11%

جهل و بی خبری

دختر ساده لوحی که از وجود صیادانی بی رحم و دام های شیطانی بی خبر و خاطرش از هر پلیدی و زشتی پاک است و به هر چیزی از دریچه پاکی و صفا می نگرد، با همه این سادگی و ناپختگی و جهلی که به دنیای اطرفاش دارد، باب ارتباط و معاشرت را باز می کند. همه کس را از دریچه دید خود، راستگو می پندارد، به قول و قرارها ایمان دارد و هر لحظه خود را به دور نمای سعادت خیالی و ساختگی خویش نزدیک تر می بیند و به راهنمایی ها و پندهای خیرخواهانه والدین و نزدیکان دلسوز با بدبینی می نگرد.

مدتی باید بگذرد تا به ساختگی بودن صحنه ها پی ببرد و بفهمد که این ظاهر سازی ها همه برای رسیدن به تمایلات سرکش بوده است. آن گاه که کم کم پرده های غفلت از برابر دیدگان دختر ساده لوح و جاهل کنار رفت در می یابد که گوهر عفت خویش را چگونه به رایگان از دست داده است و چه دیر است آن زمان و چه گران است چنین تجربه ای!