیتالله سید ابوالقاسم كاشانی به روایت اسناد، ۱ / ۱ /۳۱۲ -۳۱۳ و ۳۱۶. نیز در ۷ اسفند ۲۹، به مناسبت شایعهی آزادی جلال بینش (یكی از افراد متهم به قتل مسلمانان ابرقو) از زندان، و اقدامات خویش در این زمینه، گفت: «امروز بهاییها در همه جا اسباب اذیت مسلمانها را فراهم نمودهاند و اغلب پستهای حساس این مملكت را در دست دارند و الآن معاون نخستوزیر بهایی است... در قریهی عبدلآباد كهریزك، زن یك نفر حاج حسین نام را بهاییها تبلیغ و وارد دین بهاییت نمودهاند و آوردهاند در حظیره القدس بهاییها طلاق او را دادهاند و آن زن فعلا با یك نفر بهایی ازدواج نموده و آن حاج آمده به كلانتری ۱۰ شكایت نموده و یك نفر از مجاهدین ما كه به نام سید علی است گویا در كلانتری رفته كه به آن حاجی مساعدت نماید. سرهنگ ابدی كه رئیس كلانتری ۱۰ میباشد، گویا مقداری پول از بهاییها گرفته و پرونده بر علیه سید علی تشكیل دادهاند. این خبر به من رسید خیلی عصبانی شدم و به آن سرهنگ تلفن كرده، مقداری فحش دادم و بعد هم چون من خودم با دولت طرفم و شخصا به اینها مراجعه نمیكنم به كسی سفارش نمودهام كه این سرهنگ را در همین چند روزه عوض میكنند...» (همان: صص ۳۳۲ -۳۳۴ و نیز ۳۴۱ -۳۴۳). حتی در گفتگوی مردم در منزل كاشانی (۷ شهریور ۱۳۳۰) از قول ایشان نقل شد كه گفتهاند: «بعد از تمام شدن كار نفت، اول اقدام ما، خراب كردن حظیرة القدس بهاییها خواهد بود!» (همان: ص ۴۷۹، همچنین ر. ك: همان روحانی مبارز آیتالله سید ابوالقاسم كاشانی به روایت اسناد، صص ۱ / ۳۳۵، ۳۵۵ - ۳۵۴، ۳۵۹ - ۳۵۸، ۳۸۷، ۳۸۷ - ۳۸۶، ۳۸۹، ۴۷۹،و...).
[۱۸۸] همان. ص ۱ / ۳۱۶.
[۱۸۹] همان. ص ۱ / ۳۵۹.
[۱۹۰] همان. ص ۲ / ۷۰۱.
[۱۹۱] آیتالله حاج میر سید جعفر موسوی اردبیلی، از دانشآموختگان و مدرسان عالی مقام قم، و بعدا از مدرسان و خطیبان و شاعران پایتخت، در گفتگو با نگارنده (۳۰ مرداد ۸۱) اظهار داشت: خداداد صابر، بسیار مرد بزرگواری بود، معروف بود كه، در ابرقو، بهاییها مشكلاتی برای عدهای از مسلمانها به وجود آورده بودند و وكالت آنان بر ضد بهاییها را كسی قبول نكرده بود؛ آقای صابر پذیرفته بود و خیلی خوب هم از عهدهی این كار برآمده بود.
[۱۹۲] برای روابط سرهنگ سجادی با لنكرانی (و امام خمینی) ر. ك: مقالهی ما در: مجلهی تاریخ معاصر ایران، س ۶، شم ۲۱ -۲۲، صص ۷۰ -۷۴.
[۱۹۳] شیخ حسین لنكرانی به روایت اسناد ساواك، ص ۳۷۱. در سالهای نخست ریاست هویدا بر دولت، لنكرانی سخت مقروض و از حیث اقتصادی در نهایت شدت به سر میبرد و هویدا، به تحریك و تشویق مرحوم مورخ الدولهی سپهر (نویسنده و سیاستمدار مشهور، و دوست دیرین لنكرانی)، در سال ۱۳۴۶ مقداری وسایل خوراكی (برنج و روغن و...) توسط سپهر برای لنكرانی ارسال كرد. اما لنكرانی (كه از ابتدا از هویت فرستندهی اصلی اجناس یاد شده بیخبر بود) از مصرف آنها پرهیز جست و پس از مدتی، كه بیم فاسد شدن آنها میرفت، اجناس مزبور را در ۲۷ اسفند ۴۶ به بیمارستان فیروزآبادی (كه با مؤسس عالیقدر و منسوبین وی از دیرباز دوست بود) تحویل داد و در ۷ فروردین ۴۷ از رئیس وقت بیمارستان (دكتر شكرایی) رسید دریافت كرد و همراه نامهای برای نخستوزیر ارسال داشت. اسناد این امر در اوراق به جا مانده از لنكرانی موجود است.
[۱۹۴] مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی، از اركان نهضت اسلامی در دههی ۴۰ و ۵۰ شمسی.
[۱۹۵] شیخ حسین لنكرانی به روایت اسناد ساواك، ص ۶۵.
[۱۹۶] فراماسونرها، روتارینها...، ص ۶۴۱.
[۱۹۷] ر. ك: «منصور روحانی مجری طرح تخریب كشاورزی در ایران»، معماران تباهی، ۴ / ۱۰۳، سازمان انتشارات كیهان.
[۱۹۸] در جریان آن پیگیریها، لنكرانی از پشتیبانی آقای نصیر عصار، رئیس وقت اوقاف، برخوردار بود. پدر عصار، مرحوم سید محمدكاظم عصار، استاد مشهور و فاضل دانشگاه بود كه با لنكرانی نیز از دیرباز دوستی و صمیمیت داشت. آقای عصار، در بهمن ۴۹ به عنوان تجاوز به موقوفه (مساوی مسجد لنكرانی) توسط نمایندهی حقوقی خویش آقای سید حسین كبیر (وكیل پایه یك دادگستری) از ادارهی برق به دادسرای تهران شكایت كرد.
[۱۹۹] پرونده لنكرانی در ساواك، موجود در مركز اسناد انقلاب اسلامی، ج ۲، كد ۲ / ۱۰۳، گزارش مورخ ۶ / ۱۲ / ۱۳۴۸، صص ۷۸ -۸۰.
[۲۰۰] اصولا رژیم پهلوی. روی افسرانی كه با لنكرانی در ارتباط بودند حساس بود. برای نمونه ر. ك: شیخ حسین لنكرانی به روایت اسناد ساواك، ص ۳۰۸.
.